نسخه آزمایشی شامل 218,992 واژه

تهران مصور:ش۷:س۳۶

مردم کردستان ماجرای سازش خودمختاری می خواهند سرهنگ توکلی در کردستان ماجراهای تازه ای دارد سهم اساسی را در انقلاب ایران ادا کرده اند سرانجام همه سوءظنها که درباره اتفاق می افتد. ماجراهایی که برای دولت و به همین جهت حق مسلم زحمتکشان سازش با آمریکا وجود داشت، به شکل خبر یا ادعای تازه ای بروز کرد. آقای درالف کارگران و دهقانان است که در دولت انقلابی ایران در هر حال مساله است حتی اگر ادعا شانمن، عضو هیات اجرایی کمیته ی آمریکایی شود که مساله ای نیست. شرکت داشته باشند. انقلابیون کردستان، در این مرحله در ماده ۷ قطعنامه آیت الله سید آزادی در ایران، مدعی شد که سرهنگ از انقلاب ایران، خواستار خـودمختـاری عزالدین حسینی به عنوان نماینده خلق کرد تو کلی رئیس ستاد عملیات ارتش، مامورجناح شده اند. این خواست در يك قطعنامه ۸ ماده ای برای مذاکره با دولت مرکزی معرفی شده میانه رو سیاسی با آمریکاییها و از جمله خود او تماس گرفته و تضمین داده است که است. اگر آمریکا با آنها کنار آید، آنهاهم با که در حضور نماینده آیت الله خمینی (آیت الله نوری) و داریوش فروهر وزیر کار قرائت شده آمده است؛ در این قطعنامه از دولت در مقابل آنچه در کردستان آمریکا کنار خواهند آمد و ضمن حفظ منافع کردها به عنوان خلق کرد یاد شده و آنچه اتفاق افتاده، دست به واکنش هایی زده است، آمریکا در ایران، با تدوین برنامه حساب قطعنامه آمده به عنوان خواستهای خلق | اما دکتر مکری یکی از نزدیکان امام خمینی، شده ای، چپیها و رادیکال ها را در ایران از کرد مطرح شده است. آنها در این قطعنامه در بازگشت از سفر کردستان، تاکید کرد میان خواهند برد. چنین آورده اند: که باید به کردها آزادی فرهنگی و امکان بنابر آنچه آقای شانمن ادعا کرده خلق کرد مانند سایر خلقهـای برقراری نظم داخلی توسط خودشان داده شود | سرهنگ تو کلی و سرلشکر قرنی که هردو از دست اندر کاران ماجرا بوده اند، به اتفاق و در مصاحبهای خود لحنی نشان داد که ایران خواهان رفع ستم ملی و تامین حق عده ای دیگر برنامه شان این بوده چپها را منفرد کرده، رهبرانشان تعیین سرنوشت خود به صورت فـدراتیـو در براساس آن می توان حدس زد دولت با چهارچوب کشور ایران است و هر گونه اتهام خواستهای خلق کرد مخالفتی ندارد و بموقع را بکشند. همه خواستها می تواند به مرحله اجرا در آید. تجزیه طلبی را رد می کند و از دولت موقت آنچه در این باره گفتنی است این آقای مهندس بازرگان میخواهد که موضع در ایران ندهند. است که مردم کرد در این روزها، مدام به خود را در مقابل این خواست رسما اعلام مردم توضیح میدهند که آنچه ما خواستار دارد. فراهم آورند. آنیم، خودمختاری در چهارچوب ایران بزرگ قطعنامه خلق کرد، از محتوایی مترقی است، نه تجزیه طلبی. و تاکید این نکته که 2 برخوردار است و از جمله می گوید: مهر تجزیه طلبی روی ما نزنید. ما بر آنیم که زحمت کشان ایران – به سازمانهای کارگری هیچ نقشی بهانه های لازم را برای کشتارچپها همزمان با اعلام این ماجرا، استعفای سرهنگ تو کلی رسما اعلام شد و سر سرهنگ ادعا کرد که همه اینها برای آن است که مردم به چهره های میهن پرست نظامی بدبین شوند. نیز اعلام کرد که او از مدتی پیش کودتای بیست و هشت مرداد، یکی عملا کنار رفته بود و علت کناره گیری اوم اختلاف عقیده با سرلشکر قرنی بوده یادی از همکار از همکاران ارزنده ما را راهی زندان کرد هنوز معلوم نیست در این میان چه کسی و مدتها در بند سئوال و جواب و مطامع راست می گوید ولی این مسلم است که فرمانداری نظامی وقت بود. جرمش، همکاری با دکتر مصدق بود و در مقالات شیوایی که سرهنگ تو کلی و سرلشکر قرنی برای مردم در تهران مصور می نگاشت از تز و رویه ایران چهره های خوشنامی نیستند. مصدق طرفداری می کرد، نثری شیوا و قلمی قابل توجه خوانندگان سحار داشت، اينك آن رادمرد در بین ما نیست و تندباد اجل دفتر زندگی وی را در خوانندگان عـزیـزی که موفق نوردیده است و لی خاطره او باقی و گرامی نشده اند شماره هـای جـدید مجله تهران مصور را تهیه کنند ، می لفعلى معدل شیرازی» درهشتم اسفند ۱۳۲۶ در گذشت، سالروز وفاتش را به خاطر | توانند به دفتر تهران مصور مراجه است. کنند . داریم، شادی روانش را از درگاه احدیت خواستاریم. نشانی: خیابان لاله زار گراند هتل
سخنی با سخنگوی دولت پس از انقلاب پیروزمند، با بهـای جلوه دادن بعضی رویدادهی ناخوشایند، بازی | برکناری، بازنشستگی، تضییقات، بستن راهها، | گرانسنگ خون فرزندان پك سرشت، مردم را با ارقم عدة حاضرین در گردهم آئـی بیرون کردن خارجیها که همه و همه هنوز ما تمزده، قحطی دیده، خانه ویران و داغدار، | دانشگاه، دفع الوقت، امید دادن به بزها از در روال خرابی و ویرانی و ماتم آوری ودشمن سرسلامتی و تسلی خود را در بیانات و کلمات | روزهای دل انگیز بهار پیروزی و آزادی. آنچه | تراشی و ناراضی سازی از دست آوردهـای چند چهره تازه آشنا جستجو می کند که در این میان اندك اندك فراموش میشود درد | انقلاب است. پس دوران سازندگی، زمان عفو | هر شب از جعبه صدا و تصویر جلوه گرند. مردم سوگوار، خانواده های داغدار، یتیمان و اغماض، رسیدگی به دردهـای ناشی از | جمال بیمثال دکتر یزدی، قطب زاده، | بینان آور، زنان بیشوهر، پدران فرزنـد | انقلاب، جمع آوری این همه پراکندگی چه امیرانتظام بیشتر از چهره تابناك رهبر وسیمای | شهید، مادران پسر مرده، خانههای ویران، | وقت فرا خواهد رسید؟ آیا بهتر نیست رهبر | نورانی شریعتمداری و صورت قدسی طالقانی | کاشانههای پریشان، سرمایه های سوخته و پر فتوت انقلاب و آیات عظـام شمشیر به چشمان خونبار مادران و پدران داغدیده، | سرنوشت زندگان پاك باخته است. كيـن و انتقام از کف مردان جگر سوخته زنان شوهر مرده و برادران برادر به خاك درد بی درمان دیگر که از زبان کسی و رزمندگان زخم دیده بیرون آورند و با رفته در چهار گوش تلویزیون ظاهر میشوند. | شنیده نمیشود آزادی متجاوز از بیست هزار | انفاس قدسی خویش به تعلیم و تبلیـغ صدای غرب زده معاون نخست وزیر در امور | نفر زندانی بند گسیخته است، که در میان | شکیبائی و دیده پوشی، آرامش و سازندگی، انقلاب با ته لهجه آمریکایی از زیر ته ریش | آنها جانیان، قاتلان، دزدان، کلاهبرداران، مرمت و دلجوئی، تسلی و همدردی با رنج خوش تراش يك مرد مذهبی، قامت بلند و شیادان از هژبر یزدانی گرفته تا چاقو کشان | دیدگان بپردازند؟ آهنگ رسای هیتلری آقی سرپرست صداو | حرفهای فراوانند. البته در پگاه پیروزی نمی سخنگویـان دولت نیـز از بازتاب تصویر، لحن آرام، یکنواخت بیشور و هیجان | توان انتظار داشت که این کوههای درد ورنج | پرتوی ایمان در چهره آسمانی مردان خـدا آقای سخنگوی دولت، همه از چاشنی سیاست، با برآمدن خورشید آزادی به یکباره شفا توشهای بر گیرند و به مدد آن به جای توبیخ احتیاط، به نعل و میخزدن، طفره رفتن بی | پذیرد، ولی در ضمن نمی توان فقط با داروی و تنبیه، توقیف و طرد، تلخ کامی و یاس، بذر بهره نیستند. انتقام و شستن خون با خون زخمهای عمیق امید و نشاط در دلها بپاشند. باشد که خدای این فرزندان نوزاد انقلاب، در مکتب و چرکین کهنه و تازه را التیام بخشید. جبار دریچه رحمت خود را براین قوم وحشت آنچه از رفتار این دولتمردان تـازه پا زده بگشاید انشاءالله. فتح الله والا جهانداری و جهان پهلوانی چه زود از پیران دير، الفبای سیاست را آموختند. دو پہلو۔ در دو هفته گذشته دیده یا شنیده ایم همـه گوئی، کتمان اسامی شورای انقلاب، واژ کون در مسیر انتقام، اعدام، دستگیری، محاکمـه مدیر محترم مجله تهران مصور عطف بمطلب مندرج در صفحه چهل شماره ۵ آن مجله مورخ ۵۷٫۱۱٫۲۰ لزوما موارد زیر را بقصد تصحیح و جلو۔ ۴- بنیاد پهلوی که طبق مصوبه | مجله گرامی تهران مصور مورخ ۵۷٫۱۱٫۲۶ هيئـات محترم دولت مصادره و بدولت تعلق دارد تنها به نسبت در شماره پنج زیر عنوان (ثروتشاه و خاندانش) در فهرست دارائی اکثریت سهام ۲٫۷ درصد از لحاظ سرمایه گذاری در سهام شرکت سهامی قند مرودشت را متعلق به این شرکت مشارکت دارد و بقیه سهام گیری از استمرار اشتباه متذکر میگردد: که ۹۷/۳ درصد سهام این شرکت میباشد بنیاد پهلوی اعلام نموده اند. به ده ها هزار صاحب سهم دیگر که دارای لزوما یادآور میشود که بنیاد پهلوی ۱- شرکت سهامی عام سیمان فارس و خوزستان بطوری که از عنوان قانونی کمتر از پنج درصد از سهام شرکت سهامی شخصیت حقیقی یا حقوقی مشخص میباشند آن ملاحظه ميفرمائيد يك شركت عام است متعلق است خواهشمند است لطفا دستور قند مرودشت را دارا میباشد و بقیه متعلق که به هیچ فرد خاصی مربوط نیست. فرمائید طبق قانون مطبوعات این مشروحه به بنیاد خیریه نمازی و سازمان گسترش و ۲- سرمایه این شرکت مبلغ را امر بطبع فرمایند تا کارکنان کارخانه و چغندر کاران ناحيـه فضای آزاد و در مرودشت است. هفده میلیارد ریال است یعنی بیش از دو ملی فعلی ایران از كمك به نشر مطالب خواهشمند است دستور فرمائید به با تقدیم احترام لحاظ تصریح در تکذیب میزان سهام مذکور برابر رقمی که ضمن مندرجات آن مجله نادرست خودداری شود. ص و روشن شدن اذهان نسبت به چگونگی محترم مرقوم فرموده اند. ۳- کارخانه سیمان آبيك قزويـن موسسه مستقلی نیست بلکه یکی از واحد شرکت سهامی سیمان فارس | سهام شرکت قند مرودشت مراتب را در های متعددی است که زیر نظر این شرکت و خوزستان | همان صفحه درج نمایند. شرکت سهامی قند مرودشت اداره میشود.
اجتماع ۱۵۰ هزار نفری چریکهای فدائی خلق نمایشی از نیروهاو خواستهای انکار نشدنی ۱۲ گروه مارکسیستی و ۳۶ گروه کشاورزان، کارگران ، کارمندان ازمیتینگ سازمان چریکها پشتیبانی کردند. میتینگ از نظمی عالی و کیفیتی متفاوت برخوردار بود. اکه سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، مردم از جمله کارگران، کشاورزان، پیشه تا اقامتگاه آیت اله خمینی صورت گیرد، اما علیرغم کارشکنیهای کم و بیش آشکاری وران، کارمندان، بازاریان، دانشگاهیان به علت مخالفت آیت الله با این راه پیمائی راه فعالیتهایش میشود، با اجتماع دانشجویان و دانش آموزان شرکت کردندو و اعلام نپذیرفتن راهپیمایان، سازمان بزرگ روز جمعه (۴ اسفند) نشان داد که قطعنامه ۹ ماده ای این سازمان را که در چریکهای فدائی خلق ایران برنامه رام هواداران بسیاری در میان صفوف مردم دارد. پایان مراسم خوانده شد مورد تایید قرار پیمائی را تغییر داد و از مردم دعوت کرد روز جمعه گذشته در اجتماعی که به دادند. به جای آن در اجتماع روز جمعه شرکت اجتماع روز جمعه گذشته ابتداقرار دعوت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، دانشگاه تهران برپا شد، بیش از يكـ بود روز پنجشنبه به صورت يك راهپیمائی صد و پنجاه هزار نفراز گروههای گوناگون از محل وزارت کشاورزی در بلوار اليزابت در حالیکه باران ریزی میبارید، هزاران کنند. از نخستین ساعات بامداد روزجمعه
بود نفر به سوی دانشگاه تهران سرازیر شدند. | استقبال مردم از دعوت سازمان به اندازه ای که حدود ساعت 4 بامداد زمین چمن ر خیابانهای دانشگاه از جمعیت انباشته شد و حتی عده ای به ناچار در خیابانهای اطراف دانشگاه اجتماع کردند. آنروز دانشگاه تهران پوشیده از پلاکارد و شعار بود، پلاکاردهایی فارسی و انگلیسی و کم و بیش متفاوت با روزهای طوفانی و تظاهرات روزهای پیش. رژیم وابسته سقوط کرده بود و اکنون روزهای باز اسازی بود. در پلاکاردها سخن از واگذاری قدرت به شوراهای انتخابی کارگران کشاورزان، کارکنان دانشگاهیان بود، صحبت از ایجاد ارتش خلقی به جای ارتش مزدور شاه و لغو هر گونه سانسور در رادیو تلویزیون و مطبوعات بود. بر روی برخی پلاکاردها نوشته شده بود: انقلاب باید سانسور و اختناق را نابود کند. رادیو و | تلویزیون و مطبوعات باید منعکس کننده نظر تمامی اقشار و طبقات ملت باشد و در اختیار گروهی خاص قرار نگیرد. بر پلاکاردها حمایت کامل سازمان چریکهای فدائی خلق از اقدامات ضد امپریالیستی و از کارگران آغاز شد. ضد صهیونیستی امام خمینی منعکس شده بوده > ی ۱۵ را که کارگران پیمانی را استثمار می کردند، واگذاری کلیه اراضی غصب شده به کشاورزان اقدام سریع جهت احیای سریع کشاورزی تحت نظارت شورای دهقانان و ملی کردن صنایع، بانکها و سرمایه های خارجی و وابستگان داخلی از جمله مسائلی که در این قطعنامه مطرح شده بود. پس از پایان قرائت قطعنامه جمعیت یکصدا بود شعار می دادند، کارگر، کارگر زنده به کار توایم. در این قطعنامه آمده بود: به نـام پینه های دست کارگر و چروك پيشانـی یکی از اعضای سازمان چريك | های فدایی خلق ایران درباره وحدت نیرو | های انقلابی سخن گفت. او تاکید کردآنچه | انقلاب را تهدید می کند تفرقه است و هم بستگی تمامی نیروهای مبارز ضرورت مادی | و تاریخی دارد. تا دیروز دشمن مشخص بود وحرف ما هم روشن، اما امروز سئوالی که در برابر همه نیروها قرار دارد اینست که آیا انقلاب به پایان رسیده است؟ وی در پارلمان نتیجه گیری کرد شرط حفظ دستاوردهای انقلاب وحدت تمامی نیروهای خلق است. به اعتقاد ما وحـدت به معنای انحصارطلبی يك قشر به زیان اقشار دیگر خلق نیست. وحدت به معنی شرکت مشترك همه نیروهای انقلابی با حفظ ایدئو لوژی در مبارزه است. وحدت، آزادی بیان در اجتماع دانشگاه تهران که از ساعت ۱۰ بامداد تا ۱۲٫۵ ادامه یافت برای | برزگر که هر دو نشانه رنج است، مبارزات همه گروهها و پرهیز از انحصارطلبی است. از سوی پرسنل وظیفه شهرستان مهاباد و خلق ایران در مرحله ای حساس از تاریخ خبرنگاران جایگاه مخصوصی در نظر گرفته شده بود دهها خبرنگار عکاس و فیلم | قرار گرفته و امروز حفظ دستاوردهـای همچنین دهقانان یکی از روستاهای لاهیجان نیز قطعنامه ای در این اجتماع خوانده شد. انقلاب به مراتب مشکل تر از به دست آوردن بردار داخلی و خارجی در این اجتمـاع حضور داشتند. آن است. قطعنامه روستائیان بر ایجاد شوراهای نظم عالی در دهقانی، تامین آب لوله کشی و بهداشت شرکت نمایندگان واقعی کارگران در شورای انقلاب، ایجاد سندیکاهای واقعی کار۔ روستاها، ایجاد مدرسه در روستاها وحمايت که چگونه از خون مردم زحمتکش، آنچه در اجتماع روز جمعه به طور | گران ايجاديك كميته منتخب نمایندگان راستین | از کشاورزان تأکید شده بود. چشمگیری محسوس بود نظم عالی مراسم | کارگران و کارمندان برای تولید، توزیع پس از این قطعنامه، کارگری پشت و دقت در شعارهایی بود که داده میشد. و فروش، انحلال ارتش ضد خلقی وایجاد تریبون قرار گرفت و گفت: ما کارگران شعارها متناسب با سخنرانیها و مطالبی ارتش خلقی، لغو کلیه قراردادهای اقتصادی همیشه تحقیر شده ایم. همیشه گفته میشود بود که خوانده میشد. از اجتماع روزجمعه مخصوصا کنسرسیوم، ایجاد دادگاههای | که کارگران بزرگترین قدرت اجتماع هستند، دوازده گروه مارکسیستی که هم اکنون خلقی، تصفيه عناصر مزدور ساواك در ولی در ایران چنین نیست. ما ملت ایران در صحنه مبارزات ما نقش فعـال دارنـد پالایشگاه آبادان، آزادی اجتماعات، قلم، دیدیم ر سی و شش گروه از کشاورزان، کار اعتقادات، تشکیل احزاب سیاسی، صنفی خائنان حتى مستراح طلا میسازند. مادیدیم گران کارخانه ها، کارمنـدان ادارات و و فرهنگی، لغو قانون ارتجاعی کار وتدوين که جوانان مبارز ما چه زجر و شکنجه هایی سازمانهای مختلف با ارسال پیامهایـی قانون دمكراتيك توسط کارگران، لغـو را تحمل کردند. در نهضتها دیده شد که پشتیبانی کردند. کلیه بدهیهای تحمیلی کارگران به صنعت همیشه تنها زحمتکشان هستند که صفوف مراسم روز جمعه گذشته دانشگاه نفت، اخراج کارشناسان امپریالیسم، وا | اول انقلاب را تشکیل میدهند. در قیام مردم تهران با قرائت قطعنامه گروهی از کار گذاری خانه به کارگران، رسمی کردن | ایران آیا هرگز دیدید که یکی از سرمایه گران پالایشگاه نفت آبادان به وسیله یکی کارگران پیمانی و محاکمه دزدان پیمانکار | داران در صفوف خلق باشند. وی در پایان ۱۱
نتیجه گرفت: اگر بخواهیم حافظ منافع خود باشیم، باید سندیکاهای واقعی خود را تشکیل دهیم. سندیکاها دو وظیفه دارند وظیفه خاص و وظیفه عام. وظايف خاص سندیکا کوشش در تغییر و یا لغو قانون کار سابق، جلوگیری از اخراج کارگران، حمایت از کارگران در برابر بیکاری، نظارت بر پرداخت دستمزد و سود ویژه، حمایت از حق بیمه و نظارت بر بهداشت و غیره است و از وظایف عام سندیکاها می توان حفظ منافع اصناف در برابر رقابتهای خارجی و جلوگیری از ورود کالاهای خارجی را نام برد. پیام کردها در این هنگام پیام عده ای از کردهای ایران خوانده شد. در این پیام تاکید شده بود که خلق کرد ایران به هیچوجه تجزیه طلب نیست و مبارزات خود را جزئی از مبارزات خلقهای ایران میدند. در سراسر این مدت اجتماع کنندگان با دادن شعارهایی به لزوم وحدت در صفوف مبارزین تاکید می کردند. پس پیام کردها، یکی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق درباره ارتش سخنانی ایراد کرد. وی به تجربه های آلنده، ۲۸ مرداد و تجربه های تلخ سایر کشورها اشاره کرد و گفت اکنون که ارتش تجزیه شده و صف مبارزین از فاسدین جدا گشته است، اکنون که ارتش شکست خورده و مجبور به عقب نشینی شده است. ارتش و فرماندهان مزدور و ضد خلق حساب شده اعلام حمایت می کنند، اما این حیله ایست برای برقراری سلطه کامل و دوباره | امپریالیسم. احیای ارتش شاهنشاهی تحت هر اسم و عنوانی که صورت گیرد نهادهای ضد مردمی را تغییر نخواهد داد. ارتشی که تا آخرین روزها به کشتار مردم ادامه می داد، چگونه می تواند حامی مردم باشد. حفظ دستاوردهای انقلاب جز از طریق انهدام ارتش و ایجاد ارتش خلقی ممکن نیست. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به همراه خلق قهرمان ایران، خواهان ایجاد ارتش خلق میباشد. چنین ارتشی ژاندارم منطقه رسر کوب گر نیروهای مبارز نخواهد بود. وی در قسمتی دیگر از سخنانش گفت: نیروهای مسلح توده ای قادر است در مدتی کوتاه تشکیل و جایگزین ارتش ضد خلـق شود. فرماندهان باید منتخب افسران، درجه ۱۲ داران و سربازان باشند. تنها در این صورت است که اطاعت کورکورانه از بین خواهد رفت. افراد ارتش خلق باید همچون دیگر خلق آزاد بوده و از کلیه حقوق برخوردار باشند. آزادی بیان، قلم و اجتماعات برای افراد چنین ارتشی باید تامین شود. در این لحظه تمامی جمعیت حاضر در دانشگاه فریاد برداشت: «ارتش خلق ایران ایجاد باید گردد. سپس یکی دیگر از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران درباره انقلاب و مساله شوراها سخنرانی کرد. او گفت: شوراهای انقلاب ایران از درون شورای خلق سر بر می آورد ولی هم اکنون چنین نیست. شوراهای خلق نیرومندترین اهرم در برابر بازگشت از تجاع است. اگر چنین نباشد، دشمن خواهد کوشید دوباره با گماردن مهره هایی ایران را به امپریالیسم واگذارد. در چنین دورانی عدم حمایت از شورا یعنی عدم حمایت از خلق شوراها ارگانهایی هستند که تا پایان کار دولت موقت، مسئولیت به عهده آنها خواهد بود. شوراها قابل تغییرند و هر گاه مردم نخواهند باید کنار بروند. در این هنگام مردم شعار «از دل خونین خلق شورای انقلابی ایجاد بای گردد»: را دادند در اواسط برگزاری مراسم، عده ای (حدود ۱۰۰ نفر) کوشیدند که به نام مجاهد و با شعارهای به ظاهر مذهبی در نظم حاکم بر اجتماع اخلال کنند. به دنبال این واقعه پیامی از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران به ستاد عملیاتی سازمان چریکهای فدائی ارسال شد. در این پیام سازمان مجاهدین تاکید کرده بود «عده ای می خواهند با نام مجاهد در متینگ امروز اخلال کنند. اینان هیچ وابستگی به سازمان مجاهدین خلق ایران ندارند، مردم با شنیدن نام سازمان مجاهدین یکباره برخاستند. دستهای خود را به نشان اتحاد گره کردند. طنین شعار «درود بر فدائی سلام بر مجاهد، زمین را می لرزاند. این صحنه نشانگر این واقعیت که علیرغم تبلیغات سوئی که صورت گرفته، مردم خواهان استحکام و پیوستگی هرچه بیشتر صفوف خلقند و به هیچ وجه خواهان تفرقه نیستند. در پایان مراسم قطعنامه ۹ مادهای سازمان چریکهای فدائی خلق خوانده شد که مورد تایید عمومحاضران بود در اجتماع قرار گرفت.
