زیرذروبین 90 – با رفتن جعفر شریف امامی از در میان دستگیر شدگان که هر کسی می آید، مگر بچه ها و خانواده هایی که تهران، به خارج کشور، اينك ازنخست وزیران | کدام پرونده کلفتی دارند، سخن از پرونده یی پیشین ۴ تای آنها در خارجاند. علی امینی، دچار بی پولی و کمپولی در غربت شده اند. آموزگار، ازهاری و شریف امامی. برای نهاوندی مربوط به کارهای رئیس عده معدودی هم کسانی هستند که در درباره شریف امامی جز به عنوان يك دفتری می رود که نسبت به داستان زمینهای وزیر و نخست وزیر دوران اختناق و ماجراهای غیابشان اتهاماتی برآنها وارد شده، چون به کن چیزی نیست. چهار ماه پیش، سالها ریاست بنیاد پهلوی خود اطمینان دارند، آمده اند، مثل یکی دوتن نیز، در میان اتهامات شفاهی است. کارکنان دانشگاه تهران سه ماه پیش | از سناتورها یا حسن خیاط باشی که نامش سرانجام چهارتا از افراد لیست در اطلاعیه یی یادآور شده بودند در فهرست ساواکیها بود، و آمده است که وی گفته بوده است: «من آماده ام رمانداری نظامی، که به برکت ماده ۵ قرار | دستور نهاوندی و در دوران ریاست وی،۲۶۰ قربانی توطئه یی شده است. بود دستگیر شوند، نامشان برسر زبان آمد. میلیون ریال موجودی نقد صندوق تعـاون مد رایج «ساواکی» سازی هر کس را عبدالمجید مجیدی دردانه هویدا و مسکن آنها که از پول دهها تن افراد کم که درآمد خوبی داشته و یا شغلی داشته و رئیس سازمان برنامه ومرد مقتدر فصاحت درآمد جمع شده بود، به عنوان خرید زمین | بهرحال موضوع حسادتها و یا رقابتهائی های برنامه ریزی پلههای شهرت ومقام را به امیراسداله علم داده شد، در مقابل زمین بوده است، شامل شده است. سریع پیمود وهنوزدبیر کل بنیاد شهبانوست. های کم بها و غصب شده حاج ملاعلی کنی درپي يك مکالمه تلفنی با آمریکا هوشنگ نهاوندی وزیر قدرتمند کابینه که توسط نوهاش علینقی کنی به ولینعمتش نقل شده است که ولیعهد رضا پهلوی که بعدا موی دماغ بود، از اعضای باندعلم، صلح شده بود و به این ترتیب نوکر دیگری موضوع مصاحبه یی را که از قول او در که او را به دندان می کشید، رئیس دفتر آنها را آب می کرد. گفته میشود این زمینها روزنامههای تهران نقل شده، تکذیب کرده جنجالی شهبانو که آخرین سمت او وزیر در اصل يك دهم این هم نبود و بانفوذ کابینه شریف امامی بود و بعد از شریف علم گسترش یافت و برای آنها سند گرفته امامی کباده صدارت می کشید و اعضای شد، حدود ۵ میلیارد ریال عایدی برای هر گاه ملتم بخواهد، در کنارش به آنها کابینه اش را هم روبراه کرده بود. مردی | «غلامجان نثار» متوفی داشته است. كمك كنم.» و از تلویزیون آمریکا پخش مورد علاقه شدید آمریکائیان و مسئول گروه علاوه بروزیران دستگیر شده، شده بود، و گله شده که چرا در روزنامه بررسی مسایل ایران در پرتو انقلاب شاه سخن از دستگیری گروه دیگری نیز می های ایران گفته به شکلی عنوان شده که ومردم که این اواخر انقلابش را بر اساس | رود، از جمله: موقع شناسی حذف کرد و برای جاکردن محمدحسین احمدی، امیر نویدی، | پدرش ـ آماده است، حال آن که پیش از فورمول شهبانو ـ ولیعهد (بـه جـای شاه) جهانبانی، حجت کاشانی، علی فرشچی، | آنهم گفته است که روشهایی جز روشهای زحمتها کشید واز سیستم استبدادی انتقادها کاشفیها، حسن زاهدی، پدرش را در نظر دارد و می پسندد. کرد. گودرزی، محمود جعفریان، عزت الله استعفای جوادشهرستانی، شهردار از این لیست نیز غلام کیانپور همایونفر، هادی هدایتی، تهران، نخستین استعفاى يك مقام ایرانی ست است. مرد تندی که در استانداریهای مختلف، گروهی از معاونان وزارتخانه، سفیران، | که به حضور آیت اله خمینی داده میشود که در وزارت اطلاعات پوست مطبوعات را مدیران عامل شرکتهای بزرگ دولتی نام | حال آن که ایشان نه از شهرداران، بلکه کند و بدترین انتخابها را کرد و بیشترین برده میشوند که امید میرود، زندانها که از اعضای دولت ومجلسين خواسته بودند که ضربه ها را وارد آورد و بعد در وزارت بی رونق – یاکم رونق شده بودند ـ خيـر | استعفا کنند. شهرستانی مشهدی است و در دادگستری (پاداش خیانتهای دوران نخست) | و برکتی پیدا کند. زمان حکومت شریف امامی نیز در نامه بر پستی که در کابینه آموزگار به دست آورد، همچنین در خبر است که برای بعضی | به او به جهت تیراندازی به مردم اعتـراض آنچنان قضات و حقوقدانان راعلیه خودو نظام | نیز غیابا رای صادر شده تا بازگردانده شوندو | کرده و پرسیده بود «تاکی باید مردم کشته به محاسبه بپردازیم. از این جمله بیشتر بدهند تا شما صدراعظم بمانید؟» در همان گویی او برای حکومت کردن همچـون سومی شوراند، که شبیه نداشت. این هرسه نامشان در لیست خارج | فراریان مثل هوشنگ انصاری، پرویز زمان شایع شده بود که اعتراض او بی کنندگان ارز بود، هرسه گرچه دردانههای | ثابتی، علی رضائی، یاسینی، چندتن از اعضای | ارتباط با پرونده خریدهای کامیون در وزارت هویدا، علم و آموزگار بودند، اما از باند | دربار (از جمله شفا ومتقی) چندتن از رئیس | راه نیست که در آن شهرستانی متهم است شهبانو به حساب می آمدند. وهرسه ازشاپور | دفترها و چند سناتور و نماینده مجلس…. و با آن استعفا خواسته، روی آن اتهامات بعداز بازشدن فرودگاهها نیز، | را بپوشاند. لابد بعد از این استعفا هم بختیار تقاضا کرده بودند که اجازه دهند هر کدام به بهانه یی – از کشور خارج شوند | هواپیماهایی که به تهران می آیند، کماکان و موافقت نشده بود. خالی می آیند، و بر می روند. ظاهرا کمتر خواهند گفت. بقیه در صفحه ۲ –
۱۱ -داوری- – ۱۳۵۷ کاریکاتور
مقالات روی سخن من در اینجا با آیت الله خمینی است. ایشان را آیت الله میخوانم که عنوان درجه مذهبی شان است. دچار اپیدمیبخشش عنوان نیستم و بیش از این، لقب و عنوانی برنام ایشان اضافه نمی کنم، زیرا این پارسای مبارز، نیازی به القا ب عناوین بزرگ ندارد، نیازی به زینتهای بی بها ندارد، زیرا برای سابقه مبارزه شان، حرمتی قائلم که مایل نیستم عنوانهای عظیمی به ایشان دهم که عطش آنخودکامه را به داشتن سلسله یی از لقبهای مشعشع به یاد آورد. مایل نیستم درخشش سیتز این ستیزنده، پشت دودی از القا ب پنهان شود. با آیت الله خمینی حرف دارم بامردی سخن دارم که از ملت فرانسه به خاطر آزادی بیانی که به او داد، آزاده وار، سپاسگزاری کرد… ۱۲ حسین مهری آیت الله خمینی، خود این سادگی ایرانی از ناامنی به خود می لرزند؟ آیا از گفتار را می پسندند، زیرا در مصاحبه دور، برق اشك را در چشمهای این دو كودك مطبوعاتیشان حاضر نشدند از بختیار، باعنوان دیدید؟ دلتان نلرزید؟ آقای بختیار یاد کنند کاش، تعصب زدگان به ما هم این آزادی را می دادند که از آیت الله نوه های پسری و دختری تان، حسن و علی، خمینی با نام ساده و بی پیرایه خمینی یاد دوست دارید؟ کنیم. فسوساك نمي گذارند. دانش آموز و دانشجو در غرب داشته باشد غربت غرب، بد دردیست، ناامنی مالی در غربت ،به احتضار روح شبیه است. میدانید در این مدت چه بر سر این دویست هزار تز آمده؟ من تنها به فکر بچه های خودم نیستم همه این دویست هزار تن را بچه های خود میدانم.. روزی که شما آمدید، توده های سخت به شوق و هیجان آمدند و شب، راضی از بازگشت شما، بالین نهادند راحت سر تخدا اما آنشب کسی دانست، شما دانستید . مانند من شنیدید که زنی تا سپیده زنی تا سپیده گریست؟ او غمین دختران نوجوانش که در اروپا تحصیل می دخترانش، آنشب مضطرب و سرآسیمه،به او گفته بودند: «تلویزیون اینجا الساك بود بچه ها را دوست دارید؟ آنها را مثل گفت با ورود آیت الله خمینی، از فردا،جنگ خونینی در تهران شروع میشود. ما می ترسیم، مادر. ما نگران شماها هستیم، مادر شما چه کار خواهید کرد؟» دیشب، هق هق گریه را سرداده بودند و مادر، تا صبح، پی گریه آنها را گرفته بود. گریه حسن و على، يك لحظه در این مدت فرانسه بودید، غمنان و اجاره داشتند؟ پیش از همه، با آیت الله خمینی،سخن دارم که نمودشخصی دارد، اما در واقع، همگانی خدای را سپاس که نداشتند. میان شهرك و همه گیر است. میخواستم بگویم که در «شاتو» و دهکد: «نوفل لوشاتو»، چه فرقی هاي يك مادر، عرش را به لرزه می آورد، آن نزدیکی «نوفل لوشاتو»، دهکده محل اقامتشان بود؟ که بچه های من بایست در اين يك ماهه در حومه غربی پاریس، شہر کی سی هزار چشم به فاصله شش هزار کیلومتری بدوزند نفری به نام «شاتو» قرار دارد که من چهار تا ببینند کیپول برایشان میرسد و نوه سال، تا هشت نه ماه پیش، در آن زندگی های شما، خدای را سپاس، در حفاظ امن می کردم و و درپسرم همچنان در آن زندگی و امنیت بسر برند؟ مگر انقلاب، غمها را تحصیل می کنند. یکسان تقسیم نمی کند؟ فاصله این شهرک با دهکده شماکه چرا اعتصاب بانكها ووسایل ارتباطی کنجکاری روزنامه نویسانه، آن را شهره که می گویند به عنوان بخشی از جنگ افزار آفاق ساخته، ده پانزده کیلومتر بیش نیست. انقلاب، به فرمان شما، صورت گرفت، چنان دارد و در عصر خاموشی ما، خاموشی نداشت شما که دغدغه نجات و بهروزی همه ایرانیان | تنظیم نشد که غنچه ها و شکوفه های ما را را دارید، آیا میدانستید که در پانـزده کیلومتری دهکده مشهور شما، دونوجوان چرا این سرنوشت برای بچه های معصوم؛ کسی نگوید میخواستند به خارج نروند. این هجوم به خارج، خود، یکی از سرما نزند؟ ایران شاید بیش از دویست هزار بیماریهای دوران خودکامگی بود بچه ها شب، صدای لرزش عرش را شنیدید شنیدید صدای هق هق شبانه ژنی را که در گفتار و نوشتارش، شور ملت و میهن، بیش از همه این هیجانیست که برخی از . فریادگران داریم؟ و او زنیست خوددار را از مظاهر متانت، نه از زمره زنان پوست نازك،و همیشه مویه گر و آماده گریه . زاری، زنی که میداند انقلاب چه مفهومی
گناهی ندارند وانگهی، بسیاری از پیرامونیان دهد، تنها شما نلغزیده اید، بلکه به قول يك که همه فرصت شناسان از آن می گذرند: | آیت الله خود دست پرورده مدارس ومكاتب | استاد دانشگاه، روحانیت، این سنگر معنویت، مانند آن روزنامه نگاری که دیروز، بنابر غربند. مگر آقای بنی صدر، «رایزن اقتصادی | نیز لغزیده است. خدا نیاورد آن روز را که ضرورت سبك سليس وزیور دانانی اش را خبر گزاری فرانسه، از او دین این مردم، بلعیده کام سیاست شود، در خدمت رساندن پیغام روز رژیم می گذاشت امام خمینی به عنوان «پرفسور» یاد کرده، خود دراین | اعتماد مردم و نسل های آینده به سنگر دین، و امروز، بنابر همان ضرورت، ضرورت نام و نان، یکپا انقلابی شده است. دیروز، ستایش سالهای دوری، در محضر استاد «بر گ غربیهای دیگر، دانش غربی نیندوخته؟ مگر دچار اختلال شود. روزی که زیر نفوذ روحانی شما، به خوان هويدا وثناگوی دستگاه بود وچه بسا در نه آنکه او، در قالب های غربی، افکار پارسای | چشم دیدیم که آن خودکامه رفت، من به زم شما به دستور دستگاه، مقاله و سرمقاله بزرگ، همینجا بگویم که من شما را در خود گفتم وقت است که روحانی بزرگ، و یادداشت مینوشت و امروز پیشتاز انقلاب برابر این پیرامونیان هشدار میدهم. گرچه | از این پس، سنگر را به سیاست مردان سپارد، آیندگان شده است. و باز بی گمان، آقای بنی صدر، به شما | است شخص شما، پیوسته با اعلام این که آنها | مبادا نام و ساحره كلام او در چنبر هزارلای سخنگویان شما نیستند، نهایت مراقبت و سیاست و تندبادهای سیاسی که قلمرو گفته اند که روزنامه نگار نامسئول می تواند هشیاری را نشان داده اید، اما این مانع | سیاستمردان است، خدشه دار شود. شما این از انسانی عادی یا انسانی بارز، يك بت، يك از آن نیست که آنها سحر نام شما را | کار را نکردید. لابد مصلحت چنین دیدید، معبود، بسازد. میدانم این خداسازیها را تخته پرش خود نسازند. از سخنان آنها، اما من به عنوان يك قلمزن کمترین، می گویم باور ندارید. میدانم که از مدح و ثنا، از بوی تند سخت گیری و بیداد می آید،نکند | هنوز دیر نشده: نفوذ توانای خود را درگیر آگهی های تبريك و تهنیت که این روزها خدای ناکرده بخواهند زیر سایه شما که مبارزه هایی که سطح معنوی فرارفته ندارد، از نوباب شده است، از گلباران شدن به اعتبار پاکبازی تان، توده هایی را مفتون نسازید. نفوذ گرامی تان را بـرای | زادگاه تان که یادآور گلباران الاشت است، کرده اید، به صورت يك باند، عطش قدرت | :وزهای مبادا، برای روزهای سخت بیزارید. میدانم که هدف شما، پدید آوردن شان را که سالها خشنود نشده مانده، اطفا نگه دارید. نفوذ خود را که به اعتبار مبارزه مملبوعاتی ارشادیست، نه چنان مطبوعاتی که کنند؟ نکند حسن نیت شما را که از پارسایی | بزرگتان می تواند از فراز، بربسیاری از با هرچه بیشتر پرداختن به شما، با به عرش ایمان سرچشمه دارد، به میل قدرت تبدیل | گروهها جاری شود و در برابر آنها مسیر رساندن شما، راه نفس بر دیگران ببندد. کنند؟ از زیر کی تشنگان قدرت که آرمان | گشاید، نجات دهید، از این گرداب نجات روزنامه های شنبه را نگاه کنید. یکی از را پوشش خویش میسازند، بترسید. نکند دهید. همکاران نامسئول درباره تعدادپیشواز کنندگان با هرچه مصالحه ناپذیر تر جلوه دادن شما، نگذارید حرمتعالی شما در کشاکش شما نوشته است: «… ده میلیون انسان، | بخواهند كيك قدرت را یکجا خود تناول های بی حرمت کننده، در بگومگوهای سبك | این اقیانوس عظیم توفنده و پرخروش را پدید کنند. آخر، مسالمت موجه انقلابی شما ممکن کننده، سوده شود. شما کار خودتان را آورده بودند.» آنها را کم کند. آنها با تند کرده اید، بگذارید از این پس، کار به میبینید چگونه غلو می کنند؟ سنگ رویهایشان، نفاق می افکنند.. این از وطن اعتدال پیش رود عصبیت دوره جنگ، اکنون لغزش زیر پای شما می گذارند. شما این دورماندگان، گمان نمی کنم وطن و ساختها به کار نمی آید. نگذارید هول جنگ خانگی غلو پردازیها را هرگز جایگزین واقعیت ر صف بندیهای درونی وطن را به درستی و هراس حمامخون، مردم را بگیرد. یادآوری نمیسازید، خاصه اکنون که از نزديك، همه بشناسند. من از پیرامونیان شما، جز آقای می کنم که برانگیزانندگان توده ها همیشه واقعیتها را لمس می کنید. در برابر این بنی صدر، کسی را نمیشناسم. و آنچه می- در کار اداره روزمره اموری که سطح فرو هذيانها، این بزرگ نماییها و عبارت سازی گویم بنابر شواهد و قراین تاریخی انقلاب افتاده دارد، در مانده اند. امروزه هر کس از | های نامسئول، به هوش هستید، و روانشناسی هاست که به هوش بودن را ایجاب می کند. اکثریت خاموش خود سخن می گوید، اما تودهها را هم میشناسید و نمی گذارید که به انقلابیون واقعی که در میان توده ها باور کنید که اکثریت خاموش واقعی، هوادار این روانشناسی که بسا کسان را تنها گذارده، | به سر می برند، تکیه کنید. تکیه کنید به آنها هواداران شما نیست. بساکه شما را بستاید، | کار دست شما دهد. دیدید شعرهایی را که رنج برده اند، ستم اختناق دیده اند، نه اما چارچوبه حکومتی پیشنهادی شما، طرح به مناسبت ورود شماچاپ کردند؛ این شعرهای به آنها که شهوت قدرت و سائقه نفع، چند نامفهوم جمهوری شما، سازگار با همه طبایع بت پرستانه را شما و هواداران با ارزش شما ، روزه، يك پا انقلابیشان کرده است، نه به نیست. فرمان به نافرمانی دادنها، اعتصاب های نمی پسندند. اینها شعرهای تغزلی بی مایه ست، | آنها که گران فروخته اند و زراندوخته اند و گسترده کنونی و سازش ناپذیریهای شما، تشبیب است، نه حماسه. تازه، حماسه برای فردا بابت یاریهای مالی که امروز میدهند، سرانجام، این تودههای راه پیما را خسته می ملت است، نه برای فرد. برخی از همکاران، | صد گونه توقع از شما خواهند کرد. نمیدانم کند. همیشه نمی توانید انبوهه جمعیت به متاسفانه تند میروند. به جوری از این دنده سیاست را چه اندازه میشناسید. نمی دانم خیابانها آورید، اما آنها ازشما معجزه می- به آن دنده میغلتند، حد معقول و مرز مطلوب | پیچشهای مخوف گرداب سیاست رامی- خواهند وچون نببنند بر می گردند. بدونشك، نمیشناسند. چه میشود کرد؟ وجاهت ملی، شناسید یانه: غرقاب مخوفیست. شما به آقای بنی صدر که جامعه شناسی میدانند از دستور روز است. آنها زیر انگیزه آنی، شما عنوان روحانی رزمنده، در میدان سیاست، روانشناسی توده ها، از خلق و خوهای گردنده | را به عرش میرسانند و این پرستش است، و سینه گشوده اید. اگر خدای نکرده، سیاست، با شما سخن گفته اند. نیز بی گمان به شما پرستش، خاص خدای بزرگ است. این زیر کیهای سیاست، امر شما را شکست گفته اند که انقلاب، چنان در گشوده ییست نقض غرض است. میدانم آزاده یی که در بقیه در صفحه ۴۳ 9
محمدعلی نژاد یادداشتهای روز چهارشنبه ۱۱ بهمن روزی که وحشت موج میزد چهارشنبه یازده بهمن ماه، میدان | پیکر فردوسی را با شعارهای درود بر…. و مردم. و دریغا که هنوز هم باید کشته فردوسی امروز حالت دیگری دارد. مردم مرگ بر…. رنگی کرده اند. کمتر جای بدهیم. هنوز باید خونها برسنگفرش خیابانها خشمگین و سراسیمه اند. نیروهای نظام با | سالمی در مجسمه به چشم میخورد. خجالت مسلسل و تفنگ ر خودروهای بزرگ کشم به چشمهای فردوسی نگاه کنم. او كوچك ميدان را اشغال کرده اند. ماموران | ایرانی و زبان فارسی را با شاهنامه اش نظامی پشت سرهم ایستاده اند. مقررات بریزد دريغ. نزديك تئاتر شهر خودروهای سی سال رنج کشید و شاهنامه را راهنمایی و رانندگی در مورد اینها رعایت نمیشود. روی ماشینها به سوی غرب است، هواپیمای فرانسوی وارد خاك وطن شود. امروز جدی تر به نظر می رسند. برخلاف | زنده کرد. روزهای پیش کمتر با مردم حرف میزنند. قرار است فردا آيتاله خمینی با يك | نوشت، اما از شاهان نیکی ندید و امروز اما همه در سمت چپ خیابان ایستاده اند. ما به او بد می ی کنیم. اما این روزها کسی | اینها که خود قانون شکنند، چگونه از قانون نیروهای نظامی برای اثبات حضور خویش به این چیزها فکر نمی کند. همه جا و همه پاسداری می کنند. سربازان حاضر به یراق مانور میدهند. مبادا که مردم یادشان برود. چیز محل انعکاس خواستهای سیاسی مردم در دوسوی خودروها ایستاده اند. شلوار اگر چه آنها هر روز با تفنگها و گلوله ها شده است. امروز هیچکس به این | کلاه سبزهای آمریکا را پوشیده اند. مردم حضور خود را به مردم یادآوری می کنند. | نمی اندیشد که این مجسمه با مجسمه های وحشت زده اند. فقط کافیست ماشه ای فشار تاکسی ها در يك سوى میدان، ابتدای خیابان | دیگر تفاوت دارد. هیچکس فکر نمی کند که داده شود تا چند نفر به خاك بيفتند. به همین فردوسی، در ردیفهای منظم چیده شده اند. فردوسی را نباید خط خطی کرد. اما فردا | سادگی، کاری که تاکنون بارها تکرار بر شیشه جلو تاکسی ها تصویری از آیت اله | که مردم پیروز شدند فردوسی را ارج خمینی آویخته است. راننده ها شعار میدهند. خواهند نهاد. فردا نیز مجسمه های او زینت شده است. در میان سربازان و در فاصله به دولت بختیار و رژیم بد می گویند. دو خودرو نظامی استوار معروف ارتش را راننده ای فریاد میزند: به کسانی که این مردم عجب با شهامت | را میبینم. او را از زمان خدمت سربازی در تظاهرات هواداری از فانون اساسی شرکت شده اند. خونهای شهدای یکسال گذشته در پادگان فرح آباد میشناسم. تنها استواری کرده اند، يك ناهار و صد تومان رشوه شهیدان سالهای پیش و جمع دلهای پراکنده است که اجازه بستن شمشیر را دارد. در داده اند. تاکسی ها قرار است برای نمایش که امروز يكصدا يك واژه را فریاد | پادگان کیابیائی داشت. در حالیکه در دستش مردم همبستگی با آیت اله خمینی خیابانها را دور میزنند، مردم را با شهامت کرده است. يك باتون الکتریکی تاب می خورد به سربازان بزنند. فاصله تاکسی ها و خودروهای نظامی از هیچ کس نمی ترسند. چنان در کنار | امر و نهی می کند. در پادگان هیچکس سربازها می ایستند و بحث می کنند و شعار | جرأت نداشت به او حرف بزند. همه چیزش بخش میدانها خواهد بود. ر چندان نیست. بعضی از سربازها خجالت می کشند میدهند که انگار آنچه در دست سربازان | ادگان بود. زن و بچه نداشت. خانه اش هم به مردم نگاه کنند. بعضی دیگر محکم به است تفنگ نیست، اسباب بازی است که در سربازخانه بود. همیشه سرش را تیغ تفنگ هایشان چسبیده اند. تفنگهایشان ژ-۳ هر چند وقت به چند وقت صدائی می می کند میزد. معروف بود که هرشب چند سرباز است. این تفنگها عجب هیولایی هستند بیش چند نفر را می اندازد. مردم دیگر از تفنگ | مأموریت دارند بدنش را با ادکلن ماساژ از سه هزار متر برد دارند. یازده نفر را و از سرباز نمی ترسند. اما چهره سربازان بدهند. دلم برای سربازان میسوزد. به یاد اگر پشت سرهم و چسبیده به یکدیگر به مردد است. هنوز نمیدانند که باید همه خود | سرباز سیوتای برشت می افتم ایستند، درو می ی کنند. در یکسال گذشته را به مردم ایثار کنند. هنوز نمیدانند که چهار راه پهلوی شلوغتر است. چند هزار نفر با این تفنگها کشته شده اند؟ متعلق به مردم و برای مردمند. نمیدانند که مردم وحشت زده ترند. احساس می کنم که پای مجسمه فردوسی پر از اعلامیه تفنگ هایشان مال مردم است. هنوز نمی- هر کسی میخواهد جائی و سوراخی پیدا کند، دانند که جای گلوله های تفنگشان قلب | اما همه جا خیابان است، همه جا نظامیان ر در دست دیگرش تصویر آیت اله خمینی است. ناپاك دشمنان مردم است، نه قلبهای پاك هستند. نوار فروش صدای نوارش را بلندتر است. در یکدست فردوسی شاهنامه ۱۴ L 2 2
کرده است. صدا شبیه صداى يك واعظ | به یکدیگر نشان میدهند. است. از جنایات دوران پهلوی حرف میزند. مردم تند تند روزنامه می خرند، همه سوخته است. میدهیم، سراسیمه اند. جوانی دستهای خون آلودش مردی که از کنارم می گذرد به صدای مجهز نشویم جنبش ما به پیروزی کامل نمی رسد. اما جوان دیگر اعتقادی به تشکیلات می گوید انقلاب ابزار میخواهد، سازمان و پمپ بنزین سوخته است. همه جایش تشکیلات می خواهد. اینطور که پیش می رویم بیش از آنچه که باید، تلفات تا و سازمان ندارد. می گوید جنبش هم اکنون | عجب مردمانند اینها. گلوله هایی را ر را نشان میدهد. فریاد میزند. جلودانشگاه، | نسبتا بلند می گوید: جلو دانشگاه باز هم کشتند. دانشگاه خیابانهای اطرافش این روزها قتلگاه مردم که به قلب مردم خورده است نمی بینند، آنوقت كاملا موفق است و بهمین ترتیب تاپایان | شده است. جمعه، یکشنبه و امروز بـرای | برای اثبات تیراندازیها و کشتار مردم، کار پیش خواهد رفت. بحث این دو به جائی | سومین بار دريك هفته در اطراف دانشگاه | گلوله هایی را که به سقف پمپ بنزین اصابت نمیرسد. از جدا میشوند. اما من فکر مردم را به گلوله بسته اند. اما مردم کم | کرده به یکدیگر نشان میدهند. راست می- می کنم چگونه ممکن است به سازماندهی نمیشوند. از زمین میجوشند. باز هم جای | گوید. تعداد گلوله هایی که در این سالهای نیروهای مبارز اعتقاد نداشت در حالیکه تمام | سوزن انداختن نیست. يك نظامی با صدایی | سیاه در قلب مردم نشسته است حساب شدنی انقلابهای موفق جهان تنها در سایه سازماندهی | تحکم در آن هست هم زاری برای نیست. قلب مردم چه پر خون و بزرگ و فعالیتهای سازمان یافته سیاسی، نظامی و خودرو نظامی راه باز می کند. جوانی که است. این خونهای ریخته بر سنگفرش تلاش پیگیر توده های مردم به پیروزی رسیده اند. تصویر آیت الله خمینی را روی دست بلند | خیابانها قلب مردم را بزرگتر کرده است. درون دانشگاه مانند همیشه غلغله است. هیچ چیز يك لحظه آرام ندارد. جلو درجنوبی جوانی که دو روز پیش تظاهرات چند دانشگاه، چند جوان از مردم میخواهند یا که کرده است از روبرو می آید گروهبان فریاد میزند: بیار پائین جوان محل نمی گذارد. کتاب گروهبان درباره فریاد میزند بیار پائین. هزار نفری کارگران و دانشجویان رارهبری از محل دور شوند یا به داخل دانشگاه بروند. تفنگش را بطرفش قراول می رود. دلم فرو می کرد، کنار خیابان نشسته است، کتاب از هجوم مجدد ماموران وحشت دارنـد. می ریزد. جوان خونسرد عکس را پائین می- میفروشد. چه قامت رشیدی هم دارد. سه تظاهرات گروههای مختلف مردم در دانشگاه آورد .اما جمع نمی کند. می ترسم، اما خوشم روز پیش در دانشگاه صنعتی می آید. مردم گلوله را به بازی گرفته اند. فروخت و پریروز در خیابان قزوین با چند پلاکارد و تصویر رهبران و مبارزان شهید سربازها هم این را فهمیده اند. فهمیده اند که تن از دوستانش، در کمتر از پانزده دقیقه سراسر خیابانهای دانشگاه را پوشانده است. | مردم دیگر به این سادگیها از میدان در يك تظاهرات چند هزار نفری برپا کرد. با در میدان مجسمه همه چیز بهم ریخته است. نمی روند. وقار و سنگین است. اصلا نمیخندد. نوعی ابتدای خیابان شاهرضا با میله های آهنی و از خیابان شاهرضا به خوبی دیده میشود. پیرمردی مقوایی را در دست گرفته حالت امید و اطمینان در چهره اش احساس لاستيك بسته شده است. دودلاستيك قسمت غربی است. روی آن نوشته شده: میشود. لذت میبرم و امیدوار میشوم وقتی | میدان را پر کرده است. کتابفروشی ها بسته | امام فردا می آید، پنج صبح فرودگاه. چنین انسانهای پرتلاشی را میبینم. است. جوانی مقوایی را در دست گرفته و همه در انتظار فردا هستند. پیرمرد مقوا را روبروی سربازان می گیرد و به آنها نشان میدهد .در نگاه بعضی از سربازان حسرت است. نوعی حالت وحشت و انزجار در همه موج میزند. انگار دلشان میخواهد آزاد دیده میشود. چند قدم به چند قدم عدهای بودند و مثل بقیه مردم صبح زود به استقبال دور هم جمع شده اند و صحبت می کنند.چند دقیقه پیش جلو دانشگاه چند نفر را کشته اند آیت الله خمینی می رفتند. جلو پمپ بنزین وصال،دهای جای و زخمی کرده اند. کنار یکی از این دسته ها گلوله هایی را که به سقف پمپ خورده است می ایستم. در جوان باهم بحث می کنند. یکی به مردم نشان میدهد. روی مقوا نوشته شده، نزديك دانشگاه جمعیت انبوه تر بیمارستان هزار تختخوابی فعلا به دارو، خون و… احتیاجی ندارد.
بهشت زهرا، هايدپارك تهران آزاده مهندسی بهشت زهرا، در این اواخر، دردوره می ی کند. جنبش انقلابی مردم ایران، رنگ دیگر بهشت زهرا، اكنون يك هايـديارك به خود گرفته است. رنگی که رنگ گورستان شده است. هايدپارك تهران! مردمان هرروز نیست. جایی است که تجمع زندهها، گرد بسوی آن میشتابند و در محوطه وسیع آن، غمی را که از خاك مردگان برمی خیزد، از مخالفتهای خود را بادستگاه مستبد، آشکار یاد میبرد. يك دز است. يك سنگر برای می کنند. شعار میدهند، نطق می کنند. و… فریاد آزادیخواهی، بدور و در امان از آنچه در پی می آید نگاهی به بهشت زهرا دسترس ارتش و پلیس و آنها که لوله توپ است، نگاهی به گوشه ای از مجموعه آنچه و تفنگشان غریو آزادی را در دل خفه در این اواخر در بهشت زهرا گذشته است.
