نسخه آزمایشی شامل 218,992 واژه

تهران مصور:ش۹:س۳۶

رئیس فراماسونهای ایران، پیشکار شاه رئیس بنیاد پهلوی که بنیاد ظلم است وچون | اختاپوسی بر اقتصاد واجتماع ایران سنگینی می کند، فرمانده قمارخانه های سلطنتی و | کازینوها و هتلها و… رئيس مجلس سنا و دارنده ۳۷ شغل رسمی و ۴۰ شغل تجاری، یکی از ۴ تن گردانندگان اصلی ایران و نوکران سرسپرده شاه، کسی که درسال ۱۳۳۹ نیز با ماموریت مخصوص نخست وزیر بوده است، وارد گود میشود. روزنامه ها مینویسند بدان جهت انتخاب شده که سابقه خانوادگی و روابط خوبی با روحانیت دارد، با دادن آزادیهای محدود! به روزنامه ها و رادیو تلویزیون و مجلسیان، سعی می کنـد سرها را گرم کند. اعیان نشین شهر. ۱۷ شهریور، دستهای شریف امام و اویسی را به خـون می آلایـد، همچنین خسروداد و رحیمی و… و حماسه میسازد حماسه خون و گلوله. حـماسه شهادت محلات سجل انقلابی می گیرند: میدان ژاله (میدان شهدا) میشود. سرچشمه با خون می نشیند خون پاك بیش از هزارتـی به زمین می باشد. رژیم غرقه در خون است. ازهاری، تبدیل به لطیفه شده است، وقتی که می رود ملت از نداشتن برنامه خنده دار تلویزیونی که با اعتصاب کارکنان مبارز رادیو تلویزیون، از آن محروم شده اند، به عذاب می افتند! وجود او نشان میدهد که کار ـ فرودآوردن طاغوت از تخت ساده تر از آن حرفهاست که می گویند! اعتصابها هردم گسترده تر میشود میر که تمامی کشور را بپوشاند، ازهاری، با تمام قشون ظفر نمون، کشوری آشفته تر از واردمیدان شوند و روزی که اورا به میدان می- راه پیمایی بزرگ در دوران او انجام میشود، فرستد، خود با چشمی گریان و گلوی بغض | آن که گرفته بود، به ولینعمت خود تحویل و در پی آن موج انقلاب به حرکت می افتد. گرفته در تلویزیون ظاهر میشود، تا متنی میدهد. اینسو و آنسوی دنیا، هنوز رهبران را که به دستیاری فرح برایش نوشته اند، از شاه حمایت می کنند، نشریات صهیونیستی شریف امامی که با ماموریت دیگری آمده است حکومت نظامی اعلام می کند: ۱۷شهریور بخواند «صدای انقلاب شما را شنیدم…» شاه که جای خود دارند. در ۱۱ شهر برای شش ماه! واین فرمان مرگ از «ملت شریف ایران» میخواهدتا به اوفرصتی در آمریکا، یاران پروار شده سنتی رژیم است، چرا که بعضی پیشگوئی هـای | دیگر بدهند و چون نگران «ایران عزیز شاه به تکاپو می افتند، گلدواتر، کیسینجر، فوق العاده بدبینانه! از سوی عوامل مغرض! است، يك دولت نظامی تعیین کرده است، فولبرايت و.. اما کوه خلق زجا جنبیده می گوید: رژیم این شش ماه را به پایان نمی | کوششهایش برای تشكيل يك دولت ائتلاف | کسی به داد رفیق نمی رسد. ملی به جایی نرسیده است، و تا آرامش برده گویی، لحظه به لحظه از طریق گزارشها ـ و با فرار یارانی که دور شاه را گرفته بودند و در نتیجه | در نخستین روز ورود به نخست وزیری، انحلال حزب رستاخیز، بازگشت به سال شمسی به جـای تاریخ جعلی شاهنشاهی! را به ارمغان می آورد. جنجال بر می انگیزد، تابـه شیوم انگلیسیان جلو موج را بگیرد. نخستین عیدفطر، تبدیل به نقطهی حرکت برقرار شود، کار را به دولت ائتلافی می – شده است. نزديك ۵۰۰ هزار | سپارد که انتخاباتی آزاد را برگذار کند. تن راه پیمائی می کنند تظـاهـرات که شاه باخشم، از اما، دیر شده است. خیلی دیر. روزها در پی هم وسریع میرسند. بازشدن درها ـ آریامهر که کم کم جرات رود، مردم فریاد میزنند «زنده باد خمینی» و نام مرد بالا و سوار بر هلی کوپتر به تماشایش می شریف امامی بی اعتبار شده و اينك نوبت دادن لقب عاری از مهر به او، در ملت پیدا بزرگ ازهاری است، تا هم خود به صورت يـك شده است، حقایق را در می یابد. ولی دیر از ۱۶ سال که از ۱۵ لطیفه درآید. هم آرتشی را که چنین بزرگی است… خرداد معروف گذشته و از دوری او از وطن دارد، به هیچ گرفته است. اما شهـادت دست به دامان دکتر سنجابی رهبر دوباره به گوشها مینشیند، رژیم میلرزد. واقعیتی است که شبها و روزها تکرار جبهه ملی میشود، نه. مهندس بازرگان، | ماموریت دوماهه شریف امامی به انجام شود. گلوله، رگبارها، بسیاری تانك وزرمـ نه. آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری رسیده است: گرم کردن سر مردم و تغییر پوش ندیده، میبینند، نه یکی، نه صدتـا آزاد میشوند، تا بتوانند گشایشی را در مسیر انقلاب با لاس زدن با مذهبیون وفراهم هزاران. می آیند و به گلوله میبندند و می برابر يكدندگیهای رهبر انقلاب، باعث شوند: اما نه! میخواهد به «دکترجـان کشند، خانواده هایی داغدار میشوند و متوسط شود، اما خبر میرسد که مشکلی آوردن امکان خریداری اموال شاهزاده ها و شاهدختها از محل بیت المال، تا ببرند و سیه پوش. آنها می روند. بگریزند. شاه به آنان ۱۵. روز فرصت داده تا دزدیها را جمع آوری کنند و دربروند. حکومت نظامی چاره نکرده است، دولت نظامی باید. شاه رئیس ستاد روزها، در خیابانها حماسه فریادو | حل نمی شود. پس دکتر امینی از فهرست شعار و درد و گلوله است. شبها خارج میشود. هنگام حکومت نظامی بر پشت بام. دکتر صدیقی، استاد سالم و صدیق دانشگاه نفر بعدی است، جبهه ملی که راه شب اول ارتش کلافه میشود، بزرگ ارتشتاران مامور نظامی از هر سوراخ شهر فریاد بلند است، حتی | خود را بر گزیده، او را طرد می کند، اما آن محافظت از رژیم را، از اتاقش بنا به اقرار ازهاری از پهلویخانه حفاظت شده استاد نیز کار را نمی پذیرد و در کنار بیرون می آورد، تا با افراد تحت فرمانش، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در شمـال | میماند. تنها يك راه مانده است. نفر دوم Y ۸
جبهه ملی، در مخالفت با شاه و حکومت، از بقیه تندتر است، اما به مذهبیون هیچ تمایلی ندارد، دکتر سنجابی را پس از بازگشت از سفر پاریس به محاکمه کشیده است. او اما شرایطی دارد. خروج شاه از کشور و انحلال ساواك و سپردن ارتش به او، از سخت ترین آنهاست. اما شاه می پذیرد، چاره یی جز این ندارد. فرح و اطرافیانش و اردشیر زاهدی نوکرسرسپرده شاه نیز باسرعت بخشیدن به فرار مخالفند. زاهدی در این مورد از پدرش – سپهبد فضل الله زاهدی جاسوس سیا و عامـل کودتای ۲۸ مرداد ـ جلوتر می رود. بختیار، به سرعت کابینه کمرنگی تشکیل میدهد. همه میدانند کاری نمی تواند بکند. اما او راه خود را بر گزیده است: من که با حکومت اسلامی کار نمی توانم بکنم، با این روحیات کاری به من نمیدهنـد، پس خود را نشان بدهـم، و – – فردای آنروز. کوره انقلاب گرمایی عجیب به ایران داده، در آن گرما سران نظامی آب میشوند. ارتش اعلام بیطرفی می کند، بختیار | می گریزد و کشور به رهبر انقلاب و نخست وزیر منتخبش بازرگان می پیوندد. انقلاب به بر می نشیند، طرفداران شاه برسر می کوبند، زندانها گشوده میشود. بدکاران به بندمی- افتند و روزهای بعد ۴ و ۴ و ۸ و ۱۱ جوخـه اعـدام سپرده میشوند، سخـن از باز گرداندن شاه است. 5 ۱۲ ساله اين ملك. اينك ما و سرزمینی بیشاه. اورفته است. سالی برما گذشته، به سنگینی ۷۰ هزار کشته، به شکوه انقلابی عظیم. سرمایه گذاری روی آینده سیاسی خود فرودگاه با اشک، به آخرین نخست وزیر شروع سال سخن از «تمدن بزرگ» امید شکست مذهبیون و جمهوری اسلامی! | خود گله می کند که چرا روزنامه های از پوچ بوده و مرکز ثقل حکومت کاخهای بختیار، با نیروئی شگرف وارد میدان | اعتصاب در آمده ننوشته اند: شاهنشاه! به زراندوده و مجلل. پایان سال رهبر انقلاب می شود، آنچنان می تازد که عجیب است. پیش از آنکه مردبزرگ از کنام خود که ایران، در خانه محقر خود در قم نشسته است. آزادیها را فراهم می کند، اما اعتصابها چون شیر ۱۳ سال در آن بود، بیرون آید چون همهی وارستگان برمتکانی و پتونی نمیشکند. او زیر منگنه است، تنها مصاحبه | تا به دنیای آزاد برود. در فرانسه مقدم رهبر و تمام هستی او در ظاهر اینست، و درحقیقت | کند، تا خود را به عنوان بزرگترین | ایران گرامی داشته میشود. پیش از آن | همهی هستی ایران است. مخالف امام و انقلاب اسلامی معرفی | سران غرب در کوادالوپ، تکلیف را تعیین رنگها از دیوار پاك ميشوند، تا کند. اما ملت تصمیم خود را گرفته است. | کرده اند: دیگر به شاه امیدی نیست. از | اثری باقی نماند. آنان ـ طاغوتيان – اينك، آن فرمان و ترتیب آمدن برسر کار مطرح | روزی که دیو می رود، تا ۵۰ روز بعد به تاریخ پیوسته اند. رهبر ما در تمام دوران است، رندی می گوید اگر «سیداحمد،فرزند | رهبر ملت از سفر پس از ۱۶ سال به وطن | تبعید در قلب ملت جا داشت و اينك آن امام هم آن فرمان را بگیرد، نه. باز می گردد، بختیار در گرداب دست وپا | آواره را کسی دل نمیسوزاند. ایران، داغ شب که از بی.بی.سی خبر پخش | میزند. اعتبار بین المللی که برای خودخریده | و تفته و پر نیرو، از کوره تجربه یی سخت است، کاری برایش انجام نمی دهد. پشتوانه پیروزمند بیرون آمده است. اينك مائيم سال را آغاز کردیم، اينك با واقعیتی شیرین میشود، مردم تصمیم خود را گرفته اند، بر بام میخوانند: «بختیار، نوکر بی اختیار». او ارتشی است که دارد در کوره انقلاب و سرزمینی ویران، اگر با لاف و گزاف روزهای بعد، روزهای اوج گیری | ذوب میشود. اوست. اما لحظه به لحظه مخالفانش بیشتر روزی که شاه میشوند، مردم او را آخـریـن سد راه برپا شده، بوقها گوش فلک را کر می | سرود آزادی سرداد. وقت است که بگوئیم: برادر مجاهد ای خواهر مبارز نوروزت مبارک! | می رود جشن همگانی | به پایان ببریم. ایرانی سرانجام برخاست و انقراض رژیم دیدهاند، پس باید برود. کند، همه میرقصند، سرما و بی نفتی و بی موافقان او نیز، وقتی می بینند با دلقکانی برقی و اعتصابها فراموش میشود، روزی که ۱۲ بهمن ـ ميليونها ملت می آید تن میروند، از تهران تا بهشت زهرا موج که در این ۲۵ سال شاه برای صدارت برگزید، تفاوتهای اساسی دارد، بیشتر آن فراری را نفرین می کنند، می توانست سال در موج آدمی است. ها پیش، اینچنینها را به کار گیرد. امـا در این فاصله روزهای اوج، روزهای سرنوشت رقم زده شده، سفارش ارباب سخت کم نبوده است. کارتر هم کاری نمی کند. بختیار در آخرین روزها، میخواهد جمهوری اعلام کند. بدره یی برویش اسلحه نیمه دوم سال، حادثات کشد، ژنرال هویزر، معاون نظامی ناتو مهم در پیش دارد، آخر در تهران است و کارها می کند. ۲۱ بهمن های آذر شاه رفت، تیتر که در مسلسل سازی باز می شود، او در بزرگ روزنامه ها بود.در هواپیمایی ست که به واشنگتن میبردش. ۱۳۵۷سالی که چنان بی رنگ و با دروغ آغـاز شـده، سالی میشود بی تردید یگانه در تاریخ هزاران – ه ۱۱
ی حسین مهری پس از بیست و پنج قرن پس از دوهزار و پانصدسال، نخستین چگونه آغاز میشود، و چه دلنشین است آینده آزادی را بخواهد، گویی مرتکب نوروز بیشاه را می گذرانیم. نغمه آزادی؟ فسوسا، همه شان خفتند و بدترین معصیتها شده است. درود می گوییم بر نخستین نوروز در نوروز را ندیدند. دو هزار و پانصد سال، ما حماسه خوان این انقلابیم، سرود درازنای بیست و پنـج قرن استبداد سیاه و همه نغمه سرایان نوروز، نغمه در گلوشکستند | خوان نوروز بیشاهیم، اما این مانع از آن نیست که لب فروبندیم و دست بسته بنشینیم بیست و آرزوی نوروز را به گور بردند. آری، این نخستین نوروز این ملت با این همه، آنها زنده انـد انقلاب ر به چشم ببینیم و آزادی، میراث انقلاب، است… و چه ملتی… امروز، انقلاب تمام دیروز است، انقلاب تمام | دستخوش قرار گرفته است. انقلاب نمی- ملتی که جان به در میبرد: از دیروزها، حسرت همه حافظها، همه عارفها، | گوید همه باید یکسان بیندیشند، همه باید و پنج قرن ظلم هرروزه جانبه در برده. این همه جویندگان گنج مقصود، همه توده های در يك خط و در يك مسير حرکت کنند. ملت میداند چگونه جان به در برد. گمنام این بیست و پنج قرن. انقلاب نمی گوید که همه باید «دکترینه این ملت، در این بیست و پنج قرن همه آنها چنین روزی را میخواستند. شوند، همه باید مثل هم فکر کنند، مثل سیاه که به اندازه بیست و پنج هزار قرن تقیه می کردند، سکوت می کردند، رندی هم عمل کنند، جامه واحد بپوشند، و چون براو سنگینی کرد، آموخت که رنج و بیداد ی کردند که به چنین روزی برسند، ازدرون | لعبتكان به فرمان لعبت باز حرکت کنند. را چگونه از سر بگذراند. سیاهی، نقب میزدند، به لطایف الحیل، راه انقلاب نمیخواهد مثل ماشین عمل کند این ملت آموخت و آموخت… به نجات پیدا می کردند، بنابر مصلحت هزار | محصول هایی با قد واندازه واحد واستاندارد ادبیاتش نگاه کنید، سربهسر سکوت است، گونه نیرنگ در کار می کردند تا جان به شده به بازار جامعه تحویل دهد. انقلاب می سکوت سیاسی، اما سکوتی که بانگ بر در برند و به این روز برسند. خواهد انسان بسازد، انسانهای متفاوت… میدارد. در سکوت این ملت، همواره انتظار اينك همه تاریخ ایران، اولین نوروز متفاوت، با این همه در يك امر مشترك – موج میزد، انتظار نوروز… بیشاه را جشن می گیرد ـ آن حلقه های این امر، آزادی نام دارد. همه شعرهای حافظ می گویند نوروز بهم پیوسته زنجیری که ملت ایران نام دارد چرا از آزادی می ترسید؟ می ترسید کی می آید، حتی شاعری که صله می گیرد، و دوهزار و پانصدسال را به هم پیوند میدهد، آزادی تان را بگیرد؟ تعریف تان از آزادی، چشم به راه روزیست که آزادی را به او آری، همه ملت ایران، از آغاز تا کنون، همه تعریف کسانیست که از آزادی بیم صله دهند. هیچکدامشان ازسرنوشت خویش در این جشن پایکوبی می کنند. سال، بی و در نتیجه، مدام مضرات آزادی را برمی راضی نیستند. غريو اعتراض… همیشه شاه آغاز میشود، و فارغ از حضور خودکام | شمرند و به زبان بی زبانی می گویند این دارند ملت سزاوار آزادی نیست، یا آزادی اعتراض، اعتراض در سکوت. امروز حافظ او. کجاست که ببیند ما نوروز داریم، اولین با این همه، یکسر، خرسند نبایـد انقلاب را به گمراهه می کشاند. نوروز را داریم، ببیند که ما آزادیم که بود. گرفت وگیرهایی در کار است. ما در سانسور می کنند و اسمش را می بگوییم چندان آزاد نیستیم؟ این نخستین نوروز راستین، همه آزادی را | گذارند «کنترل و نظارت». با برزبان آوردن عارفان مجذوب که نبرد با دشمـن نداریم، همه شادی را نداریم. از گذشته | نام رهبر روحانی انقلاب، دست به هر عملی بیرونی را می گذاشتند و در درون به جنگ | بریده ایم، اما هنوز آینده نداریم و هر کس | میزنند و همین که زبان به انتقاد باز کنی دشمن میشتافتند کجایند تا ببینند بهار | که جرأت آورده، استمرار آزادی وضمانت | نام «امام» را چون سپر در برابرت می گیرند * ۱۲ 9
نخستین نوروز بیشاه و این چنین اعمال و افعال نادرست و غیر آمده است و زود میخواهد برود، بذر را است. بگذارید آزادی ، سرود آن باشد. انقلابی شان را به نام «امام» پیوند میدهند و رهبر پاشیده است، محصول را او میخواهد | يك جو آشنایی با تاریخ و با علم تعلیم و سحر این نام را آگاهانه یا ناآگاهانه می بردارد و چه داسی به دست دارد ـ خدا نکند تربیت بس است که بدانیم هیچ مسلك کاهند. نگاه کنید به آن تومار ساز بزرگ | چکش همراه آن باشد. این ماشین اقتدار، آیینی را به زور نمی شود به ملتی تحمیل کرد. بعید می نماید در مکتب «امام» پرورش یافته | این چنین که دارد با ظرفیت بالا کار می مرام و آیینتان را در فضای آزاد تبلیغ باشد. میخواهد به زور، خود را تحمیل کند. کند، به صغیر و کبیر رحم نخواهد کرد، | کنید، بگذارید همه، همه گفته ها را بشنوند کمترین فروتنی از دریای فروتنی رهبری کار دست رهبری خواهد داد. و بهترینش را برگزینند. این گونه انقلاب در او نیست. مظهریست از رهبری نگوید که ما سم پاشی می پیروزیتان بیمه میشود. نترسید مبلغ هر زور و بی ملاحظگی. میخواهد انقلاب ملت و مرامی که هستید، نترسید، آن کنیم. مگر به آسانی می شود به هر کس نام مسلك مرام دارند. انقلاب، انقلاب انحصار طلبی را در خدمت خود بگیرد. رسانه های گفتاری | سمپاش داد؟ آنچه ما می گوییم برگردان | هایی می ترسند که نقطه ضعفی در مسلك ر دیداری را وسیله تبلیغ نام خویش و افکار عمومی زنده و متفکر است. افزار تحمیل قدرت خویش ساخته است و بار دیگر می گویم هنوز این مظهر | نیست، انقلاب همه ملت است. نترسید که به شیوه عصر سفاك، با تهیه تومارهای عریض عطش قدرت نمیتواند با تغییر روش های خود در رفراندوم ناکام شوید. به مردم آزادی طویل و برگزاری تجمع، هراس در دل کامش و با دموکرات منش ساختن خویش بدهید، با دل و جان به شما رای میدهند. کسانی می اندازد که قبولش ندارند و به (اگر بشود) در افکار عمومی زنده جای خود | رفراندومتان را با موازین اعلامیه جهانی حقوق هیچ روی حاضر نیست مراجعه یی به افکار را باز یابد و گرنه، هر قدر هم که خود را | بشر سازگار کنید، خواهید دید که ملت عمومی زنده کند و ببیندچگونه گاه او را شیرین رهبری پارسا، تاب او را | با شماست. توپ و تشر نزنید. این قدر دل چون «جوك» مینگرند. این چنین او پیکار | نخواهد آورد – آری، دیری نخواهد گذشت | نازك و نازك نارنجی نباشید. سالهای تبعید خویش را نیز مخدوش می- که… این را به شما قول میدهم. انقلاب در دوران نبرد انقلابی، عزیز میداشتید. ملی، انقلاب مردمی، مدیران مردمی می- کند. رژیم انقلابی هم مانده که با او چه کند. نگاه داشتن اش، افکار عمومی زنده گروه ها را همان قدر ارج گذارید که در توفان را عصبانی می کند و کنار گذاشتن اش، کند، مردم را همان قدر عزیز بدارید که خواهد. ما نخستین نوروز بیشاه را مبارزه متحد ارج می نهادند. لطمه یی مستقیم به دولت انقلابی میزند. گذرانیم. بهترین درودها بر چريك هـای این جاست که باید از سعدی یاری ما 9 2 تعصب زدگان را بر مردم چیره نکنید. به ما آزادی دادید، آزادی آن را اختناق باد که راه را گشودند عصر را به این نقطه آوردند، گرم ترین تپشهای | دادید که بگوییم در عصر ما بعد انقلاب، دل برای شهیدان که در را فرو ریختند و چندان آزاد نیستیم. این دستاورد بزرگی ما را به نوروز آزادی مهمان کردند. ر به هزار سپاس می ارزد. اکنون ما است، گرفت و خواند: زنبور درشت بی مروت را گوی باری چو عسل نمیدهی نیش مزن با این همه، او هنوز می تواند در دلاوران کم رنج نبردند. دهانشان | خود آزادی را میخواهیم. صف انقلاب، جای بایسته خود را بیابد. را نبندید. بگذارید همه با هم در نوروز، بدبختانه، اکنون به چشم بسیاری، اوماشین سرود بخوانیم. قلب واقعیت، مظهر عطش قدرت است: دیر انقلاب ما سرودش را هنوز نساخته 9 ۱۳
