9 چنین پدران و مادرانی باید که چنان ایدئولوژی و مکتب خود را دقیقا اظهارنمی عنوانهای درشت: کنند، باعث ایجاد ابهام در میان صفوف مبارزین گشته نیروهای مبارز را به تفرقه «ما میدانیم تروریستها از کجا می قهرمانانی باشند. مادر مهرنوش ابراهیمی گفت: اگرچه دختری که در فقر وبدبختی آیند و از کجا هدایت میشونده نمیباشد دچار می کند و به صلاح نهضت کنونی مملکت «حمید اشرف ونه تروریست زن ومرد بزرگ کرده بودم از دست دادم، ناراحت نیستم. چرا که فرزندم در راه توده ستمدیده کشته شدند این دانشمندان به ناگهان سربرآورده، «اسرار تازه فعالیتهای شبکه مهاجمان شهید شد. همسر بیژن جزنی بنیانگذار سازمان این دلایل را از طبله کدام عطاری جمع آوری به چشم میخورد. چریکهای فدایی خلق نیز از واقعه سیاهکل کرده و ارائه می کنند؟ آیا صلاح نهضت اکنون مردم میدانند که چه کسانی صحبت کرد گفت: رستاخیز سیاهکل کنونی یعنی اینکه ما خون پاك صدها زنگ بیداری مردم بود و به ملت فهماند از کجا آمدند و از کجا هدایت میشدند. هزاران رزمنده راستین خلق را به دلیل اینکه با توطئه و کودتا آمدند، بوسیله اربابان می توان حتی در شرایط اختناق نیز دست به مانند این آقایان فکر نمی کرده اند، یا از آنسوی اقیانوسها هدایت شدند و به مردم مبارزه مسلحانه زد. ایدئولوژی دیگری برخوردار بوده اند، نادیده خیانت کردند، مال ملت و مملکت را چاپیدند از نمایشگاه «شهدای به خون خته بگیریم؟ آیا این است احترام به شهدا و و بردند، فرزندان مردم را کشتند وسرانجام خلق، خیلی چیزها میتوان گفت و نوشته دست یابی به آزادی؟ این است پی افکندن از همانجا که آمده بودند، باز گشتند یکی از ارزنده ترین ویژگیها و نتایج این راهی درست برای رسیدن به پیروزی روزگار وصل خویش را باز یافتند. نمایشگاه، شناساندن فرزندان به خونخت ستمدیدگان. هرعقل سلیمی این سوفسطائی و طرز تفکر آنها برای رهایی از گری و تنگ نظریها را رد می کند. يوغامپریالیسم جهانی به دیگر فرزندان خلق صلاح نهضت کنونی، احترام به همه روز افتتاح نمایشگاه بازماندگان است. نیروهای مبارز و احترام به همه آنهاست فدائیان خلق در محل نمایشگاه حضور تلاش برپاکنندگان این نمایشگاهه در روزنامه های به نمایش در آمده یافتند وسخنرانی کردند. راستی که فرزندان را باید ارج نهاد. سخنرانی بازماندگان 9 جای شهدای سلامان مجاهدین خلق خالی است گذری به نمایشگاه «شهدای به خون خفته خلق» جریانهای روز پنجشنبه دانشگاه صنعتی تهران، غم انگیز بود. در پایان تظاهرات طرفداران قانون اساسی در تهران که رقم آنها بسیار زیاد و برای همه حیرت آور بود، عده ای به نام طرفداران قـانـون 9 9 6 9 از آنها بدست دانشجویان گرفتارشدند. بنابر گفته دکتر بیگلری آنها اعتراف کرده اند که پلیس هستند و نفری ۲۰۰ تومان گرفته اند تا در این حمله شرکت کنند. آنها باعجزر لابه از دانشجویان خواستند که آنها را رها کنند. حمله بدانشگاه اساسی به دانشگاه صنعتی تهران ریختندو از هیچ نوع زیانکاری پرهیز نکردند. طرفه آنکه در این حمله دانشجویان مذهبی و غیر مذهبی که در برابر دشر واقعه بین ساعت ۳ ۴ بعداز ظهر صنعتی تهران مشترك قرار گرفته بودند، اختلافهای خود اتفاق افتاد. عدهای با چوب و چماق، به نام حمایت از قانون اساسی، به دانشگاه ریختند وهرچه دیدند نابود کردند، نخستین کارشان کندن يك لنگه از در آهنی بزرگ دانشگاه بود. بعد اتاق رئیس دانشگاه را در هم را کنار گذاشته و چماقهایی را که برای مواقع ضروری ذخیره کرده بودند به میدادند و به دفاع در برابر دشمن می ایستادند در این حمله يك آمبولانس بوسیله مهاجمان خردشد و خبرنگار بی.بی.سی کوبیدند و سپس اتومبیلهایی را که در دانشگاه صنعتی، در گفتگویی دراین باره برای فیلمبرداری در دانشگاه حضور دانشگاه بود وارونه کردند و شکستندشمار گفت: اکثریت قریب به اتفاق حمله وحشیگری حمله کنندگان را بوسیله دوربین آنها بین ۳ تا ۴ هزار بود و گفته میشود کنندگان شلوارهای سرمهای پوشیده بودند ثبت کرده است که شاید تا زمان انتشار که کارد شهربانی از آنها حمایت می کرد. وموهای کوتاه داشتند. آنان به کتابخانه این مطلب، در تلویزیون انگلستان شلا فرزاد بیگلری، عضو هیات علمی دانشکده فيزيك حمله کردند و در اینجادوتن داده شده باشد.
این روزها در برابر کتابفروشی های خیابان شاهرضا، چهارراهها و مخصوصا اطراف و داخل دانشگاهها، با کتابها و کتابفروشانی برخورد می کنیم که پیش از این نبودند. گزارشی در باره کتابفروشان کنار خیابان برخلاف ضعف نیروهای چپ در تظاهرات و راهپیمائیها، آثار مارکسیستی در بساط کتابفروشیها و بطور کلی در آثاری که در یکسال اخیر چاپ و منتشر شده اند جای عمده ای دارد و در مجموع این آثار از نظر | تعداد و عنوان کتاب غنی تر به نظر می آیند یقینا یکی از دلایل غنا و فراوانی این کتابها حضور قاطع سوسیالیسم، مارکسیسم، | مارکسیسم لنینیسم و سرانجـام مـائـوئیسم و برخی اندیشه ها و ایدئولوژیهای دیگر در مبارزات و جنبشهای آزادیخواهانه ۱۵۰ سال گذشته تمامی جهانست. یکی از کتابفروشان گله می کرد که دوستان به ظاهر مذهبی ما را راحت نمی گذارند، می آیند و بد و بیراه می گویند که این کتابها کمونیستی است و… تا یکسال پیش نه میشد نام این کتابها را بر زبان آورد و نه از کسانی که اکنون کتاب می فروشند، انتظار دست زدن به چنین کاری و بهتر بگوئیم خطری می رفت. مجموعه آثار لنین، دفاعیات روزبه، آثار سازمانهای مجاهدین وچریکهای فدائی خلق، فقط آشنائی باهريك از اين کتابها و صدعا عنوان کتاب دیگر که امروز در کنار خیابانها و محوطه دانشگاهها با فریاد جوانان دانشجو و دانش آموز به فروش میرسد، لااقل چند سال زندان مکافات داشت. جنبش و حر حرکت مردم در مرحله ای اما چاره ای نیست. ما مقاومت می کنیم. قرار دارد که رشد آگاهیهای تئوريك و خویش ایستاده اند. آنها به کار خویش باید بمانیم. جوان دیگری که کتاب های ايدئولوژيك نيروهای شرکت کننده در آن علاقه مندند و خود را در دست یابی مردم به مذهبی میفروخت می گفت: اگر واقعا آن الازمه تکامل و دست یابی به مراحل بعـدى . ایدئولوژی پیشرفته و رزمنده انقلابی سهیم آزادی که حرفش را میزنند وادعایش را جنبش است. دانشجویانی که به علت آگاهیهای میدانند. می کنند باشد، آنها نیز باید بتوانند به راحتی سیاسی، اجتماعی خویش این ضرورت را کتابفروشان جوان آشکارا در گروه وبدون مزاحمت دیگران کتاب بفروشند و زودتر دریافته اند، با استفاده از فرصتی که هستند. این گروه بندی به طور مشخص از اندیشه رایدئولوژی خود را گسترش دهند. تعطیلات دانشگاهها به آنان داده است و با طرز تفکر و ایدئولوژی خاصی که از آن درگیریها و برخوردهای عقیدتی که این توجه به گرایشات ایدئولوژيك خويش کتاب برخوردارند مایه می گیرد. گروهی کتابهای روزها در دانشگاهها دیده میشود، معمولا میفروشند. آنان نه برای سودجوئی و امرار مذهبی، و یا کتابهای نویسندگانی را که با شدت کمتری در بساط کتابفروشیها ودر معاش (اگرچه در این کار سودی هم عایدشان به گونه ای به مذهب وابسته اند میفروشند میان کتابفروشان نیز جریان دارد. در برخورد میشود) بلکه به عنوان وظیفه يك روشنفکر و گروه دیگر معمولا کتابهای جلد سفید را باجوانان کتابفروش در خیابانها و دانشگاهها، مسئول در رشد و گسترش آگاهیهای (درچندماهه اخیر، آثار كلاسيك ماركسیستی، آدم کسانی را می بیند که نمی خواهنددیگر حتی سیاسی ـ اجتماعی توده مردم دست به چنین آثار سازمان چریکهای فدائی خلق، دفاعیات لحظه ای را در پراکندن اندیشه ها رایدئولوژیهای کاری میزنند. برخی از رزمندگان مارکسیست، لنینیست آزادیخواهانه و رهایی از یوغ استبداد داخلی در خیابانها و دانشگاهها، به فاصله و دیگر آثاری که به نحوی از ایدئولوژی های وخارجی و ستم طبقاتی که سالیان دراز بر چند قدم، دختران و پسرانی دیده میشوند که سوسیالیستی مایه می گیرد با جلد سفید چاپ کرده این مردم سنگینی کرده است، از دست موقر و سنگین در کنار بساط کتابفروشی و منتشر شده اند). بدهند. کتابفروشانی که «لحظه»ای را از دست نمیدهند ۱۳
زیرزروبین در این هفته با تهیه لایحه مجازات | خبرهایی که از رادیوهای جهان به گوش در آن دعوت شده است که به حسابها و کتابهای بانک رسیدگی شود و اعلام شده میرسد از مفادنشریات خارجی با خبر شده ایم. فاسدان حکومتهای پیشین، نگرانی خانواده هر گاه موارد اتهام او روشن باشد، ریحاضر از جمله مهمترین زیانها در این راه شماره آنان با تیراژی حدود ۷۰ هزار بی گفته میشود، حتی طرحی در یکی از فروش مانده است. بخشهای نظامی درباره محل اعدام گروهی وجود دارد که در انظار عمومی باشد، که با این محاكمات بی ارتباط نیست. بر نشریات تايم ونيوزويك وارد آمده است که ۳ است برای پاسخگویی خود را معرفی کند. از سوی دیگر در خبر است که هوشنگ رام، برخلاف آنچه شایع است. از خاندان سلطنتی تنها دو تن در مربوط به نقل وانتقالات مالی نیست، بلکه سیاسی است و تصمیم به دستگیری او درپی تهران باقی مانده اند که آن دو نیز، هر کدام مدتها زیر نظر داشتن مکالمات و ملاقاتهای به دلیلی مطرود بودند و هر دو نیز در تکذیب بعضی از دستگیرشدگان در هیچ صورتی، و با هیچ آینده یی برای کشور، از نامههایی در مطبوعات پیوستگی خود را با او گرفته شده است. مقامات بانکی می گویند در داخل بانك مردم یادآور شده و ویژگیهای واقعی مردمی خطر مصون نیستند مثل: هویدا، نصیری و خود را به رخ کشیده اند. عمران که تمام سرمایه آن متعلق به بنیاد آزمون. پهلوی بود و سود کلانی به آن بنیاد می رساند، نخست حمیدرضا كوچك ترین پسر تشکیل کمیته برگزاری مراسم استقبال از آیت اله خمینی، یکی از نمونههای | رضاشاه و دیگر علی پسر شاپور علیرضا، حساب های روشنی وجود دارد وسوء استفاده یی نشده است. برادر تنی شاه که در حادثه ای پر گفتگو کار ومدیریت ایرانی در صورتی که علاقمندی و خواست قلبی وجود داشته باشد، به حساب کشته شد. کارشناسان فن نرخ خرید و فروش اسلحه قاچاق از افغانیها را در کنار علی که سالها با مرحوم کاترین عدل، آورده شده است. کوره پزخانه های جنوب تهران و قم که اتفاقا دختر فلج پرفسور عدل زندگی می کرد و به مهندسان، کارشناسان تلویزیون و مخابرات و کارگران وجوانان مامور انتظامات، | او دلبسته بود، در حادثه شورش بهمن حجت ۲۵ سال پیش نیز محلهای خطر بود، به این با تمام حرارت درمدت۴ روز، باهمهی نگرانیها | کاشانی و کاترین علیه ماموران ژاندارمری شرح اعلام داشتند.: و دلمشغولیها، سیستمی ایجاد کردند که که به مرگ آنها منجر شد، حضور داشت. شبیه به آن هرگز در ایران سابقه نداشته است. روزنامه ها نوشته بودند که شاه در مرکز این کمیته که در دبستانی در خیابان | شدت ناراحت است و۱۲کیلولاغر شده يك قبضه رولور ۳۰۰۰ تومان يك قبضه کولت ۲۵۰۰ تومان فشنگ ۱۰۰ تایی ۱۲۰ تومان مسلسل ۱۲ هزار تومان از ایران قرار داشت، جنبش و جوشی به چشم | اطرافیانش جز ۵۰ تن نمانده اند. که از میان میخورد که دیدنی بود، جالب آن که به | آنها آتابایها، بهبهانیان، اردشیر زاهدی، های وزیران و شخصیتهای زندانی، درباره جان آنها بیشتر شد. > با انتشار تصویرهایی از دکتر و خطوط تلکس در نقاط دیگر فاصله يك روز چندین خط تلفن در آن نقطه امیر اصلان افشار، معینیان، لیلی امیرارجمند سنجابی در تهران همزمان باسروصداهایی در جنوب و شمال غربی کشور، که او را درحال برای و همسرش نامهای آشنا بودند. استفاده خبرنگاران خارجی نصب شده، حال ۱۴ به – و نوشته بودند که از یاران ترك خوردن شراب در کار پیشه وری رهبر تجزیه آن که در مواقع عادی غیرممکن می نمود. گفته اش گله دارد و عصبانی است که در این | طلبان فرقه دمکرات آذربایجان نشان میداد معلوم شد اشارات چندماه پیش شاه که از سوی دیگر اعضای تلویزیونی | موقع او را تنها گذاشته اند. کمیته آنچنان برنامه یی بوجود آوردند، که نقل است از شهبانو که به روزنامه « بعضیها که به سلامتی پیشه وری شراب می اعجاب انگیز بود. ده بوده است که وقتی دو گل گله کرده نوشیدند، حالا ادعای وطن پرستی دارند، به چه نویسی خبرنگاران خارجی مقیم تهران که | پس از ماجرای ۱۹۶۸ از فرانسه رفت، دست کم کسی بود. با گوشه یی از کار این کمیته آشنا شده چندتنی برای او در شانزه لیزه تظاهراتی فهرستی از هنرمندان عضوساواك بودند، نقل می کردند که هرگز شبیه به آن | کردند، چرا برای ما نه. در تهران منتشر شده ـ که درست یا غلط را ندیده اند. و جواب شنیده بودند: اتفاقا، برای آن به عهده تهیه کنندگان آن است و نشان می دهد شما هم. دوستدارانتان در شانزه لیزه رژه ۲۰ روز است، ورود هر گونه که نام: شماعی زاده، سلی، حسن خیاط باشی روزنامه و مجله خارجی به تهران قطع شده میروند! قریب افشار، شهیدی در آن است. خیاط باشی است و این همزمان با قطع فعالیت رادیو گفته میشود نامه یی از سوی هوشنگ همزمان با انتشار این لیست به آلمان رفت! | تلویزیون بین المللی در تهران، موضوع رام مدیرعامل بانك عمـران، که ماموران مساله اموال و دارایی های حزب عذابی شده است، برای خارجیان باقیمانده، فرمانداری نظامی، هفته پیش، برای دستگیریش رستاخیز، مانند ویروس بیماریهای خطرناك از آن مهمتر ارتباط مطبوعاتی ایران رفتند، ولی او موفق به فرار شد، به عنـوان شده است. همچ انکه اوقاف. و کسی جران را با خارج قطع کرده است. تنها از طریق نخست وزیر، شاپور بختیار فرستاده شده که نزديك شدن به آنرا ندارد و داوطلب آن حدود
نیست. چرا که برای هر تغییر و انتقالی در آن در عالم مطبوعات خبر از تعطیل تصور می رود روزنامه یی با سبك و نیاز به قانونی وجود دارد که حزب را منحل قریب الوقوع چند روزنامه است که با تاسف روش صفحات داخلی رستاخیز، بدون آن کند و اموال آنرا به جایی منتقل سازد. دیگر بسیار تاب نیاوردند و چون زیان آنها را نه وابستگی به دولت و حزب با استقبال خوبی اینکه آنقدر در داخل حسابهای این دو تك فروشی، نه آگهی جبران نمی کرد، گویی روبرو شود. موسسه مشکلات وجود دارد، آنقدر در آن از ادامه راه پشیمان شده اند. انتشار امید ایران سوءاستفاده و اختلاس شده است که گفتنی چند نام شنیده ایم،، ولی نقل نشود نیست و همه بیم دارند مبادا گردن آنها بیفتد. | بهتر است، چرا که حضور هر نشریه دریچه یی است شود. نون والقلم انتشار مجله «امید ایران، پس از همزمان با تشنجهایی در سفارت چهارسال و چندماه توقیف فرصتی بدست | آگاهی و اطلاع که نباید بسته بسوی میدهد تا از علی اکبر صفی پور مدیر مسئول خانههای ایران در خارج کشور که به اشغال | چند سفارت و کنسولگری توسط دانشجویان وایرانیان انجامید، در بعضی نقاط واکنش نشریه شهاب که در قطع بزرگ و صاحب امتیاز این مجله یادبشود «صفی پور از نویسندگان قدیمی مطبوعات است که و خیلی بزرگ ۳ شماره منتشر شده بود، سفیران ایران و مسئولان محلی سخت بود و به يك روزنامه صبح نوظهور، در اندازه یی سالها مقالات شیواودلنشین او زینتبخش صفحات به درگیری انجامید مثل بن و لندن. در یکی استثنایی بدل شد، و واردخانواده روزنامه های مطبوعات بود، حیات مجدد مجله امیدایران دو جا نیز با درایت مساله حل شد، مثل جدی شد. این روزنامه که به سردبیری نشریهای وزین و متنفذ در خانواده مطبوعات | پاریس که شاپور مهرابی دیپلمات خوشنام موجب استحکام بیشتر آزادی قلم و اندیشه علیرضا میبدی مطبوعاتی با سابقه منتشر می است. ایرانی که هنوز به عنوان سفیر در آن نقطه شود، در نخستین شماره درخشید و درخشش حساس مشغول انجام وظیفه است، از پلیس آن بیش از حد انتظار بود. علی اکبر صفی پور، همراه دکتر علی فرانسه برای بیرون کردن ایرانیان كمك بهزادی مدیر سپید و سیاه، نعمت اله برای علی ایمانی مدیر و میبدی نخواست. بهرامی، گرچه در لیست اعلام شده سردبیر و کارکنانش موفقیت آرزو داریم. جهانبانویی مدیر و صاحب امتیاز فردوسی، اينك قطعی شده است که منصور سید عبدالکریم طباطبائی مدیر روزنامه و سالنامه دنیا و مدیر این مجله از سه سال | قبل در کسب آزادی و انتشار مجدد نشریات | وزارت خارجه از سفیران برکنار شده بود، ولی گفته میشود به جهت جوانی و سلامت رهبانی قائم مقام روزنامه های مردم ورستاخیز و سابقه اش، همین روزها به سمتی در آن توانسته است، کارکنان رستاخیز سابق را وزارتخانه منصوب میشود. که در اعلامیه یی یادآور شده اند قصد انتشار توقیف شده، تلاش و کوشش پیگیری را رفتن احمدعلی بهرامی به شرکت نشریه یی مردمی دارند، دور هم جمع کند و آغاز کردند تاسر انجام درحکومت شریف امامی با تامین سرمایه روزنامه صبح «بامداد» را توانستند در رفع توقیف این نشریات توفیق بدست آورند. منتشر کند. نفت، به عنوان رئیس هیات بازرسی آن شرکت قطعی شد، او چهارمین کسی خواهد بود که در این صندلی می نشیند. پیش از او: فروهر، خسروهدایت و این اواخر عطااله خسروانی در آنجا بودند. بهرامی که از جمله اعضای هیات ایرانی در دادگاه لاهه بود به عنوان همکار مهندس حسیبی (نماینده دکتر مصدق) نطق معروفی در دادگاه در حقانیت ایران علیه شرکت نفت سابق ایراد کرد، در نفت سابقه طولانی دارد، ولی در سالیان اخیر از آن دور بوده، او که از جمله مهمتـریـن انتخابهای شاپور بختیار است، قصد دارد با دولت بختیار مرتکب نمیشد. بختیار کا حکومتی که خود را ملی میخواند نیست. رفتار وحشیانه یی که درخور ایرانی با ایرانی نیست و هنگام دستگیری فاسدان و بازداشت ه روزنامه نگار توسط متجاوزان به حقوق مردم و آنها که ۲۵ سال فرمانداری نظامی به جرم «امنیتی» و نه این مملکت را به سراشیب سقوط و تباهی مطبوعاتی، از آن اشتباهها بود، که کاش بردند، به آن متوسل نشده بودند، شایسته عمری را در راه فریاد برای آزادی قلـم این رفتار بہرحال محکوم است. روشهای گذرانده، خود نویسندگان را در نیمه شبی – سنتی و پوسیده ترساندن روزنامه نویسان، در | الابد برای چشم زخم ـ به بند بکشد، راستی زمانی که ملت اجازه عقب نشینی نمیدهد، از چگونه باید توجیه کرد؟ سر استیصال و بیچارگی است، با حقیقت نعمت ناظری، مهدی بهشتی پور، فیروز درافتادن، با آزادی بیان به شیوههای دوران گوران، مسعود مهاجر و جلیل خوشخـو، خفقان مبارزه کردن روزهای سخت را نوید رونامه نویسانی که در باغشاه ـ همان بنای میدهد. سنتی استبداد ـ زندانیاند، در حقیقت > كمك كاركنان معترض شرکت نفت به بازرسی این شرکت توان قانونی پیش بینی شده بدهد و چه بسا داستانها ـ وافسانه ها . آشکار شود، البته در بررسی حسابها و کتابها، اگر از بین نرفته باشد. «نشانههای رسوای باقیمانده استبداد» حساب می آیند. ۱۵