بهشت زهرا، بوی مرگ میدهد. است اما نه دريك كورستان و در حضور که پسر بچه ی ده پانزده ساله ای بود می باید چنین باشد. گورستان است و نمی توان | مردگان، از دست رفتگان، شهدا. این خصیصه | گفت: «پریروز يك نوار ازت خريدم عوض توقع رایحه زندگی از آن داشت. اما طی | منحصر به تظاهرات واجتماعات بهشت زهر است | سخنرانی همه اش شعار بود. سر مردم کلاه روزها و هفته های گذشته به ظاهر وضع آن قاعدتا باید محتـرم شمرده شود. تا می گذاری؟» پسرك جوابش را نداد. مشتری دگرگون شده بود. زندهها ـ به شمار چند جایی که میدانم احترام به مرده صرف نظر | زیاد بود و سرش شلوغ کاسبی این دست هزار ـ حالتی دیگر به آن داده بودند. در از آنچه در زمان زندگی اش بوده و انجام | فروشهای بهشت زهرا کم رونق نیست. واقع شاید بتوان بهشت زهرا را با وضع داده واجب است. تن بیجان شهید دیگری جدیدش پدیده کم نظیری دانست: این را شسته و در کفن پیچیده از مرده شوی به طرف قطعه هفده راه می افتم. این گورستان وسیع محل اجتماع زندگان برای خانه بیرون می آورند. فریاد زنده ها باز اوج | نامیست که به آن قطعه از بهشت زهراداده ابرازعقیده، سخنرانی و دادن شعار شده است. می گیرد و دقایقی ادامه می یابد. سپس جمعیت شده که در آن صدها شهید روز هفده مطمئن نیستم تا روزی که این گزارش دعوت به سکوت میشوند تا شهریور گذشته به خاك سپرده شده اند. – که شدنی. چاپ شود، بهشت زهرا هنوز همانی باشد متاسفانه نتوانستم دريابم در طبقه بنـدی | تعدادی بلندگو ويك تريبون در این قسمت | که طی این مدت کوتاه گذشته بود. اما روحانیت چه درجه ای را داراست ـ برایشان | دیده میشود. تك و توك زنده ای دیده می در هر حال، چهرهی چنین روزهای بهشت سخنرانی کند. این روحانی، ایستاده بالای | شود. این شهدا فراموش نشده اند، اما در زهرا نه فراموش شدنیست و نه به احتمالی، آن تن بیجان، سخن خود را به احمد | حال حاضر کارهای مهمتری هست. جمعیت لااقل تا وقوع انقلاب و جنبشی دیگر؛ تکرار | کسروی می کشاند و در مقر مردگان از | مجددا در محوطهی جلوی مرده شویخانه ها | کسروی چنین یاد می کند: اجتماع کرده است. تنهای بیجان چند رکسروی، آن ولدالزنا، آن بی پدر، شهید با نعش کش از راه می رسد. فریاد صبح زود، بهشت زهرا خلوت از | که شیعه گری را نوشت…) شعار دادن زنده ها به آسمان می رود: «برادر زنده هاست. به مرده شویخانه زنانه می روم. از آنچه میشنوم حیرت می کنم؛ | مجاهد شهادتت مبارك»، «درود به شهید تنهای عاری از جان چند زن و كودك ـ هنوز فحاشی به يك مرده در حضور مردهای دیگر | راه اسلام» و باز «رهبران ما را مسلح کنید با لباس شسته نشده آنجاست پیر مرد و مردگانی دیگر. بوی تعصبی شدید بینی | در چهرها، بیشتر از تاثر، خشم دیده می مسئول شستشو زمزمه می کند: «اینجا شهید | را می آزرد. اما گویا زندهها متوجهی آن | شود. آنچه در بین این صورتهای زنده نداریم. اما توی مرده شورخانه مردانـه نیستند: از شنیدن صحبتهای این روحانی، | قدری اذیت کننده است، قیافههای تكوتوك | چندتایی هستند. امروز شش تا آوردند. | زنها در حال گریه اند ومردها سر به زیر | متظاهریست که معلوم نیست واقعا به چه یکی هم از دیروز مانده. همه را باهـم | انداخته اند. در حین سخنرانی چند بدوبیراه | دلیل به جمعیت پیوسته اند. برای مثال دختر نمی آورند. دوتا را خاك كرديم.» دنبالش به نیز نثار قوم یهود میشود. به آن تنبیجان | جوانی با عينك آفتابی بزرگ، چادر و مقنعه مرده شویخانهی مردانه می روم. سه تن بی جان۔ نگاه ی کنم. نگرانی به جانم نیش میزند. | به سر، دستکش سیاه به دست که با گستاخی اینها نیز بالباس و شسته نشده – یکی با | آیا خونش را داده تا زنده ها از آن گل | در صحبتی که بايك ديگر داشتیم می گفت گلوله ای در سینه، دیگری در گردن و تعصب برویانند؟ . که صیغه شدن خیلی هم خوب است چون در سومی در سر را نشانم میدهد. از دیـدن این صورت دخترها از گرفتاری خلاص بقیه صرف نظر می کنم. ساعتی بعد همین از حدود ساعت ده، ده ونیم به بعد | میشوند! برداشتش تاسف آور بود. گویا | تنهای بیجان، جوش و خروش جماعت زنده بهشت زهرا روبه شلوغی می گذارد. جمعیت | مفهوم و مقصود این جنبش برایش تنهاحل ر اجتماع کرده در محوطه جلوی مرده شوی | انبوه وانبوه تر میشود. در چنین روزهایی این مشکل بوده است. خانه ها را به اوج میرسانند. – *** 1 > 5 *** که بهشت زهرا با وضع جدیدش پدیدهای وقتی تن بیجان یکی از این شهدا محسوب میشود، می توان در آن نشانه ها چند نعش کش دیگر حامل تنهای | را از مرده شویخانه بیرون می آورند تا پیش پدیده های تازهای جست. تازه برای بهشت | بیجان شهیدان از راه می رسد. صحنه های از شستنش، آن را روی دست، دوربچرخانند، زهرا، براى يك كورستان: عکاسهای غیر پیشین تکرار میشود: غريو جمعیت، مشت جمعیت زنده به فریاد می آید که: «این است حرفه ای که علاقه شان به عکسبرداری از های گره کرده، گریهی زنان. قصد رفتن سند خیانت بختیار»، «رهبران ما را مسلح | تنهای بیجان تیر خورده بسیار بیشتر از کنم. هوا سرد است. به قول اخـوان کنید»، «می کشیم آن که کشت جوان ما»… عکسبرداری از زندههاست. گویا در زندهها | ثالث: در این روزهای بهشت زهرا فریاد و شعار به هیچ چیز جلبشان نمی کند. پسران ده تا هوا بس ناجوانمردانه سردست… آی.. همان اندازه بود که ابراز عقیده وسخنرانی | پانزده ساله را به تعداد زیاد میتوان دید دمت گرم و سرت خوش باد! و البته در این فریادها و شعارها برانگیختگی | که اینجا و آنجا بساط خود را گسترده اند، ..لامم را تو پاسخ گوی، در بگشای احساسات را پیش از هرچیز در می یافتی. | كيك ميفروشند، نوارهای سخنرانی های مشتهای گره کرده و چهره های برافروخته مذهبی میفروشند و کتاب گویا در کار به هنگام دادن شعار، صحنهی آشنای بسیاری | نوار فروشها اشکالهایی هست. مردی تظاهرات تهران و سایر شهرهای ایران | غرولندکنان به یکی از این نوار فروشها 9
NE از: مجله تایم دارد. به دستور «آیت الله روح الله خمینی،، بدهیم، حقوقهای کلانی دریافت می کردند.» ۳۷۰۰۰ کارگر و تکنیسین نفتی مبارز ایرانی، قدرت پیشوای روحانی، چند روزپیش، مثلا، در محوطهی اداری در اهواز که تولید نفت کشور را واقعا قطع کردند و به نحو نمایان نشان داده شد و آن زمانی | خارجیها بر آن تسلط دارند، کارکنان، از » ۱۸ نفت و گاز ، در دستهای امام هواداران خمینی برهمه جنبههای تجارت تسلط دارند > حمام های تهویه هوا، استخرهای شنا امروزی برخوردار بودند. آشپزخانه هـای آنها، امروزی بود، تا آنجا که روی میزهای آشپزخانه ها واحدهایی برای زباله وجـود داشت. واحدهای مسکونی، از سایه ی درختان برخوردار میشد و دیوارهایی آنها را محافظت می کرد که روی این دیوارها جریان نفت را از ۶ میلیون بشکه در روز، ۷۵۰۰۰ بشکه کاهش دادند. چند روز پیش، «آیت الله خمینی»، چنان که گویی میخواهد تسلط مطلق خود را نشان دهد، به کارگران دستور داد ،برای ارضای نیاز های خانگی ایران که ۹۰۰ هزار بشکه در روز است، اجازهی تولید نفت خام کافی از میدانها بدهند، اما از تولید بیشتر، خود داری شود. وقتی کارگران مبارز به کارهای خود بازگشتند،«دین بر لیس»،خبرنگار «تایم»، از میدانهای نفتی در ایالت جنوبی خوزستان، . بازدید کرد. گزارش او، این است: امروز در خوزستان، ایمان قدیم و ثروت جدید، درهم آمیخته است و به يك نیروی سیاسی مقاومت ناپذیر تبدیل شده است. این، آنچه را که از نفوذ محمدرضا شاه پهلوی باقی مانده است، خنثی کرده است ثروت نفت ر گاز طبیعی را در دستهای يك مرد، «آیت الله خمینی»، قرار داده است. يك رهبر اعتصاب می گویـد «حالا ما يك قدرت هستیم. ما با پیام خمینی در قلبهای خود ،برای این قدرت جنگیدیم. قطعات سیمهای خاردار وجود داشت.. مسکن برای دیگر کارگران نفتی يك «وصله کاری، رقت انگیز است، تقریبا چنان که گویی براساس کلبه های گلی و ابتدایی درودشتهای ایران طرح شده است مجراهای فاضلاب باز، منطقه را فرا می گیرند، حال آن که سگها راه خود را از میان پشته های زباله باز می کنند. تنها نشانهی وسایل قرن بیستمی، يك گروه از آنتنهای تلویزیون است که برفراز بیشتر خانه ها قرار دارد. یکی از رهبران محلی اعتصاب که خود را فقط با نام «حسین معرفی می کرد، می گوید «آنها کوشش می کردند ما را با تلویزیون بخرند. پدرم، در که «مهدی بازرگان، ۶۱ ساله، یکی | حالی که اشك در چشمهایش حلقه میزد بود ما قرآن و اسلام را در میدانهای نفتی احیا از سخنگویان او، به خوزستان سفر کرد تا عادتا دربارهی این سرزمین صحبت می ی کرد خواهیم کرد. ما نفت خوزستان را از دست دستور «خمینی» را برای بازگشت کارگران | يك ونيم سال پیش که من برای اولین بار، نخواهیم داد.» «ی. امرایی»، مدیر ناحیه یی به کار، گزارش بدهد. از «بازرگان»، به دربارهی «خمینی» شنیدم، دانستم که او با شرکت ملی نفت ایران در اهواز، می گوید سبك پادشاهان استقبال شد. نسل من صحبت می کند. خمینی تنها تضمین دکارگران«خمینی»، برهمهی جنبه های تجارت تا چند هفته، این شایعات در تهران | کنندهی مردم ایران، منافع آنها وسرزمین تسلط دارند. آینده، اکنون در دستهای جریان داشت که هواداران کمونیستها، | آنهاست. حالا، ما قدرت داریم و میخواهیم خمینی است. او کارفرماست.» میدانهای نفتی را گرفته اند. این نگرانی | از آن استفاده بکنیم.» به دیگر سخن، میدانهای فراوان نفتی ها درك كردنی، اما کاذب بود. حزب تودهی یکی از راه هایی که در آن، هواداران | کشور، اکنون اسلامی شده است. ۳۹ چاه ایران، كه يك جنبش غیرقانونی از مخالفان | «خمینی، از این قدرت استفاده می کنند، این نفت در منطقهی خوزستان، پالایشگاه امروزی است، در خوزستان ناتوان است. يك مبارز | است که دستمزدهای خود را افزایش می در آبادان که بزرگ ترین پالایشگاه جهان هواداران خمینی» گفت اگر ۵۰۰۰ کمونیست | دهند. به گفتهى يك رهبر اعتصاب، حقوق است، انبارها، خطوط لوله و نواحی متعددی در اینجا وجود داشته باشد، زیاد است. | متوسط در میدانهای نفتی در روزهای پیش که در آن حفاری و اکتشاف سابقا ادامه اما آنها نیرویی محسوب نمیشوند.) از اعتصاب، ۷۱ دلار در اکنون بود. داشت، همه، به هواداران «خمینی، تعلـق يك كارگر نفتی ایرانی می گوید | کارگران ۲۲٫۵ درصد افزایش دستمزد دارند .پیشوای روحانـی، رییس میدانهای «خارجیهایی که اینجا بودند، برای کار | تقاضا و دریافت کرده اند. نفتی شده است. عکسهای او، در همه جا که هريك از ما می توانستیم انجام ماه هایی >
تظاهرات دانشگاه حالت رزمندگی گرفته است پس دانشگاهها و مخصوصاً دانشگاه تهران، از بازگشایی مراکز آموزش عالی توسط مردم، به راستی به مدرسه های انقلاب بدل شده اند. دانشگاهها همواره، حتی در سالهای سیاه اختناق محل پرورش و رشد اندیشه های آزادیخواهانه و جایگاه مبارزان راستيـن خلق بوده اند، اما این روزها، بی تردید در تاریخ دانشگاهها و ابتدا دانشگاه تهران، روزهای دیگریست. از سپیده صبح تا پاسی از شب گذشته، میعادگاه کسانی است که آزادی را فریاد می کنند. میعادگاه کسانی است که میخواهند بیاموزند و در راه آزادی خود و توده های ستمدیده بکوشند. این روزها، علیرغم تعطیل ظاهری کلاسهای درس و آموزش، بهتر و بیش از هرزمان دیگر، رسالت خویش را به انجام می رسانند. تظاهرات، راه پیماییها، مجالس سخنرانی شخصیتهای ملی، سیاسی و زندانیان از بند رسته، پخش اعلامیه های گوناگون برخوردها و بحث های ایدئولوژيك، نمایش فیلم و برپایی نمایشگاه از وقایع هر روزه دانشگاههاست. 2 دانشگاهها و مخصوصاً دانشگاه تهران، پس از گلوله باران مردم در روزهای ۶ و ۸ بهمن ماه در میدان مجسمه و اطراف دانشگاه، روزهای پر تلاطمی را گذراندند. گروههای مختلف مردم، پس از این کارگران و کارکنان صنایع نظامی بودند. های کثیری از مردم، به ناچار در محوطه دانشگاه بیش از ۵۰۰۰ تن از کارکنان و اجتماع کردند. چون از پیش اعلام شده که بود رهبر وقایع خونین، در دسته های چند نفری وچند هزار نفری وارد دانشگاه تهران میشدند و کارگران صنایع نظامی در حالی که شعار اعتراض و انزجار خود را همراه راه پیمائی های ضد رژیم و ضد دولتی می دادند، وارد آیت الله خمینی در جلو در بزرگ دانشگاه و دادن شعار نسبت به رژیم و دولت بختیار دانشگاه تهران شدند و با استقبال گرم | سخنرانی خواهند کرد، صدها هزار نفر در اعلام می کردند. گروه های دانشجوئی مواجه شدند. آنان | این محل گرد آمده بودند تا به سخنرانی آنچه در این راه پیمایی ها و تظاهرات فریاد می زدند «وای بر من که اگر يك هموطن، انقلاب گوش دهند. عده ای از درختان و شعارها نسبت به هفته های پیش بود. در کشته گردد از سلاح ساخت من». کهنسال داخل دانشگاه، بالا رفته بودند تا خشمگین تــر در هفته گذشته کارگران کارخانه بهتر آیت اله را ببینند. سراسر محوطه بودند. آنها در حالیکه پاهای خود را برزمین های مختلف تهران نیز در دسته های جداگانه | دانشگاه و مخصوصاً جلو در بزرگ جنوبی وبرسنگفرش خیابانها می کوفتند، از رهبران تظاهراتی در دانشگاه تهران برپا کردند. دانشگاه باشعارها و پلاکاردهای گوناگون می خواستند که آنان را مسلح کنند. پنجشنبه گذشته، روز ورود آيتاله پوشیده شده بود. از جمله پلاکاردهای تظاهر کنندگان پیر و جوان فریاد میزدند خمینی پس از ۱۵ سال تبعید به خاك وطن، | گوناگون بزرگی با امضای جبهه ملی به تنها راه رهایی جنگ مسلحانه. از جمله دانشگاه تهران چهره دیگری داشت. انبوهی چشم میخورد که بر روی آن نوشته شده گروه هایی که هفته گذشته تهران تظاهرات گسترده ای برپا کردند، آناتول فرانس، به اندازه ای اجتماعات هفته پیش مردم دانشگاه در از جمعیت در فاصله میدان مجسمه تا خیابان بود: که گروه- بود «دیو چو بیرون رود فرشته درآید». | ۱۹
تهرانم تهران مصور ۵ ریال جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۵۷ – شماره ۵ – سال سی وشش – بازگشت رهبر جنبش آزادی و آرامش در راه است؟
یادداشتی منقلب در باب انقلاب ۲۰ مه انقلاب موفق، مثل اعتقاد به خداوند، امریست که در درون رخ میدهد… ه سوگ آور است که به سبب نداشتن «نرمش و حوصله انقلابی»، به دام ضد انقلاب افتیم… ه انقلاب، انقلاب نیست، مگر آنکه درك موقع ووقوف انسانی، یاران دست به گردنش باشند… انقلاب، مانند يك صافي عمل می کند، به عبارت دیگر، حكم يك ماشين پالایش را دارد: سره را از ناسره تمیز میدهد،رده بندی می کند، میزداید، مواد آلایشی را ترسیم می دفع می کند، میشوید، میبرد… اما این همه، كار يك انقلاب صددرصد واقعیست، وانقلاب صددرصـد واقعی را باید در خواب دید. انقلاب اصیل، آنگونه که ما با خطها و نمودارها در ذهن می کنیم، ندارد ر به وجودنمی آید. کافیست تاریخ بخوانید و رویاهای باطل شده رویاگران تاریخ را مدفون شده در لابلای سطور تاریخ ببینید تا به صحت این مدعا پی برید. «ناکجا آبادها»، مدینه های فاضله، دور ـ شهرها، نیست ـ شهرها، آرمان – شهرها، هرگز رخصت تجلی نیافتند. بیایید دست برداریم از ساختـن رویاها، از افراشتن کاخها در تخیل، از پرداختن ناکجا آبادها. بیایید خانه های مـان را برسنگ بسازیم، برواقعیت که سنگیتر ازهر سنگ است واگر سر میشکند، دست کم، پایگاهی محکم و نشکستنیست، آری، برسنگ واقعیت که تالاب همه رویاها و خیالها را از قعر تکان میدهد. آری،تالاب رویا راه سنگباران کنیم، خانه برسنگ بسازیم، خانه برشن نسازیم. چرا تاریخ نمی خوانید؟ چرا نمیخواهید تاریخ حس تمیز | واقع از رویا به شما بدهد؟ چرا شعور درك لطایف تاریخی را از تاریخ نگیریم؟ از تاریخ | درس بگیریم. من به همه آنها که این روزها در «کوچه های حادثه، فریاد می کشند، يك خور قوی از تاریخ تجویز می کنم. تاریخ | می گوید با بانگ و فریاد البته میتوان رژیم آورد و رژیم برد، و این راهم می گوید که رژیمهایی که تکیه گاهشان بانگ و فریاد است، دیری نمی گذرد که افسارشان به دست خودکامگان می افتد یا به دست رژیم پیشین: از یاد نبرید، انقلاب فرانسه، لویی شانزدهم را از تخت به زیر آورد و دودهه بعد، لویی هیجدهم را بر همان تخت نشاند. گریه آور است، سوگ آور است که به سبب نداشتن «نرمش و حوصله انقلابی»، به | دام همان دام گستر افتیم، به دام ضد انقلاب | افتیم، دریغ است که لجاجت، فرصت از چنگ مان برباید و «گاهها» را «بی سازد… حواستان جمع باشد: هیچ انقلابی جدی نیست، هیچ انقلابی، انسان را به ناکجا | آبادش نزديك نمي کند، هیچ انقلابی، انقلاب نیست، مگر آن که درك موقع و وقوف انسانی یاران دست به گردنش باشند. انقلاب، در معنای آرمان خـواهـانـه گاه
(ایده آلیستی اش، جایگزین کردن ارزش | چهارده قرن، نماز گزارده اند، آیا همه،وقت بسا دانش آموختگان که دل سرد و های فرتوت و نهادهای فرتوت، با ارزش | نماز، خدای را میستوده اند؟ باور نکنید. در روح عقیم دارند و باری، از دانایی و مکاشفه های تازه نفس ونهادهای تازه نفس است،اما بسی از نمازها، خم ابروی نفع وجهان و نگرش بویی نبرده اند، بسی انقلابی که برای به ثمر رساندن این هدف، به عوامل خوارگی دریاد می آید. درصد بزرگی از جز عربده نمیداند، بسی آزادیخواه که انسانی ومصالح مادی ومعنوی چندی نیـاز نماز گزاران امروز، حتی معنای واژه هایی آزادی را برای خود می خواهد، بسی زبان است واینها را تنها باید از بطن جامعه یی | که طوطی وار برزبان میرانند نمیدانند، چه آزاد که زبانهای دیگر را بسته میخواهد، که همه چیزش، همه ارکانش فرتوت و رسد که این واژه ها، ترکیب خداوندی در بسی اجتهاد که جهد نمیداند، بسی علم که نیازمند تعویض است، انتخاب کرد. درون آنها بیابد، چه رسد که این واژه ها حلم نمیداند. این چنین، انقلاب، ناگزیر به توسل در درون آنها به مجموعه گسستناپذیری معرفت نیست در این معرفت آموختگان به وسایل فرتوت و فرسوده ییست که خود از آگاهی و وجدان تبدیل شود و طنین | ای خوشا دولت بیدار دل افروختگان پیشاپیش، بی ارزشی آنها را اعلام کرده معنونیت و گسست از زمین و زمان وپیوست انقلابی که در بیرون از ما رخ می- دهد، به ما ربط ندارد، انقلابی که تروخشك را با هم بسوزاند و زمینه به دست فرصت طلبان دهد، انقلابی که فرزندان خود را بخورد، انقلابی که از خود فرزانگی و دغدغه نجات همه در بند ماندگان را نشان ندهد، انقلاب | نیست، اغتشاش است. انقلابی که خدا برای خود میسازد و در برابر او به زانو می افتد و ضعف دچار می آید، رخداد است، | به غشی و نه انقلاب. انقلابی که میخواهد بر زایمـان پیشرس تاریخ مامایی کند و میوه نرسیده | آگاهی را به زور سرپنجه از شاخه جدا کند و در «نبود، کارد جراحی، با چنگال، باکرد است که هر کس خدایی دارد، جلال الدین آشپزخانه، با چنگ و پنجول، غده را به طرزی دلخراش از بدن جامعه بیرون بکشد، به خودش ظلم کرده است. انقلاب، انقلاب يك طرز فكر و يك طبقه و يك رده و يك قشر نیست. انقلاب، همان تحول سریع است، يك دگردیسی و مدبرانه همه سویه در همه سوهای | است. پس انقلاب در معنای آرمان به آسمان شود. خواهانه اش، ناممکن است. تنها انقلابی موفق میشود که لجاجتها وسرسختیهای آن نماز، نماز خداییست که همه خونفشان ایدئولوژیکی اش را تلطیف کند، حضورقلب باشد، همه شور و همه نشأه باشد، به خود، بیدار باش دهد، قدری از مصلحت سرودخواندنی از خود بیخود باشد، تا آنجا رمایه یی از بصیرت هم بر ماده ایدئولوژیکی که تن، همه سرود شود، همه شناخت حضرت اش بیفزاید و از وسایل و مصالح موجود حق شود. این زمان، حضرت حق، وجود دارد برای پیشبرد هدف هایش چشم برنگیرد و و پرستش کردنیست، زمانی که همه آمادگی متوجه باشد که قوه محرکه خود او، در همان جامعه یی شکل و فوران گرفته که در خود حاضر دارد، برار وقوف دارد، او را چون آتش خودسوز در خود حس می اينك با يك حكم كلی کوربینانه، همه چیز ما، همه جان ما، همه جان آماده ما، او را کند، از اوست و با اوست. این چنین است که و همه کس آن را، مردود می شمارد. پس نهادهای این جامعه دستخوش انقلاب، مطلقا خداهای ما همه باهم فرق دارند. این چنین مردود نیست و نمی تواند باشد. مولوی، خدایی، حافظ، خدایی، ابوسعيـد ابوالخیر، خدایی، من و شما هم خدایی. میزان انقلاب موفق، مثل اعتقاد به خداوند، درك و تصور هر کس از خدا، به درجه شناخت امریست که در درون رخ میدهد. انقلاب و جذبه او، به درجه جذبه شناخت او، شناخت را باید به دوم از خشونت بی فایده به تجربه یی مجذوب او، بستگی دارد، و میزان اعتقادهر کس درونی تبدیل کرد. فلج کردن آزادی به انقلاب، به درجه وقوف و آگاهی او. وقوف، آگاه دیگران، انقلاب نیست. «زنده باد»، «مرده باد» همه از تحصیل و فراگیری و کتابخوانی جامعه، در اعماق جامعه، در دورترین دورسوی سردادن، انقلاب نیست. انقلاب واقعـی حاصل نمیشود، آگاهی، همه از جروبحث و موجب آزادیست و از درون سرچشمه دارد. جامعه . مشاهده پدید نمی آید. تحصیل و فراگیری و همه امید ما این است که انقلاب این انقلاب نیز مانند هر يك از فرایض مذهبی، مطالعه و جروبحث و مشاهده، وقتی به وقوف می تواند برونی باشد، می تواند درونی باشد. سرزمین، به این فرازگاه رسد. آگاهی تبدیل میشوند که در ما ادغام بگذارید گریز بزنیم و بگوییم آن میلیون شوند، درونی شوند، با ما و در ما شوند، در حسین مهری میلیون انسان مسلمان که در درازنای ما به خون، به وجدان، بدل شوند. > ۲۱
مقالات در میان جنبش فعلی ایران، جنبشی مردمی و خودانگیخته که دیگر مفسران بدبین خارجی نیز از چسباندن آن به قدرت های خارجی و انگیزه هایی دیگر انگیخته، دست برداشته اند، همواره با دو رویـداد مقایسه میشود و در نتیجه مقایسه کسدکان را از نتیجه و پایان کار، می ترساند. این در حادثه عبارتند از: – جنبش ملی دکتر محمدمصدف (پایان و سرکوبی: کودتای ۲۸ مرداد). کودتای ۱۹۷۷ افغانستان منجر به روی کار آمدن دولت کمونیستی). به اعتقاد من، جنبش فعلی ایران، گرچه شباهتهایی به این هردو رویداد دارد، در اساس با آنها مغایر است وسرشتی دیگر دارد و به پایانی دیگر ـ بالمال . منجر میشود. – – ۲۲ مسعود بهنود جنبش ایران در مقایسه با کودتای افغانستان ۲۸۹ مرداد دکتر محمد مصدق و حرکت را فرستاد! حال آن که جنبش انگلستان و رنگ و روغن خورده، با مردمی خشمگین و مردمیاش که حاصل زندگی پر مبارزه و بیدادگریهایش را ظاهرا هدف گرفته بود. خون در دل و داغدیده و گرفتار خفقان خوی ایراندوستی او بود و در عین حال از اینها هم مهمتر، جنبش ملی دکتر | چیزی نمانده است. برداشتهائی دمكراتيك برپایه شناخت فرهنگ مصدق، اینچنین همه گیر نبود، نخبگان اینبار ملت آمده است که همه چیز و ویژگیهای قومی ایران، برخود او متکی جامعه را نخست همراه داشت، سپس توده | را دیگر گون کند، به بهای تحمل شداید. بود، در آن جنبش یاران دکتر مصدق، با را به حرکت در آورد. جان دادن، در سرما گرفتار هراس بودن فاصله بسیاری در پشت سر او قرار داشتند. جنبش ملی دکتر مصدق را نمیشد | لرزیدن و پایداری و… دیگر ویژگی آن جنبش احقاق حقوق گفت ادامه نهضتی پایان نگرفته است. چرا رفت، آنهم فقط در يك که ادامه قیام مشروطیت نبود. از راهی دیگر | اشخاص متکی نیست، گرچه بهرحال چون هر حرکتی پیشرو و قهرمانی دارد، حتی جنبش امروزی ایران، بر شخص یا ملت که بود بهدر بخش، گرچه حیاتی: نفت. آن جنبش، تقریباً آمده بود، از تباری دیگر بود. در تمام راه، دیگرگون کرد نظام حکومتی اما جنبش امروزی ملت ایران، رهبری دارد، اما با آن رهبر و در مبارزات | را هدف نگرفته بود و در نتیجه يك شخص نخست آن که دیگر گون کردن همهی آن رهبری خلاصه نمیشود. انقلابی است را به عنوان عامل برانگیزاننده منفی و یا نهادهای استبدادی، در نتیجه نوع حکومت | که همه گروهها را با تلقیهای گونه گون يك نظام را پیش رو نداشت. با استبدادی به را هدف گرفته است، يك مقصود خاص، در پشت سر دارد ـ مثلا روستائیان را، که جنگ نیامده بود، يك جنبش ملی، با تمام برای احقاق حق در يك بخش از جامعه را | براساس تمام موازین انقلابی آخرین ویژگیهای این کلمه بود، که ایجاد نشده طلب نمی کند. چرا که اینجا نه فقط نفت، | گروههایی از يك جامعه که به حرکت در بود… تا این را به جای آن. آمریکا را به که آزادی، که حیثیت بشری، که منابع | می آیند، هم با خود دارد. جای انگلستان بنشاند. از همین رو به کودتا طبیعی و انسانی و… همگی به تاراج رفتند این جنبش، يك شخص، يك خاندان انجامید ـ چرا که مصدق نصایح هندرسن است. در حقیقت از ایران در پی ۲۵ سال و يك رژيم را به عنوان عامل برانگیزاننده آمریکایی را نپذیرفت، آمریکا کیم روزولت که از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می گذرد، ویرانه یی | منفی پیش رو دارد و به مقابله با آنها …
برخاسته است. و این خود در انگیزش آن، آن تنفر از استبدادی که در این سالها نیست، بل يك كودتای پیش ساخته آمریکایی بیشترین تاثیر را دارد. اینجا سفاکی و به اوج رسید. آنچنان که در تاریخ و در تمام – مثل ۲۸ مرداد ـ میتواند باشد، که آنهم ستمگری و قانون شکنی اینان مطرح است. این قرن در روی کره زمین شبیه نداشت. به علت اتحاد نیروهای مخالف رژیم وحضور حالا اگر همان مجسمه ها پائین کشیده می- جنبش امروز ایران، همه را دارد، چون همه، يك رهبری پذیرفته شده، تصور آن ابلهانه شوند. به خاطر تنها مخالفت او با رهبر این | زخم خورده اند و به اندازه عظمت کاری که است؛ اما غیر ممکن نیست! مهمتر از همه انقلاب نیست، بل برعکس رهبر انقلاب را می کند، همت طلبیده و شهامت به جنگ | این که جنبش ایران، اگر نه کاملا در از میان مخالف ترین مخالفان آن سفاك آورده و می توان گفت، کمابیش، ۹۰ درصد ماهیت، در شکل و در رهبری سرشتی ضد برگزیده ایم. در اینجا نقش تعیین کننده با جمعیت را در اختیار گرفته و در هيچيك کمونیستی یافته است. و از یاد نبریم این آن دیگریست آن که رفت و بیم بازگشتش از جنبش های دیگر نظیر نداشته است. که دیگران هراس چندانی از اوضاع ایران علاوه بر همه اینها از آن جنبش ها به دل راه نمیدهند ـ از جمله واشنگتن درسها آموخته در یاد دارد. نشینان به جهت همین ویژگیست و تصور نهضت را ادامه میدهد و امید مبارزه بازهم بیشتر با آثار او. این جنبش همه گیر است. میعادگاه همه نیروهاست. يك حادثه مهم در داخل آن قربانی مبارزه های با دستگاه جهنمی رضا۔ جلوگیری از رشد کمونیسم در ایران و در رخ داده که حاصل آگاهیهای سیاسی مردم خان ـ از بین برنده آثار قیام مشروطیت دست کم نیمی از رهبران امروز، می رود، حکومت آینده، از رژیم گذشته در منطقه موفق تر باشد. است و با لابودن میزان نفرت آنها از کودتای ۲۸ مرداداند…. حريف. وآن اتحادهمه نیروهای چپ وراست و میانه، متجدد و عقب مانده، روشنفکر سنجابی و… و همه اینها نقاط قوت جنبش آیت اله خمینی، آیت اله طالقانی، دکتر به همین این دلایل برای جنبش ملی امروز ایران، نباید پایانی شبیه دیگر بیسواد، روستایی،شهری، کشاورز، کارگر، امروز است که مانع از آن میشود تا رویدادهای گذشته ایران یا جهان، جستجو کارمند، دانشجویان، روحانیون و… بسیاری شباهتی بین این با آن (۲۸ مرداد) برقرار از آنها که جمع شدنشان زير يك سقف محال بود. سازیم. 2 – کت است و نخبگان اینجا توده در حر را به دنبال می کشد. اینجا موج در موج کودتای افغانستان، بیم بدل راه دهد ـ اگر آن بیم آورست! – چرا که افغانستان، هیچ میرود، می روید و میرود و نمی ایستد. این جنبش ادامه منطقی قیام ناکام مشروطیت ایران است که در پی ۸۰ سال، چیزی از آن به دست نیاوردیم. همان استبداد بود. و ادامه فریاد در گلو شکسته دکتر مصدق. راه همه بزرگان ۱۰۰ سال اخیر، بلکه بیشتر را هم و تصور کرد. این جنبش شبیه هیچ جنبشی در جهان نیست، با روندی چون هیچکدام از آنان پیش نمی رود، نباید معیارهای پیش را جنبش ملی ما نباید از پایانی چون، بی اعتبار کند. اين يك رويداد ویژه در جهان است. به علت ابعاد ظلمی که جنبش را باعث آمد، هم به جهت موفقیت رژیم، در شباهتی به ایران ندارد. سرزمین باقیمانده | سالهای گذشته، در پرده پوشی زشتیهای از يك امپراتوری بزرگ است و گرفتار دردسرهای بزرگ، نظیر فقر (نقطه مقابل ما که از فساد ناشی از درآمد بسیار و تن خود، و هم به جهت بی پناه بودن جنبش در بیرون اين خاك، اما در برابر همه اینها نیرو از تمامی ملت زجردیده و ستم کشیده می- پروری حاصل آن در رنجیم)، چون راهی | گیرد، نیروئی جان بر کف، که جانها نیـز به دریا ندارد، زایده ایست بر همسایه ها ـ و کارهای نکرده امیر کبیر، سیدجمال طبيعتاً بزرگترین آنها ـ و چون فقیر است. می رود. باخته است. بجای همه دلنگرانیها، در اندیشه از سوی دیگر افغانستان، سرزمینی | پایانی دیگر برای جنبش باشیم. پایانی که نیست که برسر بلعیدنش دنیا به لرزه در آید، که ایران هست. افغانستان، نه پل پیروزی است، نه الدین اسدآبادی، ستارخان و باقـرخـان صوراسرافیل، ارانی، مصدق، روزبه و… را یکباره قصد دارد، انجام دهد. هم از اینرو، بی حوصله، بی تامل، آشتی ناپذیر و توقف ناپذیر است. چرا که بیم آن دارد تا يك لحظه غفلت، در اثر يك اشتباه تاکتیکی و يا يك مجال برای بداندیشی دیگران، بهای خون ۵۰ هزار کشته خود و هزاران کشته جنبش های دیگر را نپرداخته سرکوب در آن «ارتش ایران» در کنار اکثریت ملت ایران و مستقل و سربلند باقی بماند، خونی بیهوده ریخته نشود، تخم کینه پاشیده نشود، دلهایی نلرزد. مقاومتهای بیجا پایان گیرد، و ساختن آغاز گردد. این تازه آغاز بهار در . نفت دارد، نه خلیج فارس را دارد، نه بزرگترین در کنار راه آبی اقتصاد غرب است پس اگر این ابرقدرت آنرا خورد، | آزادی است. در میانه بهار، وعده ما: ایران بزرگ و آباد و مستقل با حکومتی مردمی خواهد بود. شود. *** آن دیگری وارد میشود. بعضیها در تفسیرهای اغلب کوتاه بینانه شان، مثال میزنند که در افغانستان | جنبش امروز ایران، تنفر همهی ابتدا داودخان، رژیم سلطنتی را برانداخت، جنبشهای سرکوب شده پس از ستارخان و پس از آن کمونیست او را برانداختنـد باقرخان را یکجا دارد و بار سنگینی است، «جمهوری» تبدیل به «جمهوری خلق» شد. به اندازه همهی شهیدان این سالها، به آنها از یاد می برند که برای کودتی ساخت اندازه تمام عزیزانی که جان باختند تا پرچم شوروی، باید ارتش ساخت شوروی داشت يك مبارزه پایدار را افراشته نگهدارند و در ایران چنین نیست. باید آمادگیهایی جزنیها، اشرفها، دهقانیها و گلسرخیها. وجود داشته باشد که ندارد و… آنچـه گروهها هستند، چون در يك اصل مشتركاند مساله ایرن است، يك كودتای کمونیستی ۲۳