زیرذروبین چند روزی نعش، ارتشبد «نعمت از جانب بعضی از مراجع از سردبیران نشریات حواسته شده که از انتقاد از قطب راده سرپرست رادیو تلویزیون پرهیز نصیری» دژخیم ساواکی در سردخانه پزشك ثروت افسانه ای شاه را از غارت ملت، قانونی باقی مانده است تا بحال نزدیکان و ۲۲ میلیارد دلار، (۱۵۴ میلیارد تومان) وابستگان او حتی برادرش عنایت نصیری، کنند، و همینطور از انتقاد از در رادیو سناتور و خواهر و خواهرزاده های او از نوشته اند. در آمد یا بهره بانکی این ثروت تلوزیون. یکی از سردبیران مطبوعات در يك با حساب ده درصد در سال رقمی نزديك به پذیرفتن جسدش خودداری کرده اند و زمان چهل و دومیلیون وهشتصدهزار تومان بدست را برای کنار کشیدن خود مناسب میدانند. جمع عمومی گفت: عاقل از این که چنیـن دستوری درباره نیک پی و شهرداری نیز، در میدهد، که مبلغ ناچیزی در حدود دو میلیون دوران نظام طاعوتی نیز اجرا نشد. تومان در ساعت و یا رقمی در حدود پنج هزار اينك بازداشتگاه کاخ دادگستری در محافل اقتصادی سخن از تومان در ثانیه می گردد. انباشته از دستگیرشدگانی است که کمیته بنی صدر یکی از سه تن مشاوران امام خمینی باید دانست که از چهار سال پیش، انقلاب آنانرا راهی این زندان ساخته است، در پاریس، برای پست ریاست بانك مر کزی شاه ثروتمندترین مرد عالم است، پل گتی، تعداد کسانیکه قبل از انقلاب در زندانهای می رود و از ناصر پا کدامن عضو مبارز وفعال راکفلر، اوناسیس، ملکه انگلستان، پادشاه تهران وجود داشت رقمی بالغ بر ۲۷۶۴۰ سازمان ملی دانشگاهیان استاد و محقق پیشین سعودی امیر کویت همگی بعد از او نفر بودند که به جرائم مختلف، در زندان برجسته دانشگاه برای ریاست بانك ملي. قرار دارند. های کاخ، قزل حصار، قصر و زندانهای گفته میشود آیت اله طالقانی، در در آخرین روزهای حکومت شاپور خارج از تهران نگاهداری میشدند، این عده يك گفتگوی تلفنی خصوصی اعتراض حودرا بختیار، شاه سابق دستور داد که شش به جرم، جرائم غیر سیاسی بازداشت بودند که به سانسور بحشی از مصاحبه شان در تلویزیون اتومبیل که سه تای آن مرسدس بنز ششصد پس از شکستن درهای زندان توسط مجاهدین | با سرپرست رادیوسویزیون در میان بوده اند. همراه پالتو پوستهای فرح و کلکسیون سکه و افراد، فرار کردند. پیش از آن مطبوع بیانی که در این جلسه و بعضی دیگر از لوازم کاخ نیاوران را با بسته شدن واحد نمایش تلویزیون حضور داشتند، طی نامه یی به پخش شدن چند هواپیما به مراکش بفرستند. و تئاتر شهر از سوی کمیته انقلاب که هردو قسمت از این مصاحبه از رادیو و تلویزیون از میان اطرافیان امام خمینی و با حلم قطب زاده بوده است، وا کنشهی منفی مسئولان دولتی، کسی که بیش از همه | اعتراض کرده بودند. موضوع نگرانی هاییست صادق قطب زاده و نگران کننده یی درباره آینده هر از نظر سخنان آیت اله طالقانی دربـاره است که چندبار تلفن های تهدیدآمیز به او دولت اسلامی پدید آورده، به ویژه آن که در مسایل آینـده حکومت و همچنین نظرات آیت اله شریعتمداری که از اعتبار بسیار در شده و هفته پیش یکی از همکاران او هنگام مورد واحد نمایش تلویزیون هرچه داود گرفتن يك شماره تلفن، تصادفا مکالمه یی را رشیدی هنرمند خوشنام که در جبهه ملی نیز محافل اجتماعی وسیاسی و مذهبی برخوردارند، درباره همه پرسی آینده که حکومت آینده استراق سمع می کند که پرس و جوئی درباره را شکل می دهد، در عین آشکار کردن پاره یی ساعت و محل رفت و آمد سرپرست رادیو۔ کند. اختلاف نظرها، امیدواریهائی پدید آورده است تلویزیون بوده است. تا دولت در تصمیم خود پیرامون «جمهـوری اسلامی: آری یا نه، تجدیدنظر کند، چرا فعالیت دارد، کوشید نتوانست مدیر عامل و مدیران رادیو تلویزیون را از بی تفاوتی خارج در مورد کاتر شهر، خوشدل به عنوان اما قطب زاده خود خونسرد است و حتی رئیس تازه معرفی شد که از همان لحظه ورود بنز ضد مسلسل دولت را هم که بهمین با مخالفت کار کنان این مرکز تئاتری روبرو که به نظر بسیاری از حقوقدانان این نحـره لحاظ در اختیار او قرار گرفته، سوار نمی گردید، چون افترا و تهمتهایی به رئیس با اصول اساسی حقوق مدنی منطبق شود. همه پرسی نیست. ه امیرانتظام، سخنگوی خوشرو و تاتر شهر، ناهید مهدوی وارد آورده بود، از منزل مهندس قطبی پدر که از نظر کارکنان مدیری پسندیده بوده رضا قطبی . ۳۷۰ میلیون ریال اسکناس است. خوش بیان دولت موقت انقلابی چهارمین نفری هزار تومانی بدست آمد معلوم میشود که است که در این سمت مینشیند و مدام در عجله در فرار حتی امکان همراه بردن یا همایون دوستان قدیمی، با خانواده هایشان از انتقال چنین مبلغ گزافی را فراهم نساخته تهران به نظر بسیاری از مطلعان، چندساعت فرار عبدالعظیم ولیان و داریوش | تلویزیون طهر میشود. پیش از او، داریوش همایون، منوچهر ارمون و د فترعملی تهرایی است. در این سمت طاهر شده بودند. ” 1 *** پیش از تصرف زندان جمشیدیه توسط مردم، بوسيله يك گروه ارتشی، به دستور اردشیر و يك عده یی معدود از درباریان زاهدی صورت گرفته و از آن ماجراهای ه یکی از دلمشغولیهای اصلی دولت، پس از مساله کردها، اعتصاب کارکنان صنعت که در تهران باقیمانده اندحکایت از تیراندازی شنیدنی است. نفت است که هنوز به اندازه احتیاج داخلی از طرف پسر فاطمه فرزند هیلر بسوی دائی نفت تولید می کنند و حاضر نشده اند، نفت خود می کنند و می گویند تیر به شانه شاه به خارج صادر کنند. سابق اصابت کرده بود.
گزارش برنامه حداقل سازمان مجاهدین روز ۱۴ اسفند اعلام خواهد شد بوی ایجاد محدودیت برای نیروهای اصیل انقلاب می آید بزر مسعود رجوی یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران که به تازگی در جریان مبارزات رهائی بخش مردم اززندان آزاد شده است، در يك سخنرانی که بمناسبت رگداشت شهادت و تشییع جنازه یکی از اعضای این سازمان، روز یکشنبه گذشته در دانشگاه تهران ایراد کرد مواضع سیاسی و | اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران را در باره مبرم ترین مسائل مرحله کنونی انقلاب ایران اعلام داشت. رجوی سخنرانی خود را به نام خدا بنام خلق قهرمان ایران و همچنیـن بنـام محمدرضا طلوع شریفی، عضو شهید سازمان آغاز کرد و سب آیه ای از قرآن خواند. «از مومنان کسانی هستند که صدق ورزیده اند بر آنچه با خدا بدان پیمان بسته بودند و کسانی که عهد خود را وفا کردند و کسانی که در انتظارند ر عهد نشکسته اند.» وی سپس ادامه داد. از این رضاها بسیار دادیم و بسیار خواهیم داد. نیازی به صحبت کردن بیشتر درباره مقام والای شهدای خلق نیست. آنها در کتاب خدا سرنوشت این میهن و سرنوشت این خلق * ۱۴ 9 ومرتب به اطلاع عموم خلق قهرمانمان خواهد رسید. اما تا آنروز چند مسئله یادآوری اکید است. مبرم شایان برنامه مرحله ای در يك كلام چیزی جز امحاء كامل سلطه امپریالیسم نیست. وقتی صحبت از امحای کامل امپریالیسم می کنیم یعنی چه از نظر نظامی، چه از نظر اقتصادی وهمین طور فرهنگی. به عبارت دیگر تمام آثار شوم سلطه امپریالیستها براین کشور باید محو شود و زدوده شود. ما یکبار در سالهای ۳۰-۳۲ تجربه داریم. دولت ملی حکومت را بدست گرفت. موقتا امپریالیستها را بیرون کرد. اما از آنجا که پایگاه داخلی آنها پابرجا بود، از آنجا که ارتش اساسا ارتش مزدور باقیمانده بود، چندی بعد امپریالیسم و پایگاه داخلیش تجدید سازمان کردند و آماده شدند و هجوم کردند. ما با آن کودتای ننگین مواجه بودیم و بعد از آن ۲۵-۲۶ سال، و چه روزهای شوم و تیره که اگر این بار هم هوشیاری به خرج ندهیم، البته به صورتی دیگر تکرار خواهد چیزی رجوی نظر مجاهدین خلق ایران را . نکات و مسئولیتهای مبرمی که درباره مبرم ترین مسائل چنین اعلام کرد بسی زیانبار است. با صفت «حی» یعنی زنده منتهی نه زندگی نااستوار و ناپایدار، بلکه حیاتی جاوید و در کنار خدا مشخص گشته اند و این همان اکنون در پیش رو داریم، قرار بود در مراسمی انقلاب ما ناقص و ناتمام و رو به افول خواهد صفتی است که زندگی حیوانی را از حیات که برسر مزار دکتر محمد مصدق پیشوای بود مگر اینکه: انسان کيفاً ممتاز می کند. پس ای مادر شهید، فقيد نهضت ملی ایران در روز چهارده اسفند ۱ـ نظام ارتش مزدور و پس مانده شاه مبادا برچنین مقام والایی بگریی، جایی برای ماه برگزار خواهد شد، در آنجا اعلام کنیم. اساسا و بنياداً منحل و بطور انقلابی تجدید با اینهمه بی مناسبت نمیبینم که سر خط اصلی و اندوهی نیست. زیرا شهدای ما سازمان شود. (جمعیت: صحیح است) تماما رستگار و در اعلی ترین درجات مقام آنها را در همین جا اعلام کنم. ۲ـ هیچگونه تضییق نظامی و سیاسی دارند. مگر فلسفه حیات انسان چیست جز هدفهای دراز مدت، حرکت به جانب برای انقلابیون اصیل و جان بر کف که از عقیده و جهاد؟ هیچ اسف بی مناسبت نیست نظام بیطبقه توحیدی، نظامی عاری از هر گونه قدیم میجنگیده اند بوجود نیاید. (جمعیت در همینجا، یعنی در مورد تجدید عهد باشهید استثمار و بهره ه کشی، برای ما روشن هست. صحیح است) به خون خفته، مبرم ترین وظایف و مسئولیتهائی اما امروز چه می گوئیم و امروز چه برنامه ۳- به مصداق جزای مفسدين في که امروز در برابر هر مجاهد و مبارزه انقلابی مرحله ای داریم و بعبارت دیگر برنامه حداقل الارض مجازات جنایتکاران و شرکای رژیم قرار دارد باردیگر یادآوری کنم. بدیهی است ما چه خواهد بود؟. این خواستهـا یعنی پهلوی با قاطعیت کامل در يك دادگاه علنی که عدم آشنایی و آگاهی نسبت به وظایف مردمی یعنی دادگاه خلق که قضات آنرا خواستهای متناسب با مقتضیات اجتماعی و و مسئولیتهای مبرم روز، ما را در ابهاماتی سیاسی مرحله کنونی. همانطور که اشاره نمایندگان اقشار مختلف مردم تشکیل داده قرار خواهد داد که برای سرنوشت جنبش و کردم در روز چهاردهم اسفند به طور مشخص باشند به عمل آید.
۴- «شاورهم في الامر و نیز امرهم دستیاران آقای مهندس بازرگان اين | يك گارد ملی مردمی هستیم. مبادا تجاربی | ببینهم» ای محمد با پیروان خود در کار سرهنگ را، حرفهایی که در مورد که در یکی از کشورهای همسایه مان داریم مشورت کن واز صفات مسلمانان این است هست فاقد اعتبار خواندند و گفتند که تکرار شود. البته روشن است آنهائیکه در کارشان را از طریق شورا حل می کنند میهن پرست است. انشاءالله که این حرف سیاه ترین سالها میجنگیدند، هیچوقت از انتصابات تا سرحد امکان وبخصوص در سطح فاقد اعتبار باشد. امیدواریم که اشتباه باشد | آرمان خود دست نخواهند کشید وهمچنان کادرهای رهبری کننده با نظر شوراهای یا سوءتفاهم باشد. اما آقای بازرگان اگر به عهدی که با خدا بسته اند، وفادارند. چرا مردمی صورت گیرد. حالا در باره هر دستیار شما واقعا چنین حرفی را زده باشد. که اصولا معتقدند حیات یعنی عقیده جهاد | کدام از این مسائل مبرم و بخصوص اولی یا بفرمائید استعفا کند یا بفرمائید معذرت ولاغير. بخواهد. این توهین برهمه شهدای خلق یعنی ارتش مختصرا توضیح میدهم. این مبرم ترین مسئله کنونی ماست. است. این شهید بهمین دلیل اینجا آمده | افزود: فلسفه مجازات چیست؟ قرآن مشخص کرده است. ادامه حیات شما منوط به این وی سپس به مسئله سوم پرداخت و انحلال و تجدید سازمان انقلابی ارتش،لابد است. هم خواندید در مطبوعات پنج شنبه که چه میهن پرست، مگر کلمات معنی خود است که کیفر بدهید، قصاص کنید والا وضع نقشه هایی امپریالیستها و عمالشان برای ما را از دست داده اند. لابد فردا همین شهید به سابق باز خواهد گشت. سرهنگ کشیده اند. و در همینجا لازم میـدانـم از | خرابکار هم هست. معلوم الحال گفته که اعدامها روحیه | روزنامه های کیهان، اطلاعات و آیندگان آنها که شهید باشند لابد فردا | ارتش را ضعیف کرده است. بله درست است. برای این روشنگری تشکر کنم. نقشه هایی | خرابکار هم هستند. همان اوضاع سابق، هدف اینست که روحیه ضدخلق ضعیف برای حفظ همین ارتش. تجدید سازمانش. آقای مهندس بازرگان عزیز به دستیارتان | شود. ریشه آنها کنده شود. آیا بگذارند همین ارتش پس مانده شاه به عبارت دیگر بفرمائید مومنین واقعی مطابق آیه ای که | که حضرتعالی و اربابانتان به چپاول ادامه حفظ ارتش شاه بدون شاه. خواندم وقتی به قدرت میرسند عهد خود را بدهید؟ بنابراین دادگاهی از خود مردم و اگر صحبت از انقلاب است یعنی با خدا فراموش نمی کنند. چه در جبهه يك | با مسئولیت مردم. هر که را میخواهید معاف | دگرگون کردن. یعنی حکومت کننده کنار انقلابی وچه در لباسی وزارت. دیدید که کنید و یا کیفر بدهید. برود و حکومت شونده بیاید روی کار. در همین مطبوعات روز پنجشنبه چه مترسکها رجوی درباره مشورت کردن در امور یعنی طبقه حاکم نابود شود. یعنی زیرورو عذر و بهانه هایی درست میشود برای و شورایی کردن اداره کارها ضمن خواندن شدن. چیزی که علی(ع) به بهترین صورت حفظ وضع موجود حفظ ارتش موجود.اول | آیه هایی از قرآن (در امور مشورت کنید، در اعلامیه شماره يك خود وقتی به قدرت بهانه کمونیسم. امپریالیستها همـانهـائـی | کارتان با مشورت و شورا باشد) افزود: رسید آنرا بیان کرده است: هستند که بودند در زمان شاه، همان مارکها | سرهنگ معلوم الحال حتی به آیت اله طالقانی هم زده بود. ایشان گفته بودند اگر کارها | سوگند به خدایی که محمد را به یا کمونیسم یا مارکسیسم اسلامی، همـان حق برانگیخت بایستی درهم آمیخته شوید. عناوین که شاه به کار میبرد و چه تودهنی بدست من باشد در راس شهربانی يـك دگرگون شوید. غربال شوید تا کفگیر محکمی خورد از حضرت آیت اله خمینی در | پاسبان می گذارم. نظام فعلی به ته دیگش بخورد وبر گردد. مورد مارك ماركسيست اسلامی، به بهانه همیشه در این مواقع تخصصها را بالائیها پائین روند و پائینی ها بالا. تجزیه طلبی یا در کردستان، یا در بلوچستان به رخ ما کشیده اند، همیشه بین تخصص این یعنی انقلاب. انقلابی که به اعتقاد ما در و یا در هر جایی دیگر ارتش باید حفظ شود. و ایدئولوژی دعوا بوده است. يك آدم مردمی قدم اول با انحلال و تجدید سازمان ارتش کدام تجزیه طلبی؟ کجا؟ مگر مردم ازوضع در راس کار می تواند خط اصلی را بدهد. باید شروع شـود والا صحبت از انقلاب کردستان بی خبرند؟ کی مردم کرد با سایر تحت فرمان او متخصص هم باشد… شما نکنید، صحبت از انقلاب اسلامی نکنید. هموطنان خود پیوند ضدامپریالیستی و ضد می توانید حدافل ضوابط لازم را بگذارید ملاحظه کردید در مطبوعات روز دیکتاتوری نداشته اند. کی خواستهای مردم | ولی مردم انتخاب کنند. چه در ارتش و چه کردستان اساسا چیزی غیر از خواستهای پنجشنبه که هر بهانه ای برای حفظ همـان سایر استانها بود؟ مواضع ضد امپریالیستی ارتش شاه “ولی بدون شاه فـراهـم شده، در مرحله کنونی مالکیت سرمایه داران ملی کردستان یا آذربایجان با تهران که فرقی چه توطئه هایی خواندید که آن سرهنگ در کارخانه و غیره. بحث ما این نیست که خود را محترم نشمریم، پس دیگر چه اشکالی ندارد. بله این مردم ستم مضاعف تحمـل معلوم الحال باحمایت اربابان امپریالیستش چه نقشههایی برای سرکوب انقلابیون، برای کرده اند. به جرم زبانشان، به جرم ملیتشان، خلع سلاح ما دارد. زیر عنوان اسلام، زیر عنوان ملیت، سوابق این جناب سرهنگ به جرم هرچیز. آیا ما میخواهیم این ستم مقابل سیه روزی کارگران خرج می کردند. را ادامه دهیم، مسلمانه، الآن مسئله این را قبلا به عرض مسئولین امور رسانده بودیم. پیش خواهد آمد. مسئله اینست که کی باید به دادبرادران کارگرمان برسیم. ما چه پولهایی در دیدیم بنابراین از مشکلات نباید هراسید. البته رسانده بودیم. این نقشه ها اگر مردم يك چيز است و آن امپریالیسم است. که راه طولانی و پرپیچ وخم است ولی در برای ما تا دیروز تاروز قبل از پنج شنبه مسعود رجوی در ادامه سخنان خود | لابلای همین پیچرخمها است که انسان | از نظر نظامی و تـوريـك روشن بود گفت: مشخصا بوی ایجاد محدودیت برای | طراز نوین و طراز مکتب ساخته میشود. دقیقا امروز واقعیت محض بود برای من نیروهای اصیل انقلاب که از قدیم هم می- رجوی در پایان تاکید کرد که بی تردید اسباب تاسف بسیار است. شنیده ام ولی جنگیدند و برای میوه چینی انقلاب هم پیروزی از آن ماست، و به تمام شهدای خودم هنوز دقیقا نمیدانم که یکی از نیامده اند، شنیده میشود. ما هوادار ایجاد | خلق درود فرستاد. 2 ۱۵
مقالات طبقه کارگر ایران را حزب الله و آزادی مطبوعات راضی نمی کند ریمون آرون چه هدیه ای می توان به طبقه پرولتر پیشکش کرد؟ بدون نفت خاورمیانه، یعنی نفت کشورهای اروپای غربی را جزو اقمارخود خواهد پیروزی قدرت اول ادامه دارد. ایران، عربستان سعودی، کویت و امارات، ساخت. کسی که نفت عربستان را در دست پایان این مرحله از انقلاب هرچه اقتصاد غرب فلج خواهد بود. درست مثل داشته باشد حق حیات یا مرگ اقتصاداروپا باشد، حتی پیوند مذهب گرایان و ارتش اتومبیلی که بی بنزین از حرکت باز بماند. را در دست خواهد داشت. روی کلمه اروپا نیز نخواهد توانست به اغتشاشهای کنونی ایران زمان شاه نفت خود را نه از تاکید باید کرد چون آمریکا در صورت لزوم ایران پایان دهد. هم رهبران مذهبی و هم اسرائیل دریغ می کرد و نه از آفریقای خوهد توانست نفت وارداتی خود را از نیم کره رهبران جبهه ملی، همگی به طبقه ممتاز و مرفه جامعه تعلق دارند. در پشت سر آنها جنوبی. رژیم بعدی ایران هم چه مذهبی باقی بماند و چه غیر مذهبی، مسلما روابط غربی تامین کند. در برابر چنین خطر جدی، کلمات طبقۂ عظیم متشکل از توده های کارگری و نفتی خود را با اسرائیل قطع کرده و به تحریم خوشبینانه ای که زیر خورشید «گوادولوپ، روستائیان به شهر کوچ کرده، یعنی تودههای که اعراب برشرکتهای نفتی ایـن میان رهبران کشورهای غرب و آمریکا . پرولتر قرار دارد که انقلابیان راستینند. کشور تحمیل کرده اند، خواهد پیوست. ردوبدل شد، مرا به یاد خاطرات کهن سالهای بازماندگان حزب توده، یا خرابکاران ژاپن هم از این وضع لطمه سنگینی خواهد ۳۰ می اندازد. آیا زمان اعاده حیثیت چمبرلین حرفه ای که احتمالا به یکی از شبکه های خورد. مخصوصا که مجبور شود ماهها از فرا رسیده است؟ مرتبط با طرابلس یا مسکو متصل اند، سهمی دریافت نفت از مهمترین تامین کننده نیازهای خروج شاه از ایران اولین پرده از مهماگر چه پنهانی در تحريك مردم داشته اند. نفتی خود محروم بماند. در حال حاضر هیچ نمایشنامه انقلابی مردم ایران بـود. اما آنها مسلما به فعالیتهای خود ادامه خواهند کس نمیداند كداميك از قراردادهای بسته نمایشنامه هنوز پایان نگرفته است. تمام داد. چه هدیه ای می توان پیشکش طبقه پرولتری شده میان ایران و کشورهای خارجی مورد طبقات ملت ایران علیه محمدرضا پهلوی کرد که نه «الله» راضی اش می کند و نه قبول رهبران تازه این کشور خواهد بود، که میخواست کشور را در طول زندگي يك آزادی مطبوعات؟ كداميك از طرحهای درحال اجرا به پایان نسل به يك قدرت بزرگ جهانی تبدیل در عربستان سعودی و امارات عربی خواهد رسید. سایر کشورهای صادر کننده کند! دست به دست هم داده و قیام کردند. زمینه برای مبارزه مذهبی و بازاری علیـه نفت به طور موقت پذیرفته اند به خاطر جلوگیری چرا که شاه سابق آنها را یکی بعد از وجود ندارد. اما در این کشورهاهم صنعتی شدن کشور يك طبقه پرولتر سلطنت از کمبود عرضه نفت در بازار جهانی و در دیگری دشمن خود ساخته بود. مالكيـن نفت ر نتیجه بالارفتن سرسام آور قیمت آن، موقتا بزرگ به دست او در پی تقسیم اراضی به وجود آورده است که اکثریت آن را » ۱۶ بر تولید خود بیفزایند. ورشکست شده بودند. روحانیون از آمریکائی فلسطینی ها تشکیل می دهند. این طبقه خواهد اما نتایج سیاسی انقلاب ایران احتمالا گرایی افراطی او خشمگین و جان به لب آمده توانست با ایجاد شورش ملت را از میان از این هم خطرناکتر است. در بحرانی که و دانشجویان و روشنفکران زیر فشار دیوار سنتها و چارچوب شهرهای فقیر، اما هم اکنون گریبانگیر تمام دولتهای عـرب سانسوری خفقان آور و پلیسی بی رحم کمرخم مجلل، بیرون بکشد. میانه رو و طرفدار غـرب شده، سرنوشت کرده بودند. بازاریان نیز سهمی از منافع اولین حکومت اسلامی ـ مارکسیستی اروپای غربی دستخوش خطر است. اگر سنتی خود را در معرض تهدید شرکتهای رسما در یمن جنوبی مستقر شده و در آن مسکو موفق شود شیر نفت خاورمیانه را دولتی میدیدندو توده های روستائیان به شهر سوی دریای سرخ نیز اتیوپی مثل افغانستان به نفع حکومتهای ترقیخـواه با گرایشهای آمده و در کسوت پرولتری رفته، هیچ سهمی به جمهوری مارکسیستی بدل گشته است. مارکسیستی و یا اسلامی – مارکسیستی زیر از گنجینه درآمدهای کلان نفتی نداشتند. ورود و خروج چند جنگنده اف-۱۵ هم دیگر دومین پرده نمایشنامه انقلاب با قادر نیست اعتماد رهبران این کشورها را کنترل بگیرد، بلافاصله و بدون نیاز به شليك يك گلوله یا توپ، بدون توسل به سرشاخ شدن دو قدرت، یکی قدرت آیت الله به سیاست آمریکا جلب کند. سلاحهای هسته ای و تانکهای غول پیکر و خمینی ارباب خیابانها و مردم کوچه و بازار، احتمال گسترش اغتشاشها به تمام در بدون نیاز به پیکار با نیروهای ناتو که و دیگری قدرت نخست وزیر وقت، شاپور خاورمیانه ، وپاکستان، ظاهرا دولتهـای مرز اروپای شرقی و غربی مستقرند، تمام بختیار و شورای سلطنت شروع شد و با اسرائیل و مصر را بر آن خواهد داشت که
به امضاء پیمان صلح تن دردهند. مشکل عدم توافق در کشور در مورد رابطه قرارداد صلح باخودمختاری کرانه باختری رود اردن، تنها از طریق فرمولهای متناقض قابل حـل خواهد بود. متن قرارداد صلح مسلـما کمتر از رویدادهای غیرقابل پیش بینی آینده اهمیت خواهد داشت. رابطه میان پیمان صلح مصر و اسرائیل و پیمانهای مصر با سایر کشور های عربی نیز نمی تواند با کلمات توجيه ر توصیف شود. مصریها و اسرائیلیها می آقای بازرگان توانند در رویدادهای ایران دلایل محکمی نام کشور ما ایران است محمدرضا شاهید برای صرفنظر کردن از ادامه مذاکرات بیابند. اما این اشتباهی بزرگ خواهدبود. امضاء يك قرارداد صلح میان این دو کشور جمهوری كاتوليك فرانسه، یا جمهوری که بایستی میشد… موضع هر دو حکومت را تحکیم خواهد کرد. بودایی هند برای شما معنایی دارد؟ سالها آن روز تبسم آن چريك سازمان البته برای تقویت این موضع بهای قبل در رادیو تلويزيون يك جمله فرمایشی مجاهدین خلق را با وجودم پاسخ دادم و سنگینی باید پرداخت. چرا که حتی کشور به طنز در بین کارمندان زمزمه میشد سیگاری که به تعارف بدستش دادم و شعله های عرب میانه رو، صلحی جداگانه با اسرائیل دیا برود یا برود» و حالا یا جمهوری اسلامی کبریتی که او به میان ما روشن نگاه داشت. را مورد تائید قرار نخواهند داد. درواشینگتن و یا… خاك ايران مردانی را در دل خود شعله های همپارچه دلهای آزادیخواهان بود. هم مثل پاریس، بسیاری از کارشناسان امور دارد که ایکاش لحظه ای به امانت به جمع کشورهای عرب، مخالف امضاء قراردادی آقای بازرگان باز هم میگویم من مسلمان ما قرض دهد تا این بزرگان در خاك خفته هستم، در ساختمان پخش رادیو تلویزیون هستند که میان کشورهای عرب را جدایی | بگویند برای چه جان دادند و ما برای چه در استودیویی که تا همین چندی پیش بانام بیندازد. در حالیکه وقتی کشورهای عرب حاضریم جان بدهیم. نه به آنكه يك دفتر رادیوی بین المللی شهرت داشت بارها بخاطر قادر نیستند در مورد تهیه برنامه ای قابـل رگ در جلوی حفاظت اداره گذاشته تنگی وقت نماز خواندم و نگاه تمسخره رهمکاران قبول برای اسرائیل میان خود به توافـق و گفته عضو رستاخیز بشو و نه اينكه يك را بخود خریدم، این را از آن جهت می برسند، اشتباه خواهد بود اگر راه رسیدن راه بیشتر نداریم. نه به آنکه تقويم ملك مان گویم که نه شما بل دیگران بدانند که به توافقهای مرحله ای و جداگانه را نیز مسدود را شاهنشاهی ساختند و نه به اینکه فقط دو مخالفت با راست تائید چپ نیست، شما کنیم چرا که رسیدن به توافقی دسته جمعی کلمه را در اختیارت می گذارند. من ایرانی که خود آزادیخواه بوده اید و هستیدچگونه محال و غیر ممکن است. هستم، این را به آن صاحب کار فرانسوی که از من میخواهید وقتی انتخاب دیگری وجودندارد سايروسونس وزیر امور خارجه در زمان دانشجویی کار می کردم گفتم، باو شما و گفته تان را تایید کنم. از کجا که آمریکا در گفتگویی با جیمز رستون خود را | فهماندم مسلمانم و ایرانیم. به جدم فخر نکنم، اما چرا راههای دیگر را بر من قبل از هرچیز درگیر مسئله محدودساختن می کنم که خون میرزارضای کرمانی را بسته اید. کدام انسان عاقل وسالمی با جمهوری سلاحهای استراتژیکی و مذاکره با مسکو در رگهای من جاری ساخت و به خود میبالم مخالف است که من باشم. رودزیا هم جمهوری نشان داده بود. وی مرتب اظهار علاقه می- که تا این لحظه این خون را کثیف نساخته ام. است و الجزایر هم، زیاده است اگر بخواهم کند که هرچه زودتر برژنف به واشینگتن من در همان کشوری درس آزادی تفاوت این دو بگویم اما به من و امثال من سفر کند و با رئیس جمهوری آمریکا به آموختم که آقای بازرگان، که حضرت که سالها بجای هرعکسی نقشه کشورمان گفتگو بنشیند. اما راستی چرا در ابرقدرت | آیت الله خمینی فرصت اقامت در آنجا را را به اطاقمان زینت داده ایم اجازه بدهیـد نمی توانند برای حفظ صلح جهانی با هم یافتند، من دیدم که در میدان «رپوپليك» خواستار جمهوری دموكراتيك ايران باشیم به توافق برسند؟ چرا مسکو رواشینگتن در دسته کارگران کمونیست، گلیستها، در و صدای حق را با اسلام فریاد بزنیم وخون مورد مسئله ایران، کامبوج، خاورمیانه و تفاهم کامل رژه رفتند و آزادی را به جنوب آفریقا با هم اختلاف نظر دارند؟ این اندکمان را بپای کشور و سپس به پای دین تصویر ، به ذهنم سپردند. با دانشجوی نژاد جاری سازیم. اجازه بدهید اگر روزی دختر سئوالهایی است که برای وزیر امورخارجه پرستی آشنا شدم که بی محابا عقایدش را به کوچکم از من سئوال کرد که چرا نام او آمریکا مطرح است. اما نمی توان این سوالها | زبان می آورد، را مطرح کرد و از ترس برخود نلرزیـد برای همین بود که هنوز هم عـاشـق آزادی و باید آزاد باشی تو مسلمانی و اگر لازم شود که از سر نو جاه طلبیها و فرانسه هستم، هرچیز که از آن جا میرسد ایرانی هستی، بگویم به هنگامی که طفل هدفهای شوروی برای مسئولان جمهوری آمریکا برایم بوی آزادی دارد، نشریاتی را که باین خردسالی بودی خـواهران و برادرانت، برشمرده شود، از این می ترسم که زبان میخوانم، فیلمهایی که از این کشور هموطنانت تو را آزاد ساختند و حالا بر توست وقتی آنها به اندازه کافی آگاهی به دست میبینم همه اش رنگ آزادی به خود دارند آن که ایران آزادراپاسدار باشی بیادخترم این آورند که دیگر چیزی برای نجات دادن در روز بخود نوید دادم که دیگر حسرت تمام عکس آقای بازرگان است اولین نخست وزیر شد، آمد آنچه که باید بیاید و شد آنچه جمهوری دموکراتيك ايران. را «رها» گذاردم ،بگویم برای اینکه تـو جهان باقی نمانده باشد. ۱۷