مقالات حسین مهری بیستون راعشق کند و شهرتش فرهاد برد دوسه پرسش در این میان براب کسی از من پرسید آزادی، به دادن تانك بفرستیم و شاد باشیم که توده بیدار این همه کشته می ارزید. شده است. توده، در همه لایه ها، بیـدار میجوشد: یکی آنکه آیا آگاهی توده یی احساسم پاسخ داد اگر آزادی به نشده است، از خواب پریده است. من باور ما در آستانه قیام، به عمق آگاهی توده نمی کنم چهار ماهه، توده یی که از رخوت فرانسوی سال ۱۷۸۹ بود؟ با آنکه ملا دست آمده باشد، آری، میارزید. با این همه، عقلم گفت: نه، نمی بیست و پنج ساله رنج می بردونبرد را یکسره سنجش ریاضی موجود نیست، من براساس ارزید. گفته اند در این يكساله، نهضت، فراموش کرده بود، بیدار بیدار شده باشد. قراین و شواهد می گویم، نبود. شصت و پنجهزار کشته داده است و هنوز آنچه به مقابلة تانكها و مسلسلهای و اگر شما می گویید بود، پرسش صدای تیر می آید و ما هنوز، گویی که از حشی فرستادیم، همه بیداری نبود، احساس | دوم را مطرح می کنم: مگر نباید از تاریخ کیسه دیگری میبخشیم، می گوییم نهضت بود، حس و هیجان بود، شور و خروش بود. | از انقلابهای تاریخی، از پیامد این حرکت هنوزهم باید خون بدهد، نه خون ما، خون بگذارید در زمانی که همه، یا به | های توده یی، درس آموخت؟ فرانسه انقلاب گر، مردم… باری، ۶۵ هزار کشته… این خونها تقریب، همه، سرآسیمه و شتابزده، دست چه به دست آورد که انگلستان، بدون انقلاب که ریخته است؟ هرگز به این پرسش در کار تطهیر خویش از لکههای آلاینده به دست نیاورد؟ اندیشیده اید؟ هرگز فکر کرده اید که تنها همکاری با اختناق ۲۵ ساله و تطبیق خویش اشتباه نکنید، نمیخواهم منکر لہاد با کشته دادن و شهید دادن نمی توان نهادی با «موج روز»ند، بی پروایی کنیم و درهنگامه | تصفیه کننده یی به نام انقلاب شوم. میخواد ریشه گرفته را ریشه کن ساخت؟ هرگز اختناق نو، لکه هراتهام و ضربه هر یورشی | بگویم اصل اول انقلاب، بیدارسازی توده است اندیشیده اید که شهادت هیچ شهیدی، به را بپذیریم که این جنبش، به درستی رهبری توده یی که بدون سلاح آگاهی بسنده با گفته «آندره ژید»، هیچ چیز را ثابت نمی کند؟ نشده است ورنجهایی که امروز ما می کشیم | خیابان ریزد، اگر نه همین فردا، پس خواهش من این است که خواننده در در برابر رنجهایی که از این رهبری بدون به اشارت دیگری، یا زیر انگیزه این پرسشها غور کند، نه آنکه به رسم شیوه، در نیم قرن آینده خواهیم برد، پرکاهی | به فرمان غریزه، به خیابان می ریزد. به توده بیمار گونه روز، نیندیشیده، سلاح تهمت و در برابر کوه است. باید درس تعمق ورزیدن داد، به توده باید افترا و چماق تکفیرش را بردارد و غیابابرسر میدانید که انقلاب کبیر فرانسه در | جهت داد، توده بیجهت، زوداوبساکه بر چه شرایطی رخ داد. طلیعه های انقلاب، | خود آشوبنده تودهها طغیان کند. به توده فرداه | نویسنده فرود آورد. بگذارید آنچه ده سال بعد در کتاب «ولتر»ها و «روسو»ها بودند، بیداری بخش و باید جهت داد، به طریقی که به هر بانک های تاریخ خواهیم خواند، امروز باتحمل و آگاه کننده. نداپی به خیابان نریزد و هر روز آلنده تامل در همینجا بخوانیم. آری، فرانسه ۱۷۸۹ در فضایی از | قدرتی نشود. من باور نمی کنم برخی از آنان من این را روش بدوی مبارزه می بیداری نسبی طغیان کرد. با این همه، بسی | که در راه پیمایی ششم بهمن سال گذشته خوانم که با هرچه بیشتر کشته دادن، به کشته داد، بسیار آشوب دید، بسی توفان از | شرکت کردند، در راه پیماییهای اخیر راه جنگ خودکامه برویم. من این را کوردلی سر گذراند که مخوف ترین آنها عصر ترور | نپیمودند. آری، باهمه حرمتی که به این سیاسی می خوانم که تودهها را انبوه انبوه، بود و سرانجام، خودکامه یی به نام ناپلئون، | قیام و به رهبری چندگانه قیام می گذارم دا خیابانها، تهیدست به استقبال تیر و زرشان را زد و برد. باری، درست به دلیل همین ادای
ناگزیرم تکرار کنم که در يك ارزیابی کثرا، کار، خوب پیش نرفته است و به خشونت و بیجت گراییده ایم. ممکن است ما میلیون میلیون ایرانی را به راه پیمایی ببریم، اما بسیاری از آنها، اعم از روشنفکر و کارگر کارمند و پیشهور، وقتی تنها می شوند وحشتزده از خود یا از دیگران می پرسند: چه خواهد شد؟ چه اتفاقی میخواهد بیفتد؟ آنها مضطربند، آنها در برابر دود ابهامی که فردایشان را تاريك كرده است، گیج شده اند، آنها در برابر آینده، يك علامت سئوال سیاه، افراخته اند، آنها از خود می پرسند آیا آنهمه تلاش، آنهمه خون که ریخت، آنهمه تب و تاب، به این الله مایه که به دست آمده، می ارزید. آنها از این قیام چه به دست آورده اند؟ آشفتگی فکری، آشوب مالی، گسست ارتباطی، هراس، هراس، هراس… با این همه، فداکارانه، هنوز خوشبینی و حالت انتظار خود را برای بهره وری از آزادیهای انسانی، برای نشاندن واقعیت دموكراتيك به جای رمانتیسم انقلابی، بیستون را عشق کند و شهر تش فرهاد برد. در پیرامون رهبری هر قیام، همیشه فرصت طلبان کمین کرده اند، فرصت طلبانی که در این نیرو می توانست، چنانکه در پرتغال، به حفظ کرده اند. این حالت را باید در روح خوشبینی آنها را افزون ساخت. رویای تکیه زدن بر کرسی جاه و جلال، خدمت انقلاب در آید. و روان مردم دست نخورده نگه داشت. باید حاضرند از مرام و خط مشی اعلام شده خود رهبری قیام باید به هواداران مذهبی دست بشویند و با يك چرخش سریع، جبهة خویش، هشدار دهد که این ملت ایران است رهبری قیام ناگزیر است تندرویها، که باید صورت حکومتی خود را برگزیند، خود را که پیشاپیش شرف و آبرویی دارد، با اعتراض سخت روبرو میشود، به طوری که | معترضان، نفاق افکن خوانده میشوند ودلشان | از این تهمتها و رد تهمتها به درد می آید، از این گذشته، به سرخوردگی دچار می آیندو اگر سرسختی وامید خودرا حفظ کنند، کار به جنگ خانگی می کشد ـ چیزی میشویم بدتر از لبنان. رهبری قیام بایست میدانست که مردم آگاهی که خون میدهند، به چیزی کمتر از آزادی خرسند نمیشوند، بایست میدانست که قیامی موفق است که حداقل ضایعه انسانی را بدهد، حداقل خودفرسایی را تحمل کند، می بایست میدانست که خون بهای شهیدان، جدال بر سر قدرت و توزیع غنایم نیست، این نیست که خون پاك جوانان سبب ساز شهرت و موقعیت کسانی شود که چشم طمع به کرسیهای قدرت دوختهاند. آری، نگذاریم کسانی زمزمه کنند: سرسختیها، یکدندگیها و کژتابیهای خود هر آشتی نیز سنگ بیندازند: به چشم بسیاری، در موج روز مستحیل و بیرنگ سازند، و نه راه پیمای های خیابانی، نه قالبهای از پیش را تعدیل کند، ناگزیر است در يك ارزیابی دیگر، نه خود باشند، نه دیگری، و در راه ساخته که زمانه ما آنها را نمی پذیرد، و نه مجلد، شیوههای اشتباه آمیزش را اصلاح سانسور و خفقان خیابانی. کند تا مردم برای حرکت انقلابی سازنده قیام ما با دادن خونهای گران بها آن کس که بانیت رستگار ساختن برادرانش به معاویه دست میدهد، بر کسی که به قصد آغاز شد. می توانست با بیدارسازی شروع سرخوردگی و پرسشهای سوزان، سردشان تحصیل جاه و مقام، فریبکارانه، به علی دست شود. خون، به هیجان می آورد، خون، خون گرم نگه داشته شوند، نه آنکه پاس و کند، رنجشان دهد. میدهد، شرف دارد. به چشم می آورد. بدیهیست که این جنبش رهبری قیام، باید این واقعیت را بپذیرد که اگر نماینده يك نهاد را به زیر آورده، خونین، بیداریهایی میدهد، اما در جامعه یی بدیهیست که این همه، بیاریهای جامعه پیست از خود بیگانه، بی خویشتن که از حیث سیاسی بسته، نخست بایست آگاهی خود نهاد، باقیست، باید نهاد را به زیر آورد. رهبری قیام باید از انگیزش هراس و آمادگی نبرد تدریس میشد. آگاهی، رژیم خودکامه، فرصت ورزش سیاسی را از دراین موقعیت خطیر و آشوبناك، خردمندانه، زودتر خلع سلاح می کند. آگاهی زودتر به او گرفت و نگذاشت سیاستمردانی درخور در خودداری ورزد، باید جامعه چند وجهی ایران ثمر میرساند. را به دیده شناخت بنگرد، باید بر اضلاع آن پرورش یابند. در چنین جامعه ورزش سیاست نکرده است که معیارها درهم میشود رهبری قیام، بی برنامه ماشه قیام را و درمثل، پسری شانزده ساله که تا دیروز، فشرد و بی آنکه دقیقا بداند فردا و پس فردا گوناگون نبرد کنونی چشم دوزد و از یاد نبرد که بانهاد باقی مانده که نیروی آتش چه پیش می آید، در پی حوادث حرکت کرد شادمانه به رژه چهارم آبان میرفت، امروز به را در دست دارد، به نیروی کشته دادن و از کشته و حرکات خودرا همچنانکه پیشامدها بزرگ آسانی و بی دردسری، سیاستها و شیوههای پشته فراهم کردن نمی توان جنگید. در آغاز میشدند، با پیشامدها تنظیم کرد و به زبان رزه:ده یی را که بیست و پنج سال با اختناق جنگیده است سالهایی را در زندان سپری دیگر، سیاست امرار روزمره در پیش گرفت. قیام، رهبری براین واقعیت چشم بربست و به جای آنکه ضمن بیدارسازی عمیق خلق، رهبری قیام بایست میدانست، یا اگر کرده است، ندیده می گیرد، بر آنها خط ضمن سوخت رساندن به خرد ومنطق آنها و نمیدانست پیرامونیانش که بی گمان، شهوت | بطلان می کشد بی جوازی، اجازه می یابد بر متعادل نگه داشتن حس آنها، به این نیروی مقام و مسکنت جاهجویی، آنها را بر او گرد هرچه میخواهد حکم کند و خود را مدارهمه | آتش نیز بیداری می دهد و آن را از کشتن نیاورده است، بایست میدانستند که وعده احکام بداند. مبادا این را پیشرفت فکری برادرانش باز دارد، گذاشت که این نیرو در ایجاد يك نظام يك تنه يا يك حزبی اگر در بدانید. این شتابزدگی و سطحیت است، مقاطعی خطیر به خصمی خشمگین تبدیل شود گرمای پیکار، اعتراض بر نیانگیزد، سرانجام، چیزی که مایه زحمت رهبری کنونی نیز خواهد شد، مگر آنکه بیداری راستین جایگزین شود.
اينك جنبش، یا به قول فرنگی ها بحران – ایران ابعاد خود را شناسانده وزن خود را برهر تفسیری از منطقه واوضاع جهانی تحمیل می کند. آخرین «وزن کشی واپسین چاره شاپور بختیار نیز بود: کوشش برای ره یافتن به پاریس و ملاقات با رهبر جنبش و شکست در آن. راههایی که از این پس، در پیش پای ایران قرار دارد همانقدر نگران کننده و بيمناك مي تواند بود که امیدوار کننده و شوق انگیز. در یکی از روزهای آینده یا آنچنان شور و شادمانی این ملك را فرا خواهد گرفت که صدای غلغله مان گوش فلك را کر کند، یا چنان خونریزی به پـا خواهد شد که تصورش، روی کودتاهـای خونین و حمامهای خون دیگران را سفید و زمان رسیدن به یکی از این دو، ی کند. دیر نخواهد بود. شاید به فاصله اندکی نزديك به انتشار این شماره مجله. راهها کدامند: می ۱- مقاومت شاپور بختیار و ارتش و بسته ماندن فرودگاهها و بیشتر شدن فشارهای ۲- تسلیم شدن شاپور بختیار و ادامه مقاومت ارتش ـ کودتای نظامی ـ وروبروشدن خونریز. با مقاومتهای چه بسا مسلحانه مردم وفرو افتادن در دامان هرج ومرج. ۳- تسلیم شدن شاپور بختیار و ارتش با هم، باز گشت آیتاله خمینی. راه حل مطلوب اکثریت مردم. – eren A > از روز نخست شاپور بختیار، بدان خاطر پا به میدان گذاشت که تصور می کرد با بهره گیری از ترفندها و راه حلهای سیاسی- به جنگ واقعیتها نرویم ایران درروزهای آینده مسعود بهنود که الحق در آن استاد از کار درآمده -| خواهد توانست بحران را مهار کند وحرکت بدان بخشد و تلفیقی از راه حلها اول و سوم به دست دهد. امید او این بود که با رفتن شاه از ایران، بحران فروکش کند را مجال مذاکره دهد و او بتواند از موضع قدرت متواضعانه برای اداره مملکت تا رسیدن به همه پرسی درفراندوم یا انتخاب مجلس موسسان، با آیت الله خمینی به توافق برسد. شاید در ابتدای کار، حتى اميـد نداشت که در صورت برخورد به گره کوری چون امروز، با انعطافی از سوی ارتش روبرو شود، آنچنان که بتواند در مذاکرات خود به وضوح منتفی دانستن احتمال بازگشتشاه را پیش بکشد و از رفراندوم (که بالمال یعنی تغییر رژیم) سخن گوید، شاید هنوز نیز برای داشتن این امیدواری زود باشد هیچکس نتواند این انعطاف را از سوی ارتش تضمین کند، به ویژه وقتی که قرار باشد این تدبیر نیز کاری از پیش نبرد. اما اينك، تقریبا بختیار به بن بست رسیده است حوادث این چنـد روز – نشان داد که در میان یکشنبه شنبه و راه حل جایی وجود ندارد. چرا که دیدیم در درنگی در این میان، که با دعوت از مردم برای وارد آوردن فشار و برپاخاستن، ازسوی رهبران مخالف، همراه نبود، نیز لحظـان خونریز و پر از حـادثه و زدوخورد پیش آورد و باز ارتش و مردم را رویاروی هم قرار داد (حتی اگر نظر و خبر دولت رابپذیری که زدوخورد را مردم آغاز کردند و و مسلح بودند)، پس یا باید ماند و به سرنوشت پیشینیان گرفتار آمد و با کارنامه یی خولیز > 9 –
AR رفت ـ که براستی در شأن يك شخصيت تا… یا اینکه می توان امیدوار بود که برای رسیدن به این تفاهم، حکومت | سیاسی مخالف چون شاپور بختیار نیست، که ارتش از انضباطی برخوردار است که او | بختیار باید واقعیتها را بپذیرد و راه را تا همین اواخر با مردم زیسته، با مـردم را مطیع و فرمانبردار حکومت قانون نگه برای «حکومت انتقالی موقت»، و او به بهای كتك خورده و موضوع وحشی گریهای پلیس | میدارد. در این صورت، ارتش ایران، آن | کنار رفتن هموار کند. رژیم بوده است ـ و اگر چنین رویدادی پیش | ارتش مردمیست که از آن سخن می رود، و آنان که هنوز از استقامت و مقاومت آید، ایران این سالها يك چهره سیاسی در این صورت می توان، دلخوش داشت که بختیار و حکومت فعلی جانبداری می سخت کوش و شجاع خود را فدا کرده | بیگانگان نخواهند توانست به آسانی و از | و راه حل را تنها در آن میبینند، و حتی طریق ارتش، راه را بر انقلاب ایران سد سخن از روزهای سخت آینده و قحطی و کنند است. یا راه دیگر را برگزید که تسلیم کنند ـ آنچنان که یکبار در ۲۸ مرداد | نداری به عنوان مثبت برای رام کردن مردم است و تن سپردن به خروش انقلاب وهمراه ۳۲ کارآیی و بی اعتباری این طرح را | می گویند، بی تردید چشم بر واقعیتها بسته اند. سری به خیابانها، به شهرهای دیگر و شدن با جنبش و قرار گرفتن در کنار در یافتند. دست سنجابی و بازرگان و تهرانی ، که چه کسی می تواند درحال حـاضـر روستاها نزده اند و به تصاویر و تعابيريك در این راه نیز بازگشتی از همه تاکیدها تضمین کند که ما – مجموعه ملت وارتش | سویه دلبسته اند، همچنانکه رژیم تا چندی و سماجتها و سوگندها وجود دارد. گنجایش های لازم را برای رسیدن به تفاهمی | پیش. بختیار هر کدام از این راهها را خارج از قواعد پذیرفته شده فعلی ـ قانون برگزیند اگر آن راه پافشردن بر مقاومتی | اساسی – داریم. و چه کسی می تواند تداوم | از آن نیرومند است که نیازی به مصالحه واقعیت اینست که جنبش ایران بیش خونریز و بی نتیجه نباشد، بهرحال این حق | این تفاهم را ضامن شود. در خود ببیند و در حرکت سیل آسای خود را دارد که در تاریخ از او به عنوان کسی پیش بینی حوادث آینده را با تمام در فاصله چند ده روز، دیگر نه فقط سفر که مفری برای گره کور بحران ایران | تاریکیهایی که بر آن چیره شده، باید بر شاه، که استعفای او را نیز به عنوان نقطه | فراهم آورد، یاد شود. چرا که او قدرت را این اساس گرفت که ارتش، با واقع بینی، | توقف نمیپذیرد این را طرفداران قانون از شاه گرفت و او رفت. اينك برسر این چنین مجالی خواهد داد. مجال خواهد داد اساسی نیز دریافتند که در تظاهراتشان | قدرت، راحت تر می توان جنگید و مذاکره و همصدا خواهد شد تا حکومت موقتی که شاه را حضور ندادند سهل است دیگر کرد. از آن سخن میرود ، پا به میدان بگذارد و سخن از «قانون اساسی بدون شاه» نیزنمی- آری، سرانجام شاه ناگزیر بود خود را بشناساند و تمایلات خود را آشکار | توان گفت، یعنی راه حلی که تا همین چندی قدرت را بدهد و برود، گر مقاومت نمی کند. این تنها راه حل مطلوب ما در زمان | پیش کارساز بود. توانست، اما به بهای کشته های دیگر، شاید حاضر می تواند بود، چرا که در آن صورت ۲۵ سال فساد، تباهی، بی قانونی و هزار هزار و مسدود کردن راه آشتی ارتش و البته اگر هیچکدام از نیروهای موجود | سرسپردگی به اجنبی راه برهر راهگشایی و مردم و به ناامنی خونین کشیدن ایران. نکنند تا به وسایل بحرانزا، از دیگران | میانه روانه یی بسته است. به جنگ واقعیتها | در این برهه زمان، در توزین انقلاب پیشی بگیرند و خود را به رهبری برسانند نرویم، واقعیت و حقیقت خودبهایی دارد که ایران، به وزن ارتش باید برسیم و دریافت ایران از بحران فعلی پیروزمند بیرون خواهد | از بهای مطلوب ما بیشتر است. ماجراجویان اینکه ارتش به کدامین سو کشیده میشود، آمد، بی آن که خطرات افتادن در دامان | نیز خوب است این را دریابند. آیا باید اینرا در عمل بیازمائیم، یعنی هرج و مرج، جنگ طبقاتی وجنگ مسلحانه، نیروها، هر کدام پاره یی از آنرابسوئی بکشند را خریده باشد. سعی – – 9 – ۱۹
ه هیچ انقلاب و اصلاحاتی جز با فعلی را شکل میدهد: او را تنها از راه | دانشگاه برلین به تدریس بدیع در اشعار فداکاری و جانفشانی به دست نمی آید، دست نشریات معدود زیرزمینی شناخته است، که | فارسی و ترکی و عربی مشغول شد. تا يك برگش زندانهای چند ساله فراراه | ایران آمد و در وزارت صناعت تا معاونت روی دست گذاشتن و منتظر حوادث بودن، جز انحطاط روحی و نومیدی ثمری دیگر می آورد. اداره تعلیمات رسیده بود که در سن ۱۷ شایسته ترین بهره از آزادی بیان، | سالگی، پس از يك زندگی کوتاه، اما ندارد. نخستین نشانه های تحول، بایدبازشناخت | ادای دین بزرگان و قهرمانان و سرداران | درخشان، در بازداشتگاه کشته شد. درباره اش بسیار نوشته اند. دوست و قهرمانان و بزرگانی باشد که اختناق راه | شهید است. تقی ارانی، . مردی بود مردستان، | دشمن او را ستوده اند، تنها آن سفاکان شناخت و شناساندن آنها بسته بود، باید بر بودند. قاتلان رژیم رضاخانی: سرپاس مختاری مردی برای همه انسانها. نشانه والایی انسان پس زدن غبار دروغها باشد از تاریخ مبارزات خلق. باید بزرگان و راهگشایان را شناخت بود، از آنها که توجیه بزرگی آدمی است، و نیرومند ـ که تن نحیف او را پس از شکنجههای بسیار، با بیماری تیفوس که و دم دستترینها را برنگزید. اگر سهم مظهر مقاومت، مظهر تقوی، مظهر درستی، برایش ایجاد کرده بودند، در تب رها کردند امير بر کبیر را تاریخ به او نداده بود، در این | پاکی عقیدت، ایمان و نماد وطن پرستی. تحول میبایست دینمان را به او ادا کنیم. . تا روزها و روزها بسوزد. دارو و غذایی که هفته آینده به نام او مزيـن است، باری، در این ۵۰ سال اختناق، زیر سالها امکان آن فراهم خواهد بود تا سال | مادر پیرش برای عزیز نابغه اش می آورد، پوشش پیشرفت و نوآوری کاذب، چه بسیار مرگش را چنانکه یاران همزندانش همقسم | خود می خوردند و میفروختند و میخندیدند جانها که فدا شد، چه بسیار اندیشه ها که و آن قهرمانان را بسوی مرگ میراندند. شدند، گرامی بداریم. به باطل رسید. تنها دکتر مصدق نبود که از میان نوشتههای درباره او و در کتابی به ۱۴ بهمن شنبه یی سهم خود را در این سالهای اخیر، ازجنبش است، تقی ارانی را در سالمرگش بزرگ | نام او نوشته کوتاهی از احسان طبری خواندلی و از تاریخ نگرفت و اينك به احترام داریم. این روز را یارانش «روز یادبود | است با عنوان «خاطره يك كنفرانس». در پشت تپه های طرف راست (آبـك)، شهیدان راه آزادی» نام نهاده اند. ۵۳ تن را رهبری، رئیسی، پدری در يك سبزه زار فراخـی عده ای از جوانان که در پیش بزرگیش و سرفرازیش، همه به بزر رگداشت او مشغولیم، و به ادای دینی که، از ترس، در این سالها مانع از آن شدند، تا ملت مهربان بود خود که سیوچند سال از عمرش | لمیده و روزنامه یا کتاب میخواندند. نمی گذشت و دریای علم بود، در همهی عده ای نیز فوتبال بازی کرده و چند ادا کند. از میان راهگشایان این جنبش و نشها، دانشمند دوران خود بود و به فضیلت | زن جوانی هم گوشه دیگر سر گرم بازی | مرام و جست و خیز بودند. آنجا، يك جای دنج انسانی نیز آراسته: دکتر تقی ارانی. نهضت آزادی و آزادگی – بی هیچ توجه به مسلك آنها که درجای خود حتماً فرزند يك مستخدم ساده دولت، عضو و خالی از بیگانه ای بود و هنوز که ظهر محترم است ـ چند نام میدرخشد. یکی که | وزارت دارایی، ابوالفتح ارانی بود، متولد نشده بود گاهگاه یکی دو نفر دیگر ازپشت شاید نخستین قربانی دوران سیاه بوده است ۱۲۸۱ در تبریز. در تهران دبستان شرف، | تپه ها سر در آورده و پیدا میشدند. يك دنياى «دکتر تقی ارانی» است. حق ناشناسی است دبیرستان دارالفنون را دید و در دانشکده | آزاد و پر از محبت و مهربانی دور از محیط ارانی را که از مرگش ۳۹ سال می گذرد | پزشکی شاگرد اول شد و به هزینه دولت | فاسد و خراب تهران بود. با برچسب عقیدتی، به حزب و گروه خاصی | راهی آلمان، پس از ۶ سال دکترای فيزيك عده ای که فوتبال بازی میکردنـد بچسبانیم، به ویژه که نسل امروز، بیش و شیمی گرفت و بعد در ۱۳۰۹ که بیست | دوازده نفر بودند و با کوشش و عشقی تمام از ۶۰ درصد جمعیت امروز ایران که جنبش و هشت ساله بود، با نبوغ درخشانش، در ببازی اندر بودند. بقیه دیگر که ببازیهای ۲۰ ه 2 ۱۴ بهمن، سالمرگ ارانی را بزرگ بداریم دکتر ارانی شهیدراه آزادی – 4-