دمیدن «بهار آزادی» و فرو ریختن باقیمانده نهادهای استبدادی، به ما این امکان را می دهد، تا بر خلاف خفقان استبدادی، از نظام مطلوب همگان انتقاد کنیم. اینچنین است که نویسنده یی فرصت می یابد تحلیل کند که چرا مخالف است و همگان حق خواهند داشت، به او پاسخ گویند. تهران مصور باید به جای نظام فاسد استبدادی، در جستجوی نظامی دمکراتیک بود در نیمه راه انقلاب ایران سئوالهـائي مطرح شده است و نظریاتی در آن ابراز گشته است. انقلاب ایران: انقلاب واقعی همه طبقات مــردم ایــران است. که از علمداران واقـعی و خفه کننده رژیم آغاز گردید و کارگران، دهقانان کارمندان و | روحانیون و بقیه را در بر گرفت. این حرکت دارای هدفهایی است و گرچه جنبههای واضح و آشکار آن – چـون دشمنی | اساسی با رژیم دیکتاتوری، طرد خفقان و اختناق مـلـت ایـران، ریشه کن کردن امپریالیزم تحصیل آزادیهای بی قید و شرط و غیر مشروط برای هر نوع تفکر و اندیشه و برقراری نظامی | سیاسی ـ اجتماعی پیشرفته و انسانی و انتقال قدرت بـه مـردم صریحاً عنوان شده است، ولی راه آینده لزوماً مبتنی بر اندیشه و عقاید گروهها و دستهها و قشرهای مختلف مردم پس از محو و نابودی آثار رژیم گذشته و امپریالیزم بایستی تعیین گردد. از این جهت می توان گفت که: ۱ـ هیچ روش غیر دموکراتیک برای رسیدن به هدفهای دمکراتیک واقعی قابل قبول نیست. ۲۴ ه Ⓡ ام بصورت یک نظام حاکم ـ نداشته باشد. مشارکت آگاه در تصمیم گیری در موقعیت از اصولی است | که بدون وجود آن دمکراسی بی معنی و بی مفهوم خواهد بود. اولاً مشارکت آزاد بدین معنی است که کلیه امور و کلیه سیاستها و روشها مبتنی بر اندیشه گروه های مردم در ایـن زمان و در این موقعیت و نه هیچ ملاک از پیش تعیین شده دیگر | صورت گیرد، اندیشه مـردمان يـعنـى طـرز فكر بحق، درست، | علمی شده و همه گیر همین مردمان در ایـن بـرهه از زمـانـ | به عبارت بهتر اگر قرار باشد مثلا در مورد انتخاب روشهای | ایجاد شبکههای توزیع مواد غذایی در کشور تصمیم گیری شود | عمل فقط از طریق بکارگیری روشهای علمی و اندیشه | مردمان مسئول این امر در شهرهای ایران در همین زمان است. | و نمی توان حتی بهترین روشهای علمی را با قوانین محلی | حکومت عثمانی یا خلفای راشدی را بـر ایـن امـر وارد کرد. شواهد بسیار در مردود بودن قالبهای کاملا علمی شده دنیای | غرب در این کشور در تمام سطوح وجـود دارد و هیچ دلیل | علمی بر منطبق بودن مدلهای زمانهای گذشته بـا مـدلهای اختراعی شخصی یا گروهی چه در سطح سیاسی و اجتماعی | منوهر میثاقی ۲ـ هیچ فرد یا گروه با قشر خاصی انحصاراً انقلاب را در اختیار ندارد و از ایـن جـهـت حـق تـعیین روشی غیر دموکراتیک با تعیین تکلیفی برای ثمر نهائی و شکل قوانینی که فردا بعنوان قوانین جمهوریت مطلق ایران تهیه نهائی حکومت آینده را ندارد. خواهد شد تبلور نهادهای بحق و همه گیر و راستین و امروزی چه در سطح مدیریت و عملیاتی بر موقعیت کنونی وجود ندارد. | در حقیقت میتوان گفت که دموکراسی اکنون زاده می شود جامعه ایران است. ایـن قـوانین دارای دو جنبه اساسی بـاید و درست در موقعیت تصمیم گیری همگانی در این امر است که و زایش آن همگام بـا مـرگ دیکتاتوری و ریشه کـن شدن باشد، از یک طرف امکان اداره کردن دمکراتیک جامعه ایرانی اشتراک مـردمان، هم وسیله علمی ساختن اداره کشور و هم | امپریالیزم است، و به دلیل همین نوزادی و ضعف در معرض را بعنوان یک نظام پویا و همیشه متحول و در حال پیشرفت آماده کردن مردمان برای هضم وضعیت موجود و نتیجتاً امکان | همه گونه تهدید قرار دارد. ـــ اگر در این زمان گروه با قشرهای فراهم کند، از طرف دیگر امکان شکفتن اندیشههای آزاد مـردم پرورش و شکفتن برای رشد عمیق تـر دمکراسی را فراهم | غالب بهر دلیل و بهر عنوان کوشش کنند که با وارد کردن و رشد آنها را برای عمیق تر کردن نهادهای دمکراتیک فراهم می کند. نیروهای خود حقوقی اختصاصی برای همفکران خـود فـراهم سازد. آنچه که اهمیت اساسی دارد توجه به این نکته است که این تصمیم گیری بصورت آگاه است که امکان نتایج فوق آورند، دمکراسی را در بطن خفـه خـواهند کرد. و انقلاب را چه نظامی بهترین شرایط را برای این دو هدف فراهم می کند. را فراهم می کند. بعبارت بهتر اگر سنت تقلید یعنی توجه بقبول | به تأخیر انداخته و دچار مخاطره خواهند کرد. از ایـن جـهـت مشارکت آگاه و آزاد افراد یک ملت در تصمیم گیریهائی بی قید و شرط نظر رهبران فکری یـا مـذهبی یـا کـتابها، و است که امروز نـمـی تـوان تـحت عنوان و دلیلی راهی غیر از که بنا به موقعیتهای متفاوت پیش می آیـد شـایــد تـنها روش نظریات سابق در امور دینوی مبنا قرار گیرد، لزومـا افـراد و دمکراسی و روشی غیر از روش دمکراتیک را برای پیش برد پرورش واقعی مردم برای دمکراسی آنچنان عمیقـی بـاشد که آحاد ملت تواناییهای خود را به صورت افـراد خـود بسنده از | انقلاب از طرف هیچ گروهی پذیرفتنی دانست. هیچ زور و قلدری داخلی و خارجی تـوان نـابودی آنـرا ـ نظر فکری و خلاق و نوآور، در نهادهای دمکراتیک نخواهد چراجمهوری اسلا
گذاشت. ببالا و حرکات مراتب بالاتر را بصورت سیاست سطوح انتخاب روشهای دمکراتیک، نتایج زیر را به بار می آورد: پائین تر ترجمان خواهد کرد و پرسش و سئوال آزادانه نامی بی مسمی خواهد بود. ۱ـ در هر موقعیت آن فرد یا گروه که بجاترین و حقانی ترین و امکان پذیرش «موقعیت ناآگاه» یعنی زیر بنای پنهانکاری صحیح ترین نظریات را دارد بطور موقت کنترل و اداره را بطور نهادی از بین خواهد برد. درهر صورت بایستی ببینیم که وجود این دو گروه عوامـل چه تأثیری در شکل دهی نظام سیاسی آینده کشور خواهد داشت امور را بدست می گیرد، و این امر تا موقعی که نظر بهتر یا ۱۰ـ بدلیل پویائی نظام، افراد مسئول در هر مقام و موقعیت و و آیا بـا وجـود ایـن در شرط امکان بـرقـراری یک نـظام | منطقی تر یا صحیح تر پیدا نشده است، ادامه می یابد. عدم امکان سرمایه گذاری فردی در پست و شـغـل دمکراتیک موجود خواهد بود یا خیر و بـا تـوجه بـه ایـنکه . ا افراد مردم ـ برای بدست آوردن بالاترین سمتها، سعی روابط منطقی و معقول حاکی از نظام جـای روابـط مشارکت آگاه افراد ملت در تصمیم گیری ها در موقعیتهای در بدست آوردن بالاترین استانداردها خواهند نمود و از شخصی را خواهد گرفت و تغییر افراد کمترین لطمه را متفاوت را با وجود این دو شرط بررسی خواهیم کرد. این جهت یک مکانیزم انگیزش درون سیستم برای هر چه به پیکره وارد خواهد ساخت. گفتیم که تبلور نهادهای بـه حـق و راستین و همه گیر بهتر نمودن وضعیت موجود ایجاد خواهد شد. ۱۱ـ بدلیل حرکت آزادانه اطلاعات از پایین به بالا و از بالا امروزی جامعه ایران اصول اساسی قوانین بحق امروز جامعه موافقیم. گرچه بدون ایـن دو صفت «حکومت اسلامی» گروه حاکم یا کنترل کننده هیچ حق مطلقی بر کنترل به پائین امکان تجزیه تحلیل درست و نادرست همیشه ایران خواهد بود حالا اگر چهار چوبه حل مسايـل را ـ يـعنى لزوما قوانین اساسی آینده کشور را. نه مبتنی بـر انـدیشه آگاه وضعیت نخواهد داشت و از این جهـت کـوشش خواهد ممکن خواهد بود. ۱۲ـ ارعاب فکری و اختناق فردی و گروهی بعلت کثرت مردم در همین زمان و در همین موقعیت بلکه بر مبنای کتابهای راههای حرکت اطلاعات تقريبا غير ممكن يـا بسیار مذهبی و کتاب مقدس قرآن و روایات و احادیث گذشته استوار جزئی خواهد بود ولی در هر موقعیت دائمی نخواهد سازیم، تحقیقاً می توان گفت که: کرد که همیشه راستین ترین و بحق ترین باشند. در موقعیتهای متفاوت گروههای متفاوتی قدرت و کنترل را بدست خواهند داشت و نتیجتا هیچ گروهی در هیچ موردی حق مطلق و اختصاصی نخواهد داشت. . اندیشه بحق مردم امروز را و در واقع حقوق اساسی هـ قدرت بصورت توزیع شده در میان همه قشرها و طبقات و ۱۳ چهارچوبهای فکری سوسیالیستی امکان رشد افراد مملکت را در اصل نقض کرده ایم. بـعبارت بهتر ايـن افراد خواهد بود و از این جهت هیچ کس آنقدر قـدرتمند تدریجی و تبدیل شرکتهای متوسط امروز را به غولهای قوانین منبعث از مردم زمانه نیست و نتیجتاً عملکرد با آن نیز در نخواهد بود که اگر حتی بخواهد بـ توطئه ای علیه صنعتی آینده با انتقال مـقدار قابل توجهی از قـدرت چهار چو به منطق بخق مردم امروز جای نخواهد داشت. ایـن آزادی و دمکراسی را انجام دهد یا اگر اشتباه کـنـد قـادر کنترل و مدیریت آن به کارگران و کارمندان آن واحـدها خود اعمال نوعی دیکتاتوری فکری یـا در واقـع «خـود بانجام عمل ضد دمکراسی باشد. را جلوگیری نموده و از ایجاد اختناق کاپیتالیستی دیکتاتوری» است. ۶ همچو نظامی بحق بر دوش همه مردمان وضع خواهد شد، جلوگیری خواهد کرد. اگر عده ای عنوان کنند که مـا دیـناميزم يـا پـریایی را در در نتیجه پاسداری آن به یک قشر و گروه و رسته وابسته با توجه به اصول نظام دمکراسی اجتماعی، حکومت اسلام داریم و این پویایی خواهد توانست قوانین را امروزي نیست، در نتیجه نگهداری و بـه سازی آن یک وظیفـه جمهوری اسلامی را تجزیه و تحلیل نموده و نیک و بد کند، شقوق زیر مطرح میشود. را ر عمومی خواهد بود و نتیجتا با گذشت زمان و تغییر موضع آن را و امکان سلامتی جامعه با انتخاب آن را بررسی دینامیزم در یک سیستم، اصولی را که سیستم مبتنی بر و اندیشه و خود مردمان نظام در جهـت حـرکت مـردمان خواهیم کرد. أنست تغییر نمی دهد، بلکه نحوه اعمال دینامیزم نتیجه گیریها را به پیش رفته و تکامل خواهد یافت. آنچه که من از حکومت اسلامی برداشت می کـنـم ــ و تغییر میدهد. از ایـن جـهـت بـه هیچ عنوان اعمال دینامیزم در – اگر در هر زیر نظام یا نهادی از اجتماع بهر دلیل و عنوان این البته بدلیل روشن نبودن تعریف برداشتی است چهار چوبههای از پیش تعیین شده، چهارچوبه مفروضات و اصول را تغییر نمیدهد و د و لزوماً از بین برنده دیکتاتوری فکری و بدلایل نفوذ و شکل گیری یک گروه خـاص شکلهای غیرهمگانی، اینست که: تغییر صورت یافته جـای دمکراسی را اشغـال نـمايد، الف: چهارچوبههای مشخصی مبتنی بر اصول صدر اسلام و احتمالی نخواهد بود. بسهولت میتوان با یک حرکت آن زیـر نـظام را و یا قرآن بعنوان چهارچوبههای حل مسائل اساسی در اداره اگر تصور کنیم که دینامیزم موردنظر تئوریسینهای فـوق مسئولین آن زیر نظام را ملغی و بدون لطمه واقعی به پیکره امور کشور تلقی می گردد و نتیجتا جـواب بسیاری از آنچنان باشد که مفروضات و اصول را نیز تغییر دهد ـ يعنى مسائل را نیز در همان کتابها و نـقـل قـولها و روایت ها مراجع موردنظر و روشها و قراین را نادیده انگارد آنوقت دیگر اصلی نهاد دمکراتیک آنرا اصلاح و تصحیح نمود. ه تضاد قدرت فرد و قانون در سلسله مراتب اجتماعی از پائین ترین موقعیت تا بالاترین آن در یک تعادل ناپایدار بایستی جستجو کرد یا با همان شیوه و روش بـحل اصول اسلامی در کار نخواهد بود تا حکومت اسلامـی یـا مسائل روز پرداخت. جمهوری اسلامی بر آن مبتنی باشد آن وقـت فـقط جمهـوری به نفع قدرت و پایدار به نفع قـانـون خـواهـد بـود و نتیجتا ب: یک قشر خاص از جامعه یا بدلیل آشنایی با اصول فقه یا مطلق خواهیم داشت و این همان غایتی است کـه بـه نـظـر مـن کالبد نظام بصورت پایدار قانونی حفظ خواهد شد. بدلیل اسلامی و روحانی تلقی شدن انقلاب ایران از صحیح است و بایستی پی گرفته شود، یعنی دینامیزم در تمام فرصتهای اجتماعی قابل پوشش و پنهان کاری نخواهد امتیازات ویژه در کنترل مصادر سیاسی و اقتصادی نباشد اصول و روشها و نتیجهها. در ثانی اگر یک قشر خاص از بود چرا که سلسله مراتب نظام آنچنان خواهد بود که لزوما تجزیه و تحلیل بعدی من نـمـی تـواند ملاک و پایه جامعه بـهر دلیل و عنوان قـدرت سیاسی و نتيجتاً قـدرت پیوستگی امور در ذات خود حرک مراتب پائین را ارزیابی آن نوع حکومت قرار گیرد، بـا آن حکومت اقتصادی و پستهای کلیدی را اشغال کنند، به حقیقـت بـاید دمکراتیک نیست ه ۲۵
گفت که فاتحه هر نوع دمکراسی از هر نوع آن خوانده شده ه در نظام بالا تضاد قدرت فرد و قانون در حالت پایدار | علمی. است. و اگر اصل اول و دوم با یکدیگر اعمال گردند آنوقت، نه ۴ـ چون معیارهای ارزیابی ثابت است هم چنانکه در بند یک به نفع فرد خواهد بود زیرا که او تقریباً دائمی است و ذکر شد گروههای شرکت کننده در موقعیت نـيـز ثابت قدرتمند و کدام قانون است که مرد همیشه قدرتمند را | خواهند بود و بدلیل ثـابـت بـردن گروه تصمیم گیرنده و به مبارزه بخواند و اصولا چگونه میتواند بــه مـــبار تفکری از مردم خواهد بود، نه انتخابی، نه بهتری و بدتری و نه دینامیزمی. این یک اختناق کامل خواهد بود. اکنون به اثراتی که از حکومت اسلامـی یـا جـمهـوری شرکت کننده همه چیز بتدریج جـزو حـقـوق مـطلق ايـن بخواند. قانون در همچو نظامی پاپوشی بیش نیست و جز اسلامی فرضی بر نهادهای دمکراتیک وارد خواهد شد تـوجه گروهها درخواهد آمد و گروههای مردم از دسترسی برای حفظ قدرت قشر با گروه یا فرد قدرتمند بکار گرفت | بقدرت و کنترل موقعیتهای بحق کنار زده خواهند شد. نمیشود. ـ چون فرصتهای اجتماعی حاصل فرایندهای پویای | ـ با توجه به نتیجه گیریهای بندهای قبل چون قدرت و کنترل اجتماع است و این فرایندها در نظامی با رهبران تقریباً در دست گروههای معدود متمرکز شده و دائـمـی خـواهد دارند، بحق ترین، صحیح ترین و درست ترین نظریات از ثابت و قدرتمندان ثابت از بده بستان این دو گروه عابد | شد، توزیع قدرت بر خلاف نظام دمکراسی بصورت غیر گروه معدود برخواسته و لزوماً توسط رهبران ثـابـت یـا مساوی و با تفاوت بسیار خواهد بود، در عمل تـرده ای میگردد و این دو گروه بـدليـل ثـبـات مـوقعیت و قدرت و ۱- بدلیل ثابت بودن مرجع اندیشه معتبر توسط قدرت غالب حکومتی و نتیجتاً معدود بـودن افرادیکه در آن تخصص نسبتاً ثابت مورد تأئید قرار خواهد گرفت. انـدیشههای معدود بودن افراد امکان همه نـوع جلوگیری از نشر | ایجاد خواهد شد بدون هیچ قـدرت و بدون امکان نفوذ بهتر و صحیح تر دیگران بدلیل تفاوت در اصول نگرش و دادن عقاید خود در رهبری و کنترل، و یک تعداد معدود اطلاعات کامل و بموقع و صحیح را دادنـد، لزوما برداشت قابل قبول نخواهد بود و فقط ارزش نــمادی خواهد داشت و هیچ تضمینی برای جایگزینی با اصول یا پیشنهادات ناقص تر و نابخردانه تر. که مبتنی بر روش تجویز شده تهیه شده است نخواهد فرصتهای اجتماعی قابل پوشش و پنهانکاری خواهد | که بصورت قشر برگزیده ظاهر خواهند شد و دارای تمام بود. و هیچ مکانیزمی نیز برای از بین بردن نهادی ایـن | قدرتهای سیاسی و امکانات اقتصادی خواهند بود. پنهانکاری وجود نخواهد داشت. این امر در طـول زمـان | قشرهای بالا بتدریج در نتیجه تجمع قـدرت فاسد شده و منجر به متمرکز شدن بیشتر قدرت در دست گروههای | بتدریج از جمهور مردم بدون قدرت سازمانی و سرخورده داشت. این امر در دراز مدت به ثابت بودن و دائمی بـودن از عدم امکان تحرک درست در جامعه کاملاً جدا خـواهد قدرتمند خواهد شد و بتدریج جـامعه را از دمکراسی | رهبران تصمیم گیر و ثابت شدن گروههای جستجوگر و دورتر و دورتر خواهد برد. شد. و مردم لزوماً امکان کنترل هیچ گونه از حرکتهای شرکت کننده در موقعیت منجر شده و لزوما همه را وادار غیر دمکراتیک قدرتمندان فاسد خـود را نخواهد داشت ۱۰ـ برعکس نظام دمکراتیک، چون مسئولین و مصادر امور | تقریباً ثابت هستند، روابط شخصی روابط غالب ایـن | البته این تصویر، تصویر یک جامعه دمکراتیک نیست. خواهد کرد که از یک روش فکری هر چند ناصواب پیروی کنند و بتدریج ریشههای اختناق فکری را پایه ریزی خواهد کرد. ۶ـ چون راهبری و تفکر نظام اجتماعی ناشی از جمهور مردم و تفکر آنها نیست، جمهور مردم خود را مسئول پاسداری کنترل دائمی موقعیت ها توسط گروههای ثابت و عدم چنین نظام اجتماعی خواهد بود و در نتیجه روابـط | سیستمیک امکان گسترش و ایجاد نظام خودبسنده را نخواهد داشت و پیکره روابط نظام نیز بوجود نخواهد آمد و فقط نقشی بر دیوار خواهد بود. جایگزین نکردن گروههای مردم تصویر دمکراسی را محو کرد و حرکت واقعی اجتماعی دچـار بـحران و تـوقف خواهد شد. آن نخواهد دید. و گروه قدرتمندان در جهت حفـظ مـنافع نظام موجود ـ ” که آنها آنرا بحق میدانند و قانون نـیـز آنـرا کرده و دینامیزم واقعی نظام اجتماعی را متوقف خواهد تأیید میکند ــ بایستی پاسدارانی را باستخدام در آورد تا ۱۱ـ حرکت آزادانه اطلاعات صوری خواهد بود چرا که | این پاسداران منافع اجتماع را از دشمنان پاس دارند. حرکت آزادانه اطلاعات منافی منافع قدرتمندان طراز | اول یا محافظین در جـه دوم آنـهـا مـباشد. و نتیجتا | اگر این پاسداران بهر دلیل و عنوان ــ خـواه مـنافع تشخیص درست از نادرست همانقدر ممکن خواهد بود افراد در اجتماع کوششی در بدست آوردن استانداردهای بالاتر بخواهند داشت چـون همه استانداردها بر مبنای معیارهای مشخص از پیش تعیین شده صورت میگیرد و این معیارها پس از مدتی دانش عمومی شده و جایگزین تفکر واقعی خواهد شد و نتیجتاً مکانیزم انگیزش خـود انگیخته درون نظام اجتماعی نیز بـفوریت نابود خواهد شد. آنوقت پیش برد هدفهای اجتماع فقط توسط گروه قدرتمند حاکم بوده و از بالا صورت خواهد گرفت و به توقف واقعی نظام فکری و حرکت اجتماعی منجر شخصی یا سوء استفاده از قدرت بـحـريـم مـردم تجاوز و حقوق آنها را پایمال کنند ـ و این امر بدلیل نهاداً متضاد که تشخیص خوب و بد برای قدرتمندان. بودن منافع پاسداران و مردم حتماً اتفاق خواهد افتاد ـ ۱۲ـ ارعاب فکری و اختناق بر عکس نظام دمکراتیک در | نظامی باحکام ثابت نه تنها غیر ممکن نخواهد بود بلکه آنوقت مرجع برای تظلم و رسیدگی وجود نخواهد داشت، چرا که همین پاسداران در عمل مأمور رسیدگی خواهند تنها روش کنترل کردن جمهور مردم خواهد بود بود. از اینجا جدایی واقعی بـيـن مـردم و گروه حکومت ۱۳ـ قدرت اقتصادی هرگز از قدرت سیاسی جدا نیست وقتی کانونهای قدرت سیاسی، معدود و اختصاصی | است کانونهای اقتصادی معدود نیز بسرعت در اطراف آن رشد خواهد کرد و مسلما رشدی قارچی و بی رویه | کننده پیش خواهد آمد و فاصله بـتدريج انقدر افزایش خواهد یافت که نتیجه آن جـز رویارویی کامل جمهـور مردم و حکومت نخواهد بود. خواهد شد. خواهد داشت، آنوقت هیچ نهادی یارای مقابله با اختتاق | تکامل و پیشرفت در همچو جامعه ای از مردم نخواهد بود. بر عکس نظام دمکراتیک چون گروههای کنترل کننده کاپیتالیستی لمپنی را نخواهد داشت. و بالاخره آبـا نظام اجتماعی آنوقت رنگ و روغن تكامـل را بـجای موقعیتها ـ خواه به دلیل تخصص خاص در فرض اول جمهوری اسلامی و خواه بدلیل حقوق اختصاصی گروه باور کردنی است که آنچه در اول قضیه آنقدر سهـل و آسان و قابل تعویض جلوه مـی کـرد، بتواند نتايج | نیست جا خواهد زد. حرکت همچـو جـامعه ای فقط خود ــ ثابت بوده و دائمی اند، کنترل آنـهـا مـطـلق بـر همه جهت خواستهای گروههای قدرتمند خواهد بود و ایـن مصیبت بار ذکر شده در بالا را برای یک نظام سیاسی و | تكامل واقعی که جز با تکامل فرد فرد افراد جامعه ممكن ر در وضعیتها خواهد بود و درست به همین دلیل مطلق بودن و دائمی بودن کنترل، کوشش راستینن نـهـادی بـرای جایگزینی و بهبود بخشیها نهادها از خود بروز نخواهند مردم اجتماعی ببار آورند. امر نیز بدلیل عدم ریشه گرفتن از خواسته های واقعی فقط جنبه نمایشی خواهد داشت. تضاد دمکراسی اجتماعی و حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی مبتنی بر در فرض عنوان شده – – باشند بدلیل عدم وجود ضمانت اجرایی نهادی در نظام داد و اگر صاحبان مناصب حسن نیت شخصی نیز داشته ۷ـ در نظامی که گروه تصمیم گیرنده ثابت یا تقریباً ثابت آنقدر پایهای و اصولی است و نتایج حاصل از آن چنان است، زیر نظامها نیز ثابت بوده و غیر واقعی خواهند بـود مصیبت بار است که مسلماً احتیجای بحث و مقایسهای اجتماعی این کوشش منجر به فایده نخواهد شد. نتیجه و نتیجتاً كل مجموعه نیز غیر واقعی و فاسد خواهد بود. را با یک جمهوریت صرف باقی نمی گذارد و مسلما این امر آن خواهد بود که ارزش درست و بحق در مقایسه پاک کردن همچو نظامی جز از طریق بـدور ریختن و از هیچ آزادهای، مستقل از درجه ارادتش به اسلام و با نادرست و ناحق نظیر مقایسه خوب و بـد خـواهد بود. نوسازمان دادن کلیه نهادهای آن بـروش دمکراتیک ـ احترامات مقدسش به اصول دین و تشیع در انتخاب را یعنی انقلاب واقعی جمهور مردم ـ ممکن نخواهد بود. آزاد زیستن و آزاده ماندن تردیدی بخود راه نخواهد داد خوب و بدج شخصی دارد و درست و نادرست جنبه ear ۲۶
بام منزل خود را با بهترین متد ، ایزوله نمائید. برای يك عایق کاری مطمئن، مقاوم سبك وزن بطور سرد و بدون کندن عایق قبلی فقط باشرکت تهران ایزولاسیون تماس حاصل فرمائید ضمنا ماده پلاستيك كت برای گرفتن ترک خوردگیها و شکافهای کلی وجزئی بام در اختیار شما قرار خواهد گرفت خیابان کورش کبیر سیدخندان – مقابل تعمیر گاه ب ام و تلفنهای ٢٣٧٦٨۵-۲۳۰۳۰۴ جلد دوم مصاحبه با تاریخ مصاحبه اوریانا فالاچی باشاه ایران کردید که تاکنون طبق دستور سانسور وزارت فرهنگ و هنر از چاپ و انتشار آن جلوگیری مصاحبه هایی با ۹ شخصیت سیاسی جوليو اندرونی رهبر زب دموکرات مسیحی ایتالیا – رجو مندولا رهبـ کمونیست ایتالیا – ۲ زکی یمانی نفت عربستان . ـ و پايامکولبی سابق سازمان سیا اوتیس بایک مامور سابق سیا باریوسوارش رهبر سوسیالیست پرتقال – ۷ اواروکونیال رهبر حزب کمونیست اریوس رئیس جمهوری سابق قبرس ـ 9 ـ سانتیاگو کاریلو رهبر کمونیست اسپانیا. در ٢٦٠ صفحه ، به بهای ۱۹۰ ریال با ترجمه پیروز ملکی در این منتشر میگردد. موسسه انتشارات امیر کبیر ه ۲۷
عبدالله والا فردپرستی را کنار بگذاریم ور نقطه عشق نمودم به تو هـان سهـو مـكـن نه چون بنگری از دایره بیرون باشی حافظ امروز، حوادث میرود تاریخ بسازد، خلاص کنند… تنها خیانت به ولینعمت خود گرچه هر روز که بر ملتی بگذرد خودتاریخ خسروپرویز شاه ساسانی، بر فرهند نکردند. خیانت به ملت و مملکت کردند است. اما آنچه نتیجه می گیریم، بی توجهی | کوه کن، عاشق پیشه تاریخ ساز رشك برد و که انحراف اخلاقی و فردی و رشاء و ارتشاء مسئولان امور به وظایف خود، بی اعتنایی به به موبدان موبد فرمان داد تا بدارش کشند. را افزایش دادند و در همه احوال «خاطـر اصول و قوانین… در این رهگذر هر کس موبدان موبد، نمی توانست به این فرمان مبارك آسوده باشد»، تکیه کلام آنان بود… بر مسندی قرار گرفت، فقط در این اندیشه گردن نهد، سر باز زد. شاه اصرار کرد نتیجه را هم می بینیم و شاهد حوادث خونین بود او را گاهی با نقض قوانین بر مصالح کشور و منافع ملت، ترجیح میداد. که فقط يك نفر را راضی کند ورضایت و اجرای حکمش را خواست، موبدان موبد نیز هستیم. گفت: دلیلی برای انجام این خونریزی ندارم. شاه پافشاری کرد و اصرار ورزید، يك قوم، به همان اندازه که پرجلال وشكوه رهبری کشور، رهبری ملت، زعامت می گویند، فریدون مهدوی، وزیر به هر نحوی که باشد فرهاد را بکشید، است به همان میزان مسئولیت بر می دارد. بازرگانی وقت در هامش نامه ای نوشت: موبدان موبد گفت: «…. شاها گر این وظیفه در پندار نيك، گفتار نيك و کردار اگر بر خلاف قانون هم باشد عمل کنید…» گوئی اور نگ کیان را نه سزاواری» اگر این نيك است. این بی اعتنایی به قانون و مقررات و سخن را که بیش از ۱۵۰۰ سال قبل به اين نيك بودن رمز بقا و جاودانگی ر این فرمان که خرد بشنویم این اصل ثابت میشود که «الناس على دين ملوكهم، اصالت واقعی تداوم تاریخ این ملت است. نادیده گرفتن مصلحت مردم چنین نتایجی گوش سلطانی مقتدر گفته شده، با گوش است. رمز حیات است به بار میدهد، که دیدیم… دیدیم عصیان مردم را… دیدیم خشم مردم را… دیدیم درایت، صداقت، لیاقت مردان بزرگ در دارد و اگر رهبری صحیح اندیشید، مردم اطراف فرمانروایان این خاك رمز پایداری کوچه و بازار هم به این روش تأسی خواهند کرد. ما اعتقاد داریم، سرمايه يك شاه» سرمایه رهبر، ملت او است و این سرمایه ای است لایزال ولی مال و مکنت هرچه افزون شود ناراحتی و مصائب بیشمار هم به دنبال خواهد داشت و بيشك وجود سرمایه مادی موجبات خوشبختی را نمی تواند فراهم سازد كما اینکه نتوانست… پس این سرمایه معنوی است که در هر حال تداوم قدرت سعادت را در پی خواهد داشت. اگر امروز میبینیم که مردی در لباسی ساده، زعامت ملتی را بدست گرفته نفرت مردم را…. وقتی قوانین پایمال گردد، حرص و از هم همراهش شود، رئیس دولت و وزرای دست اندر کار فقط به دروغ و تزویر طبق خواست خودشان حقایق را پنهان کنند، هم خود را فریب داده و هم مردم و هم رئیس مملکت را، در حالی که قوانین اساسی ما، وزراء و مجریان امر را مسئول اعمال خود قرار داده است. : بشر جاه طلب است، بشر خودپرست و خودخواه است… ولی اگر قوانین الہی را جبران می کند. مدرسه فیضیه حمله کردند، تعالیم بزرگان و اندیشمندان را موردعمل قرار دهد و نصایح دوستان مشفق را ملاك برای رئیس مملکت پیام فرستاد، انهم پس در رویه او کجروی نبوده است و در عمر کار سازد بی گمان بسیاری از اشتباهات خود از حوادث خونین ۱۳۴۲ هنگامی که به طولانی خویش با تمایلاتش مبارزه ای واقعی متاسفانه آن داشته است، از پول، مال و جاه گذشت تا برای مردانی که مقامات حساس را نصایح و اندرزها مورد توجه قرار نگرفت، توانست مقامی پرارج بدست آورد… ولی برعهده دارند، این انگیزه وجود دارد که کما اینکه بسیاری از نوشته ها و گفته های آنچه ما از آن بیم داریم، وجود اینهمه لحظه به لحظه تحت تاثیر اطرافیان و مشاوران خیراندیشان مورد ملاحظه واقع نشد. تظاهرات و دست بوسی هاست که ممکن است خود قرار گرفته و تابع نظر آنان شود، كما در این میان وزراء، ندما، بخصوص خدای ناکرده حتی در مردان بزرگ موثر اینکه چنین هم شد. نخست وزیران وقت در انحراف و تخریب واقع شود و فردپرستی را جایگزین خدا در روزنامه اطلاعات پنجشنبه خواندم مبانی اصولی نقش موثری داشتند، این افراد، پرستی و وطن پرستی سازد و اگر چنین شود آنچه را در پانزده سال قبل حضرت آیت اله نمی توانند خود را از زیر بار مسئولیت وای بر حال این ملت… ( …
دگار، «بهار آزادی» وزهای اشک و شادی عکس ها از: کاوه گلستان محمد صیاد
Pol 02 – KA2 4 ناقت، ند آتش سوزی هرگونه خطرا حتمالی تهدید کننده دارائیهای شماست اما هيچيك را به درون کاوه تان راهی نیست صند وق نسـوز و ضد سرقت کا وہ محافظ و نگهدارنده ثروتهای شماست. صندوق نسوز کاوه محافظونگهدارنده نرونهای شماست === صندوق نسوزمدل ۱۵۰ فقط ۶۴۵تومان نمایشگاه وادارات مرکزی گروه صنعتی کاوه تهران – میدان فردوسی ابتدای سپهبدزاهدی شماره ۳۷-۳۵ تلفن ۹- ۸۳۸٠٥٦ نمایشگاه شماره ۲ ـ تهران میدان سپه ابتدای خیابان لاله زار تلفن : ۳۱۴۴۸۷–۳۱۴۷۰۲ نمایشگاه شماره ۳ ـ تهران خیابان ایرانشهرجنوبی – چهارراه ثریا شماره ۱۱۱ تلفن: ۳۰ ۳۴ ۳ ۸- ۸۲۷۳۹۲
cit
47 O
> پارچه شیکو
山
Shindo
天 -FREE fi
ثروت شاه و خاندانش صدها شرکت در همه رشتهها از هتل تا مو توسیکلت، از کشاورزی تا … در باره ثروت شاه و اصولا خاندان سلطنتی، هرچه در ایران کم نوشته اند، و گفته اند. در جهان، بسیار نوشته اند و بسیار | گفته اند. این ثروت، بهر حال ثروتی افسانه ییست، این ثروت بهر حال، نه از راه عادی و بی دخالت زور و نفود، و از طريق سالم، بل معمولا یا به ارث رسیده از غصب ( کارهای رضاشاه) و یا مستقیما از راه زیر آبهایی که بودجه مملکت را به منبع های شخصی می رساند، کسب شده ست. اینجا ثروت اندوزی که در کشورهای با اقتصاد باز بر پایه سرمایه داری جرم نیست، | به عنوان يك كينه جوئی و مخالف خوانی آنچنان که مد روز است مطرح نیست. ثروت، اگر از راه سالم و اقتصادی به دست آمده باشد، نه فقط گناهی نیست، بلکه چه بسا چون اقتصاد کشور را رونق می بخشد و چیزی تولید می کند، نافع است. لکن این داستان غم انگیز ثروت اندوزی در سایه استبداد است. این داستان غم انگیز هرج و مرج طلبی و تاراج است که ابعادی عظیم می یابد. شاید در لابلای آمار و ارقام، ثروت | های افسانه یی و ثروت اندوزیهای آنچنانی، | بخشی از علل قیام ملت را پیدا کنیم. زندگی – – ۳۹
در بهار آزادی، شکوفه بر دیوارها می روید. خلق، سخن خود را بر دیوار مینویسد، بردیوار می خواند. منطق دیواری، دیواریست در برابر ستم واز بیداد خبر می دهد واز دادها که میستانیم. سطر سطر روزنامه های دیواری فریاد می کشند و خلق در برابر آنها فریادها را آینه یی میشوند و تکرار می کنند. خواهرم! برادرم! در بهار آزادی، ازجاج خبری نیست. و سخنی نیست. در گوشی محکوم است، حرفت را بمن بگو. حرفم را بشنو. من در انعکاس فریادهای دیواری تو تکرار میشوم. خلق تکرار میشوم. بنگر چه با خلوص در برابر پیامت ایستاده ام، تا ترا بخوانم. اينك عبادتیست این… تا کرنشی در برابر فریاد..؟ به زبان دیگر من در برابر فریاد تو به نماز ایستاده ام. ونیستهای حرب وده و تدارک مبارزه مسلحانه ؟!