۵۰ ریال تهران مصور جمعه ۱۱ اسفند ـ شماره ۷ – سال سی و شش – 15999
یادداشتهای روزهای سرگردان ۱۸ بزرگ، به کار خرد،کاری ندارد «رومن رولان»، نویسنده نامدارفرانسوی، درباره «گاندی» به اجمال نوشت: این مرد فروتن، شیفته اندیشههای خویش نبود. نمی خواست خودش را پیروز کند، میخواست آرمان رهایی و آزادی را پیروز گرداند. خویش را خطاناپذیر نمیدانست و وجاهت ابی کرانش را پشتوانه خطاناپذیر بودن قـول خویش نمیساخت. فرزانه بود، و فرزانـه صفت اولش، این است که خود را مدار مدارها و محور محورها نداند و در همـه گفتهها، نشانی از فرزانگی و چاره یی برای ناچاریها جستجو کند. گاندی، فرزانه یـی بود که همه گفتهها را میشنید و از میان آنها بهترین را برمی گزید و با این همه، گزیدههایش را قطعی نمیپنداشت. دربـاره آنها با همه، حتی با مرد کوچه، شور می کرد. نهضت او از این رهگذار به ثمر رسید و با این همه، همین که دید جنبش، کامیاب شده است و وظیفه اش به پایان رسیده است، در وظیفه سیاستمداران مداخله نورزید و سنگینی نام و حیثیت خویش را بر صحنـه سیاسی و برفضای اداری نیفکند. از قدرت هم نمیخواست. غرض اش از انگیختـن تودههای هندی، این نبود که خود، سرانجام، برصدر نشیند و قدربیند و خویش را محـل تراکم همه تواناییها و مصدر همه احکام گرداند. این کارها را نکرد، زیرا هر گرزی را در خورند خویش نمیدید. او مرد فصل دیگری بود، فصل طغیان، فصل برخاستن برخیـزاندن ـ دشوارترین فصل، فصـل فصلها. او مرد هر فصلی نبود. هر موسم، مردان درخور خود را میخواهد و اندیشهها حسین مهری و آداب درخور خود را. بزرگ به کار خرد کار ندارد. او مرد کارهای گران است مرد ویران کردن. او مرد ساختن نیست، چاه ساختن، شکیبایی و مهارت دیگری می خواهد، باشتاب بیگانهست، به دقت شتابان نیـاز دارد. ممیزی از آن بیماریهاست که نخست، گریبان رژیمی را می گیرد که ممیزی را افزاری برای خاموش گرداندن می سازد. رژیمی که ممیزی می ی کند، نخستین خصلت روانشناختی اش این است: میترسد. چنین رژیمی بر جان خود ايمـن نیست، پایگاه خویش را محکم نمیبیند، زیر پایش را از تکیه گاه خالی میبیند. میداند که ضربه پذیر است و به هر تلنگر، آسیب میبیند. پس همه تلاش خود را به کار میبرد که دست ناقد را از پشت ببندد، انتقاد را دشمنی یا کفر بنامد، و چنین جلوه دهد که هر نقدی، پرتاب سنگیست، و سنگ انداز سزاوار بدترین عقوبتها. کیفیت این عقوبت بسته به سرشت رژیمها، فرق می کند. رژیم برافتاده سفاك، زبانهای دراز را میسوزاند یا میبرید و همتهای دلاور را با اجاق برقی جـزغاله می کرد و دیدیم که چگونه فرو آری، ممیزی زاده هر قطبی که باشد، به «بومرانگ» می ماند که نیزه ییست که چون رها شود باز می گردد و در سینه رها ریخت. کننده می نشینند. بار دیگر: سانسور، نشانه ترس حاکم است و سعه صدر و رواداری (تحمـل افکار
دیگران)، نشانه شکوفایی انقلاب. های بزرگ می خواهد. انقلاب، این همه را چیستیم و چه می کنیم؟ با ساده ساختن کم و بیش داشت. «ما بعد انقلاب، چه می- رابطهها و با ساده برگزار کردن امـور، توده یی که شهید میدهد، بی تاب عمل خواهد؟ ما بعد انقلاب، مردانی میخواهد که گره ها را نمی گشاییم. کلاف را پیچیده تر است. همین که آرمان او به نقطه فتح رسید، با زمان مسابقه گذارند، مردانی که به حکم می کنیم. با زدن انگ نامسلمان نمی توان بنابر روانشناسی ویژه خویش، با بیصبری، اعتقاد به پیروزی زود آیند، از پیش برنامه نیرویی پویا را از میدان به در کرد. این چشم میدوزد ببیند گردانندگان چه می کنند. های بزرگ ریخته باشند، نه مردانی که شیوه، خشم و نفاق می آفریند. چگونه این او شهید داده است. این کار کوچکی نیست. امرار روزمره کنند: چو فردا شود فکر فردا نامسلمانان را، آنگاه که شهید میدادند و پس انتظارهای بزرگ دارد. از تذبذب و دودلی کنیم. پادگانها را می گشودند، تکفیر نکردیم؟ و ننگ مایگی نفرت دارد. سرگردانی و بی مابعدانقلاب، مردان الکن نمی خواهد، مرتب می گویند هیس، روزهای حساسی | هدفی و تعلل و اظهار عجز و دعوت به صبر انسانهای فصیح میخواهد که بر گردان است، دورۀ خطیریست… و ما هم این را را دوست ندارد. میخواهد برنامههای بزرگ، فصاحت همه رده ها و بازتاب خواست همه میدانیم. میدانیم که روزهای حساسی را | بصیرتهای بزرگ، نگرشهای بزرگ و لایه های خلق باشند. ی گذرانیم، به همین جهت، زبان در کام مردان بزرگ، انقلاب او را هدایت کنند. ما بعد انقلاب، مردانی می خواهد بیش کشیده ایم و گاه در قالب نماد و استعاره | میخواهد فانوسهای تابناك، فرا راه او گرفته از آن متهور که در چارچوب فکر و ذکر سخن می گوییم، وگرنه همه مـایه هـای شود. او مرد قادر و کاردان و قاطع می خویش، زندانی شوند، و نه مردانی که چون ناخشنودی را برملا می کردیم. خواهد، مردی که همه گرایشهای عـام ماهیان، جز آب چیزی نبینند و تنها نوك انقلاب را در وحدت يك فرمول بگنجاند و با بیتیشان را ببینند و «فاناتيك»های خودبین تکیه بر همه نیروها، با قاطعیت، ببرد و پیش روزگارشان شوند. رود. ضعف اداره انقلاب پس از وقوع انقلاب، سردش میسازد. تصمیمهای عجولانه، تصمیم دارد، به اقتضای شیر بودن، بی هراس، و دشواری می توان پاسخ داد. های بیحال، تصمیمهای عوض شده و عزم به حکم انسان بودن، با درایت، همه درك، های دگرگون شونده، انتظار او را به سر همه نگرش… خوردگی، و سپس به خشم تبدیل می کند. روانشناسی توده، این را می گوید، هر قدر ما بعد انقلاب می خورد؟ صالح معلوم نیست که یکشبه میتوان انقلاب کرد، اما تحول، يك که گردانندگان، حسن نیت داشته باشند. مرد بایسته باشد. مابعدانقلاب، مرد شایسته شبه رخ نمیدهد. خشم در يك لحظه، فوران خویش را میخواهد. محتوا میخواهد، نه می کند، اما تا فرو نشیند به زمان نیاز است. | ما بعد انقلاب، به انسان ـ شیر نیاز رسیده است؟ به برخی از پرسش ها به و این از همان پرسش های دشوار | است. آنها که تاریخ انقلاب ها را ژرف بینانه مرد صالح، فقط صالح، به چه درد خوانده اند، میدانند و گواهی میدهند که سفاك به پایان رسید… آیا به راستی این عصر به پایان در اوج پیروزی، نسلهای جوان،خاصه، صورت، نه نام گذاری و دلخوشی بیهوده به سیلی را می توان در چشم بر هم زدنی بر گونه بی تاب ترند و بیشتر در معرض دلسردی و این که نخستین بار است که در تاریخ سیاسی حریف نواخت، اما آموختن خویشتنداری به سرخوردگی. آنها نیروی محـرك هـر جهان، اصطلاحهایی چون معاون نخست وزیر زمان نیاز دارد. می توان بنایی را با پاشیدن | دگر گونیاند، آنها کمال مطلوب می خواهند، در امر انقلاب، معاون نخست وزیر در امور يك بطری بنزین و کشيدن يك كبريت، به سوی آرمان (ایده آل) کوس میبندند و انتقالی به کار میرود. چه فایده که همه در يك دم به آتش کشید، اما از نو ساختن از آنجا که آزمون شکست در کارنامه معاون انقلاب و متخصص انقلاب باشند و از آن وقت میخواهد. زندگی ندارند، و از آنجا که پاکیزه خواه تر انقلاب ندانند و نقش ترمز مابعدانقلاب را میتوان خلقهای ناخشنود را انگیخت و منزه طلب ترند، همین که رخسارسیاه پاس ایفا کنند؟ امان از پیرامونیان! را در افق ببینند، دستخوش یاس میشوند و این دریغ است. این نیرو، سرچشمه همـه زمانی میشد اداره مملکت را به اداره نیست. نیروهای آینده ست. این نیرو را بایدهمواره يك تجارتخانه یا چند حجره تشبیه کرد. می توان شعله انقلاب را افروخت، اما با هشیاریها و قاطعیتهای انقلابی، گرم و میشد گردش چرخهای اقتصاد را به داد و مهار کردن این شعله، بسا دامان افروزندگان سند يك خواربارفروش که میخرد و می را می گیرد، و بیش از آن، دامان افروختگان پوینده نگه داشت. میشود. فروشد و باز میخرد، همانند کرد. امروز را، هر گاه که آگاهی در پایه نباشد. همین گردانندگان از صدر تا ذیل می کار در جامعهها، خاصه در جهان سوم رو که آگاهی پایه، دست دهد، انقلاب آغاز گویند: صبر کنید، صبر کنید. صبر کنید، آری، به پیشرفت، چندان پیچیدهست که به هیچ رم را یکشبه نساختند. قبـول، اما روی به شیوه کار کدخدایان که در کوچه، خدا کند همه راهها به رم ختم نشود. در ملاء عام، ده را اداره می کردند شبیـه آری، می گویندبرای بازسازی سرزمین نیست. امروز مملکتداری، ذهن کامپیوتری زلزله زده به زمان نیاز است. سخن درستی می خواهد. جامعه، کلاف سردرگم ارتباط است، به شرط آنکه این همه، بهانه برای هاست و هزار قوس و قزح تو در تو، این پوشش ضعف نباشد. انقلاب بزرگ، هوشمندی مجموعه ارتباط را به ارتباطهای سردر گم های بزرگ، تصورهای بزرگ و فداکاری جهانی مربوط می کند. ما در این میانه و به خیابان ریخت، اما نظم بخشیدن به این از خشم برافروختگان، كار يكروز و دو روز ۱۹
روی جلد » ۲۰ محاکمه غیابی شاه رویای صادقه بامشاد گریه آخر ـ فرودگاه مهرآباد چند لحظه بعد. شادمانی ایران: «شاه رفت»
وابرو انکار می کرد صفحه ۶۷۲ را گشود «در ایران روح دموکراسی بکیفیت «من این درس را فرا گرفته ام که باید بهمان وضع و ترتیبی که دکتر یزدی | را آورد که: در میان نشسته بود، و و خلقی آشفته در گردش حلقه زده بودند و همه با هم نصیری ورحیمی بدوی آن همیشه وجود داشته است و هرچند را سئوال پیچ می کردند. هرچه زودتر توضیح این روحیه آسان نیست، اما دروجود بمقام خود و وظیفه سلطنت با بیطرفی محض آنها را بجلوی جوخه آتش بفرستند، دیدیم… آن تردیدی نمی توان داشت زیرا ما ایرانیان نگریست و اگر تاکنون احساس کرده بودم کشان کشان آریامهر را رنگ پریده ویقه باستقلال فردی علاقمندیم واستقلال فردی که سلطنت ایران از نظر طول دوران از دریده، در حالیکه کتابی را سفت سخت دیگران را نیز محترم میشماریم. انتفاع افتاده است با خرسندی از آن مقام بر روی سینه میفشرد، آوردند و در همانجای میخواستم سئوال دیگری را عنوان استعفا میدادم و خودم نیز برای برانداختن گفتم، ولی باز به تشخیص خودت | نصیری و رحیمی نشاندند و دکتر یزدی را کنم که یکی از حاضران بناگهان ازبالای آن مساعدت می کردم» بلند کردند و بمن گفتند که: «بنشین و سرم فریاد زد که: «اما تو از اسلام غافـل شروع کن، و من نیز برای اینکه از دکتر بودی…» آریامهر در حالیکه زمزمه می کرد اعتقاد داشتی نه مردم… مردم را هرگز تو یزدی عقب نمانم، با همان لحن تند و که: من همان نظری را داشتم که اکثر بحساب نمی آوردی.» گوشخراش فریاد بر آوردم که آیا هیچ باور انقلابیون ایران داشتند.، آریامهر بدون اینکه در قیافه اش ی کردی که با آنهمه قدرت و «اهن و تلپ، صحه ۳۲۰ را شروع بخواندن کرد: عکس العمل شتاب زده ای پیدا شود، این بار | بيك چنين روز نکبت باری بیفتی؟ «اکثر انقلابیون ایران معتقد بودند با لبخند تلخی صفحه ۶۷۵ را گشود وعبارت | آریامهر که سعی می کرد ،در برابر | که اصول سیاسی معمول در جهان غرب را آن را به آرامی و شمرده، شروع بخواندن من خود را خونسرد نشان بدهد کتـاب میتوان با مبادی اسلامی هم آهنگ ساخت. کرد. «ما در زمانهای گذشته هم ماموریت برای وطنم را که دو دستی به آن | مثلا یکی از پیشروان انقلاب ایران که پادشاهان بزرگ و هـم پادشاهانـی چسبیده بود، روی میز و صفحه ۲۰۱ آن را افکار وی در مردم تاثیر بسزا داشت سید داشتیم که یا از قدرت خویش سوءاستفاده باز کرد و با صدایی که از بغض انباشته بود، جمال الدین است که از طرفداران جدی اسلام می نمودند و یا در خدمت بمردم قصور می- با رامی شروع بخواندن کرد: بود و تاکید می کرد که باید اصول دمکراسی | کردند، ولی امروز يك چنين وضعی امکان «داشتن قدرت برای آدمی محـك غرب در حدودی که فلسفه اسلامی مقرر پذیر نخواهد بود، در عصر کنونی با توسعه | آزمایش است. بعضی از آنها که قدرت داشته و بدون اینکه به اصول مسلم اسلامی فرهنگ و ایجاد احزاب سیاسی پادشاه خوب بدست می آورند، بمسئولیت اخلاقی که برای مانند اتحادبین دولت و مذهب خللی وارد | می تواند بطريق موثرتر از دوره های گذشته صاحب قدرت ایجاد میشود پی میبرند و سازد، استوار گردد.» خدمت کند. ولی پادشاه بد یا شاهی بمردم بزرگتر و عالیقدرتر میشوند و برخی دیگر و من برای اینکه کسی باز بمیان که لیاقت وی متوسط باشد، دیگر وسیله در نتیجه همین کسب قدرت حقیرتر و کوچکتر | حرفم ندود… تا صحبتش تمام شد، گفتم ولی زیان و اضرار مردم کشور خویش را نخواهد این حرفها برای مردم گرسنه و برهنه، نان داشت زیرا مردم منورالفکر کشور زیر بار من هم و تنبان نمیشد! آریامهر، این بار از صفحه او نخواهند رفت، ناگزیرش خواهندساخت که یا خود را اصلاح کند و یا تخت وتاج می گردنده برای اینکه نشانش بدهم می توانم بجای جیغ و داد بآرامی صحبت کنم، ۳۶۲، جواب مرا داد. این بار صدا را نرم کردم و با لحن استهزاء۔ «یاد دارم که بمجرد رسيدن بمقـام را بدیگری واگذارد. آمیزی پرسیدم که:…. ولی آیا آنقدرت، سلسله قاجاریه را احساسات عمومی یکی از روزهای سردزمستان، سلطنت، عصر مجال این را می داد که به دمکراسی فکر | عده ای از نمایندگان مجلس را احضار کردم که از طرز کشورداری آنها خسته شده و و بدون پرده به آنها گفتم که با صراحت بجان آمده بودند برانداخت و رضاشاه را یکنی؟ افکار عمومی آریامهر که تلاش میکرد تا بر اعصاب من حاضر نیستم اشخاصی مانند بعضی از من خب سلطنت مستقر ساخت. در آینده نیز خود مسلط باشد، صد و یازده صفحه کتاب | نمایندگان حاضر را ببینم که از مزایای همین که احزاب سیاسی ناشر را، با يك حركت جابجا کرد و ایـن بـار مختلف برخوردار باشند و هر روز بر ثروت خود آنند. بیش از پیش نسبت بکشورونیازمندی عبارتی را از صفحه ۳۱۲ شروع بخواندن | بیافزایند و لذائذ مادی آنها را فربه وشاداب . های آن بیدار و هشیار خواهد بود.» کرد که: سازد و در جوار آنها عده ای از فقر وفلاکت بی اختیار، از زبانم پرید که تو این «مردم گیتی در اثر تجارت تلخ باین | بجان کندن متمادی که نامش زندگی باشد، لالائیها را بلد بودی و خوابت نمیبرد؟ نکته واقف گشته اند که آزادی واقعی هرفرد | مشغول باشند، روز بعد بعضی از همان و آریامهر، باهمان خونسردی و لحن تنها در حکومتهای دموکراسی بدست می نمایندگان شهرت دادند که افکار کمونیستی شمرده ، در حالیکه احساس می کردم، در آید. یعنی آن روش حکومتی که مردم عادی در من راه یافته است» دور وبرم همه خشکشان زده و چشم بدهان در اداره امور نظارت و دخالت دارند.» این بار باز یزدیوار فریاد برآوردم او دوخته اند گفت: از قضا، بخاطر همین گفتم اينكه يك حكم کلی بود، درباره | که: «… ولی چه فایده.. تو سی و لالائیها خوابم برد و وقتی بخود آمدم که دنیا مردم ایران چه فکری می کردی؟ سال فقط در فکر حفظ سلطنت بودی وبس! را آب برده بود، و نه از تخت خبری بود و آریامهر، بدون معطلی صفحه ۳۱۸ آریامهر که سخن مرا با اشارات چشم نه از تاج… هفت 9 9 ۲۱
سخنی از سردرد بادولت موقت انقلابی سانسور را باطاغ چه سخت است، به یکی دلبسته باشی، رفتارش را، کردارش را عاشه نه بخواهی، اما بینی که بیراهه می رود و گفتن نتوانی. سکوت چه سخت است، وقتی یکی دبیناست اما در راه او چه است، و خاموش نشستن تو گناه. اگر نه همایونی سلف آقای امیرانتظام – بختیار گونهشان را شنیدم که می گفت:همه البته چریکها نبودند ، بیشتر ملت مبارز و مسلمان بودند که برای تماشا آمده بودند. دلم لرزید. نه چپ، نهراست، ایرانی فکر می کنم وقتی می گویم جنبش اصیل و مردمی ایران به بیراهه میرود. انسانی می اندیشم وقتی می گویم سحت دلزدهام و دلنکران. بیان که کوچکتر نیازی باشد، لبخندهداردبر لب هزاره هزار میحشکد، فریادهای شادمانی، میبینم، به سلوت نگرانی رسیده است، می رود تا به بغض و اشک برسد. یعنی در سرنوشت من شرقی جهان سومی تاراج شـده، دزد زده، استعمار شده، استثمـار شـده، آزادی نـبـود؟ راست است که ما را گنجایش آزادی نیست؛ دروغ این شباهتها ناگزیر است؟ این شباهتها، از یکسانی هدفها مایه می گیرد، یا از قدرت فاسد کننده. برما مباد! – هر که میرسی هفته ایست که جز یاس و سکوت مرگبار و غمزدگی در رادیو تلویزیون، به از «قطب زاده» میپرسد و رادیو تلویزیون. هر روزنامه را می گشایی، نظری است و اغلب به انتقاد. در هر میهمانی مسعود بهنود در تاکسی، در خیابان و… راستی همهی این گفته ها و نگرانیها ارزش آنرا ندارد که از عشق و علاقه مان به است که ایران در جنبش مردمی و اصیل انقلابیان! دولتیان! از اتاقها بدر آئید، افکار خود و ندیده گرفتن اندیشه و تخصص خود ثابت کرد: میفهمد، میداند، مبارزه از پنجره نظری به خیابان بیندازید ،حون دیگران و از تهدید و به میان کشیدن می کند، گول نمیخورد و خود را و دشمن را بر کف آن ببینید، خون هزاران تن که «پا برهنه ها» و تهمت زدن به دیگرانی که وقتی شهید میشدند از پهلو دستی خـود بهرحال سهمی در این مبارزه دارند، دست آزادی خود را میشناسد؟ نه چپ، نهراست، ایرانی می اندیشم، نپرسیدند: چپ هستی، یا راست ،مجهدی یا برداریم. انسانی فکر می کنم، وقتی می گویم از تصمیم فدایی، مذهبی هستی یا….؟ دوستان ما که سالهای سال را در های شما، از لجرویهای شما، دلنگرانم، در اتاق در بسته می توان به جای«خلق کنج زندان کمیته گذراندند، و در اینجا زیر تردید در نیت مبارزه جو و پا کتان ستمدیده» و «ملت پابرهنه» فکر کرد، به جای نظارت درباریان و ساواك روزگار ندارم، اما لعت بر این قدرت، که آدمی را آنان سانسور کرد، به مصلحت آنان به این گذراندند و هر دم دنبال روزنه هایی بودند تهمت زد، به آن بد گفت، این را ستایش تا واقعیتها تلخ و اسف بار این جامعه را به به جای دشمنان دیروز خود می نشاند. یعنی صدای هزاران هزار اعتراض، کرد، به آن لعنت فرستاد. این را متهم کرد، بند کلام و تصویر بکشند، چنین بی اعتبارند که روزی صدبار از زبان میهمانان ناخوانده صدای هزاران هزار فریاد و هزاران هزار آن دیگری را تبرئه. سکوت کزنده را نمیشنویدا ان سموتی وقتی از تلویزیون صدای آیت الله بشنوند «در اینجا را میبندیم، کاری ندارد، که اگر برای ان سمك مطلوب بود، برای طالقانی، که پس از امام خمینی، تنها نام با يك پيام مردم را به اینجا می ریزیم، تا همه تان شما که انقلابی و مردمی می اندیشید، از آن مبارزه جو را بردیوار با پیشوند «زنده را بیرون کنند،. صدها «مرده باد» بدتر می تواند بود. شما با باد» دیده ایم، نیمه بسته پخش شد. وقتی در این سرزمین،درزیر رعب ساواك وان فریاد به قدرت رسیده اید و تا فرید ایران با پیام فدائیان منعکس نشد، وقتی خبر اجتماع رژیم طاغوتی، سالهای بدی بر این محرومان شماست، باید بمانید. سکوت ایران مرگ آنان را چند هزاری ـ و با اصرار در كوچك کدشت. پرونده های امنیتی وضد اسینی کردن آن ـ از رادیو شنیدم. و توضیح را مطالعه کنید؛ ان عدالت مولا علی له شماست. …”
به گوربسپاری وعده جاری شدنش در اين ملك را میدهید چنین بی انصافی را ایجاب نمی کند. آنها که در اینجا بودند و مبارزه هزاران تنی که شهیدشدند از پهلودستی نپرسیدند: چپهستی کردند، اثر و اهمیت مبارزه از راه دور یا راست، مجاهدی یا فدائی خلق، مذهبی هستی یا …! در این چند روز چه کرده اید؟ جزسعی صدا ر است. اما… هشدار میدهم، به عنوان يك ماهیت اسلامی است هشدار میدهم که شما را ندیده نمی گیرند. شما نیز بر اینان که راه باز کشتان را با روشن نگهداشتن باری، چند روزی مردم رفتند، تا این چراغ مبارزه، با نثار خون خود، با فریادهای سیما را که صدا خود فراهم آوردند، بی انصافی روا مدارید که در انعکاس واقعیت زیبا و دلچسب و غرور | سیمای ایران آفرین انقلاب ما، کاری نکرده اید. امـا نبود و اينك صدا و سیمای انقلاب ایران از «عدل اسلامی، بدور ناموفقید. چرا که همه حقایق موجود را شده بود، از آن خود بدانند، سخنش را رادیو و تلویزیون، در همه گیتی، به نحو خطرناك و نگرانی آوری اثر گذار است، سخن خود بدانند و تصویر خود را در آن نشناسانده اید. بنگرند. برادران! دلمان از آن میسوزد که شما در اینجا باری سنگین تر هم بردوش داشته نه بدکارید، نه چون طاغوتیان زشت رکج است: بار منفی. هرانکس را که رادیو تلویزیون به ایرانی معتقد به انقلاب ایران ـ که رفتار، وحشتتان از چیست؟ سانسور و خفقان را به گور بسپارید، | عنوان بلند گوی رژیم فاشیستی شاه دوشید برای تاریخ بگذارید، بگذارید تاریخ باور | بار دیگر رادیو تلویزیون زیر حضور نوعی قهرمان کند، منفور عام شد: شاه. فرح. نخست وزیرانش، وزیرانش،جعفریان.نیکخواه سانسور دارد بار منفی گذشته را بردوش کند که از طاغوت بریده اید، از گذشته | می گیرد. دیگربار شمارگرهایی که در تاريك بريده اید، با گرفتن کاخها، تصرف ذهن هر ایرانی وجود دارد، بکار می افتد و سرمایهها، در اختیار گرفتن عشرتكـدمـ و هر آنکه را کوشید ،بکوبد و بی- هایشان، آنان را نرانده اید. آثار اصلی آنها هر آنچه را از رادیو و تلویزیون پخش می- اعتبار کند، حیثیتی بخشید: فدائیان خلق، مجاهدین، روحانیون مبارز، روشنفکران شود، برعکس در خاطر میسپارد و در ذهن در همینجا حضور داشت، اگر آزادی را | پذیرا شدید، با همه مشکلاتی فرضی که خود نا فروخته و …. روزی که آزادی به دست آمد و به شده اند. محمود کردن آزادی راهها کوتاه نمیشود، دنبال ارتش، این آخرین دژ استبـداد نیـز هیچ بهانه یی برای محدود کردن هرج و مرجها، جای خود را به آرامش نمی- فرو ریخت، مردم رادیو تلویزیونها را باز آزادی دیگران، حتی برای لحظه یی، پذیرفتنی سپارند، بگذارید آزادی تازه به دست | مده کردند، چون پنجره یی به باغ عطرا کین آزادی. و این در وسیله، کار برد حیاتی خود را رشد کند و راههای غلط را بنمایاند، بگذارید نیست. این درسی است که انقلاب به ما رسانه های همگانی آینه یی شود و دولت باز یافتند، بی آن که، آنبار منفی را بردوش بکشند. انقلابی، دولتهای انقلابی، انقلاب خود را آموخته است. دای ایران» ـ که با آنزیر مردم با این معیار: «آزادی»، همه در آن ببیند آنچنان که هست، نقش راست فشار سرنیزه، رادیو تلویزیونیان به پیشواز را از خود انتظار داشته باشید، نه از آینه را اندازه می گیرند. انقلابیونی که آزاد رهبر انقلاب رفته بودند، وبجای«سرودمنحط هشدار! سپردن این رسانه های اندیش نباشند، فرصت طلبانی هستند که به می پذیرد. دارد آنوقت طاغوتیان به گور تاریخ سپرده | برادران! انقلابیان! حذر کنید، با سرود شاهنشاهی، پخش شده بود – چون پخش شد، شادی برچهره ها اثر انداخت. ولی الکترونیکی پیچیده به دست ناواردان خطرناك غلط در این کسوت درآمده اید. آزادی خونبهای شهیدان انقلاب ما است و کاربرد وحشت انگیزی به آن می بخشد افسوس حالا که سرنیزه داران نظام طاغوتی است، آنرا، بهیچ بهانه از دست نمیدهیم، | که به زیان تداوم انقلاب ایران عمل می در پناه شما قرار گرفته اند، اینان که سرنیزه خون ما که از خونهای ریخته در مبدان کند. اینجا، آگاهیها و دانشهای همه برپشت گردنشان بود، با آن سرود، هر دو شهدا رنگین تر نیست. حرفمان را میزنیم! | حرفه یی به کار می آید. مطرودند! – > –
عبدالله والا انقلاب پیروز ملت ایران پایه های فرصت شمار یارا کز این دو راهه منزل ظلم و فساد را واژگون ساخت، در وصول به چون بگذریم دیگر مشکل به هم رسیدن این پیروزی نمی توان رده بندی و یاخط کشی حافظ مهمترین هدف : حفظ منافع ملی ۲۴ TEL, BER ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا کرد و تعیین نمود چه دسته ای و چه افرادی در این توفیق سهم بیشتری را دارند. و چه عده ای شاید به صورت منفی، در این میان رژیم فاسد گذشته بیش از همه سهم داشت و موثر در سرنوشت انقلاب بود، زیرا که همه طبقات را ناراضی کرد، آزادیهای فردی محدود ساخت جوانان زبده ما را به جرم خواندن يك كتاب، یا نوشتن يك مقاله و رساله و یا صرفا به خاطر اندیشیدن، راهی زندان کرد و با شکنجه به دنبال اخذ اقرار و اعتراف و کشف شبکه برآمد و می خواست بداند چه مارکی دارند. 9 اگر دست اندر کاران گذشته، شاه را متوجه ضرر و زیان خودکامگی می ساختندر او نیز گوش شنوا داشت و اطرافیان شاه بنده وار تمايلات ناصحیح او را گردن نمی- نهادند و وزرا به مسئولیت فردی وجمعی خود واقف بودند، چنین پیروزی نصیب ملت نمی گردید. زیرا دیگر جنگ و ستیزی در بین نبود و عدم رضایت همگانی موجب انقلاب ملت نمیشد و دیگر ناگزیر نبودیم که امروز گذشته را ارزیابی کرده و بخواهیم غنايم معنوی را تقسیم کنیم. از گذشته سخن نمی گوئیم، آنچه دیدیم یا شنیدیم گذشت و به تاریخ پیوست، اما آنچه باید در فکر آن باشیم، بخصوص برسالخوردگان سپیدموی که تجربه ای به همراه دارند و در کوله بار ء خود سرد و گرم روزگار را انباشته اند، وضع حال و آینده است که باید درباره آن اندیشید. و راهی را انتخاب و نشان داد که محتاج قیامی دیگر و نثار خونهای بیشتری نباشیم. عمر باید آغان داشت که کشتی انقلاب به گل نشسته ولی هنوز به ثمر واقعی نرسیده است و فقط دورنمای پیروزیهای کم و بیش در بعضی از شئون اجتماعی به چشم می خورد، ولی آیا باید به این دست آورد قانع شد؟ نه! عقیده داریم سعی و کوشش بیشتری لازم است تا واقعا ایرانی آزاد، دور از تشویش و اضطراب، مرفه و آباد بسازیم. اگر امروز ملت ایران به خود میبالد که خراب کردیم، واژگون کردیم، بنیادظلم را بر کنده ایم تازه اول کار است، سرا آغاز ساختن و سازندگی.