برقرار کنیم. اما من فکر می کنم که ماناچاریم تعدادی از مخاطرات را درك كنيم. اول آن که، همان نیروهایی که نهادهای موجود را به لرزه در می آورند، هنوز وجود خواهند داشت تا به حکومت جدید، در هر جا که سر بر آورد، حمله کنند. دوم آنکه، حکومت جدید، مقدر است که از لحاظ مراکز قدرت در ایران، وضع پیچیده تری نسبت به حکومت قبلی داشته باشد، تا آن که حکومت جدید، در موضع بسیار ضعیف تری آغاز به کار کند. خطر جدی من فکر می کنم که اتحاد بی قید و شرط با ایران، که ما قبلا از آن برخوردار بودیم، اکنون در خطر بسیار جدی خواهـد بود. ما ناچاریم با این حقیقت مواجه شویم موضع ما، و موضع همهی کشورهای آزاد، شدیدا تضعیف شده است. ما تاجایی که میتوانیم، باید این زیان را محدود کنیم. وزیر خارجهی پیشین ایالات متحد باشاه ایران در زوریخ (۱۹۷۵) من فکر می کنم که این مساله از آیا می توانید ماهیت احتمالی نفـوذ بخشیده اند که دست کم غیر مستقیم، اتحـاد شوروی را در آینده ایران پیش بینی کنید؟ شوروی آنها را سازمان و آموزش داده این لحاظ جدی است که بازار را تغییر ما باید نفوذ مستقیم اتحاد شوروی است. این دوروند، به نحوی می توانند درهم میدهد. اما من فکر نمی کنم که این مساله، و جهت گیری کلی هر حکومت جدید ایرانی بیا میزند که برای منافع غرب زیان آور خواهند تعیین کننده ترین عامل باشد. تعیین کننده ترین عامل، سقوط روزافزون حکومتهای هوادار را ازهم تمیز بدهیم. نفوذ رسمی شوروی هرچه بود. باشد، هر حکومت جدید ایرانی، ناگزیر خواهد بود باجهت گیری محافظه کارانــی در ابتدا، چه باید بکند؟ ایالات متحد ناگزیر است منافع و رکار پیدا کند که کشورهای مذهبی سرو تندرو عرب، مانند عراق و لیبی، بر آن نفوذ هدفهای خود را به دقت ارزیابی کند. ایالات خواهند داشت. این نفوذ، اگر به نحو رسمی متحد بایدانضباطی را در حکومت خود به وجود اعمال نشود، از لحاظ مسلکی اعمال خواهد بیاورد تا روشن شود چه کسی مسئول است و شد. احتمال می رود که این حکومت، ضد چه کسی از ما هواداری می کند. حکومت غربی باشد، هرچند رسما هـوادار – شوروی ایالات متحد باید تفهیم کند که ما منافع خود را درک می کنیم و میل داریم از آنها علاوه براین، عناصری وجود دارند که دفاع کنیم. اعتصابها را سازمان داده اند. روشن است مسالهی تامین نفت تاچه اندازه جدی که این اعتصاب ها را نیروهای تندروی الهام نباشد. است؟ خاصه در شما فکر می کنید که ایالات متحد، غرب در کشورهای رو به توسعه و خاور میانه و آفریقاست. مقدر است که سقوط این حکومتها، حتی بر کشورهای مسلمانی مانند مصر و مراکش، و همچنین اسرائیل، . تاثیر بگذارد.. ۲۹
۵ ریال تهران مصور به ۱۳ بهمن ۱۳۵۷ – شماره ۴ – سال سی و شش ت الله خمینی: نه! تیار: آماده ام. اما ی برای خون تو، شهید! –
عبدالله والا & ۳۰ به فکر «ایران» باید بود چه گویمت که ز سوز درون چه میبینم؟ حافظ چگونه می توان نهضت و جنبش انقلابی | بخشید و همچنانکه «دکتر محمد مصدق» قانون می تواند منشا اثر گردد. نه خودقانون… را که گروهی رنگین کفن برپا ساختند به قانون اساسی واصول تفكيك قوا را محترم قانون اگر بد است، اگر ناقص است، اگر شمرد و آنرا زنده نگاهداشت، ما همه نیز وافي بمقصود و در جهت مردم نیست باید آنرا ثمر رسانید؟ ملت ایران در آرزوی تحقق حکومت | این گرانبها میراث را حفظ کنیم و درعین تغییر داد ولی قانون تاوقتی وجود داردو نقض ملی ومردمی، در شرایطی سخت و بسیار | حال با امعان نظر و دوراندیشی و رعایت نشده است باید آنرا محترم داشت. دشوار شهید و کشته داد، به همان نحو که | اوضاع و احوال کشور، روشی پیش بگیریم تا حرف مردم کوچه و بازار این است پدران ما در هفتاد سال قبل در ظلمت وسیاهی | نشانگر ملتی زنده و مستقل و حاکم برسر که در طول این مدت که از تنفیذ وتصويب استبداد مشعل «مشروطیت» را با خون خود | نوشت خود باشیم. قوانین اساسی می گذرد، چرا مسئولان امر فروزان ساختند. در جهت دیگر نظراتی که از جانب | آنرا رعایت نکرده و به مردم دروغ گفته اند؟ اينك برای رسیدن به نقطه مطلوب | حضرت آیت الله العظمی خمینی، ء وان می- دیگر چه انتظاری دارید که ماقانون اساسی چه راهی را باید در پیش بگیریم و برای | گردد: قطع رابطه با نظام گذشته، نسخ را که از طرف خودکامگان گذشته اتف پیمودن این راه چه بهائی باید بپردازیم؟ قانون اساسی، برچیده شدن رژیم سلطنت و شده است مراعات کنیم. بهائی که اشک است و خون و فریاد | محو آنچه که مستقیم یا غیرمستقیم با گذشته ما خود نقض قوانین را از طرف دولتهای است و جان باختن، چه کنیم…؟ ارتباط پیدا می و آنچه باید تبعیت کنیم | گذشته تایید می کنیم، بخصوص که در تحقق ۱ـ دعوت آیت الله خمینی را در تشکیل | دستور و فرامینی است که پس از ورود واستقرار قوانین در حد خود سعی ومجاهدت شورای انقلاب و حکومت بسوی جمهوری حضرت آیت الله، در بهشت زهرا عنـوان | کرده ایم و از بی توجهی دولتها رنج برده و اسلامی بهر نحوی که میسر باشد اجـابـت | خواهند کرد. زجر کشیده ایم، مبارزه کرده ایم و سلامت کنیم؟ اگر ارتش را نداشته باشیم چه خواهد در اینجا این سئوال مطرح میشود: | خود را از دست داده ایم، قلممان شکست و آیا اختلاف برسر «اصل» است یا | زندگیمان بتاراج رفت…. ۲- قانون اساسی را که میراث | «قانون» اينك كليد رفع مشکلات و نجات از پرارزش و گرانبهای پدران ما است، برپایه یقین داریم، مطلب بر نقص یا کمال | بن بست در اختیار حضرت آیت الله خمینی و شد…؟ جبران مافات حرمت نهیم و در رفع نقائص | قوانین نیست زیرا اگر وجود قوانین می شاهپور بختیار است. و آنچه ما میخواهیم، و آن با تشکیل مجلس مؤسسان بکوشیم؟ | توانست بشر را به «مدینه فاضله» برساند، | جلوگیری از کشت و کشتارهای بیشتر جواب مردم از خود گذشته را چه بدهیم؟ احکام الهی و تعالیم پیامبر بزرگ طبعا در نجات جان از خود گذشتگان و جوانان پر قانون اساسی ما زائيده افکار | طول چهارده قرن بایستی دنیای اسلام را از | شور است و آنچه که ضرورت دارد به گردش آزادیخواهان واندیشمندانی است که اصل جور و ظلم و بیداد رهایی می بخشید، آیا به | افتادن چرخهای اقتصاد مملکت که باری تفكيك قوا و حکومت مردم بر مردم را استقرار این نقطه رسیده ایم؟ جواب منفی است. گران بردوش همگان نشانده است.- بخشیدند. حال اگر نقائصی دارد (که قبول بهرحال، هدف کلیه مردان مصلح در هر حال این بیم و ترس وجوددارد داریم چنین است باید در محیط آرام ودور تامین سعادت و آسایش مردم است ولی افسوس | که بازیهای سیاست، دوباره غولی را برملت از ارعاب و تعصب در آن تجدید نظر کرد و که قانون بخودی خود نمی تواند این منظور | مسلط سازد چون خودکامگانی که تا دیروز برطبق خواست اکثریت مردم در تنقیح آن را تامین کند، بلکه این مجریان قانـون | مملکت را تاراج کردند و چشم بسته آلت همت گماشت و نظم وطرحی ریخت که حوادث هستند که باید احترام به قوانین را رعایت | اجرای مقاصد شوم بیگانگان بودند باردیگر آینده نتواند اصول آنرا برهم زند و خود نمایند، تا مردم به آنان حرمت گذارند. همه را به بند و زنجیر در آوردند. کامگان در هر حال، قدرت و جسارت نادیده هنوز از درگذشت پیامبر اسلام نیم اما، در همه حال باید به فکر «ایران» گرفتن آنرا بدست نیاورند. قرن نگذشته بود، که تعالیم و فرامین رسول | بود و موضع آنرا در جهان پر آشوب معین نخست وزیر خود معترف است که باید خدا به بوته فراموشی سپرده شد و اعمـال | کرد… این وظیفه ای است که تنها برعهده در قانون اساسی و متمم آن تجدید نظر کرد روزمره معاویه و یزید ناقض علنی قوانین | حضرت آیت الله و یا شاهپور بختیار نیست و چه بسیار اصولی را که در گذشته لگدمال الهی گردید. بلکه همگان دراین هدف سهیم هستیم. خـودکامگان گردیده است، مجددا حیات پس فقط اعمال حاکمیت در اجرای
روزهای فریاد وخون عکسها از : کاوه گلستان محمد صیاد
این است شمار ملی خدا تران محمد
F2060999/09 Play
Re Ra 334 2355
نامه از اجرای هر و GUEVARA پیام ار هرچه گوارا
گی و هاشم قال ” و
A-37 2007 ه H بسپیدی برف نیا نی میں لیں میں TEEE SNOW ALL PURPOSE DETEMENT Sante So Sa CATEOSE با پودر
بام منزل خود را با بهترین متد ، ایزوله نمائید. برای يك عایق کاری مطمئن، مقاوم سبك وزن بطور سرد و بدون کندن عایق قبلی فقط باشرکت تهران ایزولاسیون تماس حاصل فرمائید ضمنا ماده پلاستيك كت برای گرفتن ترك خوردگیها و شکافهای کلی وجزئی بام در اختیار شما قرار خواهد گرفت خیابان کورش کبیر سیدخندان – مقابل تعمیر گاه ب ام و تلفنهای ٢٣٧٦٨۵-۲۳۰۳۰۳ جلد دوم مصاحبه با تاریخ مصاحبہ اور پانافالا باشاه ایران که تاکنون طبق دستور سانسور وزارت فرهنگ و هنر از چاپ و انتشار آن جلوگیری کردید و مصاحبه هایی با ۹ شخصیت سیاسی مشهو جولیو آندرمونی رهبر حزب دموکرات مسیح ایتالیا – ۲ جورجو آمندولا رهبر حزب کمونیست ایتالیا – ۲ ـ احمد زکریمان عربستان سعودی ـ 1 ـ و پايامکولبی رئیس سابق سازمان سیا ـ 5 ـ اوتیس بایک مامور سابق سیا ماریو سوارش رهبر حزب سوسیاایست پرتغال – ۷ – آواروکونیال رهبر حزب کمونیست پرتغال ماكاريوس رئيس جمهوری سابق قبرس سانتیاگو کاریلو رهبر حزب کمونیست اسپانیا. ٢٦٠ صفحه ، به بهای ۱۹۰ ریال با ترجمه پیروز ملکی در این هفته منتشر میگردد. موسسه انتشارات امیر کبیر WIE
مقالات آنچه تا امروز انقلاب به ما داده است کم نیست، هرچند، هنوز زود است که در این باره سخن بگوئیم و قاعدتا هنوز باید ببینیم، ما چه به انقلاب داده ایم. با وجود این در يك نگاه کلی، می توان، مسائل را یافت که پیش از این حل آنها، سهمی فقط در قالب آرزوها می گنجد و امروز میسر و ملموس شده است. این را نیز بگوئیم که هنوز حاصل اصلی و اصیل انقلاب که میباید، رابطه ای تازه را در بین افراد جامعه، حاکم کند، بدست نیامده است منتظر آن، به این زودی ها، نیستیم و به یقین راه درازی، تا آن زمان در پیش است. با همه این، چند نکته در زمینه آنچه انقلاب به مردم داده است، گفتنی است: 2 آزادی زندانیان سیاسی بیش از چند هزار زندانی سیاسی که در سلولها و سیاه چالهای ساواك بودند و سالها عمر خود را در آن نهاده بودند، در اثر جنبش مردم در يك سال، آزاد شدند و به آغوش خانواده های خود و به آغوش جامعه و مردم بازگشتند. پیش از این، شاید همین يك سال پیش، هرگز تصور نمیشد که سازمان جهنمی ساواك را بتوان چنین از پای درافکند و آن را وادار به آزادی زندانیان کرد. اکنون، اما وضعیتی بوجود آمده است که نه تنها زندانیان آزاد شده اند، بلکه ساواکیها و همه آنها که فرزندان خلق را در بند و شکنجه می کردند، هر سوراخ موشی را به قیمتی گزاف خریدارند. یا از کشور گریخته اند، یا به همراه خانواده خود، به مکانهای امن، که بوسیله دستگاه فراهم شده، پناه برده اند، یا آنکه از خانه بیرون نمی آیند و دست کم آنکه روی بیرون آمدن ندارند و دریافته اند که جاسوسی علیه خلق چه عاقبتی دارد، حتی اگر نفهمیده باشند تا چه اندازه ناجوانمردانه و نابخردانه نسبت به مردم رفتار کرده اند. آزاد کردن زندانیان سیاسی، خرد، خرد، صورت گرفت و ملت با هوشیاری این درس را از انقلاب گرفت، که هرچه عرصه را بر جرم خرابکاری در حقیقت به خلق و هیچگاه وجود نداشته است. کس ؛ هیچ گروه، هرگز نمی توانست، در اجتماعی، ضربه زدن به دستگاه – گرفتار و محکوم دشمن تنگتر کند، پیروزتر خواهد بود. از این رو، هر تعداد از زندانیان سیاسی، که شده اند و امید آنکه به همت مردم آنها نیز | خواستهای خود را بازگوید. به رغم مفاد به منظور راضی کردن خلق، آزاد شدند، بزودی آزاد شوند. قانون اساسی، حکومتها و دولتها، حقوق مردم را زیر پا گذاشتند و نگذاشتند خلق آزادی اجتماعات از آنها بهره بر گیرد. هیچکس جرات نفس- کشیدن در خیابانها و اماکن عمومی آزادی اجتماعات، در اين ملك، نیافت. وقتی مردم تبریز، سال پیش، در همین مردم بر فشار خود افزودند، تا آنجا که دستگاه ناگزیر از آزادی همه زندانیان سیاسی شد و اکنون بیش از چند تنی، زندانی سیاسی نداریم که از گذشتهها به Asus Fr سیروس علی نژاد در نیمهر – (₂ 11₂
ہ انقلاب در چه محبسی زندگی می کنند. تظاهرات از تبریز به شهرهای دیگر | سرایت کرد و به پایتخت رسید. روز ۱۶ شهریور صدها هزار تن، به خیابان ریختند و ستمدیدگی خود را آشکار کردند. حکومت در ماند. اعلام کرد که دیگر تظاهرات | بی اجازه شهربانی ممکن نیست، اما کاری از پیش نبرد، با همه کشتارهای روز بعد و برقراری حکومت نظامی و مردم هر روز | به خیابان ریختند تا آزادی خود را بدست آورند. و آوردند و امروز و هر روز در خیابانها شاهد تظاهرات مردمانیم. می آیند و خواست خود را بیان می کنند. می آیند و منظم می آیند و به یکدیگر آزاری نمی رسانند. هر چند کیفیت تظاهرات، هنوز به سطح قابل قبولی نرسیده باشد، امکان آن، موهبت بزرگی است. موهبتی است که آن را مدیون لقيم. آزادی مطبوعات مطبوعات، سالها در بند حکومت بودند. و چاردیواری روزنامهها، اغراق نیست اگر گفته شود به زندان مانندتر بود تا به محیط کار. هر واژه و هر جمله و هر مطلب و هر عنوان سانسور میشد. و اگر سانسور مستقیم نمیشد، با سانسور نوشته میشد. هر نویسنده و هر خبر نگار خود را ناگزیر از سانسور مطالب خود میدید. خود سانسوری به شدت جریان یافته بود و هیچ کس نمی توانست دم بر کشد. مجلات و روزنامهها و هفته نامهها، به آسانی توقیف و تعطیل می شدند. به اشاره ای و تلفنی، روزنامه نویس | من را از محل کارش، بیرون می کردند و کارش را از او می گرفتند ـ داستان اخراج خود از روزنامه آیندگان نوشتنی است و به یقین روزی آن را خواهم نوشت. سندیکای نویسندگان و خبرنگاران که پاسدار منافع صنفی و حیثیتی مطبوعاتیان | است، در برابر همه این ناروائیها، درمانده | بود که چه بکند. در جلسات سندیکا، اعضای هفته ها، سر به شورش برداشتند و که هنوز، فاش گفتن آن ممکن نبود. دولت | ارگانهای سندیکائی خون میخوردند و کاری | خیابان ریختند و در يك تظاهرات عظیم و چنان از این حرکت وامانده و غافلگیر شده نمی توانستند کرد. چه کسی یارای آنداشت | تا آن وقت بی سابقه، خواستهای خود را که برای برائت خود دست به حرکت | که سخن از اعتصاب بگويد. يك بار، خودمن، | بود باز گفتند و بر اثر دخالت ناروای نظامیان، ابلهانه ای زد. عده ای از عاملان خود را چند ماه پیش، برای مورد خاصی پیشنهاد واداشت که در سخنرانیهای آنچنانی خود | اعتصاب کردم ولی ناگهان از تند و تیز بودن راه خود دیدند به آتش هرچه بر سر کشیدنده مردم دیگر نقاط ایران انگشت بگویند: «این کار مردم تبریز نبوده است» | آن، وحشت کردم. تحیر به دندان گزیدند و در دل گفتند: با این کار، کوس رسوایی خود را اما مطبوعات، به یاری خلق، دراین مد ادرود بر مردم تبریز». در دل گفتند، زیرا بام آویخت و دنیا دریافت که مردم ایران | توانست دوبار دست به اعتصاب بزند. اعتص ر ۴۳
نبریم که آن قدرتها، متکی به عواملی بودند گسترده و درازمدت و با این حربه، حقوق | میتوان امید داشت که بر سازمانهای نیرومندی غصب شده خود را، استیفا کند. این اعتصابها، | بدل کردند که هرگاه ضرور باشد به یاری که هنوز وجود دارند و سرنگون کردن آنها، کار آسانی نبود و نیست. همینکه، تا این اندازه کشته داده ایم، تا سیطره آنهـا را محو کنیم، نشان دهنده میزان قدرت آنها یکی از دیگری پربارتر بود و امروز، می توان | جامعه بشتابند. است. دولت بختیار که آزادانه مینویسیم. یا میخواهیم که آزادانه بنویسیم. می توان گفت مطبوعاتیان بی هراس می نویسند. بی هراس از دولت، بی هراس از ساواك. و این غنیمت بزرگی شاید این مبحث، اکنون دور از ذهن اگر مطبوعات بتوانندحقایق را بنویسند، جلوه کند ولی من چنین می پندارم که دولت هرگز دیگر مردم گرفتار شکنجههای ساواك بختیار، یکی از آثار ارزنده انقلاب است. نخواهند شد. هرگز فساد بدان پایه رشد هرچند این فرزند انقلاب را ناقص الخلقه نخواهد کرد که چوپان سنگسری از راه دوشیدن مردم ثروتی افسانهای بهم زند و انگاریم، یا چنین بپنداریم که چندماه زودتر از موعد مقرر متولد شده است، بنابراین دارند تا هر چه آنها ویران کرده اند، دوباره نصیریها، ثابتیها و… امکان رشد و ترقی | ماندگار نخواهد بود. امادر هر حال نخست وزیری بسازند. نخواهند یافت. بختیار و تشکیل کابینه ازسوی او، یکی از ثمرات جنبش ایران است. میدانیم که مهمترین ثمرات جنبش مردم ایران است، و شاید بزرگترین آنها. آزادی مطبوعات بی تردید، یکی از در همین فاصله و براثر این آزادی، شاپور بختیار تیمور بختیار نیست و با او تفاوتها دارد و تا چندوقت پیش، آوردن نام ASPEN FF امروز، در نیمه راه انقلاب، حاصل بدست آمده است که هیـچ احـد ر قدرتی دیگر جرأت نخواهد کرد، افرادی تا بدان حد فاسد را به عنوان حکومتگران بر مردم ایران بگمارد. آشکار شده است که مردم ایران به خدمتگزارانی نیاز او در روزنامه، و احتمالا انتشار عقايد او، نشریات بسیاری که میرفتند به تاریخ بپیوندند، بار دیگر امکان نشر یافتند ـ و تهران مصور وانگور حوادث… همه اینها را که گفتیم، این را نیز این عبارت معروف حافظ ابرو را شایـد می پژمریدند. یکی از آنهاست و بسیاری دیگر متولد یارای آن داشت که شاپور بختیار را در مقام شدند و آنها که مانده بودند بالیدند، حال نخست وزیری تصور کند. چنین تصوری به بگوئیم که انگور حوادث هنوز غوره است. آنکه در روزگار اختناق از تعداد نشریات، «جك» مانند بود. همواره کم شد و آنها که مانده بودند، و حکومت بختیار، اگرچه مردم مخالفت | نخوانده باشید که: «… و بدین خبر دراکثر خود را با آن به وضوح نشان داده اند، اما خراسان فتنه برخاست و خلایق خود چنـان توانسته است، گامهایی درجهت مردم بردارد. محب فتنه اند(!) که انگور حوادث هنـوز گامهایی که لزومی به برشمردن آنها نیست. | غوره است که به خیال شراب آن عربده های همه میدانند. دست کم در دل خود به آن مستانه بنیاد نهند» (نقل از نهضت سربداران اعتراف دارند، حتا اگر برزبان نیاورند. خراسان اثر پطروشفسکی ترجمه کری حکومت بختیار را، درقیاس با حکومت | کشاورز صفحه ۵۲) هویدا، باید مردمی دانست. و شاید بتوان از «فتنه»اش که بگذریم، شایـ سازمانها و تشکیلات در دوره اختناق، هیچ سازمانی، جز آنها که دستبوسونو کردستگاه ودستگاهیان بودند، امکان وجود نمی یافت. در این فاصله گفت اگر از چندسال پیش «بختیار»ها روی درست باشد که بگوئیم که انگور حـوادث کوتاه، سازمانهای بسیاری پیدایی یافتند و کار می آمدند، ما نیازی بدان نداشتیم که هنوز غوره است و نباید به یاد شراب آن رشد کردند. سازمان ملی دانشگاهیان، کانون اینهمه قربانی بدهیم تا به آزادیهای نیمرسی | عربده های مستانه کشید. وکلای دادگستری (هرچند از پیش وجود دست یابیم. انقلاب هنوز در نیمه راه است داشت) اتحاد دمكراتيك مردم ایران، اتحاد راه درازی تا مقصد باقی است. زنهار از این برای آزادی، جمعیت دفاع از حقوق بشر، بیابان وین راه بی نهایت! هنوز بیشتر آن طی جمعیت حمایت از آزادی زندانی سیاسی و نشده است و دشواریهای بسیار مانده است. دهها سازمان دیگر، همه از ثمرات دوران یاد دشواریهایی که در پیش است، رعشـه انقلابند. این سازمانها که همگی براثر جنبش مردم، به وجود آمده یا فعال شده اند، خود | چهره های آشنایی هستند. همانهایی هستند براندام آدمی می اندازد. مبادا سرنوشتـی که تا يك سال پیش از این، قدرتی خدائی | چونان سرنوشت مرغان منطق الطیر در پیش توانسته اند تاثیرات بزرگی بررشد و پیشرفت داشتند. به اشاره ای حزب رستاخیز علـم | باشد که چــــــون به مقصد رسیدنـد، از جنبش بگذارند. گهگاه، بخشی از جنبش را می کردند و به اشاره ای دیگر هر کس و هرچه | «سیمرغ»، اثری نبود، سیمرغ یافتنـد. اما رهبری کرده اند و حرکتهای تازه ای راسبب را میخواستند نابود می کردند. قدرت آنها، | راهی که در پیش داریم، باید طی شود، شده اند. در توفیق حرکتهایی که از سوی دستگیری فاسدان آنها که اکنون گرفتار شده اند، ناگزیر است، به هر قیمتی. امروز، در این شرایط، اندازه گرفتنی نیست. سازمانهای دیگر آغاز شده، سهمی به عهده گرفته اند و کوتاه سخن، تا آنجا که توانسته اند فقط در آن شرایط می توانستیم، قدرت ونفوذ به یاری جنبش آمده اند. البته هنوز آن کارایی آنها را اندازه زنیم. آن قدرتها چه شد؟ درخور و شایسته خود را ندارند و به کمال کجا رفت؟ هر قدرت پوشالی و توخالی را، نرسیده اند ولی با کارنامه چندماهـه شان البته عاقبتی بهتر از این نیست. اما از یاد میسر نبود. او در زمره مخالفانی بود که حکومت با آنها سرجنگ داشت. چه ستمگران بسیاری البته از مهلک گریخته اند. ظاهرا در رفته اند، تا چه وقت، ملت ایران، حساب آنها را برسد.