5 نگاهی به سالی که گذشت از سالی به سالی و ازحالی به حالی سال پیش بظاهر، مثل همه سالهای عصیانها، ناشی از مخالفت رهبران مذهبی دروازه تمدن بزرگ قرار داشت…فضای دیگر شروع شد: با کل و نور و شیرینی، با دولت و برنامه های او باشد، آشکارا باز سیاسی، راه های مشارکت را بروی همه اما گلها بوی خون میداد. شعله های نور تجاهل کرده و گفته بود «نه، من چنین مردم می گشود… و انتخابات صددرصدآزاد در معرض تند باد حوادث بود… و شیرینی- برداشتی ندارم زیرا اسلام را يك دين مترقی ایران را در کنار دموکرات ترین کشور ها با تلخی در کام مینشست. میشناسم که مبلغ عدالت اجتماعی و پیشرفت های جهان مینشاند. حرفهایی که هیچ کس می گویند سالی که نکوست از بهارش است و تمام اصلاحات من، با اصول و آنها را جدی نمی گرفت و نه فقط مردم ایران پیداست، اما آنچه که سال ۱۳۷۵ بهمراه | قواعد اساسی مذهب تطبیق می کند، و چون که سالهای سال از او دروغ، دروغهای داشت از زمستان سال قبلش قابل پیش بینی باز یادآور شده بودند «پس رهبر شاخدار شنیده بودند، آن را باور نمی کردند، می نمود. خون قریب شصت نفری که در شیعیان ایران آیت الله خمینی بچه علــت بلکه ناظران خارجی را هم به خنده می تظاهرات دیماه قم که در واقع عکس العمل | توقیف شده است؟،» چنانکه گوئی با يـك انداخت، مجله «نورلابسرواتور،چاپ پاریس، که: بود: در اواخر مرداد ماه نوشته بود: «وقتی شاه ایران می گوید انتخابات مقاله اهانت آمیزی که در روزنامـه مشت بچه سروکار دارد، جواب داده اطلاعات درباره آیت الله خمینی انتشار یافته این استنباط درست نیست. زیرا هیچ کس بود ـ ریخته شد، خونی بود که دیگر خشك در ایران، از او حرف نمی زند، در حالی که آینده صد درصد آزاد است در آغاز، هر چهل روز همین در گزارشگر، به دنبال این مصاحبه توانند در آن شرکت کنند جز کمونیست یکبار جوشید… و بعد هفته ای یکبار… و اغوا کننده به جهانیان خبر داده بودند که: و جز آنها که با نظام شاهنشاهی مخالفند نشد، خونی بود که سرانجام هرروز. بنظر میرسد که شوخی می کند رهن ریشه حوادث به پانزده سال پیش بر میان توده های مردم ایران، تصاویر آیت الله مبازه مردم را که قدرت مطلقه خود اوست «آنچه ما دیدیم و شنیدیم این که ی گشت، به نارضائیها، که در آن موقع دست به دست می گردد و همه از اوبااحترامی ندیده می گیرد و نمی خواهد بپذیرد که مردم با خود او که از يك طرف به ارتش مجهز خود تکیه دارد و از طرف دیگر به سازمان وحشتناك وقایع پیاپی اواخر سال ۱۳۵۶ شاه را یادآور شده بود در سرتاسر ایران، شورشهای خونینی را ستایش آمیز نام می برند.» دامن زد که ناظران خارجی، تعداد تلفات بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه آن را تا ده هزار نفر نوشته اند. با این همه آنکس که عرض شعبده با اهل راز کرد ساواك كه مدت بیست و پنج سال بر تاروپود شاه خودکامه و مغرور که نمی خواست، کشور پنجه افکنده مخالفند و بس حقایق را آنطور که هست لمس کند،طوری | اوایل سال ۱۳۵۷، با آنکه مش نوول ابسرواتور، سپس از آن صحبت می کرد که گویی آب از آب باز کرد و کم کم او را به صورت يك ببر که: تکان نخورده است و هنگامی که در کاغذی در آورد، تا نیمه های سال، هنوز «موج اغتشاشاتی که مدت هشت ماه، | گزارشگر فرانسوی ؟ کارولین گازائی، و برای شاه قابل درك نبود و به نظر میرسید یکی پس از دیگری، سراسر کشور را در ژرژبورلن، در همان هنگام از او پرسیده که همچنان اسیر رویاهای فریبنده و واهی بر گرفته و تبریز و شیراز و تهران واصفهان بودند که نظرش درباره این شورشها و بی پای خود است. در طی مصاحبه های و مشهد را متشنج کرده، اينك به يك خشونت چیست؟ جواب داده بود: «يكسلسله آشوب | اردیبهشت و مرداد ماه او، ، باز هم همان غیرعادی رسیده است و ارتش در واقع درحال های بی هدف» و وقتی از او سوال کرده حرفهایی تکرار میشد که سرگرمی يك جنگ است با این همه دولت تکرار می بودند که: «آیا تصور نمی کند که این ربع قرن او بود… ملت به نظر او در آستانه کند که اینها کار يك مشت خرابکار است ر ۱۴ ا. پوروالی >
و خشم عمومی شاه آنها را «مارکسیست اسلامی توصیف | دول غرب شود، در سطح «مونتاژ» باقی مانده چیز بسر جای اولش برخواهد گشت…اما کند. در واقع این مخلوط یا معجون است. بحران اقتصادی در طی سالهای اخیر، همه حساب های شاه غلط از آب درآمد. ترکیب ناشدنی که از مسلمانان و مارکسیست | نه فقط طبقات محروم سنتی را در فشار شریف امامی، با آنکه در ملایمت و گذشت ها ساخته شده مطلبی است که با حقیقت | گذاشته، بلکه صدمه آن به طبقات متوسط و بذل و بخشش، تا حد حاتم طائی، پیش | تطبیق نمی کند. در اینکه در ایران امروز، و سرمایه داران كوچك نيز رسیده است. رفت، نتوانست از خشم عمومی بکاهد وارتش در پاره ای محافل روشنفکر و نیز دانشگاهی را علیه رژیمی که با آزادی با آنکه در خشونت و شدت عمل از جمعه مارکسیست هایی وجود دارند جای تردید های دموكراتيك مخالف است و احزاب را خونین هفده شهریور، از هیچ اقدامی فرو نیست. اما این مارکسیست ها نفوذ بسیار | تعطیل کرده و افراد را به زندان می اندازد گذار نکرد، موفق نشد که در روحیه پیکار | ضعیفی در میان نفوس ایران که بطورعمیقی | و شکنجه میدهد برانگیخته و شاه را يك جو و مبارز مردم خللی بوجود بیاورد. و مذهبی هستند، می توانند داشته باشند و نیز تنه در روی صحنه سیاست، در برابر مردم توطئه مشترك ايران عراق، آیت اله خمینی عملیات تروریستی آنها که مهمترین سازمان | قرار داده است». را از شهر نجف بجائی برد که مرکز رتق آن «فدائیان خلق» نام دارد، براثر اقدامات در واقع، در نیمه اول سال گذشته و فتق سیاستهای جهانی به شمار می آمد ساواك، در سالهای اخیر روبضعف نهاده | شاه وضع و موقع دفاعی داشت انعکاس هر سخنی، هر حرکتی و هر عملی، است. همچنین کمونیستهای طرفدار مسکو | تلاشش این بود که ارکان قدرت خود را در آن بمراتب بیش از آن که بود که در حزب توده جمع شده اند و در ۱۹۵۴، | حتی المقدور دست نخورده حفظ کند. حوالی مرزهای ایران، بوقوع می پیوست. هنگامی که شاه قدرت مطلقه خود را درباره اما در نیمه دوم سال، در برابر فشار بدین ترتیب از اواخر مهرماه، شاه تازه بدست آورد، تشکیلات آنها را در هم | زایدالوصف مردم ناچار به عقب نشینی شد و دریافت که بازی شیطانی خود را باخته است باشید از در نظر، در پیش ایرانیان اعتبار | سنگر پشت سنگر از دست داد تا دیگر و برای اینکه بتواند راه نجاتی دست و پا ندارند. اول اینکه آنها نوعی وابستگی به چیزی برایش باقی نماند. کند، ناچار بعقب نشینی است… استغفارنامه سیاستهای خارجی دارند دوم اینکه، در در ماه آخر تابستان، شاه با تغییر نیمه آبان که صدای انقلاب را شنیده ام و ۱۹۵۳، آنها با عدم دخالت خود، موفقیت | کابینه از آموزگار به شریف امامی، دست به قول میدهم که در آینده به جبران گذشته، | کودتای شاه و سقوط دکتر مصدق را که يك مانور پیچیده دو جنبه ای زد. ظاهر قضیه هرچه از دستم بر می آید در خدمت ملت تکیه | این بود که بجای دولتی که هیچ پیوند و انجام بدهم، اعلام این عقب نشینی بود… و که تنها نخست وزیر مستقلی بود به مسکو داشت و نه به لندن، تسهیل کردند. | ارتباطی با مردم نداشت، دولتی را آورده دولت نظامی ازهاری، نقش عقبداران لشگری | پس نیرویی که امروز رژیم را تهدید می است که میخواهد دولت «آشتی ملی» باشد را بازی می کرد… که با جنگ و گریز و کند، باید همان روحانیونی باشند که شاه و در قبال مردم سیاست ملایمت آمیز وپر تخریب، باید انجام این عقب نشینی را، تا آنها را «ارتجاع سیاه» می نامد و آنها را | گذشتی را اعمال کند و قیافه آزاد منشی را مرحله امنی تسهیل کند… کاری که از دشمن ارتباط با غرب و تجدد خواهی می ارائه بدهد. اما در باطن، يك عامل مورد عهده ازهاری و نیروهای نظامی اش نیز شناسد، یا به عبارت دیگر مخالف با «انقلاب اعتماد رژیم را از سر کابینه برداشته بود و بدرستی برنیامد. ملت هجوم خود را شدیدتر | سفیدی، که خود او به راه انداخته بود و يك فرد مورد اعتماد دیگری را بجای او کرد… و تظاهرات تاسوعا و عاشورا…فاتحه | وعده میداد که برای ملت، خیر وبرکت نشانده بود، بدون اینکه دست به ترکیب رژیم را، حتی قبل از سقوط، خواند و کاری | بیار خواهد آورده. 5 اساسی رژیم خود بزند… با این همه، این که بعد از دست بختیار برآمد فقط این «چنانکه همه میدانند ایران که یکی | يك روى سکه بود روی مطبوع و فریبـای بود که شاه را بیدردسر از ایران روانه | آن… ولی در روی دیگر سکه، قیافه عبوس خارج کند.. و در پایان سال ۱۳۵۷،درست ماند از کشورهای بسیار ثروتمند جهان است دومین صادر کننده نفت به حساب می آید و ارتش به چشم میخورد و شاه با تجویز ۵۸ سال بعد از کودتای ۱۲۹۹، نه فیل بجا | هر سال چهار میلیارد دلار برای ارتشش اعلام حکومت نظامی، در بیشتر شهرهای ر نه فیل سوار… نهشاه، نه ساواك. نه صرف می کند، هنوز نتوانسته است که حتی معتبر ایران، دست ارتش را باز می گذاشت ارتش و ارکان پوسیده رژیم سابق. همه ملت خـود را سیـر کنـد. بنابر گزارش تا با خشونت هرچه بیشتر، با تظاهرات مردم یکجا فرو ریخت… و ما اينك در آستانه | سازمان خواروبار جهانی ۲۸ درصد ایرانیان مقابله نشان بدهد و شورشها را فرو سال جدید سرنوشت سازی هستیم که باید در آن، شالوده رژیم تازه ای را بریزیم که هنوز غذای کافی در حدی که مورد نیاز بدن بنشاند… آنهاست، بدست نمی آورند. بهای موادغذائی شاه که نه از عمق نارضائیها خبر برای مردم نیکبختی ببار بیاورد و برای کرایه خانه، در میان اقلام هزینه زندگی، داشت مملکت، قدرت و یکپارچگی… سال گذشته | نه باورش میشد که دیگر مردم، از همه سنگین تر است اصلاحات ارضی با هیچ تدبیری او را باور نخواهند داشت، سال خرابی بود. سال آینده بایدسال آبادانی دهقانان از پا در آمده را به طرف شهرها فکر می کرد که با زبان نرم و گرم شریف باشد… در خرابی موفق بودیم.. باشد که کشانده است و ایران کشوری که می امامی می تواند اکثریت مردم را آرام و در بازسازی نیز به همان اندازه توفیق بدست توانست شکم مردم خود را کند.اکنون ساکت کند و با تیر و تفنگ نظامیان می | بیاوریم. و گلو نور و شیرینی سال نو، نصف ما يحتاج غذائی خود را از خارج وارد تواند اقلیت سرسخت و مبارز را برسرجای گل پیروزی باشد و نور امید و شيرينييك می کند بیکاری بتدریج توسعه می یابد و خود بنشاند و اگر آیت الله خمینی را هم از | زندگی خالی از تشویش… میزان آن به طرز وحشتناکی بالا می رود، حدود مرزهای غربی ایران دور کند، محیط سیں و صنعت ایران که قرار بود رقیب صنعت پر تشنج کشور را مهار خواهد کرد وهمه ” 2 > 9
یادداشتهای ناتمام یا نیمه کاره مسائلی را در برمی گیرد که هر لحظه درحال رنگ باختن و شکل عوض کردنند . اگر چه تاثیرات بنیادی داشته باشند . چرا که جامعه درحال دگرگونی است و میرود تا سرانجام بنیادهای تازه یی را به یاری خلقهای مبارز و انقلابی هـای اصیل جایگزین بنیادهای پوسیده پیشین سازد. هرچند که میدانیــم جهانخواران بیکار نیستند و به كمك عوامل دست نشانده و با استفاده از چرا رأی نمیدهم؟ آری یا نه؟ این «آری، یا نه» است و پای آدم را توی پوست گردو می گذارد: تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت. آری یا نه؟ شکی نیست که اکثریت مردم خواهند گفت آری، و قانون اساسی جدید را صحه خواهند گذاشت. اما در کنار این اکثریت اقلیتهایی نیز وجود دارند که تعدادشان از مرز میلیون یا دومیلیون فراتر است. اقلیتهایی را که لااقل میتوانند نظر سوم یا چهارمی داشته باشند. اقلیتهایی که متاسفانه گویا از یاد رفته اند و یا به هیچ گرفته شده اند. هرچند که این از یادرفتن یا به هیچ گرفتن عمدی، و در اصل ترس از نفوذ اقلیتهای مترقی به این شکل چهره کرده باشد. مسلم است که فاتحه رژیـم سلطنتی در این مرز وبوم خوانده شده است، و طبیعتا راهی جز جمهوری در پیش نیست. اما جمهوری انواع و اقسام دارد: جمهوری به مفهوم مطلق كـلمـه جمهوری دموكراتيك ملی، جمهوری اسلامی و… میبینیم که با توجه به شرایط امروزی لااقل سه نوع جمهوری می تواند مطرح باشد، و این هرسه نوع هواخواهانی دارد که علیرغم تمام تلاشها و بوق و کرناها نمیشود ۱۶ یادداشتهای ناتمام موج عظیم ارتجاع، میروند تا جای پای محکم تری در این سرزمین بیابند. برای آنها چه فرقی می کند که چه کسی یا چه گروهی پاسدار منافعشان باشد. آنها می خواهند حضور بلامنازع خود را با هر شکل و عنوانی که ممکن است تفهیم و تحکیم کنند. علاوه براین دست آوردهای قدیمی شان را از دست ندهنـد. پایگاههای ضد کمونیستی! میبینیم که درشرایط کنونی چندان هم ناموفق نیستند. به هیچشان انگاشت. دولت موقت بازرگان علیرغم چهره حق بجانبی که دارد، بی هیچ تردیدی در این مورد خاص که بیگمان مهمترین مسئله مردم پس از قرنها اختناق و استبداد است به نوعی دیکتاتوری متوسل شده است. آنهم در شرایطی که اعمال هرنوع فشار، کم بهادادن به دستاوردهای انقلاب است. ـ اگر بتوانیم انقلابش بنامیم! – . همانطور که گفته شد اکثریت مردم چشم بردهان رهبران دوخته اند و حتی چشم بسته به جمهوری اسلامی رای خواهندداده اما اقلیتهای مختلف سیاسی نیز ـ اگر فی الفور در وطن پرستیشان شك نكنيد . حق حیات دارند، و میخواهند در جامعه یی که رهبران فعلی اش اینقدر دم از آزادی و رعایت خواستهای دموكراتيك اقليت هـای سیاسی میزنند، واقعا آزادی. وجود داشته باشد و هر کس به هر رژیمی که مومن و معتقد بود رای بدهد. آقای بازرگان! میدانم که هر نوع اعتراض درباره رفراندومی که نتیجه اش از پیش روشن است آب در هاون کوبیدن است و کسی به آن ترتیب اثر نخواهند داد. بنابراین من بعنوان یکنفر ایرانی با این سئوال مواجهم که شرکت در چنین رفراندومی که نتیجه آن از قبل معلوم است درست یا دور از منطق است؟