می پیری و کهولت هر اندازه ویران کردن رژیم “گذشته گذاشته شدید سیاستهای ابرقدرتها نجات داد که سخت بود، صدهابار ساختن و پرداختن آینده قرار دارد ومتجاوز از سی و پنج سال قلمزده، همه را بايك ديد نظاره کنیم و اگر بخواهیم شکلات علمی و عملی در برخواهد داشت. زجر کشیده، ظلم استبداد و اختناق راچشیده چشمی به این طرف و گوشه ابرویی به طرف امروز روی سخن ما باجوانان غیور ولبخندهای زهرآگین آنرا به چشم دیده به دیگر نشان دهیم از گزند حوادث ومطامع با شرف و ازخود گذشسه ومبارز است و از ملت ایران، به خصوص به جـوانـان عزیز و جهانخواران در امان نخواهیم بود. قلب در این راه نیستیم که آنانرا از فرزندان مبارز این مرزوبوم صریحا می گویم آنچه می توان با شجاعت وسرافرازی متمایز سازیم و این معنویت با ارزش را که اگر این تصور برای هر فردی به وجود به آن اتکاء داشت حفظ منافع ملی است آنان تقسیم کنیم، زیرا تجزیه این امر آید که دیگران به فکر ما هستند در نه رضایت خاطر دیگران و برای وصول به از ارزش آن می کاهد و چون قطعه جواهر اشتباه محض خواهیم بود و خیال خامـی این هدف میتوان در سایه رهبریهای صحیح گرانبهایی است که اگر شکسته شود، ریز را پرورانده ایم. و اندیشمند و در پناه اسلام و آزادی به آن رسید و این راهی است که جوانان ما با گردد و خرد شود دیگر آن بها را ندارد و هرچه کوشش کنیم تا قطعات گوهر ارزنده در دنیای سیاست نه تنها اختلاف هر اندیشه و مسلك که به تصورشان صحیح را بهم بپیوندیم، میسر نخواهد بود. تضاد در دو قطب سیاسی مشهود است، می آید، باید انتخاب کنند ولی نباید ازيك مجاهدان و مبارزان ما اينك به دو یا بلکه نمیتوان در کشور یا دو ملت را در مطلب غافل باشند و آن روشهای دیگران چند دسته تقسیم شده اند، برخی به نام تمام نهادهای اجتماعی یکسان دید. رهنمودهای غیر ایرانی است، زیرا اگر «مجاهدین خلق» و جمعی زیر لوای «فدائیان در بین مسلكهای همشکل نیـز چند کتاب یا رساله در تحقق آرمـانـهـای خلق» و بعضی دیگر به نامهای مختلف… در اختلاف نظر بسیار دیده میشود. نمونـه انسانی زیر دستورات دیگران به نظر قابل آغاز باید هدفها مشخص گردد، نباید به دنبال خواست ملت و دولت فرانسه، با دید کشور قبول می آید، باید دقت کرد و سنجید که «ایسم»ها گشت ارزیابی کرد روش آیا این روشها با سنتهای ایرانی قابل آلمان که هر دو سرمایه داری وبورژوازی را مجاهدین خلق با چه ایسمی موافقت دارد، یا در سیستم حکومتی قبول کرده اند ، متفاوت انطباق است ملت ایران به آن تمکین فدائیان خلق از چه مسلك و مرامی پیروی است. کما اینکه، بین نظر گاه اردوی ی کند یا نه. به طور مثال: حکومت دیکتاتوری پرولتاريا، فعلا قابل تفہیم و تعمیم و پیاده شدن کمونیستها، رومانی و یوگسلاوی نیز اختلاف برای ملت ایران نیست زیر ازندگی کارگران S > IGIX > و در سراشیبی 9 شدید و عمیق دیده میشود. ملت ایران، صرفنظر از تعارفـات و کشاورزان ما در مرز انقلاب کمونیستی تضادها اگر این دو دسته، یا دیگر مردم مبارز به فکر ایران باشند ، به فکر آزادی متداول، وصول به پیروزی انقلاب را مدیون قرار ندارد، اگر چه بسیاری از اقشار جامعه، باشند، به فکر آبادانی کشور باشند، به فکر مبارزان راستین است ولی چه خوبست اينك در گذشته حرمان دیده اند این بدان معنی آینده اطمینان بخشی که بتواند ملت ایران بی پرده و بدون مجامله نقطه نظرها را روشن نیست که دسترنج کارگر و یا کشاورز مورد را از زیر بار اسارت استبدادی خودی و و مشخص کنیم ولی تعیین اهداف نباید به استثمار قرار گرفته و باید آنرا با انقلاب بیگانه نجات دهد و زنجیرهای کهنه و نو توزین و طناب کشی قدرتها منجر گردد. کمونیستی جبران کرد، اگر ملت بپاخاست، استعمار واستثماری از گردن ملت بر کنند، نه اگر فدائیان خلق میخواهند «چپ گرا» مبارزه کرد، از جهت فسادی بود که از من، بلکه همه ملت ایران در هر طبقه و باشند و اگر مجاهدین خلق مایلند که اصول طرف رهبران رژیم گذشته اعمال میشد و دسته، روحانی و روشنفکر، کارگر و کارمند، سوسیالیستی اسلامی را حاکم بر مقدرات عواید حاصله از فروش نفت و سایر منابع کشاورز – و کسبه، از دل و جان پیوند خود را کشور سازند، باید بدانند که در دنیای طبیعی چون گاز که باید به پای مـلت با صاحبان این اندیشه نخواهند گسست، ایسم ها میدان جاذبه بسیار وسیع ریخته شود دستبرد و غارت می گردیـد بلکه فدائی و مبارز واقعی و حامی نهضت و و پر قدرتی محاط بر تمایلات ملتها میباشد، درآمدهای ملی به حساب های شخصی و انقلاب بوده و خواهند بود، ولی اگر بخواهیم همانطور که جانبازان ویتنامی نمی توانندخود خصوصی منظور میشد و صدای آزادی صفها را از هم جدا سازیم، باید از هم را از متکای شوروی دورنگاهدارند، کشور خواهان را خفه میساختند و رژیم ارعاب و اکنون که آغاز کار و کوشش است، «هدف» بلژيك نيز نمی تواند محدوده برون مرزی تهدید را به کار میبرد تا ناگفته ها در گلو را در نظر بگیریم زیرا چنانچه اهداف اقشار خود را از تمایلات سرمایه داری آمریکا باقی بماند . روشن و مشخص گردد ممکن است فواصل رهایی بخشد. بنابراین امروز که خورشید آزادی امروز کم باشد اما هرچه به حرکت انقلابی دنیای امروز، طیف خاصی دارد، شما اشعه های زرین خود را تابانده و قلبهـای خود ادامه دهیم فاصله و زوایای این جبهه نمی توانید از اقمار شوروی بـاشید و از علاقمندان به اصلاحات واقعی منور گردیده گیری از یکدیگر بیشتر خواهد شد، تا امریکا پیروی کنید، اگر بعضـی از است باید لکه های سیاه نفاق و اختلاف مسلك جایی که خدای ناکرده ممکن است اختلاف سیاستمداران به قول خودشان «سیاست بازی مرام را کنار بگذاریم و با هم به پای نظر ومسلك، جوانان ودستجات را مقابل هم می کنند، مانند بندبازی هستند که باید چهار هم یکدل و یکجهت در پناه آزادی و به قرار دهد و چه بسا خونهای پرارزش دیگری چشمی مراقب وضع و تعادل خود باشند و خاطر آزادی دست برادری و برابری به یکدیگر جاری گردد و مادر میهن را در غم نوجوانانی الا سقوط آنان حتمی است، در سیاستهم بدهیم و با رهبران انقلاب، جنبش را برای برومند به عزا بنشاند. رعایت این اصل کلی لازم است، درصورتی ساختن ایرانی که جای زندگی ونفس کشیدن در مقام فردی که، جوانی را پشت سر می توان خود را از یوغ اسارت و جاذبـه باشد، همکاری صمیمانه داشته باشیم. ه ۲۵
آقای قطب زاده رادیووتلویزیون متعلق به همه مردم است واکنش مطبوعات در برابر اعمال سانسور در صداو سیمای انقلار پس از سخنان آقای صادق قطب زاده، هم خواهد آمد. دادگاههای نظامی پشت ظاهر میشود و علنا انتصاب خود را از جانب در اجتماع کارکنان رادیو تلویزیون ملی پرده برای جوانان مملکت هم خواهد امام اعلام می کند که این گامی برای خند ایران، مردم و مطبوعات، واکنشهای تندی آمد، شکنجه هم خواهد آمد، بهتان وافترا کردن صداها واعتراضات ونیز گامی در در برابر او نشان دادند. اگر چه امکان آنکه و تهمت هم خواهد آمد ومگر اینهانیستند جهت ایجاد تزلزل در حاکمیت دولت ملی واکنشهایی در برابر سخنان یکی از کسانی تمام آن چیزهایی که عناصر اصلی ارتجاع میباشد ونمونه ای است از دولت در دولت وی سپس اضافه می کند: مردمی ضدخلق؟ مخالفت با انتصابات در ارتش شر که خود را پشت سر امام پنهان می کند، را تشکیل میدهند؟ موهبتی است که پیش از این وجود نداشته است، اما در مجموع این واکنشها کار ساز نبوده اند و بر دولت آن تاثیر را اما پاسداران آزادی، صـراحـت و کرده اند، شبها می بینند که از پیش پا افتاده نگذاشته اند که تکلیف رادیو تلویزیون ملی شجاعت بیشتری به خرج دادند و علنا به آقای ترین مسائل در تلویزیون سخن می گو ایران، نیز آقای قطب زاده را روشن کند، قطب زاده گفتند که از حرکتهای خلقی ولی در باره اجتماعات شهر سکوت وانتقادی که بردولت اثر نگذارد، چه سودی پاسداری نمی کند: اجتماعات را تکذیب می کنند، در حالی دارد؟ گوش اگر گوش تو و ناله اگر… به اظهارات سرپرست موقت رادیو مردم خود در آن مشارکت داشته اند. اما بسیاری از این انتقادها خواندنی بوده تلویزیون ملی ایران (که ما اصرار داریم نظر دبیر سندیکا است ودر زیر چند نمونه از آن را می این رسانه همگانی را ملی بنامیم) اشاره خوانید. محمد على سفری دبیر سندیکای می کنیم. تا معلوم شود که ایشان خارج از نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ونویسنده قضات زنجان خواستار برکناری حدود اختیارات سرپرستی موقت خود از روزنامه اطلاعات در مقاله ای زیر عنوان موضعی که بیشتر شایسته يك رئيس دولت «مواظب خشت اول باشید، در همین روزنامه آقای قطب زاده شدند. می رضا براهنی شاعر و نویسنده و است سخن می گویند و به رغم آنچه وانمود نوشت:«سازمان رادیو و تلویزیون متعلق به استاد انشگاه در مقاله مفصلی در روزنامه کنند جانب «پابرهنهها» را نداشته و از ملت ایران است و باید صدای ملت باشد. اطلاعات نوشت: من با سانسور به هر صورتش آزادی بیان و حرکتهای خلقی پاسداری اين يك امر محتوم است و برای این صدار و به نام هرایدئولوژی و مرامی از اسلام ی کنند، چرا که خلق ستمدیده ایران سیما، فرزندان خلق در آن سازمان رنج توحیدی گرفته تا کمونیسم الحادی یکسره بپا نخاسته است که گروه معدودی از به ما تاسف داریم از این که اعتصاب اصطلاح پابرهنهها را در ویلاهای انگشت آنان چون اعتصاب ما در سنگر مطبوعات نمی بردند مخالف هستم. 9 در اجتماعات مربوط به و بعد در جایی دیگر: ضد انقلاب شمار سازمانهای دولتی جای دهد و با ره آوردی که خواست آنها را تامین کند تنها به این نمی گویند که يك مامور ساواك حمایت ظاهری از آنها، حامیان به حق تودهها نداشت، ولی به هر صورت استفاده از صدار با يك پيكان سفيد شبها از خیابان عبور را زیر عنوان (روشنفکر بازی) تخطئه کند. سیمای انقلاب ایران، به منظور حمله بردن کند و مردم بی گناه را به مسلسل ببندد. بلکه خلق ستمدیده ایران بپا خاسته است بر پیکرهای دیگر از ستون انقلاب یعنی ضد انقلاب به ابقاء ساختها و بافت هـای تا با ویران کردن بنیادهای استعمار و استثمار مطبوعات کاری نیست که در خطوط اصلی | ارتجاع ودميدن انحصاری يك ايدئولوژی وخود کامگی، زمینههای پا برهنگی را امحاء و روشن انقلاب ملت ایران جای مناسبی دیگر در جمیع این ساختها و بافتها می کند. داشته باشد. این رفتار را «مطبوعات، به گویند. ضد انقلاب به این می گویند که گامی برای خفه کردن صدای نویسندگانی که بهترین دوران زندگی خود را به مبارزه علیه خفقان سلطنت آقای مجتبی مفیدی در مقاله ارزندهای مقدس است اما ناروا گفتن، نه. اعتبار اشخاص ولو این که بسیار بسیار هم معتبر باشند، تحمل نمی کند آزادی بیان مردم نرسد. سپری کردند، در دوران انقلاب هم به گوش در روزنامه آیندگان زیر عنوان «سخنانی د با رهبر انقلاب و نخست وزیر ایران، چنین براهنی آنگاه چنین نتیجه می گیرد: نوشت: وقتی که سروکله سانسور، این چهره پلید و بامزه تر از همه مقاله ناصر ایرانی بود در روزنامه آیندگان که عنوانش این بود: بخدا این قطب زاده است، نه جعفریان سرپرست رادیو تلویزیون که با واز همین عبارت میتوانید دریابید که نظر خفقان يك بار پیدایش شد، به دنبالش ارعاب مخالفتها وانتقادهایی مواجه شد.درتلویزیون آقای ایرانی چه بوده است. ۲۶ ه
A-37 2007 ه H بسپیدی برف نیا نی میں لیں میں TEEE SNOW ALL PURPOSE DETEMENT Sante So Sa CATEOSE با پودر
1095 آوانگارد m 11 ‘ همه کوارتز همه سیکو همه درحد اعلای دقت. WED 2 22:08 SEIKO Quartz SEIKO QUARTZ LIC ساعت کوارتزسیکه بارانی یکصدبرابر دقت ساعتهای معمولی، ساعتی که بابات باطری کو حلف کار میکند و تعویض باطری حتی توسط خود شما به سادگی انجام میگیرد . ر هدیه ای که سالها می ماند روزی خواهد رسید که همه ساعتها مثل سیکر ساخته شوند 10:08 42

ت هدیه یی از: COORTILE
جلال سرفراز مرثیه برای گل سرخ ان پله های روشن ان پله های روشن بیداری کز هفت آسمان تاريك مي گذرند و هفت آسمان توفان ان پله ها بکو به کجا میرسند؟ من با تو زیستم من با تو زیستم از پله های روشن بیداری بالا رفتم توفان شدم گریز بیاموزم دریا شدم ستیز بیاموزم آن پله های روشن آن جنازه های پریشان بین راه ر آن کودکان افلیج و مادران تنها و دختران عریان با خنجری به سینه کجا می روند؟ ما در شب شعور سفر می کنیم خسرو، رفیق خسرو! آن پله های روشن بیداری کز هفت آسمان تاريك مي گذرد با من بگو به کجا میرسند؟ من با تو زیستم من با تو زیستم در روزهای پر از تردید در روزنامه های پر از ترس در کوچه های تنگ جوادیه با کاروان کارگران، در توچال میدانچه های از چوب دار آنجا که برزگری داس بر گلوی پد آنجا که کارگری از خشم چکش به مغز كوچك خود می کوبید در میزدند و سایه های تنومند پشت در بودند گفتی «به من گلوله بیاموزید تا سایه های تنومند را از پشت در برانم…) پای بلندگوها لبخند میزدیم پای کتیبه های خونی بهمن ماه و مادران، به شیوه نمامگان زهر سکوت در جان دردمند فرزندان می ریختند اما اتاقهای کاغذی ما، زیباتر میشد و سرو ایستاده از جگر مرداب
خون می گرفت مردابهای تاريك مردابهای خون مردابهای ابر شبهای زهر خند گذشتند مردابهای تاريك جاری شدند سنگین شبهای سرد و شبهای بیشکوه و بی رونق مردابهای سترون ما هفت رودخانه به دریا شدیم در بستری که هیچ سکونی نمیشناخت خسرو، رفیق خسرو! و در کنار پریهای خاك من با تو زیستم من با تو زیستم بر پله های روشن بیداری بر نردبام خون یهودا این پله خون پدر بود این پله قلب برادر بود این پله گریه مادر بود این پله ضجه خواهر بود ما ایستاده بودیم در لحظه های سربی ناله های پدر را افیون ار با خنده های کاووس شبهای سخت دربدری در دکه های کوچک پایین شهر شبهای مستی و ویرانی شبهای خالی بی مصرفی ر آخرین شب ما يلدا بود با من بگو که آخرین شب ما يلدا بود؟ و دود میشدم در خویش میشنیدیم ما ایستاده بودیم و رو به فتح نظر می کردیم وقتی که چشمهای كوچك سربازان و بکنفر که تو بودی افتاد یکنفر که یکی دیگر بود از بام تاقنماهای سرخ رو با غروب روشن چشم تو بسته شد و روزنامه ها خبر بد دادند > ” دروازه باز بود در صحنه منتظرت بودم بازیگران با کارناوال مرگ کجا می روی؟ پشت هفت دیو قصه شکستیم بر فرق چیتگران ریخت و بر پل جوادیه مردی بیدار استوار لبخند زد «دامون! بگو، شنیدی؟» در گرگ و میش تبر صدا کرد با ماسکهای سرخ به ما پیوستند و کارناوال براه افتاد در صحنه منتظرت بودم و بی تو گندمزاران میجوشید و بی تو آفتاب برجسدها می تابید و خطبه های گل سرخ را ژاندارمهای پیر زمزمه می کردند من بی تو بر فراز جهان بودم و بی تو سنگهای غلتان بر پشت آفتاب فرو میغلتید من بی تو راه آهن سربی را و سر به ریلهای طولانی میسودم سیگار می کشیدم ما با سرود در باران می رفتیم ما با سرود در خیابان می رفتیم ما باسرود در خفقان می رفتیم اما تو سرخترین فریادی بودی که از گلوی زمین میجوشید در قامت تناور سروی که ایستاد و نمی میرد می پیمودم 2 9 و برپل جوادیه مردان در چاپخانه ها حروف سربی با خون آمیخت میدان چیتگر آوار میشوند برسر نامردمان در برگهای افتاده میجویم و چکمه های سنگین را بر استخوان جمجمهام حس می کنم در پله های روشن، اما هرچند بیتوام من بربلندی ایمان می ایستم تکرار می کنم: جانت را، هیجانت را و در محله پاییزی کلید روشن آینده را با پنجه های بی تاب باغ بزرگ آینده را میسازم و با غرور رو به آفتاب و شقایق سلام می گویم این سرو ایستاده چه چشم اندازی دارد آه، این درخت ریشه های طویلش را در صخره های سخت رها می کند و در زلال آب برگهای جوانش را میشوید باد از حواشی میدان بر می خیزد از کنار دکلهای دار بازیگران واقعی صحنه با کتیبه های دیواری نامت را می گوید بازیگران واقعی تیرباران بازیگران که گور کنانند نامت شهادت است به بیداری نامت شهادت است به فردا فردای توپخانه، جوادیه فردای پایکوبی «گیل آوا» بر مجمع الجزایر آزادی «باید جوادیه بر پل بنا شود؟» خسرو، رفیق خسرو! جرثومه، عظیم خیابان براه می افتد شگفتا، شگفتا خواستن که توانستنش از پی نقبی به قلعه های بويناك فراموشیست و گداری تا دخمههای تنگ و مرطوب آنجا که از جمجمههای خونین گلهای سرخ میروید… اکنون تو را در صحنه باز یافته ام بازیگران با ماسکهای سرخ، رو به باغ گل سرخ کنند تعظیم می بازیگران که کارگرانند بازیگران که برزگرانند بازیگران که دختران مدرسه یی هستند بازیگران که با یقه های چرك از تنگنای تاریخ می آیند بازیگران که سربازانند بازیگرانی که انسانند و گور تنگ کرمهای عجیب گذشته را ر مشت دندان با چنگ آماده می کنند > من ایستاده ام من برفراز پله های روشن بیداری جام شوکوان 9 از دستهای لرزانم بر فرق هفت آسمان سترون در میغلتد
بوده بین ۱۹۷۲ و ۱۹۷۵، برزیل سرگرم معروف به «اوسوالدوبزرگ»، نخستین بار بسیار به آن نیاز بود باز کردند و يـك جنگ است. برای کنترل يك قطعهى در «آراگوایا» ظاهر شد. اصلیت هـای | برنامهی مراقبتهای بهداشتی ایجاد کردند. | ۵۰۰۰ مایلی از جنگل دورافتادهی | «داکوشتا»، يك راز بود و هست: او ادعا | یکی از پرستاران «مائوئیست» كه يك زيباروي «آمازون»، معروف به «آراگوایا»، تقریبا | می کرد که در زمانهای گوناگون، به بلنداندام به نام «دینا» بود، دهها نوزاد محلی ۲۰ هزار سرباز ارتش بايك دسته از چريك | عنوان يك دريانورد، مكانيك و بازیگر حرفه یی | را زایاند. دیگر اعضای گروه، خود را در های «مائوئیست» جنگیدند. صدها تن از | بسکتبال کار کرده است و معروف است حیات روزمرهی روستایی ادغام کردند و به سربازان، شورشیان و غیر نظامیان بیگناه | که پنج سال را به تحصیل مهندسی معادن | عنوان کشاورزان و فروشندگان سیاح کار کردند. «دوم آلانومار یاپنا»، اسقف «مارابا»، | بزرگترین شهر در منطقه، اعتراف کرد «ر میان آنها، چند کمونیست دیده میشدند. اما من بعضی از چريكها را می شناختم و آنها اشخاص جوان و آرمان گرا بايـك مایهی مسیحی بودند.» تقريبا ـ اما نه کاملا. با روی آوردن جان سپردند. اما سانسور شدید مطبوعات، جنگ را از بسیاری از مردم جهان خارج از خود برزیلیها ـ پنهان نگاه داشت. تنها اکنون که حکومت «یو آئوفیگوئیردو»، رییس جمهوری منتخب، عهده دار اجـرای برنامهی آزادسازی شده است، برزیلی ها دارند از جنگ آگاه میشوند. «لاریلاتر»، | نمایندهی «نيوزويك»، نخستین خبرنگار خارجی بود که از «آراگوایا» بازدید کرد و | داستان کامل جنگ سری را گزارش داد: تا آنجا که به ارتش برزیل مربوط میشود، جنگ «سری»، هنوز يك سراست. يك سخنگوی نظامی به من گفت «ما هیچ چیز، هیچ چیز، هیچ چیز نداریم که اعلام بکنیم. این جنگ دیگر پایان یافته است.» اما در این قطعه از «آمازون»، خاطرات جنگ به سرلشکر «فیگوئیر دومدیسی» به دهقانان فقیری که زمین داران از دهه ها | پیش در «آراگوایا» به آنان ستم کاری کرده بودند، گروه «اوسوالدو» امیدوار بود که چنین ارتشی را تشکیل بدهد که قدرت را در برزیل در دست خواهد گرفت. اما عمر | آرزوهای آنها، کوتاه بود. مخالفان،حکومت محافظه کار سرلشکر «امیلیومدیسی» را واداشت تا جنگ علیه تروریست ها را تصاعد بخشد و در آوریل ۱۹۷۲، ارتش به یادها مانده است و چنین می نماید که در چکوسلواکی گذرانده است. «داکوشتا»، | دژی در «آراگوایا» حمله کرد. نخست بقایای ملموس مبارزه، در هرجا وجود دارد. به یاری سه رهبر حزب کمونیست برزیل که | سربازان بی تجربه در برابر سربازان سربازانی که مسلسل های دستی حمل می هوادار پکن بودند، يك مستعمره مائوئیستی | نامنظمی که در درودشتها پراکنده بودند، کنند، در شهرها گردش می کنند. صلیبها، در آراگوایا» تاسیس کرد. وقتی حکومت | خوب ایستادگی نکردند. يك كشيش محلی محلهای گور را در جنگل نشان میدهند. در اواخر دهه ۱۹۶۰ راندن رادیکالهای | گفت «ارتش فکر می کرد که می تواند در جنگل پلیس، مردم محلی را متوقف می کند تا چپ گرا را از دانشگاه های شهری آغاز | راهپیمایی و زورآزمایی کند و فکر می کرد اوراق هویت آنها را بازرسی کند. يكساكن | کرد، بسیاری از دانشجویان به جنگل | که همه تسلیم خواهند شد. اما مبارزه، يك به من گفت «این منطقه، يـك منطقـهى گریختند تا به نیروهای «داکوشتا» بپیوندند. شکست کامل بود.» چريكهای چپ گرا، دست اندر کار به پیشروی ارتش را میبینم، به یاد آن سالها می افتم.» دست آوردن دلهای مردم شدند. آنان قول «آن سالها»، وقتی آغاز شد که دادند که برنامهی ۷۷ ماده یی اصلاحات مردی به نام «اوسوالدواورلاندو دا کوشتا،، | اجتماعی را اجرا کنند، يك داروخانه که در میان جنگل، حدود ۲۰۰ تن از مردم تحت اشغال است. هروقت من يك سرباز حکومت، در جریان پیشروی ارتش > گزارش میدهد : خبر نگار نيوزويك از جنگهای چریکی برزیل جنگهای سری خونین در برزیل ه به علت سانسور، دنیا از جنگهای برزیل خبر ندارد آموزشهای ضد چریکی در برزیل افزایش یافته است * ۳۲ –
محلی «آراگوایا» را واداشت تا به عنوان راهنمایان عمل کنند و در ۱۹۷۳، وحشی گری سرانجام آغاز شد. دسته های جداشدهی شورشیان، شکار شدند و از هلی کوپترها گلوله باران گردیدند. راهنمایان، قتـل شورشیان را آغاز کردند و سرهای جدا شدهی آنان را، در ازای انعامهای سخاوت مندانهی حکومت، بـرای مقامات آوردند. سرانجام در ۱۹۷۴، «اوسوالدبزرگ به دست یکی از راهنمایان «آراگوایا» کشته شد و چندچريك بازمانده، در جنگل پراکنده شدند. جنگ سری، پایان یافت. هیچکس نمیداند در طول چهارسال جنگ، چند سرباز و چريك كشته شدند. يك سرباز پیشین که هنوز در منطقه زندگی کند، برآورد کرد که ۲۰۰ تن از رفیقان او در جنگ کشته شدند. منشنیدم که يك كشيش محلى به يك كاميون حمل گوشت که در طول يك شاهراه پارك شده بود، راهنمایی شد. يك كارگر کلیسا به خاطر می آورد: دراهنما، در کامیون را باز کرد. و کامیون، پراز اجساد سربازان بود. او از بخت «تاچر» برای نخست وزیری انگلستان افزایش یافته است G گردش سریع انگلستان به راست کشیش خواست برای اجساد دعا کند.» باوجود تکذیبهای رسمی، خشونت در رمان جدید و کابوس وار «آنتونی واکنش خشمگینانهی عمومی در برابر های پس از جنگ سری هنوز به چشم می- بورگس» ، یعنی ۱۹۵۸»، اتحادیه های کارگری اعتصابها، بخت «تاچر» را برای شکست دادن | خورد. زدوخوردهای مسلحانه میان دهقانان بر انگلستان خودکامگی می کنند. قهرمان «جیمز کالاهان»، نخست وزیر انگلستان، در ر زمینداران هنوز گاه گاه روی میدهد و کتاب، پس از آن که همسرش در جریان انتخابات عمومی امسال که ممکن است در عاملان مخفی ارتش در «بار»های محلی رفت و اعتصاب آتش نشانان میسوزد و جان می- همین آوریل برگزار شود، افزایش داده آمد می کنند و به جستجوی «خرابکاران سپارد، علیه جنبش اتحادیه های کارگری قیام است. میپردازند. اسقف «پناه به من گفت «خود کند .اما رهبر اتحادیهی او، به وی هشدار جنگ، پایان یافته است. اما مسایلی که میدهد که در برابر «اجتناب ناپذیر، مقاومت پس از جنگ انگلستان به سوی سوسیالیسم، آراگ وایا را به يك زمين مساعد برای نکند: «آن زمان دارد فرا میرسد که هر آغاز شده است. شورش تبدیل می کند، اکنون بدتر از | اعتصاب، يك اعتصاب عمومی خواهد بود.» اما پاره یی از انگلیسی ها، اکنـون همیشه است. مردم هنوز دستخوش ستمکاری انگلستان ممکن است هرگز تا آنجا استدلال می کنند که کشورشان باید آرمان يك مباحثهی ملی برسر پیش روی و بهره کشی هستند.» برای مبارزه با هر گونه نرسد، اما هما کنون، بیشتر شهروندان آن سوسیالیسم کامل را کنار بگذارد ودرعوض، خشونت، حکومت يك مجتمع آموزشی ضد عقیده دارند که نیروی بزرگ کار، قدرت يك سوسیال دموکراسی محافظه کارانـی چریکی درست در خارج «مارابا» ساختـه فراوانی دارد. موج اعتصاب ها در این زمستان، سبك آلمان غربی اختیار کند که بهتر است. دانشجویان این مجتمع، تازه ترین صدها مدرسه را تعطیل کرده است، قفسه بتواند اتحادیه ها را مهار کند. «پل جانسون»، تكنيك هـای ضدشورش را می آموزند با های سوپر مارکتها را درپاره یی از جاها سردبیر پیشین روزنامه ی چپ گرای نمونه های کتابی که از نبرد در طـول جارو کرده است و توده های عظیمی از زبالهی «استیسمن»، که به عنوان اعتراض به نفوذ آراگوایا، مشتق شده است. جمع نشده در خیابانهای لندن به وجود فزاینده اتحادیه ها حزب کارگر را ترك آورده است. بیماران سرطانی از بیمارستانها کرد، گفت «اکنون احتمال می رود ضربه یی خارج شده اند، سالخوردگان «پانسیونر به سوسیالیسم وارد شود. توانایی دولت برای غذاهای داغ خود را از دست داده اند و در ادارهی اقتصادی وجود ندارد، همان گونه که لیورپول، اعتصاب کورکنان، آن قدرجنازهی توانایی حزب کارگر برای مهار کردن دفن نشده به جا گذارده است که طرحهایی اتحادیه ها در کار نیست.» برای انداختن آنها به دریا تهیه شده است. چنین می نماید که «کالاهان، برای «مارگارت تاچر» رهبر حزب محافظه کار، متوقف کردن اعتصابها، که ۲۵۰،۰۰۰ اخیرا شکوه کرد «شما اکنون حتی نمی۔ انگلیسی را در سه هفته از کار بازداشت، توانید تدفین شایسته یی انجام بدهید.» بیدفاع است. چند روز پیش، راننـدگان ه ۳۳