افسانه یی هزار و یکشبوار بر ویرانه لانه های فقرزده مردم. و این دو ثروت اندوزی و تاراج با رهبری، هیچگاه در ارتباط و در الفت نبوده بیشتر از دو سال (بین ۱۹۶۰ و ۶۳) و از شرکت آلمانی كلية سهام. است، رهبری – به علت سرشت آن باید يك شماره حساب بنیاد پهلوی، در يك بانك. توام با تقوا، گذشت و پاكدلی باشد، ورته… بہر حال، این روز صورتی به دست کورش. بنیاد پهلوی و خیریه فرح پهلوی درباره ثروت شاه و خانواده اش همیشه آمده است، بر اساس افشاگریہائی، این راه افراط و تفریط پیموده شده، بعضی صورت، گرچه مفصل است اما خواندنی – – چون بیانیهها و نشریات مخالف اروپائی حق هر توضیحی نیز برای شرکتها و افراد در انتظار آگهی! – آنقدر آنرا بالا برده اند، موجود است، پس از يك ماه اگر توضیحی جزو سهامداران. ۱۶- شرکت وام و پس انداز اکباتان. بنیاد پهلوی جزو سهامداران. ۱۷- شرکت عمران فينانسيه. مركز – گروه صنایع کاغذ پارس. سازمان شاهنشاهی خدمات، سهامدار عمده. ه حریر پارسی. سازمان شاهنشاهی ۹- داروپخش. سرمایه ۱۳۰۰ میلیون خدمات سهامدار عمده. کشور، بنیاد پهلوی سهامدار عمده، کلیه سهام. ۱۸- فرست ویسکانسین کور یوریشن. ۱۰- تولیدی و صنعتی آبگینه. تولید شیشه جام با مشارکت شرکت گلاوریل . که برای تامین آن مجموعه نقدینگی جهان نرسد، این صورت به ، وان مستند قابل استناد در ژنو برای سرمایه گذاری در خارج از ریال، داروسازی، سازمان شاهنشاهی خدمات کم است، مثل رقم ۸۰۰ میلیارد دلار خواهد بود. ناگفته نماند در این صورت برای يك نفر! – از سوی دیگر بعضی هم اعضای خاندان شاه و بنیادهای آنان ـ با آنقدر آنرا دست کم گرفته اند، که دل وجود آن که بعضی بصورت وقف درآمده – بنیاد پهلوی ۵ درصد سهام. به درد می آید و از بی اطلاعی نویسندگان آن ذکر شده و خاندان ملکه وجود ندارد و به حیرت می افتد. همینطور خانواده های سببی نیز ذکر نشده صنایع فلزی گفته اسداله علم، نخست وزیر پیشین و وزیر دربار در گذشته به یاد می آید که به مناسبت وقف کاخ مرمر گفته بود: «به بلژيك، خيريه فرح پهلوی جزو سهامداران. asme Fo بنیاد اشرف پهلوی کلیه سهام. در وجه حامل ۸ میلیون دلار هـ کارخانه های مداد ایران، موقوفة جمعا ۸۹٫۶ میلیون دلار تنها در ایران. روزا پهلوی (زن احمدرضا) و يك آرامگاه پهلوی کلیه سهام. ۶- لادال. تولید مواد شیمیائی، بنیاد … . داران. ۱۴- مرکز بین المللی پروژه هـای ۱۱- شل شیمیایی ایران، تولید مواد ۱- شرکت جنرال موتورز ایران. شیمیائی و سموم دفع آفات نباتی با مشارکت سرمایه ۹۰۰ میلیون ریال، بنیاد پهلوی شرکت شل هلنـد. شهرام پهلوی نیا سهامدار عمده. صنایع نساجی در جزوه یی، در همین باره توضیح اکثریت سهام. عرض همایونی رساندم که البته جسارت داده شده که سهام بنیاد پهلوی و خاندان ۲- شرکت جیپ. سرمایه ۶۰۰ سئوال از پیشگاه شاهنشاه را نمی کنم، ولی در بانك توسعه صنعتی و معادن و شرکت میلیون ریال، بنیاد پهلوی اکثریت سهام. آیا شاهنشاه با بخشش تمام ثروت شخصی های ایران ناسیونال، کارخانجات آزمایش، – شرکت هپ کو. مونتاژ ماشینهای ۱- شه باف. سرمایه ۴۸۰ میلیون خویش، فکر زندگی خودشان را هم کرده اند.» ریال، محمودرضا پهلوی سهامدار عبده. راه سازی و دیگر خودروهای سنگین، سرمایه فروشگاههای کوروش و چندین جای دیگر تنها درباره املاکی که در چهل سال نیامده است. همینطور داراییها (کاخها ۷۰۰ میلیون ریال. بنیاد پهلوی سهامدار ۳- ایران پوپیلن، سرمایه ۲۰۰ اخیر نقل و انتقال شده ارقام به آسمان، ره سهام، هتلها و مستغلات و پولهای نقد) خارج عمده. میلیون ریال، محمودرضا پهلوی جزو سپاه | می برد. املاکی که در سال ۱۳۲۰ از از کشور، که خود داستان جداگانه یی دارد، ۴- شرکت تولید شاسی و بدنه داران. رضاشاه به فرزندش رسید، در سال ۱۳۳۸ به حساب نیامده است مثلا بنیاد پهلوی در اتوموبیل در ایران. سرمایه ۶۰۰ میلیون ۳- ریسندگی و بافندگی آذر اصفهان. با ماده واحده یی، بخشش شروع سلطنت حال ساختن يك ساختمان ۶۰-۷۰ طبقه در ریال، بنیاد پهلوی و شرکت آلمانی تیسن شهرام پهلوی نیا جزو سهامداران. پس گرفته شد. در سال بعد کوشش شد، نيويورك است که همه کارهای بنیاد پهلوی کلیه سهام. ۴- ریسندگی و بافندگی کرج به فروش رسانده شود، دکتر مصدق جلو در آمریکا قرار بود در آن مترکز شود. ۵- شرکت پیشتازان. موتوسیکلت و غلامرضا پهلوی و خانواده اکثریت سبام. آنکار را گرفت. پس از کودتای ۲۸ مرداد دوچرخه، شهناز پهلوی با مشارکت شرکت مثل همه کارهای اصلاحی دکتر مصدق بانكها، شرکتهای بیمه ومؤسسات هوندای ژاپن، کلیه سهام. ۶- شرکت تولیدی تیزرو. شهناز متوقف شد. سرمایه گذاری در همان سال ۱۳۳۹ بانک عمران برای شکل دادن به آن تاسیس شد با سرمایه ریال، دارائی ۱۱۰۱۱۳ میلیون ریال! (اسة د پانصدهزار دلاری از راه املاك، ۲۵۰ هزار ۵۶) بنیاد پهلوی کلیه سهام. دلار کمپانی فورد و بقیه از بازپرداخت قیمت ۳- بانك ايرانشهر، سرمایه ۳ میلیارد اعلاك فروخته شده. ریال، دارایی ۳۶۷۴۷ میلیون ریال! (اسفد و اینها عبارت بودند از: تمامی۱۳۷۷ ۵۵) بنیاد پهلوی ۳۰ درصد سهام. ده، ۷۰۶ روستا متعلق به شاه، به اضافه ۳- بانت داریوش سرمایه ۲ میلیارد پهلوی سهامدار عمده. ۱- بانك عمران. سرمایه ۴ میلیارد – شرکت پرسیان متال فورمز. تولید پروفیل فلزی وجراثقال سقفی، سرمایه ۱۰۸ میلیون ریال، پہلیدها سهامدار عمده. اکثریت سهام. ه گروه کارخانه های نورد آلومینیم. صنایع ساختمانی ۱- سیمان فارسی و خوزستان. سرمایه هفت میلیارد ریال، بنیاد پهلوی اکثریت ۲- سیمان آبيك قزوين. بنیادپهلوی | ۳- سیمان بهران. بنیاد پهلوی سهام | عبدالرضا پهلوی سهامدار عمده. ۹- شرکت ایران – جاندیر. مونتاژ دار عمده ۱۹۷۵ مرتع و ۲۳۸۱ قطعه مستغلات. در ریال، دارائی ۲۴۱۴۶ میلیون ریال! (اسفند . تراکتور، سرمایه اولیه ۷۰۰ میلیون ریال، کنار بحر خزر، کرمانشاه و خراسان، با عبدالرضا پهلوی سهامدار عمده. ۴- صنایع سیمان غرب. بنیاد پهلوی | جزو سهامداران. هـ پارسوند. ایجاد قطعات پیش ساخته ۱۰- شرکت کارخانجات نورد و ساختمانی، سازمان شاهنشاهی خدمات جزو | ۵۶) بنیاد پهلوی سهامدار عمده. درآمد سالانه ۸۸ میلیون ریال، در ۲۰ سال ۴- بانك توسعه و سرمایه گذاری پیش! ۱۱- شرکت نورد و لوله اهواز و مستغلات تنها نبوده است. درآمد ایران. سرمایه ۳۰۴۰ میلیون ریال، دارائی پروفیل ساوه. منیژه پهلوی (همسر غلامرضا) ۲۱۶۴۲ میلیون ریال (اسفند ۵۵) بنیاد پهلوی دولت (بودجه مملکت) یکی دیگر از راه جزو سهامداران. های ایجاد درآمد بوده است. اخیرا در کتابی با عنوان «اختاپوس صدیا!» بر اساس هـ بانك اعتبارات ایران. سرمایه ۲ مقاله مجله نیش، نقل و انتقالات حساب میلیارد ریال، دارائی ۱۱۳۴۵۸ میلیون ریال، شفیقها (فرزندان شاهدخت اشرف، سهامدار شماره MTPCC- ۲۱۴۸۹۵-۲۰ بنیادپهلوی در اتحادیه بانك سويس (ژنو) با ذکر عمده . ۶- بیمه ملی ایران. سرمایه ۱۵۰ تاریخ صدور چك آمده است: میلیون ریال بنیاد پهلوی کلیه سنهام. سهامداران. سهامدار عمده. ۶- آجر۔ جنوب. محمودرضا پہلوی | اکثریت سهام. سازمان شاهنشاهی خدمات و بنیاد پهلوی ۷- گچ تهران. بنیاد پهلوی و شهر | جزو سهامداران. پهلوی نیا، جزو سهامدارن. ۱۳- شرکت صنعتی ایر تراکستون. ه ایرانیت. بنیاد پهلوی جزو سهام ساختن جرثقیل، اهرم و غیره بنیاد پهلوی داران. جزو سهامداران. ۹- پلاست ایران، تولید لوازم ساختمانی، | ۱۳- شرکت داك تيران. تولید لوله های بنیاد پهلوی جزو سهامداران. چدنی، بنیاد پہلوی جزو سهامداران. ۱۰۔ پر یقاب، بنیاد پهلوی جزو سهام ۱۴- شرکت آلوم پارس. تولیدوسایل داران. ۱۱- آهك چالوس، مهدی بوشهری (شوهر اشرف) جزو سهامداران. ۱- شرکتهای: بریجستون ایران. شرکتهای معادن سرمایه ۱۸۵۰ میلیون ریال، محمودرضا پهلوی با مشارکت دو شرکت ژاپنی سهام سهام. داران. ۲- تولیدی کیان تایر. (بی. اف. آلومینیومی، شمس پهلوی جزو سهامداران صنایع متفرقه در یافتیهای بنیاد پهلوی از: شرکت نفت ۳۰ میلیون دلار – شرکت عمران ترنیوال ایران. بنیاد پهلوی و سه شرکت خارجی سهام سازمان برنامه ۱۰ میلیون دلار وزارت دارایی ۲۵ میلیون دلار داران. وزارت جنگ ۶ میلیون دلار کلوپ شاه اهی ۹ میلیون دلار بنیاد پهلوی سهامدار عمده – شرکت ایرانشهر فینانس. بنیاد کزی ۲۵ میلیون دلار بانك مر پهلوی جزو سهامداران. ۱۰- شرکت آریا لیسینگ. بیاد اهلوی جزو سهامداران. 11- بانك صنعتی شهر بار، سازمان ه شرکت سرمایه گذاری عمران۔ که جمعا ۸۳ میلیون دلار! در حالی که دریافتی از همین حساب بوده است: فرح پهلوی ۲۴ میلیون دلار ۱- سنگواره. بنیاد پهلوی ۴۰ درصد ۳- آبسنگ. خیر به فرح جزو سهام دار عمده. محمودرضا پهلوی ۵٫۵ میلیون دلار شاه شاهی خدمات اجتماعی جزو سهامداران گودریچ سابق)، بنیاد پهلوی سهامدار عمده. ۳- فیروزه مشهد. محمودرضا پهلوی | ۱۳- شرکت بین المللی توسعه و اشرف پهلوی ۶ میلیون دلار عمران. سرمایه ۷۰ میلیون ریال بنیاد اشرف دیگران خاندان ۱۵ میلیون دلار چند ایرانی ۴٫۵ میلیون دلار پهلوی و دو شرکت خارجی سهامداران. ۱۳- شرکت خدمات بیمه ای خاورمیانه . چند خارجی ۱۷٫۶ میلیون دلار ۱۵- شرکت پس انداز وام مسکن پهلوی اکثریت مسهام. – ۳- زگالتش. ساخت آند، کاتد و اکثریت سهام. الکترولود، بنیاد پهلوی جزو سهامداران. سهامدار عمده. ۴- تارابگین. ساخت انواع عایقهای حرارتی و صوتی، بنیاد پهلوی جزو سهام ۴- صنعتی شهوند. محمودرضاپهلوی | ۵- معدنی دوتا. محمودرضا پهلوی |
ع معدنی ایران ورومانی. محمودرضا ۳- سولرز ایران واردات و حق- العمل کاری مهدی بوشهری سهامدار عمده. ۴- آپریل موزيك. پخش نوار و ۱۵- تولید و بسته بندی گوشت زیاران. صفحه، مهدی بوشهری اکثریت سهام. ه تکنیساز. واردات شیشه و لوازم | برقی، مهدی بوشهری اکثریت سهام. ۶- بليران. واردات و حق العمل کاری. مهدی بوشهری اکثریت سهام. ۷- تولیدی و بازرگانی مهر آفرین. واردات و نمایندگی شهیار پهلبد، اکثریت ۱- سازمان نوسازی و عمران اراضی شمس) و يك شرکت ایتالیائی، اکثریت | غرب تهران. بنباه پهلوی کلیه سهام. سهام. ۲- سازمان عمران کیش. با سرمایه گذاری حدود ۳۰۰ میلیون دلار بنیاد پهلوی سهام. کلیه سهام. هـ جاندیر پخش. واردات و فروش ۱۹- صنایع کشاورزی گل تپه ماشین آلات کشاورزی و راهسازی جاندیر ، بنیاد پهلوی کلیه سهام. ۴- ساختمانی عمران تکلار. بنياد اکثریت سهام. پهلوی و دو شرکت یونانی و دانمار کی کلیه عبدالرضا پهلوی سهامدار عمده. – توسعه تجارت شهاوران، احمدرضا پهلوی، سهامدار عمده. ۱۰- بی. اند. اف: واردات و نمایندگی. بهمن پهلوی پسر غلامرضا، اکثریت سهام. | خدمات سهامدار عمده. ۲۷۔ سازانکو. بنیاد اشرف پهلوی و اسکاتیش. بنیاد پهلوی و شمس پهلوی، يك شرکت خارجی، کلیه سهام. اکثریت سهام. پهلوی جزو سهامداران. ۲۸ـ ث. ز. آ: مهدی بوشهری و یك ۷- معادن نوركان. محمودرضاپهلوی گروه خارجی کلیه سهام. بنیاد پهلوی، جزو سهامداران. سهامدار عمده. ۲۹- عمرانی شهر صنعتی ساوه. شهباز ۱۶- تولیدی وردا. کارخانجات پہلید (پسر شمس پهلوی)، اکثریت سهام. سر که سازی و تولید مواد غذائی. نیلوفر ا | شرکتهای ساختمانی ۳۰- فياتك. شهر آزاد پهلبد (دختر • پهلوی نیا (دختر حمیدرضا)، سهامدار عمده. ۱۷- کشت وصنعت شهیاران، محمود رضا پهلوی، اکثریت سهام. ۳۱- آناهیتا، شهباز پهلبد، اکثریت ۱۸- کشاورزی.. کیان شهر. محمود رضا پهلوی، اکثریت سهام. ۳۲- ایران موبیل هومز. شهیار پہلید ۳- عمرن و آپارتمان سازی خوردین، (پسر شمس)، اکثریت سهام. محمودرضا پهلوی، سهامدار عمده، ۳۳- ساختمانی فرامین. شهباز پهلبد، ۲۰- عمران روستایی ایران. شهرام پہلوی نیا، سهامدار عمده. ۳۴- شهر صنعتی کورش، شهباز ۲۱- کشمش تاکستان، بنیاد پهلوی، پهلبد، اکثریت سهام. کلیه سهام. هـ عمرانی و شهرسازی شمیران نو. ۳۵- کورش بنا. شهباز پهلبد، جزو ۲۲- تولیدی عمران دشت. تولید بنیاد پهلوی سهامدار عمده. سهامداران. خوراك دام و طیور و توليـد الكـل، بنيات – ساختمانی آربیتا. بنیاد پهلوی ۳۶- ساختمانی و مهندسی مهرشهر پهلوی اکثریت سهام. ۱- آن. سی. آر. ایران. پخش لوازم کلیه سهام. شهباز پهلبد اکثریت سهام. ۲۲- کشاورزی و آبیاری نیولا. کیوان الکترونیکی در ایران، بنیاد پهلوی (۲۸٪)| – ساختمانی فرانکور ایرانین. بنیاد ۳۷- مهندسی و ساختمانی ایرا. پهلوی نیا اکثریت سهام. با مشارکت نشنال کش رجیستر آمریکا. پهلوی کلیه سهام. پہلیدها، کلیه سهام. ۳۴- صنایع روغن نباتی شکوفه آریا۔ – حفاری سد ایران. عملیات حفاری، ه مونتکس ایران. بنیاد پهلوی و ۳۸- ایراسر. پهلبدها، کلیه سهام. بنیاد پهلوی و فاطمه پهلوی، اکثریت سهام. بنیاد پهلوی، سهامدار عمده با مشارکت سد يك شرکت آلمانی کلیه سهام. ۳۹- سازگان.. شهباز پهلبد، جزو ۲۵ کیدشت. شهناز پهلوی و كوانيك. آتی ساز. بنیاد پهلوی جزو سهام سهامداران. شوهرش خسرو جهانیانی اکثریت سهام. ۳- خدمات دریایی ایران. بنیام داران. ۴۰- ایرا ـ اسپی کاپاگ. پهلبدها و ۲۶- جهان مورا. شهناز پهلوی و پهلوی کلیه سهام. ۱۰- خانه سازی اسکان ایران، بنید يك شرکت فرانسوی، کلیه سهام. شوهرش، اکثریت سهام. ۴- بنگاه بخت آزمائی ملی، سازمان پهلوی و شرکت آمریکائی رینولدز ۴۱- خطوط لوله ایرا. پهلبدها. ۳۷- تولید ابریشم ایران. شهرام شاه شاهی خدمات کلیه سهام. کونستراکشن، کلیه سهام. ۴۴- سامان ایران، شهرام پهلوی نیا، پهلوی نیا و يك گروه ژاپنی، کلیه سهام. فوتبال ایران، بنیاد پهلوی سهامدار ۱۱- لتمال کن. بنیاد پهلوی اکثریت جزو سهامداران. ۲۸- مجتمع دامپروری و شیر پاستوریزه عمده (تیم پرسپولیس). سهام ۴۳- تمیشان، غلامرضا پهلوی، ۴۰ شهفر، شهرام پهلوی نیا جزو سهامداران. ۶- تدارکات وخدمات دریایی باسکو. ۱۲- نوکار، بنیاد پهلوی جزو سهام درصد سهام. ۲۹ گله. ایجاد واحدهای کشت و محمودرضا پهلوی سهامدار عمده. داران. ۴۴- اینداستریال هومز اینتر ناشنال. صنعت، اشرف پهلوی، کلیه سهام. ۷- سی. آر. سی. فاطمه پهلوی سهام ۱۳- ساختمانی گلزار، بنیاد پهلوی غلامرضا پهلوی و منیژه پهلوی، کلیه سهام. ۳۰- بذر پیشرو. عبدالرضا پهلوی، دار عمده (ساختمان بولینگ). سهامدار عمده. ۴۵- سودنگ ایران، شفیقها، سهام۔ سهامدار عمده. ه خدمات هواپیمایی ژاپن، شهرام ۱۴- ساختمانی کلبه. محمودرضا ۳۱- سازمان کشاورزی دشت باز. پهلوی نیا سهامدار عمده. پهلوی سهامدار عمده. – هواپیمائی ارتاکسی، شفيقها، میم. محمودرضا و دامداری بیلوی اکثریت سهام. ۱۰ـ هواپیمانی خدمات ویژه. شفيقها ۱۶- عمران ملك شهر (ساختمان یات ۱- تولیدی قند کرج. بنیاد پهلوی، جزو سهامداران. شهرك در نزدیکی اصفهان). محمودرضا اکثریت سهام. ۱۱- سازمان آموزشی نومرز رانشارات پهلوی سهامدار عمده. ۲- قند پارس، بنیاد پهلوی، اکثریت سهام. فرانکلین سابق) سازمان شاهنشاهی خدمات ۱۷- خانه سازی و توسعه تهران سهام. ۳۴- سازمان کشاورزی علی پهلوی. کلیه سهام. بزرگ. محمودرضا پهلوی سهامدار عمده. علی پهلوی (پسر علیرضا) کلیه سهام. – قند مرودشت. بنیاد پهلوی، ۱۲- س. ر. ی: بنیاد اشرف، کلیه ۱۸- شهرسازی و ساختمانی فرح آباد. ۲۵- کشت وصنعت تمیشان. غلامرضا اکثریت سهام. سهام محمودرضا پهلوی اکثریت سهام. . ۴- تولیدی کارخانه قد و تصفیه پهلوی، ۴۰ درصد سهام. ۱۳- انجمن قایقرانی بادبانی. شهر یار ۱۹- نشیران. کیوان پهلوی نیا فرزند شکر اهواز، بنیاد پهلوی اکثریت سهام. ۳۶- کشاورزی پارسی شهر. غلامرضا شفيق. هـ قند دزفول. بنیاد پهلوی، اکثریت پهلوی، اکثریت سهام. ۱۴- خدمات سینمایی و فیلمبرداری ۳۷- کشت و صنعت دشت آجی. مهدی بوشهری اکثریت سهام. ع قند شاه آباد. بنیاد پهلوی، غلامرضا پهلوی، اکثریت سهام. ۱۵- گسترش صنایع سینمایی ایران ۷- قند فسا. بنیاد پهلوی، اکثریت غلامرضا پهلوی اکثریت سهام. سهام. ه قند کرمانشاه. بنیاد پهلوی، سهامدار عمده. سهامدار عمده. ۴۰.. کشت و صنعت کارون، بنیاد ۱۷… آبهای معدنی دماوند. مهدی ۔ قند لرستان، بنیاد پهلوی، سهام پهلوی، جزو سهامداران. بوشهری و یک شرکت فرانسوی. ۴۱- لبنیات پاستوریزه پاك. مهدی ۱۸- نان شهر. کارخانجات نان ۱۰- زرنوش. بنیاد پهلوی، سهامدار بوشهری، جزو سهامداران. ماشینی، بنیاد شمس پهلوی کلیه سهام. بازرگانی ۱۹- کشتیرانی درا یوند. شهباز پهلبد، ۱۱- کشت و صنعت جیرفت. بنیاد پهلوی ۲۰ درصد سهام. بنیاد پهلوی سهامدار عمده ۱۳- ایران شل ـ كات. بنیادپهلوی ماشین آلات راهسازی و ساختمانی، محمود ۱۰ درصد سهام ۱۴- دامداری و کشاورزی ایران رضا پهلوی سهامدار عمده. دار عمده. عبدالرضا پهلوی، کلیه سهام. صنایع غذائی، واحدهای کشاورزی ۳۲- شهرين. احمدرضا و روزا اکثریت سهام. پهلوی، کلیه سهام. ۳۳- تهران بوره. واردات گوشت و غلات. احمدرضا و روزا پهلوی، اکثریت ۳۸- کشاورزی و عمرانی سبز دشت. مهدی بوشهری سهامدار عمده ۱۶- ایرساکو سهدی بوشهری و ۳۹- تولیدی سباك. غلامرضا پهلوی، شرکت استابلیشمن بیزنس دولوپمنت. كلية | سهام ۲۰- گروه مهندسین مشاور لوترك. کیوان پهلوی نیا فرزند فاطمه. ۳۱ـ سهامی مهندسی و نوسازی ایران اکثریت سهام. مونیر. شهرام پهلوی نیا با مشارکت یت گروه فرانسوی. کلیه سهام. ۲۳۔ کا بدسمیت اینتر ناشنال. شهرام پہلوی نیا مشارکت يك گروه خارجی، کلیه سهام ۲۴- خانه سازی الهیه، شهرام پهلوی۔ نیا، اکثریت سهام. ۲۴- مهندسی و ساختمانی ایران لیون. شهرام پهلوی نیا باضافة يك گروه شرکتهای ژاپنی، کلیه سهام. ۳۵- مهستان. بنیاد اشرف پهلوی، کلیه سهام ۲۶- گسترش شمال شهیاد، سرمایه ۱۰۰۰ میلیون ریال، اشرف پهلوی کلیه دار عمده. اکثریت سهام. ۱- بهداشتی عمران. واردات مواد ۱۳- کشت و صنعت ایران و آمریکا. دارونی و لوازم آرایش بنیاد پهلوی، سهام پہلید (شوهر شمسی). دار عمده. ۲- ماشین آلات عمرانی. واردات ماشینی. احمدرضا پهلوی اکثریت سهام. ۲۳- کلوپ ورزشی در یاکنار. غلام سام رضا پهلوی و بنیاد پهلوی کلیه سهام. عمده. – ۲۰- کانون ورزشی مهر، مهرداد ۲۱۔ کانوش. کارخانجات نان ۴۱
به داد جنگلها برسید آتابای (نوه رضاشاه) کلیه سهام. ۲۴- ایران شکار. کامران آتابای. آرامش بخش. جاده چالوس از ابتدای جاده (از نه مردم. ای کاش اکنون که هر شهری بوسیله چالوس به تهران) یکی از زیباترین و دیدنی- زعمای قومش اداره میشود، این زعما، خود ترین جاده های کشور است. هیچ مسافری | پاسدارانی برای جنگل می گماشتند. چه اگر نیست که به هنگام بازگشت از شمال، وقتی | کار بدین منوال پیش رود، به یقین جنگلی که ابتدای جاده چالوس را ترک می کند، احساس در اثر سالهای دراز محافظت، پدید آمده و ۲۳- مزون و دکور. سیمیند دلتنگی نکند. دلتنگی از بازگشت، دلتنگی يك ثروت بزرگ ملی به حساب می آید، از بخـاطـر از دست دادن آن محیط سبز دست خواهد رفت. آشکار است که دلیل قطع درختان، آیا به تازگی از این جاده گذشته اید؟ | نبود سوخت است. نفت مدتها است به شمال چندان از درختان بریده اند که بیم آن می نمی رسد، و اگر هم می رسد، قسمت میانی رود، از آنهمه زیبایی و ثروت، در آینده | شمال از آن بهره ای ندارد. تانکرهایی که از نزديك چیزی نماند. کسانی به جان جنگل | شاهی می آیند، حداکثر به نور می رسند، زیرا افتاده اند و به قطع درختان مشغولند به بهانه مردم جلو آنها را می گیرند و به زور خالی کنند. و آنها که از سوی رشت می آید وانتهای بسیاری در کار بردن درختان و تصور نمی کنم حتی به رامسر برسند. قسمت سرشاخهها از جنگلند. مردم بسیاری در کار میانی شمال، از رامسر تا محمودآباد، تقریبا ۲۹- ایران ساسبر (کامپنون برنارد) | قطع درختان و خورد کردن آنها هستند، بدون سوخت میماند و از این روی جنگلهای این ناحیه در خطر قرار گرفته اند و میدانیم ۲۷- آریا لیرینگ. اجاره و فروش | ماشین آلات. بنیاد پهلوی جزو سهامداران. آنکه هیزم جمع کنند. هیزم بفروشند. می ۲۸- انبارهای عمومی. بنیاد پهلوی جزو سهامداران. مقاطعه کاری و اداره اموال. شفيقها جزو سهامداران. بی آنکه هیچ کس مسئولیتی احساس کند، بی آنکه هیچ دستگاهی جلو آنها را بگیرد. که بهترین جنگلهای شمال در همین منطقه حالا دیگر نه جنگلبانی مسئول جنگلها است، | واقع است. ۲۵- جهانگردی ایران و ژاپن. بنیاد پهلوی جزو سهامداران. ۲۶- هنداد. بنیاد پهلوی جزو سهام داران. ۳۰- لیزینگ ایران. عملیات لیزینگ. شفيقها جزو سهامداران. ۲۱۔ سافر یران. معاملات رهـن. شفيقها جزو سهامداران. ۳۲- سافریناس. شفیقها جزو سهام داران. حالا نمایندگان استعفای خود را برای ۳۳- خانه ایران. امور حمل و نقل. در این هفته برادر جواد شهرستانی، محمد شهرستانی نیز از نمایندگی مشهددر روزنامه ها میفرستند، یعنی امتثال اوامر آیتاله. در عین حال با تشکیل نشدن جلسه مجلس استعفا داد. مهدی بوشهری سهامدار عمده. ۳۴- سازمان تبلیغ فاکوپا. سازمان | | اجتماعی خدمات کلیه سهام. ۳۵- هتل شهسواران. محمودرضا پهلوی، اکثریت سهام. به دنبال ماجرایی که برسر اکبر | علنی هنوز نماینده اند وحقوق و مزایا براه عقیلی بازرگان خوشنام آمده بود و حمله البته نمایندگان مجلس اگر بخواهند ناشناسان به منزل او، گرفتن باج و بریدن امتثال اوامر کنند باید حقوقی را که در انگشت کوچکش، حوادث اینچنین تکرار این سه سال گرفته اند، پس بدهند چون پهلوی کلیه سهام. ۳۶- هتلهای لوکس ایران. بنیاد می شود، از جمله باج گیری واخاذی است گفته شده «آنها ضامن اند». که رایج شده است، افراد مظنون را تهدید از میان سرکردگان ارتش،آنها ۳۷- سازمان عمرانی و توریستی نمك می کنند که از افعال آنها پرده برخواهند که مغضوب دوران استبداد بودند، همزمان با داشت، و جالب اینکه درخبر است کاسه نزديك شدن موقع تصمیم گیری ارتش، نام | آبرود. بنیاد پهلوی سهامدار عمده. درصد سنهام. ۳۸- هتلهای ایران. بنیاد پهلوی ۵۰ ظلم وارونه شده و یکی از شکنجه گران | دوتن بر زبان است. تیمسار بازنشسته ولی ساواك که عمری خود از این راه نانخورده | قره نی و سپهبد مدنی. که اولی ازخوشنام (هتلهایی که بنیاد پهلوی یا کلیه است، با تلفن تهدید شده که در محله ترین امیران ارتش است و در سالهای پیش سهام آنها را در دست دارد و یا در آنها معرفی خواهد شد و او ناچار ۲۰ هزار تومان در حالی که رئیس رکن ۲ ارتش بود، به سهیم است از جمله عبارتند از: هتلهای تا حالا پرداخته است! بهانه این که قصد کودتا داشته ،همراه بابلسر، ونك، رامسر، جدید رامسر، آریا۔ سرانجام حیله لازم برای وجيه یارانش به زندان افتاد، حال آن که امیری شرایتون، کورش، اینتر کنتیننتال شیراز، المله شدن نمایندگان و در عین حال تعطیل با خدا ومتقی بود، نه از آن کیسه گشادهای قدیم چالوس، جدید چالوس، گامرون نشدن مجلس پیدا شد. تشکیل نشدن جلسات | پورسانتاژ بگیر. و ایران را بسیار دوست بندرعباس، داریوش کویسران تخت جمشید، متل پرسپولیس، نوشهر، هایت خزر، هایت مشهد، هیلتون تهران، متل تختسر، هتل باید در جلسه علنی قرائت شود، و نماینده امیران ارتش هستند که نامشان در تختسر، آبعلی، شاهی، آمل، بوعلی همدان ۱۵ روز برای پس گرفتن استعفای خود جمهوری اسلامی هم می تواند، پیش کشیده علني. دارد وارتشیان نیز او را. بر اساس قانون، استعفای نمایندگان این دو، به اضافه ارتشبد جم، تنها دوران فرصت دارد. هم می تو شود. ….. & ۴۲
پذیرش تحصیلی ۴۸ ساعته وجود شماست، این تفریط هارا دوست ندارد، نشانی: چهار راه پهلوی تخت جمشید ساختمان استار (شماره عاشق افکار خویش نیست و فکر خود را ۵۴۹) طبقه چهارم ـ سازمان بین المللی پاشا تلفن ۶۴۶۶۳۵ – ۶۶۸۱۳۴ مدار مدارها و وحی منزل نمیداند. آری، میدانم که شما سرسختی و تعصب کور بام خود را ایزوسیل کنید خود را به آزادی واقعی مطبوعات و رادیو . ۸ سال تجر به شرکت ایران اس. آ. ام بام ایزوسیل شده شما را تلویزیون اعلام می کنید، اما اختناق چنان تا ۲۰ سال تضمین میکند است که از جمله، هر کس به من تلفن می- تلفن: ۳۱۱۱۸۱ و ۳۱۱۱۸۴ زند نخست میپرسد: «تو را هنوز به خاطر مقاله هایت، لت و پار نکرده اند:» گروه های فشار، آزادی را تهدید می کنند و چاقوکشی فکری به راه می اندازند و صاحبان افكـار مؤسسه فنی متین متفاوت را به رژیمی می چسبانند که احیانا تشخیص ترکیدگی لوله بادستگاه الکترونيك ترميم بنائی و خود آنها ریزه خوارش بوده اند. معیار عقل و ترازوی سنجش از دست آنها در رفته است. لوله کشی و لوله باز کنی فوری تلفن: ۸۵۱۷۷۱-۵۹۲۳۹۶ يك موقعيت استثنایی در امر پذیرش تحصیلی دوره های فشرده زبان – اخذ پذیرش فوری (توسط تلکس) امریکا ـ فیلیپین ـ هند ـ انگلستان میدان۲۵ شهریور ـ خیابان بهرامی شماره ۲۰ طبقه سوم شرکت سالو کی تلفن۸۳۵۶۴۷ دبیرستانی دانشگاهی امروز، عقیده متفاوتی اظهار کرده، نوشته ما راهنما ـ كاتولوك وهمچنین پرسشنامه متجاوز از دوهزار است: «آقای مهندس، آیا کشتن شما حق دانشگاه و کالج امریکائی اروپایی و آسیایی را در اختیار داریم، نیست؟» میبینید این به جوش آمدگان لگام شما می توانید با هر معدلی و شرایط مالی که داشته باشید و در خویشتن از دست داده را؟ اسرع وقت از یکی از این دانشگاهها پذیرش اخذ نمائید. نشانی میدان آرژانتین – خیابان بهاران ـ پلاك 10 آپارتمان ۱۶ – تلفن: ۶۲۸۲۲۱ – رسمی با آیت الله خمینی حرف دارم مدارك اخذ پذیرش تحصیلی معتبر باتلکس و پست اختصاصی سریع از دبیرستانها و دانشگاههای آمریکا ـ انگلستان – فرانسه ـ هند آدرس تهران ۱۵ انتهای وزراء (پارك) خیابان گاندی خیابان پنجم پلاك ٢ شرکت بین المللی ۵ کاره تلفنهای ۶۸۵۳۳۳ و ۲ – ۶۸۱۲۳۱ – ی کنید، اما دوست دارم رسما اعلام را رد می کنید که این همه را طرد می کنید شما اعتقاد آیندگان یکشنبه را ببینید: يك هوادار شما که از آزادگی شما نشانی ندارد، خطاب به نویسنده یی به نام مهندس احمـد کی نژاد که به اتکای آزادی های انقلابی میبینید از مبارزه درخشان شما، چه برداشتهایی می کنند؟ خون، جلو چشمشان را گرفته است. آرامشان کنید به آنها اجازه ندهید… به این گونه هواداران تکیه نکنید، آنها به روز واقعه، شما وانقلاب را تنها می گذارند. آنها برای انقلاب، جز خطر در پی نمی آورند. بسی از آنها به راستی هیستريك شده اند. هیستری را باید مهار کرد، بیماری همه گیر زیانباریست. نباید هیجان روحی، جزم اندیشی، جنون، خشونت و هذیان انقلابی را جایگزین آگاهی انقلابی کرد. اگر این معدود متعصبان، باهمین خشم و غیرت پیش روند، چه بسا که روزی برخود شما بشورند. آنها خوارج شما خواهند شد. این را در یاد نگه دارید. با اعصاب آسوده، با آرامش خاطر، بهتر می توان راه های آینده را گشود. راه آینده، راه آزادست. من شما را ستودم وقتی در فرودگاه پاریس، از ملت فرانسه، به خاطر تفاهم و آزادی بیانی که به شما عرضه کرد، سپاسگزاری کردید. بگذارید ایران، دست کم همـان شود که فرانسه برای شما بود، تنفس گاهـی بـرای آزادگان. بگذارید خمینیهای ملتهای دیگر، از این پس، ایران را تریبون خود ۴۳