بود. آموزش سیاسی، یا تحمیل عقیده !؟ به آزادی می اندیشیدند، وبه عقایدوایدئولوژی بودند با او به بحث پرداختند که «دوست های مختلف احترام می گذاشتند، و اگر به عزیز! سازمان چریکها موضعشان را بارها | به سرنوشت مسلمانها می اندیشیدند، چراکه شده آنانکه عجولتر بـودنـد رابطه اصلیشان با مردم، انسانی بود. آنها به او خندیدند، و آنانکه منطقـتـر این روزها از مقابل هر مسجدی که آزادی دلخواه دست می یافتند ـ که سرانجام و بارها در بیانیه ها وقطعنامه های خودروشن رد میشوی توماری میبینی بطول چندین دست خواهند یافت ـ به آموزش سیاسی مردم کرده اند. مهم این است که حتا اگر موضع آنها مورد قبول شما نباشد در حال حاضر میپرداختند، نه تحمیل عقاید و خواستهای مسائل مشترکی شما را به هم نزديك مي كند.» ده متر، و آدمهایی که از اتومبیلها پایین کشیده میشوند، تا با افزودن امضایی براین تومار موقعیت «صادق قطب زاده» را بیش از پیش در صدا و سیمای ایران تصویب و با دقت در چهره آقای قطب زاده نگاه کنید. تثبیت کنند. از سویی تفنگچیها را میبینی هیچ تفاوتی بین او و دیگر انسانها نیست. که پیروی کنیم با شما و در کنار شماییم. | و دیگری ادامه داد: دیکتاتوری که شاخ و دم ندارد «ما از هر نوع ایدئولوژی یا مذهبی و از سویی موج عظیم مردم کوچه و بازار فقط قدری دیکتاتور است. قدری که نه، را که به ناگزیر باید در این صف های طولانی بایستند. چرا که میخواهند در این جامعه زندگی کنند، و اولین شرط زیستن پذیرفتن کجای دنیا رادیو تلویزیون در اختیارقدرت بایستیم. مثلا آنچه بین ما مسئله مشترکی چرا که به منافع خلقهای ایران می اندیشیم و میخواهیم تا آنجا که امکاناتمان اجازه میدهد در برابر موجهای ارتجاعی بسیاری. بهانه این است که همیشه، در هر بی قیدوشرط عقایدی است که از بالا به پایین مطلقه است. از آقای قطب زاده باید پرسید است، مسئله ارتش است. ارتشی که چنان گذشته ای دارد سازمان پیدا می کنـد و | تحمیل میشود. اگر معترض باشی بلافاصله که چه کسی این قانون را نوشته است، برچسب میخوری: ضد انقلابی، کمونیست | چرا ما باید خود را در این شرایط ظاهرا بسیاری از عوامل وابسته آمریکا درباره کار آمده اند برسر انقلابی مثلا با فرانسه مقایسه کنیم؟ ر… بسیاری برچسبهای دیگر، تو می ایستی، دهانت کف می کند. می خواهـی بگویـی به شتر گفتند چه چیزیت مثـل طریق خطر بزرگی و چه بسا که از این را تهدید کند و…. آقایان! در وطن پرستی من شك نكنيد، اما همه کس است؟ گفت:… اجازه بدهید در ابراز عقیده آزاد باشم. چه دوست معترض گوشش به ایـن حرفها بدهکار نبود، و تعدادی از کسانی مانعی دارد که عقیده من مخالف، عقیده شما | منظور برهم زدن صف بود | که او به مخالفت برخاسته بودند وپیدا بود باشد. می ایستی، و بیهوده می ایستی، چراکه تو را جزء «پابرهنه ها» نمی دانند، یعنی هیچ که از سمپاتهای سازمان چریکهای در پارکینگ | فدایی خلقند تلاش می کردند تا بلکه از در نقشی در انقلاب نداشته یی رای بسا که بـه روبروی ستاد عملیاتی سازمان چریکهای راه منطق قال قضیه را بکنند، ونتوانستند. سیاست بازی وانتلکتوئل بازی متهمت کنند. فدایی خلق برپا شده بود گروهی نشسته | ضمن اینکه تعدادی دیگر خیلی خام با او فردی بر جمع. اجتماع کوچکی که > بودند و مسائل روزمره را تجزیه وتحليل | مواجه شدند. آنچه انکار ناشدنی بود نقش برهم آقای قطب زاده! من به وجود شما می کردند. بحث اصلی برسر رفراندوم در این جامعه معترض و مشكوك نيستم. اما بود، و نیز بر مفهوم «جمهوری» در شکلهای زنند: دوست معترض بود که به هر قیمتی از شما ذیصلاح تر در این جامعه بسیارند. مختلف. در میان این گروه تكوتوك آدم | میخواست آن جمع را درهم بشکند، اما شما کجا بودید وقتی که خیابانهای این هایی بودند که از هدفها و موضـع موفق نشد. مملکت از خون دانشجویان، و کارگران | ایدئولوژیکی سازمان چریکها چندان آگاه فرشی از خون شده بود. شما کجا که شاید ـ آگاه نبودند. اینها سئوال می بودید، وقتی که زندانها و شکنجه خانه هـا | کردند و آنها که بیشتر میدانستندپاسخ بازتابی برفریادهای انقلابی ترین و اصیل ترین | میدادند. بحث و گفت و گو مسیر طبیعی چهره های مبارز این مملکت بود؟ شما کجا خود را طی می کرد، و از برخورد عقاید بودید وقتی که به جرم مطالعه يك كتاب، يا برای آنها که ساکت بودند گوشه یی از دریافت يك اعلامیه انقلابی، فرزندان برومند مسائل طرح شده روشن میشد. تا اینکه این مرزوبوم را دستگیر می کردند و به یکنفر برخاست و ناگهان پرسید: موضع دخمه های ظلم و شکنجه میبردند؟ اینها همه مذهبی شما چیست؟ باید بگویید خدا را پابرهنه نبودند، اما به سرنوشت پابرهنه هـا قبول دارید یا نه؟ در این حال چهره اش میاندیشیدند. اینها همه مسلمان نبودند، اما برافروخته می نمود و رگهای گردنش متورم Waterme
ایران خلق ترکمن و تعیین سرنوشت در تعیین ترکمن صحرا را باید بر لیست مشکلات دولت از نوع کـردستـان و بلوچستان افزود. در پی مسائلی که بندرشاه سابق رخ داد روز یکشنبه ۳۰ هزار ترکمن در يك تظاهرات شرکت جستند رخواست های خود را که از جمله خلق ترکمن باید سرنوشت خود را راسا کنده بود، عنوان کردند. در قطعنامه ای که در پایان ایـن تظاهرات، صادر شد، آمده است که کلیه فرهنگیان و دانش آموزان بندر شاه سابق به مدت يك هفته دست به اعتصاب می زنند و بازاریان نیز سه روز تعطیل خواهند کرد. ایجاد ارتش خلقی و اداره پادگان ها بوسیله شوراهای انقلابی، تشکیـل دادگاههای خلقی، انتخاب روسا بوسيله شوراها، لغو کلیه دیون کشاورزی مردم منطقه، بازگرداندن کلیه زمینهای کشاورزی آنان و.. جزو خواستهای ترکمانان به تضاد در دستگاه رهبری بر سر رفراندوم سخنان آقای دکتر مفتح دربـاره رفراندم نشان دهنده تضادی است که در دستگاه رهبری بر سر برگزاری رفراندم بروز کرده است. آقای دکتر مفتح که بنابر گفته آقای «رالف شانمن، عضو شورای انقلاب است، هفته پیش در گفت و گوئـی با یکی از روزنامه ها گفت که رای دادن به هر | اعدام ۱۲ عامل رژیم سابق رستاخیز و معاون سابق رادیو و تلویزیون و مدیر عامل نوع جمهوری آزاد است. در حالی که همان روز امیرانتظام معاون نخست وزیر و سخنگوی ۱۲ تن از عمال رژیم سابـق، روز سه شنبه ۲۲ سابق خبرگزاری پارس، پرویز نیکخواه تئوریسین دولت گفته اسفندماه تیرباران شدند. جز یک تن بقیه چهارمین رژیم دست نشانده سابق، غلامحسین دانشی نماینده بود که شکل رفراندوم تغییری نکرده و در صورتی که رفراندوم با رای گروهی بودند که در تهران، در دادگاه انقلاب اسلامی سابق مجلس شورای ملی، منوچهر وثوقی افسر گارد منفی روبرو شد، سوال تغییر خواهد کرد. محکوم به اعدام شده اند. جاویدان، محمد نوید معروف بـه نـبوی شکنجـه گـر نیز فردای آن روز وزیر کشور توضیح گروه اول گروه نصیری بود و گروه دوم همان که ساواک، میر احمد کوچصفهانی شکنجه گر ساواک داد که در شکل رفراندوم تغییری حاصل سالارجاف در میانشان بود، گروه سوم همانکه قـاسم حسین شه کمانپور که با چند نام مستعـار مـرتكب صدها جنایت شده بود، عبدالله منوچهری قشقائی زبان پناه معروف بـه نـاسم سیاه در بـيـنشـان بـود و بود. نشده است و سوال همان است که معلوم است که برس شکل رفراندوم که چهارمین گروه نیز، اینان هستند: تروریست کمیته ساواک، حسین فرزین سردسته مورد اعتراض قشرهای وسیعی از مردم بویژه روشنفکران و آگاهان است . سپهبد نادر جهانبانی رئیس سابـق سـازمـان اشرار نوکر رژیم سابق. بین دستگاه رهبری نیز اتفاق عقیده وجود ورزش، سرلشکر محمدولی زندکریمی رئیس سابـق یک نفر دیگر استوار محمد آقا حسنی بود که در ندارد. اداره زندانها، محمود جعفريان قـائـم مـقـام حـزب تم تیرباران شد. ۱۸ 2009
دانشجوئی که برای مبارزه به ایران آمدو کمیته رفسنجان تیر بارانش کرد تحصن و اعتصاب غذا: اعتراض به اعدام رئیسی روز شنبه ۱۹ اسفند اتحـاديـه بیمارستان جان می سپارد. – کمیته رفسنجان میشد، شب را در دانشکده حقوق بسر دانشجویان مبارز انستیتو تکنولوژی جردن «محمود رئیسی» و همراهش را دستگیر و آوردند و صبح بخاطر پیش گیری از حوادثی اعلام کرد که دانشجویان این انستیتو به پس از يك محاكمه فوری او را محکوم و که ممکن بود فرصت طلبان پیش بیاورند، عنوان اعتراض به اعدام «ضد انقلابی، مبارز تیر باران می کند و شنایع است که انگشتان قرار اجتماع برای ساعت يك در مقابـل شهید محمود رئیسی و همچنین برای آزادی دست همراه او را قطع کرده اند دانشکده فنی گذاشته شد، در این اجتماع، بدون قیدوشرط مبارز دیگر، (که همراه می خواهند بکنند! ـ شنبه پیش، دانشجویان حاضران مجددا خواستار روشن شدن مواضع رئیسی دستگیر شده و ظاهرا کمیته رفسنجان و دانش آموزان پیشگام و مبارز در آمفی تئاتر دولت در قبال خـواستهایشان و همچنین و قصد دارد دستش را قطع کند) برای سه دانشکده فنی، نشستی برای روشن شدن آزادمنشی دولت و کمیته ها گشتند. روز به تحصن و اعتصاب غذا مینشینند. مواضع دولت در قبال این مساله برپاداشتندو یکی از حاضران در جلسه درباره محمود رئیسی، دانشجویی که برای خواستار جلوگیری از اعمال غيردموكراتيك رئیسی و همراهش می گفت: قانون عطف مبارزه در راه دستیابی به استقلال و آزادی مانند بر هم زدن نمایشگاههای عکس چريك_ ماسبق نمی شود، دولت اکنون ظاهرا نه قانون تحصیلات خود را نیمه کاره گذاشته و به های فدائی خلق و حمله ماموران به اساسی و جزایی و حقوقی را قبول دارد ونه ایران بازگشته بود، روز ۲۱ بهمن با كمك کتابفروشی ها و جمع آوری برخی کتب در قوانین جدید و شرعی را به تصویب رسانده پسردایی خود به بانك بازرگانی رفسنجان بعضی از شهرستانها، همچنین انتصابات، است. پس طبق چه ضابطهئی این اعدام و حمله می کند، برای به دست آوردن پولی که اختناقی که در دبیرستانها اعمال میشود و قطع دست (اگر صورت گرفته باشد) انجام با آن به تهیه اسلحه برای مبارزه بادشمن سانسوری که در رایو تلویزیون است، شدند. شده است؟ پردازد، که گویا کارمندان بانك پول را در دانش آموزان دبیرستانهای مختلف همراه با تحصن و اعتصاب این گروه، اختیارش می گذارند، ولی در موقع خروج از نیز بمنظور اعتراض در محوطه دانشگاه يك زنان مبارز نیز، پس از اجتماعات و راهپیمائی۔ بانك بخاطر فریاد یکی از کارمندان مردم راهپیمایی انجام دادند که با حمله عده ئی هایی که عملا به نتیجه رسید و دولت اعلامیه یی به تعقیب آنها می پردازند که در اثر يك صادر کرد، به اینان پیوستند. گرچه از جانب اتفاق ساده و شليك گلوله یی که سهوا از اسلحه محمود رئیسی خارج میشود یکی «تحصن به توافق رسیدند، و گروههای تهدید میشوند و مورد آزار قرار می گیرند. گشتند.. روبرو در پایان این نشست همگی در مورد گروههای تندرو، مدام این جمع و پشتیبانانشان تعقیب کنندگان، مجروح و سپس در مختلف که شمار آنها بالغ بر ۲۵۰ نفر – . 4! ه ۱۹
۱۰۰ ریال تهران مصور جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۵۷ – شماره ۹ سال سی وشش – شماره مخصوص نوروز
۲۰ زیرذروبین غایب شدن ناگهانی احترام برومند، تنها گوینده زنی که از شب اول آزادی تلویزیون | روی پرده برد، سؤالها بسیاری را پیش آورده است. کاملا در اختیار گروه معتقد به انقلاب اسلامی گفته میشود چـون هفته پیش از آن آزاده وزیری نیز به رادیو منقل شده بود و خود در برنامههایی گفته بـود کـه «امکان کـار در است، در کیهان نیز خبرهایی است، انـجمن احمد شاملو، شاعر آزاده و محبوب نسل امروز تلویزیون برای او مفقود شده است» احترام اسلامی کارکنان کیهان تشکیل شده است که ایرانی، هفته پیش به تهران آمد، ظاهراً به سرنوشت کارکنان فنی را کاملا در اختیار دارد و برومند نـيـز قـربانی سیاست تـازه رادیـر تلویزیون شده است که اول به خانمها پیشنهاد به هیات تحریریه یک هفته مهلت داده است تا شد روسری سر کنند و جلو دوربین بنشینند، خود را با انقلاب اسلامی همگام کند و یا با چون نپذیرفتند، آنها را به عناوین مختلف دک تدابیر مقتضی با آنان روبرو خواهند شد. ایـن مهلت پیش از پایان سال پـایـان مـی گـیرد. رحمان هاتفی، که عملا از مدتها پیش کیهان ساعدی و براهنی و طاهباز و کسرایی و دیگران دچار آمده و گوشه سکوت انتخاب کرده است پیش از او ساعدی و براهنی با سروصدای بسیار آمدند و حالا به کنجی خزیده اند، طاهباز نـیـز زیـر فشارهای عصبی و روحی ناشی از دیدار آدمهایی که رنگ عوض کرده اند، کـارش بـه بیمارستان کردند. آن یکی به رادیـر، بـه خـانم برومند هم برای آن که عنوان نشود، چرا جلو پـرده نیست گفته اند به برنامه دوم منتقل می شوی. برنامه را در روزهای یک میلیون تیراژی سردبیری روانی کشیده است. دیگران وضع بهتری دومی که اصلا صحبتی از آن نیست. ندارند… است. پیش از این، علی اردلان، برادر همسر دکتر سنجابی وزیر دارایی شده بقیه هنوز کشف نشده است. البته ناگفته نماند، با مسالهی کمبود شخصیت که دولت بازرگان بـا آن روبروست، ظاهرا چاره یی جز این نیست. کرده بود، به بهانه مرخصی، غایب شده است و هم اکنون روزنامه را به سبک آیندگان یک ALDVIN شاپور بختیار، دکتر پاتریک بختیار، نیز شورای سردبیری اداره می کند. به صف پدر پیوست. تاکنون پدر او تنها کسی بود به دنبال دو سه دستگیری و اعلام نحوه گرفتاری جهانگیری شکنجـه گـر مـعـروف که جرات کرده بود مستقیماً بـه امـام خمینی حمله از میان کسانی که با انقلاب اسلامی «بور» شدند، ساواک ـ که گفته میشد یکبار دیگر نیز آورد و از استبدادها سخن گوید، دکتر بختیار در یکی نیز جواد شهرستانی است، شهردار سابق دستگیر شده بود، ولی سرهنگ تو کلی اورا نامه سرگشاده یی بـه امـام کـه بـخشی از آن در تهران که برای فرار از مجازات احتمالی، که فراری داده بود ـ اشکار گردید، دستگاه روزنامه لومـونـد چـاپ شد، بـه پـاسخگویی رهبر به دنبال فاش شدن پرونده خریدهای کامیون در کنترل تلفنهای ساواک و… در اختیار انقلاب اسلامی ایران برخاسته، آنـجـا کـه شـاپـور وزارت راه مطرح شده بود، استعفـای خـود را کمیتههاست و از آنها استفاده میشود. به امام خمینی تقدیم داشت و شایع کرد که دربـاره حقوقدانان به ایـن امــر بـه دلیل آن کـه بختیار را جانی خوانده بودند. منصوب شده است، حتی کارگران شهرداری را آزادیهای انسانی را محدود مـی کـ معترض اند. و بعید نیست روزهای آیــــنده مطرح سازند. گفته میشود عوامل ساواک و ضد انقلاب، برنامه پس از آن که کمیته امام گروهی را مامور کرد واداشت تا به او، در روزنامهها تبریک بگویند. اما تا در اختیار رسول صدر عامـلی خبرنگار هیچکدام از این حیلهها نگرفت و توسلی مسئول اطلاعات باشند که همزمان با حضور امام در موقت شهرداری تهران مشغول رسیدگی نوفل نـوشاتو در پاریس بـود و بـا سیداحمد به کارهای سابق است. خمینی ـ فرزند امام ــ آشنایی داشت، تصفیه بر سر کار قرار گرفتن بستگان افراد انقلابی حساب شده یی داشتند تا از حرکتهای بزرگی در روزنامه اطلاعات صورت گرفت، ادامه دارد. اینک بــرادران دکـتـر یــــزدی و آزادیخواهانه زنان و کارگران سوء استفاده کنند و بر اساس آن دیگر علی باستانی، احمد شهیدی، بنی صدر بـه مـعاونت وزارتخانههایـی دولت را به اعمال خشونت بکشانند، ولی رسول ارونقی، نوری، علیرضا نوری زاده، رسیده اند: کشاورزی و دادگستری. داماد دکتر عقب نشینی بموقع دولت و روحانیون از مـواضع سیاوش سیروس، بهرام افرهی، فیروز مجللی، یزدی، روحانی مسئول سفـارت ایران در قبلی، با آگاهی جلو پیاده شدن طـرح آنـها را با همایـون فـروزان، احمد مـرادی، و … در واشنگتن شده است. زن برادر قطب زاده، در گرفت. مجموع ۲۱ تن به موسسه راه داده نشده اند. تلویزیون حـلال همه مشکلات شده است. بدنبال اطلاعات کـه ایـنک مستقیما و درعین حال فریدون بازرگان نیز سمتی گرفته
هفته زنان هفته، هفته پیروزی برای زنان و برای دولت بود. برای زنان. چون ایستادند و از سنگ و کلوخ نهراسیدند که از آسمان می بارید. از تهمتها هم. زنهای سرخابی و پالتو پوستی هم راهبر آنان نبودند. برای دولت: که با یک عقب نشینی بموقع و حساب شده، نشان داد، آزاده اندیش است، خشک و تعصبی نمی اندیشد و به واکنشهای جامعه ارج می نهد. هفته، هفتهی زنان بود. ما خواندیم: خواهرم، نامت بزرگ! همتت بلندا نه عروسکی، نه برده یی عفت تو، دانش تر، پوشش تست ما بزرگ زنان چادر به سر دیده ایم ما چریکهای بی روسری هم دیده ایم، که پشت رژیم را به خاک رساندند. خواهرم. نامت بزرگ بادا F p
