ماجرای تبریز یک زنگ خطر است که باید همه ی ما را هشیارتر کند. دشمن فقط نیمه جان شده است و نباید به او فرصت جان گرفتن داد. درست در همین لحظه است که باید تمام نهادهای نظام پیشین را که در حال از هم گسیختگی و از هم پاشیدگیست بکلی نابود کرد و بجای آنها نهادهای دموکراتیک برای ساختن نظام تازه ایجاد کرد. هرچه دیرتر بجنبیم و فرصتهای بیشتری را از دست بدهیم، به دشمن مجال بیشتری برای نفس نازه کردن و تدارک نوا داده ایم. اصلا مهم نیست که دشمن چه مدتی برای تدارک قوا و جمع و جور کردن خود برای دست زدن به یک حمله ی متقابل لازم داشته باشد، مهم این است که دست دشمن را برای همیشه از تعرض کوتاه کرد و برای این کار چه باید کرد بجز متلاشی کردن و بکلی نابود کردن تمام نهاد های ساخته است او؟ و چه باید کرد بجز ساختن نیادهای ملی و دموکراتیک دائمی که حافظ و ضامن بقای دستاوردهای انقلاب مردم باشند؟ و برای اینکار واجب چه زمانی مناسبتر و بهتر از همین امروز، که مردم انقلابی در حال تهاجم و پیشرویاند و دشمن شکست خورده است و در حال از هم پاشیدگی ؟
مزدی که تازه گرفتار شده در جست و جوی راه فرار ممکن است در همان لحظات اول گرفتاری دست به تلاشی مذبوحانه بزند اما از طرف دیگر ممکن هم هست که هوشیاری بخرج بدهد و خودش را تسلیم و رام نشان بدهد و به موش مردگی بزند. در هر دو صورت، گرفتار کنندگان دزد باید بدانند که او تا وقتی که در یک زندان مطمئن محبوس نشده مترصد فرصتی ست که خودش را از چنگ قانون برهاند، به هر وسیله ای که هست حتا اگر بتواند، کشتن گرفتار کننده و گرفتار کنندگان و تا وقتی که دزدان در زندان قانون محبوس نباشند خانه ها امن نیست
ارتش شاهنشاهی مثل یک دزد هوشیار آن لحظه که فهمید نمیتواند در مقابل اراده ی ملت مقاومت کند با ملت اعلام همبستگی » کرد – همان ارتشی که عامل ۲۰ سال سرکوب خلق ها و یکسال کشتار مدلوم و وحشتناک مردم بود و همان ارتشی که تا و ایسین دم به جنایتکار اعظم، بزرگ ارتشتاران ، وفادار مانده بود.
این اعلام همبستگی ، بخاطر چیست چه بود ؟ آیا ارتشی که تا قبل از آن که در شرف نابودی قرار بگیرد به فرمان صریح رهبر قیام که مکررا به همه ی افراد آن گفته بود به ملت بپیوندند بی اعتنایی کرده بود ناگهان توبه کرده است ؟ نه این توبه نیست این تاکتیکی ست برای حفظ کردن بقایای سازمان از هم پاشید ارتش شاهنشاهی این اظهار تسليم بخاطر بدست آوردن فرصتی مناسب است برای سازماندهی و نفس تازه کردن این دسیسه ایست برای چیدن زمینه ی فرود آوردن ضربه ضد انقلاب در لحظه ی مناسب این تو به نیست و اگر هم هست تو بهی گرگ است که مرگ است – فقط مرگ .
نمونه ی تشنجات ضد انقلاب امان خواسته را در تبریز دیدیم. و اگر به ارتش از هم پاشیده شکست خورده فرصت تشکل و سازماندهی بدهیم. نمونه ی ضربه ی کوبنده ای نظیر کودتای شیلی را در آینده – آینده ای دو ریا نزدیک – خواهیم دید. دندی که دید از تقلاهای اولیه کاری ساخته نیست ، خودش را به موش مردگی میزند و ظاهرا تسلیم و آرام میشود، اما سادگی است اگر خیال کنیم که در فکر فرار نیست .