جهان آنها که به گذشته تعلق دارند، در برابر آینده ای که از آن آنها نیست بپا خاسته اند افغانستان.مقاومت در برابر کمونیسم سفر به منطقه مخالفان حکومت کنونی جمعیت افغانستان را تشکیل می دهنـد) | محاصره شده اسلحه و مهمات حمل می کرد. افغانستان کار دشواری نیست. کافی است جنگجویانی سرسخت و مسلمانانی متعصب | اما چتربازانی که مامور رساندن اسلحه با هواپیما به راولپندی در پاکستان بروید. هستند که معتقدند ایمان واقعی نزد آنان | بودند، خود به دست پشتوها افتادند. در نتیجه | بعد از آخرین دامنه های غربی هیمالیاعبور است و بس. در زمان کیپلینگ و نیزه داران | ۲۱۵ نفر آنها به دست پشتوها زندانی و کنید و به پیشاور در غرب پاکستان برسید. بنگال، آنها زندگی را به انگلیسی ها حرام | چهارصد نفرشان کشته شدند که دوروس از اینجا تا مرز افغانستان راهی نیست. در می کردند و انگلیسی ها هرگز نتوانستند آنان | هم در میان آنها بود. از جیپ آنها که بعد حومه پیشاور خواهید توانست با تنی چند را وادار به انقیاد کنند. در حالیکه پیروزی | از درگیری در رودخانه ای خروشان سرنگون از آوارگان پشتو که از رژیم تازه کمونیستی در این جنگها برای انگلستان اهمیتی به شده بود عکسبرداری شده است. افغانستان گریخته اند طرح دوستی بریزید. سزا داشت. فراموش نکنیم که تنگه معروف از آن پس افغانها عملیات انتقامی بعد هم کافی است یکی از جنگجویان خیبر در منطقه زیر نفوذ پشتوها قرار دارد. | خود را افزایش داده اند. اما هزار و صد پشتو را راضی کنید راهنمایی شما را به از آن زمان به بعد پشتوها به زندگی ناپایدار | جنگجوی در: «کندش،دو هزار سرباز آموزش خود در منطقه چسبیدند و دیگر تفنگهای | دید: ارتش افغانستان را به ستوه در آورده اند. عهده بگیرد. نگذاشتند. اگر دوربین خودتان را زیر لباس و دست ساخت مدل عهد دقیانوس خود رازمین | سربازان دهکده های آنها را میسوزانند و ظاهر يك كوه نشین ریشو پنهان کنید، به مواضع غیر قابل دسترس آنها توسط میک» راحتی می توانید از مرز عبور کنید و بعد اوريـل های شوروی بمباران میشود. پشتوها بسیج | از پشت سر گذاشتن کوره راههای پربرف شده اند و تمام مردان بین ۱۶ تا ۶۰ ساله مارکسیستهایی که در و صعب العبور کوهستانی، سرانجـام ۱۹۷۸ قدرت را در کابل به دست گرفتند، | آنها، مسلح به تفنگهای قدیمی، دره به دره به دره کندش، در میان قلـه هـای با این گروهها وویژگیهای فئودال – مذهبی | متشکل میشوند تا مقاومت کنند. اما این سر به فلک کشیده کوههای هندوکش برسید. آنها شوخی ندارند. حزب کمونیست افغانستان، که از شوروی دستور می گیرد، بلافاصله بعد | مقاومت تا چه وقت می تواند ادامه یابد؟ فقط باید مواظب باشید با کشتی های ریموندوپاردون، اولین خبرنگاری که | از به دست گرفتن قدرت ماموران خود را به از این منطقه دیدن کرده است، درست پاکستانی، یا ماموران مرزی افغانی روبرو نشوید. این راهی بود ریموندوپاردون منطقه کوهستانی شمال شرقی فرستاد تا دوساعت قبل از اینکه سربازان رژیم کمونیستی خبرنگار فرانسوی و اولین خبرنگاری که از ملاها را دستگیر کنند و پشتوها را به اطاعت | تمام دهکده «بشقال» را با خاک یکسان کنند، سرزمین اعتراض در افغانستان دیدن می- از حکومت مرکزی را دارند. از همان راهی که آمده بود به پیشاور کرد، پیموده است. ارتش با آنها به مقابله پرداخـت. برگشت. او از مردانی سخن می گوید که به | کوه نشینان پشتو (پشتوها يكسـوم هلیکوپترهای شوروی برای نیروهای ارتش | گذشته تعلق دارند. * ۴۴
www.w KORAN ACCORDING TO ZIA تلاش برای «اسلامی کردن» پاکستان ژنرال «محمدضیاءالحق»، فرمانروای نظامی «موفت، پاکستان، اطمینان میدهد که جانشینان او، کشوری را به ارث میبرند که مقررات نظامی، ساختهای آن را از ریشه تغییر داده است. ژنرال «ضیاءالحق»، در يك پيام رادیویی سراسری، تازه ترین اقدامهایی را که برای نیل به هدف يك جامعه اسلامی انجام شده است ، اعلام کرد. قرار است چهار دستگاه | مذهبی در دادگاه های عالی پاکستان، ویکی هم در سطح دیوان عالی، برپا شود. این دستگاه های شرعی که اعضای آنها ازالهی- | دانان و حقوقدانان تشکیل میشود، به قوانینی که گمان می رود ضداسلامی است، رسیدگی خواهند کرد. دستگاه شرعی دیوان عالی پاکستان، به عنوان دادگاه نهایی تجدید نظر خدمت خواهد کرد. تغییرات اسلامی دیگری هم صورت خواهد گرفت. چنین می نماید که مقامات پاکستانی، از واکنش نامساعد بین المللی درباره استفاده از مجازاتهای اسلامی، مانند تازیانه زدن در ملا عام، شگفت زده شده اند. (تنها يك پاکستانی به اتهام سرقت به قطع کردن دست محکوم شدو این مجازات ، بعدا تخفیف یافت). انتظار میرود منع مصرف و فروش مسکرات، که در این لحظه شامل خارجی ها نمی شود، خشن تر شود. ادارات باید به نحو منظم مراسم نماز برگزار کنند واکنون | بررسیهایی برای اجرای دو مالیات جدید «دینی» انجام میشود. اجرای قوانین اسلام، ممکن است گروهی را که خواستار اجرای مبادی دین هستند آرام کند، اما در مشکل اساسی «ضیاءالحق» را حل نخواهد کرد. يك مشكل رهبر پاکستان این است که چگونه باید سیاستمداران غیر نظامی را متقاعد کند تا نقش بزرگ تری در حکومت، تحت رژیم نظامی، بازی کنند و مشکل دیگر او آن است که دربارهی «ذوالفقارعلی بوتو»، نخست وزیر پیشین پاکستان، چه باید بکند. دیوان عالی پاکستان، سرگرم رسیدگی به مراحـل نهایی تقاضای تجدیدنظر «بوتو» است. « بوتو» که به اتهام صدور دستور قتل به اعدام | محکوم شده است، تقاضای تجدیدنظر کرده است. ژنرال «ضیاءالحق»، در تلاش برای انتقال مسئولیت به سیاستمداران، سرگرم ایجاد حکومتهایی در چهار ایالت پاکستان است. بیشتر وزیران جدید کابینهی ایالتی را احزابی نامزد می کنند که اخیرا به کابینهی مرکزی پیوسته اند. ۴۵
ژان لاکو تور ـ نوول ابسرواتور گرداب کامبوج چینیها از اینکه ویتنام را در حال غرق شدن در گرداب کامبوج می بینند، خوشحالند این کشور، که سرانجام به متحدشدن ملتهای منطقه علیه هانوی منجر خواهد شد. اگر رهبران هانوی حاضر به پرداخت چنین بهائی شده اند، شاید به این علت است که نظام خمرهای سرخ، این دست نشاندگان استراتژی ضد ویتنامی پکن، در حال تحکیم بخشیدن مواضع دیپلماتيك خود در آسیای جنوبی و غرب بودند. دلیل دیگر شاید این که بعد از پیروزیهای دیپلماتيك چين در ژاپن و واشینگتن، این کشور می توانست بر روی تجاوزاتی که علیه دولت مورد حمایتش در پنومین صورت می گیرد چشم ببندد، واین در مجادلات همیشگی چین و شوروی مهرهای به حساب می آمد که شوروی برای استفاده از آن صبر را جایز ندید. طبقه جوان – بود اما ویتنام در این زمینه تاکجا تواند پیش برود؟ رهبران هانوی با توجه به اینکه پکن در مرزهای مغولستان بیشتر مورد تهدید سی لشگر شوروی مستقر در این ناحیه است تا ویتنام در مرزهای لانگسون اطمینان داشتند که چین هرگز از مسیر اتخاذ تصمیم های دیپلماتيك منحرف نخواهد شد. بنابراین وارثان هوشی مینه سه هدف برای خود در کامبوج در نظر گرفتند. اول جانشینان هوشی مینه سرانجـام | جانب احتیاط در پیش گیریم. به همان اندازه اینکه به تصرف منطقه شرق کامبوج ومواضع نتوانستند در مقابل وسوسه ای که از يك که نفوذ «برادر بزرگ، هانوی، دهلی نـو | شرقی رودمکونگ، یعنی کراتیه که قرارگاه سال قبل در دلشان لانه کرده بود مقاومت | الجزيره و مگادیشو در کار «جبهه هـای | کل قوای ژنرال جیاپ به هنگام نجات خمر سرخ کنند. آنها در آخرین ساعات سال مسیحی آزادیبخش، انکارناپذیر است، انداختن تمام بود، و منطقه منقار طوطی، مهمترین منطقه ۱۹۷۸ برخوردهای خونین مرزی خود با بار مسئولیت، از تامین اسلحه و مهمات تا | استراتژیکی میان سایگون و پنوم پن کامبوج را به عملیات وسیع نظامی تبدیل طرح نقشه تجاوز، به گردن قدرت «حامی کنند و بدينوسيله يك پايگاه برای دولتی کردند و بعد از تنها سه روز مبارزه رهبران دور از احتیاط خواهد بود. مخالف با دولت وقت پنوم پن بنیادنهند. دومین جبهه متحد رستگاری کامپوچه آ، جبهه مورد در دورانی که گسترش دامنـه هدف این بود که استراتژهای ویتنامی بعد حمایت ویتنامیها، اعلام کردند که در موضع مهاجرتها به سرعت از همدلی مردم جهـان | از سرنگون کردن رژیم پول پوت و تصرف حاشیه رود مکونک، یعنی کراتیه و نسبت به کشوری که سی سال علیه امپریالیسم | پایتخت کامبوج راه خود را ادامه دهند، و کامپونک چام را به تصرف در آورده اند. از جنگید می کاهد، حمله ویتنام به کامبوج نیز | بالاخره سومین هدف مبارزه تا آخرین مرحله همان وقت نیروهای خمر سرخ خـود را به مخدوش شدن تصویر این کشور كمك | برای راندن «طاعون فاشیستی (بـه قـول محاصره شده یافتند و دولت وقت پنوم پن کرد. با این حال به نظر میرسد که رهبران | روزنامه های ویتنامی) از تمام خاك كامبوج هانوی، به رغم خطر از دست دادن وجهه خود، نظریه رسمی هانوی این است که مصمماند خطرات دنباله روی از استراتژی به سازمان ملل متحد متوسل شد. درحال حاضر ويتنامیها به دو هدف پیشرویها و سقوط پنوم پن توسط «نیروهای مبتنی بر «عادی کردن، وضع هندوچین را، | اول خود رسیده اند. و هیچ معلوم نیست که انقلابی، صورت گرفته است که علیه رژیم که بی شباهت به استراتژی شوروی در پراك | از سومین هدف صرفنظر کنند. تصمیم آنها پول پوت وینگ ساری به پا خاسته اند. اما مقامهای خمرسرخ برعکس معتقدند که مسلما بیشتر به واکنش (در سال ۱۹۶۸) نیست، به جان بخرند. حتی کامبوج مربوط مردم اگر پول پوت مثل الكساندر دوبچك خطری | خواهد شد تا واکنش بین المللی و واکنش این تجاوز اشکار به كمك و با نقشه روسها در راه احیاء سوسیالیسم دمكراتيك به شمار | چین با توجه به رفتار ملت خمر، دشوار بتوان تصور عملی شده است. ماجراهایی که در ویتنام نیاید، عمل ويتنام يك تجاوز صریح به کرد که وحشت ناشی از رژیم پول پوت سومالی و صحرای غربی شاهدش بودیم به حاکميت يك دولت مستقل به شمار می رود و آنها را به این «آزادیبخشان، تازه پیوند ما می آموزد که در مورد قبول اینگونه ادعاها نشانه ای است از جاه طلبی و روح سلطه جوئی بدهد. ۴۶ ه
FY S •
پاورقی اندیشه مردان بزرگ، بر جاودانگی با اندیشه آن مرد بزرگ ایران آشنا. را بوجود آوردند. آنان، صحه می گذارد. آینده نگری و ابراز پسرش را نیز در این راه پرورش داد. «محمد» «جامع آدمیت» مشروطیت و محدودين عقاید، ولو در شرایط سخت و برخلاف جریان به دنبال علاقه اش به کسب علم و کمال را بنیان فلسفه سیاسی خود اعلام داشت و روز و علیه نظر زورمندان از روح بزرگ شرکت در امور سیاسی، مستوفی گری راکه | «تفكيك قوا» و انفصال آنرا بر پایه استقلال آنان سرچشمه می گیرد. مردان تاریخ به شغل آبرومند زمان بود رها کرد و به مدرسه قوای مجریه، مقننه و قضائیه بنیاد نهاد، و رازی دست می یابند که مهمتر از زنده بودنشان | علوم سیاسی رفت، (این مدرسه پایه و اساس وزراء را مسئول اعمال خویش در مقابل مجلس است، راز پایندگی… چون میدانند که دانشگاه تهران شد) که تازه وسیله چندتن اعلام داشت. امور جاری چون زندگی، سریع و گذر از اساتید و فرنگ رفته ها تاسیس و دائر شده آنها «اعتدال» را برای ادامه نهضت است، با گذشت هر لحظه آغازی برای مشروطیت تبلیغ میکردند و با روشهای نند جاودانگی و ابدی بودن، بوجود می آید. استادانی چون میرزا جوادخان قریب، انقلابی هم آهنگی و سازش نداشتند و حتی این رمز بقای مردان بزرگ می میرزا عبدالرزاق بغایری و صاحب نظرانی چون بسیاری دیگر، اعضای جامع آدمیت را مورد تواند درسی برای آیندگان، نه براى يك نسل میرزا غلامحسین رهنما و شیخ محمدعلی | نکوهش قرار داده و انتظار شدت عمل بیشتری بلکه برای نسلهای پی درپی درسی آموزنده | کاشانی و… در این مدرسه تدریس می کردند. | داشتند. انقلاب مشروطیت وندای آزادیخواهان، «محمدعلی شاه» برای استفاده از و پرارزش باشد. در اندیشه این مردان «هدف»مقدس شور و احساسی در او برانگیخت، هنـوز نفوذ این مجمع با گردانندگان آن کنار آمد است، ایمان به اصالت فکر ایثار جان را سال نداشت که اصفهانیان به نمایندگی وگند کتبی و تعهد شفاهی کرد که از واجب میدارد و آنوقت پایدارشان میسازد. مجلس اول انتخابش کردند. اصول حکومت مشروطه پشتیبانی کند و در دکتر محمد مصدق اندیشه گری است سو سی 9 مروری بر احوال دکتر محمد مصدق -۱ مصدق، رادمرد تاریخ اعتقاد به اصول و رعایت قانون و جهت استقرار قانون عمل نماید. که در حیات سیاسی توانست عظمتی باشکوه مقررات، موجب گردید از قبول این سمت ولی جمعی از جمله «محمد مصدق پی ریزی کند و حیات خود را ابدی سازد. که در آن روزهای حساس، برای هر فردی اعتقاد داشتند که استقرار واقعی «حکومت شمه ای از افکار و عقاید او برای افتخاری به شمار میرفت، امتناع ورزد و به مردم» با افزایش مجاهدین واقعی وتشكيل نسل مبارز امروز درسی آموزنده است، مجلس نرود اما بازنایستاد، مبارزه را در «گارد مسلح ملی، تحقق خواهد یافت، زیرا باشد که بازسازی مردانی چون او را موجب جبهه دیگری ادامه داد، تشکیل انجمنی با مخالفان سرسختانه با مشروطیت سر ستیزه عضویت دوستانش… برای دفاع از مشروطیت» داشتند، بخصوص پس از ترور بی نتیجه ؛ کالسکه «محمدعلی شاه» برتاب شود نه يك تن بلکه صدها تن… این است سرمایه واقعی ملتها بمبی به هنوز به دوران جوانی پا ننهاده که مستوفی خراسان شد، ده سال بیش بود حمایت روس و مقابله با قزاقان و مستبدين. میرزا حسن مستوفی الممالك كه «آقا» شد که به سبب آن، محمدعلی شاه بر سر خشم آمد و اقداماتی بر علیه آزادی آغرا میخواندندش، جمعی از مردان روشنفکر و جنگ کرد. مجلس به توپ بسته شد و مبارز تفرش و فراهان از جمله «محمد مصدق نداشت که از نظر تشریفاتی و به پاس خدمات | را در خانه خود جمع کرد و به همراهی جمعی استبداد و آزادی بار دیگر خونها را جاری پدرش به این سمت منصوب گردید. رسیدگی | از مردان گرگان و آشتیان که در این ساخت. به حسابهای ایالتی چون خراسان یا به سخن انجمن عضویت یافتند . برای وحدت عمل و از محمدعلیشاه بی رحمی امروز پیشکاری دارایی استان… «لیاخوف» و «شاپشال، حامی شاه و دسته چندی نگذشت که به کار مسلط شد «محمد مصدق» نیز دعوت عده ای دیگر نشانده روسها از یکطرف و پناهندگی دیگر مستوفیان را فریفته هوش و ذکاوت | از آزادیخواهان را برای همکاری رد نکرد و آزادیخواهان به سفارت انگلیس از سود خود ساخت. امانت و دقت وی برسرزبانها با آنان دست دوستی و برادری داد. دیگر، «استبداد صغیر» را آورد. بوجود میرزا حسینقلی آدمیت و سردار مجاهدان را در پارک اتابك به نير میرزا هدایت آشتیانی «وزیر دفتر محیی و میرزا داودخان علی آبادی و کمال الملك بستند و سردار ملی ستارخان در این مبارزه پدر مصدق از بلندپایگان دوران ناصری بود، هنرمند شهیر و سلیمان میرزا اسکندری آسیب دید و گلوله ای بر پایش نشست مكتب میرزاتقی خان امیر کبیر را دیده بود و چندتن دیگر هم قسم شدند و «جامع آدمیت» زمینه برای اجرای توافق بين « پیکار نقشی حساس برعهده گرفتند. افتاد. ۴۸ …. 2 … 2
سیاست، روس و انگلیس فراهم شد. قرارداد ۱۹۰۷ میلادی و قرارداد ساخت. 1919 وثوق الدوله و دیگر حوادث از جمله دکتر تحصیل کرده حقوق و روزنامه – بیطرفی ایران از طرف روس و انگلیس روس و انگلیس از حوادث شد. دعوت «دهخدا، ادیب دانشمند را قبول کرد کودهای ۱۲۹۹ شمسی، ماحصل بهره برداری نویس، برای ادامه مبارزه و بسط مشروطیت، (متفقین) درگیری این دو حزب را زیاد کرد. عوامل این دو قدرت با تهدید و ارعاب و گاه با تطمیع، باعث متلاشی شدن تشکیلات دو حزب مذکور شدند، ولی بعدها | جمعی از بازماندگان این دو حزب در سیاست | کشور متجلی گردیدند و بسیاری از وطن یحیی دولت آبادی بنام «مجله علمی» منتشر جنگ بین المللی اول و مهاجرت دولت و مجلس در اعتراض به اشغال و نقض ر محمد مصدق، پس از شکست آزادی و به عضویت «حزب اعتدال» در آمد. دو جناح تشکیل شد: حاضر به تحصن در سفارت انگلیس نشد و در اولین فرصت پس از مدتها مخفی شدن برای کسب معلومات و تجربیات بیشتر، راهی اروپا شد و در شهر «نوشاتل» سوئیس ۱- حزب اعتدال ۲۔ حزب دمکرات حزب اعتدال از مردانی چون دولت پرستان هم در مخالفت و دشمنی با انگلیس | محمد به تحصیل مبادرت ورزید و دکترای حقوق | آبادی، سیدعبداله بهبهانی، سیدمحمد و روس از حمایت امپراطوری «عثمانی دریافت کرد، و از آن پس بنام «دکتر طباطبائی، علامه دهخدا، حاج آقا شیرازی و دریغ ننموده و با تشکیل حکومتی به این مصدق، اشتهار یافت. به ایران برگشت، و شکراله خان قوام الدوله تشکیل یافت و دکتر کشور مهاجرت کردند. استاد مدرسه علوم سیاسی شد. دکتر مصدق برای روشن نمودن مصدق رهبری این حزب را بر عهده داشت. تفی زاده ، حسینقلی نواب و سلیمان۔ افکار عمومی و لغو «کاپیتولاسیون»، رساله ای میرزا اسکندری وحیدالملك شیبانی و ر در این زمینه نوشت و در دسترس عموم قرار | سید محمدرضا مساوات حزب «دمکرات» را اد و مجله ای با همکاری و همدلی حاج میرزا | می گرداندند. ۴۹
پاسخ به نامه ها دکتر سنجابی در مورد مطلبی که هفته گذشته در صفحه زیر ذره بین درباره دکتر کریم سنجانی، دبیر کل فعلی جبهه ملی و پیشه وری آمده بود، توضیح داده اند و تکذیب کرده اند. درباره پایداری و استقامت دکتر سنجابی و دلبستگی اش به راه مصدق، تزدید نیست آقای بهرام علی انواری، در نامه نسبتاً جریری مجلس میداشت، جوانی سرعت کار، ما متوجه جزئیات نقشه نشدی مفصلی به تهران مصور نوشته است: من برخاست و گفت: دلم گم شده است دعا و اگر میشدیم چنین اتفاقی نمی افتاد. ایـن حتی از شنیدن نام مصدقهـا، رضائیها کن تا باز دهد. جریری گفت: ما نیز در را هم صریح و بی پرده بگوئیم که ما . گلسرخیها و دیگران دوری می کردم، نه این مصیبتیم. این آقایان در مورد خلیج فارس هم عقیده ابر به خاطر آنکه از ساواك يادستگاهی مخوف تر آقای رضاعلی پور از تهران و به هیچ روی با تغییر نام آن موافق نیستیم سهل است اگر چنین فکری وجود داشته از آن می هراسیدم، نه! براثر تبلیغات مضره ای که غیر مستقیم در مورد آنها زبان آقای رضا علیپور در نامه بالابلندی باشد، مخالفتهای خود را با آن علنی خواهی به زبان می گشت و از هر که میپرسیدی ضمن فرستادن يك خاطره سیاسی، دربـاره کرد. مصدق کی بود؟ می گفت: يك تجزيه طلب، مجله نوشته اند: يك كمونيست… دشمن مملکت و از این حرفها. تهران مصور در این چهار شمـاره خوش درخشیده است و به اعتقاد در حال خانم منیژه غضنفری در شماره پیش من سپس نویسنده به مطالب حسین مهری، حاضر تنها مجله مستقل، روشنگر و تحلیلی درباره آقای طالقانی گفته بود که ایشان عبدالله والا و سیروس علی نژاد که در به معنای واقعی کلمه است. مجله ای که گفته است هر کس در تظاهرات قانون اساسی شماره سوم تهران مصور انتشار یافت، اشاره نویسندگانش مقهور نامهای بزرگ نشده اند… شرکت کرده، ساواکی است یا نظامی. و بعد خواسته اند که خاطره اش را این درست نیست. من در سخنران ایشان بودم. آقای طالقانی هیچگاه مستقب لرزید، بخاطر اینکه چرا در این مدت هیچ با تشکر از لطف آقای علیپور، چاپ به کسانی که در تظاهرات قانون اساسی شرکت داشتند نگفته است که ساواکر خاطره اش را به فرصت مناسبی گذاشتیـم. کس نگفت که او بود، که آنها که بودند، که من برای چه زاده شده ام، که هدف از خاطره ايشان يك خاطره سیاسی است هستند یا نظامی. گفته است که عدمان ساواکی در بین آنها هست و حمله آیت الله خوب هم هست. کرده و نوشته است: وقتی این مطالب را خواندم، بدنم چاپ کنیم. زنده بودن چیست. طالقانی به آن عده بود. يك تذكر بجا به هرحال هدف از نوشتن این نامه و حال من، و بهتر بگویم ما را از گذشته آگاه می کنند. باید بگویم بخاطر سانسور پس خانم منصوره امیری – تلفنی آقای ستاره، آقای صادقی، آقـای خانم منصوره به مجلـه ما ايـراد دکتر شرکت و يك نفر دیگر تلفنی تذکر گرفته اند که جهت گیری ویژه ای دارد و داده اند که در مطلب سرنوشت امیرنشینها واقع بین نیست و خلاصه عينك بدبيني با از ایران نقشه ای چاپ شده است که چشم زده ایم و از این قبیل. و سر های کلی این ۲۵ سال و وضع کلی اجتماعی در آن خلیج فارس، خلیج عرب ـ فارس به طعنه فرموده اند که بجای تهران مصر نامیده شده است و ایراد گرفته اند که چرا گذاریم «تهران کمونیست». انجـا و مطبوعاتی چیزی نمیدانم و… در پاسخ آقای انواری به بازنویسی باید در تهران مصور چنین نقشه ای چاپ اگر چه ما چنین اعتقادی نداریم و به هر حال تذکر ایشان می تواند، ما را ه از تذکر و ایراد بجای همه این انتخاب راه درست هدایت کند. از ایشان خوانندگان عزیز ممنونیم. متاسفانه به علت متشکریم. حسین کاظمی نژاد ـ تلفنی تشکر از همکاران تهران مصور بخصوص آقای حسین مهری است که با مطالب خود، حکایت کوتاهی از شیخ فریدالدین عطار شود. نیشابوری از کتاب تذکرةالاولیاء، بسنده می کنیم :
مستند حادثه سیاهکل چگونه اتفاق افتاد؟ سیاهکل افسانه شده است و افسانه | از طریق جنگ و جنبش مسلحانه است که بردن به جنگل را زودرس ساخت، آنها که سیاهکل ایرانگیر. این نامی جادوئی است می توان امپریالیسم وارتجاع را وادار به به پاسگاه سیاهکل حمله کرده بودند،همان که سیمرغ و عقاب وقاف را در یاد زنده | عقب نشینی و ترك مواضع خود کرد. اینان شب به جنگل زدند. ۹ نفر بودند و مقرر می کند. سیاهکل یادآوردلیریها، شهامتها، | دوتیم بودند، یا به دوتیم تقسیم شده بودند: بود که ده تن دیگر از تیم شهر، بدانان تیم شهر و تیم جنگل، تیم شهر از بپیوندد، اما بازداشت عده ای این برنامه را – شهادتها است. هیچ نامی، نام شهری و شهرکی و روستایی ـ تا این اندازه آوازه تر جنگ چریکی درشهر وتیم جنگل از | ناممکن کرد. نیافته است، در شعرها، شعارها، نوشته ها، | تز جنگ مسلحانه در کوه هواداری می سازمان چریکهای فدائی خلق، بعدها گفتارها تکرار نشده است. سیاهکل یگانه | کرد. آنها برنامه های خود را چیده بودندو در این باره نوشت: «در ملاقاتی که در روز است. در همه جهان، و شاید در همه تاریخ. انبارهای آذوقه و گویا اسلحه در نقاط مختلف ۱۶ بهمن، بین یکی از مسئولین تیم شهرو | تاریخ ایران. جنگل، در مکانهای مناسب، ساخته بودند. | رفیق صفائی روی داد، او از کم و کیف یورش اما پیش از آنکه دست به هر نوع کاری | پلیس آگاه شد. تمام تدارکات چندساله | سیاهکل، از هشت سال پیش بر بزنند عده ای از اعضای تیم شهر در ۱۳ گروه با یورش پلیس در معرض نابودی سر زبانها افتاد. از زمان واقعـه سياهكل. بهمن ماه ۱۳۴۹ بوسیله پلیس دستگیر | کامل قرار گرفته بود، از دست دادن فرصت اکنون این شهرك نزديك لاهيجان، نهاده شدند.۱ سازمان یا بخشی از آن به | میتوانست به ناکامی تیم جنگل در دست بهمن بر کرانه جنگل، شهر قهرمان جنبش انقلابی | اصطلاح لو رفت. تیم جنگل، خود راناگزیر | زدن به هر گونه عملیات تهاجمی منجر گردد. ایران است. یا دست کم یادآور قهرمانی | از اقدام دید. فرماندهی این تیم را علی اکبر | درگیری با دشمن و برپا کردن جنبش های ملت ایران. ملتی که هماره، فرزندان | صفائی فراهانی به عهده داشت. مسلحانه، مبرمترین وظیفه تیم جنگل بود. | انقلابی تربیت کرده است. شهری است یا در شامگاه ۱۹ ۱۳۴۹، این روحیه رفیق صفائی که محصول نبردهای شہر کی که انقلاب در آنجا تولد یافتـه | گروه به فرماندهی صفائی به پاسگاه ژاندارمری | فلسطین بود، به او امکان می داد که علیرغم است. انقلاب قهرآمیز بامشی جنگ مسلحانه. | سیاهکل حمله برد. پاسگاه خلع سلاحشد | شرایط نامساعد فصل و علیرغـم نـداشتن در آن زمان گروههای انقلابی بدین 9 قبضه تفنگ مسلسل بدست آمد. تضمین حمایت از جانب شهر، ۱۹ بهمن را نتیجه رسیده بودند که جز با مبارزه قهرآمیز | چریکها، بدین بسنده نکردند. مردم دهکده | برای حمله به پاسگاه سیاهکل برگزیند و راه دیگری برای پیروزی وجود ندارد. آن | را که از حمله به پاسگاه باخبر شده بودند، آن را با قاطعیت به رفیق مسئول شهر و همه خفقان که برایران حاکم بود، کجا کردند و برای آنها سخنرانی کردند. | گروه اطلاع دهد.» امکان مبارزه آشکار به مبارزان میداد؟ چه آنها به مردم گفتند که برای چه میجنگند، علی اکبر صفائی فراهانی که کس یارای مبارزه رویاروی مسالمت جویانه اما بی تردید، آن گفتن، هرگز کافی نبود در سال ۱۳۱۸ زاده شد، در سال ۱۳۴۹ | داشت؟ شرایط عینی جامعه جنبش مسلحانه | و نمی توانست باشد. تیرباران شد. اشرف دهقانی، چريك فدائی را ایجاب می کرد، الزامی می کرد. پیش از آن، قرار نبود که در این | معروف، درباره او مینویسد: علی اکبر گروهی از پیشاهنگان مبارزه مسلحانه، | وقت دست به حمله زنند. آنها طبق برنامه | صفائی فراهانی، فرمانده دسته جنگل، در سال که بعدها «چریکهای فدائی خلق» نامیـده باید اردیبهشت ماه به جنگل می رفتند، اما ۴۷ به جبهه الفتح در فلسطین پیـوست و شدند، به این نتیجه رسیده بودند که تنها لورفتن بخشی از سازمان در شهر، این پناه در آنجا بخاطر فعالیتهای درخشانش، به ۵۰ ه سیاهکل، شهرک > >
که انقلاب در آن متولد شد محاصره دشمن بگریزند. – مهدی اسحاقی ـ او هم با انفجار فرماندهي يك پايگاه چریکی رسید. بعد از تیرباران یا زیر شکنجه شهید شدند: يك سال، مخفیانه به ایران برگشت و مبارزه علی اکبر صفائی فراهانی که فرمانده مسلحانه را در جنگلهای شمال ایران سازمان | شبکه بود. داد. بعد از اولین حمله موفقیت آمیز چریکی، بخاطر نجات جان یکی از رفقایش، از کوه | سازمان چریکهای فدایی خلق بود، در بهمن پاسگاه زخمی شد، برای نجات او بود فرمانده گروه از کوه پائین آمد و دستگیر ۴۹ به مبارزان جنگل پیوست و بزودی به فرنجك خود شهید شد. ایرج نیری ـ او در جریان حمله به ـ احمد فرهودی که از اعضای شهری پائین آمد که با كمك افرادی تا آگاه يك انبارك لورفته به محاصره دشمـن شد. اسفند تیرباران شد. شعاع الدین مشیدی مسئول شهری محمد هادی فاضلی – از اعضای از اهالی، چون که نخواست بروی خلـق معاونت شبکه رسید. او و ۵ تن دیگر برسر شد. نیری همراه صفائی تیرباران شد. تیراندازی کند، دستگیر شد و بعد ازشکنجه ـ على محدث قندچی ـ که از جملـه های فراوان در اسفند ۴۹ تیرباران شد.» در آمدند و دستگیر شدند. فرهودی در ۲۶ محاصره شدگان بود، دستگیر و تیرباران در طول مبارزه در جنگل، که از بهمن تا ۱۹ اسفند ۱۳۴۹ طول کشید، | گروه ۹ نفری هر چند مورد حملات سخت شبکه جنگل که در زمستان ۴۹ دستگیر و فعال شبکه جنگل که تیرباران گردید. | نیروهای دولتی قرار گرفت، دیوانه نبرد کرد تیرباران شد. ـ اسماعیل معینی عراقی ـ عضو گروه ر توانست بیش از ۶۰ افسر و درجه دار و هادی بنده خدا لنگرودی که شهری شبکه جنگل که تیرباران شد. سرباز را از پای در آورد. حمله سیاهکل، برای رهانیدن یکی از غفور حسن پور اصل ـ از اعضـای زمستان سخت و نداشتن آنوقه ویاری رفقای شهری، هوشنگ نیری، به اسارت کمیته مرکزی شبکه جنگل که زیر شکنجه نکردن مردم روستاها، و محاصره سنگيـن در آمد و تیرباران شد. جنگلیان، آنها را سرانجام دچـار دشمن . عباس دانش بهزادی که بعد از کرد، سه تن در درگیریها با نظامیان کشته حمله سیاهکل همراه چهارتن از رفقایش زیادی در دست نیست. شدند. سه تن دیگر به شهر آمدند تا ایرج بر سر يك انبار آنوقه لورفته دستگیر و در از زندگی او پس از دستگیری اطلاع ـ ناصر سیف دلیل صفائی – از اعضای تدارکاتی شبکه جنگل که تیرباران شد. اسکندر از اعضای ارتباطی جلیل انفرادی از اولین افراد دسته رحیمی نیری یکی از افراد خود را که زخمـی اسفند ۴۹ تیرباران شد. شده بود، از مرگ برهانند اما (می گویند) | کدخداى سياهكل وعده ای دیگر برسر آنها جنگل، که همراه فرمانده گروه از کوه | شبکه که تیرباران شد. ریختند و آنها را دستگیر کردند. سه تن پائین آمد و دستگیر و تیرباران شد. دیگر به یاری آنها شتافتند. ولی همه دستگیر شدند – شهید شد. (۱) ما اطلاع دقیق و کافی از سازمان ـ رحيم سماعی که از جمله محاصره چریکهای فدائی خلق ایران حمله سیاهکل و پس از تحمل شکنجه های بسیـار شدگان برسر انبار لورفته بود، بعد از ۴۸ نداریم. این گزارش براساس شنیده ها، نیز در شکنجه گاههای ساواك، در ۲۶ اسفند ساعت نبرد، به نشانه تسلیم از سنگر بیرون با استفاده از کتاب «حماسه مقاومت» نوشته آمد، اما به محض اینکه در محاصره دشمن اشرف دهقانی و «از جامعه چه میدانیم»نوشته آنها در اولین شماره روزنامه های فروردین۱۳۵۰ قرار گرفت، نارنجك خود را منفجر کرد، | علی اکبر صفائـی فراهانی نوشته شده و ۱۳۴۹ تیرباران شدند و خبر تیرباران شدن و با وارد کردن تلفات زیاد به دشمن،خودش | امیدواریم آنها که اطلاعات دقیق و کامل منتشر شد. از شبکه جنگل رویهمرفته ۱۵ تن نیز شهید گردید. و رفقایش توانستند از | دارند، بتوانند ما را در این مهم یاری کنند ۵۱ W