اعتصابی کامیونها که تجارت صادراتی | عالی سوسیالیستی، مانند ملی کردن بانك انگلستان را برای چهار هفته فلج کرده ها ر الغای مجلس لردان، دور خواهد کرد. بودند، به کار باز گشتند، اما تنها پس از . «تاچر»، به عنوان نخست وزیر، خواهد آن که ۲۰ درصد به دستمزد آنها افزوده | کوشید مالیاتها را کاهش بدهد، از ملی چهار برابر افزایش دستمزدی که | کردن صنایع بیشتر خودداری کند و برای رهنمودهای ضد تورمی «کالاهان، خواستار اصلاحات کارگری فشار بیاورد. چند روز آن است. پیش، او مبارزهی ضد اتحادیه یی خود را به می اتحادیه ها اشاره کنند که اعضای يك كارخانهی لندن کشاند وقتی انتقاد آنها اکنون چهارسال است که با امساك خود را از کارگران اعتصابی تصاعد بخشید، داوطلبانه در دستمزد زندگی کرده اند،حال | از او پذیرایی شگفت انگیزی شد. رهبر آن که تورم، سطح زندگی آنها را کاهش محافظه کاران گفت «اگر کسی با آزادی داده است. این توضیح، همدردی کمی را های اساسی مقابله کند و برای بیماران، برای آنها سبب میشود. «بورکس،نویسنده | سالخوردگان و کودکان جراحت و مشقت من احساس وحشتناکی دارم و به من گفت به وجود بیاورد، آن وقت، به خدا من با آیا دورد آن این است که آنچه در کتابم نوشته ام، | آنها مقابله خواهم کرد.» دارد به تحقق می پیوندد.» چنین می نماید که این پرسش پیش می آید که عموم، این موضوع را می پذیرند. در يك نظر | «تاچر، می تواند انگلستان را از سوسیالیسم خواهی «گالوپ»، که چند روز پیش منتشر کند یا نه. «تاچر» بخت خود را برای شد، ۸۴ درصد از کسانی که با آنها ايجاديك قرارداد جدید اجتماعی به دست گفت وشنود شد، گفتنداتحادیه های کارگری | خواهد آورد، مگر آن که «کالاهان» و بسیار مقتدرند، حال آن که تنها ۴۴ درصد اتحادیه ها نشان بدهند که می توانند در مسیر اصلا با اتحادیه ها توافق داشتند این، | سوسیالیسم به نحو موثرتر با هم کار کنند. پایین ترین میزان توافق در ۴۰ سال است. «چارلز درشاو»، خلبان پیشین، که عمل جراحی قلباش در اثر اعتصاب بیمارستان ها به تعویق افتاد، می گوید: «من میل دارم اعتصاب کنندگان را دريك هواپیما بگذارم، هواپیما را به دست يك خلبان خودکار بسپارم کاری کنم که سوخت هواپیما برفراز دریا تمام بشود.» کوتاه شده از «نيوزويك» 2 – تحلیل گران در این مورد که آیا تب ضد اتحادیه های کارگری ادامه خواهد یافت یا نه، با هم توافق ندارند. «هارولد لور»، عضو کابینه و یکی از رایزنان اقتصادی برجسته ی کالاهان»،عقیده دارد که «انتخابات می تواند تا اکتبر به تعویق بیفتد و گرمای این لحظه، می تواند تا آن زمان کاهش یابد.» ۳۸ اما حتی پاره یی از همکاران وزیر «لور»، کمتر خوشبین هستند. یکی از آنها به من گفت «جنبشی به سوی راست درجریان است و این می تواند برای ما به بهای انتخابات تمام بشود.) شکست برای حزب کارگر، می تواند نشانهى يك تغيير بنیادی در قرارداد سوسیالیستی انگلستان باشد. «هیوتوماس»، استاد تاریخ دانشگاه لندن، عقیده دارد که جناح میانه رو غلبه خواهد کرد و حزب کارگر را از هدفهای رشی خریدی تایران 9 جانشین بومدین جانشین هواري بومدین را انتخاب کرد مردم الجزایر در پایان مهلت ۴۵ روزهای | که در قانون اساسی کشورشان بـرای | انتخاب رئیس جمهوری جدید پیش بینی شده | بود، به سرهنگ شادلی بن جدید، تنها نامزد احراز این مقام رأی دادند و او را روانه کاخ ریاست جمهوری کردند. روز جمعه، با وجود مصادف بودن، با تعطیل آخر هفته، تمام روزنامه های الجزایر شماره های ویژه ای برای اعلام خبر تعیین ریاست جمهوری جدید «به اکثریت قریب به اتفاق آراءه چاپ و منتشر ساخته بودند. در همین روز کفیل ریاست جمهوری الجزایر در پایان جلسه مجمع ملی خلـق رئیس جمهوری تازه را معرفی کرد و هم جدید در همین جلسه، سرهنگ شادلی ضمن شرکت در مراسم ادای سوگند، به موجب نص قانون اساسی سوگند یاد کرد که «ماهیت تغییر ناپذیر گزینش راه سوسیالیسم» را محترم بشمرد. مرگ بومدین در ماه دسامبر گذشته مخصوصا به این جهت برای الجزایر دردناك بود که این کشور در حال عبور از يك مرحله انتقالی برای استقرار نهادهای تازه ای در جامعه خود بود. برای انتخاب رئیس جمهوری
اساسنامه جدید ۴۵ روز وقت زیادی نبود. در این | پوش تازة الجزاير بعداز انجام اصلاحات در مدت لازم بود ابتدا کنگره جبهه آزادی بخش | قانون اساسی احتمالا فاقد قدرت همتای فقید ملی تشکیل شود و برای حزب خود خواهد بود و دیگر به تنهایی در رأس هیئت رهبری تازه ای برگزیند که بتواند به حزب، دولت و ارتش، قدرت کامل را در عنوان رهبری سیاسی کشور، جای شورای دست نخواهد داشت. | انقلابی را که از سال ۱۹۶۵ به بعد این نقش را ایفا می کرد، بگیرد. بر انتخاب سرهنگ شادلی در موج مخالفت سنگینی می کرد. یکی موج سوسیالیسم کنگره همچنین میبایست دبیر کلی | تندرو و بی قید و شرط» به رهبری محمـد برای حزب جبهه آزادی بخش ملی برگزیند | صلاح یحیاوی هماهنگ کنند: جبهه آزادی۔ ر نامزد منحصر به فردی را برای انتخابات | بخش ملی و دیگری موج آزادیخواهی به عمومی ریاست جمهوری معرفی کند. کنگره رهبری عبدالعزيز بوتفليقه وزیر امورخارجه ظاهرا بدون برخورد بامشکل، اختلاف سليقه | الجزاير. قبل از تشکیل کنگره جریان اغتشاش ، به تمام وظایف خود عمل کرد. | سیاسی اول موفق تر به نظر می رسید. لیکن در سطح ملی، در بحثهای محرمانه جریان کنگره معلوم شد که این نوع نظر انقلابی رودی دوشکه، انقلابی فتنه جو اما کنگره مجادله هایی جریان داشت که به نظر | سوسیالیسم به مذاق همه خوش نمی آید مقامهای سیاسی الجزایر نباید آنها را پایان شمار روزافزونی از الجـزايريهـا از ایـن سوسیالیسم سرسختانه ای که بیعدالتیها و یافته تلقی کرد. «تا زمانی که کمونیستهای ایتالیایی، تغییر از این پس، بر پرزیدنت شادلی است | نابرابریها را مجار میسازد، خسته شده اند. فرانسوی و دیگر کمونیستهای غربی، قطع که کابینه را · ترمیم کند و یا به طور کلی | حتی گوشه ای از سیاست خارجی دولت رابطهی روشن تئوريك و سیاسی با مسکو دهد. همچنین در حال حاضر بررسی سابق الجزایر، مثلا در مورد از سر گرفته نکرده اند، این کمونیستها احزاب اروپایی هایی برای ایجاد اصلاحاتی در قانون اساسی شدن مجادلات با مغرب، مورد مخالفت نحواهند بود.» الجزایر در جریان است. تاریخ انجام این اعضاء کنگره بود. «من از ۱۹۵۶ که برای شورش در | اصلاحات معلوم نیست. این وظیفه کمیته بوتفليقه بعداز ۱۵ سال خدمت در مجارستان دعا کردم، همواره از ناراضیان در مرکزی حزب است که موارد اصلاحی را پست وزارت امور خارجه، این خستگی را اروپای شرقی هواداری کرده ام.» به رئیس دولت پیشنهاد کند و او هم این بود. چرا که او الجزایر را در کرده «بسیاری از چپ گرایان در دهـهی پیشنهادها را به تصویب مجلس برساند. آینده بیشتر به اروپا و غرب نزديك مي- ۱۹۶۰، این موضوع را که شوروي يك نوع | تا قبل ارانجام این اصلاحات، شادلی ببیند تا فرورفته در کنج انزوا. همانطور که جامعهی انتقالی است، باور می کردند. در از تمام اختیاراتی که به موجب قانون اساسی نزد هموطنانش نیز بیشتر میل به رفاه و عمل، عقیدهی سوسیالیسم روسها آن است قبلا به بومدین و حال به وی تعلق می گیرد، آزادی میبیند تا ریشه گرایی انقلابی. حتی که مردم را وادارند تا برده های دولت باشند.» | استفاده خواهد کرد. بدین معنا که گروهی از بزرگان ارتشی مخالف دخالتهای این کلمات جنجالی علیه کمونیسم موجب قانون اساسی مصوب ۱۹۷۶ انتخاب الجزایر در امور پولیساریو در صحرای بین المللی، کلمات يك سرمايه دار نیست، | حتى كلمات يك فيلسوف جدید خشمگین که حس نخست وزیر (که البته وظایف آن در اصلاحات غربی هستند. آینده مشخص شده و میان او و يك يا چند موج آزادی گرایی در الجزایر آنقدر رب النوع مارکسیست او را شکستاش داده معاون رئیس جمهوری تقسیم میشود) که بتواند جلوی سوسیالیسم نیرومند بود است نیست. این کلمات، کلمات «رودی انتخاب یکی از اعضاء دفتر سیاسی حزب با خشن و تعصب آلود را بگیرد. اما نه آنقدر دوشکه»، انقلابی فتنه جو و چپ گرایی است ار خواهد بود. نیرومند که خود قدرت آفرین باشد. بنابر كه يك دههی پیش، قیام دانشجویان را در بنابراین باز يك ارتشی است که این حکمیت این بار نیز به عهد: ارتش آلمان رهبری کرد. او مردی است که زمام امور الجزایر را به دست گرفته است. گذارده شد، و ارتشیان که ۲۰ درصد اعضاء چشمهایش، هنگام به خاطر آوردن روزهایی این افسر ۵۰ساله را «سرسفید» لقب داده اند. | کنگره را تشکیل میدهند، برنده شدند. که در سنگرهای خیابانی برلین او را «رودی چرا که موها و سبیل کاملا سفیدش او را حال بر سرهنگ شادلی است که واقعا يك سرخ» می خواندند، هنوز از هیجان میدرخشد. | جای تر از آنچه هست جلوه میدهد. وی از نیروی حایل در میان دو گرایش سیاسی در دیگر رهبران آنچه که زمانی «چپ ۱۴ سال پیش فرماندهی نظامی دومین منطقه کشورش باشد. جدید، اروپا بود، مانند «دوشکه» که اکنون الجزایر یعنی دوسوم ارتش ملی را برعهده در «آرهوس، دانمارک دربارهی فلسفـهى داشته است و در حوزه فرماندهی خود با مارکسیستی تدریس و نویسندگی می کند، به قدرت کامل حکمروایی می کرده است. او زندگی آرام تری روی آورده اند. «دانيـل ه چون بومدين بسر يك خانواده کشاورز کوهن-بندیت»، یکی از محرکان اصلی که ر فقیر است، و همدوش او از اولین روزهای در پس شورش مه ۱۹۶۸ در فرانسه قرار شورش به مبارزه پرداخته است. او تنها يك داشت، در فرانکفورت زندگی می کنـد؛ تفاوت با بومدین دارد و آن اینکه فرانسه تابستان گذشته، او برای پارلمان ایالت را بد حرف میزند. رئیس جمهوری اونیفورم دهس، مبارزه کرد، اما پیش از انتخابات، 9 ” 2 > باید کمونیستها ازشوروی ببرند ۳۹
تشکیلاتی بیابد.» هدف خود او، تشكيل يك حزب «سوسیالیست چپ، در آلمان غربی است که «در مرز متوقف نخواهد شد.» این با عمل کردن در هر دو نیمهی کشور تقسیم شدهی آلمان، به هدف غایی او كمك خواهد کرد از میان بردن «وضع کنونی، تقسیم اروپایی «پالتا» که به ادعای او، ایالات متحد واتحاد شوروی برای حفظ آن «قرارداد بسته اند.» «رودی دوشکه»، رهبر دانشجویی آلمانی در رودی دوشکه» در يك اجتماع برلین در ۱۹۶۷ سخنرانی می کند. او عقیده دارد که «پردهی آهنین»، از انتشار آزادی در اروپای شرقی وتوسعهی سوسیالیسم ۱۹۷۸ نظریات «دوشکه»، پس از ایـن واقعی در اروپای غربی جلوگیری می کند. در حالی که «دوشکه، فکر می کند کناره گیری کرد. «ماریو کاپانا»، مشهورترین دانشجوی شورشی اواخر دهه ۱۹۶۰، يك «سمپوزیوم» که با نظارت حزب سوسیالیست عضو انتخابی انجمن شهر از سوی حزب ایتالیا برگزار شد، در يك گفت وشنود با که اعمال انفرادی تروریستی «اشتباه» است چپ گرای دموكراتيك پرولتاریا در میلان «جوردانبونفانت»، رییس دفتر «تایم»، ارائه خشونت را رد نمی کند. او آنچه را که است. دیگران، مانند «آندره گلوکزمان، و شد؛ کمونیست های هوادار «انریکوبر لینگوئر «خشونت مبارزهی طبقاتی می خواند، محکوم «برنارد هنری لوی» فرانسه، عقاید نخستین را نيز، يك هيات نمایندگی به این سمپوزیوم نمی کند و مسلم میداند که دست کم در معکوس کرده اند تا فلسفهی جدید ضد فرستادند. ایتالیا، عده یی از بنیادگذاران «بریگادهای مارکسیستی خودرا تنظیم کنند. اما «دوشکه»، چنین نکرده است. «دوشکه، ادعا می کند، حکومت هـای سرخ»، بازماندگان سرخوردهی ۱۹۶۸| اروپای غربی، در حقیقت، مذبوحانه کوشیده اند هستند. «درشکه»، با همدردی اما به نحو تسلیم نشدنی، فیلسوفان جدید کند. او را مردمی يك دهه پس از انفجار دانشجویی که تا انفجار ۱۹۶۸ را درك كنند و اطمینان دهند که «با از میان بردن هر گونه امکانشورش اروپا را به لرزه در آورد، «درشکه ی ۳۸ ساله هنوز پشیمان نیست و در جهان بینی حتی با خریدن پاره یی ازشورشیان ازطریق پاره یی از آنها، مانند «گلو کزمان» را در خود، بازسازی نشده است. هرچند اوعملیات ادغام آنها در درون نظام ـ انفجار تكرار ۱۹۶۸ میشناخت «دوشکه» به خاطر می آورد خیابانی را به سود «تفکر کتابی، کنار گذارده نخواهد شد. «آنها دانشگاه های آزادساختند گلوکزمان، يك «مائوئیست» و«استالینیست و بسیاری از کسانی که آن زمان باما است، هنوز خود را يك مبارز چپ گرای جدید جوان بود. من میتوانم بفهمم که او بعدا و «سوسیالیست» و «کمونیست» می داند. بودند، به «نیم استاد»هایی تبدیل شدند که وقتی در کتاب های سولژنیتسین خواند که اکنون به عنوان جاکش های میانجی عمـل «دوشکه» به سرعت تاکید می کند که منظور من «از کمونیسم»، بردگی دولتی در می کنند.» میلیونها نفر کشته شده اند، «شو که شد. بنابراین، «گلوکزمان، قطع رابطه کرد و او تنها امیدی که «دوشکه» برای نوع اکنون حقوق بشر را خیلی جدی می گیرد کشورهای شرقی نیست. در يك «سمپوزیوم» که اواخر نوامبر گذشته در باره ی «مارکسیسم»، جنبش چپ گرایانهی خودمی بیند، در«آگاهی اما برای من، این کار، کافی نیست. این لنینیسم، سوسیالیسم» در رم برگزار شد، جدید» نهفته است که به عقیدهی او از برای من، يك پسروی به جای يك پيش روی «دوشکه، استدلال کرد که انقلاب اکتبر، مبارزات پراکنده از جانب همه چیز، از محیط است. فیلسوف های جدید، تاریخ را رها زیست تا آزادی زنان وحقوق همجنس گرایان، ارتباطی با مبارزهی طبقاتی پرولتاریایی کرده اند. آیا «دوشکه، تغییری کرده است؟ او منشا می گیرد. «دوشکه» می گوید، «من نداشت، بلکه به تحمیل مجـدد «استبـداد آسیایی، منجر شد. او می گوید، این استبداد، کاملا مطمئن ام که در سالهای آینده، این می گوید «تنها تغيير من آن است که کوشم از این هم رادیکال تر باشم.» تا امروز در اتحاد شوروی وجود دارد. جنبش باید يك هدف سیاسی و ساختمـان : ۳۶
در زندان کمیته برما چه گذشت در يك فضای نمور ۱۶۲ متر ۱۱ نفر دو روز حبس بودند تا زخمهایش التیام پذیرد مهندسی که به اشتباه دستگیر شده بود، ۲ ماه در زندان ماند
کلام نخست صاحب امتياز ومدير مسئول عبدالله والا هفته نامه مستقل سیاسی از این هفته، همچون وطنمان وارد دوران تازه یی میشویم. در مرحله نخست انقلاب به بر نشسته است .و درراه سازندگی و بخش دوم انقلابیم. از یاد نمی بریم که انشانی موقت، خیابان لاله زار، گراندهتل در این دوران وظیفه روزنامه نگاران بس سنگین است. سوگندی را که به قلم و اجتماعی شماره مسلسل ۱۶۱۳ تلفن ۳۱۳۸۳۸ – ۳۱۳۸۳۹ خورده ایم و وجدان خود را در گرو گذاشته ایم، باید پیش رو نگه داریم. به آگهیها ۳۱۱۵۱۵ جای تصاویری از راهپیمایی و اعتصاب و سردبیر مسعود بهنود کشتار، باید واقعیتهای، دیروز و امروز معاون تحریری سیروس علی نژاد در مجله مان بنشیند، هم از این رو آلبوم معاون فنی حسن لکوئی تصاویر را به روزهای تلخ و کارگران دبیر عکس عکسها از دبیر صفحات جهان شهلا شریعتمداری ساختمانی داده ایم. کاوه گلستان در راه تازه دستمان بسوی همه نویسندگان، هنرمندان و صاحبان اندیشه و مبارزان دراز است و دعوت می کنیم اندیشههای خود را با ما در میان بگذارند، شما. پلی باشیم میان شما مدیر داخلی سردبیر حروفچینی آگهی ها شهرستانها محمد صیاد فتح الله والا محمد شریف صالحی خانلر حشمت چاپ شرکت افست (سهامی عام) للفن: ۳۵۲۰۵۹ – ۳۵۲۶۱۶ ران ما ۳۵۲۷۴۹ – – فهرست نمایشی از نیروها و خواستهای انکار نشدنی گزارشی است از متینگ روز جمعه چهارم اسفند به دعـوت سازمـان سانسور می تازد. رادیو تلویزیون در این چریکهای فدائی خلق ایران در دانشگاه وزها را بهانه می کند تا بنویسد طاغوت بخشید. تهران که اعتبار تازه ای به این سازمان در تصرف کاخها از بین نمی رود بلکه با مرگ سانسور و مظاهر آن رژیم در پی آن گزارشی میخوانید از سخنرانی مسعود رجوی، یکی از بنیاد گذاران سازمان مجاهدین خلق که اکنون خود یکی از رهبران آن است. میمیرد. ۱۰ حرکت میسازند و در کارهای خـرد دخالت نمی ۱۸ سانسور را باطاغوت به گور بسپاریم ۲۲ مسعود بهنود در این مقاله به ۴۳ آلبوم آلبوم این بار نقش دیگر دارد و روالی دیگر. یادآورنده روزهای تلخ ح به کارهای خرد نمی پردازد است. به همین جهت عنوان یادگار روز حسین مهری گاندی بزرگمرد های تلخ را برای آن برگزیدیم. این بار روی جلد و نقاشی میان مجله این هفته از حجت شکیباست نقاشی هنرمند و آگاه که گالری سیحون به تهران مصور هندی را در کانون مقاله خود مینشاند آلبوم به روزگار ناهنجار کارگران تا به یادتان بیاورد که مردان تاريـخ ساختمان در گذشته می پردازد. . عدیه کرده است. متشکر ه ۲
میخواستند که او نمی دانست ولی فرقی نمی کرد بایستی که روح خونطلب آنان ارضا میشد. آنچه می نویسم گوشه ای از زندان مخوف کمیته است که تنها وظیفه اش سر کوبی گویی قانون خودشانند مخالفان با هر وسیله ای بود. آنچه می خوانید بین سالهای ۵۳ تا ۵۶ اتفاق افتاده که وقایع بازجوها طوری رفتار می کردند که وسیله شان هم شلاق است. به طرف مختلف افراد را شکنجه در کمیته ـ زندان قصر و بازداشتگاه اوین می گذرد. قصد ندارم که شرح آنچه به من میدادند ولی اگر از زندانیانی که شکنجه گذشت را بنویسم و آنچه که دیده ام نه فقط که در زندان، بلکه در سطح مملکت بود: شده اند سئوال شود حتما مخوف ترین شکنجه رفتار بی رحمانه حکام وقت و عواملشان که در سطح اجتماع اعمال میشد و خون مردم را «شلاق» خواهند دانست. جنس شلاق از زحمت کش ایران را میمکید اوج فاجعه واقعه را که پشت تبلیغات پوچ آنها قرار داشت، کابلهای برق و ضخیم و باريك بود. معمولا ر در زندانهای سیاسی می گذشت. به نظر من تجلی رنجی را که در این سالهای اختناق افراد برای شکنجه به اتاق مخصوصی متحمل شدند، می توان در وجود زندانی سیاسی و مقاومت او یافت البته با این تذکر که ماموران آنرا اتاق «تمشیت» و بچه ها اتاق زندانی سیاسی گزیده فکر آزاداندیش مردم است و از مردم هم جدا نیست. زمانی که بوق و کرنای حکومت بر مبارزه با بیسوادی بلند بود وسپاه دانش را به رخ این شکنجه می گفتند، برده میشدند. شخصیت کریه المنظری به نام آقای حسینی مسئـول شکنجه بود که از قیافه اش مسخ شدگی و آن می کشیدند و سیاست فرهنگی پیشرو را لاف میزدند، فرزندان ایران که در لباس سپاهی دانش به روستاها رفته بودند و درس وطن پرستی را در خانواده و نه در پادگانها میبارید. بسته به نوع اتهام و میزان اعترافات آموخته بودند به اتهام خواندن کتاب «مسائل تربیتی ایران» نوشته صمد بهرنگی و به اتهام متهمان، نوع شکنجه انتخاب میشد. در اینکه سیاست آنها را در تدریس رعایت نکرده بودند، زیر شکنجه بودند و یا محکوم به زندان. مرحله اول بازجوئی متهم را به تخت بزرگی میبستند، به طوریکه پاها در کنار هم به زمانی که لژیون خدمتگزاران بشر را ساخته بودیم و خود را پیشرو تفکرات پائین تخت و دستها به دو طرف بالای تخت انسانی معرفی می کردیم و دم از بشر دوستی میزدیم، در ۲۴ ساعت شبانه روز در زندان با تسمه های چرمی بسته میشوند. بعد با کمیته، نقض حقوق بشر به بی رحمانه ترین نوع خود ادامه داشت. شلاق به کف پا میزدند، کف پا را به این بهتر است آنچه از زمان دستگیری آزادی خواهان تا مراحل محکومیت زندان آنها بین سالهایی که گفته شد بر فرزندان این ملت رفته است، تا آنجا که فقط بیانگر خاطر انتخاب کرده بودند که عصبهای حسی در آنجا متمرکز است و درد بیشتری را گوشه کوچکی از وقایع کمیته و زندان است را بازگو کنم. به مغز می رساند و شخص درد بیشتری می- از کمیته شروع می کنیم. به محض | به شکل راهروی باریکی بود و دو طرف آن کشد در این مرحله اگر متهم باز هم اینکه شخصی را دستگیر و با چشم بسته | سلولی. هر بند بین یازده تا دوازده سلول بازجویی پس نمیداد او را باز می کردند و به کمیته می آوردند قلب فاجعه را میشساخت | داشت، داخل هر سلول نسبت به شلوعی به دستگاه دیگری که در کمیته، بازداشت و به جمع ستمدیدگان می پیوست. یا خلوتی کمیته افراد کم و زیاد میشدند. شکنجه دیده آنرا «آپولو، می- شده ها 9 ابتدا لباسهای شخص دستگیر شده | اتفاق افتاده بود که در همان فضای ۱۷۲ خواندند بسته میشدند این دستگاه وحشتناك موسوم به «متهم» را از تنش در می آوردند | یازده نفر دو روز زندگی کرده بودند که در اسرائیل برای شکنجه فلسطینی ها ابداع و لباس خاکستری رنگی که معمولا بسیار | البته خودتان مجسم کنید که در این ازدحام شده، که در ایران هم از آن استفاده می- کثیف، پاره، و خون آلود بود بر تن او می | چه وضعی می توان داشت داخل سلول زیلوی شد. دستگاه که البته با چشم بسته متهم کردند، سپس اگر بازجویی از وی چندان | نمور و معمولا خون آلودی افتاده بود. يك را سوار آن می کردند به شکل تقريبي يك فوری نبود، او را به سلول کوچک ۱۷۲ | لیوان پلاستیکی در اختیار هر متهم قرار «خرك بود که پاها را در پائین آپولو لای متری میبردند تا برای بازجویی آماده شود، | می گرفت. دیوارهای سلول سیمان بود و گیره محکم میبستند و دست چپ را هم که معمولا همراه با بدرفتاری نگهبان که همانطور که زنده یاد «الکساندر پانا گولیس» زیر گیرهای می نهادند، از فرط محکمی قبلا در این زمینهها تعلیم دیده، مواجه میشد. | در زندان سرهنگهای یونان تشبیه کرده استخوانها میشکست. ساختمان کمیته که مرکز آن به | بود به قبری سیمانی میمانست. دست راست را . که وسیله نوشتن شکل دایره است و از قدیم به «فلکه» صدای فریاد کسانی که شکنجه می- معروف شده دارای ۶ بند است چهار بند بود و برای اینکه متهم بعد از این شکنجه شدند يك لحظه قطع نمیشد زن و مرد و آن سلولی كوچك و دو تای دیگر که موسوم | پیر و جوان همگی را شکنجه می کردند. بتواند بنویسد با تسمه چرمی میبستند. به بند ۵ و ۶ است سلولهای نسبتا بزرگ. مادری را سه چهار نفری زیر شلاق گرفته روش دیگر: کلاهی فلزی را که تا در داخل بند نسبت به تعداد زندانیان | بودند از سر و صورتش خون جاری بود کردن پائین می آمد روی سر زندانی می که در بند وجود داشت و یا احیانا سلولهای | دائما فریاد می کرد: بی انصافها چه از جانم گذاشتند و بعد با شلاق به کف پا میزدند خالی، دو نگهبان می گذاشتند. داخل بند | میخواهید! از او محل اختفای فرزندش را در اثر درد وحشتناکی که متهم حس می ۴۲