یادنامه سیاهکل رستاخیز سیاهکل که مبارزه مسلحانه سازمانهای انقلابی ایران را پینهاد در بهمن ۱۳۴۹ با حمله متهورانه گروهی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل آغاز شد. علیرغم فشار و خفقان فاشیستی حاکم بر مطبوعات و ادبیات گروهی از روشنفکران بینش خویش را در قالب شعر، داستان و نمایشنامه عرضه کردند و یاد دلیرمردان ر شهدای گلگون کفن سیاهکل را پایدار داشتند. شعر زیر نمونه ای از پادنامه هـای ذکر شده است که به مناسبت نزدیکی سالروز ۱۹ بهمن انتخاب شده است: آنکه می گفت حرکت مرد در این وادی خاموش وسیاه که چه سان برود شرم کند بنگر خلق ستمدیده ایران به بند بوی خون شهدا را برسان تا به شمال بکشان تا به جنوب بیشرمان قاتلها می ربایند از آغوش تو | بشکند بر لب خشکیده دهقان بلوچ فرزندترا | گل لبخند امید بنگر در صف آدمکشها، روسییهای وقیح به طپش وادارد خود فروشان سیه کار پلید قلب آزاده کرد گریه کن بحرخزر پیرهن چاك بده جنگل سرخ گیلان قلب خود را بدر ای قله سرسخت، البرز پای تا سرشکمان جملگی خادم ضحاك زمان پانزده مرد دلیر پانزده جان بکف دست، در آورد که رزم و همه ضحاکان عظیم | گوش دارند بفرمان جنایتگر قرن ۱۹ خونشان زنگ خروش، خونشان جلوه گلهای امید، قلبشان چشمهایمان به هدف، خونشان رنگ گیاه ریخت از خنجر ضحاك زمان برسر خاك پانزده «روزبه» گرد دلیر مویه کن بحر خزر، نعره زن دشت کویر باد ای باد سحر *** مرحبا خیزاند از دل مرد عرب غرش از ساحل اکتبر به چین موج از ساحل چین تا به کره جنبش از جنگل کنگو به ویتنام و عدن جهش از خلق فلسطین به خلیج پانزده مرد دلیر، پانزده حیدررزمنده پاك خنده زن دشت کویر خلق برمیخیزد خلق برمی خیزد خنده زن بحرخزر قدم اول هر راه سترگ با شکست هم نفس است درسی گیریم ازین جانبازی واژگون گردانیم قصر فرعونى ضحاك زمان *** ه ۴۵
TER 4 ۴۶ سانسورگران اندیشه آزاد… رخواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت | کند و چون سنگ گور آزادی اندیشه به تقصیرش در حدی نیست که به رسوایی کار رود.حکمت کذایی «خواهی نشوی رسوا، | تعبیر شود. رسوایی، مفهوم و کاربرددیگری شو»! يك پای این حکمت کهن میلنگد و همرنگ جماعت شو»، بی گمان ساخته | دارد. با این همه موقتا می پذیریم چنین کسی شاید هر دوپای آن. این حکم را می توان | دستگاه های فکری و سیاسی روز بوده است با تکرویاش رسوا میشود، اما «گالیله بی پروا درباره غالب امثال و حکم در زبان | که نمی خواسته اند کسی متفاوت فکر کند، | آدمی که مانند زمانه و همزمانانش نمی فارسی و در همه زبانهای دنیا صادر کرد. از | خیال می کرده اند «متفاوت» همیشه به معنای اندیشید واندیشه اش، علم رسمی ودستگاه | امثال و حکم واز شیطنت و ظرافتی که در «متضاد» است. به امثال و حکم بی اعتمـاد رسمی را سراسیمه میساخت، چرا بایدرسوا پرداخت آنها به کار رفته، لذت باشید. اگر «امثال وحكم، شادروان دهخدا خوانده شود؟ این چنین، حکمت یادشده،در ببرید، اما نگذارید برشما حکومت کنند. در دم دستم بود، صدها نمونه می آوردم تا همه زمینهها کاربرد ندارد و نباید آن را هر مثل، درهر پند و درهر حکمت باستانی، | بی اعتمادیتان را کامل کنم، اما حال که تعمیم و قطعیت داد: تعمیم، بیماری روحهای چکیده شفاف و بلورین آزمونهای قوم یا | این مجموعه شگرف «اندیشه های رنگ | عجول است. ساخت ملتی را عیان میتوان دید، اما در برابر | رنگ، را، دم دست ندارم، به حکمت اخیر آنها که این حکمت را اختراع زیر کیها و ترفندهایی که در پایه امثال و میپردازم: «خواهی نشوی رسوا همرنگ | کرده اند، آگاهانه یا ناآگاهانه، میخواسته اند چیزی مانند «ایسم»های مطلق اندیش رابه | حکم کار گذاشته شده است، باید حالت جماعت شوه. دفاعی گرفت. فکر می کنید این امثال و در زندگی روزانه، بارها دیده اید که خورد مردم دهند، میخواسته اند همه اندیشهها حکم، همهشان، در کوچه و بازار، در کوی | این حکمت، مصداقهایی دارد، بارها دیده اید | يكجور و طبق الگوی روز بیندیشند، می و برزن، به طيب خاطر وبه ظرافت طبع،ساخته | که مردم چگونه در مثل، به دیدن مرد یازنی | خواسته اند همه فکرها دريك مجرا حرکت شده است؟ فکر می کنید که همه شان خود که نامتعارف لباس پوشیده، کنجکاوی نشان | کنند، آنها رمه میخواسته اند، گله جوش وخودزا بوده است؟ حس من بـه من میدهند و چگونه بانگاه های کنجکار و خواسته اند: قوم را، چون سر به زیراندازد می گوید که از آنها، ساخته ذهن | کاوندهشان، او را برانداز می کنند و لبخند | رمهوار زندگی کند، رمـه وار بیندیشد و بسی ظریفان و تیز فهمانیست که همواره مردمی تعجب برلب می آورند. این همه از آن روست | گوسپندانه عمل کند، آسان تر می توان نمی اندیشیده اند، همواره قادر به اعاشه بدون | که او مانند آنها نپوشیده است، و باری | اداره کرد. چنین قومی نمیتواند مناصب و یاریهای سیاست روز و دستگاه رسمی همرنگ جماعت نیست. کار برد این حکمت، | منافع مستقر را به خطر اندازد، نمی تواند در نبوده اند و چندان غمشان نبوده است که در سطح محدودی مجاز است، با این همه باره آینده خود تصمیم بگیرد، نمی تواندصدا حکم کلی و مطلقشان، «این است وجزاين | مجاز نیست، زیرا کسی که رنگ جمع و برآورد، تنها میتوانددستورها و احکام رسیده نیست، شان، راه براندیشه های متفاوت می جماعت را ندارد، مانند جماعت رفتار نمی را پذیرنده وار، دریافت دارد، تنها می تواند بندد و میتواند ساطوروار با روح آزاد رفتار | کند، لباس نمی پوشد و غذا نمی خورد، | بپذیرد. آدمها، در چنین قومی با اقتدا به
ر ر حکمت «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت میزند که در«ایسم»های منجمدو خودخواه | شوی، بیخویشتن شوی، مگر آنکه در نظم شو»، سخت میپایند که گام به غلط برندارند | امروزین. «ایسم» میپندارد که همه هستی، | بکنجی. حتی در مشهورترین دموکراسیها، نغمه ناموزون سر ندهند، مبادا ارکستری | همه رازهای هستی، همه رابطه های پیچیده | این قانون دموکراسیست که برتر تحميل که جامعه نام دارد، بی آهنگ شود، مبادا | اجتماعی و انسانی و اقتصادی را در خودفشرده | میشود و نمی گذارد چنان اندیشی که هستی با بیراهه رفتن و بیراه اندیشیدن، رسوای | دارد، داروییست برای همه دردها، سرپنجه آن شوی که هستی. همرنگی، ترابی رنگ خاص وعام شوند، مبادا بیراه اندیشیدن، | گره گشاییست برای همه کلافهای گره ی کند. نیرنگیست در این کار همرنگی، کار دستشان دهد. به آنها گفته میشود خورده. «ایسم» نیز، با «این است و جزاین در این «ایسم»ها که چون نيكبنگری، همه جامعه به دستگاه ساعت می ماند که همه اجزاء | نیست، خود، راه برپرواز اندیشه های متفاوت | ناقص الخلقه هایی اند، و همه سدهایی در و عناصرش هماهنگ و به يك آهنگ کار میبندد، می گوید: «من پیشاپیش، فکر همه راه آزاداندیشی، همه سانسور گران اندیشه می کند و کار یکدیگر را کامل میسازند چیز را کرده ام، لازم نیست شما دیگر فکر | آزاد. «ایسم» می خـواهـد انسانها را در تا بتوانند وقت صحیح را به ما نشان دهند. به کنید. من همان ارغنون، فكرم، من توازن به چارچوبهای مشخص، دقیقا فهرست بندی این تشبیه نیز بی اعتماد باشید. این هم فکر میدهم، من هدایت می کنم، من گفته ام، شده، برچسب زده شده وشماره گذاری شده، چیزیست از قماش امثال و حکمی که طاعت پس درست است.» زندانی کند. «ایسم» می خـواهـد حاکمان و بردگی می آموزند. جامعه يك دست، این چنین، «ایسم»، معيار ومحك مى آسوده بخوابند، دل گرم و سرخوش از یکنواخت، همسان و همسان اندیش ممكـن شود، مثل اعلی میشود واگر بخواهی جنب | قدرت خویش،فارغ از گزند فکرهای متفاوت، نیست. جامعه یی که همه افرادش مانند بخوری و به چیزی اندیشی که خلاف رایو | فارغ از آشوب ناهمسان اندیشیها. و باری، ماسه های کنار دریا همرنگ وهـم انـدازه مصلحت او باشد، رافضی هستی، زندیقی، | «ایسم» می خواهد انسانها را در شیشه کند باشند، ممکن نیست. جامعه زنده آزاد ودر مرتجعی، از ماوراء کوهها دستور می گیری، | و شیشه عمرشان را به دست گیرد. «ایسم» | نتیجه، متفاوت میاندیشد. شرف انسان به از آبشخور کاپیتالیسم مینوشی. ترافيك يك سويهست. «ایسم» دستور می این است که آزاد بیندیشد واگر نمیتواند نگاه کنید به جهان امروز که خود دهد، رمهها میپذیرند. «ایسم»، رمه را آزاد بیندیشد، یا مجاز نیست آزاد بیندیشد، را جهان علمـی، جهان آزاد شده، | همرنگ می کند، همه را همرنگ می کند. این فضیلت را به چنگ ودندان، به چنگ جهان متمدن می داند. در همه این چنین، رمه از رسواشدن نجات می یابد! آورد. چرا شرف انسانی فدای حکمت اردوهای این جهان، «ایسم»ها کم و بیش، نظم به امثال وحكم، به «ایسم»ها، بی اعتماد | ابلهانه یی شود که می گوید «خواهی نشوی خود را مستقر کرده اند. در این نظمها، | باشید. تنها در ریاضیات است که حکم کلی، رسوا، همرنگ جماعت شو»؟ در این حکمت، گزیری نیست مگر آنکه همرنگ جماعت | قطعیت دارد. شوی، مگر آنکه با این همرنگی، بیرنگ همان مطلق گرایی کور اندیشانه یی موج حسین مهری ۴۷
پس حق داریم جز خواست آمریکا، ض جز تیمور بختیار خونخوار، مساله را به عنوان يك رويداد اجتماعی، به عنوان يك مورد مردمشناسانه بررسی کنیم. مساله را به عنوان يك بيماری بررسی کنیم. آنعلل و موجباتی را که پدیده یی به نام «ساواك را در داخل يك جامعه رشد میدهد و آنرا به چنین ابعادی می رساند، بنگریـم. و در نگرش نهائی آن علل را از بین ببریم. در يك نگاه بسیار کلی و کمتر تحلیلی به آنجا میرسیم که تمایلات آمریکا ـ که گفتیم موقعیت زمانی پس از کودتای ۲۸ | مرداد در ایران، وجود کسانی چون تیمور | بختیار و در پایان ضدفرهنگ خودمان، چه آنها که عامل اجرا بودند، چه ما که تحمل کردیم و گاه به آن بال و پر دادیم، مجموعا دست به دست هم داد و از ساواك، موزه وحشت و آزمایشگاه شکنجه ساخت. باید از خود بپرسیم آن نظام روانساز که اینهمه مامور شکنجه پروراند، در این روزها همه جا صحبت از«ساواك | داد، به قصد آنکه مانع از ایجاد درباره حرکتی | چگونه نظامی بود، آنهمه بیمار روانی که «سارا کی، است. گاه چنان از آنان | ناسیونالیستی شود، به قصد آن که از ایران | جنون دیگر آزاری در آنها بود، از کجا سخن می رود که گوئي يك گروه، حزب، منطقه یی فوق العاده بیخطر در کنارشوروی | پیدا شده بودند و در ظاهر افراد ایـن دسته، یا حتی افراد يك مذهباند و نه ایجاد کند که نمونه جامعه یی باشد که جامعه بودند و در داخل همینجا میزیستند، اعضاي يك اداره یا سازمان. درصددبررسی | آن احتمال روئیدن نهالهای آزادیخواهانه با ما به خرید می آمدند، درصف می ایستادند، علل خشمی که مردم دارند، نیستیم. پرواضح را از بین ببرد. برپایه این استدلال که درراه بندان گیر می کردند، خانواده داشتند، است، گروهی که ایرانی را زیرشدجه و آزادی و میهن خواهی و مخالفت با استيلا و لابد افراد خانواده خود را دوست می آزار و ارعاب داشت، انهمه فجایع صورت | طلبیغرب به آسانی به حرکتی کمونیستی داشتند شکنجه بوسو دارد، شکنجه هر داد، انهم ستمگری کرد، باید اینچنین با بدل میشود، و به قول جانسون «آنکه با ما کننده و شکنجه شونده ـ این هر در سو راکنش ملت خشمگین روبرو باشد. در نیست، دشمن ماست ـ و دیدیم یکباردیگر | بنگریم. آنان را که می توانند به بریدن خوشبینانه ترین بررسیها بیش از ۵۰ درصد منطق زور شکست خورد. دست باچاقوی کند بپردازند، زندانیان را همه آن بد کاریها که در این ۲۵ سال در ولی این سئوال مطرح است که آیا در تابه بخوابانند تا کباب شوند و….چگونه ایران صورت گرفت، تا به انفجار رسید. آمریکا، برای ایران این سیستم ضدجنبش | آدمیانی هستند. ناشی از رفتار ساواك و ساوا كيان بــود. و در نتیجه ضد انسانی را خلق کرد، آنهمه براستی لازم است روانشناسانی ساواك «به قول خارجیها پلیس مخفی شامه آزمایشگاهها کار آزموده و دانا به روانکاوی آنها بنشینند. بررسی ها بدان جهت که یکی از بی رحم تریـن اختراعات ضد انسانی تنها به قصد ایجـاد | آنچنان که تصور می کنم همین ن کار را درباره | خشن ترین وجنایتکارترین سیستمهای موجود محیط رعب و وحشت در ایران به ثبت رسید؟ مسئولان و هیات حاکمه این سالها نیز باید در جهان را به کار می گرفت، باید موضوع نه، حتما نه، تمام آمریکای لاتین، تمامهند | انجام داد. اینهمه کینه و نفرت باشد. اما اینجا سخن و چین، بخشهای دیگری از آسیا نیز به همین باری، اينك جامعه ما در برابر از ساواك به عنوان يك نهاد، به عنوان | اندازه برای آمریکا مطرح و پراهمیت بودند، | مساله یی قرار گرفته است. به نام «ساواکی» در آنجا هم سیستمهایی ایجاد کرد، اما | «ساواك». ساواك می گویند منحل می شود. مطالعات ابزار نوعی حکومت است. تیمور بختیار، خونخواره یی که چرا نه سازمان اطلاعاتی ویتنام در حـال موج اتهام های ساواکی. ایساواکی، می افسانه ها درباره توحش او می گویند که به جنگ ـ حتى . ـ نه سیستمهای موجود در | گویند فروکش می کند. اما آیا امکان رشد همنامش (تیمور) ماننده بود، این سیستم را | آمریکای لاتین هیچکدام چنین خونخواره | پدیده های مشابه نیز از بین می رود. آیا در در ماهیت، بعد از کودتای ۱۳۳۲ بنیان نهاد و خشن نبودند. میان هیاهوی این روزها، مانع از ـ ایجاد آمریکای جهانخواره نیز، اگر در دادن در یونان سرهنگان ـ صحبت از ۳ | ساواکی با نام تازه، سیستم تازه و افرادتازه، کمکهای مالی و غذایی و کارشناس امساك شکنجه کننده و ۱۵ بازجوی اضطراری بود. | میشویم در نظر داشته باشیم که ظاهرا ی کرد، در اینجا بسیار دست و دلباز بود. در اسپانیا نباید بیش از اینها بوده باشد. اما | ساواك، جوانها را شکنجه میداد و می چه آسان کارشناس و سیستم و ابزار می تا از توهم چپ و از خطر چپ «جلوگیری در ایران ما…؟ ۴۸ افسانه خونخواری که تیمور بختیار بجانهاد ساواك كحاست ، ساواکی کیست؟ > 10 > 2 – 1
رسما اعلام شد که بورژوازیملی وخرده بورژوازی احیا میشود چین به سرمایه داری بازمی گردد؟ عادی شدن روابط چین و آمریکا نزدیکی این دو کشور بحثهای زیادی را از طریق پس دادن اموال بورژواها، آخرین ظاهراً رژیم کمونیستی چین قصددارد | مائوتسه تونگ اعمال شد) نادرست خواند. هنوز تعداد جمعیت تشکیل دهنده این چیزی که طی چند هفته اخیر برانگیخته بود. این هفته | نمایندگان «سرمایه داری، چین را در باز در «طبقه اجتماعی به درستی معلوم نیست. هم دستاورد تازه این نزدیکی، یعنی دیدار سازی ملی کشور سهیم کند. این تصمیمها آنچه مسلم است اینکه «سرمایه داران تنگ شنیائوپینگ مرد شماره دوی چین از | دوطبقه اجتماعی محکوم به فنا، یعنی بورژوازی گروه کوچکتر و تاجران خرده پا اکبریت آمریکا، درصدر خبرها بود. اما ملی» و «خرده بورژوازی» را در چین احیاء این گروه را تشکیل میدهند. دولت چین این خبر را تحت الشعاع قرار داد، آشکار خواهد ساخت. بانك چين در پی این تصمیم هنوز اعلام نکرده است که آیا به گروه شدن جنبهای تازه از سیاست کنونی چین اعلام کرد که بهره سپرده های بانکی، اعم دوم هم اجازه فعالیت خواهد داد یا نه کمونیست بود. در آستانه سفر، تنگ شیائو | از نقدینگی و طلا و نقره، را به میزانی که این تصمیمها که درست در روزقبل پینگ به واشینگتن، خبر گزاری چین نو قبل از توقیف دارائیها در بدو تأسیس رژیم از سفر تنگ شیائوپینگ به آمریکا اعلام رسما اعلام کرد که اموال «بورژوا»های سابق، و سوسیالیستی شدن اقتصاد معمول بوده شد، به نظر آگاهان نوعی «چشمك زدن، به که تا قبل از انقلاب فرهنگی صاحب خانه، است، به «بازرگانان و صاحبان صنایع و سرمایه داران چینی مقیم خارج از چین حساب بانکی و دارائیهای دیگر بوده اند، و | سرمایه داران، پرداخت خواهد کرد. کمونیست مخصوصاً تایوانیهاست که چین به خصوص بعداز عادی شدن روابطش با آمریکا می کوشد آنها را با اعمال سیاستی باز به سوی سرمایه گذاری در کشورش بکشاند. دارائیهای آنها در سال ۱۹۶۶ توقیف شده است، به آنها داده خواهد شد. پس که توسط کمیته مرکزی این تصمیم حزب کمونیست شوروی اتخاذ شده بود، به وسیله یکی از اعضاء دفتر سیاسی به نام اولان فو در جلسه ای با حضور نزديك به ۲۰۰ تن از نمایندگان «جبهه متحده اعلام شد. در این جبهه نمایندگان تشکیلات دمكراتيك قبل از سال ۱۹۴۹ چین، ازجمله شخصیتهای میهن پرست و سرمایه داران سابق عضویت دارند. Ju > نیز بود. این تازه اول راه است. نشانه های دیگری از بازگشت چین به «سرمایه داری هفته گذشته آشکار شد: برای اولین بار يك برنامه تلویزیونی ضبط شده در چین به مناسبت جشنهای آغاز سال نو در چین، | برای خارج از کشور مستقیما پخش شد. تهیه کننده این برنامه گرم کننده شرکت تلویزیونی «تی – دی ـ بی هنگ کنگ و حالا مسئله الحاق چین به کمیته بین المللی بازیهای المپيك در جلسه ایـن کمیته در لوزان مورد بحث است. نشانه دیگر گرایشهای تازه چین را باید در دعوتی که چین از دالایی لاما رهبر معنوی تبت برای بازگشت به کشورش به عمل آمده است، جستجو کرد. گویا دالایی لاما هم از تبعید همچنین قرار است از سیستم های گاهش در هند، از روند. آزادسازی در چین اولان فو ضمن اعلام این خبر، مسئولیت بلاهایی را که انقلاب فرهنگی بر «بورژوازی ملی، چین آورد، به گردن لین پیانو و «گروه چهارنفره» انداخت. به موجب تصمیم کمیته مرکزی حزب ، همچنین مقرر شده است به کادرهای بورژوازی ملی، از این پس دستمزدهای بیشتری متناسب با تخصص و کارآیی آنها پرداخت شود و در صنایع از عنوانهای شغلی نظیر » و «مشاور فنی | اعطای اعتبار و سرمایه گذاری به منظور جلب تجلیل کرده است. .سرمایه ها و به کار گرفتن این سرمایه ها در ۰ مهنـدس»، «ت استفاده گردد. ر آیا بعداز سفر تنگ شیائوپینگ به تاکنون بسیاری از دارائیهای ضبط | طرحهای صنعتی استفاده شود. آمریکا، امضاء موافقتنامه تازه ای در مورد شده به صاحبان آنها مسترد شده است، در مورد «خرده بورژوا،هـا، یعنی همکاریهای علمی میان آمریکا و چین، و اما به خصوص در شانگهای و دیگر شهر | پیشه وران، فروشندگان دوره گرد و کاسب بالاخره بعداز بازگشت ۵۰۰ تا ۷۰۰ دانشجو های بزرگ هنوز کار تمام نیست. تازه در کاران نیز اولانفو سیاستی را که از سال و استادی که برای گذراندن دوره آموزش صورتیکه صاحب اصلی این اموال فوت ۱۹۵۶ این طبقه را به جرم «سرمایه داری» و علمی از چند ماه پیش در آمریکا به سر می- شده باشد، دارائیها به همسر بیوه او تعلق | صاحب «اموال شخصی، محکوم به فنا قلمداد برند، باید منتظر تحولات تازه ای در زندگی کرده بود (یعنی سیاستی که به ابتکار شخص سیاسی و اجتماعی چین باشیم؟ • ی گیرد. ۵۳
گلی برای خون تو شعر این روزگاران را که سروده است؟ ما که اینجائیم و هنوز این هوای آلوده را می بلعیم. ما که با هم گاه می جنگیم. ما که اینچنین سر در پی یکدیگر نهاده ایم. ظالمیم یا مظلوم؟ نه. سرود زیبای این روزگاران را، برادر، تو باخون خودسروده یی. «گلی برای تو» را زمانی برای آنکه گلوله را رها می کند، سروده بودم. وإينك، برای خون تو، خون پاك تو که اینجا برزمین یخته است. آیا آنها که در روزها و سالهای دیگر از اینجا می گذرند، به یاد خواهند آورد، که خون پاك تو راه ما را همواه کرده است. راستی تو کی بودی، این که بر بالای خون تو برسرزده، گلی می نهد، ملتی است. برادرم، تو را برای روزهای بهتر می خواستیم.