زنان،يك هفته در کشاکش حجاب میهن جزنی: حجاب در این مقطع تاریخی مسأله ما نیست خشكاندیشان زنان را كتك زدند و برای آنان چاقو کشیدند رادیو تلویزیون ناگزیر به پخش اجتماعات زنان شد دولت در برابر مساله حجاب عقب نشینی کرد چرا با حجاب و بی حجاب را به جان هم انداختند؟ حجاب، این هفته مساله ساخت. گفت پیروزی به همراه داشت، مشت ناآگاهان و تلویزیون پخش میشد یا در مطبوعات وگوها برانگیخت، مجادله ها بوجود آورد و ضد انقلابیان ـ که خود را به کمیته امام انتشار می یافت اثری بر این گروه نگذاشت سرانجام به تظاهرات وسیع زنان کشیده شد، کمیته انقلاب و کمیته های دیگر میچسبانند ـ و آنها همچنان به شعار حزب فقط حزب الله وما پيروقر آنیم ـ بی حجاب نمیخواهیم، ادامه و دولت و طرفداران حجاب اسلامی را به را باز کرد. عقب نشینی واداشت، بدانگونه که تلویزیونی مساله حجاب، از آن رو اهمیت داشت دادند و در عین حال ناسزاهای نگفتنی و که اختناق و سانسور بر آن حکمفرماست که اولین حرکتهای عملی پس از انقلاب را نشنیدنی نثار زنان کردند. ناگزیر از نمایش فیلم تظاهرات زنان شد. و سبب گردید و نشان داد که انقلاب جـان زنان که قصد داشتند روز پنجشنبه کسانی آمدند و گفتند که منظورشان چنین دارد، زنده است، حرکت می کند، نمی ایستد، در اطراف کاخ نخست وزیری اجتماع کنند، متوقف نمیشود. انقلاب پایان نیافته است. تا آنجا بارها و بارها موردحمله و ضرب وشتم دور از انتظار وستودنی و چنان نبوده است. همه چیز با سخنرانی و گفتار آقای اشراقی در رادیو آغازشد. هرچند این خشك اندیشان و متعصبان بودند که جنجـال برانگیختند یا جنجال را سبب شدند. ۲۲ ه > ” – بیخبران قرار گرفتند و به آنجا که رسیدند، افراد تفنگ بدست که گفته میشود کارت حرکت زنان در آن وسعت و استواری، کمیته داشتند شروع به تیراندازی کردند. دور از انتظار، بیمانند وستودنی بود. آنان این عمل در ذهن بسیاری از زنان و رهگذران پنجشنبه ۱۷ اسفند روز جهانی زن با فریادهای خود حکومتی را که از پشتیبانی به عملیات نظامیانی شبیه بود که در روزهای بود. این روز برای همه زنان دنیا روزبزرگی توده های میلیونی برخوردار است، به زانو در حکومت نظامی برای پراکندن اجتماعات، شروع است و برای زنان ایران که دوشادوش مردان، آوردند، البته پیداست که این توده های به تیراندازی می کردند. زنی می گفت: این با انقلاب از بند رسته، روزی بزرگتر میلیونی، این بار و برسر این مورد، از نشابه آن است که دولت انقلابی هم اگر بسیاری از زنان کشور که صفت مبارزه بر آنان حکومت هواداری نکردند واین اشتباه موفق نشود مردم را با تیراندازی هوائی برازنده است، در دانشگاه و بیرون دانشگاه حکومتیان بود که برجائی انگشت گذاشتند پراکنده کند، به روی آنان آتش خواهد گرد آمدند تا برای نخستین بار روز واقعی که نباید. برجایی که مساله ای نبود. گشود.» زن را گرامی دارند. روزی غیر از ۱۷ دی. روز پنجشنبه ضد انقلابیان و فرصت همه و همه اینها سبب شد زنـان پیش از آن و صبح همان روز، مساله طلبان به جان هزاران زن خشمگین افتادند عاصی شوند و توجیهاتی هم که از رادیو و حجاب مطرح شده بود. حجاب اسلامی. با این در مقابله با حجاب به تظاهرات دست زده تلویزیون پخش میشد، نه تنها از تعداد که: «حجاب شرافت خانمهاست، کرامت بودند. در دانشگاه و خیابان شاهرضا (مرحوم ناراضیان نکاست، بلکه بر تعداد آنها افزود. خانمهاست، شخصیت خانمها است.» والبته شاهرضا: که هنوز اسم دیگری رویش بویژه آنکه رادیو خبر اجتماعات را پخش منظور حجاب اسلامی بود و زنان که سالها، نگذاشته اند) زنان را مورد تحقیر و آزار نمی کرد. این خود سبب شد که دانش آموزان خود حجاب خود را برمی گزیدند و اعتقاد به قرار دادند و در جاهای دیگر به كتك زدن روز یکشنبه در محوطه تلویزیون گردآیند حجاب فطری داشتند، این را برنتافتند وفریاد آنان پرداختند و چنان کردند که زنی از و چندان علیه رادیو تلویزیون انقلابی شعار بر آوردند و سروصدا کردند و مجموع همه فرط وحشت گفت اگر این اسلام است، من دهند که رئیس آن ناگزیر به ادای توضیحات اینها به تظاهرات بزرگی بدل شد که چند از اسلام بر می گردم. و قول پخش فیلم تظاهرات شود و روز ادامه یافت و سرانجـام بـرای زنـان که دید شد، اما غریب آنکه اعلامیه هایی که از رادیو پس از آن نیز با توجیهات غیرمنطقی و غیر
اصولی که بوسیله دو تن به مدت طولانی اینگونه کارها آماده اند سعی در حمله به با گلوله های برفی و سنگ و چوب زنان را داده شد، مردم را عصبانی و به اصطلاح «کفری» خانمها نمودند. ماموران کمیته مجبور به مورد حمله قرار دادند و بر روی آنان آب دهان کرد. بگونه ای که روز دوشنبه نیز زنان دخالت و تیراندازی هوایی شدند، چرا؟ چرا انداختند تا آنجا که ماموران مسئول دانشگاه دانشگاه اجتماع کردند و هنوز پیدانیست باید به تیراندازی می انجامید؟ چون «زنان» زنجیر درهای دانشگاه را شکستند و همچنان که این قضیه به کجا ختم شود. اجتماع کرده بودند؟ و یا چون خواهان طبیعی- لطف بی پایان همرزمان دیروز زنان ودشمنان برخی از شعارها که در راهپیمائی ترین و ساده ترین حق يك انسان، یعنی انتخاب امروز آنها ادامه یافت. های زنان داده شد، شنیدنی و عمیق بود: نوع پوشاك بودند؟ خانمها حجاب اسلامی داشته باشند، «حجاب ما، صداقت و پاکی ماست». «مازنان در بعد از ظهر روز بزرگداشت زن، هیچ گونه تزویدی برای آنها نیست، اينيك ایرانیم – دربند نمی مانیم» و چه دردناك پاسخ اتفاقها، تکرار شد، تکرار شد و زجر و درد حکمی است که رعایتش برعهـده خـود – برو گمشو آورد. چوبها و چاقوها و دستهای هرزه از خانمهاست. آقایان هم که رعایت موازین را میشنیدند که: «عروسك فرنگی – در این شعار نکته ای نهفته است که آستینها بدرآمد و هدف مشترك همگی آنها در نهی بکنند و هیچگاه کسی را ناراحت و ناراحتی را به «آنصورت» برای کسی با آن موافقند. این شعار به برخی از زنان شکل گرفت و خشم گره خورده در گلو، بوجود نیاورند، اینهم باز قسمتی از سخنان مطمئنا بسیاری از زنان آزاد از حجاب نیز زنان بود. آنچنان زنان را آزردند که فریادها نکنند آقای اشراقی است. آنهایی که سخنان آیت الله خمینی نا آگاهان، مرتجعین و فرصت طلبان، اگر دستاویزی نداشته باشند چگونه می توانند به این آسانی و باکمال وقاحت و با ا اشاره می کند که بی تردید مورد قبول عامه سرازیر شد. مردم نیستند. زنانی که جلف و سبك بيرون می آیند و عور و لخت می نمایند. اما زنانی را شنیده اند، به یاد ندارند که ایشان گفته که برعلیه حجاب شعار می دادند، از این قماش باشند: «یا روسری یا توسری نبودند، جلف پوشی و سبك مغزی در وجود آنان و به چشم دیده شد، مردی با گفتن این بی پروایی آنچنان اعمالی را انجام دهند؟. جائی نداشت. آنها پوشش متعارف سنگین این که: به گفته خمینی: یا روسری یا براى يك مرتجع کلمه «حکم» و زنان ایرانی را در نظر داشتند. توسری، آنچنان در فرق دختری کوفت که «به آنصورت» دقیقا مجوزی است که بوسیله خبرنگار تهران مصور که در بیشتر او برزمین افتاد انعکاس سخنان رهبر و آن میتواند هر آنچه در ذهنش می گذرد، این وقایع حضور داشت، درباره تظاهرات روز آقای اشراقی بسیار بود و بسیارتر از آن نوع صحیح تصور کرده و به آن عینیت بدهد. پنجشنبه چنین نوشته است: برداشتهای مردم از این سخنان. زنان به خشم آمده اند، سختهم. و … و سنگهایی را که تا چندی قبل با توجه به تذکراتی که رادیو همانشب این خشم از اجحافی است که عملا در حقشان باكمك زنان، جهت حمله به دشمن مشترك به مردم داد، جمعه میبایست شکل دیگری روا داشته اند و بقول خودشان: «در طلـوع جمع می کردند، اینبار بسوی خانمها پرتاب بخود می گرفت، نه مانند پنجشنبه یا بدتر از آزادی، جای حق خالیست کردند. و آب دهانی را که از خشم در برابر آن. دشمن برزمین می افکندند، نثار صورت آنان درهای دانشگاه، که زمانی سنگر نمودند، وقتیکه راه را بستند، آنها با آرامش آزادی لقب گرفته بود، به روی زنانی که خشم زنان و باز خشمگینند. این را میتوان از به حالت اعتراض در آن هوای سرد و برفی مقابل دانشکده فنی اجتماع کرده بودند، با نگاهشان، از سخنشان و از فریادشان به برزمین نشستند. مرتجعینی که همیشه برای زنجیر قفل شد؛ و مرتجعین و فرصت طلبان آسانی فهمید. خبرنگار تهران مصور، درباره ۲۳
حجاب با چندتن از زنان ـ چه مشهور و چه حجاب بزنند. نه جانم موافق نیستم! آگاه شوند، پند بگیرند و به انقلاب ایران متعارف – گفتگوهایی داشته است. این خانم میهن جزنی اظهار داشت: امروز لطمه نزنند وفراموش نکنیم که امپریالیسم | است. گفت و گوها، نشان دهنده خشم بیحد زنان که فریاد حق طلبانه تمام مردم میهن ما هنوز مترصد فرصت است. دیوارهای سهمگین ارتجاع را فرو ریخته بهرحال خشم زنان با اعلامیه ایی که | پرستار ۴۵ ساله ای می گفت: «در است و امروز که زنان قهرمان ما توانسته اند از طرف آیت الله خمینی صادر شدتا حدودی | واقع مسئله حجاب، صرفا برای کوبیدن دوشادوش مردان پرچم پرافتخار انقلاب را فروکش کرد، آیت الله خمینی این جنایتد زنهاست، برای خنثی کردن نیروی واقعی بردوش بکشند با کمال سربلندی شاهـد کاران وخیانت پیشگان را که گاه(متاسفانه) | زن و بستن دست او. حجاب اجباری منجر دستاوردهایی از این انقلاب هستیم، مازنان تحت عنوان مامور کمیته اقدام می کردند، | به نگهداشتن زن در تاریکی و ایجاد خفقان در تمام سالهای دیکتاتوری تحت شدید محکوم کرده و از ماموران انقلاب خواستند برای اوست و این بدترین ضربه است. من ترین فشارهای اختناق و ستم بوده ایـم سریعا با آنها مقابله کرده و از اعمالشان آنقدر خشمگین و ناراحتم که حال نمی- خصوصا زنان زحمتکش و کارگر ما دوشا جلوگیری کنند. توانم ریشه واقعی و عمیقی را که منجر به دوش برادران، بهمان شدت استثمار می اتفاقی بوده؟ دور نگاه داشتن زن از مسائل میشود بیان شده اند و از حقوق اولیه يك انسان نیـز محروم بودند واينك آرزوی ما زنان دستیابی آنچه در چند روز اخیر علیه زنان کنم.» خانم ۳۲ ساله معلمی می گفت: به آزادی واقعی و گام برداشتن در راه دیده ایم، نمیتواند اتفاقی باشد، هرفرد مسائل بسیار مهمتری وجود دارد، ماننـد پاره کردن تمام زنجیرهای ستم طبقاتی و آگاهی می تواند تشخیص دهد که اینان مبارزه با سرمایه داری وابسته ومسائل حاد ارتجاعی گذشته است و این امر بدون اینکه چه افرادی هستند. مزدوران توبه کرده،در سیاسی کشور. نباید گذاشت که همه چیز زنان هم در تمام شئون با مردان شرکت کجای شهر هستند؟ آیا مخفی شده اند؟ | تحت الشعاع مسائل سادهایی مانند این ریا فعال داشته باشند میسر نخواهد شد. وهمين مزدوران ناشناخته و توبه نکرده در کجایند؟ | کشمکشهای داخلی مانند رویا روی قرار همگامی برابر زن ومرد است که میتواند آنها هم مخفی شده اند؟ دادن، مذهبی و غیر مذهبی خلاصه شود. در ساختن يك ايران آزاد و دموكراتيك چه کسانی خواهان دودستگی، در خانم استاد دانشگاهی می گفت: ما مفید واقع شود والا پیروز نخواهیم بود. بين صفوف زنان ومردان، آنهم نه به شکل برعلیه چادر نمیجنگیم، مابازور میجنگیم، چپی وراستی، مذهبی و غیر مذهبی می ما با جبر میجنگیم، به ما می گویند رضا این است، که ما تضاد خلقهای ایران را توانند باشند؟ شاه برداشتن چادر و کشف حجاب را اعم از زن ومرد ویا امپریالیسم جهانخوار در دانشگاه پنج نفر را هر روز می- تحمیل کرده است، درست، ولی آیا این را نادیده بگیریم و تمام انرژی و قوای خود دیدیم که چگونه عده ای را رهبری می عربها نبودند این نوع حجاب را بما تحميل را صرف کوبیدن یکدیگر بکنیم و مسئله کردند تا به زنان و گروه آذربایجانیها کردند؟ و حال چکار می کنند، آیا اینهم حجاب در این لحظه تاریخی مبرم تـریـن روز جمعه قرار بود اجتماع داشته باشند مسئله ما نیست و حجاب زن به معنی لغوی حمله کنند و از آقای پاسداری شنیدیم که تاثر عميق من در این مقطع تاریخی خود به نوعی تحمیل نیست؟ خانم ۳۵ ساله خانه داری می گفت: حجب و آن پوشیدگی باطنی و واقعی زن خشمگین و متاثر می گفت: یکی از آنها را نمیدانم، نمیدانم، فقط دلم می خواست، است واینكه يك زن میتواند بدون حجاب میشناسد، ساواکیست، به کمیته معرفی مسلسلل میداشتم، مگر زور را با زور ظاهری به بهترین حجابهای عصمت وشرافت شده ولی متاسفانه پس از ۴۸ ساعت آزاد جواب نمی گویند؟ کنار چشمش از مشتی و نجابت مستور باشد، خصوصا که در قدیم شده است و هر روز در دانشگاه با ایادیش که روز قبل از باصطلاح «مردان» خورده شاهد بوده ایم از چادر و باصطلاح حجاب پرسه میزند. (او معتقد بود که ساواك بود، بشدت کبود ومتورم بود. برای اطلاع برای انجام چگونه کارهایی استفاده می- مجددا سازمان یافته و قدرتمندترین نیروی از نظرات دیگران، سعی شد با آنان از کرده اند. از این جهت است که می گویم فعلی کشور است) چه آسان می خواهیم طریق تلفن تماس گرفته شود. خانم هما ناطق مردم را از نقطه نظر چپ وراست، و سپس فراموش کنیم توبه گرگان، مرگ است. (استاد دانشگاه) اظهار داشتند که مصاحبه با حجاب و بی حجاب به جان هم انداخته اند اگر به شعور انقلابی رسیده ایم، اگر خود نمی کنم، خشمگینم، میخواهم فریاد بزنم، و خدای ناکرده توهینی به زنان مبارز و را آگاه میدانیم، چرا آنان را از میان در راهپیمایی شرکت کنم و یا شاید اصلا… دانشمند و زنان نه کمتر از مردها کرده اند. خودمان طرد نمی کنیم؟ و آیا تمام سدهائی خانم متقی سخنران مذهبی می گوید:نه امیدوارم افرادی که در اطراف و که بخاطر از بین بردنشان جنگیده ایم نابود به این شکل موافق نیستم، باید بگذارند جـوانب پیدا میشوند و سوءاستفاده از شده اند؟ و فقط مسئله حجاب مانده است؟ فرهنگ جامعه رشد کند ر بعد حرف از رهنمودها و نصایح رهبر مذهبی می کنند، < ۲۴
2000 …
آزادیان آزادی جامعه

مقالات ایران، یک لوله آزمایش بزرگ درصورت ناکامی دولت موقت، تنهاعاملی که جلو کودتای نظامی راست گرا را می گیرد، جنگ داخلی است! ایران ما و ما ایرانیان اکنون دريك لوله آزمایش بزرگ قرار داریم، و جهانی از غرب وشرق – چشم انتظار نتیجه این آزمایش. انقلاب ایران نه تنها برای ما ایرانیان که برای جهانی بی معیار وبیبنیاد يك بنياد تازه است، يك معيار ویژه است از اینرو در حقیقت حرکتی سرنوشت ساز برای دیپلماسی جهان ۔ آنها که مستقیما از آن زمان میبینند، و آنان که سودمی برند – موفقیت ایران در این آزمایش ساختن جمهوری اسلامی – بيشكسرنوشت سازترین رکت سیاسی در جهان پس از جنگ جهانی حر دوم خواهد بود. 9 آری، اينك ايران در مهمترین لحظات زندگی خود ـ که در آن هیچگاه كوچك بی اهمیت نبوده است ایستاده و جهانی را دلمشغول خود دارد. و این اغراق و گزافه نیست که می رود تا فصل تازه یی در کتاب سیاست جهان، لحظات سرنوشت سازی برای جهان سوسیالیسم (اردوگاه شرق)، روزهای بی نهایت پراهمیتی برای جهان اسلام وتشيع بنیاد نهد. ۴- برای ما ایرانیان، این حادثه، يك تکان تاریخی با ابعاد بہت انگیز است، چرا که ناگهان باید به تغییری مهمتر از تغییراتی که معمولا در پی تغییر يك حكومت، يايك رژیم در پیش است، تن دردهیم. این دیگر گونی خودخواسته، تبدیل شدن از يك جامعه غربی و درحال پیشرفت ـ با معیارهای اروپائی . جامعه مصرف، جامعه اسراف،جامعه مادی گرا و تجمل پرست و عمیقا دچـار معيارهـای ناسیونالیستی، به يك جامعه توحیدی که مطلوبش حکومت على علیه السلام بـاشد جامعه یی که تمام معیارهای غربی پیشرفت چرایی این ادعا را در بخش هـای گونه گون جستجو کنیم. اگر انقلاب اسلامی مسعود بهنود ایران، به تمامی به نتیجه رسد و ایران که | بزرگ است و معیارها را بهم میریزد. را رها کند، زندگیها در عمق دیگر گون شوند، جامعه بی بندوبار به جامعه یی مطلقا دريك همه پرسی جمهوری اسلامی را برمی | معیارهای ذهنی را. گزیند، به جامعه یی توحیدی بدل شود. بند ۲- برای اسلام حادثه ییست، باور بسته و روحانی، جامعه شبهای خوشگذرانی های خود را با جامعه طاغوتی ببرد. این | نکردنی و در تاریخ دین محمدی، از بزرگترین و عیش، به جامعهی شبهای رازونیاز و نماز حوادث است، دست کم تنها آنرا با رویداد بدل شود، معیارهای ملی را رها کند، به اتفاقها خواهد افتاد. ۱- برای ایران، يك رويداد بزرگ | های صدر اسلام می توان قیاس کرد. چرا معیارها و سنتهای اسلامی برسد، یکباره با است چرا که در پی ۲۵ قرن ـ کمابیش و که جز حکومت کوتاه مدت مولا امیرالمومنین نقطه هایی از تاریخ خود را که سالها به آن با فواصلی که معمولا در تاریخ سازی در نظر | پیشوای بزرگ شیعیان جهان، حکومتی چنین بالیده بدرود گوید و به فقهای خود بنازد. گرفته نمیشد ـ شاهنشاهی، که جز یکی | تجربه نشده و اينك پس از نزديك ۱۴۰۰ پشت به نيويورك، رو به سوی مدینه پیامبـر دوسال، در بقیه این مـدت دچار استبداد | سال در آستانه قرن پانزدهم اسلامی، آن اسلام. این دیگر گونی اگر با تمام ابعاد موروثی بوده است، به حکومتی منتخب می حادثه تکرار میشود. اهمیت این رویداد آن صورت پذیرد، برای انسان شناسان، مورد رسد که هراز گاه باید خود را در معرض برای تاریخ اسلام با این محاسبه در یافتنی تازه یی برای تحقیق و تفحص خواهد بودچرا قضاوت رای عمومی قرار دهد. و این حادثه این تکان ناگهانی که با معیارهای فعلی از دست کم به جهت آنکه پس از نزديـك ۳- برای مذهب تشیع نیز سرنوشت | تحمل بشر خارج است: از این رو، به آن ۲۵۰۰ سال برای نخستین بار رخ میدهد، | ساز است و هم برای معتقدان به ولایت فقیه، روشدن. از همین رو، از همین حالا هزاران ۲۸ جو – – تاریخ حکایت از آن دارد که علمای تشیع، برای رسیدن به حکومتی عادله، همواره از هنگام شهادت مولا، باحکومتهای وقت در مبارزه بوده اند و کافی است نگاهی به تاریخ این مبارزات بیندازیم تا در آن بزرگانی ببینیم و لحظاتی بزرگ را پیدا کنیم که پیشوایان شیعه، به فروانداختن حکام قدرتمند و ایجاد حکومت عدل اسلامی بسیار نزديك شدند، ولی هیچگاه موفقیت از آن آنهـا نبود، و یا این را هدف خود قرار نداده بودند. پس، رویداد بزرگ تشیع خواهد بود. “