باید او را هرچه زودتر زندانی کرد . باید از محل گرفتار کردن او کوتامترین راه را به زندان برگزید. باید او را از همان اول محکم گرفت و به او فرصت هیچ تقلایی نداد
برای این که دزد ارتش شاهنشاهی که در دست ملت اسیر شده است فرصت هیچگونه تقلا و هیچ کاری نداشته باشد باید فورا بوسیله ی ملت خلع سلاح شود
تجربه ی تلخ تبریز که بقیمت قربانه های فراوان تمام شد نشان داد که اعلام همبستگی ارتش شاهنشاهی یعنی چه پادگان های تبریز اعلام همبستگی کردند. دولت موقت به مردم هشدار داد به پادگان هایی که اعلام همبستگی کرده اند تعرض نکنید . پادگان ها در فرصتی که به این وسیله بدست آوردند. در درون به تجهیز خود و تقویت عوامل خرابکار خود پرداختند و سپس خود مستقیما با مردم دست خالی وارد جنگ شدند و به کشتار پرداختند. این است معنیی اعلام همبستگیی ارتش شاهنشاهی با ملت و به پشتگرمی و اتکای همین پادگان های دست نخورده است که حوادثی نظیر تیراندازی در حوالی مقر رادیو – تلویزیون یا مراکز مهم دیگر در تهران صورت میگیرد . در تهران مردم مسلح اند و از این روضد انقلاب هستش کوتاه است و فقط میتواند به عملیات مذبوحانه ی پراکنده بپردازد .
اما این کارها را در تهران به اتکای پادگانهای دست نخورده ی شهرستانها و برای ایجاد رعب و وحشت بخصوص در شهرستانها انجام میدهد. این معنی مخصوصا از انتخاب هدف هایی نظیر ساختمان رادیو – تلویزیون بخوبی روشن است
گارد سلطنتی هم در تهران پس از این که اکثر پادگانهای تهران سقوط کرد و شکست خود را حتمی و قریب الوقوع دید اعلام همبستگی کرد. خود ارتشبد نصیری هم اگر هنوز بر سر کار بود در چنین شرایطی اعلام همبستگی می.کرد کما این که دیدیم جنایتکارانی نظیر نشاط و بیگلری و ربیعی هم اعلام همبستگی و اظهار بیگناهی کردند. آیا باید به آنها اعتماد میکردیم و میگذاشتیم تا سر فرصت کاری را که میخواهند بکنند بکنند ؟ تجربه ی تبریز نشان داد که درست ترین کار کاری بود که در تهران شد .
در هم شکستن و خلع سلاح همه ی پادگان ها و مسلح شدن مردم. اگر پادگانی در هر گوشه ای از این مملکت اعلام همبستگی کرد برای نشان دادن صداقت خود باید فورا اسلحه ها و تجهیزات خود را به کمیته های انقلابیی منتخب مردم تحویل دهد تا با نظارت دقیق این کمیتهها این اسلحه ها و تجهیزات بین افراد معین و تعلیم دیده تقسیم شود. و اگر پادگانی در این کار تعلل کرد یا از آن سرباز زدیعنی این که میخواهد لانه ی ارتجاع وضد انقلاب را از تعرض مصون نگهدارد و باید هرچه زودتر بوسیله ی نیروهای انقلابی درهم شکسته شود .
برای در هم شکستن پادگانهایی که خود را خلع سلاح نمیکنند باید هر چه زودتر نیروهای انقلابی در سراسر مملکت وارد عمل شوند. تا وقتی که همدی پادگان های این مملكت خلع سلاح نشده و اسلحه های خود را به مردم تسلیم نکرده اند، تا وقتی که بجای ارتش شاهنشاهی ارتش ملیی واقعی بوجود نیامده است، نمیتوان گفت که نظام کهن بکلی در این مملکت نابود شده است. برای
برای نابود کردن نظام کهن باید هرچه زودتر همه ی نهادهای آن نظام و پیش از همه ی آنها ارتش شاهنشاهی را نابود کرد و برای از میان بردن آثار و عوارض نظام کهن و ساختن یک جامعه ی نوین باید نهادهایی نوین و پیش از همه ی آنها یک ارتش ملیی نوین بوجود آورد.