سرنوشت امیرنشینها پس از ایران آنچه ممکن است از ایران به دیگر کشورها سرایت کند، مذهب اعتراض است ear ۵۴ O
ثروتمندترین مردجهان يك آمریکائی شاه ایران، این عظمتی که بر پایه نداد. اما در کشور من ایا خود ارتش نیست. مردی است که ۶۰ سال دارد، با های شنی استوار بود، دیگر نخواهد توانست اساسا خطری به شمار نمی آید؟» در واقع اگر چهره ای آرام، چشمهای سیاه و براق، ریشی آن پاسدار منفور اما غیر قابل اجتنابی باشد نمونه های یمن، اتیوپی و افغانستان را در نوك تيز، قلبی مهربان و سری سر گشته. که در آنسوی خلیج «زمرد» ارتش نیرومندش نظر بگیریم میبینیم که در این کشورها | با لحنی حزن انگیز می گوید: «چه شاه باشی را به رخ می کشید و مثل سد سکندر جلوی خود ارتش و افسران «انقلاب» را شروع گدا، دنیا محل گذر است. خداوند به هجوم محاصره گونه «خطر کمونیسم» می کرده اند. و شیخها خوب میدانند که خطر من ثروت سرشار عطا کرده است و هم او ایستاد. . واقعی از خارج آنها را تهدید نمی کند: قادر است این ثروت را از من بازستاند. بسیاری از کشورهای منطقه، یکی يك . حملة فرضی هوایی به چاههای نفت چه اهمیت دارد!». از دیگری به دام سرخ افتاده اند: عراق مسلما فوری توسط نیروهای پشتیبانی آمریکا ثروتمندترین مرد جهان در حال حاضر بعثی، یمن، سومالی، اتیوپی و افغانستان… عقیم خواهد شد. اما چطور میشود با سوع شاهزاده، پادشاه، امیر و شیخ ابوظبی است. این جریان ایجاد نگرانی می کرد، امافاجعه قصدها یا اعتصابهای داخلی که استخراج شیخ نشین نفتخیزی که تماما به او تعلق به شمار نمی آمد. موضوع ایران دیگر است: و تولید نفت را مثل ایران فلج می کنـد دارد و درآمد سرانه مردمش بالاترین میزان ایران شورش ظفار را سرکوب کرده بود، رویاروئی کرد؟ چطور میشود با جنگهای درآمد سرانه در جهان است. شیخ زاید کشتیهای شاه خلیج را گشت میزدند و خیابانی و جنگهای چریکی به مقابله پرداخت. خوب به یاد دارد که کمتر از ۱۵ سال پیش مراقب تنگه هرمز بودند که ۶۰ درصدنفت خطری که از کویت تا مسقط را تهدید ۸۰ درصد نفت وارداتی ژاپن از آن می کند بی ثباتی داخلی است. چیزی برخلاف عقیده رایج خیلی راحت در اثر سرایت وضع ایران، یا در اثر عصیان اقلیتها و یا در پی شورش طبقه محروم، پیش خواهد آمد. آنچه که ممکن است از ایران به غرب و در چادری محقر از جنس پشم بز، در برابر هسته های سه خرمای آخرین از گرسنگی عبور می .کند. گریه می کرده است. (ابوظبی در سال ۱۹۷۱ استقلال یافت و به کشوری ثروتمند تبدیل شیعه ها یا کمونیستها؟ در حال حاضر این پاسدار سقوط در حرمسرای شیخ زاید که ویلائی | کرده است و ایران نفت، نگران و آسیب خود را در خطر میبینند. به سبك معماری موناکوست، در میان باغی پذیر، فهمیده اند که با وجود میلیاردها کشورهای دیگر سرایت کند روح شیعه وسیع ،عمه پیرش از زیر روبنده سیاه برایتان ثروتشان لختاند! طاعون در خانه آنها را است. مذهب شیعه از دیرزمان مذهب تعریف می کند که چگونه خانواده اش روز میزند. بیماری ایران به شیخ نشینهاسرایت اعتراض و عامل اغتشاش و شورش بوده های طولانی به همراه کاروانهایی که به خواهد کرد و هیچکدام از آنها را مصون است. تنها شیعه ها هستند که جرات می کنند «العين» می رفته اند، کنار شترها به راه پیمائی نخواهد گذاشت. یکی از وزیران عبا سفید قدرت حکومتی را که در مذاهب دیگر اسلام میپرداختند، چگونه مسافران در طول راه ابوظبی هفته پیش می گفت: «از ما کاری جز وابسته به قدرت معنوی است و از این طریق می مردند، چگونه زنان در میان جاده می- انتظار کشیدن و دعا کردن بر نمی آید». برای قابل توجیه، مورد اعتراض قرار دهند. البته زاییدند و چطور گاهی برای نجات مادر اولین بار ساکنان خلیج فارس، این انبار شیعه ها همیشه نسبت به حکومت اعتراض بچه اش را با دشنه از شکمش تکه تکه جهانی انرژی، این منبع عظیم ذخائر پولی، | کرده اند اما در حکومت شرکت نداشته اند. بیرون می آوردند و جای زخم را با مشتی و این شاهرگ حیاتی بانکداری جهان غرب، وقتی بعثیهای عراق قدرت را در بغداد به نمك میسوزاندند. دست گرفتند، شیعه های عراق که خود محرك در شیخ نشینها، این سرزمین سرابها چه کار میشود کرد؟ هیچ. شیخ و الهام بخش بعث بودند جنبش را ترك كردند، و معجزه ها، ثروت ناگهانی و افسانه ای هنوز های میلیاردری که دولتها را می خریدند یا گروهی از آنها جناح مخالف را تشکیل نتوانسته است یاد بدبختیهای گذشته نزديك هزینه برپائی حکومتهایی را می پرداختند، دادند و بقیه به کمونیستها پیوستند. برای را از خاطره ها ببرد. ظرف ۵ سال از وسط در برابر تحول اوضاع ایران، ناتوان مانده اند. شیعه ها هر قدرتی ناپاك است و باید سرکوب | شنزارهای بی آب و علف کادیلاكها، ويلاها، | آنها حتی به زحمت قادرند حکومتهای خود شود. شدت عمل و سرسختی آنها در این قصرها، نخلستانها، بیمارستانها، شاهراهها، را سرپا نگهدارند. راه ایمانشان را به ارزش رهائی بخش شهادت | استخرها و هتلهای بزرگ سبز شدند. رقم بحران ایران سه مشکل اساسی برای | افزایش میدهد. واردات جواهر در شیخ نشینها بالاتر از میزان شیخ نشینها ایجاد کرده است: واردات مواد غذایی و مصالح ساختمانی است. ۱- مشکل دفاع از خلیج فارس. ۲- است که رهبران مسلمان، اما خداوند قادر است هرچه را داده پس مسئله از دست دادن حمایت آمریکا. ۳ـ اعم از پادشاهان و رؤسای جمهوری، این بگیرد… شیخ زاید به حق نگران است: مسئله از دست دادن يك الگوی مناسب برای توده های به هیجان آمده را که جلوی گلوله سینه سپر می کنند و گوش به رهبران بدیهی از در ماه پیش چشم انداز سیاسی در این پیشرفت. سرزمین افسانه ای دگرگون شده است. در مرحله نخست چگونگی واژگون مذهبی فقیری میدهند که اسلامی عدالتخواه مسئله نفت مطرح نیست. فروش نفت حتی شدن قدرت شاه این سئوال را مطرح کرده و عارفانه را به ایشان تبلیغ می کنند، به چشم خوبی نمینگرند. یکی از رهبران وهابی نسبت به گذشته بیشتر هم شده است. مسئله نگران کننده سرنوشت ایران است است که اساسا ارتش به چه کار می آید. می گفت «شیعه ها؟ آنها در واقع کمونیستند…؛ که واژگون میشود و کم کم در انقلابی عبدالعزيز حسین وزیر کویتی با لحی البته این واقعیت دارد که شیعه ها و کمونیستها نگران می گوید: «ارتش ایران شاه را نجات «مشتریان، اجتماعی مشترکی دارند: این دو غیر قابل کنترل حل میشود. ۵۵
گروه طبقه محرومان را به خود جلب می را که در سپتامبر ۱۹۷۰ در عمان مرتکب کنند. به همین دلیل هم مهمترین احزاب شدند تکرار نخواهند کرد. آنها نه حاضرند کمونیست جهان اسلام در ایران و عراق | از ادعای خود در مورد سرزمین فلسطيـن فعالیت می کنند که شیعه ها در آنها اکثریت چشم بپوشند و نه حاضرند بزرگترین حامی را تشکیل میدهند. در هر حال، حکومتهای | مالی عرب خود را از دست بدهند. امیران عرب وقتی خود را در معرض تهدید میبینند، خلیج نیز این را میدانند که به فلسطینیها وارد جزئیات نمیشوند. دولت بعثی عراق | اطمینان می کنند. هنگامی که خطر سرایت آشوب ایران را در عوض، در این کشورهایی که حس می کند، یکی در ملای شیعه را دار | طلای سیاه در آنها جاری است، تمـام میزند، تعدادی افسر کمونیست را تیرباران | شورشهای نامنتظره، گسترده و خشـونتـ ی کند، آیت الله خمینی را از عراق میراند | آمیز را باید ناشی از فقر دانست. هزاران و کمونیستهای زیادی را بازداشت می کند. | هزار فقیر ایرانی، پاکستانی، هندی، بلوچو این اقدامهای پیشگیرانه درست از ابتدای | گروهی از محرومان شبه قاره به کویت شروع بحران ایران به مورد اجرا در آمد. پناه آورده اند. آنها به جاروکشی، آبیاری، شیخ نشینهای خلیج فارس نمی توانند زمین شویی، زباله جمع کنی، حمالی،رانندگی این سیاست کاری را اعمال کنند. اما آنها | تاکسی و کار در باراندازهای بندری اشتغال نگران وضع بحرين (با ۵۰ درصد جمعیت دارند و در واقع بردگان تحقیر شده اقلیتی شیعه) و ذخائر نفتی خود هستند.در همه جا بادیه نشین و به پول رسیده هستند که کار شیعه ها درست همانجایی مستقرند که نفت بدنی را تنگ میدانند. وجود دارد. تعداد شیعه ها در کویت صـد البته با اینکه این گروه توسط هزار نفر ودرسواحل نفتخیز عربستان سعودی برده فروشان امروزی که نام «سرپرست» بر چهارصد هزار نفر است. خود نهاده اند استثمار میشوند، زندگی می يك كويتي اعلام خطر می کند که: بهتری نسبت به زندگی در کشور خودشان «ما میدانیم که هرشب نزديك به ٨٥ شیعه دارند. چطور ممکن است تجمـلات این ایرانی به شهرهای ساحلی کویت واردمی | اربابان جدید گروه محرومان را به خشم شوند و در میان جمعیت شیعه کویت حل نیاورد؟ يك پولدار اهل ابوظبی با لحنی میشوند. اما نمی دانیم که اینها آواره | تحقیر آمیز پاسخ می دهد: «به! این پاکستانیها هستند یا آشوبگر،. کثیف ولی آرامند!». در ابوظبی ۲۰۰ هزار خطری که بیشتر از شیعه شیخ خارجی به ۲۵ هزار اهالی اصیل، این شیخ نشینها را می ترساند، اما غیر واقعی تر است، نشین خدمت می کنند. تا چند وقت دیگر این خطر فلسطینی هاست. تعداد فلسطینی ها در موج فقر بدون ایجاد مشکل در جزایـر واقع در کشورهای حوزه خلیج فارس، كوچك ولی بینهایت ثروتمند خلیج فارس مخصوصا کویت بسیار زیاد است. در برابر ادامه خواهد یافت؟ سیصدوپنجاه هزار جمعیت کویتی، دریست کشورهای منطقه مشکل مشترك است: پول زیاد، اما نیروی انسانی کم. امیرهای خلیج فارس البته به خریدن ساز و برگ نظامی و سلاحهای پیچیده مشغولند (مخصوصا از فرانسه). اما نه خلبان دارند، نه متخصص تا وقتی که ایرانیها مراقبت از منطقه نه راننده برای تانکهایشان. مثلا درهمین ابوظبی فرمانده نیروی دریایی مصری است فرمانده نیروی هوایی پا کستانی است حیات نیست. و پنجاه فلسطینی در کویت مستقرند. آنها | پول زیاد، نیروی انسانی کم در لباس مهندسی، کارمند عالی رتبه،پزشك، مشاور سیاسی و تکنیسین امور کشور را را به عهده داشتند، این مشکلات اساسی در می گردانند و کویت بدون آنها قادر به ادامه درجه دوم اهمیت قرار داشت. امـا امـروز اهمیت واقعی آنها نمایان شده است. اگر افسران اردنی هستند سربازان عمانی ر مثلا امر توزیع آب شیرین توسط ماجرای ظفار در یکی دیگر از منـاطـق واضح است که زندگی در سربازخانه به پیچیده ترین کامپیوتر دنیا (که نظیر آن | استراتژيك تكرار شود، اگر کاخهای ایران مذاق بچه پولدارهای امیرنشینها خوش نمی فقط یکی آنهم در سانفرانسیسکو وجـود در آتش اغتشاشی تازه بسوزد، قدرتهای آید! مخصوصا، که نمی توان با هواپیماهای دارد) تنظیم میشود. اگر مهندسان برنامه حکومتی شیخ نشینها تا چه حد امکان نشان «میراژ» ـ حتی اگر هدایت آنها را خارجیها نویس این دستگاه دست به اعتصاب بزنند، دادن واکنش خواهند داشت؟ ودرجه آسیب به عهده داشته باشند ـ نظم را به «مدینه»ها جریان آب قطع میشود و کشور می میرد: پذیری آنها چه خواهد بود؟ باز گرداند. برای این کار باید نیروهای تاسی سال پیش مردم کویت هر روز چشم به راه پاسخ به این سئوالها آسان است. در که اکثریت رسیدن کشتیهائی بودند که از ایران برایشان رکوب کننده سبك و سريع، خلیج فارس تنها دوارتش معتبر وجود دارد: آنها را مردم محلی تشکیل بدهند، بست ارتش عراق (با ۱۹۰ هزار سرباز، و توپخانه ای آب شیرین قابل آشامیدن میبرد. اما آیا شوند. به همین منظور هم اکنون در کویت فلسطینی ها خواهان به دست گرفتن قدرت در غنی) و ارتش عمان (با ۲۰ هزار سرباز آموزش افرادی را آموزش کماندویی میدهند ودر کویت هستند؟ ظاهرا که نه، آنها اشتباهی دیده اما نه چندان مجهـز). اما در بقیه * ۵۶ yu –
مرزهای یمن فرستاد. حال آنکه برای عربستان سعودی فعالیت دارند که شرکت عربستان سعودی خطر درجنوب، ودر نزدیکی آرامکو. گروه مهندسان نظامی آمریکادر | مرز یمن «سرخ» ودر شاخ آفریقا كميـن حال حاضر مشغول ساختن سه پایگاه نظامی کرده است. در این مناطق هم اقوام زیادی با هزینه ۱۸ میلیارد دلار در شرق، جنوب و ساکن نیستند. از همینجا اهمیت ارتش عمان جنوب غربی عربستان سعودی هستند.شرکتی در رویارویی با خطر سرخ در خلیج فارس دیگر يك قرارداد ۷۶ میلیون دلاری برای | آموزش گارد ملی پادشاهی عربستان سعودی | بنابراین میبینیم که ثروتمندترین با این کشور امضاء کرده است. ۱۹۶۷ آشکار میشود. کشورهای جهان در زمینه امنیت داخلی و «عمان کجاست؟» خارجی احتمالا آسیب پذیرترین کشورها هستند. خرید اسلحه های پیشرفته و مدرن اما از دوسه هفته پیش همه ایـن به مقدار زیادی به علت بی استفاده بودن تشکیلات اعتبار خود را در چشم رهبران آنها تنها به کار خرج کردن دلارهای نفتی عرب ازدست داده است. ورود «تالاکسی» این کشورها می آید. طرحهای گوناگونی هایی که برای تخلیه اتباع آمریکئی از که برای امضاء يك پيمان دفاع منطقه ای ایران در این کشور فرود آمدند («همـان (که آخرین آنها در سال ۱۹۷۶ توسط هواپیماهایی که آمریکائیها را از ویتنام ایران عنوان شد) تهیه شد، همگی عقیـم بیرون برد! ببینید چه سرنوشتی در انتظار ماست…») ماند. و بالاخره، بحران ايران يك بار ديگر و رها کردن تایوان توسط آمریکائیها آنچه که «چتر حمایتی نهایی» تلقی می («قایوان درست هفت ساعت بعد از اعلام خروج نیروهای آمریکا، به حال خود رها شد!») شد یعنی حمایت نظامی آمریکا را مورد تردید قرار داد. در حالی که طوفان نزديك در آنسوی خلیج فارس تولید وحشت کرد و میشود، شیخیهای خلیج فارس به چشم می- هم در اسرائیل. خلاصه اینکه دیگر معلوم بینند که چتر آمریکا در موقع مقتضی باز نیست کارتر چه کار میخواهد بکند! دیگر نمیشود! آنها شگفت زده اند، نگرانند و کسی اعتقاد ندارد که کارتر «نتوانسته است خشمگینند. ماجرا چیست؟ در کار ایران دخالت کند، بلکه همه معتقدند M بعداز خروج نیروهای انگلیسی از که او «نخواسته» است. این عهدشکنی و شرق سوئز که دولت کارگری انگلستان زیر قولزنی برای شرکای عرب آمریکا طرح آن را در سال ۱۹۶۸ تصویب کردو نیز گران تمام شده است. از این پس دیگر در سال ۱۹۷۱ به مورد اجرا در آورد نیرو به چه کس می توان اطمینان کرد؟ به روسها های ایالات متحد آمریکا ابتدا به طور ضمنی، که با احتیاط اما با موفقیت در منطقه پیش بحرين نزديك به دوهزار سرباز را برای سپس آشکارا، جای آنها را گرفتند. آمریکا می روند؟ برای رژیمهای معتقد به مذهب با رها کردن «خط پیش روی، که طی جنگ و محافظه کار عرب اتحاد با شوروی به منزله پیکارهای خیابانی آموزش داده اند. البته مورد عربستان سعودی کمی سرد قطب دفاعی آنکارا ـ تهران ـ اسلام اتحاد با شیطان است. این اتحاد اساساً غير متفاوت است. این کشور با خاکی وسیعتر، آباد به شمار می آمد، کم کم به سوی خلیج ممکن است مخصوصا که رابطه این کشورها کم جمعیت تر، بسته تر، مجبور است بیشتر فارس متوجه شد و به پیروی از «نظریه | با آمریکا (از جمله روابط اقتصادی آنها)، نیروهای خود را برای دفاع از مرزهای نیکسون» که کیسینجر نیز حامی آنبود، آنقدر نزديك است که گسستن رشته های طولانی خود به کار بگیرد. بنابراین هم به يك کمکهای خود را به کشورهای حوزه خلیج آن آسان نخواهد بود. بنابراین چـاره ارتش سنتی (با ۱۶ هزار سرباز) و نیروی فارس افزایش داد. به این ترتیب بود که چیست؟ هوایی نیرومند نیاز دارد (يك ژنرال سعودی آمریكا يك پايگاه دریایی آمریکایی در چاره ای نیست. اما رهبران کشورهای ی گوید، ما در ر جنگ با اسرائیل بحرين مستقر ساخت. در سال ۱۹۷۶ عرب خلیج فارس به جای منتظر ماندن و دء فهمیدیم که هواپیماسلاح خاص صحرا است) پنتاگون از کنگره اعتباری به مبلغ صد کردن کم کم به طور جدی دلایل سقوط شاه وهم به يك نيروى حافظ نظم. نیروی حافظ میلیون دلار برای گسترش پایگاه «دیگو | را موردبررسی قرار میدهند: فساد؟ استبداد؟ نظم عربستان سعودی که به گارد سفید گارسیا» در اقیانوس هند دریافت کرد تا البته این دلایل وجود داشته است. آمادلیل معروف است و از ۳۵ هزار سرباز تشکیل بتواند ناوهای عظیم هواپیمابر خود را برای | اصلی اینست که شاه میخواست ایران را میشود، موثرترین و نیرومندترین پلیس در دفاع از چهار راه خلیج و آسیا در خیلی سریع و ناگهانی «امروزی» کند. او خلیج فارس است. اما سربازگیری در مستقر کند. در عربستان سعودی نیز ویژگیهای اسلام را در نظر نگرفت و می عربستان سعودی به علت وجود اقوام مختلف کارشناسان، سلاحها، و شرکتهای صنایع خواست از الگوهای غرب برای توسعه دشوار است. مثلا نمی توان به راحتی اعراب نظامی آمریکا فراوانند.شرکتهای لاکهید، | کشورش استفاده کند. او قدرت مقاومت «بدوی» نجد (شمال کشور) را به جنوب و راپتون، بندیکس و نورتروپ همانقـدر در جامعه هنوز سنت پرستش را در برابر «شوك آنجا ۵۷