انفر گذرنامههای خود را گرفته اند و می طولانی تر است و حضورش مطمئن تر سهل دیگران جمهوری اسلامی ایران، خـواهـد گیرند! است، ایران خود پایگاهی میشود، برای يك توانست بخوبی و بی نیاز به سلاحهای فوق ه برای روحانیت ایران، لحظاتی | محصول تازه و شیرین که می توان باصدور مدرن خشونت پلیسی و حکومتی خونخوار، رگ است. نخست از آنرو که ایران، | آن به نقاط دیگر منطقه، هم به دشمن ضربه ای شوروی را از دستیابی به خلیج فارس محروم به دلایل بسیار قابلیت آنرا دارد، که با | کاری وارد آورد، هم مناطق زیر نفوذ را کند و مهمتر از آن با صدور تمایلاتی از این تغییر جهتی بسوی مطلوب آنان مرکز | گسترش داد. دست، حلقه یی عایق بدور دشمن بـزر رگ تحولات و تبادلات اسلامی جهان شود. انقلاب اسلامی ایران، عنصری را که شوروی ـ بکشد و ضعف جناح جنـوبـی مرکز تحقیقاتی، دانشگاهی، علمی، دینی، برای تکنوکراتهای واشسكتن نشین ـ که تا «ناتو» را جبران کند. زیارتی و… اینها همه نفوذی بی تردیدبرای | آخرین لحظات از شاه حمایت می کردند – در برابر این حسن غریب باورنکردنی، روحانیت ایران خواهد داشت، که نقش ناشناخته بود، به چشمشان می نشاند، که البته چه باك كه نفت بدان راحتی و اطمینان پیشین تعیین کننده در عالم اسلام بازی خواهـد | هیچگاه از چشم وزارت مستعمرات انگلستان، نرسد. بیش از غرب، ایران نیازمنـد نفت کرد و در عین حال برای روحانيت يك فرصت | از سالهای سال پیش، دور نمانده بود. پول آنست. و چه باك كه آنهم سلاح با پول حکومت است، آنهم روحانیتی که سالهای | سیاست پیشگان هارواردی که تا آخرین نفت خریداری نشود، می توان سلاحها را به سال به زور و به حیله و گاه با خشونت از لحظات تصور می کردند، مردان بنیانگذار مصر و چند کشور دیگر فروخت. سئوال حکومت دور نگهداشته شده، هیچگاه حتی | این انقلاب و طراحان آن ـ همراهان امام – بزرگ، در اینجا، این می تواند بود که اگر در دورانی که خود نهضتی را پایه گذاری | زیر نفوذ چپها قرار خواهند گرفت و امکان ایران در ايجاد يك محيط امن در پناه عدل کرده و آنرا قوام بخشیده اینچنین به | رشد آنها می رود. اينك در عمل دریافته اند اسلامی موفق نشود، یعنی در لوله آزمایش، قدرت حکومتی و اجرائی نزديك نشده است. که انقلاب به تاکید اسلامی ایران، در ذات مواد آن اثر را که استاد میخواهد نکند، به زبان دیگر شخصیتهای مبـارز | خود، با کمونیسم در جنگ است و امکان چه روی خواهد داد؟ روحانی پیشین ایران، رسالت خود را در رشد به آن نمیدهد و در این راه هیچ سازش بی تردید خطر در همین جاست. ناموفق حد دفع ظلم خلاصه کرده بودند، نه بیشتر. و گذشتی را نمی پذیرد. حتی وقتی که تازه ماندن حکومت موقت و آینده در به دست همانند بهبهانی، طباطبائی، خیابانی، مدرس و از جنگی همراه با دشمن مشترك فارغ شده گرفتن مملکت و براه انداختن چرخها و ایجاد آرامش و شروع به بازسازی. آنچنان منافع و اما شرق. مسکو که تا غرب را در خطر می اندازد، که بی تردید باید کاشانی. شاید از این میان تنهاسیدجمال الدین | باشند! اسدآبادی باشد که چنین خیالی داشت و موفق نشد. خیال ولایت فقیه و ایجاد جامعه | آخرین لحظات از شاه حمایت کرد و تا در در انتظار يك كودتای نظامی دست راستی عدل اسلامی. و ایجاد اتحادیه یی قوی از | نرفت، و مردم در تهران و پشت گوش سفارت و به احتمال بسیار، فوق العاده خشن – باشیم. ایران، عثمانی، ـ پاکستان وافغانستان امروز | مسکو دم نگرفتند «شاه فراری شده…» در آنان که تصور می کنند. دشمن اصلی شام شام و شیخ نشینها، حلقه یی که جنوب غربی | برنامههای فارسی رعایت او را می کرد، تنها رفته است و بافلج کردن این حکومت خواهند از آنجهت از رفتن شاه می توانست خوشحال توانست، به يك جامعه سوسیالیست ایده آلی شوروی را بپوشاند! ۶… و شاید مهمترین تاثیر موفقیت | شود، که در همسایگی خود حکومتی تادندان بر اساس حفظ منافع طبقه کارگر و زحمتکش | انقلاب ایران درغرب است.دنیای سرمایه داری | مسلح از سلاحهای آمریکائی،مناطق جاسوسی موفق گردند. نه تنها این امکان وجود ندارد، چشم خود را اينك به ایران دوخته است. | آمریکائی، مستشاران آمریکایی و… نبیند، بلکه در پی سقوط این دولت و پیدا شدن چرا که می تواند يك امتياز مثبت وفوق العاده | اما کرملین هشیارتر از آمریکا بود و آشناتر امکان ایجاد آن نظام، از دور تنها چیزی که بزرگ در کارنامه غرب در برابر شرق | به مسایل، بنابراین بجای شادمانی بیمورد، می تواند جلوى يك كودتای نظامی – بیش و بگذارد . در نتیجه در کارنامه کارتر آنهم | به جمع کردن بال وپر خود و پرداختن به یا کم، تکرار ۲۸ مرداد ـ را بگیرد جنگ در نزدیکی امتحان ثلث سوم که چیزی به | مسلمانان خود، که اتفاقا تماما در ایالات داخلی خواهد بود. جنگ داخلی، تا از دل انجام آن نمانده: انتخابات ریاست جمهوری! | نزديك خاك ايران جمع آمده برخاست، تا ایران، بلکه بتوان استانی را بیرون کشید درصورت پیروزی این انقلاب، غرب نقطه ضعف بزرگ خود را که حضور ۱۴ و يك پرچم و يك صندلی در سازمان ملل از ایران سرزمینی که زیر نفوذ واسارتش | میلیون مسلمان باشد از پیش چشم ایران و يك سرود و مهمتر از همه يك موى دماغ به فساد و بن بست رسیده بود وقاعدتا پس | اسلامی دور کند. برای غرب، از آن ساخت. از ۲۵ سال غارت ثروتهایش وحمایت آشکار مسکو، اينك تنها بدان دلخوش می- اينك، در آستانه تاریخ ایستاده ایم. از يك نظام غیرقانونی در آن، هنگام بیداری | تواند بود، که با نبودن يك سازماندهی قوی | این جهان سومی تکیده معصوم، با سرنوشتی مردم باید منافعش در خطر می افتاد، ـ شاید | نظامی تسلط جو در ایران، بتواند منطقه و در محتوم، تا آنجا می تواند جنگید که باز با رفتن رژیم و مظهرش: شاه، قطع میشد | کانون آن خود ایران را متشنج و گرفتار پیش بینی شده است. تنها بـه نیـروی حفظ اينك موقعیتی ساخته است که فقط درآن | نگهدارد ـ با ایجاد دردسرهای موضعی – وحدت ـ آنچه این روزها «وحدت کلمه»اش چیزی از دست نمی رود، منافعی طولانی و یادمان باشد. برای ایجاد هر وضعیت مطلوبی می نامند – می توان فلا مـانـد و حل نشد. مطمئن نیز می یابد – نظام زور که با كمك برای کرملین باید منطقه متشنج باشدوهست! دستاوردهای انقلاب را، با هرفرض مطلوبی، آمریکا و پلیس و شکنجه و باج و خفقان باید سخت پاسداری کرد. دولت فعلی باید مانده بود، می رود و جا به نظامی مردمی و و اينـك، گفتیم، ما در يك لوله | قدرت پذیرد و توان مبارزه با استبداد و مطلوب اکثریت مردم میسپارد که عمرش آزمایشیم. از دید جهانیان، جهانخواران و بقیه در صفحه ۱۰۲ معه ۲۹ – … – >
تصاویر زنده تر و شفاف تری را در تلویزیون رنگی پارس ببینیـد تلویزیون رنگی پارس تلویزیونی که روزی همه خواهند داشت. PARB SUPER ساخت کارخانجات پارس الكتريلد با كمك فنرال دولان GRUNDIG اللبود
دکتر بهمن کیانی نظری به وضع اقتصادی کشور در سال ۱۳۵۷ وضع گذشته میباشد. شر دولت در اصلاحات ارضی میلیونها خانـوار تاسیس واحدهای سرمایه داری کشـــاورزی دهقان تهیدست و کارگران مزارع صاحب مانند مزارع بزرگ، دامپروری و شرکتهای سال ۱۳۵۷ را دولت با انبوهی از زمین نشده و تقسیم اراضی فقط عائد قشر کشت و صنعت تولید محصولات کشاورزی در مشکلات اقتصادی شروع کرد، دولت باصطلاح مرفه روستائیان گردید کما اینکه در پایان | کشور کاهش یافت بنحویکه طبق آمار تکنوکرات آموزگار که وارث نابسامانیهای اصلاحات ارضی یعنی در سال ۱۳۴۵ ازجمع سرشماری کشاورزی تولید گندم از ۴۵۴۶ اقتصادی گذشته کوشید که با اجرای ۴٫۲۴۸٫۱۰۲ نفر شاغلین در روستاها بالغ هزار تن در سال ۱۳۵۲ ظرف یکسال یعنی يك سلسله اقدامات سطحی و جزئی براین بر ۵۵۰۴۷ نفر کارفرما و ۲٫۰۳۵٫۱۶۶ نفر در سال ۱۳۵۳ حدود ۳۶٫۵ درصد کاهش مشکلات غلبه کند، غافل از اینکه مسائل کارکنان مستقل بوده و ۱٫۳۹۹٫۹۴۹ نفر یافته و به ۲۸۸۶ هزار تن رسیده است. اقتصادی مطروحه ناشی از تضادهای دیرپای مزد و حقوق بگیران تشکیل میدادند بنابراین در زمینه صنعت نیز از ابتدای توسعه گذشته وفساد طبقه حاکم و استقرار اقتصاد حدود ۱٫۴ میلیون خانوار یعنی حدود يك | بورژوازی بعلت فساد طبقه حاکمه و حمایت وابسته و در نهایت سلطه استعمار جدید بوده سوم شاغلين فاقد زمین بوده و بصورت کارگر | گمرکی صنایع کشور به تمرکز و انحصار است و بهمین دلائل مادام که این تضادها حل مزدور برای دیگران کار میکردند. مبدل گردید وبدین ترتیب سرمایه داری وابسته و رفع نگردد رفع مشکلات اقتصادی غیر ممکن اضافه میکنیم که از ۲ میلیون نفر در کشور استقرار یافت و با اینوصف چون کارکنان مستقل عده زیادی بصورت مستاجر | هر گروه از انحصارات داخلی وابسته به درواقع باید ریشه این مسائل را در یا نصفه کاری و غیره در خدمت صاحبان رکتهای چند ملیتی و انحصارات خارجی سالها قبل جستجو نمود چه در سال ۱۳۴۱ اراضی بوده اند، بعلاوه اینکه با تقسیم اراضی رفتن | بودند لذا صنایع کشور کاملا تحت نفوذ آنان رژیم گذشته تحت عنوان باصطلاح انقلاب ارباب ها از ده انجام بسیاری از خدمات عمومی | قرار گرفته و صنایع مونتاژ کشور ناچار سفید! کوشید که با انجام اصلاحاتی از نوع روستا مانند لاروبی نهر و قنات و نیز اعطای بودند که مواد نیمه ساخته را بهرقیمت وتحت بورژوا ـ لیبرال از یکطرف نارضائیهای داخلی تسهیلات موردنیاز روستائیان مانند بذر، | هرگونه شرایط از شرکت مادر تهیه کنند. را که به حالت انفجاری نزديك ميشد تسكين | ماشین آلات کشاورزی، کود و وام نیز قطع شده، بهمین جهت است که واردات کشور بسرعت دهد و از طرف دیگر زمینه را برای استقرار یا تحلیل یافته و بدین ترتیب صرافان و افزایش یافت و دیدیم که باوجود تورم خارجی و حاکمیت بورژوازی کمپرادور فراهم کند. رباخواران و یا واسطه های سلفخر میدان و تغییرات برابری ارز وابستگی آن چنان در عمل این اصلاحات حتی در سطح وسیعی بدست آورده و تهیدستی دهقانان را شدید بود که واردات ما از این ممالك تظاهر شده نیز انجام نگردید چه نفوذ تشدید کردند و درست بهمین دلائل گروه | کماکان روبه افزایش بود بنحویکه واردات فئودالیسم در دستگاه حکومت و عدم پیگیری | گروه از کشاورزان روستاها را ترك كرده و | ما (باستثنای اسلحه و سایر کالاهای غیر شد که برای کار و زندگی به شهرها مراجعه کردند. | گمرکی) از ۱۵۹۶ میلیون دلار در سال در مجموع همه اقدامات و برنامههای ۱۳۵۱ به ۷۶۵۱ میلیون دلار در سال ۱۳۵۶ اختناق بود باشدت بیشتری ادامـه درست در جهت رفع مشکلات روستاها از رسید و جالب توجه اینجاست درحالیکه در یابد و ثانیا اصلاحات اعلام شده در سطح قبیل تشکیل شرکتهای تعاونی، شرکتهای | سال ۱۳۵۶ برابری مارك آلمان نسبت به جزئی باقی بماند چه مهمترین اصول انقلاب زراعی و یا تشویق روستائیان به ادامه زیست | دلار و ریال ایران بیشتر از ۳۰درصد افزایش الغاء نظام فئودالی و اصلاحات ارضی بوده در روستاها باشکست مواجه شد. بنحویکه | یافت بعلت وابستگی شدید صنایع مونتاژ به است. درحالیکه طبق ارقام اعلام شده ازطرف | علیرغم توسعه مکانیزاسیون، ایجاد سدها، | انحصارات آلمان غربی واردات از آلمان در بورژوازی درخواستهای لیبرال اولا دیکتاتوری و استبداد که فساد سبب اصلی * ۳۰
سال ۱۳۵۶ حدود ۲۰٫۹ درصد افزایش یافت | تا خرداد ۱۳۵۶ قیمتها ۲۹٫۸ درصد افزایش ۱۳۵۵ به ۲۸۸٫۵ میلیارد ریال در سال یعنی واردکنندگان نتوانستند مواد مورد نیاز | یافت. بهمین جهت و تحت تاثير يك سلسله ۱۳۵۶ بالغ گردید. را از بازارهای دیگر که برابری ارز آنان | علل و عوامل دیگر دولت هویدا ساقط و در بودجه سال ۱۳۵۷ جمع هزینه به ریال ثابت مانده بود تهیه کنند. دولت باصطلاح تکنوکرات! آموزگار به سر های جاری دولت ۱۶۰۸٫۲ میلیارد ریال بدین ترتیب اصلاحات انجام شده به کار آمد. یعنی ۳۱٫۵ درصد بیش از سال ۱۳۵۶ نفع بورژوازی کمپرادور و واسطه ها تمام شد | مبارزه با تورم پیش بینی شده بود و بطور کلی حجم و در نتیجه تضاد بين طبقات زحمتکش و هزینههای دولت در سال مذکور ۲۷۹۶ سرمایه داران تشدید شده اختلاف آنان میلیارد ریال تعیین شده است که مقرر بود افزایش یافت. این تضادها که بتدریج آشکارتر | مبارزه با تورم اعلام کرد ولی در این برنامه از این مبلغ ۱۵۴۱٫۸ میلیارد ریال از محل | میگردید مورد توجه دولت قرار گرفت و در | توجه نداشت که نابسامانی اقتصادی، تشدید درآمد نفت و ۶۰۶٫۶ میلیارد ریال از محل سال ۱۳۵۳ به دنبال بالارفتن درآمد نفت دولت | اختلاف طبقاتی و بالاخره نفوذ سرمایه داری | درآمد مالیات تامین شود. کوشش کرد که به ایجاد رفاه و رونق کاذب | وابسته و فساد هیئت حاکمه به میزانی رسیده هرچند از اواخر سال ۱۳۵۶ دولت | مردم را امیدوار کند. است که هر گونه تغییر دررونداقتصادی موجب متوجه تاثیر مبارزه با تورم در تشدید رکود اقتصادی شده و بهمین جهت به بانک ملی دولت آموزگار هدف اصلی خود را اختلال شدید آن خواهد شد چه دوران > تورم و رونق کاذب رونق کاذب مدت زیادی درام نداشته و از ایران دستور داد که معادل ۵۰ میلیاردریال | در سال ۱۳۵۳ درآمد دولت از نفت و | اواخر سال ۱۳۵۵ علائم رکود و کسادی مشهود | وام به خریداران واحدهای مسکونی پرداخت گاز حدود چهار برابر شدو از ۳۱۱٫۳ میلیارد | بود و بدین لحاظ تصمیمات ضدتورمی دولت کند ولی این اقدامات بیچـوجـه ریال درسال ۱۳۵۲ به ۱۲۰۵٫۲ میلیارد ریال سبب تشدید رکود گردید. موفق نبوده ورکود فعالیت بخش خصوصی در سال ۱۳۵۳ رسید. با افزایش درآمد یادآور می نماید که علیرغم همه ادعاها کماکان شدت یافت. رکوداقتصادی خصوصا دولت بخاطر تسکین نارضائی و تعدیل تضاد | دولت آموزگار در مبارزه با کورم صداقت ناشی از استقرار نظام اقتصادی وابسته بود.چه، طبقاتی مقدار زیادی پول وارد بازار کرد ر پیگیری نداشت و در عمل تمام اقدامات کاهش فعالیت داخلی فقط متوجه فعالیت | بنحویکه جمع هزینههای دولت از ۴۷۸ میلیارد | دولت در سطح شعارهای توخالی و پاراکد | سرمایه داری غیر وابسته بوده و سرمایه ریال در سال ۱۳۵۲ به ۱۲۵۴٫۴ میلیاردریال | کردن فعالیت اقتصادی متوقف شد، چه داری الحصاری از طریق مونتاژ و یاوارد در سال ۱۳۵۳ بالغ شد، جالب اینجاست که | دولتی که در صدد مبارزه با تورم است کردن محصولات و فروش آن کماکان به علیرغم همه ادعاها قسمت عمده بودجه صرف | باید این مبارزه را از طریق سیاستهای غارت خود ادامه میداد. رشد هزینه های جاریشد بنحویکه این هزینه ها | پولی و مالی اجرا کند یعنی سعی در کاهش طبیعی است که در سال ۱۳۵۷ | از ۳۱۶٫۸ میلیارد ریال در سال ۱۳۵۲ به حجم پول در گردش و تقلیل هزینه های هزینههای جاری دولت ادامه یافت و حتی ۷۳۷۸ میلیارد ریال در سال ۱۳۵۳ رسید. دولتی بنماید در حالیکه در سال ۱۳۵۶ تسهیلاتی که به دنبال اعتصاب به کارکنان طبیعی است که قسمتی از افزایش درآمد اسکناس منتشره از ۳۲۰ میلیارد ریال | دولت اختصاص یافت آنطور که در متمم | بمصرف طرحهای عمرانی و یاصنایع رسید و در سال مذکور با ۲۵ درصد افزایش به بودجه سال جاری منعکس گردید بالغ بر مجموع این سرمایه گذاری سبب تورم شدید ۴۰۰ میلیارد ریال رسید و هزینههای دولت ۱۶۰ میلیارد ریال به این هزینه ها افزود. | از طرف دیگر باقطع درآمد نفت در کشور گردید بنحویکه طبق آمار بانك در سال مذکور با ۲۹٫۲ درصد افزایش به مرکزی ایران که بسیار کمتر از واقع میباشد | ۲۴۲۲٫۸ میلیارد ریال بالغ شد. نیمه دوم سال جاری، عدم وصول مالیات و قیمتها در طول سه سال از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ طبیعی است که بدین ترتیب لیز وصول نشدن هزینه بعضی خـدمات بالغ بر ۶۰ درصد افزایش یافت. اقدامات دولت، ناموفق ماندو کسادی ورکود دولت مانند بهای آب، برق، تلفن و غیره بدنبال رشد سرمایه گذاری دولت که از بخش ساختمان شروع شد به بخش مسلما به شدت درآمد دولت را کاهش داده | بخش خصوصی نیز به سرمایه گذاری خـود های دیگر سرایت کرد تا آنجا که تشکیل | است تا آنجا که میتوان گفت علیرغم تعديل خصوصا در بخش ساختمان افزود و به نوبه سرمایه ثابت داخلی به قیمت ثابت از | سرمایه گذاری، خرید اسلحه وغيره دولت خود در تشدید تورم مؤثر واقع گردید ولی ۵۰۹٫۸ میلیارد ریال در سال ۱۳۵۵ به با کسری شدید بودجه در سال جاری و چون رشد درآمد نفت در سطح سال ۱۳۵۳ ۵۰۵٫۴ میلیارد ریال در سال ۱۳۵۶ کاهش | اوایل سال آینده مواجه خواهد بود. ادامه نیافت لذا افزایش سرمایه گذاری و یافت. دورنمای اقتصاد هزینه هارا اعتبارات بانکی بعهده گرفت بطوریکه | اقدامات و برنامههای دولت درسال بدهی بخش خصوصی به سیستم بانکی از۴۹۴ دولت موقت آقای بازرگان هرچند میلیارد ریال در سال ۱۳۵۲ به ۷۰۴ میلیارد مدت کوتاهی است مشغول کار شده و ریال در سال ۱۳۵۳ و سرانجام ۱۸۶۸٫۸ دولت آموزگار با ناکامی سال | وارث نابسامانیهای دیرپای گذشته ومشكلات میلیارد ریال در سال ۱۳۵۶ بالغ گردید. ۱۳۵۶ را به پایان رساند و رکود روزافزون | ناشی از اعتصابات میباشد معذلك از آنجا | هرچند دولت باجعل ارقام سعی در دورنمای اقتصاد را تیره جلوه میداد. چه با | که مقامات دولتی اعلام کردند که برنامه کتمان تورم داشت ولی سرانجام رشد قیمتها وجود درآمد هنگفت نفت کسر بـودجـه | ها و سیاستهای اقتصادی گذشته را ادامه | به حدی رسید که دولت نیز ناچار به اعتراف دولت مرتبا شدت می یافت بنحویکه کسر | میدهند لذا مسلم است که دولت موقت موفق آن گردید و اقرار کرد که از خرداد ۱۳۵۵ بودجه از ۳۷٫۶ میلیارد ریال در سال | به حل بنیانی تضادهای اقتصادی نشده و حتی ۱۳۵۷