برای بوجود آوردن یک ارتش ملی باید هم سریع و قاطع عمل کرد و هم آگاهانه و دموکراتیک یک ارتش ملی از جوانان داوطلبی تشکیل میشود که حاضرند با شور و شوق فراوان در آن خدمت کنند. برای جوانان داوطلبی که احیانا خدمت سربازی نکرده اند و به طریقه کاربرد اسلحه و اصول نظام وارد نیستند میتوان ستادهای تعلیماتی تشکیل داد و به آنان آموزش داد. برای جوانان محصل و دانشجویی که به خدمت ارتش ملی در میآیند و احیانا مایلند که به تحصیل خود ادامه دهند میتوان کلاسهایی در پادگان ها ترتيب داد تا در عین خدمت از ادامه ی تحصیلات آکادمیک هم باز نماند . کافیست دولت موقت از رادیو اعلام کند که جونان داوطلب برای تشکیل کادر ارتش ملی ثبت نام کنند، صف های طویل داوطلبان بسرعت و در همه جا تشکیل میشود. و حیف است که از این نیروی عظیم حداکثر بهره را نبریم – نیروی جوان، نیروی شگفتی که قدرتمندترین ارتش خاورمیانه را ظرف یک سال در هم کوبید و متلاشی کرد. نیرویی که انقلاب کرد و انقلاب را بثمر رساند و حالا باید از ثمره ی انقلاب پاسداری کند. کمیته های محلیی منتخب مردم جوانان داوطلب را شناسایی می کنند و بر اساس میزان تبحر و تجربه و کارآیی آنان را رد مبندی و به یک ستاد مرکزی ی عملیاتیی موقت معرفی میکنند.
این ستاد مرکزی میتواند منتخب دولت موقت باشد، ولی به هر حال وظیفه ی آن تنها یک وظیفه ی فنی و مشاورتیست و آن عبارت از این است که باید در کوتاهترین زمان ممکن و در اسرع وقت به ارتش نوین شکل بدهد افراد داوطلب را در واحدهای مشخص و گروهبندی های مرسوم سازماندهی کند و احيانا برای هر واحد یک مدیر یا فرماندهی موقت تعیین کند و آنگاه بمجرد انجام گرفتن این امور فنی و مشخص شدن واحد ها باید در هر واحد انتخابات دموکراتیک با شرکت تمام افراد آن واحد انجام گیرد و مسئول و فرمانده ی هر واحد به این ترتیب انتخاب شود و به همین ترتیب در تمام سلسله مراتب ارتش نوین انتخابات دموکراتیک انجام گیرد و بر اساس همین موازین دموکراتیک فرماندهی كل انتخاب شود و چنین فرمانده ایست که سزاوار لقب فرمانده ارتش ملی خواهد بود و چنین ارتشیست که ارتش ملی خواهد بود. شهربانی ملی و ژاندارمریی ملی هم باید به همین ترتیب تشکیل شوند – با افراد داوطلب معرفی شده توسط کمیتههای محلی و آنگاه با انتخابات دموکراتیک. و اگر افراد مورد اعتماد و درستکاری در میان افراد کادر ارتش پیشین وجود داشته باشند با صلاحدید و معرفیی کمیتههای انقلابیی محلی به عضویت ارتش ملیی نوین در میآیند و در دل این سازمان تازه قرار میگیرند. قرار دادن مهره های شناخته شده نظام پیشین در راس سازمان های انتظامیی پیشین به تشکل دوباره ی ارتش شکست خورده ی پیشین و بدنبال آن تدارک ضد انقلاب خواهد انجامید
در همهی و زارتخانه ها و سازمانهای دیگر دولتی هم مسئول وزارتخانه یا «وزیر» یا مدیر باید بوسیله ی کارکنان اعتصابیی همان وزارتخانهها و سازمانها انتخاب شود و و زیر موقت یا مسئول موقت باید در جریان این انتخابات فقط نقش نظارت و مشاورت داشته باشد. مدیران همه ی موسسات صنعتی و تولیدی به انتخاب کارکنان و کارگران همان سازمانها باید تعیین شوند. و همه ی این موسسات و سازمانها و نهادهای دموکراتیک باید زیر نظر و بوسیله ی دولتی که منتخب مردم و نماینده مردم است اداره شوند و نقش دولت موقت چیزی نیست مگر نظارت در انتقال درست و قانونیی قدرت مردم از طريق انتخابات دموکراتیک به دولت مردم . باید برای حفظ دستاوردهای انقلاب، بجای تمام نهادهای نظام کهن نهادهایی دموکراتیک و همگون بوجود آورد و این کار را باید از همین امروز آغاز کرد .
جعفر مدرس صادقی