U.R.S.S. Herat Kandahar Meched. 9 PAKISTAN Karachi Cosplenne IRAN & ۵۸ Téhéran. •Qom KHOR EL AMAYA Ispahan. Abadan • Chiraz KHARG Gole Mobonnere OMAN Detroit Abu Dhabi d’Ormuz le de Socotra کویت، بحرین، قطر و ابوظبی راه دیگری را برگزیده اند. از چند سال پیش، کویت و بحرین به دمکراسی رو کرده اند. این دمکراسی هرچند با میانه روی توأم است، واقعی به نظر می رسد. این آزمون هرچند هنوز نتایج نیکویی به بار نیاورده است (در هر دو کشور مجالس مقننه منحل شده اند). با این حال کماکان دنبال میشود. قطر نیز در پیروی از همین راه در ۱۸ دسامبر گذشته بودجه تازه ای را تصویب کرد که در آن ۶۵ درصد بر اعتبار بهداشت عمومی، و درصد بر اعتبار مسکن افزوده شده است. ضمناً تلاش میشود برای اولین بار از وجود شهروندان با استعداد به جای وابستگان خانواده شیخ ها در وزارتخانه ها استفاده شود. و بالاخره در ابوظبی سعی میشود آنچنان در توزیع درآمدهای نفتی رعایت عدالت بشود ثروت و سنت شکنی، نادیده گرفته بود. این هایش کدامند؟ پایتختش چیست؟» و هیچکس | که می توان درحال حاضر از نوعی«سوسیالیسم درس عبرتی است که در آنسوی خلیج فارس نتوانست به سؤالهای او پاسخ دهد. میلیاردرها» در این کشور سخن گفت. وزیر از حوادث ایران گرفته اند. زیرا مشکل این پیدایش پول فراوان نفت، ناگهان | امور خارجه کویت عقیده دارد: «اگر طبقه کشورها مشابه مشکلات ایران است. مسئله ساختهای قدیمی را قابل انفجار کرده است. | فقیر وجود نداشته باشد، تبلیغات چریکی نه اینجاست که چگونه میتوان طی ده سال در وهله اول هجوم ثروت معجزه اقتصادی | مؤثر خواهند بود و نه معتبر. ما مسئله از يك جامعه قرون وسطایی عبور کرد و به کاپیتالیسم هذیان آلوده را به شیخ نشینها | امنیت کشورمان را براین مبنا مورد بررسی آورد. اما در حال حاضر و بعداز «دوش سرد» | قرار میدهیم». ایران، زمان توجه به مشکلات فرارسیده يك جامعه صنعتی امروزی رسید. اگر لیلی بازی را قدغن اعلام می- این کار بس دشوار است. در سال است. مضافاً بر اینکه باید شیخ نشینها در پی کنند و اگر اعضاء پارلمان را بر می گزینند ۱۹۶۶ سلطان سعیدبن تیمور سلطان عمـان یافتن الگوی تازه ای برای توسعه باشند که | به خاطر امنیت خلیج فارس است، اما دلیل استفاده از اجاقهای نفتی را ممنوع اعلام ضمن برآوردن نیازهای کشورشان به امروزی | دیگر آن نگرانی از آینده منطقه ای است کرده بود. او دستور میداد هرشب درهـای شدن، صلح اقتصادی را که تضمین کننده | که از نظر استراتژیکی اهمیتی خاص دارد. | سنگین دروازه های شهر را ببندند و عابران صلح اجتماعی است برایشان به ارمغان داشته | زیرا خداوندی که ثروت فراوان به شیخ مجبور بودند شب هنگام برای عبور از شهر باشد. و یافتن این الگو کار ساده ای نیست. زاید بخشیده است نخواهد توانست ایـن چراغی برابر صورتشان بگیرند. ساختن ثروت را از او بازستاند، مگر اینکه کمی خانه های تازه مخصوصاً ساختن مستراح در برای هر کدام از کشورهای خلیج | جهان را تکان دهد. فارس الگوئی متفاوت لازم است در حال تا سال ۱۹۷۰ نه خبری خانه ها قدغن بود. ژوزت آليا ـ نوول ابسرواتور | از روزنامه بود، نه دوربین عکاسی، نه رادیو حاضر دو نمونه معتبر وجود دارد: یکی نمونه نه سینما. تنها در سال ۱۹۶۷ عربستان سعودی که پیشرفت آن که پایه بر بود ۱ـ هیچخارجی نمی تواند در کشور- روی نقشه های جغرافیائی «لاروس» و «دائرة اقتصادی مدرن و جامعه ای متکی است که های خلیج فارس کار بگیرد ـ اعم از تاکسی- المعارف بریتانیکا» اسمی از این شیخ نشین سنتهایش به دقت حفظ میشود. در بیمارستان | رانی تا ساختن هتل هیلتون مگر اینکه | ناشناس مانده به میان آمد. در سال ۱۹۵۶ ریاض بیماران را به كمك تلويزيون مدار يك شهروند «سرپرستی، او را تقبل کند و نخست وزیر وقت عراق، نوری سعید، در جلسه بسته زیر نظر می گیرند و آنها می توانند از | قبلا ده تا ۳۰ درصد حقوق او را به عنوان اتحادیه عرب پرسید: «عمان کجاست؟ مرز راه دور به كمك دستگاههای الکترونیکی | تضمین دریافت کرده باشد. QATARE IRAK A Bagdad • ETATS DES EMIRATS ARABES UNIS KOWEIT MINA AL AHMADI A A Riyad lles Bahrein A DHOFAR Damas SYRIE RAS TANOURA YEMEN DU SUD Mukalla بنادر محل نفت با ظرفیت بالای ۱۰۰ میلیون تن در سال 9 ARABIE SAOUDITE ●Médine JORDANIE ISRAEL Djedda La Mecque Sanaa ● YEMEN Aden EGYPTE Détroit de el Mandeb SOUDAN پنجره اطاقشان را باز کنند یا ببندند. اما کنند اگر شاهزاده خانمی زناکار شناخته شود او را در میدن عمومی شهر سنگسار می به موجب قانونی تازه بازی «لیلی» را«مخالف اخلاق عمومی» و ممنوع اعلام می کنند. ممنوع شناختن این بازی در کشوری که کامپیوتر در آن حکم میراند، يك اقدام سیاسی ETHIOPIE – 2 – to
مصاحبه یادهایی از مقاومت نمایندگان مردم در برابر استبداد کم نیستند آنها که هرگاه از کنار خانه ملت نامی که به محل مجلس شورا پملی در بهارستان داده اند می گذرنده به یاد می آورند همهی آن تلاشها که در راه استقرار آزادی و دمکراسی به کار رفته همهی آن خونها که در راه استقرار يك حکومت مردم گرا در حول و حوش این راستی ما بنای انقلاب بنا ریخته شده نداریم. انقلاب رنگ باخته مشروطیت، چون در سالهای بعد، پس از همهی خونها که در راهش ریخته شد، به استبدادی خونریز، تغییر شکل داد، در دلها جایی نیافت و در عمل چون ثمر همهی آن خونها تاراج شد آن چیزی نبود که شکوه راستین خود را در دلها بنشاند. پس کدامین بنا را باید به عنوان مظهر آزادی به حساب آورد، شاید در ماههای بعد چنین بنائی یافتیم بهارستان، اگر شکوه و جبروت یادگاری که در راه مبارزه این ملت به کار رفته، که انقلابی را در خود ندارد، یادگار همه تلاشها بهارستان، در هر گوشه یادی از مردان بزرگ که دارد. صندلی موتمن الملك هنوز پابرجاست. بدن نحیف مدرسي آن رادمرد هنوز احساس میشود که از در اصلی میخزید و بیرون می آمد تا به مسجد سپهسالار برود، برای نماز، صدای فریادهای مصدق السلطنه را درسینه دارد. چه آن هنگام در مجلس پنجم داد میزد: آقا رضاخان را به شاهی نرسانید، از او دیکتاتور ناقض قانون اساسی نسازید. و یا وقتی آن نطقهای آتشین را درباره نفت و ملی شدن آن می- کرد. وقتی مرد بزرگ پشت تریبون از حال می رفت. یا وقتی رئيس الوزرا ـ به گفته خودش شده بود، و از شهیدان سی تیر یاد می کرد و اشک می ریخت. بهارستان مردان بزرگ را دیده است. و مگر می شود، از کنار بهارستان گذشت و آن بزرگیها را از یاد برده غذاها، گفت و شنودی با امیر تیمور وزیر کشور و کار کابینه دکتر مصدق | جنجالها، میتینگ ها، تحصن ها، اعتصاب اسوط قصدها و سخنرانیها. آن درشیر شمشیر کشیده و خورشید بر دوش. افسوسی که این خانه ملت، دیرگاهی مامن راهزنان ملت بود افسوس که آن قانون که خون پاك ستارخانها و ملك المتكلمينها ر صوراسرافیل ها و هزاران چون آنهاضا منش آنقدر به چیزی گرفته نشد، که دیگر ‘ بوده کمتر خریداری دارد. بهارستان، اما، در یادها می ماند. آن فرشته سیمین بال که به جنگ اژدهای پلید رفته است، آن صندلی های چوبی، آن سرسرای پرخاطره و… بهارستان را مردان بزرگ بهارستان کردند که از آنها جز نامها و خاطره ها نمانده است و نسل حاضر تنها از آن نمایش ها و سیه دلی ها و بدکاریها و دروغ | پردازیها و خیانتها و…. و… را به یاددارد اما در ذهن پاره یی از انسانها هنوز آنجاست | خاطره است. از آنجمله امیر تیمور، مردی که عمری را ثروتی را و زندگی را در آن گذاشته و گذشته است، مردی که از دوره پنجم قانونگزاری در آن بود تاپس از کودتای ۲۸ مردان و مخالفتش بر سر قرارداد کنسرسیوم که به خانه رفت و چون همهی مردان بزرگ پاك سالهای عمر خانه گذاشت و جایش را به دونان سفله سفله ساز دادند. امیر تیمور، از نسل تیموریان خراسان که هنوز در آن خطه نامش را به بزرگی می برند، سهل است، در آن بخش از موطنشر را که در تقسیم بندیهای استعماری به أفغانستان افتاد، نیز هنوز به عنوان «سردار» از اویاد می کنند نام قدیم او که در تاریخ و و در دوران قبل از رضاخان و بعد از آن نیز 2 –
بدان میخوانندش «سردار نصرت» بود. او، اينك پیری است تکیده که چشمانش، تنها هنوز روشن است و برق می- زند و در حرکات و کلامش صلابت مردانگی است، هنوز «ایران» برایش آن طنین سحر آمیز افسانه یی را دارد که دلیران خراسان و بزرگان شاهنامه پاسدار آن بودند. امیر تیمور، همه خاطره است. پای صحبتش، سخن کم نمی آید. زمان به حساب نمی آید. مردی که درخواست او را کسی ندیده و عجزش را کس نشنیده، از چندتن بدان احترامی یاد می کند، که دشمنانشان نیز لاجرم به تکریم می افتند: دکتر مصدق، کلنل محمدتقی پسیان و مدرس. می گوید این هرسه، بجای خود، یگانه آفاق بودند. می گوید و با اشک ـ که این هرسه درراه ایران پرستی زندگی خود رانهادند. از بهارستان گفتیم و این روزها که سخن از ملت و مجلس و خانه ملت برسر زبانهاست، و بسیارند آنها که تباهی این سالها را از کوچکی این خانه و ساکنان آن میدادند، و بسیارند آنها که حتی سخن از مجلسیان امروز را شنیدن نمی توانند، آری، این روزها باید از مردان بزرگ بهارستان گفت که چگونه در روزهای سخت این مرز و بوم را با استقامت و اندیشه و درایت خود پاسداری کردند و در تمام دوران سیاه رضاخانی نیز بودند و ته مانده دمکراسی را حفظ کردند و آنرا پاس داشتند، تا ۲۸ مرداد هم، اما….! باری، از میان همهی آن خاطرات که از امیر تیمور شنیده ام آن بخش را برگزیده ام و تقدم بخشیده ام که درس می- دهد، درس آزادگی و استقامت و وظیفه. درس مسئولیت رای، که از بزرگتریـن مسئولیتهاست و به قول بزرگی «وقتييك نماینده پارلمان کمر خم می کند، یعنی هزاران رای دهنده او به تعظیم ایستاده اند، وقتی میبخشدهم، وقتی دریوزگی می کندهم، وقتی تملق و چاپلوسی را از حد می گذراندهم، و… و در این معـادلـه آشکار میشود علت نمایندگانی که پابه حـوزه انتخابیه! نمی گذارند، از ترس «مو وكلان محترم و عزیز». و خبر می رسد که امکان برگزاری مجلس ترحیم برای مادرشان در محل انتخاب نیز از آنان سلب شده است. ۶۰ همه برای شنیدن آن روایتها که امیر تیمور در آن نقش اساسی داشته باشد، از زبان خودش، باید بسیار کوشید. اما تا بخواهی در توضیح دیگران و تکریم بزرگان گشاده دست است. به ویژه اگر موتمن- الملك باشد که آشکار شیفته خصايـل اوست. به یاد می آورد، ایستادگیهای او رادر برابر دیکتاتوری چون رضاخان که تاب نفس کشیدن از افراد می گرفت. نقل می – براساس قانون، در مواقع حساس واضطراری، مجلس نمایندگانی برمی گزیند، تا با پادشاه مشورت کنند و گزارشهایی به او بدهند. به رعایت این رسم، در سالهای آخر قدرت رضاشاهی، هیاتی از مجلس ـ که منهم عضو آن بودم ـ به ریاست موتمن الملك راهی سعدآباد شد، باید ساعت ۱۰ مذاکره و مشاوره یا به قول حضرات شرفیابی . اتفاق می افتاد. ۵ دقیقه پیش از وقت رسیدیم، موتمن الملك نشست و بقیه نمایندگان به تبعیت از او، در آن ۵ دقیقه او شاید ۵۰ بار دست در جیب جلیقه اش کرد و ساعت بغلیاش را بیرون کشید و نگریست، هی گوشه سبیلش را بنا به عادت با سرانگشت به بازی گرفت، هی ساعتش را نگریست. تا دقیقه یی از ۱۰ گذشت، آنگاه به پاخاست و با صدای بلند گفت: شاهی که نتواند وقت خودش را درست تنظیم کند، نیازی به مشورت ندارد، برویم! و ما برخاستیم، هرچه در باریان، با تعظیم و تکریم استدعا کردند که دقیقه یی بایستد. عذر و بهانه آوردند و کوشیدند بلکه گروه را نگهدارند و به شاه خبر بدهند، اثری نکرد که نکرد. او رفت و رفت ومابعدا شاهد عذرخواهی شاه پهلوی از او بودیم باز با گوشه سبیلش بازی می کرد. امیرتیمور، هر گاه نامی از موتمند الملك برزبانش جاری میشود، همراه آه است وافسوس وهمیشه با «خدایش رحمت کند، و معتقد است، از پاکترین، وطن پرسته ترین و محکمترین رجال اين ملك بود و وجودش افتخار مجلس وملت ودمكراسی مشروطه. کند: – ۱۳ نوشتم که، امیرتیمور هرچه در نقل حکایات و یادها از بزرگی بزرگواری
بزرگان و بزرگواران که خود با چشم دیده گشاده دست است و بذال. در به کلام آوردن آنچه خود کرده خست به کار می برد و امساك روا میدارد. باید از پیش بدانید بگوئی تا از زبانش بشنوی که کارها کرده – در جوار دکتر مصدق به عنوان یکی از يارانش ـ به عنوان یکی از چندتن پایه گذار جبهه ملی، در مجلس و با عنوان نماینده یی سخت کوش که برس منافع ومصالح کشور درنگ نمی کند. از میان آن روایتها که با طرح | اعلیحضرت که اگر ۔ استغفرالله ـ خداوند | خودم را از پنجره به بیرون بیندازم، چنین می- سئوال و پیش کشیدن مورد از او بیرون هم بگوید پیشنهادم را کنم، ولی به سر خودتان پیشنهادم را پس نمی گیرم. پس کشیده ام، یکی هم داستان کنسرسیوم ودر از او اصرار واز من انکار، آنقدر میزدند و اصرار می کردند و من مقاومت. گفت و گفت تا من سخن آخرم را گفتم: نه تا اینکه گفتم: شما پادشاهید، فرمان دهید، نمی گیرم! علاء با ناراحتی و عصبانیت از حسین حقیقت ماجرای پایان کار فعالیت سیاسی رد قبول پیغمامش رفت ومن غران وعصبانیو شاه، سخت متغیر و ناراحت بود، تا اوست. و برمی گردد به تنها دوره یی پس از | پرخاشجو راهی مجلس شدم، به تالارجلسات | سرانجام گفت: پس درباره اش اصلا توضیح ۲۸ مرداد و سرنگونی حکومت دکتر مصدق آنزمان رئیس | ندهم. گفتم: اینرا نیز چون خلاف آئین نامه نرسیده، شادروان نقیب توسط کودتا. اداره قوانین ـ را خواستم و گفتم: به سردار مجلس است ممکن نمیدانم، باید همراه وقتی لایحه تاسیس کنسرسیوم | فاخر بگو. شما آبروی مجلس را بردید. هر پیشنهادی، هنگام قرائت آن، پیشنهاد نفت در مجلس مطرح شد که بایست جانشین | شما باید در آن مکان حافظ اسرار سیاسی دهنده توضیح بدهد. اما می توانم قول بدهم، | شرکت نفت ایران و انگلیس میشد، در مملکت باشید، چطور به خود اجازه دادید که که تنها يك دقيقه توضیح بدهم و نه بیشتر. ماده یی از آن آمده بود که: «عواید نفت پیشنهاد مرا پیش از طرح در جلسه به بیرون و این پایان مذاکراتی سخت و طولانی بود ایران هر ساله براساس نرخ لیره انگلیس ببرید. اگر مرا امروز، پیش از آنکه به اینجا و آخرین باری که من اعلیحضرت را دیدم، در بانك مركزي – متوسط سالانه احتساب بیایم ترور کرده بودند، آنوقت چه میشد؟ تا ۲۰ روز پیش، که پس از ۲۴ سال باز و پرداخت میشود.» من در مطالعه لایحه | وقتی نقیب این پیغام مرا در گوش سردار محاسبه کردم که علاوه بردیگر زیانها،اگر | فاخر حکمت خواند. او پیغام را بر گرداند این پرداخت براحساس نرخ بازار آزاد | که: بخدا و به رسول الله من چنین کاری در جلسه مجلس، چون پیشنهادم خوانده شد، صورت گیرد، سالانه مبلغ هنگفتی به سود | نکرده ام. ممکن نیست من خبر این پیشنهاد پشت تریبون رفتم و برای مجلسیان گفتم که دیدمشان. چند روز بعد، هنگام طرح پیشنهاد دولت ایران خواهد بود، هم از این رو، در پیشنهادی مطرح کردم. یعنی آنچه در لایحه تفاوت این دو را به شاه واحدی دیگر رسانده باشم. در پیش بینی شده و پیشنهاد من چندین میلیون منشیهای هیات رئیسه شاید کسی بوده که چنین عملی انجام داده است. لیره درآمد بیشتر در سال برای ملت ایران فردای روزی که پیشنهاد را داده بودم پیش از آنکه راهی مجلس شوم تلفن است (و محاسبه دقیق آنرا به دستشان دادم) باری، آنروز پیشنهاد من قرائت نشد که سابقه آشنایی ودوستی با او داشتم از من خواست که چند دقیقه یی باشم و او را ببینم، گفتم راهی مجلس هستم. اصرار کرد و چون مقاومت کردم، گفت من هم اکنون به زنگ زد و مرحوم حسین علاء وزیر دربار و به خانه رفتم. ظهر و خسته، هنـوز ناهار شما نیز وکیل ملتید، خود دانید، اگر تصویب | کنید فلان مقدار سود، اگر نکنید فلان مقدار | نخورده بودم که تلفن زنگ زد. تلفنچی زیان. با خودتان است! و آنان تصویب دربار بود که می گفت: همین الان به کاخ بیائید نکردند و گذشتند! و شاه را ملاقات کنید. گفتم الان ازمجلس رسیده ام، خستهام و تصور می کنم شاهنشاه مرد، با خاطراتش تنهاست، مردان بزرگ همیشه پیری را در خلوت خاطرات راه می افتم و گوشی را گذاشت، من ناگزیر | نیز خسته باشند و الان موقع ناهار است. ماندم، چیزی نگذشته بود که رسید.آنهم گذرانده اند. بالباس تمام رسمی و کلاه سیلندر! گفت: گفت: امر فرموده اند همین الان. گفتم: بفرمائید مقدورم نیست! کمی معطل کرد و فلانی شنیده ام چنین پیشنهادی مطرح کرده یی، پرسید و باز گفت: پس، فردا صبح ساعت ۸ از میان یادهای او آنچه در نزدیکی کلنل محمدتقی خان پسیان گذشته جائی درخور دارد. امیر تیمور چون یاد کلنل می اعلیحضرت مرا مامور کرده که از توبخواهم صبح در اتاق کـارشـان بـودم کند. اشک برچشم می آورد. محمدتقی خان را شماره دیگر میخوانید. است که کرده اید، باید آنرا پس بگیرید. بخشی از خـاطـرات او با كلنـل نرسیده گفتند: امیر تیمور این چه پیشنهادی – – در اینجا باشید. اطاعت کردم. پیشنهادت را پس بگیری. گفتم: چطور؟ گفت: فرموده اند، دیگر! گفتم: بهیچوجه، مگر من هوى وهوس چنین پیشنهادی داده ام که آنرا گفتم: قربان ممکن نیست، من که بچه نیستم پس بگیرم، ممکن نیست چنین کنم. تا از سر هوسبازی چنین پیشنهادی کرده از سر باشم، محاسبه کرده ام، میلیونها دلار به سود مملکت است. و پس نمی گیرم. گفت: نتیجه ۸ ماه مذاکره و بحث | و گفتگوی ما بهدر می رود، و ما تازه به توافقی رسیده ایم، شما با این پیشنهاد همه را بهم میزنید، گفتم: ممکن نیست، قربان! | حـدود ۴۵ دقیقه ایشان، سیگاری به لب | ی کشیدند، و در طول و عرض اتاق قدم | – ۶۱ TOM