به خاطر ندارم که روزهای قبل از انقلاب، یعنی در چسبوندی؟» گفتم نظرم درباره اعلامیه بالاست. هستند که همه چیز را بشنوند و بهترین را واقع روزهای آرامش قبل از توفان، وهمـه از حالت تهاجمیشان هنوز متعجب بودم که | انتخاب کنند»، در ضمن جویا شدم که آیا روزهای انقلاب، به گمان من دوران باروری دیدم یکی از آنها دست برد و کاغذ را کند | دانشجو هستید؟ گفتند: به شما هیچ ربطی اندیشهها، آگاهیها و باز یافتن خویشتن | و پاره کرد و شروع به گفتن سخناني ركيك، | ندارد، و بالاخره اینکه، نه در مورد کندن خویشها بود و به همین گمان آزادی و لایق خود و آنچنانی متوجه شدم که تعداد | کاغذ به ایشان اعتراض کردم ـ البتـه دمکراسی را باور داشتم. زیادی از آن اعلامیه ها در جیب کاپشن یکی | جمعیتی را به عنوان تماشاگر که گاهی بعداز ظهر سه شنبه هفته پیش از | از آقایان است و چسب هم در دست دیگری. | نیز وارد بحث میشدند زمانی به تایید آنها حاشیه پیاده رو خیابان شاهرضا می گذشتم، | فکر کردم صحبت کردن چه اشکالی می و گاهی معترض به یاد دارم – گفت توحق و به عادت روزهای اختناق سابق ودوران | تواند داشته باشد؟ یا آنها مرا قانع می نداری زیر این اعلامیه چیزی بچسبانی چون انقلاب گاهی نیز به دیوارها در جستجوی | کنند یا من آنها را و یا هر کدام به راه خود | خلاف «شرع» است واينكه يك سال نجنگیده اعلامیه، ياخبر جدید، نظری می افکندم. | میرویم، آن آقای عصبانی را دعوت به آرامش | است تا يك… (کلمه زنیکه را به کاربرد) | چشمم به اعلامیه ای چاپی و در قطع متوسط، ر صحبت با دلیل و منطق کردم. عین محتوای | مثل من بيايد ثمرات انقلابش را از بین برد با حروف درشت افتاد که با تیتر «توجه! | اعلامیه را با انگهای کمونیست و مارکسیست | واز این قبیل. توجه!» و بعد کلمه به کلمه مضمونش را و ساواك (همه در کنار هم نسبت به گفتم آقای محترم اولا شما نمیتوانی «مردم مسلمان آگاه باشید، | مطبوعات بازگو کرد. به من بگوئی چه بکنم و چه نکنم من به روح با انقلاب اسلامی خود آزادی را به به او گفتم برادر میدانی که آزادی | آزادی آنقدر احترام می گذارم که نوشته ام مطبوعات دادیم و آنها از این آزادی بر خلاف و حق بخشیدنی نیست، وگرفتنی است؟ چرا | را نه در روی اعلامیه شما بلکه در زیر آن مصالح جامعه و اسلام استفاده می کنند،، | باید فکر کنیم که آزادی را ما به مطبوعات | نصب کردم، آنهم تازه به جای کندن چون سپس اسامی سه روزنامه کیهان، اطلاعات هدیه کرده ایم واگر هدیه کرده ایم ـ به منهم بانظر او مخالفم ولی شما آنرا پاره و آیندگان را ذکر کرده، و با فلشی روبه قول شما ـ چرا بگیریم؟ چرا در نظر نمی ی کنی واستدلال می کنی که يك سال پائین صفحه با ماژيك اسم تقريبا تمامی | گیرید که آنها با اعتصاب خودشان توانسته اند | نجنگیدهای تاهمچون منی که نشناخته به او روزنامه ها و مجلات را جز برخی گزارشهای | این آزادی را به دست آورند؟ آقای عصبانی | ناروا می کوئی بیاید انقلابت را خراب کند. لحظه به لحظه شان معروف است ـ ذکر کرده | اظهار داشتند که خیر، آزادی را ما با این چه انقلابی است که من میتوانم خرابش واز عموم مردم مسلمان خواسته شده بود کشته دادنهایمان به مطبوعات دادیم و حالا | کنم؟ مگر انقلاب مال من و توست، آیاجز که «باید» خریداین گونه روزنامه ها و مجلات | آنها حق ندارند چیزی خارج از مطالبی که | این است که تو به انقلاب و عظمت آزادی را تحریم کنند، و در پایان امضای «جمعی از | مربوط به انقلاب و اسلام است بنویسند. | واقف نیستی و تنگ نظری؟ چرا میخواهی دانشجویان مسلمان دانشگاهها» قرار داشت. | گفتم: چه کسی این همه شهید را ندیده | به اسم مذهبی همه مذهبیها را روسیاه کنی؟ متاثر شدم، هنوز چند متری جلوتر نرفته بودم | گرفته؟ چه کسی خواسته انقلاب را نفی | مگر نمیدانی دمکراسی «باید» بردار نیست. که مجددا یکی دیگر از دستورات و کند، مگر نه اینکه آزادی در بر گیرنده همه فریاد زد خفه، خفه، خفه شو، کمونیست، «بفرمودههای» کتبی سانسورچیان جدید را | عقاید و مرامها است و مادههای ۱-۳-۷- | ساواکی (نمیدانم از کی تا حالا کمونیستها دیدم. به عادت دوران انقلاب هنوز ماژيك | ۱۹۱۸ و ۲۰ حقوق بشر را به اختصار | با ساواکیها اتحادیه مشترك تشكیل داده اند) و چسب را در کیف داشتم، کاغذ هم از | برشمردم. گفت مرده شور ببرد گفتم: فریاد نزن تو و امثال تو میترسید مغازه ای گرفتم و با خط درشت نوشتم: حقوق بشرتان را! والا اگر به عمق انقلاب اعتقاد داشته باشید آزادی را پاس بداریم، بیائید ثابت شماها فره ما دیکتاتور نساخته است هرگز این چنین در برابر آزادی جبهه نمی- پرسیدم منظورتان از شماها کیست؟ کنیم استمرار يك حكومت دیکتاتوری ازفرد گیرید.سیلی محکم و چسبان آقا که با تمام جواب داد: فقط ساواکیها و طرفداران قانون | قدرتش به صورتم زد همراه با فریادی که برچسبهای ساواکی، کمونیست، کافر، نجس… نوشته خود را در زیر اعلامیه اساسی به حقوق بشر استناد می کنند! آیه چسباندم، وقتی برگشتم دیدم سه آقا! | قرآن برایش آوردم که می گوید «… پس محاصرهام کرده اند که: «این چی چیه اینجا | بشارت بدهید، بهترین بندگان من آنهائی بقیه در صفحه ۱۳۷ 1 من و تحریم و روزنامهها و چاقوی ضامندار… – این بخشی از مقاله زنی مبارز است که خشونت آریامهری را با تمام ابعاد لمس کرده است.در انقلابی که ایران را در بر می گرفت و پایههای رژیم را می لرزاند، گرفتاریها دیده، زجرها کشیده و حالا دردش از «انقلابیون!» است.
شکست اطلاعاتی «سیا» در ایران ۱۵ ماه پیش سیا گزارش داد که تا دهه ۱۹۸۰ شاه، يك حاكم مطلق در ایران خواهد بود آن ـ در ۱۹۴۷ که جنگ سرد جریان ریاست کرده است. دریاسالار، داشت به سازمان مرکزی اطلاعات (سليا)، باردیگر حمله شده است. سالها بود که «سیا»، اغلب تند و بیرحمانه، متهم میشد که افراط کاری می کند، علیه بسیاری از رهبران خارجی، زیاد توطئه می کند وحقوق بسیاری از آمریکایی ها را نقض می کند. اکنون، در پی شکستهای اطلاعاتی در ایران، افغانستان و کشورهای دیگر، «سیا» متهـم شده است که کار بسیار کمی انجام داده است. یکی از عالی ترین ماموران اطلاعاتی حکومت می گوید از نظر اطلاعات غنی نیستیم. ارزش آنچه که ما ناگزیریم تقریبا در هر قسمت جهان زیرنظر بگیریم، بسیار کمتر از آن است که باید.» قاطع ترین شکست «سیا»، در ایران رویداد. ۱۵ ماه پیش، «سیا» گزارش داد که «شاه، درست تا دههی ۱۹۸۰، يكشريك فعال و حاکم مطلق در حیات ایران خواهد بود.» يك سال بعد بررسی دیگری از این سازمان معتقد است که «ایران، در وضع انقلابی یا حتی پیش از انقلابی نیست.» همین از خارج سازمان را برای ادارهی بخشها در نظر گرفت. این عده، از هاروارد، «راند کورپوریشن»، ادارهی بودجهی کنگره وحتى از ادارهی امنیت اجتماعی انتخاب شده بودند. اما ضعف در دستگاه اطلاعاتی ایالات متحد، بسیار بزرگترست از کوتاهی های آنرا داستان فیلدزترنر»، مدیر «سیا» که حدود کوتاهی «سیا» روشن شد، پرزیدنت «کارتر» و يك كميتهی مجلس نمایندگان، | پاره یی از سازمانهای اطلاعاتی خارجی از اداری «ترنر». بودجههایی که چندین سال شدیدا به توانائیهای «سیا» حمله بردند و پس دادن اطلاعاتی که زمانی آزادانه با «سیا» است افزایش واقعی نیافته است، عملیات | مورد تجدیدنظر قرار دادند. کارشناس | تسهیم مبادله می کردند، خودداری می کنند همهی سازمانهای اطلاعاتی را محدود کرده برجسته مسایل ایران در «سیا» و دو مافوق | و رییسان آنها محرمانه شکوه می کنند که است. و پاره یی از کارشناسان عقیده دارند بیواسطهی او تصمیم به استعفا گرفتند. | ممکن است این اطلاعات، از سوی هشت که بخش بزرگی از منابع باقی مانده، برای اما می توان گفت تا اندازه یی، حمایت آمریکا | کمیتهی کنگره که بر «سیا» نظارت دارند، مطالعات نظامی اتحاد شوروی صرف میشود از شاه، مانع کار «سیا» شد و این، از | به خارج درز کند. آنها همچنین ادعا می کنند به هزینهی تحولات مهم اقتصادی و سیاسی امکان نفوذ «سیا»ی ایران، به درون جناح که عاملان پیشین «سیا» قادرند کتابهایی | درجاهای دیگر. مخالف جلوگیری کرد. همچنین سیاست، منتشر کنند که بر ملاکننده اطلاعات حساس حدود تکنولوژی در تحلیل اطلاعات مداخله کرد و کارشناسان | داخلی برای آنهاست. سرقت يك سند بسیار ناقدان دیگر می گویند «سیا» زیاد – در وزارت خارجه، شورای امنیت ملی و طبقه بندی شده از سوی يك كارمند جوان | روی اطلاعات فنی تکیه می کند و به اندازهی سیاه ـ را تشویق کرد که آسیب پذیری | «سیا» به نام «ویلیام کامیلس، درسال گذشته، | کافی روی اطلاعات و عوامل انسانی تاکید شاه را دست کم بگیرند. دريك مورد، «سیا» | وخودکشی «جان آرترپایسلی»، يك كارشناس | ندارد. اطلاعات فنی، دربارهی حملهی کنونی حتی هشدارهای مستقیم دست كم يك سازمان | کهنه کار اتحادشوروی، نگرانیهای جدیدی چین به ویتنام و تعرض نیروهای نظامی اطلاعاتی خارجی را که «شاه در برابر ناآرامی | را دربارهی امنیت اطلاعات در «سیا» به وجود اتیوپی در اریتره، هشدارهای پیشاپیش داد. | جدی و تهدید شوروی برای بی ثبات سازی | آورده است. علاوه براین، اطلاعات فنی، خبر داد که اتیوپی قرار دارد، رد کرد. استانفیلدترنر، مدیر ۵۵ ساله | آمادهی حمله به سومالی، همسایـه خـود همچنین امروز واشنگتن، با مسایل | نسيا» سهم بزرگی از تقصیر را به گردن | نیست. اما اطلاعات فني كمك زیادی در جدی دربارهی تواناییهای خود برای سری دارد. ترنر، در جریان درسال خدمت، بر اندازه گیری دگرگونی ها در ایران و نگاه داشتن اسرار اطلاعاتی، روبروست. کامل ترین «خانه تکانی» «سیا» از زمان ایجاد | افغانستان نکرد. خیلی زود و فقط چندماه پس از این که مدیر سیا شد، توبیخ نامه هایی برای حدود ۸۰۰ تن از کارکنان کهنه کار فرستاد، از آن زمان، صدها عامل با تجربه، نابهنگام | بازنشسته شده اند. بدین سان سازمان از عملیات پنهانی جاسوسان کهنه کار محروم مانده است. پاره یی از منابع در داخل و خارج سازمان با «ترنر، توافق دارند که «خانه تکانی»، سودمند بوده است. اما دیگران، رییس کهنه کار يك ايستگاه «سیا» | آسیا، می گویند «ترنر، بخش عملیاتی «سیا» را نابود کرده است و يك «مسالهی | مصیبت بار اخلاقی به وجود آورده است. «ترنر»، در «خانه تکانی، خود، افرادی مانند در ه ۳۳
خاطرات زندان (۱) شورتر درزندان شیراز قدیر کاکرودی ر صفتان ساواکی بود و چه بسیار | در عرف بین المللی حقوق بشر روشن بود که اجرای | بزندان محکوم میشوند دارای | نخستین روز دستگیری تا آخرین | بازداشتگاه و زندان دقیقا مفهومی | فکر در همه دنیا امکان پذیر حقوقی انسانی هستند که نباید | لحظه آزادی یکماه یکسال | جدا از هم دارند و برای انسانهائیکه | نیست، برای کسانیکه بعنـوان از آنها دریغ کرد از جمله: حق | ده سال بیست سال ـ سی سال، بشکلی در این دو مکان جای می | مجرم سیاسی بازداشت وسپس ملاقات و در اختیار قراردادن مجرم سیاسی تحت تهاجم منظم گیرند حقوقی مشخص در هر محکوم می شوند، نیز حقوقی انسان کتاب، روزنامه وراديو وتلويزيون و حساب شده پلیس و سگ مرحله تعیین شده است. طبـق | پسندانه قائل شده اند، از جمله برای او. اعلامیه جهانی حقوق بشر تمام اینکه در مرحله اول: کسانیکه بازداشتگاه وزندان دوران فرزندان دلیر خلق ما که برای انسانهای روی زمین در داشتن | بعنوان مجرم سیاسی بازداشت دیکتاتوری خاندان پهلوی، | گرفتن حقوق انسانی و اولیه خود و برگزیدن هر گونه ایدئولوژی | میشوند نباید شکنجه شوند. بخصوص در دوره سلطنت در زندانها با چنگ ودندان، با سیر آزادند وهیچکس را نمی توان یعنی برای گرفتن اقرار از آنها هفت ساله آریامهری دارای دشمنان خلق جنگیدند ودراین بخاطر داشتن ایده خاص سیاسی | نباید مورد فشار جسمی و روحی مفهومی یکسان و بدون در نظر | راه جان باختند. بازداشت کرد. یا به بند کشید. | قرار بگیرند؛ و در مرحله دوم گرفتن کوچکترین حق انسانی آنچه در زیر میخوانید ولی از آنجا که برای واضعين | کسانیکه بعنوان مجرم سیاسی برای مجرمین سیاسی بود. از گوشه ای از مبارزه و مقـاومت –
دلیرانه فرزندان خلـق ما در بازرسی به زندانها یورش می از امکانات نسبتا خوبی برخوردار | کنند سلولی بود که ما در آن | زندانها است، که در شورش آوردند. این برنامه در همه گوشه | بود. امکان يك درگیری وبدنبال | بودیم. از پشت میله ها فریاد می- معروف ۲۶ فروردین سال ۵۲ در و کنار ایران حتی در جائیکه در آن از دست دادن این امکانات | کشیدیم و باتون پاسبانها از لای زندان عادل آباد شیراز روی داد. سه نفر زندانی سیاسی وجودداشت | باعث نگرانی عده ای شده بود. میله های آهنی در سلول به چند روزی بود که رفقا بطور منظم اجرا میشد. زندان متشنج بود، عده ای معتقد | سروصورت ما فرود می آمد. در حال انتظار بسر میبردند، این کسانیکه محکوم شده به مقاومت در مقابل بازرسی های | هنگامه ای برپا شده بود درعرض حالت از صبح تا ساعتی از ظهر بودند در اختیارزندانهای شهربانی | ساواك بودند و کسانی هم دعوت چند دقیقه با تونها از دست پاسبانها گذشته ادامه داشت. در چنین قرار می گرفتند ولی ساواك گذشته | به مدارا حفظ امکانات موجود گرفته شد و به صورت ساواکها نشانه میرفت. بچه ها با پاسبانها ر مواقعی زندان حالت طبیعی خود از مامورانی که در داخل زندان را داشتند. را از دست میداد، برنامه های از زندانیان خود فروخته تا ساعت ۹ صبح (روز ۲۶ | کاری نداشتند، مگر آنهائیکه آموزشی روزانه که برای افراد مامورین زندان، داشت از دخالت | فروردین ۵۲) بود که خبر رسید زیاد خودشیرینی می کردند. بر در نظر گرفته شده بود تقریبا مستقیم در امور زندانها هیچگاه | «لشکر مغول» به زندان هجوم اثر حمله بچه ها رئیس زندان و بحالت تعطیل در می آمد و همه خودداری نمی کرد. ساواك برای آورده. رئیس زندان شیراز و پاسبانها از داخل بند فرار کردند نگران از دست دادن امکانات قانونی جلوه دادن کار خودکلمه | چند پاسبان همراه مامورین و چند ساواکی راهم کشان کشان محقرانه ای بودند که بازحمات | «بازرسی» از زندان را روی این | ساواك داخل بند شدند وازهمان | باخود بردند. در ورودی زندان را فراوان بدست آورده بودند. این اعمال خود گذاشته بود. شم سلول اول شروع به بازرسی بستند و طبقات بالا را اززندانیانی امکانان نسبت به حاتم بخشی پلیسی و غارتگریشان باعث شده کردند. همه چیز را بهم می عادی خالی کردند و چند مامور مسئولین هر زندان باهم تفاوت بود کنند بصورت | ریختند، تخت، کمد لباس، ساك | مسلسل بدست لوله های تفنگ را داشت. در جایی مداد شکسته ای ناگهانی و بدوراز آگاهی زندانیان و حتی داخل تشكهای ابری و بطرف پائین نشانه گرفتند وچند به بلندی بند يك انگشت و یا سیاسی باین کار مبادرت کنند. بالش ها را هم دست می کشیدند. | کپسول گاز اشک آور پرتاب پاره روزنامه ای به پهنای کف من یکی از آخرین کسانی | ساعتها بعداز رفتنشان هنـوز | کردند. در این فاصله بچه های دست، و در مکانی دیگر چندین بودم که از تهران به شیراز | باید مشغول نظم دادن اثاثیه می | راهرو بطرف سلولهایی که از راديو يك موجو كتابها وروزنامه انتقال داده شده بودم. آمار دقیق بـودیـم، اعصـاب ما از ایـن بیرون قفل شده بودند هجـوم های از بند سانسور گذشته تمام | زندان عمومی عادل آباد در این وحشیگریها خراب شده بود. آورده و با نیروئی غیر قابل تصور دارایی فرهنگی يك زندان را دوره که از يك ساختمان سه طبقه | هنوز از سلول سوم بیرون نیامده | قفلها را شکسته و رفقا را از تشکیل شده بود و طبقه دوم و بودند که زندان شلوغ شد. من داخل سلولها آزاد کردند. پارچه سعی تشکیل میداد. اما آن مداد يك بندی و سوم آنرا به زندانیان عادی اختصاص باتفاق چندنفر دیگر داخل یکی و حوله های خیس برای مقاومت این روزنامه قیچی شده که از داده بودند نزديك به يكصـدر از سلولهای میانی راهرو منتظر | در مقابل گاز اشک آور در اختیار زیر هزاران چشم ماموران امنیتی چهل نفر بود، که جز عده ای «لشکر مغول بودیم، که متوجه ما قرار دادند. ما تازه متوجـه زندان گذشته بود نسبت به انگشت شمار بقیه از زندانیان تبعید | سروصدای بیرون شديم وبدنبال | شدیم که چرا مسلسل چیها در موقعیت جنبش در خارج از آن شده سالهای ۵۰ بودند که در آن پاسبانها بطرف سلولهاهجوم | بالا سنگر گرفته و کپسول گاز چهاردیواری و رفتار زندانيان يك كمون باهم زندگی می آوردند و سعی کردند درهای | پرتاب کرده اند بچه ها از زدوخورد همیشه وسیله ای برای یورش | کردند. سلول را بسته واز ورود بقیه به | با ماموران دونفر از ساواکیها را پلیس به داخل زندانها بود. ماموران زندان عادل آباد در این راه رو جلوگیری کنند. ازجمله | به گروگان گرفته و در داخـل ساواك هرماه حداقل یکبار برای دوران نسبت به زندانهای دیگر سلولهایی را که توانستند قفـل | سلولها حبس کرده بودند. بقیه ۳۵