می چربد. کتابی به نام «سیاستمدار در جهان زبانزد اوست، ورد زبان و لقلقه اوست. طبع خواست انجام کار بیپاداش و بیغرض می- دیروز و امروز» در پاریس منتشر شده است آزادی، تجمع و تراکم قدرت را در يكجا که می تواند کتاب بالینی و مرجع آموزنده نمیپسندد، قدرت نیز، آزادی را نمی پسندد. این خواستیست که تمامی نیروهای و هشداردهنده همه سیاستمداران و دولت آزادی دادن به منزله چشم پوشیدن از قدرت ذهنی سیاستمدار را در پی می کشد، هوش و مردان در همه جای دنیا شود. به چشم نویسنده، یا بخشی از قدرت است. پس سیاستمدار، عقل و حافظه و قضاوت و تشخیص او را با «انری کویه»، سیاستمدار متعارف، على القاعده – با قدرت از آزادی دم میزند و پوشیده در خود به میعاد قدرت می برد. همه جسم و جان مردیست که او را بیش از آنکه سائقه یی این حجاب سپید، قدرت سیه کارش را بسط او را به رنگ خود در می آورد و قوه استدلال به نام روح و اراده ملت، سوق دهد، انگیزه یی میدهد. این چنین، توده، هم قدرت را از وی را چندان نیرومند و گاه همه پسند می به نام خواست توانایی، در صورت خام وتلطيف دست داده، هم آزادی را، و هم منت آزادی سازد که بسا، توده در برابر آن مبهـوت نشده اش، بر می انگیزاند. قدرت، تشنگی چون چوبدستی، مدام برفرقش فرود می آید: می ماند یا خلع سلاح میشود. اوست و دولت، مراد او. چیزی که در این هم چوب را خورده، هم پیاز را. نویسنده، هرگز در تاریخ باخودکامه یی روبرو میان سهم کمتری دارد و بیشتر اوقات سهم با آنکه در بسیاری جاها دلواپسی تعمیم و نمیشوید که نیروی استدلالش، سفاکیها و ندارد، جهد برای رهاندن غریق است. باید کلیسازی دارد، می گوید: «گمان نبرید من خونخواریهای او را توجیه نکند. خواست سیاستمدارانی آفرید که غریق را بگیرند، تنها از خود کامگان سخن می گویم که قدرت توانایی، دغدغه حفظ قدرت و بسط قدرت، نه آنکه گلیم خویش زموج بدر برند. میاندوزند ثروت گرد می آورند. سرشت در او به منطق و قوه استدلال تبدیل میشود سیاستمدار كلاسيك، درست عکس این عمل و اسپاردن قدرت به يك شخص، يا يكفرقه، و همه منابع و مصادر استدلال را در خدمت يا يك طبقه، یا به دستگاهی به نام دولت، همواره این او قرار میدهد و چون به توده استدلالهای کند. او غره آزادی بر می کشد و با هر غره، فراگرد تردستانه را در پی می آورد. شر او نشتر زنی، در چرك وخونابه یی که جاری نفسها را یا نفس هایی را بند می آورد. چون بزرگ، شر اصلی، همان خواست توانایی ست میشود، رنگ مغلطه و سفسطه را خواهی در کنه بنگری، نه توده، دلواپسی نخستین که در سیاستمدار در صورت خام و ناپرداخته اش، دید، مغلطه از خون رنگ ترین نوعش، و اوست، نه آزادی. به توده، چون يك افزار یعنی صورت غصب قدرت و خودداری از سفسطه از شوم ترین گونه اش. کار نیاز دارد، زیرا او نیز میداند که همه توزیع اجتماعی و انسانی آن، ریشه میبندد. اگر بپذیریم که منطق هر کس، | قدرت خود را از توده به دست می آورد، و این چنین، درجه یی از این خواست توانایی، بر گردان احوال روحی ومزاجی اوست، منطق به کلام دیگر، همه قدرت توده را از توده این اراده قدرت را می توان در سیاستمداران این به قدرت روی آوردگان، عین احوال آنها میستاند و هرگز سر آن ندارد که این همه زمانها دید. آنها که تاریخ را از دید خواهد بود، احوال کسانی که دیوانه آسا به قدرت را به او بازپس دهد. این چنین، چوب رابطه قدرت و انتقال قدرت خوانده اند، از این سوی توانایی کوس میبندند و از فرط میزانه را از دست توده می گیرد و به نام نمونه ها بسیار می توانند برشمرند.خودکامگان توانایی، منطق و مشاعرشان بیمار، یا مختل توده برسر توده می کوبد، تا خواست بازپس و سفاکان در میان زمامداران، از درجه یا فاسد میشود. از این زمان است که آنها گیری قدرت را از سر بدر کند حتی از یاد بیشتری یا از بیشترین درجه خواست توانایی دیگر نمی بینند، نمیبینند که به جای قدرت، ببرد و اگر به یاد دارد، جرات برزبان آوردنش بهره دارند. «خود» برای آنها عزیزتر از باروت گرد آورده اند…» نویسنده در يكجا را نیاورد. آزادی هم، دلواپسی او نیست، اما «جز خود» است. خواست تصرف قدرت، بر به استالین اشاره می کند و می گوید عقل سلیم ۵۲ نوشته بیدار چه باک ازموج بحر – چگونه می توان خطر نهفته در ذات قدرت را مهار کرد و سیاستمدارانی ساخت کمتر شرور، کمتر خودگرا و بیشتر صاحبدل و اندیشه ورز؟ 9
نمی تواند بپذیرد که این مرد که بنـابـر شـود، فاسد می شـود. در ذهـن چنیـن ر مصلحت خود را مصلحت عام سازد، یا روایتهای روسی و غربی، هردو، همه قدرت سیاستمداری، در، برپاشنه «خود» می گردد، مصلحت عام بنماید و با بادزن نیرومنـد و همه نیروی تصمیم گیری را در خود متراکم «خود» اهریمنی، «خود» سبع ومتوحش، «خود، قدرت، عقده هایش را باد بزند؟ با يك تربيت کرده بود، منطق سالمی داشت. منطق او پالایش نیافته، «خودی، که او را به سوی سیاسی انسانی قوی می توان شرارت قدرت نا انسانی ترین اعمال میبرد. این خطر، حتی سیاستمدار آینده را کاهش داد، می توان | حرص قدرت بود. آن همه تصفیه های خونین که کرد، در سپیده دم مـدون، شناخته شده بود. خطر نهفته در ذات قدرت را مهار کرد، ، آن همه آزادگان را که به جوخه آتش سپرد نمونه اش این که افلاتون، در مدینه فاضله توان سیاستمدارانی ساخت کمتر شرور، کمتر یا در یخبندان سیبری، منجمد ساخت، آن یا ناکجا آبادش، خردمندان و فیلسوفان را خودگرا و بیشتر صاحبدل و اندیشه ورز . همه گلوله ها که در دهانهای معترض خالی فرمانروایی داد. در سیاستمدار امروزی، چه در اردوی | کرد، آن همه سنگها که بر گور اندیشه این «آرزوشهر»، هرگز در تاریخ خاوری چه در پیشرفته ترین دموکراسی ها ( که فشرده آن همه سکوت و سوءظن برادر به پدیدار نشد و همواره چون يك «دورشهر»، در واقع، جبرهای لوکس و بر گردانهای شفاف برادر و پدر به پسر را که بر جامعه شوروی يك «نيست شهر»، در دورسوی دسترس انسان خودکامگیاند)، آنچه از همه کمتر است، حاکم کرد، آری، این همه را، نه به رضای باقی ماند.. دلواپسی بیغرضانهست. نویسنده سرانجام ملت، به رضای خواست توانایی اش کرد. در نویسنده، با همه آنکه گاه حقایقش می گوید: «سیاستمداری که بیداری انسانی اش، جنون قدرت، مغز فاسد میشود، تن، سراپا را به رنگ تندبدبینی می آمیزد، هنوز امیدوار جنگ افزار اوست، سیاستمداری که پشتوانه به نخوت و خودخواهی تبدیل میشود، نیروی است این «آرزوشهر» در افق دید انسان تربیت سیاسی اش، تکیه گاه او و نیروی اراده امروز سر بر آورد. می گوید: مگر نه آنکه ملت، ضمانت قدرت اوست از توفان بیم ندارد. هنرمندان، «خویشتن، خویش را که کوره یی او قدرت نمیخواسته، او قدرت نمیخواهد قضاوت خودبین و خودمدار میشود. نویسنده می افزاید: اگر بدبینانه این سخن «لاروشفوکو»، داغ از وحشی ترین غریزه هاست و بهیمی ترین تا به بویه حفظ آن، کاربرد همه وسایل قهر گزیده نویس فرانسوی را بپذیریم که همه شرارتها در آن میسوزد، به معجزه عشق و و تشدد را موجه داند. قدرت او پخش شده اعمال انسانی بر محور نفع شخصی و میل هنر به گلستانی از بدایع و ظرایف تبدیل است، قدرت او میان مردم پخش شده است قدرت می گردد، هیچ سیاست مداری، هراندازه می کنند؟ مگرنه آنكه يك پرورش نیرومند و در نتیجه، همه قدرتها با اوست، بی آنکه ملت پرست یا انسان دوست، از تیغ تیز این هنری و معنوی، پشتوانه خلاقیت بیدار و قدرتی داشته باشد، اما سیاستمدار متعارف، تعریف در امان نمی ماند. بدیهی ست که برخی چشم گشای آنها میشود؟ چرا درباره کسانی همه قدرتها را دارد، بی آنکه قدرتی با او از زمامداران و سیاستمداران و دولتمردان در که میخواهند یا باید جامعه یی را اداره کنند باشد. قدرتی که به يك گلوله یا به يك طغيان همه زندگی خود، یا در لحظه هایی از آن، و به فنی پیچیده تر از همه فنون پردازند،چنین فروریزد، چون «بومرانگ، عمـل مـی هنرمندانه یا به برکت تصادف، نفع شخصی شیوه یی باب نگردد؟ چرا بگذاریم هر که نیزه یی بازگردنده که سینه پرتاب کننده را کنـد و نفع عام را توانسته اند آشتی دهند، امـا عقده برتری رنجورتر و بیمارتری دارد، هر که میشکافد.» سیاستمداری که نه خرد سیاسی، نه تصادف فرصتشناس تر و مردم فریب تر است، هر که کور، یاریش داده میان این دو پل زند، در هفت جوش تر است، هر که در کوره روانش، زندان قدرت خویش که هر روز سفاكتر همه چیز میسوزد، به سوی قدرت یورش برد 55 ۵۳
نوشته اشرف دهقانی فرار از زندان ۵۴ روز دوم نوروز ۵۱ بود.خانواده هایمان | آنها فقط کاهگاهی با تاق سر میزدند. با شدم. روز قبل هم، چنین فکری بخاطـرم بطور دسته جمعی برای ملاقات ما بزندان | آمدن تعداد زیادی ملاقاتی برای دیـدار رسیده بود، ولی کمتر به آن پرداخته بودم. ملاقات از پشت باتاق برگشتم. فرصت جمع وجور کردن بودند آمده ملاقات حضوری بود. افـراد | زندانیان غیر سیاسی، خانواده، ما را با محبت و اشتیاق زیاد در میله ها و در حیاط بودن زندانیان عادی مسائل را در ذهن خود نداشتم. زنهـای آغوش میگرفتند. همگی خوشحال بودیـم. (بخاطر روزهای عید درهای طبقه بالای زندان | زندانی غیر سیاسی باتاق ما آمده بودند و رفقای اتاق مدام در جنب وجوش بودند با یعنی بندزنان را نمی بستند و زندانیان همه نمیشد با آنها حرف نزنم. کمی با آنها مادرها حرف میزدند. دوسه نفر از رفقا هم در حیاط بودند) وضع شلوغی بوجود آمده | صحبت کردم، اما فکرم بسیار مغشوش بود. به اتاق ملاقات، آنجائیکه میله وتور وجود بود که کنترل کردنش دشوار بود. برخلاف احساس میکردم مسئولیتی بزرگ روبرویم دارد و ملاقات همیشه در آنجا صورت همیشه که از تماس گرفتن ما با زنهای زندانی | قرار گرفته و احتیاج داشتم راجع به آن میگرفت، رفته بودند. عده ای از مادرهـای | جلوگیری میکردند، آن روزها میتوانستیم قاطی | فکر کنم. بلند شدم و ببهانه ای بحیاط رفتم. رفقای پسر، خود را قاطی زنهای عادی کرده | آنهاشویم. و آنها هم با تاقما می آمدندوساعتها | آنجا نیز نمیتوانستم تنها باشم و فکر کنم و دور از چشم پلیس و با كلكزدن به حتی تا نصف شب در اتاق ما می ماندند. زنهای زندانی که ما را بسیار دوست داشتند. پاسبانها خود را به پشت میله ها رسانده بودند با خود فکر کردم سرود خوانـدن | از اینکه فرصتی بوجود آمده و ما میتوانستیم و میخواستند ما را ببینند. رفقا آمدند و بمن | تنها، برای ملاقاتیها کافی نیست، بهتـر بحياط بیائیم و با هم باشیم، خوشحال بودند. گفتنـد عـدهای پشت میله ها ایستاده اند | است نوشته يا يك نوشته اعلامیه مانند چند نفر از این زنها بطرفم آمده و شروع و منتظرند ترا ببینند. بلند شدم و باتـاق بنویسیم که فردا برایشان بخوانیم. بحرف زدن کردند. ملاقات رفتم. کمی با آنها که مشتاقانه در موقع بدرقه ملاقاتیها فرا رسیـد. عصر بود. هنوز فکر نوشتن اعلامیه انتظار دیدار ما بودند، حرف زدم. آنها ملاقاتيها يك بيك ما را بوسیدند و ما تا را از ذهن خوددور نکرده بودم. میگفتـم با خیلی دلشان میخواست که داخـل زندان دم در همراه آنها رفتیم. موقعی که از در خواندن اعلامیه برای خانواده ها لااقل کاری بیایند ملاقات حضوری بکنند. گفتیم که بیرون میرفتند، متوجه شدم که موقعیت | کرده باشیم. میخواستم شروع به نوشتن میتوان باسم فامیل بداخل زندان آمد. بسیار مناسبی برای فرار بوجود آمده است. | بکنم که از خود پرسیدم: راستی در این نه تعداد ملاقاتیها را میشمردند و نه کسی | شرایط خاص، بزر رگ ترین کاری که روز سوم فروردین، عده زیادی زن | به قیافه ها نگاه میکرد. پاسبانی دم در ایستاده | توانم انجام بدهم، اعلامیه نوشتن است؟ و چادری از دخترهای جوان گرفته تا پیرزن، بود که میدانستم به تنهایی قادر به کنتـرل | یا کار دیگری هم میشود انجام داد.؟ با این باسم فامیل بزندان آمدند. از دیدن آنهمه هم نیست. بفکرم رسید که میشود فرار کرد پرسش یکباره بخود آمدم. فکر فرار با محبت و شور و شوق بسیار خوشحال بودیم. | حتى يك لحظه خواستم قاطی آنها شوم و وسعتی خیلی بیشتر از صبح در ذهنم قوت میدانستیم که آنها بخاطر وابستگی هـای | بیرون بروم. ولی بسر و وضعم نگاه کردم، | گرفت. و بخود گفتم، چکارداری میکنی خانوادگی یا بخاطر شخص بخصوصی بزندان | شلوار زندان بپا داشتم که کهنه و وصله دار در حالیکه میتوانی کاری پر ثمرتر از این نیامده اند. بلکه محبت آنها نشانه علاقه شان بود و بلوزی که وضعش خیلی بدتر ازشلوار | انجام بدهی، چرا وقتت را برای این کار به مبارزه و مبارزین بود. همگی به هیجان بود. دمپایی بزرگ زندان را هم پوشیده میگذاری؟ بلند شدم و کاغذ و مداد را کنار بودیم. با خود می گفتیم باید به صورتی بودم. بنا براین وضعم غیر عادی بود وشباهتی | گذاشتم. سعی کردم خیلی جدی با موضوع بخواست آنها که میخواستند هر چه بیشتر | بافراد آزاد در بیرون نداشتم. و به زودی | فراز برخورد کنم. ما را پیکار جو و آشتی ناپذیر ببینند، پاسخ | جلب توجه میکردم. به پاسبان چشم دوختم. در اینموقع ناهید جلال زاده، یکی بدهیم. و آنگاه دور هم جمع شدیم و دسته از اینکه بهترین موقع برای فرار وجودداشت | از افراد اتاق، بسراغم آمد و با شیطنت گفت جمعی برایشان سرودهای انقلابی خواندیم. | ولی من نمیتوانستم از آن استفاده کنم، | دیدی چه موقعیت مناسبی برای فرار بود؟ از پاسبان وافسر نگهبان کسی در اتاق نبود. ضمن آنکه هیجان زده بودم، ناراحت نیـز | کمی با همدیگر حرف زدیم وضمن صحبت آمده 9 اشرف دهقانی، چريك فدائی خلق در سال ۵۱ از زندان قصر، به نحو معجزه آسالی گریخت ، فرار او در آن زمـان چندان شگفت انگیز بود که همگان را دچـار ناباوری و حیرت کرد آنچه در پی می آید داستان فرار این چريك مبارزه از قلم خود اوست. –
سعی کردیم بهم امیدواری بدهیم بالاخره میتوانیم فرار کنیم. شروع به تهیه مقدمات فرار کرد:. | حرفی میزدیم این موضوع همیشه بین اول باید لباسهایم را عوض میکردم و لباس | زندانیان مطرح میشود رفقا بدلائلی از بهتری میپوشیدم. میدانستم که این کار | جمله دلائل تبلیغی فرار من، که احتمالا بیش نظر رفقا را جلب خواهد کرد یادم آمد که از فرار آنها سروصدا میکرد، گفتنـد حرفهای مادرم و ملاقاتیهای دیگر را بهانه | اولین نفری که فرار کند در صورت امکان قرار دهم. معطل نکردم برفقا گفتم: بابا باید من باشم، اینست که دیگر مردد نماندم این مادرها هم به چه چیزهایی توجه می- و تصمیمم را گرفتم. کنند، مادرم همه اش اصرار میکند که باید و برای درباره دیدنش آش نذری لباسهایت را عوض کنی، حالا نمیدانم این روز چهارم فروردین: ملاقاتی ها آمدند. درست است که بخواست مادرم رفتار کنم باید کوچکترین حرکتها و اتفاقات را در یا نه؟ بنظر شما اگر لباس خوب بپوشم، نظر میگرفتم و موانع کار را میشناختـم. تاثیر بدی خواهد داشت؟ آنروز کوئی وضع عمومی شده بود. در رفته بودند، ولی رفقا برنگشته یکی از رفقا که از ناراحتی مادرم پاسبان هر کدام در اول و آخر اتاق ایستاده بودیم. سعی میکر از چشم أنها سخت تحت تاثیر قرار گرفته بود . چون بودند و با دقت بوضع اتاق ملاقاتیها نگاه بمانیم. منظورمان او بود که فردا بعد از مادرم هنوز مرگ رفیق بهروز را باورنکرده | میکردند. در بیرون حیاط نیز تعداد پاسبانه | فرار، رفقا بزودی درجه غیبت ما نشده و زیاد شده بود. تعداد ملاقاتيها مثل روزقبل آنرا مثل امروز – تلقی کنند و بی جهت بدنبال ما نکردند که این خود ممکن بود زیاد نبود. با خود گفتم: دیدی چطور دیر این کار درستی نیست که جنبیدی؟! بهترین خصلت کار چریکی باعث شود مزدوران قبل از اتمام برنام چیز کوچکی پیرزن اذیت بشود. این کار غافلگیر کردن دشمن است. دیگر فرصت فرار از غیبت ما با خبر شوند. چه عیب دارد؟ تازه، مگر تو میخواهی لباس غافلگیر کردن دشمن از دست رفته بود. بهرحال عصر زندانیان را بردیف در حیاط چیده و سرشماری کردند. و برای شمارش سعی کردم پیش همه ملاقاتیها بروم. چون شيك بپوشی؟ رفقای دیگر هم حرف او را تائید میخواستم از وجود آنها برای انجام عمـل دقیق، مخصوصا دربار با تاق آمدند. لميس کردند و من با کمی نارضائی ظاهری، حرف خود استفاده بکنم. اول مقداری پول از مادرم دیگر کاملا هشیار شده و مامورین دادسخن آنها را قبول کردم. لباسهایم را عـوض و ملاقاتیهای دیگر که اصرار داشتند میدادند که هیچکس نمیتواند از اینجا فرار بکند چون ما همه جا را تحت کنترل داریم. تحفه ای یا چیزی بمن بدهند، گرفتم. چون هر نمودم. ت باشد. شب بود، بچه ها همه خوابیده بودند پیش خود فکر میکردم که در بیرون لازم میخواستند بدینوسیله بما و زندانیان غیر ولی من خوابم نمیبرد. میخواستم ببینم برای خواهم داشت. بعد ببعضی از ملاقاتیهای سیاسی بفهمانند که اگر تا آن موقع هم انجام این عمل چه کارهایی لازم است. تمام جوان سپردم که برای اینکه رفقای همبند، کسی بفکر فرار افتـاده باشد، منصرف مقدمات را يك بيك در ذهنم جور کردم خوشحالتر بشوند، بیشتر با آنها صحب بشود. به ناهید گفتم: امکان موفقیت چهل و بعد صحنه فرار را مجسم نمودم. تمام کنند. و بهر يك يادآوری میکردم که تو درصد است و ما این کار را می کنیم، بالاخره وجودم را شوری فرا گرفت. غلطی زدم و همه اش سعی کن با فلانی حرف بزنی. منظورم هر عملی ممکن است با خطر شکست همراه هیجانم را پوشاندم. بالای سرم را نگاه این بود که با این کار، رفقا و مـلاة تيها کردم. ناهید را دیدم که او نیز نخوابیده بیشتر با هم گرم بگیرند. و دیگر متوجــد بعد از سرشماری، در حیاط قدم میزدم نگاه کردیم و خندیدیم. او با کارهای من یا غيبت من نشوند. آنروز:ور و منتظر فرصتی بودم که برخت کنی بروم. حرکت آرام لبها پرسید: پس فردا کج فرار نبود. هنوز چادر و کفش نداشتیم. جائیکه لباسهای زندانیان را موقع بزندان هستیم؟…. بعد خندیدیم و دستمان را به تعداد ملاقاتیها هم کم بودند. به آنها سپردیم آمدن گرفته و آنجا میگذارند. فکر میکردم علامت سکوت بروی دهانمان گذاشتیم. تا که چون فردا آخرین روز ملاقات است، بنحوی از آنجا چادر و کفش بدزدم. متوجه | مبادا رفقا بیدار شوند. و یا پاسبان گشت بدیگران هم بگویند که بملاقات بیایند. «سکینه» شدم. همان قربانی عدالت توخالی موقع بدرقه آنها که فرارسید متوجه رگذشتش را گفتم. او آریامهری که قبلا موضوعی ذهنم را اشغال کرده بود. در گوشه ای نشسته و گریه میکرد. پیش او که افسر نگهبان و دو نفر پاسبان شدیم میدانستم بهرحال امکان فرار برای بیش از دم در ایستاده و شدیدا ملاقاتیها را کنترل | رفتم و سعی کردم دلداریش بدهم، ولی او دو نفر نیست. چرا که می بایست هنگام بدرقه میکنند. به ناهید گفتم: عجب وقت ابیهوده | آنچنان خشمگین بود که بکسی اجازه نمیداد ملاقاتیها، جلو دید ماموران قرار میگرفتیم گذراندیم. چرا از روز اول بطور جدی شروع | پهلویش بایستد، همه را بادست کنار میزد و اگر از هفت نفر (تعداد کلی ما) چهار نفر نکردیم. و بعد از هم پرسیدیم: اگر یکی | وهمچنان های های گریه میکرد. کمی پهلویش کم میشدند، زود بچشم میخورد. با خود از ما دم در اولی، هنگام فرار دستگیر شود، ایستادم. گریه های او قلبم را بدرد می آورد. میگفتم نباید این کار را رفیق شهین یـا آیا دیگری موفق بفرار از در دوم خواهد | زنهای دیگر نیز یاد بدبختیهای خود افتاده رفیق رقیه انجام بدهند؟ در اینکه آنه۔ شد؟ و به نتیجه رسیدیم که نه، حتما همه بودند. «قدم خیر» زن جوانی که بجرم قاچاق میتوانستند این عمل را با شایستگی بیشتری درهای بیرون را میبندند. با اینکه ملاقاتیه | مواد مخدر زندانی شده بود، با اعتراض و سر برسد. :K از من انجام دهند،شکی نداشتم. ولی موضوع این بود که قبلا هر گاه که در مورد فرار J ۵۵
ناراحتی زندگیش را شرح میداد: آخر با مزدوران حقیر را در وحشت دائمی غرق بر خلاف صبح بسیار خونسرد بودم. حرکان أن وضع بد زندگی، وجود سه تا بچه نموده اند. بیکاری شوهرم که یکسال تمام دنبال کار | عاقبت هم پیدا نکرد، آخرش گذشتیم. ر بطور طبیعی تنظیم کردم. از در ولی هنوز دو قدم بیشتر نرفته بودیم که فریاد اسبانی بلند شد: گشت، روز پنجم. زندانی کنند؟ بوده دچار اختلال حواس شده چاره ای غیر از صبح بود، آنروز می بایست برنامه آهای کجا در میری…؟! و بطرف روی آوردن باین کار برایم وجود داشت: | فرارمان را عملی میکردیم. بی آنکه خودم جائیکه ما ایستاده بودیم، دوید. من در در حالا نمیدانم سر بچه هایم چه بلائی آمده، بخواهم، هیجانی داشتم. قلبم بشدت می تپید و . می ناهید بودم. پاسبان متوجه من که وضع توی پرورشگاه روزهایشان چطور میگذره، از این موضوع بسیار ناراحت بودم و خودرا كاملا عادی و طبیعی داشتم نشد، ناهید را و با خشم فریاد میزد آخر چرا باید مرا ملامت میکردم که: آخر یعنی چه، چرا باید گرفت و باخود بحیاط بر گرداند. عده ای از این حالت بمن دست بدهد، مگر چه کار ملاقاتی ها در بیرون وعده ای در حیاط بودند. زنهای دیگر نیز از بدبختی خودمی دشواری میخواهد صورت بگیرد….؟! پاسبان فوری بر گشت. و آنگاه شروع کرد گفتند. ما هر روز نمونه های فراوانی از این یاد رفیقی افادم که هویتش برای چادر زنها را يك بيك عقب زدن وصورتشان قصه های تلخ میشنیدیم. باز هم آنروز بخشم | ساواك ناشناخته بود. او را مدام شکنجه را نگاه کردن. من هم آنجا بین زنها ایستاده آمدم، ولی سعی کردم آنرا در دلم نگهدارم. | می کردند که بلکه بتوانند حرفی از او در بودم. نمیدانستم چه باید بکنم. پاسبان بطرق وقت آن رسید که به رخت کنی بروم. زنها | بیاورند. او یکبار تعریف کرده بود: «که زنی که درست پهلوی من ایستاده را يك بيك بوسيدم و خداحافظی کردم. هر بار خواسته اند مرا باتاق شکنجه ببرند، تنم و چادر او را کنار زده بصورتش نگاه کرد مامور رخت کنی، زن نسبتا پیر ولی | میلرزد. اما هرگز زیر شکنجه کلمه ای نمی- من سعی میکردم وضعی بخود بگیرم که بسیار زرنگی بود. میتوان صفت پررو و گویم. و گفته بود شکوه انسان هم در همین عادی جلوه کند. زنبیل را با بی اعتنایی به بیشر را در حق او براحتی بکار برد. تاکنون | است که میلرزد، شکنجه می بیند، اما کلمه ای بازرسی او، در دستم تکان دادم و باصورتی که نصف آنرا باچادر پوشانده بودم، بپاسبان هرطور بود سعی میکردم حالت عادی نگاه کردم. او هم که وضع را عادی دیده را برای یافتن هروئین لخت مینمود و دقیقا خود را بازیابم. ظهر همه چیز آماده بود، توجهی بمن نکرد و سراغ زنهای دیگر بازرسیشان میکرد. یکبار نیز هنگامیکه من عده ملاقاتیها بیشتر از روزهای پیش بود و رفت. حالا چند نفر از ملاقاتیها متوجه من بدادگاه میرفتم کاغذی را که حاوی پیامی | همگی چادر مشکی بسر داشتند. زنبیل چادرو شده بودند و احساس میکردند فرصت دارد از سیمین نهاوندی برای شوهرش منوچهر کفش را در گوشه ای از اتاق که ملاقاتیها | از دست میرود. آنها با محبت مرا در میان گرفته نهاوند(۴۶) بود و قطعاتی شعر که برای رفقای | آنجا جمع شده بودند قرار داده بودیم. در و هیجان زده گفتند: زردباش تو بیفت جلوا را پسر میبردم، پیش من پیدا کرد و دویست پاسبان مرد و يك پاسبان زن هر کدام در من راه افتادم. در راه عده دیگری از ملاقاتیها تومان جایزه گرفت. گوشه ای از اتاق ایستاده بودند. وافسر راکه دیروز بملاقت ما آمده بودند، دیدم. او در رخت کنی نشسته و بخیال خود نگهبان هم زود زود به اتاق سر میزد. معاون آنها هم متوجه وضع شده و همگی مرا با حرکات مرا که ببهانه آوردن ژاکت بآنجا نیز که تازه از مرخصی برگشته بود، ما را | احساس خوشحالی و حمایت تمام، در میان رفته بودم، زیر نظر گرفته بود. اما کار می پائید. به مادرم گفتم که موقع رفتن از | خود گرفتند. از چنین حمایتی آنقدر احساس مدت زیادی طول نکشید و با چادر و کفشی مامورين راجع بملاقات حضوری فردا بیشتر | خوشحالی می کردم که حدی نداشت. یاد در زنبیل جای داده بودم باتاق بر گشتم. بپرس به مادرهای دیگر نیز همین را می | اولین لحظات دستگیریم افتاده بودم از بازرسیهای بدنی زندانیان موفقیتهای زیادی | حرف نمیزند!» نصیبش شده بود. چون او زندانیان غیر سیاسی من که و بخاطر اینکه جلوی دید رفقا نباشد آنها سپردم و یا میگفتم با پاسبانها هم کمی حرف | دست ماموران ساواك اسير بودم و از پشت بزنید. منظورم این بود که بطریقی سرپاسبانها | شیشه ماشینی که مرا بسوی شکنجه گاه می- تعیین را زیر تخت پنهان کردم. موقع شب مخفیانه بدفترهای رفقا با ملاقاتیها گرم باشد. برد، با خلق توی اتوبوس در دلم صحبت نگاه کردم که اگر نوشته ناجوری دارند میکردم و به آنها قول میدادم که به آنها وفادار بی آنکه خودشان متوجه شوند، پاره کنم. موقع رفتن فرا رسید. وقت آنرا خودمان خواهم ماند. واينك از اینکه تا این لحظه به عهد کرده فکر میکردم که بعد از فرار من ممکن است بودیم. من دوسه دقیقه زودتر با خودوفادار مانده بودم، احساس غرورو شادمانی افراد خانواده ام خداحافظی کردم خودرا بسرعت میکردم. غرق در محبت بودم با خود میگفتم: اتاق را بگردند و رفقا غافلگیر بشوند. به زنبیل چادر و کفش رساندم و ناهید هم خلق اینست. محبتش چون اقیانوس، عمیق آنشب تا ساعتها بیدار بودم. برف آمد. در شلوغی صحبتها و خداحافظیهـای که در بیرون منتظرم هستند، به ملاقاتیها چادرها را و بی پایان است. ونیرویش از هر نیرویی برتر کرده و کفشها را سر آنگاه که راه بیفتد، دیگر چیزی بنابودی پوشیدیم و قاطی آنان شدیم. هیچ کس متوجه مسئولیت خطیری که بعهده داشتم. روزهایی را مبتسم میکردم که با قاطعیت تمام يك دشمن نمی ماند. نبود پاسبان زن در حالیکه از کار مداوم چند چريك، و با احساس قدرت در خود، اسلحه روزه خسته شده بود، به سنگینی حرکت رگ، می بایست از جلوی تا دم در بزر بدست گرفته و سینه دشمن را هدف قرار کرد. پاسبانهای مرد به محبت مادرها جواب | سه زندان که دم در هر يك از آنها دوپاسبان میدهم. به سنگر مبارزه می اندیشیدم که میدادند. از در اتاق بیرون آمدیم. و بدم در فقا اندیشیدم ایستاده بودند، بگذریم. تنظیم کردن حرکت رفقای همرزهم در آنجا با مبارزه بی امان خود رسیدیم. رئیس، معاون، افسر نگهبانها و خود و حالت عادی بخود گرفتن، مسئله مهمی کاخهای ستم دشمن را بلرزه در آورده اند، و که می بایست در اینجا رعایت شود چندین پاسبان بردیف دم در ایستاده بودند. بود ۵۶ ه ” > در