سینما حرفی ازدل مرثیه گو نیستم اما حرفهام ایـن | آشنایی با مکتبها و احتمالا آنچه در آن را باوج برد و عاقبت هم گمش کرد، مبادا که تاکید را دارد تا برای آنچه نیست، آنچه | طرف آبها و اقیانوس ها رخ میداد. باید باشد نوشت. قضیه ساده است،سینما پیش از اینها امکان داشت بالوئی۔ با سینما نیز چنین شود. در دیار ما حمایت از هنر، هنرقابل که بوده نداریم. در ستون نداشته هایمان این یکی | بونوئل بود و از جذابیت پنهانی بورژوازی قبول و نه هر مقبول، هرگز وجود نداشته با خبر شد و یا خشونت را قبل از آنکه در اضافه می کنیم ولاجرمجدیاش می- را هم و اگر هم داشته آنقدر کم دانیم. ممکنست گفته شود مگر آن موقع شهر لمس کرد در فیلمهای سام پکین پا توان صفر حسابش کرد. همین یکی دوسال که جدی بود، بروس لی کاراته بازیگانه حاکم دید. گفتن اینها در چنین زمانی شایـد گذشته حرفهای واردکنندگان فیلم و نیز نبود؛ مگر آن زیباتنان نبودند و عطش نفس خوش باشد ولی وقتی هوایی نیست سازندگان فیلمهای فارسی را بیاد بیاوریم، گمراه جوانان؟ درست است ولی هر چه بود نفس خوش هم نیست. حالا دیگر انکار فروش مثلا در فیلم مردی از لامانچا واژدها | وجود داشت، محتاج این جعبه شیطانی نبودیم | رابطه تمدن و فرهنگ در وجود هنرها کمی | وارد میشود را مقایسه کنیم، یادمان باشد و انتخاب بنوعی ممکن بود. امکان داشت غير عاقلانه مینماید، پس هنر لااقل در این در مورد مردی برای تمام فصول، تنها که در یکی از سینماها با کمی تحمل و صفحه (صفحه سینما) چه خواهد شد. در بینند: فیلم آپاراتچی سینما بود. خونسردی (که همیشه هم ممکن نبود نشست | آنطرف در غرب و یا زیر گوشمان در حالا چه خواهد شد؟ حالا چه باید (شاید هم ایستاد!) و يك فيلم خوب دید، گرجستان شوروی سینما به شکل اعلایش بشود؟ این در سئوال را هرگز یکی ندانیم، | ولی حالا پرده های سفید نمایش اغلب در وجود دارد و فيلم يك عامل است، بحث | اولی را اصلا از ذهنمان دور کنیم و بردومی PARAMO ۶۲ FCC اثر آتش سوزی سیاهند و سیاهی منعکس اینکه این عامل به خدمت کیست و یا اندیشه واقعیمان را بکار بیندازیم. نگذاریم کجاست، دست کم حالا زود است لیکن مثل ورزش، فقط فوتبال مطرح باشد چرا یادم هست که زمانی (حتی تا این لحظه ای بیندیشیم. که در بازار ارائه، بعلت وسعت میـدان اواخر) برای قشری از مردم سینما تنها تفریح اگر کتابهای شهرمان ناگهان جلدشان فوتبال، ریال بیشتری به دست اندر کارانش بود و از همین رهگذر جای تنفسی بود و سفید شدند، اگر ترانه هایمان «او» گنگ میرساند. کننده نیست
موزیک تا دم سحر، شهیدای شهر با فانوس خون، جارمیکشن تو خیابوونا، سر میدونها یادگار محمدرضا شاهید فریادی از دیروز تافردا گیرایی محتوا مشغولش میسازد (ترانه جمعه آهنگهایش را برای گروه مشخصی انتخاب در تمام اجراها). اما این همه را باز آسان می کند و تازه همه اینها بایستی که با قدرت | نیاورده و این هم خاص خوانندگی در شرق | ارائه او هم تطبیق داشته باشد. پاکو ایبانز در اسپانیا، لـوفره در است ولابد ایران. فرهاد با داشتن مثلا رقبایی در اجرا و اسپانیا، فرانچسکو در گریگوری در ایتالیا یا انتخاب اشعار آنچنانی، هرگز بدست وپا اگر ترانه خوان سیاسی بودند، خواننده در معنا و مفهوم سالهاست که | نیفتاده و این با تعداد کل ترانه هایش در يك | بضرورت زمان نخوانده اند که مثلا «تا وقتی يك شكل شناخته شده پیدا کرده است و دهه قابل درك است. که من بميرم دل بمیره، از سر من عشق تو ]” عمر مرد کینه دار مستی یا هوشیار، خوابی یا بیدار . … ما نیز سالها و سالها از این شکل شناخته خواندن برای آنها که میشناسیشان بیرون نمیره، یا وقتی قرار شد که ترانه و میشناسندت را هرگز خوانندگان دیار ما شکل و محتوای سیاسی داشته باشد دیگر شده فراوان داشته ایم. گاهی از این عده، معدودی در اوج | نپذیرفتند. آن کس که سمفونی چهل موزار ناله به آن راهی ندارد بلکه تاکید، در همه جا، که بر ایـن گـروه قلیل هم در هفته های را بفارسی مرتکب میشود، از مرد زندگیش چه در شعر و چه در موسیقی جای محکمی بعـد خواهیم نوشت. ولی گذشته از اینها ، هم میخواند و آنکه نیمی از صورت باصطلاح | دارد و در همین جا لازمست از کار خـوب در همین سالهای نزديك، يك خط باريك، | مردانه اش را سبیل سیاه کرده از تنها مردن منفردزاده بعنوان آهنگساز یاد کنیم که انشاءالله در همین صفحه هفته های بعد بحثی از يك صدا داریم، صدای فرهاد. میترسد و شاید اصلا می ترسد. فرهاد خوانده است، مثل هر همین قضیه تضاد (رقصیدن و از درد در این زمینه خواهیم داشت. خواننده، اما کارش اعتبار داشته و این بار | گفتن) را هیچ کس جدیش نگرفت و عاقبت فرهاد بعنوان يك صاحب سبك (كه نه مثل هر خواننده. جدایی و تفاوت در گویا حق با همانها بود، چرا که رکورد هم طبق مد روز اشعار شاعران کهن هم نخوانده) کارش، خاص شعر ترانه هایش نیست. او نه فروش دهها هزار نوار کاست را نصیب دل و يك خواننده متعهد است و در کنار همه اینها به اغراق که به حقیقت تنها خواننده و مجری دل کشتنشان کردند. فرهاد بین هر ترانهاش | صدايش نيز يك گیرایی خاص دارد. فرهاد کلام است. در اروپا و آمریکا نظیرش فراوان | فاصله دارد. فاصله زمان، فاصله تجربه که از راهی که آمده و اگر چه سخت آمده با است اما در ایران تنها اوست که در باز این یکی را هم یا در دیگران سراغ نداریم | این همه نياز بيك تحول دارد هنوز هم تنها کار ترانه خوانی و نه آواز تمام سیلاب ها و و یا اگر داریم حقیقت امر چیزی از قبیل اوست، و در این راه، تنهایی، پایان را زودتر حروف را تلفظ می کند و این قسمتی از | بدحسابیها و پیدا نکردن استودیو و….. | نزديك ميكند. . سبك مشخصه اش به حساب می آید. تكنيك بوده است. اجرا را گاهی بابت سلیقه اش از دست می خواننده غربی همیشه این اعتراف را دهد. (ترانه سقف) و گاه زیاده روی برای | دارد که برای عده خاصی میخواند، سبك ۶۳
روی جلد خبرنگاری پرسید که آیا پیام شما قبلا مورد موافقت آیت الله قرار گرفته بود نخست وزیر گفت: من تسليم زور، هو وجنجال نمیشوم ما قرار بود به عنوان دو مرد با هم روبرو شویم و مذاکره کنیم. در پاسخ این سؤال که آیا شاه بختیار: شرط استعفا را نمی پذیرم هنوز فرمانده کل قواست یا نه، بختیار که به پاریس خواهد رفت و به گفتگو با حضرت آیت الله خواهند نشست. این اعلام به پاریس می روید؟ در يك اطلاعیه که از رادیو تلویزیون ایران گفت: من نه امروز به پاریس بله، این پیام خیلی ساده است. به خط است، گفته ام آماده ام به پاریس بروم. – چنین پاسخ داد: گذشته، شاپور بختیار، نخست وزیر، اول هفته دیکتاتوری دیگری، جای دیکتاتوری سابق | قواست ولی این جنبه شخصی ندارد، برخی از چند روز که مراجعت را نگیرد، اکنون خودخواهیها و کوته | دنبال مجادله می گردند. اگر بگذارند پس آیت الله خمینی به تأخیر افتاده بود، به فکریهایی وجود دارد که باید با آن مبارزه | راهمان را ادامه دهیم، به راه حلی خواهیم علت بسته شدن فرودگاه، اعلام کرده بود کرد تا به حکومتی بر مبنای دمکراسی برسیم. رسید که برای همه قابل قبول باشد. خبرنگاری از او پرسید آیا امروز خبرنگاری گفت آیا کار به شورش | مسلحانه نخواهد کشید، بختیار جواب داد که من تمام تلاشم را خواهم کرد که چنین پخش شد به اطلاع همگان رسید. ولی می روم و نه فردا. ولی دروازه ها باز است. نشود ولی اگر نتوانستم دولت مقابله خواهد شنبه ـ روزنامه ها تکذیب صبح روز بعد کرد. خبرنگار دیگری درباره اینکه با چه متنی برای مذاکره تهیه شده بود که نخست نامه حضرت آیت الله را چاپ کردند مورد قبول قرار گرفت ولی چند ساعت بعد کسانی برای ملاقات با آیت الله مذاکره نوشتند که آیت الله زمانی به این ملاقات شرطی عنوان شد که برای من قابل قبول شده است پرسید، بختیار گفت: تن میدهد که بختیار، از سمت خود استعفا نبود. بنابراین به پاریس نمیروم. من خواهش من می توانم بگویم کسانی که کرده بودم، به عنوان دو ایرانی با هم روبرو آنها مذاکره کرده ام، چه کسانی بختیار، اما چنین نکرد و چنین شرطی شویم. نه به عنوان نخست وزیر، ، بل يك | آنها اشخاص مهمی هستند. آقای مهندس را نپذیرفت و در يك مصاحبه مطبوعاتی – فرد آزاد. اما وقتی کار بدانجا کشید که بازرگان، آقای دکتر بهشتی، آقای مطهری کند. ملکه انگلستان هم فرمانده کل با حضور بیش از صد خبرنگار روز دوشنبه که آیت الله نمایندگانی پاکتر از آنها در خواستار استعفای من شدند، گفتم نه. درباره این موضوع سخن گفت. بختیار در درباره اینکه آیت الله آزاد هستند تهران ندارد. این مصاحبه سیاستمداری سرسخت به نظر که هروقت بخواهند به ایران باز گردند، درباره امکان دولت موقت پرمبیله می آمد که از میدان بدرنمی رود. نخست وزیر بختیار گفت: شد، بختیار گفت يك ملت، يك دولت دارد در این مصاحبه ۷۵ دقیقه ای گفت: بله اما باید معلوم شود که چه يك دولت براى يك كشور کافی است. به خواست مردم این مملکت، خروج | کسانی حفاظت از ایشان را برعهده دارند. ملت و يك كشور در دولت نمیخواهد. در همین مصاحبه بختیار گفت که شاه از مملکت بود و من این کار را در اگر پلیس داشته باشد، يك شكل است و نهایت آرامش انجام دادم، در حالی که اگر طرفداران ایشان، يك شكل دیگر. من تسليم زور، هو و جنجال نمیشوم. ممکن بود این خروج پیامدهای خونینی | این برای ما خیلی مهم است. به محض میخواستم بشوم، در ۲۵ سال گذشته شد اینکه این موضوع روشن شود، آیت الله داشته باشد. هم هر نوع دیکتاتوری را من نمیپذیرم و تمکین نمی کنم. حالا بودم. من نهایت کوشش را دارم که می توانند وارد ایران شوند.
از شماره ۴ تهران مصور ـ ۳۶ سال پیش این شعر از احمد گلچین معانی | کارند بدان حیله زر و سیم بدست (سجاف دفتر) در شماره ۴ تهران مصورهشتم | و امروز هم از بهر فریب دگران آبان ۱۳۲۱ نقل میشو. پس از ۳۶ سال | دلهای همه زکین آن شاه پرست آیا بنظر شما وصف الحال است یا نه ـ چگونه هزاران نفر را بازداشت کردند تهران مصور از آغاز تا امروز خانه نشین گذشته ـ حال ـ آینده بعضی بدروغند نماینده ما بدبختی و مسکنت فزاینده ما از کرده این گروه خواهد بودن صد ره بتر از گذشته آینده ما * ۶۴ در نزد شه این قوم دعا می گویند در پشت سرش پرتوپلا می گویند این چند تن آن به که روند از مجلس در مجلس ما نام ولینعمت خویش چون میشنوند ناسزا می گویند چار اسبه به منزل بروند از مجلس دست از سرما غمزدگان بردارند در بیست و شش سال قبل شهر بیحرف و سخن دور شوند از مجلس داری (محل تلاقی خیابان شاهرضا باخیابان WW *** يك روز شدند جملگی شاه پرست ●●● روزی که غلام درکه شاه شدند از چاه برآمدند و بر بر گاه شدند و امروز که دور است شاه از کشور ما بنگر که چسان دشمن و بدخواه شدند زین ع کسی نم موزون نشنید زمین شور و واکر وائی نرسید *** آگهیهای آن تحت شماره ۹۵۹٫۱۰۴۰ در شماره چهارم تهران مصور چاپ شد. و امروز خانه نشین با ۱۰۰ برابر قیمت آنروز حاضر است بخرد. فروشنده حاضر است؟ توقیف جراید بیاره نت 2 در این هفته روزهای نبرد خورشید ایران – سعادت بشر – نسیم شمال -پرورش | از طرف فرماندار نظامی توقیف شد و چنانچه شیوه دولت آقای قوام است علت و مدت توقیف هيچيك از این جرایدتعیین و اعلام نگردیده است. با اظهار تاسف و اندوه از این عمل انتظار داریم که هرچه زودتر رفع توقیف عشرت آباد) را با حداقل متر مربعی دویست و پنجاه ریال برای فروش به مزایده گذاشت از این روزنامه ها بشود. از ساز مخالف ب آمد جانم آخر کدام از باید تقصید
خانه نشین یا بگردن کودکان خود می اندازند. يك نسخه از این وصیتنامه بدست درویشی از برداشتن چند رونوشت آنها جواب سئوال دوم نیز آسان است و افتاد. شیخ احمد نامی متولی حضرت خاتم را در ضمن معرکه هایش میفروشد و همین نظامی داریم. پس از ۳۶ سال کی این قانون الانبیاء (ص) شبی حضرت رسول (ص) را طور دست بدست می گردد که دستگاه در خواب میبیند و حضرت يك سلسله شهربانی بکار می افتد. دستگاه عظیم و ملغی خواهد شد؟ يك پرده از تباهکاریهای سابق دستوراتی که تمام امر به معروف یا نہی مهیب شهربانی که مانند جانور پرخوراکی از منکر است به شیخ احمد میفرمایند، شیخ که پیوسته در جستجوی طعمه زیاد است، وصیت نامه ناگهان به این طعمه برمیخورد. احمد از خواب برخاسته، خوابنامه خود را به وصیتنامه رسول (ص) تبدیل و در میان پاسبانی در یکی از شهرها، يك حضرت رسول (ص) کشف نمونه تازه ای از سیاهکاری مردم پراکنده می کند و مخصوصا پس از نسخه از خواب نامه را نزديك هر کس می بیند فورا شهربانی آنجا گزارش بالابلندی | شروع فرمایشات حضرت رسول (ص) در تهیه و از آن به اشاعه اکاذیب تعبیر کرده های شهربانی و …. پایان آن می نویسد: خواننده عزیز: سلسله عملیاتی که به مرکز میفرستد. هیچ تعجبی ندارد. برای اینکه گرفتار این در اینجا به سیاهکاریها تعبیر شده است طولی نمی کشد که از مرکز فرمان دام سیاه، همگی، مردمان دهاتی بیسواد و مرگ يك يا دو نفر یا چندین حبس غير فرمائی سرپاس مختار بخشنامه و تلگراف برزگران و طبقه مظلوم کجا فهم این کار و از این قبیل عمليات خلاف های رمز به اقصی نقاط قلمرو فرمانفرمائی را دارند؟ چطور توانائی و فرصت آنرا یعنی شهربانیهای ولایت رفته و دستور می- دارند، فلان کدخدای ماکوئی با آسیابان بدست مامورین دهند كه يك خواب نامه ای به این نام و به | سرخسی و یا گاوچران ساوجبلاغی (اگر شهربانی طرح و بدستیاری و…) صورت این نشانی هرجا و در نزد هر کس که دیدند زنده مانده است) چطور می تواند کار و قانونی هم بخود گرفته و در مدت چندسال و نویسنده و گوش دهنده و بالاخره سگ زندگیش را گذاشته به دادگستری که بهتر یعنی سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ هزارها نفر از مردم بی گناه این کشور گرفتارشده اند، از او از این پرونده اطلاع دارد شکایت و گربههای همسایه های آنها را جلب و بازجوئی نموده، رمزا گزارش دهید. کند که مرا در سن پیری پس از سالهای صدها نفر کرد ولر، اصفهانی درشتی، خراسانی حبس و شکنجه صدها فرسنگ از وطن و تبریزی، عراقی و کرمانی و هر بیچاره از آن ساعت، کور ازخدا چه میخواست و زن و بچه ام خور کرده اند. و بخت برگشته ای اعم از زن و مرد. جوان و پسر را که دست تقدیر به پای این دام سیاه این دام سیاه چه بود؟ کشانیده گرفتار و در نتیجه خود و آنها از کار و زندگی و حتی حق حیات محروم مانده اند. خانه نشین در آن تاریخ خسرو گر حکم شود که مست گیرند اقبال (مدیر نبرد) ـ پازارگاد (مدیر خورشید در شهر هر آنچه هست گیرند ایران) ساعی (مدیر نسیم شمال) فروزش (مدیر پرورش) بودند. حالا حکومت قانونی ساد قانون نیست. – در این دام مهیب در چشم بینا… افتاده مامورین ولایت بجان همشهریان خود با هر کس خورده حسابی داشتند به اسم اینکه این خواب نامه خط دختـر «هر کس این خوابنامه را رونویسی كوچك تر است و یا در سوراخ خانه بوده کرده بدیگری بدهد خداوند بعدد کسانی است او را جلب می کنند که خوابنامه از او گرفته اند از قصـور اگر تمام پرونده های شهربانی را هفته ای نبود که يك يا چند نفر در بهشتی به او ارزانی خواهد داشت. کسی زیر و رو کنيد يك پرونده به این بزرگی شهری گرفتار نشوند و رمزا به مراکز که از انتشار این خوابنامه جلوگیری کند، خداوند دنیا و آخرت او را گرفتار غضب خود خواهد کرد.» که در اصل بی نهایت كوچك و بی اهمیت بوده و بدست خود مامورین بزرگ شده است پیدا نمی کنید. گزارش نشود مدتها زندانیان بلاتکلیف بودند و آخرین دستور از طرف پاسیار آرتا یا (سیف) این خوابنامه با چنین مضمونی در رئیس اداره سیاسی وقت دستور میدهداین عجیبتر آنکه چطور در میان این کربلا و نجف و مدینه دست بدست درمیان افراد را به مرکز بفرستند. بسیاری از این زندانیان بنام زندانی سیاسی در سلولها ماندند و پرسیدند و کسی به فریاد آنان مسلمانان پراکنده میشود و يك نسخه عده چند هزاری نفری در این مدت چند ماهه دوران دموکراسی که گرگ ومیش در جیب یکی از وزرا به ایران می آید. یا نرسید. آب میخورند یکنفر نیامده شکایتی و یا لااقل در صفحات باز وسیع روزنامه ها کلمه ای اطراف آن بنویسند. در جواب سئوال او خیلی آسان است. گردد. البته در میان مردمان ساکن نقاط مرزی و دهاتیان که هنوز به معتقدات دینی آنها لطمه نخورده است دست بدست می بکند برای اینکه این کار به دستیاری و یا اطلاع بزرگترین مرجع حامی قانون یا شريك بزرگ و همکار شهربانی انجـام تا يك آخوند باسواد پیدا کنند و پس از شد وهم بدست او صورت قانونی بخود گرفته است در این صورت: دادن مقداری گندم و روغن چند نسخه از آن رونویس کرده مانند دعا بر بازوبسته 9 خانه نشین: تا بوده چنین بوده روزی بدست سرپاس مختار رسالها بعد بدست ارتشبد نصیری دژخیمان حکومت همه آنرا بوسیده و بردیده نهاده جوانان و مردان و زنان ما را به هر بهانه ای | اند. دهاتیها، فرسنگها از دهی بدهی رفته از نعمت آزادی محروم ساختند. ۶۵