نمی که که که فرار کرده بودند بحـد | ظهر روز بیست و هفتم جزعده ای | پس از جای گرفتن در نرفتند و سرم را در آوردند کافی مشت و مال شده بودند. از بچه ها که ناراحتی گوارشی | سلولهای سه طبقه ساختمان تصمیم | سرانجام بزور اعتصاب ومقاومتشان ساواکیهای اسیر به عجز و لابه | داشتند و غذای جداگانه ای در گرفته شد که بعنوان اعتراض را در هم شکستند. افتاده بودند و از رفقا میخواستند | داخل بند میخوردند، بقیه از به این امر و برگرداندن مابـه ساعت يك بعداز نیمه شب که اگر به آنها کنند | بند خارج شدیم. سالن غذاخوری | جای اولمان و یا آوردن سایر | روز پنجم زندان درباره بهم به زن و بچه هایشان رحم کنند. در انتهای راهروی بزرگ و سر رفقای ما که در بند عمومی به ریخت. کماندوها به سلولها برای نخستین بار در زندان با | پوشیده زندان عادل آباد قرار | سرنوشت ما دچار شده بودند | هجوم آوردند و ما را که رمقی برای مامورانی روبرو شده بودیم گرفته بود در مسیر آن زندان | دست به اعتصاب غذای «تر» | ایستادن نداشتیم با مشت و لگداز خود اسیر زندانیان خود شـده | انفرادی، چند بند زندان عادی و بزنیم. در روز سه وعده چای یا سلولهایمان بیرون کشیدند. از بودند. تحمل این مسئله برای بیمارستان زندان قرار گرفته بود. | آب داغ با قند میخوردیم. روحیه | در سلول تا اطاق مسئولان زندان مسئولین زندان مشکل بود وفشار | هنوز همه ما خوردن نهار را تمام | بچه ها خوب بود با خواندن شعر که در انتهای راهرو قرار داشت بیشتر از طرف بچه ها منجر به | نکرده بودیم که رئیس زندان از آواز و سرود وقت را تلف کشان کشان می بردند و در آنجا فاجعه ای جبران ناپذیر میشد. دور سروکله اش پیـدا شـد کردیم. شب غذا آوردندنخوردیم | بشكل وحشیانه ای شیشه های شیر سرانجام با مذاکره رئیس | نماینده ما را با اشاره بطرف خود و پس فردستادیم. کسی نیامدتا و یا لقمه های نان خشك و آبگوشت زندان و نماینده بند مامورین | فرا خواند. خواستهای خود را عنوان کنیم. | گندیده را به زور وارد حلقوم ما گروگان پس داده شدند و در پس از چند دقیقه نماینده | صبح و ظهر فردا این کار را می کردند. کوچکترین صدا را مقابل قول دادند که بابت این | ما رگشت و با درخواست | تکرار کردیم به پاسبانها گفتیم | اعتراضی با فحش وكتك همراه واقعه به زندانیان فشاری وارد | خونسردی از يكايك بچه ها گفت | که برای چه غذا نمیخوریم و به | بود. بچه ها غافل گیر شده بودند. نیاورند. رئیس زندان به نماینده | که تمام راهرو پراز کماندوشده | رئیسان خودگزارش بدهند. تا این دوره در زندانهای ایران ما گفت که از نظر ایشان مسئول | و مقاومت ما فایده ای ندارد و سخت گیری را شروع چنین کاری سابقه نداشت و کمتر این واقعه مامورین ساواك بودند | رئیس زندان گفته است که از | کرده بودند. روز اول ورود ما به | با کسانی که در حال اعتصاب غذا که با توهین و فحش به یکی از | مرکز دستور دادند که شورشیان | سلولهای انفرادی فقط یکبار | بسر میبردند اینطور وحشيانـه زندانیان حادثه را بوجود آوردند. | زندان شیراز را تنبیه کنید. در | اجازه دادند تا از دستشوئی و رفتار شده بود.فرمانده کماندوها نزديك نهار درگیری تمام شد. | حالیکه خشم و نفرت همه را فرا | توالت استفاده کنیم. آنهم بنوبت | می گفت شاه دستور داده بهر تمام زندان آشفته و در هم ریخته | گرفته بود، از جایمان بلندشدیم. | یکی یکی. نیمه شبها کماندوها و صورتی که صلاح میدانیـد بود. چند نفر از بچه ها در زیر وارد راهرو شدیم.دوطرف راهرو | پاسبانها بصورت قدم رو در راهرو | اعتصاب را بشکنیدحتی با نابودی خورد مختصر زخمی برداشته | يك ديوار گوشتی از کماندو | پاهایشان را به زمین می کوبیدند | همه آنها. بودند. همه منتظر تلافی و حمله | های مسلسل رباتون بدست ردیف و صدای وحشتناکی ایجاد می پس از خوراندن غذاوكتك مجدد دشمن زخم خورده بودند | کرده بودند. رئیس شهربانی کردند. اینها برای در هم شکستن | کاری مفصل و توهین به بزرگترها که حسابی آبرویش رفته بود. استان فارس و نمایندگانی از | روحیه ما بود. از این برنامه ها را به سلولها برگرداندند.چند آشپزخانه زندان از بند | تهران و فرمانده کماندوهاهمراه | زیاد دیده بودیم. روز ملاقات از نفر از بچه ها حالشان بهم خوردو | دور بود و ما برای خوردن | رئیس زندان در جلوی راهرو | دادن ملاقات خودداری کردند به بیمارستان منتقل شدند. آنشب | نهار و شام بصورت دست جمعی | ایستاده بودند. مارا به صف کردند | ولی خبر شورش به بیرون رسیده همه ناله می کردند. به آنجا می رفتیم. پس از واقعه و جلوی در سلول انفرادی تمام | بود. رادیوی بیبیسی جریان نماینده ما و چند نفر دیگر شورش يك روز از بنـد خـارج | بدن را گشتند، لباسهای مارا | شورش را گزارش داده بود و از رفقای ما را در سلولهای نشدیم و با همان غذائی که گرفتند و یکدست لباس زندان گفته بود که در این حادثه چندین | انفرادی بند عمومی دستبند و داشتیم سر کردیم، زیرا می | که بتن ما پوشاندند روانه بنـد نفر کشته شده اند. خانواده ها پابند زده و اعتصاب آنها را هم دانستیم که با رفتن ما به بیرون | انفرادی که سه طبقه بود کردند. پس از شنیدن این واقعه به شیراز | بزور شکسته بودند. دوباره به بند هجوم میاورندو تمام | با اسکورت کماندوها واردسلولهای | هجوم آوردند ولی از ملاقات صبح فردا تصمیم گرفتیم امکانات ما را بعنوان حداقل تنبيه | انفرادی شدیم و پشت سر ما در | خبری نبود واز گرفتن پول و که اعتصاب را بشکنیم زیرا ادامه اولیه از دست ما می گیرند. قفل میشد. سلولها طوری ساخته | میوه هم خودداری کردند. آن نوعی خودکشی بود و همه در فاصله اين يك روز | شده بودند که هیچکدام روبروی چهارمین روز اعتصاب را مخالف آن بودند. سخت گیریها چندین بار نماینده ما با رئیس | هم قرار نداشتند فقط با ایستادن | پشت سر گذاشته و وارد روز همچنان ادامه داشت. مهمترین زندان مذاکره داشت. او برای | در زوایه سلول بزحمت می توانستیم | پنجم شده بودیم.عده ای از بچه ها مسئله محدودیت برای رفتن به آرام کردن ما قضیه را تمام یافته | افراد سلولهای روبرویمان را که ناراحتی گوارشی و یاحالت توالت بود. بچه هایی بودند که و يكسوءتفاهم میدانست که ببینیم. سلولها از يك تخت و ضعف پیدا کرده بودند حالشان ناراحتی کلیوی داشتند و نمی بدنبال آن بـرنـامـه ای در کار | فضای بسیار کمی تشکیل میشد. | بهم خورده بود وعده ایخونریزی توانستند بیش از چند ساعت نیست، با اینکه بقول او اعتمادی | آن فضای خالی هم جای توالت و | معده پیدا کرده بودند. چندنفر طاقت بیاورند. سر این مسئله نبود ولی چاره ای نداشتیم و برای | دستشوئی فرنگی بود که کاسه را به بیمارستان زندان بردند و همیشه با ماموران درگیری داشتیم. غذا باید از بند خارج میشدیم. | توالتش را هنوز جا نزده بودند، سرم وصل کردند که زیر بار ما تا صبح ادامه دارد M * ۳۶ >
من و تحریم روزنامهها…. ( کلمه بسیار بی ادبی)، منافق در هم آمیخت و اینکه «شماها ـ باکمال تاسف مجبورم عين نظری به وضع اقتصادی گفتار ایشان را نقل کنم ـ مثل «قلعه»یها | کشور در سال ۱۳۵۷ و «کنار خیابونی»ها هستید. می گوئید آزادی آزادی تا بتوانید هرغلطی که خواستید بکنید و در بغل هر کس… چون میترسید حکومت اسلامی دیگر نگذارد کثافتکاری کنید. مردم سعی در خاتمه دادن موضـوع اگر بتواند بطور موقت وضع را عادی نماید کوتاه مدت و تاحل مسائل بنیانی اقتصادی | داشتند و آقای عصبانی در حالتی مانند یورش این تضادها در آینده مسائل ومشکلات دولت باید رونق اقتصادی را اعاده کرده به طرف من، به وسیله اطرافیان مهار شد. را مطرح میکند. رسیتی و برای میلیونها بیکار شغل فراهم کند ناگهان دستی به شانه ام خـورد. عصبانی خصوصا که بعضی اقدامات همین در این زمینه با توجه باینکه بخش صنعت برگشتم و آقای جوانی را دیدم که از چشمانش دولت در جهت خلاف هدفهای اساسی آن کشاورزی بسرعت قابل توسعه نبوده و میباشد زیرا در حالیکه دولت هدف اصلی نمیتوانند کمکها را جذب کرده و کار | خود را توسعه کشاورزی و جلوگیری از بوجود آورند بهتر است که تسهیلات بزند به آرامی و بلند و محکم گفت خانم… هجوم روستائیان به شهرها و حتی سعی در دولت متوجه بخش ساختمان گردد چه هم با اینجور آدمها باید مثل خودشان رفتـار بازگرداندن روستائیان مقیم شهرها اعلام اکنون میلیاردها ريال ثروت ملی در کرد و به یکباره دست برد و اعلامیه آنها را کرده است و باوجود اینکه دولت عنوان ساختمانهای نیمه تمام راکد مانده و در مقابل از دیوار کند و ریزریز کرد و در میان کرده است که در آینده درآمد نفت راصرف خانه ای نیز در اختیار مردم قرار نگرفته تعجب و همهمه اطـرافيـان و فحش آقایان | سرمایه گذاری در تاسیسات زیربنایی و است دولت میتواند با رفع مشکلات سازندگان جمعیت را شکافت و اعلامیه دیگری را . تولیدی خواهد کرد ولی اقدامات دولت در این ساختمانها خصوصا درزمینه مالی موجبات | که با فاصله چند متر چسبانده شده بود، جهت جلب رضایت سریع طبقات کم درآمد تکمیل این ساختمانها را فراهم کند ورونق مغایر با این هدفها میباشد چه دولت و شغل بوجود آورد. اقتصادی اعلام کرده است که بهای آب و برق را خشم میبارید، عضلات چهره اش آشکـارا در هم فشرده بود ولی سعی می کرد لبخنـد UT به همان سرنوشت دچار کرد چاقوی | ضامندار آقای انقلابی می آمد تا سینه دوست ناشناس مرا که خونسرد ایستاده بود بدرد، نقش سیستم بانکی تامیزان معینی بخشوده و نیز هزینه انشعاب بخش خصوصی باید از طریق بانکهاصورت | تلفن را دریافت نکرده و بالاخره قسمت با توجه باینکه بهرصورت كمك به | که مردم از دستش خارج کردند در حالیکه از شهر تهران از عوارض نوسازی کماکان می گفت شماها کمونیست و ساواکی گویا قرار است، هزینـه معاف شده و هستید. میخواهید خرابکاری کنید، همراه گیرد لذا دولت باید فورا توسعه سیستم | |اتوبوس شهری نیز دریافت نگردد. بانکی را شروع کند چه در ماههای گذشته با حرفهای آنچنانی تر… دوست ناشناسم گفت طبیعی است که این معافیت به سایر دولتها برای ایجاد نارضائی واخلال سعی آقای… محترم! هر کس که آزادی را محترم شهرهای کشور تعمیم خواهد یافت ولاجرم شمرد آنی نیست که شما میفرمائید. کردند که اعتماد عمومی به سیستم بانکی را | این وجوه باید با بودجه دولت جبران گردد صدایی را شنیدم که به آقای انقلابی | ملاحظه میگردد که بدین ترتیب میلیاردها خصوصی برای استرداد سپرده ها به بانکها | چاقو کش می گفت: «آخه مرد حسابی مکه | نابــود کنند و بهمین جهت نیز بخش ریال هزینه جاری به بودجه دولت افزوده هجوم آوردند و چون بانکها قادر به پرداخت | شده واز طرف دیگر جاذبه شهرنشینی بعلت این تسهیلات افزایش یافته و در نتیجه نه تنها مهاجرین به شهرها به روستا بازنمیگردند بلکه توده های بیشتری به شهرها جذب خواهند شد. این وجه نبوده و بانک مرکزی ایران نیز بوظایف خود اقدام نکرده است لذا عـدم اعتماد عمومی شدت یافت، پس از پیروزی | انقلاب نیز سروصدای مراجع به مشروعیت | بهره مانع اعاده رونق سیستم بانکی شددر در حالیکه وضع کلیه این معافیتها حالیکه اقتصاد کنونی وجود سیستم بانکی مصلحت نبوده و نباید بهبود سیستم را ایجاب میکند و بانکها ناچار باید در اقتصادی را با امور خیریه اشتباه کردبلکه قبال پرداخت بهره سپرد ردههای خصوصی را | آدم با زن سر به سر میذاره؟ ایشان گفتند اگر میخواهم به انقلابشان كمك كنم، بهتر است بروم چادر سر کنم و جواب شنیده بودند اگر من بدانم انقلاب | ا چادر سر کردن به ثمر می رسد، چادر که سهل است مقنعه هم میزنم. آقای محترم آنچه بیش از همه مرا می آزارد آنست که آیا منی که از مـامـور ساواك و نیروی پایداری و ارتش كتك خورده ام و تا حد توانائیم با آنها جنگیده ام ـ به هر جذب کرده و با دریافت بهره در اختیار مردمی برای کمک به خانواده های کم درآمد بهتر بود که دولت برای آنان کار و درآمدفراهم تولید کنندگان و بازرگانان قرار دهند و شکلی – حالا باید از دست مردم، همـان که تا چندی پیش در کنارهم بودیم، كتك بخورم؟ چرا؟ چون به آزادی ایمان دارم و آنرا مختص گروه خاصی نمیدانم. باشد، روزی همـه مـا دور از تنگ نظـری هـا مینمود تا آنها بهای خدمات وتسهيلات را بپردازند نه اینکه مالیات دریافتی از زارع بلوچ و یا کاسب خراسانی صرف جبران هزینه خدمات ساکنین تهران گردد اصولا بهتر بودکه دولت این وجه را دریافت صدور فرمان شجاعانه و قاطعانه به ایـن انحصارطلبیها و فردگراییها و اختلافها در کنار همدیگر به سازندگی بپردازیم. وهر گونه جنجال در باره مشروعیت بهره و غيره از جهت تضعیف سیستم بانکی موجب بروز لطمات اقتصادی بزرگ خواهد شدو | جای آن دارد که مراجع تقليد ودولت با کرده واز محل آن به ساکنان روستاهـا آب وبرق و سایر خدمات می رساند. در شایعات خاتمه دهند. ن ـ موسوی 9 M 5 ۳۷