با مطلع شدن ها از مسئله فرار احتمال موفقیت بود. حال دیگر فقط نیم در چه بسا که قبل از رسان به دم در بزر رگ آنها به آنجا تلفن کرده و دستور داده بودند، همه درها را ببندند. نمیدانستم که بالاخره باید قدمهایم را بجلو، از خطر رستن بحساب آورم یا بطرف خطر رفتن! هیچ کاری هم نمیشد کرد. میبایست با همان نیم درصد احتمال به پیروزی بجلو می رفتم. حالت عادیم را در تمام لحظات حفظ کرده بودم. بایـن ترتیب بدم در بزرگ رسیدیم. آنجا می بایست ورقه عبور داده و رد میشدیم. آنهائی که مرا در پناه محبت خویش میبردند، مامورین را فریب داده و وانمود کردند که ورقه عبور پیش آنهائی است که از پشت سر می آیند! | بدین ترتیب از آنجا هم گذشتیم. دیگر در بیرون بودم. سوار ماشین شدم. و دیگر دست دشمنان بمـن نمـی۔ رسید….* بدینگونه بود که من از زندان دریدم تا بتوانم اسلحه بر گیرم و دوش به دوش رفقای انقلابیم، بار دیگر در بیرون از زندان. با ایمان به پیروزی انقلاب رهایی بخش خلق با خشم و کینه پایان ناپذیر بدشمنان خلق ساعت برقی شبخواب درتاریکی هنگام استراحت وقت صحیح را با نور بـه سقف اطـاق خواب شما منعکس میکند * – در این قسمت از مطلب، بخاطر پارهای مسائل امنیتی، جزئیات نقشه فرار و چگونگی اجرای آن بطور کامل گفته نشده. رفقا اگر نارسائی وابهاماتی در آن می بینند، آنرا بحساب رعایت اصول مخفی کاری بگذارند. 8:20 «ساعت شبخواب بیصدا و دارای زنگ آلارم میباشد ساعـت بـرقی شبخواب ساخت آمریکا مستقیما با دستور تلفنی شمـا بـرای شما ارسال میگردد. به مبارزه ادامه دهم. و با تمام توانائیم، دین قیمت فقط ۲۹۹تومان خود را بانقلاب رهائی بخش خلقهای در بند ستم ادا نمایم. 12 هم الان بـا تـلفنهای ۸۳۱۷۹۰- ۸۳٢٧٧٦- ۸۲۹۸۷۸ تماس بگیرید تا فوراً ساعت برای شما فرستاده شود از شهرستانها نماینده فعال و معتبر پذیرفته میشود و ۵۷ /
انقلاب فرهنگی ایران * ۵۸ ثروتمندانی که بیشترین بهره را از رونق اقتصادی ایران برده اند، هم از نظام گذشته دل بریده اند هیچ انقلابی تا این حد ضد چپی نبوده است اتحاد ملاها، بازاریها وروشنفکران قبل از همه، يك اتحادفرهنگی است وقتي يك خبرنگار بعـداز يك سال است؟». از يك سال پیش که ایران را ترك | اینکه تا به حال هیچ انقلابی تا این حد دضد دور بودن از تهران به این شهر باز می گردد، کردم تا امروز خیلی چیزها عوض شده است. چپی نبوده است، در واقع به سرگردانی به زحمت می تواند تهران گذشته را بازشناسد. خود تهرانیها هم هنوز باورشان نمیشود. يك | خود اعتراف می کنند. این ادعای آنها از خیابانهای بزرگ شهر بیرونق شده اند جوان تحصیلکرده می گفت: «مـا حيـران | بسیاری جهات درست است. جنبشی که گوشه و کنار میدانها تانکها و سربازان توجه مانده ایم، در برابر روندخارق العاده«انقلابمان.» | هم اکنون در ایران پا گرفته است، تمام نهادها را به خود جلب می کنند. شهر غم انگیز می- يك سال پیش، هیچکس نمی توانست | و تعابیر مارکسیستی را باطل جلوه میدهد. نماید. اما وقتی با ایرانیها حرف می زنیم احساس | چنین انفجاری را پیش بینی کند. البته | زیر بنای طغیان امروز مردم ایران را به هیچوجه نگرانی تقریبا زایل میشود. نگاه ایرانیها | نشانه هایی از تغییر روحیه در مردم پیداشده | مبارزات طبقاتی تشکیل نمی دهد. هیچ برخوردی تغییر کرده است. ته چشمان آنها نوعی بود، اما هيچيك از ایرانیها نمی توانست تصور | به معنای واقعی کلمه میان طبقه ثروتمندان و خوشحالی توام با وقار برق میزند. مردمی این راهم به خیال خود راه دهد که سال | فقیران وجود ندارد. ایرانیها برای يك طرح که تا چندی قبل از قانون سکوت پیروی ۱۹۷۸ اولین سال انقلاب فرهنگی او خواهد | سیاسی معین نمیجنگند. جنگ آنها عليـه می کردند، مردمی که در ابراز عقیده سیاسی بود. چرا که انقلاب ایران در واقـع يك | نظامی است که کوشیده است هویت فرهنگی از خود خست نشان می دادند و در چنگال | انقلاب فرهنگی است. به همین علت هم وضع | آنها را در هم بشکند. این مبارزه از مذهب وحشت زندانی بودند، میل به حرف زدن و ایران اینقدر برای کارشناسان غربی بغرنج شیعه ابراز نظر کردن را بازیافته اند. شده است که از تجزیه و تحلیلهای معمولی | گیرد، و ایرانیان برای واژگون کردن نظامی مذهب خاص ایرانیها نیرو می که مسئول قطع شدن رابطه و پیوند آن با مرتب سئوال می کنند: «روزنامه | سیاسی فراتر می رود. فرانسوی دارید؟»، «خمینی به تازگی چه گفته بعضی روزنامه های فرانسوی با تکرار | سنتها و تاریخشان است، به مذهب شیعه | ¡ –
تکیه دارند. برای آزاد کردن يك ملت از قید قدرتهای روزهایی که استاد و دانشجـو در محوطه در حال حاضر نوعی خودآگاهی جمعی | خارجی میدید. به همین دلیل هـماكـنـون دانشگاه صدا بلند کردند. ایرانیها کم کم در ایرانیها به چشم میخورد. آنها فهمیده اند | کتابهای او پرفروش ترین کتابهاست. آزادی را مزه مزه می کنند و حاضر نیستند آن را از دست بدهند. همین احساس در روزنامه نگارانی که سرسختی آنها در مبارزه از دست هم دادند. ملاها، بازاریها روشنفکران حال حاضر ترجیح میدهند قلمهایشان را سانسور را ننویسند. بازاریها حاضرند برای که طی ده سال گذشته کوشیده اند روح آنها | «بهار» تهران را به بهای رفاه فریبنده مادی بخرند ویژگی وضع کنونی ایران در اتحاد شگفتی آفرید نیز وجود دارد. مگرنه اینکه کوشیده اند پربهاترین جنبه زندگی آنها، بی سابقه ـ و به زعم عدهای غیرطبیعی – میان طی ۲۵ سال آنها نوکران رژیم بودند؟ آنها یعنی هویتشان را و ویژگی ایرانی آنها را مذهبیون، تجار بازار و روشنفکران است. در بهار دوباره به دست آمده آزادی می کوشند بین ببرند. حتی بورژواهای ثروتمندی که این سه گروه برای «نه» گفتن به نظام حکومتی از خود شایستگی نشان دهند. آنها برای بالاترین بهره را از رونق اقتصادی چند سال ایران، به تجاوز فرهنگی و به تحقیر دست به اخیر برده اند نیز از نظام گذشته دل بریده اند. اولین بار شاهد عطش مردم برای خریدن و بلع کردن مطالب روزنامه ها هستند. آنها در یکی از آنها به من می گفت: «ثروت ناگهانی | یاهم به پا خاستند. این اتحاد قبل از هرچیز ما در فضای آخرالزمانی و غارت هذیان آلود يك اتحاد فرهنگی است. هريك از اين سه بشکنند و درباره مطالب دیکته شده توسط ثروتهای ملی به وجود آمد. با زنده کردن | گروه نماینده وجدان مشترك مردم است افسانه مرغ تخم طلا، میخواستند کار ما را پاسدار میراثی فرهنگی که نباید نادیده ادامه راه روزنامه ها، زندگی روزنامه نگاران بسازند. کشور ما به خارجیان فروخته شده انگاشته شود. اسلام تنها يك مذهب نیست، را از نظر مالی تامین کنند. بود. در واقع ثروت نفت استعمار اقتصادی بلكه يك شيوه زندگی کردن هم هست. این همبستگی تازه ایرانیهارا سرمست کشور را برایمان به ارمغان آورده بود». بازار با اینکه اقتصاد امروزی را کرده است. دیگر ترس در دلها خانه ندارد. بازگشت به سرعت صورت گرفت. مدنظر دارد، هنوز از اصول آباء و اجدادی نه ترس از قدرتهای بزرگ گامهای مردم ایران در جریانی سریع افتاده بود که جهت تجارت پیروی می ی کند. نقل و انتقالات پولی، را سست می کند و نه بیم از بروز اغتشاش. حرکت آن خلاف میل ایرانیها بود. امروز حتى اگر میزان آن به میلیونها ريال برسد، شاید «واقع بینی، مبارزه جویانه ایرانیها در مردم ایران با روکردن به اصول اسلامی در برپایه قول و قرارهای شفاهی صورت می گیرد، همین نهفته باشد. راقع خواستار بازگشت به ارزشهای واقعی و مذاکرات تجاری در بازار يك هنر به شمار اجتماعی و مذهبی هستند که زیربنای جامعه ایران را تشکیل میدهـد. این مخموران نباید مخالفت اکثریت مردم ایران را دلارهای نفتی، که هنوز شگفت زده هوشیاری شهرهای ایران چند ساعتی را به گردش | با سیاستهای شاه مثل بعضی از نشریه های ناگهانی خویشند، مصمماند برای همیشه خود بپردازید تا فورا متوجه شوید که بازار هنوز | انگلیسی، مخالفت با امروزی شدن کشور را معالجه کنند. برای آنها شیعه گری آخرین امید رستگاری است. شاهرگ حیاتی تجارت کشور و پاسدار | تلقی کرد. دکتر عنایت مـدیـر مهمترین روح ایرانی است. مبارزه بازاریها با رژیم، ماهنامه ایرانی می گوید: «جنبش کنونی علیه نگاهی استعمار گرانه می آید. کافی است در بازار تودرتوی یکی از می توان طغیان امروز ایرانیها را مظهر درست مثل مبارزه وكلا وقضات،دانشجویان، | تجدد گرایی قدعلم نکرده است، بلکه در کارگران، روزنامه نگاران و روحانیون شیعه، | برابر غرب گرایی ایستادگی می کند». عبایت يك مبارزه معنوی است. همه میخواهنددوران | یکی از روزنامه نگاران نادری است که سالم يك «ناسيوناليسم فرهنگی، تلقی کرد. ایران خود را در معرض نابودی فرهنگی معنوی میدید. بنابراین برای مبارزه با تلخ تحقیرها را پشت سر بگذارند. در گذشته | علت شهامتش در طرح مسائل و تفسیرهای سرمایه داری وحشی، ایرانیها سلاح سنتهای کوشش میشد آنها را درهم بشکنند، وحان | روشنگرانه اش در امور سیاسی بسیار مورد معنوی خود را به دست گرفتند. این مکاشفه را ایرانیها تا حدی به آنها به نام شایستگی خود و نه تنها به خطر | احترام است. وی که از مریدان مرحوم دکتر حفظ منافعشان طغیان کرده اند. باید می علی شریعتی جامعه شناس و نویسنده ای مصدق است، اضافه می کند: «تلاش زیادی دیدید ایرانیها با چه شوری از «بهار» اخیر | به عمل آمد که تمام سنتهای ما را نـابـود مدیونند که کوشید روشنفکران و مذهبیون ایران سخن می گویند. از راه پیمائیهای | کنند. يك ملت نمی تواند تنها با دلارهای نفتی را آشتی دهد. شریعتی در مذهب سلاحی طولانیشان، از نمـازهـای جماعتشان و از | زندگی کند، مخصوصا که این ثروت نابودی ه ۵۹ > > 2 43
کلام نخست تهران مصور، در چند شماره ای که منتشر شده، از سوی گروههای مختلف مورد محبت و حمایت قرار گرفته است. بسیاری راهی که نویسندگان تهران مصور بر گزیده اند، راه آزادی است. معتقدیم که باید در این دوره حساس بی واهمه از قدرتها تا يك آيت الله. این بدان مفهوم نیست که آنها می نگریم. از يك چريك فدائی خلق، تا يك مجاهد، تا يك شخصیت اجتماعی بارز. | کار ما و روش ما را پسندیده و به تشویق و تهدیدها گفتنیها گفته شود، و سـخت اعتبار همه آنان در چشم ما یکی است. نه، ما برخاسته اند و از این فراتر رفته، عنوان پای بند آنیم که اگر در این طلیعه آزادی، اما همه را در يك صف می گذاریم. صـف کرده اند، چه کاری از آنها برای تهران هراس و واهمه به دل راه دهیم، آزادی بدست مبارزان ملت ایران. صف مبارزه علیه زور مصور ساخته است؟ عده ای هم بوده اند که آمده کامل نخواهد بود و راه تکامل نخواهد و قلدری و اختناق و سانسور و ما را سرزنش کرده اند که راهی که میرویم پیمود. معتقدیم که ترس از گفتن بوده است در این شماره به مناسبت ۱۹ بهمن اصولی نیست یا عينك بدبينی به چشممان که همواره بر آزادی ضربه زده است. وحشت سالروز رستاخیز سیاهکل، چند مطلب زده ایم، یا آنکه بی طرف نیستیم و در نوشته ها از نوشتن بوده است که بزرگترین ضربه و گزارشها بیطرفی رعایت نمیشود و به مناسبتهای دیگر که پیش خواهد آمد، رویهمرفته ادعا کرده اند که به گروههای روی، يك دوره نوشتن بیهراس را تجربـه را بر پیکر آزادی وارد آورده است. ازاین مربوط به چریکهای فدائی خلق ایران داریم. چپ متمایل تر بوده ایم، تا راست و خلاصه برای دیگر گروهها، بی تردید مطالب بسیار به قول حافظ: بر ما بسی کـمان ملامـت خواهیم نوشت. مبادا هيچيك از آنها سبب کشیده اند. شود عدهای بپندارند ما ارگان گروه نیز، این را بگوئیم که برای ما به تشویق یا سرزنش ما پرداخته اند، قصد آنها که مبارزه ملت ایران را تـداوم بهتر شدن و غنی تر شدن مجله را داشته اند، بخشیده اند، برای ما گرامیاند و بدون توجه چند نکته را تذکر میدهیم: به مواضع ایدئولوژيكشان، از يك ديده در بی آنکه در این نکته تردیدی داشته همه روندگان راه آزادی محترمند. از هر خاصیم. نه. ما ارگان آزادی هستیم و هر کس، گروه و دسته و تیره و…. به راست وچپ هر گروه در این راه گام زده باشد، در باشیم که همه آنها که بوسیله نامه یا تلفن آن اندازه اهمیت نمیدهیم که به آزادی. تهران مصور جای خود را خواهد داشت و به معرفی و شناساندن آنها در حد امکانات خواهیم پرداخت و این را وظیفه خود می دانیم. س.ع کنیم. سخنی با آن آزاده مرد عنوان مقاله حسین مهری است که در آن خطاب به آیت الله خمینی نوشته است: «من شما را ستودم وقتی از ملت فرانسه بخاطر تفاهم و اجازه آزادی بیانی که به شما عرضه کرد، سپاسگزاری کردید. بگذارید ایران همان شود که فرانسه برای شما تنفسگاهی برای آزادگان،. بود. 3 بهشت زهرا، هايدپارك تهران بهشت زهرا گزارشی است درباره صاحب امتياز ومدير مسئول عبدالله والا | هفته نامه مستقل سیاسی این گورستان بزرگ تهران که در این اواخر بیشتر از آنکه گورستان باشد، محل اجتماع مردم برای تظاهرات و سخنرانی شده است. آزاده مهندسی همکار تازه مان از دیدگاه انتقادی به این هايدپارك تهران نگریسته است. روزی که وحشت موج میزد و اجتماعی شماره مسلسل ۱۶۱۱ محمد علی نژاد همکار ما تصویر های زنده ای از روز چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه داده است. او یادداشتهای خود را در فاصله میدان فردوسی تا میدان مجسمه که محل مانور نظاميان، يك روز پیش از ورود آیت الله خمینی، بوده است، نوشته است. تلفن ۳۱۳۸۳۸ آگهیها ۳۱۱۵۱۵ شبیه میدانند، در مقاله یی نوشته است که اینها بهم شبیه نیستند. از تباری دیگرند نشانی موقت، خیابان لاله زار، گراندهتل و راهی دیگر می روند، به پایانی دیگر میرسند. ۳۱۳۸۳۹ – سردبیر معاون تحریری سیروس علی نژاد معاون فنی حسن لکو ئی دبیر عکس عکسها از مدیر داخلی مسعود بهنود فتح الله والا حروفچینی آگهی ها شهرستانها چاپ شرکت افست (سهامی عام) تلفن: ۳۵۲۰۵۹ – ۳۵۲۶۱۶ – ۳۵۲۷۶۹ …. جنبش ایران در مقایسه با کودتای افغانستان محمد شریف صالحی خانلر حشمت مسعود بهنود، در پاسخ آنها که پایان کار جنبش ایران را با کودتای افغانستان و کودتای ۲۸ مرداد خودمان گزارش واره ای است دربـاره سیاهکل که محل نخستین برخورد چریکها در دوره تازه مبارزه ایران است. در این گزارش چگونگی در گیری سیاهکل دبیر صفحات جهان شهلا شریعتمداری و نام کسانی که در رابطه با آن شهیـد شده اند، آمده است. کاوه گلستان محمد صیاد سیاهکل شهر کی که انقلاب در آن متولد شد فرار از زندان ۵۰ ۵۴ این داستان فرار اشرف دهقانی، چريك فدائی خلق از شاخه تبریز از زندان قصر است، به روایت خود او، در این داستان، با وضع زندان و گرفتاریهای زندانیان و ظلم وستمی که بر آنان رفته است، آشنا میشویم. ASPIO
انقلاب فرهنگی ایران ثروتمندانی که بیشترین بهره را از رونق اقتصادی ایران برده اند، هم از نظام گذشته دل بریده اند هیچ انقلابی تا این حد شد چی نبوده است اتحاد ملاها، بازار ها و روشنفکران قبل از همه، يك اتحادفر هنگی است و متعلق به گذشته هستند. این کتابها مارکسیسم زمان جنگ سرد را تبلیغ می تمام نهادهای کاملا ایرانی را به همراه داشته | شما غربیها… باشد. فساد و استبداد جامعه ما را می کشت. اما ملت راه خود را انتخاب کرد. تمـام بزرگترین هنر ایرانیهای سرمست از | کنند. مثلا در کتابفروشیهای اطراف دانشگاه تلاشهایی که از طريق ايجاد يك حزب واحد | انقلاب در این است که به آینده نمی نگرند. | ترجمه هایی از بدترین کتابهای پولیتزر یا برای به وجود آوردن يك جريان ايدئولوژیکی | روشن بین ترین متفکران ایرانی که با تمام | انواع نوشته های مارکسیست لنینیستی به چشم توتالیتر به عمل آمد، با شکست روبرو شد. | قوا می کوشند محتوایی برای فکـر يك ایرانیها به نام فرهنگ و ایمان مذهبی خود، «جمهوری اسلامی، پیدا کنند و به این منظور | فرانسوی حاضر به خواندن آنها نیست. این این تلاشها را بی اثر کردند. شاید عصیان مذهبی ایرانیها به چشم غربیها خیلی واهی | تجاهل اعتراف می کنند که نگرانند. اما در تاریخ شیعه کندو کار می کنند، باقدری | کتابها در حال حاضر به علت سانسور گذشته باب روز شده و به غلط ارزش يـافـتـه انـد و خیالی برسد. اما این تنها عصیانی است که | ایرانیها آشکارا از ابهام فردای خود می دانشجویان ایرانی بدون توجه به اینکه مطالب میخورد که از شدت کهنگی هیچ مبارز از زیربنای عمیق مردمی برخوردار است. هدف | گریزند. این گونه کتابها هيچيك از مشکلات امروزی مردم واژگون کردن رژیمی است که خشم با این حال مسائل جدی انقلاب ایران | آنها را حل نمی کند، آنها را می بلعند. خلق را دست کم گرفته بود. بی جواب مانده است: مسائلی چون سرنوشت | البته هنوز خیلی زود است که ادبیاتی متناسب داریوش آشوری نویسنده دیگر آینده اقلیتهای یهودی، ارمنی، کرد، اشوری، با تحولات انقلابی در ایران. متولد شد. اما بهایی و زرتشتی در جمهوری آینده اسلامی. ایرانی قاطع تر ابراز عقیده می کند: «قدرت حکومتی ما را با نگاهی استعمارگرانه اینکه آیا مبارزه علیه غربزدگی به همین عطش مردم برای خواندن، حتی اگر در مسیر درست نیفتاده باشد، در آینده نگریست. سیاستمداران رژیم با فنسالاری | گسترش نوعی بیزاری از غربیها نخواهد دیوانه وار خود، مبلغان «تمدن بزرگ» به انجامید که نشانه آن را از هم اکنون در شمار می رفتند و برای رسیدن به هدف خود شعارهایی نظیر شما غربيها ما را درك نمى- کارساز خواهد بود. و بالاخره «یان ریشارد، ایرانشناس فرانسوی که در تهران به مطالعه مشغول است مذهبی و ایجـاد يك فضای فساد عمومی پرداختند. هدف به وجود آوردن يك ملت دزد | آشفتگی را حس می کنند. آنها خوب می بود. بدین ترتیب دیگر کسی نمی توانست دانند که دیگر نمی توان به عقب برگشت و مقامها را به خاطر غارت کشور موردسرزنش ابتدا دستگاه وحشت عریض و طویلی به نام | کنید. تنها ایرانیها این را میفهمند… می و یکی از کارشناسان بزرگ فرهنگ ایرانی مساواك برپا کردند، سپس به تحقیر رهبران | توان دید. اندیشمندان غرب کرای ایران که | است با تعجب به من می گفت: «من مطمئنم اکنون به صفوف انقلابیون پیوسته هستنداین که ایرانیها برای دمکراسی کاملا آمادگی دارند. به رغم ادعاهای کارشناسان غربی، تاریخ ایران (از جنبش مشروطه در سال اثر سالها تماس با فرهنگ غربی را از | ۱۹۰۶ تا دوران مصدق) نشان میدهد که این قرار دهد. چراکه همه همدست آنها بودند.» | فرهنگ ایرانی زدود. اما معتقدند که باید | ملت از نظر سیاسی زنده است. روحانیونی داریوش آشوری ادامه میدهد: «در نوع تازه ای رابطه با فرهنگ سنتی پیدا کرد. که من در قم با آنها ملاقات کردم به نحو قادرند برابر این خواست حکومت ما از روی غریزه آقای حیدری که یکی از بزرگترین شگفت انگیزی شم سیاسی دارند از هویت فرهنگی خود به عنوان يك سلاح موسسات انتشاراتی تهران را اداره می کند نوعی دمکراسی ایرانی را شکل بدهند». استفاده کردیم. ما این سلاح را در روحیه | از این ابراز نگرانی می کرد که اغلب کتابهایی | کوتاه شده از مقاله ژیل آنکیتل – نوول لیترد مبارزه جویانه مذهب شیعه یافتیم. بایدبگویم | که از بیش از بیست سال پیش انتشار آنها که در ایران مذهبیون بیشتر از روشنفکران | ممنوع بوده است و طی دو سه ماه اخيـر غرق در جنون فرهنگی، فعال بوده اند». پنهانی چاپ و توزیع شده اند، به شدت قشری ۶۰ ه >
جلد دوم مصاحبه با تاریخ مصاحبہ اور پانافالاچی باشاه ایران که تاکنون طبق دستر سانسور وزارت فرهنگ و هنر از چاپ و انتشار آن جلوگیری می کردید و مصاحبه هایی با ۹ شخصیت سیاسی مشهور جهان جولیو آندرهوتی رهبر حزب دموکرات ایتالیا – ۲ – جورجو مندولا رهبر حزب کمونیست ایتالیا – ۲ ـ اد زکی یمانی دی ـ ا ـ و پايامکولبی سابق سازمان سیا ـ 5 ـ اوتیس پایک ماریو سوارش رهبر سوسیاایست پرتغال – ۷ – اواروکونیال رهبر حزب کمونیست پرتغال – ۸ ماكاريوس رئیس جمهوری سابق قبرس سانتیاگو کاریلو رهبر کمونیست اسپانیا . در ٢٦٠ صفحه ، به بهای ۱۹۰ ریال با ترجمه پیروز ملکی در عربستان سيا موسسه انتشارات امیر کبیر بام منزل خـود را با بهترین متد ، ایزوله نمائید. برای يك عایق کاری مطمئن، مقاوم سبك وزن بطور سرد و بدون کندن عایق قبلی فقط باشرکت تهران ایزولاسیون تماس حاصل فرمائید ضمنا ماده پلاستيك كت برای گرفتن ترک خوردگیها و شکافهای کلی وجزئی بام در اختیار شما قرار خواهد گرفت خیابان کورش کبیر سیدخندان – مقابل تعمیرگاه ب ام و تلفنهای ٢٣٧٦٨۵-۲۳۰۳۰۴ سته ۶۱
سینما ضروري يك توضيح. رابرت گرامر امریکایی است او و تام لادی «اولی از سانفرانسیسکو و دومی از بر کلی، اعتبار حقیقی را به هالیوود و سینمای متفکرش بخشیدند. همیشه مایل بودم از این دو بنویسم و این بود تا اینکه در آخرین شماره مجله کایه دو سینما مصاحبه ای را از او خواندم و حالا شاید بتوان به مدد گفته های خود رابرت کرامر در تحلیلی مختصر از يك فيلمساز معتبر نوشت و دریافت سینمای سیاسی الزاما با آنچه ما شرقی ها از آن در ذهنمان داریم می تواند متفاوت باشد. محمدرضا شاهید سینماگری که از غرب آمد > شخصیت در فیلم چطور کنار بیایم و…) کرامر وقتی به آنگولا رفت به حقیقت دست یافت. چرا بایستی در آنگولا که قرار است از حقایق بزرگ فیلم ساخت، و امکانات کم و حتی سرمایه کم استفاده کرده فیلمی که از فلسطین ساخت، برایش این اشکال را، خصوصا در آمریکا داشت که چپهای یهودی هنوز درباره فلسطین همان چیزی را باور کرده باشند که نشریات رنگین و تنگین آمریکایی نوشته اند. كرامر يك معيار جدید هم در نهفت سینمای سیاسی بوجـود آورده است دموکراسی چپ می گوید اول باید دید كرامـر يك مسافر است. سفر او خط این مخالفت که جوامع بسیاری را به وحشت ندارد لاحرم تعقیبش دشوار است. انداخته از کجا می آید و چیست، بهد اما از جای مشخصی می آید. ماجرای برایش جواب فراهم کرد. من با آینده مه شصت هشت پاریس در نهایت راهی نگری، زمانی مخالفم که در حال تضعیف هم به آمریکا دارد و از آنطرف کرامر و ناتوانی وجود داشته باشد، من در فیلم | فیلم «پرتقال، به صحنه می آید. فیلم هایی که حالا سینمای آمریکا سخت در هایم به آینده هیچوقت خوشبین نبوده ام، کایه دو سینما سه سال پیش در تایید ساختنش بدست و پا افتاده است. فیلم هایی پایان همه فیلمهایم این را نشان میدهد این فیلم مینویسد عاقبت از آنطرف دنیا همه که شما می توانید اسمش را مردمی بگذارید | بهتر بگویم این روزها از مردی حرف خبری شد. عقیده خود کرامر حیرت آور از آن فیلمها که رنگ سیاسی هم به آن میزنند که ثروتمندترین مرد روی کره است «فیلمها ساخته نمیشوند که پاسخگو پاشیده باشند مثل راکی و یا در راه افتخار . زمین است. ثروتش بالغ بر هفت میلیارد باشند بلکه مطرح کننده هستند». شنیده ام در فرانسه فیلمهایی نظیر بزرگمرد دلار می شود با اینهمه همین شخص رابرت کرامر از معدود سینما گرانی كوچك و يا مثلا جرمیا جانسون را | کارخانه ای می خرد، در نزدیکی آمازون است که به دنبال شخصیت فیلمهایش نمی- پسندیده اند. اما در اینجا فقط من فيلم جرميا این یکی از پروژه های این آقای هشتاد و رود. آدمهایی که مثل ما زندگی می کنند جانسون را پذیرفتم، آنهم نه برای اینکه يك ساله است که نزديك به ده میلیون دلار از ما هستند ر با اینهمه خودشان هستند. مرد تنها برایم مهم بود، نه، چونکه خرج دارد. پرسوناژهای مطلوب کرامر در فیلم می شوند. کوهستان را دوست دارم. شما فکر می کنید که او به ایـن خودش اینطور توضیح میدهد. رابرت کرامر قبلا يك نويسنده بود. پول احتیاج دارد. من چنین فکر نمی من نمیدانم چپهای اروپا از يك فيلم آنقدر نوشت تا دریافت که دیگر برای میدانید چرا؟ چون اطرافیان هستند که چه میخواهند. اینجا، دو نوع فیلم مورد نوشتن چیزی ندارد پس به فکر افتاد که می گویند آقا عللی است. سیمای سیاسی پسند است: اول فیلمهایی که چیزی برای فیلم بسازد. «هیچوقت این مشکل را حس | اگر قرار است این جمله را بشنود نابود گفتن داشته باشند (هرچه باشد.) و بعـد نکردم که این را چطور بیان کنم، با این | خواهد شد. ۶۲ همه
موزیک بیائید کاخ ظلم را سرنگون کنیم آیا سحر کثیف و خاکستری آغاز میشود در ساعت پنج صبح محکومین را بیدار می کنند برگ درختان پژمرده و روحم به درد آمده است اگر کار سلامتی می آورد ژانفرا، فاجعه قرن را فریاد میزند 5 گاهی هم را هشدار میدهد. این قرن سنگین است گله! مطرح میشوند و روز سرخ نویسنده) خواند، کمتر کسی بغض خودش را پنهان کرد. ترانه برای فرانسه و فرانسویان نبود، از آن ملتها بود و هست .قصه فصل های مرده، قصه قهرمانان بدنیا نیامده… ژانفرا همانقدر که شاعر است، يك آهنگساز ماهر هم هست، این اوست که اشعار لوئی آراگون را به ترانه | در می آورد و خود می خواند. این اوست که در عاشقانه ها New يك روز در آینده با رنگ سرخ من آن روز را آینده سرخ را در اولین سالهای دهه هفتاد (زمـان تغییر محسوس ترانه خوانی در فرانسه چندین همه دوستان کارگرم بیمار هستند؟ با میلیونها انسان در فرانسه نزديك خواهم ساخت او را می شناسند. کارگران فرانسوی در غروب بهنگام ترك ژان فرا حالا در ترانه هایش آن چنان کارخانه، ترانه های او را زیر لب زمزمه مبارز به میدان آمده که ایستگاههای رادیویی ی کنند، مردم کوبا وی را از سفری فرانسه هم ترجیح داده اند يك سانسـور خواننده از قالب همیشگی دور شده و دوستانه! را در موردش اعمال کنند. به آنجا داشته بخاطر دارند و بالاخره پیکاسو احساسات شخصی را رها می کنند. حضور خوانندگان مثل سرژ رژیانی، لتوفره و گاهی ژیلبربکو در عین همگامی يك رقابت سازنده را هم بدنبال دارد. حالا کودکان | ویتنام، ثروت راکفلر، جشن تخت جمشیددر ترانه ها می آیند و خوانندگانی مثل ژانفرا | هستند که فاجعه قرن را فریاد میزنند. در شهری که رنگ شراب های سرخش و به او گفته است از شما متشکرم. اژان فرا» خواننده ای که دو دهه خوانده و مواظب باشیم پلیس همه جا هست بیائید الیزه را منفجر کنیم هنوز هم میخواند همیشه نگران بشر و بیائید کاخ ظلم را اجتماع اوست. او از آنچه که میخواند در گفته هایش هم دفاع می کند. کودکان بی پناه پنج ساله که در معادن همه میدزدند، همه دزدند تاريك كار می کنند ، یا دهقانانی که به سبب بیائید آتش به کاخ بیندازیم سرنگون کنیم فتر به استخدام متروی پاریس در می آیند یا بوی عطرهای سرمست کننده اش شهرت در سال ۱۹۷۱ وقتی در حومه پاریس ر جاروکشی می کنند، در ترانه های با شخصیت | ترانه «فرانسه من» را در حضور يك ميليون دارد، «فرا» در میان همین مصرف کنندگان، | نفر (به شهادت مجلات همان زمان و حضور با نگاهی نافذ و صدایی کاملا گیرا می خواند. | اصلیشان یعنی همان «انسان، به ستایش و ۶۳
Dacions از شماره ۵ تهران مصور ۳۶ سال پیش GPR تهران مصورازآغاز استقبال فراوانی که ابناء حق پرست تنگ چشم و فرومایه شده و از طرف دیگر این گروه با حربه معمولی خود که ملت چه در مرکز و چه در شهرستانها شیادان و ریاکاران را که مچ آنها در این | بدگوئی و تهمت و افتراست برضد ما قیام نسبت به نامه ملی تهران مصور نموده اند از نامه باز میشود به دشمنی و خصومت با ما نموده، زمانی ما را با این و آن منصوب يك طرف موجب رشك و خشم حسودان برانگیخته است. کنند، گاهی مندرجات روزنامه ما را ۶۴ هسته سرمقاله بقلم احمد دهقان ما از راهی که پیش گرفته ایم برنخواهیم گشت