هیأت تحریریه، از من خواستند، تا درباره خاطرات گذشته، بخصوص دوران توقیف و تعطیل مجله، مطلبی بنویسم، یادداشتهایم در اشغال محل مجله که خود داستانی دارد، از بین رفت. اینک پراکنده مطالب را بنظرتان می رسانم: خاطرات دوران توقیف مطرح سازند. چون عده ئی از مدیران جراید پرداختیم و آنچنان در باره آزادی انتخابات | کاندیدای مجلس بودند و بادخالت مستقیم که دولت قول داده بود تبلیغ کردیم که دولت مواجه شد واقعا این تصور برای همه بوجود آمد که ند و بالطبع كانديدا های تعیین شده دولتی توفیق یافته بودند مطالبی | انتخابات آزاد است… در باره انتخابات و نحوه دخالت ماموران دولت مردم با اشتیاق کامل در انتخابات بعرض رساندند. بخاطر دارم که مرحوم شرکت کردند و حقیقتا مبارزات انتخاباتی سلیمان انوشیروانی مدیر روزنامه سحر آنچنان اوج گرفت که از هر جهت جالب اجازه صحبت خواست و مطالبی بر علیه دکتر توجه بود و اگر از همان ایام دولتها رویه اقبال رئیس دولت عنوان کرد عدم مداخله در انتخابات را وجهه همت خود صحبت ویرا قطع کردند . . «اجازه قرار میدادند دمکراسی مملکت چنین نمیدهم نسبت به رئیس دولت چنین مطالبی دستخوش لطمات و صدمات قرار نمیگرفت وسیعی را عهده دار بود. میگذارند سایه این شاهان را در آنجا انتخابات تابستانی دوره بیستم مجلس فرماندار وقت (کسمائی) نزد اورفت شورا یملی در دوران نخست وزیری دکتر منوچهر مشاهده می کنند و این سلاطین عبارتند از | اقبال انجام شد و قبل از آنکه مجلس افتتاح و عنوان کرد که از تهران مرا خواسته اند واز | سپهبد کیا، ارتشبد هدایت و سپهبد تیمور طرف وزیر کشور و همچنین نخست وزیر بختیار… این افراد هر يكدر مشاغل ومناصب شود و رسمیت یابد با اعتراضاتی از طرف دستور دارم که کاندیدای (حزب ملیون) را | حساسی قرار داشتند و نفوذ فوق العاده ای در طبقات مختلف نسبت به نحوه انتخابات مواجه انتخاب کنم، اگر تمام آراء بنام مهندس والا | « این انتخابات را بموجب دستگاهها اعمال می کردند. هم باشد باز ناگزیرم آراء را عوض کنم. شهامت و صراحت زهتاب فرد موقع اختیاراتی که قانون اساسی به شاه مفوض و حتی برای جلوگیری ازعصیان مردم | کرده است منحل کرد. » ممتازی را برای او بوجود آورد. که به هیجان آمده بودند چند کامیون سرباز | در آنهنگام، از حوزه انتخابیه خلخال دکتر اقبال از سمت نخست وزیری از اردبیل برای حفظ نظم به خلخال آورد. برکنار شد. در آن اوان شاهنشاه هر از از طرف حزب مردم کاندیدا شدم. این سربازان در مرکز خلخال چندی مدیران جراید و نمایندگان خبر گزاریها | علم و دکتر اقبال روی لیستی توافق کرده (هر و آباد) و چند قصبه دیگر این شهرستان بودند و از جهت جلوه دادن انتخابات آزاد و مخبرین را بحضور می پذیرفتند. در اواخر متمرکز شده بودند، معهذا مردم با پایداری انتخابات تابستانی، در کاخ سعدآباد جلسه ای سالی داشتند فعالیت انتخاباتی در همه جـا و استقامت در صفهای طویلی برای شرکت نما یان باشد. من و دوستان خلخالی در اکثر تشکیل شد. در انتخابات آماده شدند و روز اخذ رای | اجازه فرمودند که حضار سؤالاتی را | قراء و قصبات این شهرستان به انجام تبلیغات ر واقعا تماشائی بود. برهمه کس مسلم و محرز بود که نگارنده، دارای اکثریت قاطع هستم… در هنگامیکه اخذ رای خاتمه یافت فرماندار در اطاق اخذ رای حاضر شد و صندوقهای آراء را مهر و موم کرد و باتفاق رئیس هیئت نظار صورت مجلس تنظیم نمود و هر چه اصرار و ابرام شد که باید آراء بلافاصله شمارش قرائت گردد اعتنائی نکرد و صندوقها در حمایت سرباز و ژاندارم به فرمانداری برد مردم متوجه شدند و شروع به اعتراض کردند و برای جلوگیری از خونریزی من مردم را از هر گونه تظاهرات خشن و زننده منع کردم. بهمین نحو کلیه آراء بخشها را نیز بمرکز شهرستان آوردند و به فرمانداری انتقال دادند. رحیم زهتاب فرد مدیر اراده آذربایجان دیگری (نگارنده) از جانب حزب مردم… بعدها فرماندار برایم تعریف کردکه نطق مشروح و مفصلی با بیانی شیرین ادا دکتر اقبال قبلا نظر خودش را اعلام باتفاق دختر و همسرش و يك پاسبان تمام کرد که فوق العاده جالب و موثر بود. وی کرده بود که اجازه نخواهد داد وکیل شب را به نوشتن نام کاندیدای دولتی به سخنان خود را براین مطلب استوار ساخت شوم زیرا خلخال سهم حزب ملیون بود. و صبح رساندند ودستهایشان بر اثر لوله کردن که در مملکت علاوه برشاهنشاه «شاهان علیرغم این گفته به دلیل اصرار مردم در دیگری» وجوددارند که مردم تکلیف خودشان انتخابات شرکت کردم… شوهر خواهرم (عیسی بهزادی) در خلخال واحد کشاورزی را با این سلاطین نمیدانند. و هرجا که پا ایراد شود…» معهذا انوشيرواني بعرض و منجر به قیام و عصیان نمیشد… رساند که شاهنشاه باید اجازه فرمایندچاکر مردم تهییج شده با شوروحرارت در عرایض خود را بکنم و دیگر چنین فرصتی انتخابات شرکت کردند. در خلخال دو کاندیدا بدست نخواهد آمد. فعالیت داشتند یکی از طرف حزب ملیون آراء سانده شده وراء قرائت گردید و فردا صبح کاندیدای دولتی اعلام شد ادامه دارد ۶۶ & والا 3
کاریکاتور X ان های == ن نفت فنيين
بـاغـذا واقعـأخـوبـه ســون آپ تنهـانـوشـابـهـای کـه بـه رنـگ احتيـاج نـدار 7up 7UP Tur
ششمین راه پیمایی بزرگ تهران روز ۲۸ صفر انجام گرفت تظاهرات جمعه به خون کشیده شد روز جمعه، روزی که ملت ایران، در ایستادند. سربازان بی اعتنا به آنها، زانوهارا بگریزد، با رگبار مسلسلی که مستقیما انتظار آیت الله خمینی رهبر جنبش بود، در برزمین زدند و مستقیما بسوی مردم شليـك | بسوی آمبولانس شليك شد، روبرو گردید. تهران، يك روز استثنائی بود. آیت الله به کردند عدهای کشته، عده ای مجروح شدند. | او در حالی که خودمجروح شده بود آمبولانس دلیل بسته شدن فرودگاه نتوانست، وارد عده ای از ترس، خود را به زمین انداختند و سوراخ سوراخ شده را از محل واقعه دور تهران شود و به همین جهت مردم خشمگین گروهی به خیابانهای اطراف گریختند. کرد. به خیابان ریختند و تظاهرات خونینی صورت لحظاتی بعد، باردیگر مردمان خشمگین خانههای اطراف، همه، درها را باز | گرفت. گردآمدند، و این بار سربازانی که در گذاشته بودند تا فراریان بتوانند به محل | تظاهر کنندگان، در خیابانها عليه ساختمانها ،موضع گرفته بودند، بسوی مردم | امنی پناه برند، تظاهر کنندگان ناگزیر در شاه و بختیار شعار میدادند و بازگشت آتش گشودند. گروهی دیگر برزمین | چهار راهها، به آتش زدن لاستيك پرداختند امام خمینی را می خواستند. بسیاری از مردم غلتیدند. تلفات وحشتناك به نظر می آمد و تا از حرکت خودروهای نظامی جلوگیری | به فرودگاه و حوالی آن ریختند ولی نیرو نفرت مردم از این حادثه، توصیف ناپذیر کنند. واکنش آنان، و شهامتی که از خود های نظامی در همه جا حاضر بودند و جلو است. مردم با سنگ و چوب، به مقابله نشان میدادند، تحسین برانگیز بود. آنان | هر گونه عملی را از سوی مردم می گرفتند. سربازان پرداختند. اما سنگ و چوب را بلافاصله، پس از هر بار رگبار گلوله، در | در خیابان شاهرضا، نظامیان در چهار | کجا یارای برابری با تیر و گلوله بود؟ برابر نظامیان ظاهر می شدند و شعارهای خود راه پهلوی، چهارراه کاخ و ۲۴اسفند موضع سخنانی که مردم از مهلکه گریخته | را سر میدادند. گرفته بودند و حتی تعدادی از نظامیان در باز می گفتند، گریه آور بود: رقم کشته شدگان روز جمعه رادولت | یکی دوساختمان بزرگ مشرف به خیابان زنی که فرزند شیرخوارش را در ه تن اعلام کرد، اما اعلامیههای دیواری ۶۸ شاهرضا، موضع گیری کرده بودند. آغوش داشت، با شليك نخستین گلوله بر | تن اعلام میداشت به اضافه ۳۶۰ نفر مجروح. تظاهرات، بی حادثه وخون نگذشت. در زمین افتاد و بعد معلوم شد که هر دو در یکی از چشمدیدگان می گفت ۱۱ کشته را در بیمارستان هزار تختخوابی دیده است. فاصله خیابان کاخ وصال تظاهر کنندگان به گذشته اند. هشدار افسران وقعی ننهادند و در حالی که كمك بهيار آمبولانس که زخمیان | هم او می گفت: هر کس اجساد را میدید، شعار میدادند، در برابر افسران و نظامیان | را جمع کرده و سعی داشت از مهلکه می گفت: جنایت دیگری بر جنایات رژیم ۷
افزوده شد. و خلاصه آنکه مشاهده های تظاهر کنندگان را صدهاهزار و برخی دیگر با وجود آنکه خبر تاخیر سفر امام های گریه دیگران، هر دل سنگی را آب بیش از يك ميليون تن ذکر کرده اند. خمینی، بوسیله بلندگوها پخش شد، مردم ی کرد. رویهمرفته می توان گفت: جمعیت آرام نگرفتند و از یکدیگر میخواستندصبح روز بعد (یکشنبه) به میدان آزادی بروند و تظاهر کننده در قیاس روزهای تاسوعـا عاشورا، اربعین کم بود. اما تظاهر کنندگان در انتظار امام باشند. و صبح روز بعد، گروه تظاهرات شنبه ششمین تظاهرات بزرگ تهران روز بسیار عصبانی و ناراحت بودند. آنهافریاد بسیاری در میدان حاضر شده بودند. ۲۸ صفر برپاشد. نخستین آنهاروز عیدفطر می کردند: صورت گرفت و در پی آن روزهای۱۶شهریور، اگر امام فردا نیاد مسلسلها بیرون میاد تاسوعا، عاشورا و اربعین تظاهرات بزرگ و عده ای این شعار پر معنی را تکرار حوادث خونین به دعوت جامعه روحانیت یا گروههای سیاسی می کردند که: «رهبران، ما را مسلح کنید.» کشتگان حوادث روز پیش (جمعه) در در تهران برپا بود. گفتنی است که شهرستانها در حوادث خونینی که روزهای شنبه و یکشنبه در اطراف دانشگاه تهران و مینی بوس بودند که در میان تظاهر کنندگان نیز همراه تهران تظاهرات عمومی برپا می خیابان شاهرضا، روی داد، عده ای کشته و بود و دیدن آن هر کسی را به خشم می مجروح شدند. رقم کشتگان و زخمیان، هنوز کنند. در ششمین تظاهرات بزرگ تهران آورد. به درستی روشن نیست خبر گزاری پارس در پایان راه پیمائی،قطعنامهای صادر که حالت تهاجمی به خود گرفته بود و تظاهر – کنندگان، برخلاف دیگر روزها، سخت شد که تایید قطعنامه های پیشین بود، با این حدود ۳۰ تن و مردم بیش از صد تن گفته اند. ولی تعداد مجروحان بسیار زیاد است و از تاکید که مردم در انتظار ورود امام خمینی خشمگین بودند، حدود يك ميليون نفر شرکت کرده بودند. برخی از خبرگزاریها رقم هستند. صدها گذرد. assaue IT I E
ا پرونده ساختمان المپيك ایران، هویدا، قبول کرد که ريسك ايـن سیمان اضافی درپیهای این ساختمان جهت آزمایشها بخرج ملت ایران صورت گیرد، استحکام بیشتر آوردند ولی از انجام کار پرونده ساختمان المپيك و سوع درصورتی که در کشور زلزله خیز ایران، صد درصد مطمئن مایوس شدند! این استفاده ای که در تاسیس این مجموعـه ایجاد نیروگاههای اتمی، محاسباتی برای مجموعه آپارتمانها که در انتهای اتوبان و ورزشی شده آنچنان آشکار بود که در ضریب اطمینان تا ده برابر را ایجاب می کند. نزديك خيابان ایوبی ساخته شد در ارتفاع دوران هویدا، کمیسیون شاهنشاهی، بازرسانی بدنیست بدانید که اضافه شدن هر زیاد دارای آپارتمانهای لوکس و اولترالوکس را مامور رسیدگی به هزینه آن کرد. این سانتیمتر بر قطر گروههای اتمی صحبت از میباشد که بهای هر يك از واحدها درحدود مجموعه که برآورد بودجه اش ۴۵۰ میلیون میلیونها تومان اضافه خرج است. متر مربع دوازده هزار تومان تعیین شده تومان بود يك ميليارد و دویست میلیون ظرف چهار سال که از انعقاد اولین است، نشست این مجموعه موجب گردید که | تومان برای ملت ایران تمام شد و هنوز چند قرارداد نیروگاهها می گذرد بیش از ۵۰ بسیاری از خریداران آپارتمانها برای فسخ سالی نگذشته است که حتی جایگاه (پنجاه) میلیارد تومان هزینه صرف شده قرارداد خود مراجعه کنند ولی… مخصوص را باید مجددا تعمیر کنند. پس است، این مخارج بابت سفارش تاسیسات از برگزاری مسابقات آسیائی خواستند نیروگاه و ماشین آلات و همچنین جهت خانههای دهکده المپيك را تبدیل به هتل یا مثل کنند و سازمان جهانگردی متخصصان مورد نیاز بوده است. خود را برای بازدید فرستاد. آنها گزارش رشوه برای مصونیت اکتشاف و استخراج اورانیوم و دیگر منابع درمزی عطائی، فرمانده سابق نیروی گفته میشود خانه های کارگری که دریایی متهم و محکوم به پنج سال حبس شد، دادند که بهیچوجه قابل استفاده نیست. بطور موقت ساخته می شود و بعدا منهدم ر عبدالمجید اعلم، پای بریج و مدیر گردد در ۱۵ تا ۲۰ کیلومتری بوشهر گفته میشود، در حکومت هویدا، | عامل شرکت تسا و مهندس ملكزاده مدیر متری سه هزار تومان هزینه دربر داشته است. مقاطعه کاران را فرا می خوانند، و هريك به شرکت آرمه مقاطعه کاران این مجموعه بودند. نیروگاه اتمی بوشهر تا بحال در تناسب و حجم کار، مبالغی را که حداقل حدود ۸۰ درصد از نظر ساختمان ودرحدود آن در حدود یکصد میلیون ریال بوده است هزینه سرسام آور نیروگاههای ۶۰ درصد از جهت کل عملیات انجام شده و جمعا رقمی در حدود پانصد میلیون ریال است. به همین جهت بختیار گفته است که بعنوان حق السکوت می پردازند تا از تعقیب اتمی ودستور نخست وزیر چشم پوشی از آن دشوار است. و مجازات مصون بمانند درحالیکه باید بنابر آخرین اطلاع نخست وزیردستور پیش پرداختهایی که سربه جهنم می زند گفت: «الراشي و المرتشى كلاهما في النار…. داده است که قرارداد تاسیس نیرو وگاه اتمی برای خرید اورانیوم به چند کشور ازجملـه سایر همکاران او در نیروی دریایی نیز کارون که با فرانسویها بسته شده متوقف کانادا، فرانسه، استرالیاوچند کشور آفریقائی، محکومیتهای مالی و جزایی پیدا کردند پرداخت شده است، اما نتیجه ای که تابحال ولی مقاطعه کاران نیروی دریایی که درامر عاید شده است بانهایت تاسف باید گفت رشاء وارتشاءنقش مؤثری داشتند وطرف دیگر | آلمانها) به حدود هشت میلیارد مارك ميرسد. معکوس است… قضیه بودند، بدون آنکه مورد بازجوئی گردد. قرارداد نیروگاه اتمی بوشهر ( با ماجرای آپارتمانهای پرنس ونك قرار گیرند، یا محاکمه واقع شوند در بوته يك نيروگاه اتمی دیگر، پیش بینی شده بود که در اصفهان تاسیس شود. پروژه جمعا ۲۳ هزار مگاوات در ۱۰ وقتی آپارتمانهای «پرنسونك» نشست نقاط مختلف مملکت کرد متخصصان سوئیسی را برای تزریق فراموشی ماندند. نیروگاه قرار بود بود ساخته شود و فعلا متوقف مانـده باید اضافه کرد، در هريك از کشورهای آلمان و فرانسه نیروگاههای اتمی در سطح ششصد مكاوات ساخته شده که مورد اعتراض قرار گرفته است. تشعشعات اتمی از یکطرف و بازمانده رادیواکتیو و فضولات اتمی خطر حتمی برای سلامت بشر است. بهمین جهت جنجال زیادی برای تاسیس نیروگاههای اتمی در کلیه کشورها و دفن فضولات آن شد، حتی صحاری افریقا و مصر و سودان و استرالیا برای دفن این فضولات با امتیاز زیاد موردقبول قرار نگرفت، باید گفت که این امر هنوز در مرحلـه تحقیق و پژوهش بود (و هست) که دولت فون در
گزارش ارش جای شهدای سازمان مجاهدین خلق خالی است ASPID گذری به نمایشگاه «شهدای به خون خفته خلق» نمایشگاه «شهدای به خون خفته خلق تنفر فزاینده نسبت به دژخیمان و از سوی اگر چه در همان روزی نامه ها نیز جرقه هائی هفته گذشته در دانشگاه پلی تكنيك برپا بود. دیگر نوعی شادی درونی که سرانجام خون از آزاداندیشی به چشم می خورد. شرم از در این نمایشگاه که با استقبال بی پاك رزمندگان، جوانه های آزادی رارویانده نکه چرا و چه راحت سنگرهای خویش را نظیر گروههای گوناگون مردم مواجه شد؛ است و مردم هم اکنون آنان را باز می به دژخیمان را گذاشتیم. عکسها، بیوگرافی ها و بخشی از آثار شناسند، خاك گور آنها را سرمه چشم سنگرهایی که می بایست محل رزمندگان شهید، همراه روزنامه های روز خویش می کنند و گام در راهشان می نهند. انعکاس صدای مردم باشد: بلندگوهای های درگیری و شهادت، به نمایش درآمد اما دیدار این نمایشگاه، مخصوصا | دژخیمان و ضحاکان شد و آنان هر دروغی دیدار این نمایشگاه احساسات چند براى يك روزنامه نگار دردناك نيز هست. را از زبان «روزنامه نویسان به خورد مردم گانه ای را بر می انگیخت. از سوئی حسرت دیدار روزنامه های به نمایش در آمده، يـك دادند. آری، فشار و اختناق بود، غم نان از دست دادن شایسته ترین فرزندان مردم و روزنامه نویس را شرمنده و زبون می کند. بود، اما آن آزادگی و آزاداندیشی ومردم D
دوستی که باید در يك روزنامه نویس باشد، حماسه آفرین سیاهکل را تحویل ژاندارم | خود، از «سازمان مجاهدین خلق، نیز کم او را به نوشتن وادارد، کجا رفته بود؟ مگر میداد؟ واقعیت این بود که شرایط، شرایط شهید نداده اند. این نمایشگاه قاعدتا میرزا جهانگیر خان، سید اشرف الـديـن سرکشی و خروش دریاوار توده های ستم بایست شهدای هر دو دسته و یا بهتر بگوئیم | گیلانی و فرخی یزدی در چه شرایطی روز دیده نبود. زندگی مذلت بار و حقارت آمیز تمامی شهدای خلق را بدون در نظر گرفتن | نامه نویسی می کردند؟ مگر این فرزندان به را، زبونی را، تحمل می کردیم و دریغا که ایدئولوژی آنها، در بر می گرفت. اما چنین خون خفته خلق در شرایط اختناق، در چنین بود، اما بود. شهامت غریزی وارثی | نبود. شرایطی که هیچکس کس دیگر را باور نیست .شهامت و توانستن در آگاهی،دانائی یکی از مسئولان نمایشگاه می گفت: | و در سرمای سوزان و تاریکی | و صداقت نسبت به آرمانهای خویش ورهائی ما تلاش کردیم که عکس،زندگینامه و چراغهای رابطه، پشت استبداد و ستمگران | ستمدیدگان و زحمتکشان است. تن ندادن آثار رزمندگان مجاهد را نیز در ایـن را به لرزه در نیاوردند؟ دریغا که روزنامه | به خواری در آگاهی و احساس درد تا مغز | نمایشگاه به نمایش در آوریم. اما با مخالفت نویسان نیز با استثناهایی چشم پوشیدنـی | استخوان است. وحدت و صداقت در فکر دوستان، مواجه شدیم. آنها نمایشگاه ما همچنانکه ناآگاهان، حلاجهای زمانه خود و عمل است. نداشت را سنگ زدند. حس سرزنش فرزندان راستین خلق، این رزمندگان را تحریم کردند. راستی چرا باید این نمایشگاه که به خون خفته میدانستند، صداقت داشتند یاد و راه رزمنـده ترین فـرزنـدان خلق را عمل کردند. جاوید باد یاد راه آنها. زنده می کند از جانب گروهی تحریم شود؟ | تنها فدائیان این جز تنگ نظری می تواند باشد؟ از قول دکتر نيك روش استاد دانشگاه پلی تكنيك در روزنامه کیهان نوشته | شده بود «در برگزاری این نمایشگاه استادان | و دانشجویان و فارغ التحصیلان مسلمان | هیچ نقشی ندارند، چرا که معتقدند به علت ننشینند. اما اینها تنها گله است. واقعیت | یا کسانی که به طریقی از ایـدئـولـوژی حساسیت بیش از حد شرایط کنونی جنبش | اینست که ما خاموش بودیم. مردم خاموش | مارکسیستی، لنینیستی برخوردار بوده اند، اسلامی، اقدامات يكجانبه عده ای که به بودند. سنگ اندازان حلاج بودیم. چرا يك | به نمایش در آمده است. مردم ستمديد، ما روستایی ستمدیده، چريك فدائی خلق را، در سالهای اخیر از میان فرزندان مجاهد | ایدئولوژی اسلامی عقیده ندارند و در ضمن > دیدار این نمایشگاه حس انتقاد از خود را در آدمی بر می انگیخت. حس سر زنش بر خود که چرا ماراه این شهیدان ه نمایشگاه «شهدای به خون خفته خلق را نرفتیم که دژخیمان از جمع ما که کلید | يك ويژگی دیگر نیز داشت. در این نمایشگاه | پیروزی است، بهراسند وچنین به قلع وقمع | بیشتر و شاید تنها عکسها و زندگینامه و رزمنده ترین فرزندان مردم آثار شهدای سازمان چریکهای فدائی خلق، آزاده ترین 9 9 ۱۱