حالا که کرد ناچار بود که فریاد بکشد که فریاد پانسمان برده می شدند. مجسم کنید که از شکنجه بردند و بیشتر از سه ساعت شکنجه خودش چون داخل کلاه فلزی سنگین می پای شخصی که تا بالای زانو متورم است اش دادند تا اعتراف کند، ولی بعد از در پیچید، نوعی دیگر شکنجه به حساب می خون جاریست و به زور نگهبان بایستی روز شخص اصلی را دستگیر کردند ومعلوم آمد. نه میشد داد نکشید و وقتی هم که که تا بهداری را پیاده برود ولی اکثر اقادر شد که وی بی گناه است. در بازجوئی فریاد میزد گوشها به شدت درد می گرفت نبودند روی پای خود بایستند و ناچار گفت آقا ولم کنید برم بخدا قسم نمی گاه پرده گوش هم تاب فریادها را نمی دمپایی سیاه زندان را دستشان می کردند گویم که شما این معامله را با من کردید. آورد. در این حالت گاهی متهم را لخت و با نشیمن خود را تا بهداری می کشاندند. پاهای من تا دوماه دیگر خوب نمیشوند سوار آپولو می کردند و به سر سینه ها، لاله در این حالت ادرار کردن بسیار مشکـل من این مدت دق می کنم، بهتر است ولم کنید بروم همسرم و فرزندم ناراحت هستند. گوشها، و آلت تناسلی متهم سیمهای برق وصل می کردند که سوزش وحشتناکی را که او را كمك دهد بایستی در لیوان چای ولی با خشونت به او گفتند که باید حتما القاء می کرد و بعد از این شکنجه معمولا | پلاستیکی ادرار می کرد و وقتی که برای خوب شوی بعد آزادت کنیم همین و بس. بازجوئی مجدد می رفت از سلولهای دیگر و گویا بعد از این که پاهایش خوب شد، است اگر کسی، هم سلولی نداشته باشد صبع مدتها ادرار با خون همراه است. بعد از این که پاها و تن متهم در رفقای همسلول او لیوان او را میشستند. آزادش کردند. متهم دیگری را که زیر شکنجه بیشتر اوقات روی همان پایی که این حالت غرق در خون میشد وی را از دست به دیوار آویزان می کردند، بارها پانسمان کرده بودند شلاق می زدند و به چیزی از او در نیامده بود و چیزی هم اتفاق افتاده بود که متهم از پایش به شدت قول بزرگی: تیغ برچشم می کشیدند و بر نداشت که بگوید وادارش کردند که هر خون میرفت و در حالی که آویزان بود از جراحت آن درگلوله از آتش می نهادند، چه دیکته می کنند ،بنویسد. او که دانشجوی هوش می رفت، البته سوزاندن تن و آلت تا جراحت برایت فراموش نشدنی باشد. سال آخر معماری دانشگاه پهلوی شیراز متهم به وسیله منقل برقی و آتش سیگار راجع به بهداشت بایست گفت که تقریبا بود برای بررسی وضع معماری روستاهای شکنجه دیگری خرم آباد به دهات آنجا رفته بود غافل از بهداشتی در کار نبود. غذا را بایستی در در این حالت بدن بود متهم گوشت اضافی می آورد و یا فرورفتگی | يك كاسه با دست خورد و اکثر اوقات این که در آن منطقه چندی پیش مبارزه مسلحانه ای در گرفته بود و ساواك منطقه صابون در دستشویی وجود نداشت. اگر که جسمی در بدن او ایجاد میشد، گاهی هم که از شکنجه را زیر نظر داشت و هر کسی که خودآگاه کسی می توانست که غذا بخورد بایدظهرها خسته میشدند به تفریح کردن با فرزندان آزادیخواه ایران می- برنج بسیار چرب و خورشت چربتری را یا ناخودآگاه وارد آن منطقه می شد، از نخود دستگیرش می کردند. پرداختند و رفتارهای پست دیگری انجام تحمل کند شبها هم کاسه و لوبیا تکه های چربی میدادند. ناگفته دستگاه میدادند که از آن جمله است دواندن متهم البته این دانشجو اعتراف کرده بود زور شلاق بدور فلکه و اینکه مجبورشان نماند که بیشتر بچه ها در اثر این نوع که افکار ضد رژیم داشته است ولی دست می کردند ازخود صدای حیوانات را در بیاورند. تغذیه و وضع عصبی اثر گذار در به هیچ اقدامی نزده است و این کشت علمی انواع دیگر شکنجه شامل بیداری دادنهای گوارش دچار انواع بیماریهای معدی و هم با معرفینامه از طرف دانشگاه انجام طولانی به متهمان و قرار دادن آنها در روده ای شده بودند. ویتامین «ث» تقریبا هر ماه میشد، ولی دستگیرش کرده بودند وبعد کوره و یا قفسی که از زیر آن حرارت یکبار داده میشد و به همین خاطر لثه همه دچار از مدتی که در ساواك بروجرد شکنجه دیده آتش پاها را می سوزاند و یا آویزان کردن خونریزیهای شدید میشد. از مسواك و بود، به تهران منتقل شد. وزنه به روی گردن متهم در حالتی که نه خمیردندان هم که اثری نبود و باید اگر او که بیطاقت شده بود بازجویش میتوانست بنشیند و نه بایستد و وزنه هم نمك وجود داشت نمك دندانها را گفت هر چه میخواهید بگوئید تا ه کردن و کمر فشار می آورد گاهی در شستیم. گاهی اتفاق می افتاد که شخصی بنویسم چون منکه چیزی به ذهنم نمی این حالت آب سرد را قطره ـ قطره از را بی گناه، به زعم خود بازجوها ـ دستگيـر رسد تا به عنوان اطلاعات در اختیار شما فاصله يك متری به روی سر متهم میچکاندند می کردند و مدتی شکنجه اش میدادند ولی بگذارم بازجو هم دیکته می کرد که بنویس: بعد از مدتی بسیار زجر آور است. روشن میشد که نامبرده بی گناه است. من برای شناسایی منطقه از نظر جنگهای بعد از همه اینها باید به وضع بعد از شکنجه ناچار بودند او را نگه دارند تا پا، دست، چریکی و مطالعه درباره نحوه مبـارزه که خود نوعی دیگر شکنجه بود، رسید. و یا تنش که در اثر شکنجه مجروح شده مسلحانه برای براندازی رژیم رفته بودم. يك صدا در بند هر روز صبح برای همه بود، بهبود یابد و بعد آزادش کنند. که البته متهم هم نوشت و براساس همین مهندسی را گرفته تحمیل هم مدتی دیگر كتك خورد. کارگر که نامش «پانسمان» یعنی افرادی که در اثر شبیه کسی بود که ساواك قصد دستگیریش ساختمان را گرفته بودند که تازه به تهران جراحات شکنجه تنشان و یا پایشان پاره آمده بود و وقتی از کنار کاخی رد میشده، گفت کاری نکرده است را داشت هرچه می خواسته که ببیند داخل آن چه شکلی است گوش بازجوها بدهکار نبود او را به اتاق شده و عفونت کرده بود، بایستی برای این حالت آشنا بود بودند 9 ۳۹
نامه ها آقای حجت الله پورشاد ملت میدهند. و دکتر ارانی ها در راه آن جان دادند آنی اینجانب حجتاله پورشاد یکی از نیست که اينك «علم» کرده اند و به خورد طرفداران هفته نامه تهران مصور هستم، و از شما تشکر می کنم که حقایق را بی طرفانه بیان می کنید و روش صحیح آزادی را به طرفداران و افراد اجتماع می آمورید. متشکرم از اینکه با درج مقالات آزادی طلبانه، زیر بار اختناق و سانسور جدید نرفتید و نمی آگاهانه روید و بی پروا حقایق را می نویسید و امیدوارم قشرهای مخالف این شما داشته ام و دارم در مورد قسمتی از آنچه هفته نامه هم جرات روبرو شدن باحقيقتها که را در خود بیابند. 2 نیست که فکری نداریم. بلکه حرفهایمان قوانین دیگر. تکلیف کار را دولت جدید به جایی نمی رسد، من نه جزو کسانی هستم که انشااله به نفع همه مردم روشن خواهد کرد. از گذشته ایران سودی برده ام و نه آینده خانم ناهیدافرا تهران روشنی در پیش رو دارم، بلکه فقط فکر آزاد منشی دارم و به کسانی نظیر دکتر رحیمیها ۴۰ خانم افرا با ارسال شعری از خودشان، | و بهنودها ومهریها چشم دوخته ام تا اقلا نامه ای به تهران مصور، نوشته اند که در آن با قدرت قلمشان سخن دل و درون ما را از صحنه های شادی آزادی مردم سخن بیان کنند، چون آن آزادی که گلسرخیها می گویند. آنگاه نامه چنین ادامه یافته است: > صحنه هایی از فریاد و شادی است، از خـروش زیباست که نمونه اش را در شماره سوم مجله دیدیم. ش ـ واز تهران اما آیا نمونه های دیگری هم هست شخصی با این امضاء نامه ای خطاب که بیش از آنکه شادی آفرین باشد انسان به آقای مهری نوشته اند که قسمتی از آنرا را به تاسف وامیدارد. گاهی حرکاتی می بینیم که شایسته افراد این ملت نیست. شخصا در اینجا می خوانید: برغم ایمانی که به افکار و اندیشه چندین بار شاهد این گونه صحنه ها بوده ام. دیده ام که عده ای به صرف تعصبات خشك در شماره قبل این مجله خطاب به غیر منطقی به گروههای غیر مذهبی توهین کرده ر صفات نامطلوب به آنها نسبت می دهند آقای محمدصادق از تهران آیت الله خمینی نوشته بودید با تاسفی آمیخته با احترام میخواهم عرض کنم بهتر این چه دردآور است. نبود قدری بیشتر در این موردمی اندیشیدید؟ چه سالها که در آرزوی روزی بودیم آقای مهری حداقل می توان گفت که آزادی به معنای واقعی در کشورمان بوجود آید. انتظار بسر آمد وجنبشی پا گرفت آقای «مهری، مطلبی نگاشته بودند که واقعی دست به گریبان است. منتهی جنگی که به دنبال خود آزادی را به ارمغان آورد اما برای گروهی خاص. و گروههای دیگر همچنان در اختناق ماندند در حالیکه آنان مردم عبارتست از: ماژيك! شعارهای انقلابی! خوب میدانند که هر انقلابی، بناچارضایعاتی هم برای بدست آوردن آزادی جنگیده و اعلامیه! آیا هیچ تاکنون شاهد کشتارهای بهمراه دارد، بنابراین، در مضیقه افتـادن اگر واقعا به آزادی معتقدید، لطفا چند خط نوشته زیر را درج فرمائید: حدود يك سال است که ملت ایران با جنگی از ایشان بعید مینمود. زیرا ایشان بسیار در مقابل مسلسل و توپ و تانك، اسلحه فقط فرزندان ایشان به علت اعتصاب، بانکها نباید دولتهای خونخوار و شریر ما بوده اید؟ آیا بودند . لااقل برای ایشان ـ چندان مطلبی بوده شنیده اید که جوانان ما (که اغلب زیر باشد، بویژه که بوده اند هموطنانی که از بیست سالند) هنگام خروج از منزل با نثار جان فرزندان وجان خوددریغ نورزیده اند. اید ضمنا راجع به اطرفیان رهبر انقلاب آقای بختیار و گروه های مخالف، از راه دور با يك ماژيك قرمز نوشته بود تا اگر گلوله ای به او اصابت کرد حداقل جسدش بسیار عجولانه قضاوت فرموده اند. 2 2 دایههای که جوانی روی شکمش آدرس منزلش را مهربانتر از مادر! آقای هاشم بدیری در نامه یا مقاله با تشکر محمد صادق مجهول الهویه نماند؟ و دیگری پس از خواندن مانندی زیر عنوان «انقلاب و دایـه های نماز شهادت منزل را ترك كرد؟ مهربانتر از مادر» در پاسخ مقاله «با آقای تبعیض استخدامی خمینی حرف دارم، ضمن ارزوی باز کشائی اداره سانسور (به مفهوم طنز آن نوشته اند: یکی از خوانندگان عزیز تهران در مقاله با توپ و تشر فراوان به انقلاب و منیژه خطیبی – تهران بدون مقدمه مینویسم قدرت قلمی ندارم، اما آزادانه می اندیشم لذا میخواستم از مقالات پر محتوای آقایان حسین مهری و مصور، در نامه ای يك مسئله اجتماعی را اعتصابات و نصیحتهای به اصطلاح روشن که | پسربچه عبداله والا ومخصوصا نظریات روشنفکرانه مطرح کرده است: ایشان به ماده ۷۴ قانون فکرانه! از رهبر جنبش کلایه ای شده چهره آشنا آقای بهنود تشکر کنم،چون استخدامی که طبق آن بنابر نوشته ایشان در نزدیکی محل اقامت شما در فرانسه در که لابد وضع ریالی و احتمالادلاری عده ای را به ناحق بازنشسته کرده اند، اعتراض با انتشار مجله بیطرفشان نشان دادند که با غول خفقان و سانسور فقط با اسلحه یا فرانکی پدرشان آنقدر خوب هست که حقیقت گوئی می توان مبارزه کرد. تصور می کنیم، در فضای جدیددیگر آنها را به تحصیل در خارج فرستاده، به علت نه آن قانون استخدامی مطرح باشد و باور کنید ما که ساکتیم به معنای این اعتصاب بانکها و عدم امکان حواله ارز مملکت دارند. نه
خطاب کند. محدود گردد نتیجتا بهترین راه حل استفاده در حالی که از خون جوانان بین ۱۷ تا ۲۵ برای آنها اجاره منزلشان عقب افتاده و در سرما نمی توانند بشکفند! و شکوفه بدهند! سال این مملکت که بارزترین انرژی کشور | از معمولی ترین محاوره اجتماعی است البته درحالی که آیت الله خمینی و نوه هایشان چه از نظر نیروی مکانیکی و چه از نظر انصاف رعایت میکند که اگر امام آقای از نظر تامین اجاره محل اقامتشان در مضیقه نیروی فکری میباشند، جویها و رودهاروان | بختیار را بختیار خطاب نمود فقط آقای شده، نویسنده محترم مویه ها و گریه های از دویست هزار دانشجوی بختیار است که میتواند ایشان را خمینی نیستند!و سپس ایرانی در خارج که بی پول مانده اند،طرفداری | مادران آنها را از یاد برده و نگران عرش نموده (در حالی که حداقل ۳۰ میلیون خدا میباشد که مبادا از گریه مادری که ج ۲ـ گریه های يك مادر ،عرش را به لرزه ایرانی داخل کشور به این وضع دچار هستند) | دخترانش در اروپا تحصیل می کنند بلرزد. | می آورد. آن شب. صدای لرزش عرش را ار گریه های مادری که دخترانش در اروپا آیا این مطالب برای تضعیف روحیه رزمندگان | شنیدید؟» این نقل قول از مطالب شما است. | تحصیل می کنند و نگران جان مادر هستند این انقلاب نیست و قصد تفرقه افکنی و مطلبی در یکی از روزنامه های عصر چند روز قبل خواندم. خبر از مادری داشت که ایجاد محیطی برای بهره برداری در میان سخت ایشان را تحت تاثیر قرار داده والخ… روز یکشنبه فرزندش را در تهران کشته در جایی نیز به رهبر جنبش پیشنهاد نیست؟ بودند این شیرزن در بالای جنازه فرزندش نگریست ر گفت او به آرزویش رسید. در | کرده اند که خود را از صحنه سیاست کنار بکشند که سیاست چنین است و چنان و جالب اینست که خود ایشان از مقدار آگاهی آیت الله از سیاست اظهار بی خبری می کنند. و تهدید که این انقلاب تحت روش آيتاله راه خدا شهید شد. بگذارید از مشاهداتم | برایتان بگویم واقعه هفده شهریور را از نزديك ديدم شاهد که حمله توپ، بودم تانك، مسلسل دیگر اثر ندارد واقعا بحق بدون نتیجه گیری مثبت شکست خواهد خورد آقای مهری بود، اگر چه بعضی موقع شنیدن این شعار | و همین حالا در حال احتضار است (جـل الخالق)! میخواهم بدانم در این شرایط درباره نوشته پوزخند میزنند که چه حرفها، ولی واقعیت آنچه در پی می آید پاسخی است دارد، در يك صورت. آنهم در کلمه ایمان | زمانی و در این مرحله از انقلاب آیا چنین از طرف آقای غلامرضا قبه به نوشته های مقاله ای مغرضانه و ضد مردمی و بازدارنده آقای حسین مهری که متاسفانه به علت خلاصه میشود. سخن از کشوری است که صدها هزار مادر، داغ فرزند دیده اند و شما انقلاب نیست؟ قصد نویسنده از این مطلب چه می تواند باشد؟ آگاهی مردم؟ که ای کمبود جا، آن را اندکی کوتاه کرده ایم: | از عدم امکان ارسال پول به فرزندانتان می- میتوان حاصل قلم شما را در نکات نالید و برای جنبه عاطفی قضیه، پای مادرشان مردم مواظب باشید این ره که شما می روید ذیل خلاصه نمود. را نیز به میان می کشید و حرف از لرزش به ترکستان است. مگر همین حالا در ترکستان ۱- مطالبی پیرامون القاب. عرش به میان می آورید. برای تغییر رژیم نیستیم و یا اطرافیان رهبر جنبش تشنه ۲۔ ذکر مصیبت وارده مبنی برعدم برای آن که شما بتوانید آزادانه بنویسید یا برای آبروی آیت اله | امکان ارسال وجه جهت فرزندان. نه آنکه به جرم خواندن يك كتاب سالها در خمینی نگران است که مبادا شکست بخورد ۳- هشداری جهت اطرافیان امام. سلول نمور بمانید و تازه با شکنجه هم آبرویش لکه دار شود؟ آیا این سبك ۴ـ چگونگی بینش در اطراف سیاست | پذیرایی شوید، انقلاب لازم است و در این قلمزنی کمی بنظر آشنا نیست، مانند اظهار و نظریات شما در اطراف تعدیل رویه امام. مسئله هم خرما تقسیم نمی کنند. مسئله ئی نظر دیکتاتور از مراکش در مورد اکثریت ۵- مسایلی پیرامون عدم شناخت ر که ناچار به گفتن آنم، این است که متاسفانه | خاموش؟ بخصوص این روزها که رژیم فاسد عدم انطباق سلیقه و ناشناختگی جمهوری در این روزها توسط اکثر نویسندگان تنها قدرت هستند و اختناق و طاغوتی آخرین نفسهای خود را اسلامی موج منفی است که از قلم میچکد وبعضی می کشد و از هر راهی برای بازداری سیل ۶۔ راجع به روزنامه نگارانی که با از روشنفکران هم در جای گرم ودر سیری خروشان انقلاب مردمی این مرز و بوم راه صد و هشتاد درجه اينك انقلابی شده اند. شکم ذکر مصیبت سر میدهند. يك روز كه گریزی میجوید؟ آیا نویسنده محترم خود – عکس العمل متعصبان نسبت به راه پیمایی تمام میشود توجه کنید چند درصد مومن و معتقد به این انقلاب است؟ (که افرادی که عقائد متفاوت دارند. جمعیت به طرف بالای خیابان شاهرضا میروند البته در جایی دیگر اشاره کرده است که ج ۱ـ اصولا به نظر اینجانب گذاشتن و چقدر به جنوب شهر. اگر دنبال خانواده این انقلاب نیست، حادثه است) آیا شایسته القاب برسر اسامی در دوصورت اتفاق می شهدا بروید در بین کوچه ها به خانه هایی | است زمانی که این انقلاب به فرد فردملت افتد. الف: توقع ارضاء جاه طلبی. ب: بازتاب بر میخورید که بیشتر به آلونك شبیه است. | نیاز دارد و در حالی که جوانان این وطن اعتقاد و احترام به يك شخصیت. در مورد بند | آنها جان در کف به هر قیمت و هرنوع با دست خالی ولی با ایمان به مقابله با الف خوشبختانه توضیحات اضافه لازم نیست مصیبت حاضرند ولی من و شما آسیب توپ و تانك و گلوله میروند و شهید می به تاریخ پر افتخار! ایران مراجعه فرمائید. | پذیریم در اولین مرحله ای که لازم است شوند فرزندان نویسنده محترم در مهد تمدن ب: اما در مورد شخصیت. وقتی راجع به از خود گذشتگی نشان دهیم دم از نگرانی اروپا به تحصیل اشتغال داشته و دست آخر | امام فکر کنیم و ببینیم هدف بت شکنی | میزنیم. دیگران جان ایثار می کنند وما پدرشان چیزی هم از این ملت طلبکار باشد؟ است باید حواشی آن نیز تا سرحد ممكن 9 ۴۱
در زندان کمیته ا از دیوار بالا می رود و با خیال آسوده روی ریشش شبیه چه گوارا بود! چهار هزار تومان می گرفتی؟ | دیوار مینشیند و به نظاره میپردازد، ولی اگر هم شب در سلولش نماز می پزشك گفت: من در جنوب شهر دستگیرش می کنند، به زندان کمیته می آورندش خواند که مارکسیست اسلامی لقب می- مطب داشتم، ویزیت مطب من 15 ريال بود و در بیمارستان که جراحی می کردم از بیشتر از سه ماه در کمیته بود تا ثابت شد گرفت! که بیسواد است و نظری نداشته است. ولی اگر کسی را با اطـلاع از ساواك گروههایی را تربیت کرده بود، فعالیت سیاسی او دستگیر می کردند، بدون کسی پول نمی گرفتم.. پزشك معتقد بود با زحمت ملتطبيب موسوم به گروه شکار این گروه در خیابانها آنکه از او سئوال کنند مجبورش می کردند شده است و باید در خدمت ملت باشد اگر جرمش هم خواندن يك جزوه بود و محکوم که مردم به گشت می پرداخت و با شاخص هایی که که هر چه اطلاعات دارد بنویسد و برای خودشان داشتند افراد را دستگیر نمینوشت همان شکنجه هایی که شرحش به چهارسال زندان شد..! می کردند به طور مثال اگر عينك داشت رفت در انتظارش بود. وقتی انگیزه مخالفت آنچه در بالا رفت همه بر ملت ایران لباس ساده پوشیده بود ـ موی سرش کوتاه با رژیم را از دهان بعضی از آزادیخواهان، رفت در حکومتی خودکامه و رنجی بود و روزنامه ای هم در جیب و یا زیربغل فساد دستگاه حاکمه، میشنیدند. به اصرار ایران در اثر چپاول این مزدوران و یا اعمال داشت دستگیر میشد. وقتی به کمیته آورده میخواستند که تحمیل کنند «به توچه سیاستهای آنها برد فراموش نمیشود واین میشد اگر سبیلی آویزان داشت کمونیست مربوط است». از پزشکی که مرحله باز روزها میبینیم که حق ضایع شده ملت با خطاب میشد چرا که سبیل او شبيه سبيل جویی او تمام شده بود میپرسیدند که دست ملت گرفته میشود، اگر عمری بود | استالین بود! چه قدر درآمد داشتی؟ گفت نزديك چهار داستان زندان قصر را هم با همین اختصار هزار تومان. و در همین جا حکایت خواهم کرد، تا و اگر ریش کم پشتی داشت متهم بازجو با چشمان حیرت زده گفت گوشه ای از رنج ملت ایران نمایانده شود. داشتن فعالیتهای چریکی و یا طرفداری پزشك در این مملکت دست کم ماهی زندانی آزادشده ۵ شهریور ۱۳۵۷ | از مبارزه مسلحانه می گشت چرا که سی چهل هزار تومان درآمد دارد تو چطور شاید هشدار لازم باشد. جمهوری صحبتی به میان نیامده علتش سیاست نازك نارنجيها آزادی میخواهیم. ج ۳- «این از وطن دور ماندگان، ج ۴۔ امام بارها در عدم اشغال پست قدم به قدم است مطمئنا زمانی که ریشه گمان نمیکنم وطن و ساختها وصف بندی · سیاسی صحبت نموده اند و خوشبختانه امروز رژیم از زمین بر گرفته شد نوبت مـن و های درونی وطن را به درستی بشناسند، این که این مقاله نوشته میشود آقای مهدی شماست که تازه از خانه خارج شده ومدعى نیز نقل قول است. باید دید چرا آنها از بازرگان امور سیاسی را بدست گرفته اند. راه و رسم شویم. وطن دور شدند الف: شاید با در نظر گرفتن اما راجع به تعدیل رویه باید گفت دیگر ج ۶ـ راجع به روزنامه نگاران حتما فعالیتهای ضد رژیم از دستگیری فرار سلطنت است اگر منظور از تعدیل به جوابش را خودشان خواهند داد. بس کرده اند تا در آنجا در شکل دادن سازمان پا شدن مجدد این رژیم است به پشتوانه ج ۷- جناب مهری مگر متعصبان جهت اهداف فعالیت کنند. خونهایی که تاکنون ریخته شده خریداری چه کرده اند گفته اند شما را میکشیم؟ چه ب: شاید برای منافع مالی رفته اند. ندارد. کسی را تاکنون بخاطر مقاله کشته اند.البته در مورد بند الف: باید بگویم قابل قبول و تقدیر است چه اگر می ماندند به ج ۵۔ اکثریت قاطع ملت اسلام را صورت تهدید تلفنی) و نه در تائیدعملشان اشکال مختلف مورد ظلم و ستم قرار می میشناسد (البته نه همه بصورت کامل) واین ولی چرا باید پیراهن عثمان ساخت. اگر گرفتند و مهره های سازنده امروز از میان شناسایی به مراتب از مکتب های سیاسی يك شخص تلفن تهدیدآمیز كرد يك فاجعه | میرفت و یا لااقل محدود می گردید. ایسم دار افزون است وچون پرچمدارراخلق است و باعث میشود مهر دیکتاتوری به نه اینکه عمل نیکوئی انجام داده باشند (در اما راجع به بند ب: اگر اینها در گرامیداند، مطمئن است قدمی خلاف حقوق مذهبیون زد و آنها را با کشتارگاه ساواك ایران در زمان خود کامگان میماندندوقصد خلق بر نخواهد داشت اما حق نشر عقاید دیگران مقایسه نمود؟ جاه طلبی داشتند فکر نمیکنم کمتر ازهویدا آزاد است. در غایت طبق فرموده امام تصمیم بودند. این صحبتها فکر من است ولی اصلی ملت، در رفراندوم مشخص خواهـد در جنبه های بدبینانه که شما صحه گذاشته اید شد، واینکه تاکنون از قانون اساسی این & ۴۲ غلامرضا قبه | ۱۳۵۷٫۱۱٫۲۲
** s Sub ظلمی که فرو ریخت از دریچه دوربین کاوه گلستان یادگار روزهای تلخ… کارگران ساختمانی اکبر، از حلقوم اینان برخاست و دنیا را در آن اتاق خالی و بیرنگ وروئی را لرزاند و منطقه را لرزاند و ایران را… طاغوت را پائین آورد. که نمی تواند هوای بی نظارت «رئیس در حفاظت» به ریه فرو بری، چه دستمزدی. آدمهایی در نهایت ساده، آماده برای عامل دارد حق همه را میخورد! زندگی در سخت ترین شرایط، تنها در سفره یی که آن نان خشکی است، کار کردند، کوشیدند و کوشیدند و درسکوت انقلاب ایران، شان پایه های حکومت ظلم را لق کردند، کارگران ایران، ستون اصلی انقلاب مردمی گروه را هدف بگیرد. در سکوتشان که بعدها فریاد شد.اضافه در نخستین آلبوم از زندگی آنان که درآمدی که با آن نمیشد يك اتاق بیشتر بجای هوای پاك روستاهایی که از آنجا یادگار روزهای تلخاند، کارگران به ویژه گرفت. اگر میشد هم در اتاق که نتوان آمده بودند، گرد و غبار کوره و سیمان کارگران ستمدیده ساختمانی مـوضـوع عکس جهان پهلوان را دیوارش کوبید، و کچ تنفس کردند، اینها از خادمان بی عکسهای کاوه کلستان، همکار هنرمنـد در آن اتاق که نتوان در گوشی گفت: مدیر سروصدای ایراناند و سرانجام نیز «الله ما در زیر چادرها، در آلونكهای محقر ماست. ( اينك باید این ۴۳
N
B A A Castro
ما خسته ایم. نه از کار، از بی عدالتی و ظلم. معصومیت در چهرهها، در حرکات ه سالها بر این گروه ستم رفته است.
