حسین دلشاد
این روزها همه جا صحبت از شکل حکومتی است که تحت نظام خود باید این کشور را سامان بخشد و صورت وقاعده حکومت را در آن مشخص گرداند. چنین به نظر می رسد که در این بحث و بیان عقیده یکی از بهترین مسائل جامعه و سیاست ما به کنار نهاده شده است. مسئله ای که از مشروطه تا امروز تحت عنوان انجمنهای ایالتي وولايتي تا تمركز و عدم تمرکز موضوع توجه بوده است . مسئله ای که در سیاست این کشور یعنی سرزمینی که فکر جدایی طلبی و تجزیه خواهی از دیر باز در آن مطرح بوده است حائز اهمیت حياتيی است و عدم توجه بدان در واقع دامن زدن و بی اعتنائی به یکی از بزرگترین مشکلاتی است که جامعه ایران در روزهایی که پیش رو دارد مقابل خود خواهد یافت خاصه که آسان مورد بهره برداری بیگانگان و مفسدان قرار می گیرد. تردیدی نیست که توسل به مساله تجزیه ایران یکی از آن سلاح هایی بوده است که نظام حاکم سیاسی در روزهای پیشین برای ایجاد هراس و توجيه لزوم استمرار بقاء خود مورد سوء استفاده قرار داده است ، اما یکباره بی اعتنائی بدان و صرف اتكاء و اعتماد بر مذهب واحد در کشور ارتکاب اشتباهی است که در آینده محلی برای جبران آن باقی نخواهد ماند. این مسئله ای است که پرداختن بدان به مراتب بیش از توجه به اسلامی بودن و یا غیر اسلامی بودن جمهوری ای که برسر کار باید آید حائز اهمیت است . واقعیت ها حتی زمانیکه خوشایند ما نیستند و یا هنگامی که شکافتن آنان چون بفرنجر کردن دشواریها بنظر آید همچنان واقعیت باقی می مانند و تنها با تائید و تصريح و شناخت دقیق آنهاست که می توان عاقلانه و صمیمانه به رتق و فتق امور پرداخت و این مسئله یکی از واقعیتهای نه چندان آسان کشوری است که تنوع آب و هوا و دگرگونی مقتضيات جغرافيائي و اجتماعی و فرهنگی پهنه آن را به واحدهای متعددی تقسیم کرده که به آسانی از یکدیگر متمایز می شوند. این عدم همسانی در سطح کشور باید محل ملاحظه و دقت نظر مخصوص ما باشد خاصه که یکی از مهمترین ثمرات فعالیت آگاهانه و شاید نا آگاهانه رژیم سیاسی ایران در نیمقرن اخير تضعیف خطرناک و زبان اور حس وطن پرستی در اقلیمی بوده است که اساسا تمایل به جدائی و درون گرائی از خصوصیات بومی مردم آن است. چندان گزافه نیست که در این مملکت هردهی برای ساکنانش مملکتی است که علائق وطن پرستی در آن به مرزهای محسوس محل زندگی تمام میشود . طرح این مسئله اساسا به جهت رسیدن به چنین نتیجه ساده ای نیست که فرضا مشکل جاده سازی فلان روستا ضروری است تا در محل خود حل و فصل شود و یا تصمیم گیری برای لاروبي فلان رودخانه باید که در همان محل به نتیجه ای رسد. بلکه فراتر از این مسئله لزوم دخالت ساکنان هر منطقه در امر تصمیم گیری و شناسائی حق آنان در تعیین راه دلخواه زندگیشان است مسئله لزوم ایجاد حکومتی براساس احتراميه استقلال المتصادي – اجتماعی- فرهنگ مناطق مختلف است. نواحی کشوری ما محتاج آن است و باید که بتواند در مسائل داخلی خود با قدرت تصمیم بگیرد و عمل کند. چه آنچه مردم فلان شهر ساحلی خزر برای اجتماع و اقتصاد و خود سودمندی پابند احتمالا مستلزم تصويب قانونی است که در بندر عباس و یا تهران شاید چندان علاقه ای بدان و یا کاربردی برای آن وجود نداشته باشد. تردیدی نیست که بسیاری از نارضائی های فرهنگی و اجتماعی محلی در قالب یک نظام فدرال از میان خواهد رفت. تفاوت هائی که بدان اشاره شد اساسی تر از آنند که صرفا نظارت یک شورای مذهبی در جریان قانون – گذاری در تهران بتواند مفید فایده ای برای آن باشد . اکنون که به لطف خدا تغییر و گشایشی حاصل آمده است بهره گیری از شور مذهبی مردم در قبولانیدن یک نظام متمركز مذهبی بسیاری از مشکلات بنیادی مناطق مختلف را همچنان بحال خود باقی خواهد گذاشت. خاصه که در لوای آزادی ای که امید می رود بر زندگی مردم حکمفرما گردد آگاهی ها افزون خواهد شد و افزایش آگاهی و معرفت نارضائی مردم از یک نظام متمرکز مذهبی و یا غیر مذهبی را بیشتر برخواهد انگیخت. انجمن های ایالتی و ولایتی براساس خواست مردم ره بدرون قانون گشوده اند و باید زمینه ای فراهم آورد که بتوانند صورت مجالس محلی را بیابند. در اینجا با ضرورت یک دوران انتقالی طولانی را که شاید حتی دودههای پر درازا کشد از نظر دور نمی داریم چه بدیهی است استقرار یک جمهوری فدرال بدون ممارست و تجربه اندوزی قبلی میسر نخواهد بود. در این هیچ تردیدی نیست که برقراری این نظام فدرال محتاج مقدمه و زمینه سازی های بسیار و نیازمند مطالعه و تبع فراوان است. اما این واقعيتي است که اگر امروز ما سنگ بنای آن را عاری از تعصب و آگاهانه و آزادانه ننهیم فردا با خونریزی و نفرت و تجزیه ای روبرو خواهیم شد که اجتناب پذیر بوده است . جمهوری فدرال آینده روشنی برای این سرزمین خواهد بود تنها راهی است که اگر بر قلمرو ایران نیفزاید، به کوچک شدن آن نخواهد انجامید.