خانه نشین نانست زین نیست تعجب ناشی از تحريك فلان زید و عمر و فلان | گلزار میهن ما را فرا گرفته از بیخ و بن نشنیدی و سود تو مبدل بزیانست مدیر روزنامه وانمود می نمایند. غافل از این خشك شود. تا روزی که میتوان گفت دعوا سر که این تشبثات کودکانه و این نیرنگها می توان نوشت و فلم در کف ماست، این | شعبان دکاندار اگر کرده تقلب ار دسایس بچگانه ذرهای در عزم و اراده ما است مرام ما و این است همان راهی که در خللی وارد نخواهد ساخت و ما را از راهی این چند شماره دنبال کردیم و پس از این | دزدی همه زیر سر شاطر رمضانست که در پیش گرفته ایم باز نخواهد گردانید. نیز دنبال خواهیم نمود. آقایان محترمی ما آنروز که به نگارش این مندرجات این نامه به مذاق شما خوش آیند | در دکه خباز بود محشر کبری نامه شدیم و خامه بدست گرفتیم میدانستیم نیست، عیب از مندرجات روزنامه ما نیست که همه کس را طاقت شنیدن حقایق تلخ عیب نیست. یقین داشتیم ریاکاران و عوام فریبان دعوا سر از خود شماست. از فتنه و غوغا پس ولوله در مرد و زن و پیر و جوانست دعوا سر نانست این روزنامه چون آینه ایست که از نوشته های ما خشمگین خواهند شد و به خوب را خوب و بد را بد نشان میدهد. از وحشت این قحطی و از بیم هلاکت دشمنی و عناد با ما بر می خیزند. خودشکن آینه شکستن خطاست. به با حال فلاکت ما اعتراض نکنید، به خودتان اعتراض نمائید | این ملت بیچاره بهرسو نگرانست دعوا سر نانست غ. ر. «غیاب حضور» peras 2 ولی ما با علم و یقین به همه این که هرچه عیب است از خودتان است. در پایان از پاکدلان و میهن پرستان مسائـل قلـم بدست گرفتیم و بیاری خدا در روشنایی چراغ تابان وجدان پا در و توده واقعی ملت که پیوسته پشتیبان ما جاده نامه نگاری گذاشتیم و اکنون نیز با بوده و مکرر و به طرق مختلف ما را تشویق | بانک بلند می گوئیم با این وسایل و تشبثات کودکانه و این نسبت های زشت و ناروا کسی نمی تواند ما را از گفتن و نوشتن حقایق باز دارد. نموده اند، سپاسگزاری نموده، به آنها نیز قول و اطمینان میدهیم همواره زبان دل آنها خواهد بود. خاک دامنگیر ناست که تهران مصور خاك اين خانه ویرانه چه دامنگیر است که در او هر که نهد پا بصد افسون نرود احمد دهقان | هر که بر خوان نعیمش دوسه شب مهمان شد جگر خانه خدا تا نکند خون ـ نرود نویسندگان و شعرا و گویندگان تهران مصور که گروهی از فضلا و هر کشمکش امروز در اقطار جهانست رند میخواره مسکین خمار آلوده دعوا سر تا در این بزم بود باده گلگون نرود دانشمندان نامی این کشور میباشند، حیات خود را وقف خدمت به خلق و روشن کردن آنجا که عیانست چه حاجت به بیاست گرگ از دام برون جسته باران دیده تا بود گله پی صید به هامون نرود دعوا سر ناست افکار هم میهنان خود نموده اند و در این راه هدفی که برای خود برگزیده اند، از از هر گذری می گذری معرکه برپاست با مدارا ـ نرود مدعی از خانه ما بس شیون و غوغاست | با تغافل – غم عشق از دل محزون نرود هیچکس باك و هراسی ندارند. فحش و كتك و گریه و فریاد و فغانست دعوا سر این مرض بهشود انجام ولی حالا نه این بلا میرود آخر ولی اکنون نرود ناست ما در شماره نخستین خود گفتیم و اينك تكرار می کنیم روزنامه تهران مصور این جنگ که گردیده جهانگیر به عالم میهمان گرچه عزیز است ولیکن چو نفس خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود آن نیست که هر چیز گرانست ب ـ م شاه پریون با هیچ شخص و اشخاص و دسته و جمعیتی بستگی ندارد و از هر نوع تحريك و اغـوا تنها سر و دسته بندی بر کنار است. کارکنان تهران مصور را با کسی گفتند که دعوا سر آن کهنه لحاف است گفتم که خلاف است دعوا سر نابیست نانست غرض و خصومت شخصی نیست و هرگز اغراض خصوصی را در نگارشات خود مداخله سر منشاء دعوا به چنین و نه چنانست انداده و نمیدهند و اگر اتفاقا برخلاف این دعوا سر منظور لغزشی از ما سربزند حاضر به جبران | گفتم به «شریدان» نه ملخ آمده نه انیم و حرف حق را از هر کس که باشد می پذیریم. مرام این نامه معرفی بدکاران و سن شاید که زده جن کارکنان تهران مصور از توقیف نامه با شهامت مرد امروز بی اندازه متاثر بوده فرمود همین مسئله حرفش به میانست دعوا سر نانست و صدور دستور توقیف آقای محمد مسعود مرتجعین و گندم نمایان جو فروش و کسانی جن آمد و محصول برنج و جو و گندم مدیر این روزنامه را از طرف فرماندار نظامی برد از کف مردم یا دفتر نخست وزیری با کمال تعجب و تنفر است که در جامه درست از دشمنی نسبت به همنوعان و هم میهنان خود دریغ ندارند. ست غمخواری ملت را به سینه میزنند و تنها غمی که ندارند غم ملت و مردم است. گفتند بکارید ما می کوشیم تا علفهای هرزهنی که جن چیست؟ وجودی که ز انظار نهانست تلقی نموده و امیدوارند این خبر صحت دعوا سر ناست نداشته باشد، زیرا اینگونه اعمال منافی با سیب زمینی حکومت مشروطه ومغایر آزادی و دموکراسی در کاسه چینی | است. نانست خانه نشین ـ اشعار نغز ودلنشین مرحوم م بيوك معيري که از شعرای بی همتای خود بود، خدایش بیامرزد. تأسف –
عبدالا والا خاطرات دوران توقیف بخاطر دارم هنگامیکه میخواستم از | تمایلات خود کامگان دولتی را. ولی این کار بدعتی در تاریخ مشروطیت هروآباد خارج شوم، مردم گریه کنان چـون در این انتخابات عده ای از افراد با | گردید پس از وی اسداله على روزهای عزاداری درغم و اندوه مرا بدرقه | شخصیت به مجلس راه یافتند ولی، اعضای | نیز با صدور تصویب نامه به وضع قانـون کردند و به نحوه انتخابات و دخالت دولت حزب مردم و یا افرادیکه قبلا در حـزب پرداخت، قوانینی که حقا باید با مشورت لعن و نفرین می نمودند. به تهران برگشتم و مردم عضویت داشتند اکثریت نمایندگان را نمایندگان واقعی مردم تصویب شود و درباره در بین راه با اینکه مریض شده بودم مقاله تشکیل میداد. هر کلمه و جمله آن بحث و دقت بکار برده تندی در تهران مصور نوشتم که در شماره مهندس «سعید هدایت» لیدر پارلمانی | شود. با این ترتیب تصویبنامههای هیئت وزرا ب مردم اعلام شد. جای قانون را گرفت و در آخر هر تصویب مجله منعکس است و به مرحوم دکتر اقبال حزب مليون تعداد کمتری از کرسیهای نامه جملهای ذکر گردید (که باید پس از درباره عدم رعایت آزادی انتخابات اعتراض | پارلمان را در اختیار داشت. دکتر اقبال | تشکیل مجلس تصویب نامه های هیئت دولت کردم. همیـن اعتراض در مصاحبه با شاه نیز این مجلس به عنوان نماینده مردم خراسان | بنظر و تصویب برسد) بدین جهت مجلس صورت گرفت و منجر به صدور فرمان لغو | شرکت داشت و در ردیف آخر مجلس جا بیست و یکم با قریب ششصد تصویب نامـا انتخابات شد. متاسفانه این اعتراضات برای رفت. حضور دکتر منوچهر اقبال در جلسات | روبرو گردید و تنها راه حلی که بنظر مجلس دولتیان درس عبرتی نشد و در انتخابات مثل سایر کارهای او بانظم و ترتیب | رسید و مورد قبول قرار گرفت این فرمول دورههای بعد کم و بیش دخالت دولتها در ورت میگرفت . بود که کلیه تصویبنامهها تا وقتیکه ازطرف امر انتخابات اظہر من الشمس گردید مجلس بیستم با شرکت شخصیتهای | مجلس مطرح و تعیین آنها تکلیف نگردیده بنحویکه بی تفاوتی فاحشی از طرف مردم و مملکتی چهرهای خاص داشت و میتوان گفت | است به قوت خود باقی باشد. قاطبه ملت در امر انتخابات که از مهمترین در طول مشروطیت ایران نمونه بود… دکتر حوادث مجلس بیستم با اینکه دورانی مظاهر دموکراسی است مشهود گردید تا امینی نیز که درخواست انحلال آن مجلس | کوتاه داشت، خالی از لطف نیست از جمله جاییکه وکیل شهر ۴٫۵ میلیونی تهران را نمود، از کرده خود سودی نبرد، چه، او | مذاکرات مفصل از طرف لیدرهای حـزب با هفت هزار رای به مجلس فعلی رفت و که مردی صاحب سخن و حراف بود می مردم با مهندس شریف امامی بود. در این بسیاری از مفسدهها و خرابیها و بیعدالتیها | توانست با این مجلس کنار بیاید میان مهندس جفرودیو رامبد از گردانندگان به علت عدم اجرای صحیح انتخابات و نبودن ترس و بیم داشت که مجلس برای وی امر بودند و همه جا پروفسور عدل و مهندس مردان ملی در مجلس مقننه صورت گرفت. مشکلات و دردسرهایی فراهم سازد ومجبور هدایت نیز با آنان همکاری داشتند. شریف امامی بر سر ر کار آمد و چند شود ساعتها از وقت خود را صرف مجلسین شریف امامی حاضر شده بود که با ماه بعد انتخابات دوره بیستم مجددا آغاز | سازد. بعلاوه میخواست با انحلال مـجلس | اکثریت مجلس همکاری نماید (مسلم بود | شد. شریف امامی تا جائیکه برایش مقدور | وجههای در بین طبقات مختلف بدست آورد حزب مردم می تواند فراکسیون قوی و بود سعی کرد از دخالتهای ناروا در امـور و بعنوان يك اصلاح طلب جلوه کند. دکتر | اکثریت متشکلی را بوجود آورد. در این انتخابات جلوگیری شود و حقا عـدهای از | امینی نحوه خاصی در رویه خود دارد. او | میان اختلافی که در بین بود عدم عضویت وجهای ملی و مردان با شرف و با شخصیت | اولین کسی بود که با صدور تصویب نامه | مهندس شریف امامی در حزب مردم انتخاب شدند. و افرادی به مجلس رفتند که | قوانینی در غیاب مجلس وضع کرد و با | از طرف کارگردانان حزب اصرار میشد دارای محبوبیت محلی و صاحب رای اکثریت اینکه بتجویز قانون اساسی بايد يك ماه ایشان باید به عضویت حـزب مردم بودند. از انحلال مجلس فرمان انتخابات صادر | درآیند. مهندس شریف امامی در حال تردید گرچه در هیچ زمانی و هیچ کشوری | شود و پس از سه ماه مجلس تشکیل شود بود. جلساتی در منزل مهندس جفرودی در انتخابات آنچنان که انتظار میرود در مدینه | از این دستور صریح قانون اساسی خودداری | خیابان پهلوی تشکیل گردید که منتج با فاضله صورت گیرد عملی نمیگردد، حتی در و چهارده ماه صدارت کرد و خود را از | نتیجه یی نشد. تا اینکه وقایع جاری مجلس و کشورهایی کاملا آزاد ودمکرات زدوبندهایی | دردسر مجلس نجاب داد. کشته شدن خانعلی رخداد ومهمترین حادثه ای چه بسا خلاف اصول صورت میگیرد، ولـی ترس و وحشت وی از مجلس از يك | که بصورت موضوع روز درآمد. مخـالفت چون افراد صالحو وطن پرست و صحیح العمل | طرف و جلب افکار عمومی از طرف دیگر | «الهیار صالح» نماینده کاشان با جمال اخوی نیز فراوان انتخاب میشوند بالطبع مجالس دست آویزی برای انحلال مجلس ت | نماینده اول تهران نیز یکی دیگر از وقایع | بیشتر منافع ملت را در نظر دارند تا | انجام این نظریه اش شد. ادامه دارد – بود.
MIX بسپیدی برف اليزيا ليتني ليه يا SNOW با پودر و دی برند نابودر نبرد 44 و
تصاویر زنده تر و شفاف تری را در تلویزیون رنگی پارس ببینیـد تلویزیون رنگی پارس تلویزیونی که روزی همه خواهندداشت. PARS — ساخت کارخانجات باریر Staff GRUNDIG الوا :
ایران پیشواز از امام اوج همبستگی ملت امام از هواپیما پائین آمد و افسران نیروی هوایی او را در بر گرفتند آنچنان سدی که در لحظه های اول این فکر پیش آمد که گویی تنها او را برای خود می خواستند و از دیگران جدایش می کردند. افسران ارشد، افسران جزء و درجه دارها. دیگر سلسله مراتب را فراموش کرده بودند و هر کدام به سهم خود می کوشیدند امام را بیشتر محافظت کنند. باید یقین داشت که نه برای گرفتن درجه در سال بعد بود و نه قانون ارتش، بلکه رهبر را از جان میخواستند و مقدمش را گرامی می- داشتند. هوا عالی بود و براستی کدامین روز از روزهای ملی در سال جاری هوا ناسازگاری نشان داد؟ برخلاف سالهای گذشته که در روزهای اجبار و زور می باید تحمل برف و سرما و رگبارهای شدید میشد امسال همای روزها بهار بود، از همان روزی که در میدان شهید دادیم، تا روزهایی که میرفتیم بهار را جاودانی کنیم همیشه آسمان همراه و یاور بود. روز پنجشنبه، خانوادهها حتی فرزندان كوچك خود را همراه داشتند، گوئی
خواستند وجود آنها را با آوردن در اجتماع | راستیها شعار جمهوری اسلامی میدادند و را داشت. شاید تعداد زیادی انقلاب و راه دیگر مردم و ورود امام تطهیر کنند. نه چپیها کلمه «خلق» می گفتند. همه باهم | دراز آنرا فراموش کردند، آنها تسلی خاطر در خیابانهای مجاور مسیر، خارجی- | الله اکبر می گفتند. امام آمد نتوانست نطق | یافتند و از یاد بردند که ورود امام ادامه های مقیم ایران هم فرزندان خود را آورده کند، شاید انبوه مردم باعث شد و از مقابل رهبری جنبشی است که تا برقراری يك حكومت و در هوای خوب و فضای مساعد به تفریح دانشگاه تهران پس از چند لحظه گذشت. مردمی می بایا. ادامه یابد. پرداخته بودند. مردمی که برای دیدار امام همانطور که گروه زیادی از مردم مردم در دانشگاه هر گوشه چمن خشك خود از کنار آنها می گذشتد به خارجیها | او را ندیدند امام هم نتوانست دانشگاه را شده ای را می یافتند آنرا تازه تصور می کردند لبخند میزدند و آنها با کلماتی و اشاره ای ببیند زیرا بالای میلهها هم مردم ایستاده و بساط می گستراندند. سفره نایلونی از نان بودند و خطر سقوط را تحمل می کردند و و تخم مرغ و پنیر برزمین می گذاشتند و بهر ورود امام را به مردم تبريك مي گفت د. در میان استقبال کنندگان دخترانی از هیچ منفذی دانشگاه قابل دیدن نبود. عابری «بفرمائید» گفته می شد و جـواب بودند که شاید بتوان گفت خانواده آنها پس از عبور امام مردم به داخـل | «نوش جان بود». برای اولین بار اجازه داده است که دختران | محوطه دانشگاه رفتند تا شاید فشار جمعیت در چند نقطه کسانی که دچار گرفتگی تا این حد از محیط خانه دور شوند و به کمتر شود. قلب شده بودند در پناه چادر خود و گرمای | جمع مردم بیایند و تائید آن گفتگوی دختری ظهر بود و صدای اذان در دانشگاه خورشید استراحت کرده بودند و آمبولانس با نزدیکان خود بود که بر می آمد، او هنوز پیچیده بود. هنوزهم بیرون از محوطه تعدادی در دانشگاه آزیر می کشید و این افراد را دانشگاه تهران را ندیده است هر چند که ایستاده بودند و بازهم الله اکبر می گفتند و برای استراحت و مداوای مختصر به درمانگاه پس از این کلمات از مردم می خواستند که می برد. سالها در تهران زندگی کرده بود. مردم کیلومترها در مسیر ایستاده | آرامتر حرکت کنند تا «به زن و بچه مردم . در همه فضای دانشگاه بوی «نان» در | بودند و از بوسیدن سپر و شیشه اتومبیلی | فشار نیاید» و مردم مانند سربازانی که از | گرمای ظهر پیچیده بود. مردم خسته ولی که امام خمینی را با خود می آورد دریغ | فرمانده راستین خود پیروی می کنند بلافاصله | راضی به یکدیگر لبخند میزدند. دیگر کسی نکردند و گروه عظیمی از مردم استقبال- | دستور را اطاعت می کردند، برخود سخت | سراغ عکس شهدا نمی رفت و به اعلامیه هـا کاری نداشت. همه باهم قدم میزدند، می- می کننده شاید نتوانستند حتی متوجه شوند گرفتند تا دیگران راحت باشند. اتومبیل امام چه مدلی بود. عدهای او را چند دختر و پسر کوچک که بر اثر نشستند و دوباره حرکت می کردند. سوار بر «بنز» دیده بودند و گروه دیگری | فشار جمعیت حال عادی خود را ازدست داده نان خشك شده در جریان هوای آزاد، «بلیزر» را حامل امام میدانستند، لیکن بودند از نرده کناری دانشگاه که فاصله ای روی دست مردم بگردش درآمده بود و به همگی خوشحال بودند که امام وارد شد با دیگر نردهها داشت بداخل کشیده شدند همه تعارف میشد. مردم خوردن آنرا هم اسلامت وارد شد ـ خدا را شکر». و در آنجا نفسی تازه کردند. تبرك میدانستند که سود دیگرش سیرشدن خانواده ای با دیگر افرادی که از محیط درسی دانشگاه دیگر كوچك | موقت هم بود. تنگی جا بهم فشرده بودند می گفت: «دیشب و بزرگ نمیشناخت. همه بودند همه و نان خشك زير دندانها خرد میشد و همه اعضای خانواده بیدار بودیم، دلواپس و همه، همه مردم که برای استقبال در اطراف | مردم از خردشدن آن لذت می بردنـد و نگران، مرتب رادیو را گوش میدادیم. دانشگاه بودند حالا به دانشگاه آمده و دندانها را بیشتر به آن میفشردند، گونی با وقتی در تلویزیون امام را دیدیم که از میخواستند این محیط را هم ببینند. آنرا | هرفشاری واحدی از استعمار و استبداد را له پلکان هواپیما پائین می آید و خلبان يك جزو مناطقی بحساب می آوردند که زمانی | می کنند و نیرویی تازه بخـود میبخشنـد. هواپیمای خارجی چنین جسارتی بخرج می- مرکز جنب و جوشهای پیریز انقلاب بود. | خوردن نان عار و ننگ نبود از دست هر که دهد که امام را بدون توجه به احتمال براستی هم که باید دانشگاه را نه هنوزمرکز | بود گرفته میشد، شکسته و خرد میشد سوء قصد و ترور همراهی می کند اشك انقلاب بلکه نقطه جوشش هدفها و آرمانهای | و می رفت که استبداد را هم باخود ببرد. ریختیم». یکی از افراد همین خانواده می گفت ملی خواند. با همه تضادی که در آن یافت منهم دویدم، تکه ای نان برداشتم و ایکاش می توانستم دست خلبانی را که امام میشود. این مکان همه يك هدف را دنبال | آنرا خرد کرده و خوردم و پیاده مسیرها را | را با خود آورده بود ببوسم و قدردانی کنم». می کنند. شاید در هیچ مکان دیگری نتوان | طی کردم هر چند که هنوزهم برای استقبال مردم همگی از اینکه چند جوان دید که قشرهای مختلف با ایدئولوژیهای | مسافتها باقی است. شرایطی در تلویزیون ایجاد کردند که متنوع دورهم گردآیند، لیکن همه برای يك برای پیشواز امام، همه گروهها آمده بهانه بدست ارتش و دولت داده شد تا هدف و آنهم سرنگونی يك رژيم هماهنگ | بودند، از جمله طرفداران چریکهای فدائی خلق ایران که در فاصله نواب ـ رودکی برنامه را قطع کند ناراحت بودند و آنرا شوند. دسیسه میپنداشتند. آنها بلافاصله پس از و تنها از يك رهبر برای رسیدن به | مستقر شده بودند. همبستگی چندان بود که قطع تلویزیون به خیابانها آمده بودند تا هدفهای خود پیروی کنند. هرچند که این | یکی از روحانیان به مقابل صف آنان آمد و رهبر يك رهبر مذهبی باشد و یا هدفها | گفت: «از اینکه به استقبال آیت الله آمده اید، تشکر می کنیم و به شما تبريك مي گوئیم. متغير. شاید امام خود را ببینند. سیل جمعیت در مقابل دانشگاه را نمی توان تصور کرد، همه فشرده بهم بودند، نه راه پس بود و به پیش. در مقابل دانشگاه، خمینی اعلام کردند و عدهای او را ندیدند، | بودید، هستید و خواهید بود. با ماموران دیگر از شعارهای مختلف اثری نبود. نه لیکن استقبال از او ء وان سپاس و تجلیل | انتظامی همکاری فرمائید، بسیار متشکریم.» مردم سپاس خود را از رهبری امام | انتظار داریم همانطور که شما از اول با ملت 3 Y esrare
مریدی در ستایش مراد در هر دوره از ادوار تاریخ برچسبی طريق ما را از آشنایی با آنها باز می داشت، ر سیاسی بورژوازی ملی شرایطی را مهیب و ترس آور وجود داشته است که | گرامی میداریم. امروز ما با استفاده از گردید که انقلاب مشروطیت که طی یک هیات حاکمه و چاکران قدرت آنرا برای | فرصتی که جنبش بزرگ خلق ایران فراهم پروسه مبارزه طبقاتی آغاز شده بود، نیمه رکوب مخالفان خود به حق و ناحق بکار | آورده است، جنبشی که خون جوانان ما تمام رها گردید و در این خلاءها قدرتهای میبرده اند . آنرا آبیاری کرده، در این دانشگاه و آن دست نشاندگان امپریالیسم توانستند تمامی اما حقیقت را نمی توان برای همیشه گورستان، در خیابان و کارخانه، یاد و راه دستاوردهای انقلاب را به سودخود و اربابان در زیر آوار اتهامات و افتراهای ناروا پنهان | شهیدان خویش را در ذهن و با قدمهای شان به کار گیرند. حاکمیت دوگانه فئودالی کرد. حقیقت روشنایی است، سپیده سحر خویش زنده می کنیم و تداوم میبخشیم. بورژوازی کمپرادوری به ویژه در شرایط است، شب را میشکافد وخود را می نمایاند. روز شنبه ۱۴ بهمن ماه، سی و نهمین خاص ایران دیکتاتوریی را میطلبید تا بیش از پنجاه سال است که رزمنده | سالروز شهادت دکتر تقی ارانی، آموز کار انحصارات دولتی را که بوسیله امپریالیسم ترین، آزاده ترین، صديق ترين ومستعدترین بزرگ جنبشهای نوین ایران بود. در این انگلیس حمایت میشد، گسترش دهد، این فرزندان خلق را با برچسبهای «خائن»، روز هزاران نفر از دانشجویان، دانش آموزان | شکل از دیکتاتوری که بیشك در خدمت وابسته بیگانه»، «خرابکار» و «ضد دین»، و گروههای گوناگون مردم به همت غارت ثروت ملی خلق از سوی امپریالیسم همان برچسبهای مهیبی که احسان طبری از | دانشجویان پیشگام دانشگاهها و مدارس | انگلیس بود، دقیقا از وابستگی طبقه حاکم آنها یاد می کند، در سیاه چالها و دخمه های | عالی، در محوطه دانشکده ادبیات و علـوم بر امپریالیسم سرچشمه می گرفت. ایـن تاريك به زندان کشیده اند و در مسلخها از | انسانی دانشگاه تهران گرد آمدند و خاطره | وابستگی آشکار و غارت بی پایان ثروت ملی دم تیغ گذرانیده اند و حتی نام این دشمنان | ارانی را گرامی داشتند. ما عناصر آگاه و انقلابی را در درجه اول آشتی ناپذیر ارتجاع و امپریالیسم را از در این اجتماع مادر فدائی شهید متوجه مبارزه با این شکل از سلطه فرهنگ ها و دایرةالمعارف ها زدوده اند، باشد | فرامرز شریفی، عباس سماکار که پس از | امپریالیستی کرد. نبرد با دیکتاتوری یکی که اندیشه و شخصیت آنان از یاد برود تا سالها زندان و زجر و شکنجه اکنون به همت از وجوهات مشخصه این مبارزه بود و ارانی غارتگران بتوانند به چپاول خویش ادامه مردم آزاد شده است و همچنین عده ای از در دوران مبارزه با دیکتاتوری رضاشاهی دانشجویان و دانش آموزان درباره مرحله | یکی از چهره های برجسته آن عناصر آگاهی اما مردم، نه اکنون و نه هیچگاه در کنونی جنبش ایران و زندگی سیاسی، که با مبارزه خویش در جبهه خـلـق دهند. بود | تاریخ دیرپای خویش پیشگامان راه آزادی | اجتماعی دکتر تقی ارانی سخن گفتند. سعی کرد که نگرش علمی نسبت به روند مادرشهید فدایی در بخشی از سخنانش | و تکامل جامعه رابط و حاکمیت بخشد. را از یاد نبرده اند. اگر چنین نبود ما تا | امروز مزدك بامدادان، بزرگمهر بختگان، گفت: وی سپس زندگی ارانی و فعالیتهای ابن مقفع، بابك خرمدین، ناصرخسرو، و خلق مبارز ما طی بیش از ۵۰ سال | سیاسی او را بررسی کرد. خانم شریفی در صدها شخصیت وقهرمان تاریخی دیگر خویش | نبرد با دیکتاتوری و سلطه امپریالیسم | ادامه سخنانش گفت: ارانی اولین یا آخرین فرزندان بسیاری را قربانی حرکتهای تاریخی | مبارزی نبود که زندگی خویش را بخاطر مردم هیچگاه فرزندان راستین خویش خود کرده است. کودتای ۱۲۹۹ که بوسیله | کارگران و زحمتکشان از دست داد، بلکه را از یاد نمی برند. و امروز ما پس از سید ضیاء و دیگر عوامل امپریالیسم رخ صدها و هزاران تن در دوران دیکتاتورها را سالهای دراز اختناق، مبارزان پیشگام خویش | داد، آغازی بود تا سلطه امپریالیسم را به سلطه امپریالیسم جان خویش را از دست را، ارانی ها را که دیکتاتوری حاکم به هر شکل نوینی مجدداً احیانماید. ضعف اقتصادی | دادند. مادر فدائی شهید در پایان سخنرانی را از یاد برده بودیم. ه همه 3
در دسترس پژوهندگان و مبارزان قراردهد. ماتریالیسم ديالكتيكو… دکتر ارانی روزنامه ارانی در سیاه ترین و کورترین دوران نویس هم بود. او به اتفاق دو نفر دیگر دیکتاتوری نظامی برخاست و میراثشرف، از همرزمانش مجله دنیا را منتشر می کرد. آزادگی و مبارزه را پاس داشت. سماکاردر این نشریه علمی، اجتماعی و سیاسی تاثیر قسمتی دیگر از سخنانش گفت: هر شهیدخونش عظیمی در محیط اجتماعی و به خصوص محیط خاك وطن را آبیاری می کند تا درخت برومند روشنفکری آن روز داشت. در اجتماعی که انقلاب بارور شود و یادبود هر شهید گرامی- تمام نشریات آن مبتذل، متملق و گمرام داشت افتخار آمیز گنجینه همه بشریت یعنی کننده و محافظه کار بود، انتشار يك مجله پیکار در راه بهروزی است .اگر نامی را مبارز، هدایت کننده و انقلابی شدیدترین گرامی میداریم، هدفمان در محدوده تنگ۔ واکنشها را از سوی ارتجاع به دنبال داشت، نظرانه فردپرستی طبقاتی نمی گنجد و… تا جائیکه حکم تكفير و تحریم مجله و هدفهای انقلابی از این گونه بازیهای تنگ | بنیانگذارش را دادند. مجله دنیا در سال نظرانه بدور است. شهید برای ما گرامی ۱۳۱۴ اجبارا به عمر خود خاتمه داد. است. من نام آن مادر را نمیدانم. مادری که ارانی در کار اداره و نویسندگی با کودکی در آغوش، فشرده در هم پیچیده «پیکار» و «بیرق انقلاب، که در آلمان انتشار | با گلوله دژخیمان برسیمان سرد خیابان می یافتند نیز دست داشت. وی پس از تعطیل خویش تأکید کرد: تا زمانی که ارگانهای دوخته شده و خونش درخت خیابان را آب مجله دنیا گروه ۵۳ نفر را تشکیل داد. این گروه محفلی بود که مطالعه و انتشار داده است. من نام آن کارگر را نمیدانم که سینه سپر کرده تا برادر هم رزمش را جهان بینی مادی را هدف قرار داده بود. وابسته به امپریالیسم از دولت گرفته تا ارتش باقی بماند، پیروزیهای بدست آمده موقتی و نسبی خواهد بود. برای آنکه خون در امان بدارد. من کودکی را که گلوله اکثریت افراد این گروه در خارج از ایران لبخندش را به لب دوخته نمیشناسم. من تو با فلسفه علمی آشنا شده بودند. آنان اغلب | شهیدان ما بیهوده بهدر نرفته باشد، ضروری // از خانواده های خرده بورژوازی برخاسته را به نام نمیشناسم. ولی اندام تکیده،چشم است که این مبارزه را تا رسیدن به هدف بودند. گروه ۵۳ نفر که در شرایط اختناق های نگران و سیمای انسانی و عزم آهنینت نهایی که همان بیرون راندن امپریالیستها و وابستگانش و برقراری حاکمیت خـلق تشکیل شده برایم آشناست. اگر شهیدی را به نام گرامی فاقد خط مشی معین وصحیحی | میداریم ،اگر از روزبه، فراهانی، سعید که بتواند رشد و تکامل گروه را تامین میباشد ادامه دهیم. برای حصول به چنین خون شهیدانمان گواه آنست سود جوئیم. | تجارب تاریخی خلق مبارزمان ثابت کرده است که تنها در وحدت یکپارچه تمامی دلبند سرزمین من و برادر مهربان مبارزم. هدفی میبایستی از تمامی تجارب تاریخی که محسن، رضائی، گلسرخی، جزنی، اشرف، کند و مبارزات توده مردم را به سامان برساند | دکتر ارانی در سال ۱۳۱۶ از طرف اداره ذوالانوار، نجات الهی وشهیدانی دیگر بنام سیاسی بازداشت شد و سرانجام در چنین یاد می کنیم، همانا تو را خوانده ام خواهر روزهایی از دوران دیکتاتوری سیاه سیونه سال پیش، درسال ۱۳۱۸، پس از سالها خلق پیروزی بر امپریالیسم ونوكران داخلیش | چرا که اینان تجلی مقاومت تو در برابر مبارزه و تحمل زندانهای مخوف انفرادی، بیدادگری خونخواران قرنشده اند وسخنگوی تحمل شکنجه های جسمی وروانی،سرافرازی ممکن می گردد. پیکار بی امان همان کلامی که در لحظه شکفتن، دشمن و مقاومت و دفاع از حقوق محرومترین مردم سرزمین ما، در یکی از سلولهای وحشتناك با گلوله بر لبهای تو درخته است. عباس سماکار نیز طی سخنانی در وی در پایان تاکید کرد میجنگیم تا زندان موقت شهربانی تهران، به دست فاسد اجتماع بزرگداشت شهدای به خون خفته کوره انقلاب را روشن نگاه داریم. خـون خلق، مبارزات و اخلاق انقلابی دکتر تقی ترین و جنایتکار ترین ماموران حاکمان ایران، میدهیم تا در شکوه ظفرمند فردا و آینده در شکوفایی جوانی و پویندگی به شهادت ارانی را ستود و گفت: زندگی ارانی پاك و درخشان سرزمینمان لبخند گلها بشکند. رسید. انسانی بود. همیشه کوشید تا دانش سیاسی دکتر ارانی از لحاظ تنوع ووسعت اما ارانی،همچنانکه نماینده دانشجویان آگاهی سازنده فرزندان سرزمین ما را معلومات یکی از افراد بینظیر زمان خود پیشگام دانشگاهها و مدارس عالی، در اجتماع بارور سازد. پیگیری خستگی ناپذیرش و بود. او به زبانهای فارسی، ترکی، عربی، ده هزار نفری بزرگداشت «شهدای به خون پیکار بی امانش در راه حقانیت آرزوهای انگلیسی، آلمانی و فرانسه آشنا بود. در خفته خلق» می گفت، نمرده است. خاطره مردم ستمدیده و زحمت کش وطن شایسته فلسفه و ادبیات و فيزيك و شیمی، ریاضیات او تا جاودان، در تاریخ این سرزمین باقی تحسین است. مبارزه رویاروی و صادقانه اش عالی، روانشناسی وزیست شناسی دست داشت. خواهد ماند. مردم راه ارانی ها را برای رهایی | با مرگ و نپذیرفتن سازش و خیانت که نویسندهای ماهر و ناطقی زبردست بود و ستمدیگان از یوغ امپریالیسم وحاميانش تا آخرین لحظه زندگی ادامه یافت درس حتى شعر نیز میسرود. تالیفات او گواه ادامه خواهند داد. ارزنده ایست. سماکار پس از بررسی زندگی دانش وسیع اوست. مهمترین تالیفات ارانی و برشمردن آثار دکتر ارانی گفت: او در عبارتند از: ۱ـ این جمله از احسان طبری است. آثارش همواره سعی داشت تا در اوضاع زن و ماتریالیسم، عرفان و اصول برخی بررسیها درباره جهان بینیها وجنبش- | منحط آن زمان پیشرفته ترین اندیشه ها را مادی، بشر از نظر مادی، پسیکولوژی های اجتماعی در ایران. ص ۱۵۸ 2