t t 0002
یادداشتهای کوچه انقلاب در قلب محله جا گرفته اند. حالا فهمیده ام چرا بهر صدایی از جا میپریم. در کند، حالا این پیرزن گيلك که برای کار دستها را رو می کند، مجال نمیدهد تا در و کدبانویی به تهران آمده و از دیار دور پشت سرش قایم شوی و خیانت کنی. افتاده، ساده و صمیمی هر بحث و گفتگو پرویز بادپا از آن نمونه هاست. نظیر های شب برایشان چای دم می و تفسیری را تغییر جهت میدهد. به سادگی او کم نیستند، دست دیگران هم رو میشود، فهمیده ام چرا بر صدایی از جا میبریم. در و زلالی آب گوید: «هرچی امام بکن بگذارید پرونده ها باز شود، محك تجربه خیالمان «مبادا» نقش میبندد. درسته، … من نمیدونم، مادر، همون که آید به میان. بگذارید به حسابها رسیده آنها تصویر انقلاب اند، در ذهن | امام میگن… این اوی بازرگان خیلی خوبه، شود، تا بعضی ها که به خیال خود بموقع جنبيدهـ خیابانها، شبها که با آن قامت رشیدشان | امام انتخابش کردن» برای او هر سختی از اند و درصف انقلابیون برخورده اند، عریان پاس میدهند و هر از گاه از قمقمه چای جانب امام وحی است، نازل شده از آسمانست. شوند. اينك در این هیاهو، ضدانقلاب چهره می نوشند، جدی و ساکت و گوش به زنگند. و این سخن اکثریت جامعه است. پوشانده است. آنها که مسجد محله را خانه معبود دیده اند به آنان «پابرهنه» می گویند. پایشان برهنه بادپا، یکی از آنها بود، در محله چرا که اوامر امام از آنجا، به آنها می رسد. نیست، اما دلشان پر درد است، حتی به اینجا قهرمان شده بود، تفنگ بر دوش داشت، آنان دیگر بچههای موتورسیکلت سوار و رسیده اند که بگویند: آقا به ما باج می پاس میداد پیرزنها دعایش می کردند، اما عکس باز و فیلم باز قدیم نیستند، دنبال بلوز۔ دادند، ما عروسك خيمه شب بازی آنها بودیم. ناگهان نقاب از چهره و تفنگ از دوشش های مارک دار نمی گردند. هر کدامشان میخواستند پز بدهید، خود افتاد، دستگیر شد. چند ماهی است که اگر سینماها باز را جنوب شهری معرفی می کردند، اما کدام کم نیستند، اینان، آن بانوی به ظاهر بود، هم دیگر به سینما نمیرفتند. یاد روشنفکری که سنگ شوهر سه تفنگدارش گرفته اند بیدار باشند، نه در پارتی. یاد آنان انقلاب را قدرت بخشیدند وخود را به سینه میزند، تهدید می کند و قصد گرفته اند بنویسند نه شماره تلفنها و نامه قدرت از ایمانشان گرفتند. اعتقاد خالصانه اخاذی دارد که: بله. حق ممد را خورده اید، های عاشقانه. جنوب… به رهبر خود، و اينك با همین نیرو، تفسیرها تلفن میکنم به ستاد… تلفن میکنم به رادیو انقلاب چطور، کوچه، محله، شهرها را بی اعتبار می کنند. تلویزیون… و چه بسا چارقد به سر بسته و را در نوردیده؟ ما چه مردمان خوبی بودیم. نمی و همین نیروست که مفسران بزرگ در صف انقلابیون جا خورده هم، تصور می جهانی را به بهت واداشته، به حیرت انداخته کند می توان از انقلاب سوءاستفاده کرد دانستیم. و سیاستمردان غربی فربه شده از خاویارها جای شاملو خالیست که حرص و میهمانی های آقای زاهـدی دیگران را دچار سر آن که به تازگی قلم به دست گرفته بخورد، جای همه رفیقان خالی است. رگیجه کرده، تا همه هدایی شاه و از محل درآمدهای میهمانیهای شبانه دوستی میپرسید: پس این تروسکیت را از خانه هایشان جمع کنند و فعلا از بلبل «شاپور»ها، روزی نامه یی دست و پا کرده ها، سوسیالیستها کجا هستند. دکتر براهنی زبانیها درباره مسایل ایران چشم بپوشند. تا تهدید کند، بترساند و حق بستاند، بزودی چه شد. چرا صدایی از ساعدی بلند نیست. همه مفسران به کتابخانهها سرازیر درخواهد یافت که: نه…! از بقیه بچه های کانون. شده اند، در بخش کتابهای اسلامی دارند آری، روزهای روشنی در پیش است دوستان شناخته ناشناخته بهت دنبال مبحث ایمان و اعتقاد و اجتهاد و شیعه و پرده برانداز! زده اند. سرگیجه گرفته اند. گونیا، باعزیزی می گردند و تازه دریافته اند چرا از راه مبارزان جوان و پاسدار انقلاب پیمان بسته، به کاری سترك برخاسته: اينك تفسیرها و تعبیرها و برداشتهای سیدحسین کوچه ما، همه چیز ما شده اند، از حالا در پایان کار عزیز را میبینند که سهمی نصر واحسان نراقی و… راه به جایی نبرده اند. دلتنگیم که بی آنها چه کنیم. به آنان نمیدهد، سهل است آنان را بجای باید پای صحبت «نه نه» گيلك بنشینند. جای لوطیها، جای ریش سفیدها، دشمن نشانده، می کوبد. قهرمان، قهرمان نبود. قهرمانی جای کدخدا، جای پیر، قاضی، انجمن محلی، مثال آنها مثال دوستی است که از واقعی نبود، جعلی بود، قلابی بود. انقلاب کشیش کلیسا، جای… را گرفته اند. ۶-۵ ماه پیش چنان حرارتی به خرج میداد . >

چهره هـا حـکایت دردند، حکایت محرومیت دستها، سازنده اند و کوشا، پینه بسته و متورم.. نشانه ظلم سالیان.
مستند گفت و گوی «پیر دروئن نویسنده «لوموند» با «ژاك روفيه» استاد «کولژ دو فرانس». ترجمه: حسین مهری این گفت و گو در دو شماره تقدیم میشود تاریخ طبیعی آزادیهای ما ۱۴۰۷ – داروگر داوری –
«ژاك روفيه»، پزشك و استاد «کولژ دوفرانس» پنجاه و شش ساله، کوششهای پژوهشی اش را در دانشکده پزشکی «تولوز» بنیاد کرد و در همین شهر، مرکز خون شناسی «کانون ملی پژوهش هـای علمی» را به وجود آورد. در سال ۱۹۷۲ کرسی مـردم شناسی جسمانی را در «کولژ دوفرانس» به دست آورد. «ژاك روفیه» که در «مدرسه عملی بررسیهای عالی» نیز مدیر بررسیهاست، میدان نگرش خود را هر چه بیشتر گسترش داد و در سال ۱۹۷۶ در کتابی با اهمیت به نام «از زیست شناسی تا فرهنگ»، اندیشه هایش را در باره تحول جـامعه عرضه داشت. ـ «ژاك روفیه»، جامعه، بروقفه پس به فعالیتی اصلی پردازد، در این فعالیت، خویش، سلسله مراتب واقرارهای ارتباط زیر پرسش قرار داده میشود. وقت بازدهی بسیار فراتر از بازده منزوی به دست است. جانور گروهزی، هر چه دلش خواست آن نشده است که از آنچه ایـن میدهد. نمی کند، بلکه از «قواعده خاصی پیروی می اعتراض را توجیه می کند و از آنچه زن ـ کارگران کندر، کوشندگانی کند و از رفتارهای ویژه یی که گاه بسیار نمی توانـد بدون تاسف به وسیله خستگی ناپذیرند ملکه، در خارج از گروهی پیچیده ست، تبعیت می کند. در باستانی ترین کسانی که میخواهید با هم زند کسی که به او خدمت می کند، به او غـذا میرساند جامعه ها، این رفتارها، درون ذاتاند و با کنند، رد شود، گزارشی به دست و از او حمایت می کند، رکوردهای تخـم برنامه یی «ژنتیکی، تطبیق می کنند که همین گذاری قصور ناپذیری به جای می گذارد. که انگیزه یی که آن را به حر نخستین جانوران، تنها میزیستند. هر عضو جامعه، از فعالیت دیگران آورد، نمودار شود، گسترش می یابد با این بهره ور میشود. او تنها، آگاهیهایی را که بسیاری از انواع، این وضعیت بدوی را حفظ همه، همواره یکسان می ماند. این رفتارها در کرده اند. منزوی باید به تنهایی با همه نیاز ممکن است خود دستچین کند، در دسترس اندوخته موروثی باقی می مانند، همانگونـه های زندگی روبرو شود: جستجوی غذا، تهیه ندارد، آگاهیهای دیگران را نیز دارد. همین دهیم؟ کت درمی که عضوی یا کار کردی باقی میماند. این مسکن، حفاظت، زهرزاد. در این گروهها، که زن ـ کارگری، گلهای مکیدنی را نشانه رفتارها مانند عضوها و کارکردها، بـه قانون، همان میماند که بود: «هر کس برای کند، کشف او از طریق «رقصی، که وسیله انتخاب طبیعی حفظ شده اند، از آن روی که سودمند بوده اند. خودش، خدا برای همه». تنهايان، ولو آنکه زبان زنبوران» را تشکیل میدهـد، به در يك جمع گردآیند، بایکدیگر تنها روابط مجمـوع كـنـدر و ابــلاغ می شود. فرعی و عرضی (برای نمونه، در موقع جفت تمامی جامعه از این کشف منتفع می شود. در این نسخ (تیپ) گروهزی، آزادی گیری) دارند. با تکامل دستگاه عصبی ورشد میمون دم کوتاه، همین که خطری احساس گزینش، ناتوان است، یا مفقود. همه آحاد، نیروی درك كه با آن ملازمت دارد، افراد کشد که گله را کند، فریاد وحشتی می چون در موقعیت همانندی قرار گیرند، به برخی از انواع، تشکیل جامعه میدهند. آنها آماده باش میدهد. فرد تنها صاحب چشم شیوه همسانی واکنش می کند. جایی برای به طبقه های متخصص در فعالیتی رجحانـی های خویش یا گوشهای خویش نیست. او ابداع و تخیل نمیماند. فرد که به رفتارهای (برداشت محصول، تخم گذاری و غیــره) به یمن تاخت زدن اطلاعات، صاحب چشمها درون ذات (که در گذشته، آن را غریزه تقسیم میشوند. آنها در میان خود، روابط گوشهای دیگران نیز هست. میخواندند)، کردن می نهد، وجدان (وقوف) فردی ندارد: نمی تواند مسئول کردارش قلمداد بیشماری برقرار میسازند و على الدوام، مبادله پیام می کنند. فعالیتشان، نظم و ترتیب دارد. میراند. از دید انتخاب طبیعی، جامعه، درقیاس شود. اعمالش، نه سزاوار سرزنش است، نه در اینجا قانون همکاریست که فرمان با پایگاه فرد منزوی، از برتری آشکاری شایان تحسین. او از قواعد پیروی کند، برخوردار است. به همین دلیل است که اما اخلاق ندارد. اخلاق موریانه، وجود ندارد. نخستین جامعه ها، بی گمـان، دراز انتخاب طبیعی، آن را حفظ کرده است. وانگهی، هیچ تجربه یی قادر نیست آن را غنی زمانی پیش، نزد برخی از حشره های پایان اما جامعه ، ناگزیر، به فشارها سازد. زنبوری که کندوی خود را میسازد، دوران اول زمین شناسی (که ۳۰۰ تا ۳۵۰ و محدودیتهایی برای افرادی که آن یکسر، از هدف تعقیب شده، بی خبر است. میلیون سال طول کشید) ظاهر شدند. گروه را تشکیل میدهند، می انجامد و این او از برنامه اجدادی تبعیت می کند که هیچ زی شدن (اجتماعی شدن) پیشرفت درخـور فشارها ومحدوديتها، هر قدر که این چیزش را نمی تواند تغییر دهد. این نوع جامعه توجهی را ادامه میدهد. جانور اجتماعی که جامعه، متنوع تر شود، سنگین تر به طرزی قاطع تثبیت شده است. هر ر گونه از کارهای متعددی که دیگران بر عهـده مورد تردید قراردادن آن ممکن است انقراض گرفته اند آزاد شده است و میتواند از این شود. يك جامعه، خواهان تخصص اعضای گروه را در پی آورد.
برخی از استبدادها، عمر دراز کرده اند، اما هيچيك فرجام خوش نداشته اند : همیشه واپس نشینی کرده اند… استبداد، با رسالت فرهنگی انسان میستیزد، عروج فکری را متوقف می کند و آدمی را به مرحله ، حیوانیت باز می گرداند. شرایط شکوفایی موجود انسانی: وقوف، آزادی، مسئولیت… انسانها را نمی توان در يك قالب ریخت: چند گونگی، اصیل ترین مشخصهی بشریت است… رژیم یکسانساز، تهی دست میکند… هرگونه استبداد، استبداد ژنها با استبداد يك حزب سیاسی، با داده های تحول مغاير است… از درون یاب تابرون یاب مجموع رفتارهای برون یاب، فرهنگ حر را میسازد. جامعه فرهنگی در قیاس با جامعه فردیست بدون فردیت، بدون خصوصیت و رکتهای یکسانی را انجام میدهد. این با پیدایش پرندگان، و خاصه پیدایش «اركانيك»، پیشرفت خاصی را نشان می دهـد، ویژگی. پستانداران، دستگاه عصبی به رشد درخور زیرا به غایت انعطاف پذیرتر و کارا مدتــر تاریخ او همانند تاریخ همه اعضـای ملاحظه یی می رسد. جانور، آگاه و پروردنی است. دیگر نیزه اوست. عضو جامعه فرهنگی در میشود. رفتارهای ذاتی، واگشت می کنند تا با تغییر شرایط محیطی، جامعه سراسر هستی اش خواهد آموخت. رفتارهـا مکانی فزاینده به رفتارهای اکتسابی دارگانيك»، تنها می تواند را کنشی «ژنتیکی موقع اجتماعی اش ممکن است بی وقفـه (برون یاب) بدهند. این تغییر که درزانای نشان دهد. اگر یاد کار موروثی آن، عوامل دگرگون شود. ما همه در دوزان حيــات تحول مهره داران عالی مشاهده شده است، ضروری برای ساز کاری جدیدی را به همراه شغلیمان، پیش از آنکه آرزوی بازنشستگی نزد انسان به اوج میرسد و بازتاب ژرفی نداشته باشد، زمینه ناپدیدشدن خود را فراهم کنیم، تغییر رتبه و حتی تغییر مهارت میدهیم. برساختهای اجتماعی خواهد داشت. از این کرده است. به عکس، جامعه فرهنگی دم به دم، جانور فرهنگی می تواند فعالیت خود – پس جانور گروهزی، دیگر زندانی «ژن،ها برساز گازی سریع، توانایی دارد. در برابر را با ذوقها و امکان هایش منطبق سازد.جامعه نیست، دیگر از برنامه یی سخت و جامد فشارهای تازه، کافی است که یکی از اعضای ما، پیا پی و از همهسو، تاخت گاه مردمانیست تبعیت نمی کند: آنچه می کند وقوف دارد آن، راه حلی اختراع کند تا به سرعت به که تغییر مکان میدهند. فرد، يك فرديت و می تواند رفتارهایش را بهبود بخشد و گاه همه گروه آموخته شود. در محیطی دایـم را تشکیل میدهد. مزیت گزینش در جامعه سراپا دگرگون سازد تا آنها را با موقعیتی التغيير، مزیت این نظام (سیستم) بدیهیست. فرهنگی نمی تواند عرضه تردید قرار گیرد، اما نو بهتر تطبیق دهد. هدفی را که دنبال می تنها این نظام است که می تواند راه حلی نباید نقطه ضعف های چنین جامعه یی را كوچك کند، از دور میبیند و منطقی عمل خواهـد تقریبا فوری در برابر فشارهای نو فراهـم جلوه داد. جامعه ارگانيك، سخت و بی کرد. آورد. جامعه فرهنگی، به خـلاف جامعـه انعطاف، اما برخوردار از استحکامی عظیم با گذر از «طبیعت» به «ارگانيك، قطعا منجمد و بی انعطاف، دست است. این جامعه، از آنجا که از برنامه یی «فرهنگ»، کدام پیشرفتهـا، بـه در کار «شدن» است و گرم تـحول مدام. «ژنتیکی پیروی می کند، از مزیت دسته نظرتان نویدبخش ترین پیشرفتهـا صدها میلیون سال است که سازمان موریانه ها نخوردگی بهره ور میشود. هیچ کودتایی، می نماید؟ دگرگون نشده است. فرانسه ظرف مدتـی ملکه زنبوران عسل را تهدید نمی کند. پایگاه رفتارهای برون یاب یا اکتسابی، کمتر از نیم سده، پنج قانون اساسی را تجربه او ازدورانی به یادنیآمدنی تاکنون تغییر نکرده از طریق وراثت، منتقل شده اند، نه درزنجیره کرده است. در این دو سنخ اجتماعی، معنا و است، اما این ثبات را تنها با چشم پوشیدن نسلها، تغییر ناپذیر بوده اند. این رفتارها با سرنوشت فرد، همانند نیست. در گروه از هر گونه پیشرفت و فراگشتی به دست می اقتـدا به نمونه یی و از طریق آمـوزش «ارگانيك»، فرد با برنامه یی «ژنتیکی، زاده آورد. جامعه فرهنگی، آزاد از زنجیر آگاهی وپرورش،فراگرفتنی اند وازرهگذار کار آموزی میشود که او را ه هدایت خواهد کرد. «ژنتیکی»، آماده همه سازگاریها، همه تکامل تجربه، اصلاح شدنی. نباید چیزی فراگیرد و از تولد تا مرگ، هاست، نیز آماده همه تهورها و دل به دریازدن همه عمر
ها. هيچيـك از اختـراع هـای ما در است، در يك قالب بریزد، تحول جامعه، کروموزوم هایمان ثبت نشده است. اگر بی کمان، آسان تر میبود؟ جنگ اتمی جهانگیری همه انسانها را به پرورش، در درجـه نخست، از استثنای چند قبیله استرالیای مرکزی، منهدم تجربه های ما ساخته میشود. تجربه های ماست کند، بشریت، به يك ضربه به پارینه سنگی که شخصیت ما را متمکن میسازد. بنابراین، باز می گردد. همه چیز را از نو باید آغاز انسانی، ارزش منحصر به فردی را عرضه کرد. يك تمدن آسانتر از يك نوع میمیرد. میدارد: تاريخ يك زندگی هرگز تکرار نمی- بشریت، کامل ترین جامعه فرهنگی را تشکیل شود. مرگ، حتی مرگ بینواترین انسان، میدهد. شرایط شکوفایی موجود انسانی به ضایعه جبران ناپذیریست. این چند گونکی سرشت اجتماعی او ربط دارد. وقوف، آزادی فرهنگی، شاید اصیل ترین مشخصه بشریت و مسئولیت، نام این شرایط است. را میسازد ومایه آن است که در برابـر رفتارهای درون ذات او بالنسبه كم . وضعیتی معین، هیچکس دقیقا به يك سئوال منش (لیبرال) و همه گرا (پلورالیست) رژیمی است: انسان باید همه چیز را بیاموزد. قلمرو واکنش نکند. این چند گونگی، بی تردیـد او مدرسهست. او عمل نمی کند، مگر زمانی که متقاعد شود باید عمل کند. اعمال او، موجه ومدلل است. کار تنه یی که تار خود را می تنـد بزرگ ترین ثروت ما را نمایان می سازد، اما جز در جو آزادی نمی تواند مجال ظهور یابد. هر نظام یکسان ساز، تهیدست می کند. انسان هوشمند باید آزاد باشد که به شمار می آید که به بهترین وجه به خواست های اساسی جامعه انسانی پاسخ میدهد. در سطح آنها، هر گونه استبداد، خواه استبداد ژنها باشد، خواه استبداد يك حزب سیاسی خواه استبداد پرولتاریایی با داده های تحول مغایر است، با نفس رسالت انسان میستیزد، علت کار خود را نمی داند. کشاورز میدانـد برحسب ذوقها، آرزوها، و گرایش هایش چرا زمینش را می کارد و از این کار چه تصمیم بگیرد. تنها نهایت آزادی ما، آزادی آنچه را سازنده ارزش اوست، بر می اندازد، انتظاری دارد. در غیاب انگیزش آگاهانه، دیگران است. شخصیت جز درفضای بردباری عروج متأني وجدان را که برای رسیدن به ر هیچ غریزه یی، هیچ قدرت سنگدلی، نمی تواند رواداری (تحمل عقاید دیگران) نمی تواند او را به کاشتن وادارد: ممکن است از بشکند. فشار وسرکوبی به سرنوشت انسان گرسنگی بمیرد. این خطریست که زنبور پشت می کند و انسان را به مرحله برنامـه عسل را تهدید نمی کند. پرورش و شناخت سرای بشری، یعنی به آزادی، میلیونها سال وقت گذاشته، مورد تردید قرار میدهد و آدمی را به مرحله حیوانیت باز می گرداند. تحمیل شده باز می گرداند. انسان که آگاه برخی از استبدادها عمر دراز کرده اند، اما آزاد است، نیز موجودی مسئول است، هيچيك فرجام خوش نداشته اند: همیشه واپس باید نزد انسان مکان اول را بیابد. بزرگترین تروت ما مسئول در برابر خود و در برابر دیگران. نشینی کرده اند. ” > مسئولیت، تصدیق و تقدیس اخلاق است. اگر پرورش می توانست افراد از این روست که دموکراسی آزاد را، چنانکه در برخی از رژیمها معمول -nout مقاله آینده: بحران دموکراسی
سینما يك سرخپوستزاده عاقبت در سینمای امریکا پیدا شد و تکلیف خودی را باخودش روشن ساخت: صلیب آهنی ـ سر آلفردو را برایم بیاور ـ سگهای پوشالی – جونیوربانر – گریز (این فرار مرگبار) ـ پات کارت بیلی کید ـ این گروه خشن حمـاسه گیبل هاگ – جدال در بعد از ظهر. سام پکین پا عملا از سال ۱۹۶۱ فیلم میسازد و قبل از آن هم با سینمای حرفه ای بیگانه نبوده است (نوشتن سنـاريـوی پانچوویلا) اما بدعت تازه اش یکباره، روال و سنتها را بهم ریخت. انسان در معنای والایش با دو چهره، به کره خاکی اهداشد. زیست شناسان این دو را جنس نر ومـاده نامیدند و تفاوت های این دو را سالهاجستجو کردند. سامپکین پا بی آنکه جستجو کننده باشد، ماده را گناهکار و آن دیگری راظالم ومظلوم نفس خود دانست. این تصادفی نیست که در تمام فیلمهای او يك مرد، تا به انتها با خود و درخود به جدال نفسی می پردازد و در لحظه نهایی، «شکوفایی» و یاهمان خشونت با تصویر آرام، عریان میشود. این جدال، خود باخود، میتواند در فیلم، در وجود چند نفر شکل بیابد و حتی شکل مضاعف هم داشته باشد. در فیلم صلیب آهنی، اشتاینر (جیمز | کابرن) نبردچندگانه دارد و در فیلم پات کارت و بیلی کید هر آنچه هست، در عمق، بین پات کارت و بیلی کید مطرح است. سام یکین پا غرب را درخون خود دارد. ماندن و دوام آوردن را در زندگی واقعیش به چشم دیده است و احساس زنان را بخوبی میشناسد. از همین روست که زنان در انتها گناهکار و میل به گناه در آنها، در شخصیت هر مرد، جزء ممزوج بحساب می آید. با بیانی دیگر ما در طول نزديك به دو دهه مردانی را شناختیم که زندگیشان آنها را ساخت. آنها هرگز خود آنچه را هستند، باور نداشته اند و یا لااقل میلشان چنین نبوده است. آدم های خوب بدی رادوست نداشته اند و در مقابله، حتى يك ميل درونی ۵۴ > سام پکین پا، شاعر خشونت آنها را از عملشان بازداشته است تاهمان لحظه شکوفایی که به آن اشاره رفت. سام پکین پا شاعر شکوفایی، یاهمان خشونت پایان است. دمی که خودت هستی و نیستی، لحظه ای که فریادتطنين تحمل چندین و چندسالهات است. میکشی تا بگویی کشتن خوب نیست. رنگ سرخ خون آمیخته به ناله های عجز، تو را پایان میدهد و دست آخر اگر زنده مانده ای، دریافته ای که تن در ندادی و باقی، ماندی. سام پکین پا شاهد به عمد، مـراحـل شکوفایی را با قضاوت بیننده ارائه می کند. یعنی ما هرگز تا نیمه های داستان راضی به هیچگونه تصمیم م گیری نیستیم، ما فقط آدمها را میبینیم که به اعمالشان واقفند و زندگی را پی می گیرند. درست همین موقع، درمی یابیم که توازن (عدالت اجتماعی) برقرار نیست حيله وريا، صداقت را نابود میکند. از این لحظه ما تصمیممان را گرفته ایم اما هنوز زود است، ما قادر به انجام قصدمان نیستیم، در درونمان، وحشت، يك بلاتکلیفی ابدی را حکم می کند، تا همان لحظه، شکوفایی گلوله، خون، خشونت، کشتار… از طرفی بيك لحظه یادمان می آید که این همه را بیننده غربی به گونه دیگر تعبیر می کند. او در مبل راحت سالن سینما با جویدن آداس خشونت را هم میجود و میجود تالحظه ای که شیرینی اش تمام شود. شیرینی خشونت شیرینی تصورات فرد: حکایت آن سواره نظام و کشتن دسته ای از سرخ پوستان. پشته ای از کشته، به چیزی شهادت می دهد که برآرزو غالب است و خالی شدن این خالی شدن را سامپکین پا با ظرافت تصویری، در پایان همه فیلمهایش نوید می دهد. يك آسمان آبی و باقیمانده ها که لاجرم همگی انسانهای خوب نیستند و از همین رو است که قهرمان در ته دل راضی نیست و شاعر خشونت، دیوان شعر خود را ناتمام میبندد.
موزیک ممنوع کردن را ممنوع می کنم! میدانستم که لبخند از آن شادی تئودراکیس، اشعاری ارائه داد که جهانیان قانون که هر انگشتشان کلیـدی بـرای است، از آن پیروزی است اما نمیدانستم دانستند خفقان از هر طرف (چپ یا راست) گشودن دخمهها و زندانها بود، مردانی که میتوان غم واندوه،نبودنها واز دست دادنها می تواند دردآور باشد. فرمان هلاکت میدادند مورد حمله این را بالبخند گفت، گفت که سرهنگها در کوچه های آتن کودکان اشعار خواننده جنگجو! قرار گرفتند. پیش از او پیروز شده اند وهمه چیز از بین رفته است. ملینا را زمزمه می کردند و والدین آنها با ژرژمـوستـاکی، میکیس تئودراكيس، اینها را ملينا مرکوری می گفت، زنی از هراس سعی در این داشتند که ذهن کودکانشان ناناموسکوری به پاریس آمده بودند و از آنچه یونان که به پاریس آمده بود و تصمیم را از این اشعار پاك سازند. آنان دیده که در یونان مهد دمکراسی جهان! می- داشت از این پس حرفهایش را به آواز بودند برهر که «نه» بگوید چه خـواهـد گذشت گفته بودند. پس فرانسه، گهواره بگوید. خواننده ای که درد را شناخته بود گذشت. ملینا از جمله خوانندگانی بود و آزادیخواهان قرن، او را نیز در خودجای | هست که چنین کرد و در تمام این دوران به داد. رادیو تلویزیون دولتی کشور، آوازهای | ومیخواند. من را ببخشید اگر نمی توانم بخندم زادگاهش وفادار ماند و از خودی برای خودی او را پخش کرد و نشریات گونه گون به گفت. پس این جهان که بر حسب تشابه سراغش رفتند و او گفت.. گفت.. خواند. من را ببخشید و خواند و حالا ملينا مرکوری بانویی است | دریافت ظلم، فقر، زور، درد است ودرد بد اما باید برایتان بگویم که به شهامتش بسیاری تبريك گفته اند که در آنجا پرندگان می میرند و عاشقان می گریند ما نيز. زمان، زمان تنهایی بود و فقر دیوانه ای در بین ما بود که از حق دوست داشتن در کدام جزیره، کدام شهر که از حق زندگی کردن برایمان میخواند من را ببخشید اگر نمی توانم بخندم ملينا مرکوری با شوهرش ژولداسن در کدام زندان به دلایل سیاسی سالها از یونان دور بودند، حتی زمانی که مادر ملینا در گذشت مقامات شما ناپدید شدید؟ یونانی، به او برای تشییع جنازه مادرش اجازه ملينا مرکوری درسال ۱۹۷۱ ترانه ای از دشتها و شهرها میامدند. ورود به یونان را ندادند. اما او از میدان بدر را خطاب به قضات دادگاه یونان خواند و آنها می آمدند برای آزادی نرفت، بعدها با یار دیگرش «میکیس در آن عدالتگاهشان یورش برد. مردان دهها، صدها، هزارها چیزیست. یاران دیروز من همراهان من دوستان گمشده من 9
تصاویر زنده تر و شفاف تری را در تلویزیون رنگی پارس ببینیـد تلویزیون رنگی پارس تلویزیونی که روزی همه خواهندداشت. PARS — ساخت کارخانجات باریر Staff GRUNDIG الوا :
که با همکاران و یاران پیشین کلنجار رفت و گاه گلاویز میشد که: «پیروزی از آن حق است». و او حق را تنها در مبارزان ر انقلابیون میدید و درست هم این بود. چندین بار تیر از بغل گوشش گذشت. بسیاری از اعضای فامیل و دوستان را از دست داد. یادم نمی رود روزی که انقلاب گل کرد، ارتش فرو افتاد و تسلیم شد. او آنقدر نعره زد که نگو! شب نخوابید، شب پیش از آن نیز تا صبح جلو سينما مولن روژ کوکتل مولوتف ساخته بود برای مبارزان عشرت آباد. در این روزها، هزاران تن به او تبريك مي گفتند. چرا که او در میان آشنایان و خانواده از همه آتشین تر بود، اگر بقیه تنها در خفا می گفتند. او عمل می کرد. اما… دو سه روزی است، دم در کشیده، عزا گرفته سیگار پشت سیگار. با کسی حرف نمی زند. در سکوت او غم سنگینی می گذرد. شاملو که نیست، شعرهایش هست. صدایش که هست، وقتی میخواند: د آهای! 3 در میان همه محرومیتها که در روزنامه نویسی دوران اختناق کشیدیم، یکی هم محروم ماندن از تهیه و چاپ کاریکاتور آن سفاك بود، حال آن که چه سوژه خوبی است، با آن دماغ بر آمده،چهره دوزخی درهم، عینکی که تمام صورت را می پوشاند، مثلث پیشانی و… در سالهای اختناق برای آن که نه تنها ما، همقلمان فرنگیمان نیز از فيـض کاریکاتور ایشان و توابع بیبهره بماننـد دستور رسیده بود کاریکاتور سران دیگر کشورها را هم چاپ نکنیم، تا آنان مقابله به مثل کنند. بیچاره ها تصور می کردند، مطبوعات همه جا جزئی از دولت است! از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید! خون را به سنگفرش ببینید!… این خون صبحگاه است گویی به سنگفرش کاینگونه می تپد دل خورشید … در قطره های آن، شعبان بیمخ، امیر موبور و… بود، گاه را برق می اندازند؟ چاقوها، نکند، بیرون یورش گروه موسوم به «طرفداران پان ایرانیستها و دیگران نیز. از میان آنها بیاید؟ نه که، چون ژ. ث و ام يك هست و داریوش فروهر» به یاران خودشان، یعنی دار يـوش فـروهـر، داریوش همایون، نیازی به اسلحه سرد نیست، نه. چون ما معلمان عضو جبهه ملی که اجتماعی کرده رداد و دیدنی بودند، در فاصله به اسلحه ایمان مجهزیم. چون ما به منطق بودند، به قصد راه پیمائی یا … از آن اتفاقات این ۲۵ سال، همه یا از شور و شرافتادند، و به واقعیت مسلح ایم. نادر است که چهره انقلاب ما را مکدر می یا در دل جهنمی رژیم فرو رفتند. جز کند و یاد سالهای ۳۰-۳۲ میاندازد. آن داریوش فروهر… سالها که همه منطقها در تیغه چاقو و پنجه حالا این چه خبری است، یاران قدیم انقلاب آنها که رندترند، سر اینان را زیر بوکس و دشنه جمع بود. محله ها در قورق چهار پایه هارا برداشته اند؟ دارندپنجه بوکسها آب می کنند. آقای فروهر! دوستان را دعوا کنید. پشت دستشان بزنید. وگرنه در کوچه … امید
یادداشتهای کوچه انقلاب این پیرزن گيلك که برای کار دستها را رو می کند، مجال نمیدهد تا در در قلب محله جا گرفته اند. حالا کدبانویی به تهران آمده و از دیار دور پشت سرش قایم شوی و خیانت کنی. فهمیده ام چرا بهر صدایی از جا میبریم. در افتاده، ساده و صمیمی هر بحث و گفتگو پرویز بادپا از آن نمونه هاست. نظیر های شب برایشان چای دم می کند، حالا و تفسیری را تغییر جهت میدهد. به سادگی او کم نیستند، دست دیگران هم رو میشود، فهمیده ام چرا بر صدایی از جا میبریم. در و زلالی آب می گوید: «هرچی امام بکن بگذارید پرونده ها باز شود، محك تجربه خیالمان «مبادا» نقش می بندد. درسته، … من نمیدونم، مادر، همون که آید به میان. بگذارید به حسابها رسیده آنها تصویر انقلاب اند، در ذهن | امام میگن… این اوی بازرگان خیلی خوبه، شود، تا بعضی ها که به خیال خود بموقع جنبيدهـ خیابانها، شبها که با آن قامت رشیدشان و درصف انقلابیون برخورده اند، عریان پاس میدهند و هر از گاه از قمقمه چای | امام انتخابش کردن» برای او هر سختی از اند جانب امام وحی است، نازل شده از آسمانست. شوند. اينك در این هیاهو، ضدانقلاب چهره می نوشند، جدی و ساکت و گوش به زنگند. آنها که مسجد محله را خانه معبود دیده اند و این سخن اکثریت جامعه است. پوشانده است. به آنان «پابرهنه» می گویند. پایشان برهنه بادپا، یکی از آنها بود، در محلـه چرا که اوامر امام از آنجا، به آنها میرسد. نیست، اما دلشان پر درد است، حتی به اینجا قهرمان شده بر دوش داشت، بود، تفنگ آنان دیگر بچههای موتورسیکلت سوار و رسیده اند که بگویند: آقا به ما باج می- پاس میداد پیرزنها دعایش می کردند، اما عکس باز و فیلم باز قدیم نیستند، دنبال بلوز دادند، ما عروسك خيمه شب بازی آنها بودیم. ناگهان نقاب از چهره و تفنگ از دوشش های مارکدار نمی گردند. هر کدامشان میخواستند پز بدهید، خود افتاد، دستگیر شد. چند ماهی است که اگر سینماها باز را جنوب شهری معرفی می کردند، اما کدام کم نیستند، اینان، آن بانوی به ظاهر بود، هم دیگر به سینما نمیرفتند. یاد روشنفکری که سنگ شوهر سه تفنگدارش گرفته اند بیدار باشند، نه در پارتی. یاد آنان انقلاب را قدرت بخشیدند وخود را به سینه میزند، تهدید می کند و قصد گرفته اند بنویسند نه شماره تلفنها و نامه | قدرت از ایمانشان گرفتند. اعتقاد خالصانه اخاذی دارد که: بله. حق ممد را خورده اید، های عاشقانه. جنوب… به رهبر خود، و اينك با همین نیرو، تفسیرها تلفن میکنم به ستاد… تلفن میکنم به رادیو انقلاب چطور، کوچه، محله، شهرها را بی اعتبار می کنند. تلویزیون… و چه بسا چارقد به سر بسته و را در نوردیده؟ و همین نیروست که مفسران بزرگ در صف انقلابیون جا خورده هم، تصور می ما چه مردمان خوبی بودیم. نمی جهانی را به بهت واداشته، به حیرت انداخته کند میتوان از انقلاب سوءاستفاده کرد دانستیم. و سیاستمردان غربی فربه شده از خاویارها جای شاملو خالیست که حرص و میهمانی های آقای زاهـدی دیگران را آن که به تازگی قلم به دست گرفته بخورد، جای همه رفیقان خالی است. دچار سرگیجه کرده، تا همه هدایای شاه و از محل درآمدهای میهمانیهای شبانه دوستی میپرسید: پس این تروسکیت را از خانه هایشان جمع کنند و فعلا از بلبل «شاپور»ها، روزی نامه یی دست و پا کرده ها، سوسیالیستها کجا هستند. دکتر براهنی | زبانیها درباره مسایل ایران چشم بپوشند. تا تهدید کند، بترساند و حق بستاند، بزودی چه شد. چرا صدایی از ساعدی بلند نیست. همه مفسران به کتابخانهها سرازیر درخواهد یافت که: نه…! شده اند، در بخش کتابهای اسلامی دارند آری، روزهای روشنی در پیش است دنبال مبحث ایمان و اعتقاد و اجتهاد و شیعه و پرده برانداز! می گردند و تازه دریافته اند چرا از راه از بقیه بچه های کانون. دوستان شناخته و ناشناخته بهت زده اند. سرگیجه گرفته اند. گوئیا، باعزیزی مبارزان جوان و پاسدار انقلاب پیمان بسته، به کاری سترك برخاسته: اينك تفسیرها و تعبیرها و برداشتهای سیدحسین کوچه ما، همه چیز ما شده اند، از حالا در پایان کار عزیز را میبینند نصر واحسان نراقی و… راه به جایی نبرده اند. دلتنگیم که بی آنها چه کنیم. به آنان نمیدهد، سهل است آنان را بجای باید پای صحبت «نه نه» گيلك بنشینند. جای لوطیها، جای ریش سفیدها، دشمن نشانده، می کوبد. قهرمان، قهرمان نبود. قهرمانی جای کدخدا، جای پیر، قاضی، انجمن محلی، مثال آنها مثال دوستی است که از واقعی نبود، جعلی بود، قلابی بود. انقلاب کشیش کلیسا، جای… را گرفته اند. ۶-۵ ماه پیش چنان حرارتی به خرج میداد که
کلنجار که با همکاران و یاران پیشین رفت و گاه گلاویز میشد که: «پیروزی از آن حق است». و او حق را تنها در مبارزان انقلابیون میدید و درست هم این بود. ر چندین بار تیر از بغل گوشش گذشت. بسیاری از اعضای فامیل و دوستان را از دست داد. یادم نمی رود روزی که انقلاب گل کرد، ارتش فرو افتاد و تسلیم شد. او آنقدر نعره زد که نگو! شب نخوابید، شب پیش از آن نیز تا صبح جلو سينما مولن روژ کوکتل مولوتف ساخته برای مبارزان عشرت آباد. در میان همه محرومیتها که در روزنامه نویسی دوران اختناق کشیدیم، یکی آن سفال بود، حال آن که چه سوژه خوبی محروم ماندن از تهیه و چاپ کاریکاتور است، با آن دماغ برآمده،چهره دوزخی درهم، عینکی که تمام صورت را می پوشاند، مثلث پیشانی و… در سالهای اختناق برای آن که نه تنها ما، همقلمان فرنگیمان نیز از فیض کاریکاتور ایشان و توابع بیبهره بماننـد دستور رسیده بود کاریکاتور سران دیگر کشورها را هم چاپ نکنیم، تا آنان هم مقابله به مثل کنند. بیچاره ها تصور می کردند، مطبوعات همه جا جزئی از دولت است! در این روزها، هزاران تن به او تبريك مي گفتند. چرا که او در میان آشنایان و خانواده از همه آتشین تر بود، اگر بقیه تنها در خفا می گفتند. او عمل می کرد. اما… دو سه روزی است، دم در کشیده، عزا گرفته سیگار پشت سیگار. کسی حرف نمیزند. در سکوت او غم سنگینی می گذرد. شاملو که نیست، شعرهایش هست. صدایش که هست، وقتی میخواند: ر آهای! از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید! خون را به سنگفرش ببینید!… این خون صبحگاه است گویی به سنگفرش کاینگونه می تپد دل خورشید … در قطرههای آن، شعبان بیمخ، امیر موبور و… بود، گاه را برق می اندازند؟ چاقوها، نکند، بیرون یورش گروه موسوم به «طرفداران پان ایرانیستها و دیگران نیز. از میان آنها بیاید؟ نه که، چون ژ. ث و ام يك هست و داریوش فروهر» به یاران خودشان، یعنی داريـوش فـروهـر، داریوش همایون، نیازی به اسلحه سرد نیست، نه. چون ما معلمان عضو جبهه ملی که اجتماعی کرده رداد و دیدنی بودند، در فاصله به اسلحه ایمان مجهزیم. چون ما به منطق بودند، به قصد راه پیمایی یا … از آن اتفاقات این ۲۵ سال، همه یا از شور و شرافتادند، و به واقعیت مسلح ایم. نادر است که چهره انقلاب ما را مکدر می یا در دل جهنمی رژیم فرو رفتند. جز آقای فروهر! دوستان را دعوا کنید. کند و یاد سالهای ۳۰-۳۲ میاندازد. آن داریوش فروهر…. پشت دستشان بزنید. وگرنه در کوچه سالها که همه منطقها در تیغه چاقو و پنجه حالا این چه خبری است، یاران قدیم انقلاب آنها که رندترند، سر اینان را زیر بوکی و دشنه جمع بود. محلهها در قورق چهار پایه هارا برداشته اند؟ دارندپنجه بوکس ها آب می کنند. … رام شیدا
ایران آینده رهبری سیاسی، اقتصادی و اخلاقی به دست روحانیت خواهد بود آیت اله مرعشی 45 درباره همه پرسی محدود شود ـ آیت اله شریعتمداری لازم نیست همه پرسی به دو شکل ۶ – سهم همه گروهها در حکومت آینده باید محفوظ باشد – دکتر شایگان سئوال همه پرسی اینست:جمهوری اسلامی: آره یا نه! مهندس بازرگان در يك سئوال بسته، مردم را در خم ایدئولوژی مذهبی می گذارید ـ رضا مرزبان – – جمهوری اسلامی شعاری نخستین و لازم است، اما کافی نیست، احمدخلیل الله مقدم – جمهوری اسلامی، دمكراتيك نمی تواند بود منوچهر میثاقی جمهوری اسلامی مطلوب ماست چهاردهم اسفند، قریه احمدآباد حفظ کند و بیست و هشتم مرداد ۳۲ کودتای و جز این نیز چاره یی نیست ـ احمد فصولی کرج شاهد حضور جمعیت کثیری خواهد شاه و آمریکا اقدامات میهن پرستانه این بود که سالگرد درگذشت شادروان، «دکتر رادمرد را متوقف ساخت و راهی زندانش (تلفنی) جمهوری اسلامی را می پذیرم، محمد مصدق» را برپا میدارند. کثرت جمعیت کرد و تا مرداد امسال «شاه» دکتر مصدق ولی تکلیف آقای بازرگان تکلیف غلطی نشانه احترام و تجلیل از مردی است که را دولت یاغی میخواند و از بردن اسمش میخواست، منافع ملت ایران را از نفت می هراسید. است مهین اشتیاقی انزوای طالقانی آیت الله طالقانی، مرد مبارزه، مرد زندان، مرد روزهای سخت که روزهای بسیاری را در زندان و در زجر، گذرانده، بیشترین نقش از مبارزه را با رژیم منفور پهلوی در کارنامه زندگی خود دارد، او با رضاخان جنگیده، با پسرش نیز و اينك ضعيف و بیمار ، چهره یی انقلابی دارد و نشانه هایی از روحانیت پیشرو با خود. طالقانی، نامی که در تاریخ مبارزات ایران ماندنی است این روزها، در انزوای آشکار می گذراند. چرا؟
ابوعمار، یاسر عرفات در سفری نمادین ایستاده است. سفر عرفات به تهران، آغـار | به ایران. سفری که چشم های منطقه را به عرفات در تهران حرکتهای تازه در سیاست خارجی بود، شاید | ایران دوخت. در اینجا در کنار اعضای دولت مهمترین دیگر گونی که انقلاب ایران، انقلابی موقت. مهندس بازرگان، یداله تا کنون به ارمغان آورده است. سحابی، دکتر سنجابی، دکتر یزدی و… در میان آشفتگیها و بیسر و فوظ می ماند . هفته پیش ازدواج کرد، سوی دادگاه میانجیگری کنند. سامانیهایی که در زندان کمیته به چشم چند روز پس از ازدواج پدر عروس به زندان يك گروه تجسس، با راهنمایی میخورد و ناشی از اصرار اطرافیان امام است رفت ـ عباسعلی خلعتبری وزیر سابق خارجه – گروهی از ماموران سابق ساواك در جستجوی ا حق کسی ضایع نشود و بیگاهی در بند و فردایش دایی او ـ صفی اصفیا معاون محل اختفای وسایل شکنجه و شکنجه گام نیفتد. گاه نیز حوادثی رخ میدهد. از جمله نخست وزیر ورئیس سازمان برنامه پیشین های رژیماند، که گفته میشود در جای امنی بهمن بهزادی مدیر عامل بانك فرهنگیان که از جانب بعضی از مراجع از است. از سوی دیگر گفته میشود، پیش از خود برای تعیین تکلیف پس از دستگیری سردبیران نشریات خواسته شده که از انتقاد خروج شاه از مملکت، به دستور او همه آثار | یکی از معاونانش، به کمیته رفته و گرفتار از قطب راده سرپرست رادیو تلویزیون پرهیز از بین رفته است، و تنها کسانی که از این آمده و گفته میشود، پس از بازجوئی حکم کنند، و همینطور از انتقاد از کار رادیو موضوع آگاه بوده اند جز شاه، نصیری و ثابتی بوده اند، که هیچکدام در دسترس برائت او صادر شده و دو تن از قضات به تلوزیون. علت نداشتن وقت نظر خود را نداده اند. یکی از سردبیران مطبوعات در يك نیستند. در پاسخ سئوالهایی که درباره . دیگر آن که مردم رهگذر در خیابان ایران جمع عمومی گفت: عاقل از این که چنین مردی را میبینند که چشم و دستهایش بسته دستوری درباره نیک پی و شهرداری نیز، در تصاویر ۲۷ تن از مسئولان رژیم پیشین برانگیخته شده بود که چرا با دستهای بسته است و کنار نشسته است. معلوم میشود دوران نظام طاعوتی نیز اجرا نشد. که گروهی او را دستگیر کرده اند و پس از هما کنون بسیاری از خبرنگاران در روزنامه ها چاپ شد. معلوم شده است از آن که دانسته اند کمیته او را تحویل جهان خود را برای شرکت در محاکمه علنی که دادگاه انقلاب حکم اعدام همه آنها نمی گیرد. در کنار خیابان رهایش کرده اند، و طولانی امیرعباس هویدا، نخست وزیر اسبق را صادر کرده بوده است و همه چیز برای او هم با چشم بسته به تصور اینکه در زندان آماده کرده اند، همچنانکه بسیاری از اجرای حکم آماه بود، عکسها گرفته شد، سیاستمداران و رهبران جهان نیز امـاده در آخرین لحظات فرمان امام خمینی اما ه یکی از همکاران مطبوعاتی ـ نامش شده اند که در صورت صدور حکم اعدام از آنها را از مرگ رهاند. .C – Yasrous

حمایت شما از روزنامه‌های ایرانی ضمن دسترسی به نسخه‌ی کامل نشریات، ضامن بقا و تداوم تلاش ماست.
Become a patron at Patreon!