بامشاد آیا، این من بودم؟ ۳۸ این یادداشتی است که پانزده سال پیش، قلمی گردیده است با این همه، تصور می کنم که هرشب عید می تواند تر و تازگی داشته باشد است که: «چوانك تزه، فیلسوف خیال پرست | كوچك ما شب چهارشنبه سوری وقتی بوته ها برگشتم و هنگامیکه بچند قدمی منزل رسیدم چینی قرنها پیش، قبل از میلاد مسیح نوشته | گر می گرفتند و سایه های بلند ما روی دیدم برخلاف انتظار توی هشتی منزل ما دیوارهای بلندتر از آن میافتد…. در میان | شلوغ است دختر پانزده شانزده ساله همسایه «روزگاری من که چوانك تزه هستم همهمه شادمانه ای که از بخشیدن زردیها های های گریه میکرد و مادرم او را دلداری خواب دیدم که پروانه ام و به این سوی و به آتش و از گرفتن سرخیها از آن برمی- میداد که جانم حرف بچه که قبول نیست آن سوی پرواز می کنم و در آن حال تنها خاست من از هیجان و التهاب روی پا بند و همینکه من در آستانه در پیدایم شد همه از اندیشه وجود پروانه ای خودآگاه بودم نبودم و گرمی سوزنده ای که روی دست با نگاههای سرزنش آلودی بمن خیره شدند و از هستی انسانی خویش خبری نداشتم. | و صورتم شلاق میزد مثل انگشتان نوازشگری و مادرم سرم فریاد کشید که حرف قحط ناگاه بیدار شدم و بار دیگر خود را یافتم، | خوشحال کننده و مطبوع می نمود. وقتی بود این چه چرندی است که بزبانت افتاده اينك نمیدانم که آن زمان انسانی بوده و شعله ها فرو مینشست همه توی اطاق دور است…. با اینهمه من از اینکه با حرفی در خواب خود را پروانه میدیدم یا این زمان | مادرم جمع میشدیم و او در حالیکه آجیل که بزبانم افتاده بود از سرنوشت دختر پروانه ای هستم و در خواب خود را انسانی | مشکل گشائی را که از یکدکان رو بقبله همسایه خبر داده بودم احساس لذت غرور خریده بود پاك ميكرد و آن را بتعدادحاضران | آمیزی می کردم. دختر همسایه چند ماه بعد میبینم). سر صدق برای من نیز ـ اينك گذشته ها خواب حصه حصه روی دستمالی که جلویش پهن بخانه شوهر رفت و «نمیشه نمیشه» مثل يك و خیالی شده… من پروانه نبودم ولی آنچه بود میچید قصه خارکنی را برایمان نقل گلوله یخ جلوی آفتاب بلوغ شکفتگی بودم آنقدر با آنچه هستم بیگانه است که | میکرد که سختی و مرارتهای روزگار را دخترك آب شد…. حالا من فکر میکنم این گاهی از خود میپرسم که آیا این من بودم؟ | یکی پس از دیگری از ر من بودم پسر بچه ای که جلوی زنهای پسر بچه ای که همه ساله از فرارسیدن | سبکبارانه متحمل میشد و هیچگاه در توکل رو گرفته که در خانه قاشق میزدند شكلك نوروز وقتی خبردار میشد که برای خرید | او خللی پیش نمی آمد…. تا اینکه یکروز میساخت و زبان در می آورد…. آنها با اینکه لباس عید در فضای تاريك و روشن و نمدار | بپاداش این همه خلوص نیت بگنجی از صدایشان در نمی آمد… ولی همه خشمشان بازار از این دکان به آن دکان او را می گوهر شبچراغ رسید… و بعد مادرم در خالی می کشاندند. و با اینکه ده دوازده دست لباس | آخر دعا میکرد که خدایا همانطور که آن | کردند… و مادرم اغلب فریاد میزد: بچه میپوشید و در می آورد… بالاخره کت خارکن را به آرزویش رساندی و گره از | نکن اینقدر آزار نده، آنها مریض دارند شلواری تنش میکردند که آستینش تا نوك | کارش گشودی مشکل ما را بگشا همه آمده اند برای آش نذری برنج و سبزی انگشتانش می آمد…. وشلوارش روی آمین می گفتیم و با شتاب خودمان را روی و پیاز و لوبیا و عدس بگیرند… و من متحير کاسه را با قاشق بر سر کفش- های شکاف برداشته و کج شده اش می- حصه های آجیل می انداختیم…. وقتی هوا بودم پس چرا لالند… زبانشان را کجا افتاد… و دکاندار و مادرم هر دو متفق القول | تاريك تر میشد زنهای همسایه در حالیکه گذاشته اند… میشدند که: «آها خوبه… بقاعده است… رویشان را سفت و سخت گرفته بودند توی آخر نمی خواهند شناخته بشوند وقتی آب بره درست اندازه میشه.» و من کوچه ما چسبیده بدیوار فالگوش می ایستادند، بچه جان تو چرا اینقدر فضولی!… هیچوقت نفهمیدم که کجا باید این لباس من اول بازی که اثر وجودی خود را احساس که و آنوقت من از خودم میپرسیدم من آب ببیند… از چند روز بعد که در کردم یکی از همین شبهای چهارشنبه سوری اگر لوبیا و عدس و برنج خانه ما شفادهنده خانه ما پرده ها و پشت دریها و ملافه ها و که برای خریدن ماست کاسه بدست بیمار است چرا خودمان اغلب مريضيم…. روی تشکها، قالی و قالیچه ها حتی در و از يك كوچه تاريك و باريك و پرپیچ و خم و آیا این معجزه فقط در گدایی با کاسه مسی است…. وقت تحویل هرقدر هم پنجره را بمناسبت نزديك شدن عید می منزلمان که به نبش بازارچه میپیوست می- شستند و در آخر کار آب تازه می انداختند گذشتم و برای اینکه ترسم را خفه کنم يك ته رطوبت نیز کسی بلباس من نمی | با صدایی که هیچوقت برای خودم نیز مطبوع بود همه با لباس هایی که نویی آن توی چشم زد…. و پدرم نیز اولین و آخرین سفارشش نبوده تصنیفی را زمزمه میکردم که برگردانش میزد جلوی سینی هفت سین و تنگ بلوری بود که «مواظب باش توی باران نری «نمیشه» بود. گاهی پاره ای از آهنگ ها که چند ماهی كوچك قرمز توی آن بیقرار لباست خراب میشه…. بلي من حالا از توی دهان آدم جا خوش می کنند آنشب هم میچرخیدند… و آئینهای که اغلب جيوه خودم میپرسم این من بودم؟…. توی حیاط من با «نمیشه نمیشه» رفتم و با «نمیشه نمیشه» کناره های آن رفته بود مینشستیم. مادرم این 4 M > Je
ادعایی را که بلد بود زمزمه میکرد… وپدرم جلوی سفره هفت سین و آئینه منتظر عمونوروز نگاه ماتزده اش را به طرف آبی که در آن | میشود… و آنقدر انتظار میکشید که کم کم انداخته بود میدرخت. خوابش میبرد… و در این میان عمونوروز – میدانید بچه ها وقتی گاوی که می آید و میرود بدون اینکه پیرزن صدای زیر زمین است زمین را از این شاخش روی پایش را بشنود و بیدار شود و وقتی که او آن شاخش گذاشت این سیب تکان از خواب می جهد و میبیند که عمر آمده بیش از آن در خاطرم مانده این است که: خورد… برای من تصور آن کار تنومندی رفته آنوقت از خود بیخود میشود دیوانه می گویند در این روز جبرئیل بر پیغمبر که زمین باین بزرگی را با کوههایش با میشود و بنای بیتابی و بیقراری را می نازل شد… علی در غدیر خم بولایت انتخاب | آدمهایش با دریاها و درختهایش روى يك گذارد…. اشکی میبارد که همین باران گردید و ابراهیم نبی بتها را شکست…. ولی این حرفها هیچکدام جوابی برای شاخش نگاه میدارد مشکل بود…. تازه این است… شیون و غوغایی میکند که همین گار روي يك ماهی بود و آن ماهی روی رعد و برق است و گردنبند مرواریدش را آب!!… با این همه شاید برای هزارمین بار | پاره میکند همین تگرگی است که یکدفعه باز میپرسیدم. سئوال سمجی که در ذهنم جان گرفته بود نبود… پس این زمین بکجا بند است؟ سئوالی که روزگاری يك بخـاریساز از پائین میریزد. ۔ آخر چرا از این شاخش روی آن روز سیزده نوروز که میشد مادرم فلاماریون کرد مگر ممکن است زمین بدون شاخش می گذارد. اول وقت نحوست را با انداختن گندمی که اینکه بجائی بند باشد دور خودش بگردد.. و پدرم که هروقت چـوابی برای سبز کرده بودیم به بیرون از خانه از دور حتما در سر محورش بالا و پائین بجائی وصل سئوالی حاضر داشت چشمهایش برق میزد ما س دور میکرد با این همه کمتر سیزدهی و روی صورتش از لذت غروری که حس است.. فلاماريون گفت: نه ضرورتی ندارد. بیادم می آید که مثل روزهای دیگر در خانه به بین این کره بزرگ چوبی را می اندازم میکرد سایه می افتاد چنانکه گوئی خود او ما دعوا و جنجال و غوغا برپا نباشد… و من بالا و بدون اینکه محورش بجائى وصل سالها گاو زیرزمین را از نزديك مشاهده فکر میکردم که لابد اگر نحوست را همراه باشد دور خودش میچرخد و همینکار را هم کرده و حرکات و رفتار او را تحت نظر با سبزی دور نیانداخته بودند قتلی اتفاق کرد و وقتی کوشید کره ای را که ببالا | می افتاد همانطور که من در رمز اعجاز ندیدن انداخته بود وسط سقف و کف اطاق بگیرد گرفته است. شمرده جواب میداد. ” ده بودم که ـ آخر خسته میشود… یکسال زمین از در علفی که همه ساله خواهر بزرگم در کره از دستش در رفت و فرو افتاد… آنوقت باین بزرگی را روی يك شاخ گرفتن کم روز سیزده در بیابان گره میزد کم و بیش بخاریساز تبسمی کرد و گفت: نگفتم!! نیست… خوب از این شاخ بشاخ دیگری نظیر چنین اعتقادی را پیدا کرده آری حالا من از خود میپرسم این من میدهد… و همینطور سال بسال جای آنرا اگر بختش باز نمیشود…. یا علف ها خوب بودم.. همین آدمی که حالا هر سال در سر عوض میکند… و من فکر میکردم که اگر گره نمیخورند یا کسی گره را باز میکند… | کلاس فرضیه ایجاد زمین و دیگر اعضای | این کاری که خسته نمیشد…. آیا ما و یا وقت نیت خوب ادای مطلب نمیشود و خانواده خورشید را درس میدهد… و برای | دیگر سال نداشتیم… و عید نمیگرفتیم… و یا اینکه معجزه بخت گشائی لابد کار دیگری | شاگردانش تشریح میکند که چطور کره برای ما لباس نمیخریدند…. و عمویم صورت میدهد و فیالمثل رفع بلائی از کسی زمین در طی یکسال که سیصد بالاترین رقم بخششش يك درقرانی نقره بود میکند… پنج روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه که شصت بمن عیدی نمیداد؟ آری من حالا از خودم میپرسم این است از يك اعتدال بهاری بيك اعتدال بهاری | مادرم پس از تحویل روی همه البته من بودم…. پسر بچه ای که وقتی در کلاس دیگر میرسد… و این زمین که روزی برای | باستثنای بابایم را میبوسید و بهر کدام چهارم ابتدائی جلوی مدیرش مرحوم آقا او خیلی بزرگ بود حالا در می یابد که کره «دستلانی، میداد اما بابایم از بوسیدن دیگران ضیاء دری انشایش را درباره نوروز میخواند کوچکی در کنار میلیاردها کره دیگر است هم آبا داشت… و من اغلب از خودم می مدیر داد کشید.. زیر زمین گاو نیست و و همانند قطره ای در اقیانوس بیکران عالم پرسیدم که آیا او اصلا بوسیدن بلد هست من در حالیکه متحیر بودم پس چیست؟ گفت بشمار می آید و ما برای رسیدن بپاره ای از یا نه؟… با این همه توی اطاق هوای شادی هیچ چیز نیست و من بناگهان گر گرفتم این ستاره ها مثل کهکشانها اگر سوار دهنده ای موج میزد… حتی شعله شمعها و سرم داغ شد… پس به کجا بند است؟ رکبی بشویم که بسرعت نور حرکت کند مرحوم دری آن روز حرف هایی زد که من یعنی ثانیه ای ۳۰۰٫۰۰۰ کیلومتر چهارپنج هزار سال طول میکشد تا به آنها برسیم… میرقصیدند… و روی لبهای پدرم که ما اخم او را بیشتر از خنده اش دیده بودیم هیچ از آن سر درنیاوردم.. بعدها فهمیدم که تبسمی میدرخشید… و اگر در بیرون باران برخی از آن حرفها همانهایی است که آنوقت از خودم میپرسم آن کوچکی میبارید… یا تگرگی می ریخت مادرم ما کتاب برهان قاطع نوشته شده است… که فکر میکرد وقتی بزرگ بشود مرد قادر را بیاد عمو نوروز می انداخت… > > و آفتاب در اول فروردین به نقطه و جامع و کاملی خواهد بود آیا همیـن – پیرزن زمین سالي يك بار خودش حمل میرسد… این روز اول بهار است… موجودی است که حالا بیشتر از هر وقت را برای دیدن عمونوروز آماده میکند… میگویند خداوند در این روز عالم را آفرید… حقارت و کوچکی و ناتوانی و نادانی خود موهایش را فر میزند چشمهایش را وسمه آدم علیه السلام هم در همین روز بر تخت را در مقابل عظمت و پیچیدگیهای دستگاه می کشد لبهایش را سرخاب می مالد… مرصع مقابل آفتاب نشست و از شعاع نورانی | آفرینش احساس میکند.. آیا من همان چادر نماز گل باقلائیش را سرش میکند و تاجش همه چشمها را خیره کرد…» و آنچه موجودم!؟ ۳۹
نخستین نوروز، بی شاهنشاهی مبارك نخستین نوروز، در انقلاب نخستین نوروز… نوروز ۱۳۵۸. نوروز نخستین هاست، برای تو روز نو، زندگی نو ، ایران نو، مبارك | نوروزها در پیش است. روزهای نو، ایران را ، با اندیشههای نو بسازیم، با دستهای انقلاب ی ۲
سخنی باوطن خواهان در دویست سال اخیر، بخصوص پس چتر انگلستان را برای برخورداری از تابش | مراکز حساس به جا گذاشت. ملت از شکست ایران در جنگ با روسیه تزاری | گزند خورشید سیاست شمال ترجیح دادند. | دولتمردان ایرانی را تحت تبلیغات و ترس واز دست دادن هفده شهر مهم قفقاز وانعقاد در پشت پرده نبرد این دو ابرقدرت روزدر | از شورویهای کمونیست (که در هر حال قراردادهای ستمگرانه و يك طرفه گلستان | تكوين حوادث، تاریخ ایران را رقم زد تا | فعالیتهای زیرزمینی خود را در تقویت حزب و ترکمانچای، برای فرار از چنگ ودندان | جایی که انقلاب اصيل مشروطیت را به انگلیسها | توده دریغ نداشت و واقعه آذربایجان و روسهای سفید و تزارهای توسعه طلب که در | چسباندند و جانفشانی مجاهدان وطن پرست | سلطه یکساله دمکراتها) بیش از پیش در اجـرای وصیتنامـه پطر کبيـر آرزوی | وایراندوستان ارزنده که باخون خودمبارزات | دلبستگی رجال به سیاست غرب موثر افتاد دست یابی به آبهای گرم خلیج فارس و را به ثمر رساندند، نیز از تهمت دست و تربیت شدگان ینگه دنیایی از راه نرسیده | اقیانوس هند را از دل بیرون نمیراندنـد، | نشاندگی رهایی نیافتند. به معاونت و وزارت و پستهای نان و آبدار | دولتمردان ایرانی برای حفظ مـوازنـه در انقراض خاندان قاجاریه را عدم توافق | گماشته شدند. جستجوی قدرتی برتر در آمدند تا به كومك | «سلطان احمد شاه قاجار» با قرار داد۱۹۱۹ در این میان آنچه افکار واذهان اکثر واتحاد با آن نیرو کشور را از شر خرس تنقیدنکردن وتایید ننمودن قرارداد تحتـ مردان سیاست را با نقشه های حساب شده قطبی، در امان ببینند. در سلطنت فتحعلی | الحمایگی در مهمانی امپراطور انگلستان، | جلب کرد، اول تامین مطامع ومنافع خارجی شاه نماینده ایران پاسخی گرم به اتحاد با موجب گردید و روباه پیر در جهت انتخاب | برای عرض وجود، دوم مصلحت ایران. «ناپلئون» امپراطور فرانسه داد. «رضاخان» قزاق بی خانواده ای برآمد تانفوذ مصلحت ایران نیز چنین تبلیغ و توجيـه نبرد «واترلو» ضربه ای بود که ایران | استعماری خود را بیشتر تثبیت کند. میشد که برای فرار از سلطه امپراطوری | را به دامان انگلستان کشاند. انگلستان مبارزه پنهان و آشکار به وجود آمد. | سرخ که هنوز نقشه جهانخواری تزارها را | قدرت برنده و برتر اروپا و آسیا وحاکم بر | انقلاب کبیر روسیه می رفت تا «لنین» دست | رها نکرده است باید بیشتر به دامان سلطنت اقیانوسها بود. نفوذ این سیاست در این منطقه دوستی بی شائبه به سوی ایران دراز کند پهلوی توسل جست ووطن پرستی روی شام از جهان، سعی در بوجود آوردن حکومتهای | رقم بطلان برسیاست توسعه طلبی تزارها | پرستی خلاصه شد و شعار «خدا شاه میهن | دست نشانده، در ایران وافغانستان و ایجاد | بکشد و حسن همجواری و عدم دخالت را | را در مغز کودکان و جوانان هر سدهایی برای حفظ مستعمره زرخیر هندوستان | سرلوحه رابطه خود با ایران ترسیم کرد. | دقیقه کوبیدند و حماسه شاهان ایراندوست | شد. رجال موازنه طلب را بیشتر به زیرچتر | «لنين» تيـرخـورد. پس از مرگ وی | را تنها در يك فرد متمرکز ساختند وهاله ای | انگلستان کشاند و به تدریج این اندیشه در «استالین» با اعـدام مخالفان خود بر اوضاع | از قدس و تکریم به وجود آوردند تادستهای داخلی روسیه یغماگر در همه شئون این کشور بازتر گردد رسوخ یافت که برای زنده ماندن، برای | «انترناسیونالیسم کمونیستی، برآمد و تعالیم و بی پروا هرچه میخواهند انجام دهند. پایدار بودن، برای پیشرفت و رسیدن به ودستورات مارکس وانگلس را وسيلـه و دیکتاتوری آنچه را که «معنویت» | مقامات بالا، باید خود را تحت حمایت یکی بهانه اعمال نفوذ بیشتر در کشورهای همجوار | نام داشت از بین برد. تبلیغات بجائی رسید از دول بزرگ روس یا انگلیس کشاند. | شرقی و غربی قرار داد و بخصوص بعد از | که مقام «شاه» بعداز خدا و بالاتر از میهن امیر کبیر با همه وطن پرستی و ایران خواهی | جنگ جهانی دوم کمونیسم در غرب فراگیر | قرار گرفت. وطن پرستی و میهن دوستی در میخواست پای امپراطوری سوم «پروس» و شد تبعیت کورکورانه از رژیم تلقین میشد. ملتهای بیشتری تحت سلطه روسیه ر لحظه ایران، بین عموم طبقات، حتی روحانیون نیز تسلط وسپس در فکر توسعه «اتریش، را به این مملکت بکشاند و حتی | درآمد واينك اعضای پیمان ورشو درحقیقت | آنچه در جهت ایران، تاریخ ایران، شاهان بسیاری پژوهشگران در این عقیده اند که زیر پرچم کمونیستی قرار گرفته اند. ایران، پیشرفتهای ایران تبلیغ می گردید، | یکی از علل شهادت مردی کبیر چون «میرزا جنگ جهانی دوم، پای آمریکا را به جز در سایه رشوه لفظی و عبودیت وبندگی تقی خان» به روایتی تمایل او به سیاست | خلیج فارس باز کرد میراث خوار جدیدی به فرد امکان پذیر نبود. رژیم و شاه نیز روسها و قصد به سلطنت رساندن «عباس برای استعمار در صحنه جهانی ظاهر شد. مملکت راملك طلق وارث پدری میدانستند. میرزا» برادر ناتنی «ناصرالدین شاه» بود. «عموسام» در لباس دوستی و كومك، اصل | هرعملی از سوی آنان به نفع ملت تلقى محمدعلی میرزا نیز حمایت روسیه را | چهار را پایه گذاری کرد. پس از ترك وبيرون | میشد، حتى بذل و بخششهای کریمانه بر گزید بسیاری از رجال حتى رجال خوشنام بردن قشون خود نوچه های سیاسی را در بی جهت * ۴۰ اگر مایه زندگی بندگی است دوصد بار مردن به از زندگی است مصطفی سرخوش 9 2 1
آیا آرام می شویم؟ چپاول و غارت استعمارگران داخلی رخارجی به حدی علنی و وقیح و بی پرده صورت می گرفت که هرشرکتی به ثبت میرسید باید سهمی برای یکی از افراد خاندان سلطنت، یا وابستگان آنان منظور گردد. درآمد مشروع باید از طریق نامشروع ا پرداخت حق و حساب به دست آید، میزان توقع محدود نبود وهر عملی که صورت می گرفت به موضع قدرت نسبت میدادند و یا واقعا نیز در این مسیر قرار می گرفت. شمشیر استبداد روزبروز بیشتر صیقل می- یافت و برا می گردید و کسانی که برای حفظ منافع حقه ایران زبان می گشودند،از آتشفشان مهارشدنی نیست. زلزله به تاریخ پیوست، موزه شد، در کتابهای گزند این تیغ در امان نبودند. این بود به حکم کسی ساکن نمیشود. سیل را به بند | درسی مدفون شد و در حافظهها به سراشیب ملت يك پارچه به خشم آمد و قیام ملی برای نمی توان کشید. انقلاب سر دوبی نمی پذیرد. | فراموشی فرو افتاد. کوتاه کردن دست آزمندان و بیگانه پرستان جوانان سلاح بدست که خون شهیدان،زمام حالا مائيم و يك كوه آتشفشان، يك برپا شد. صبوری از کفشان بدر کرده کمتر از آنچه | زلزله مدام، این آتش با چه معجزه ای خاموش خواهد شد. چه کسی این مرغ رمیده را که ا لازم است سخن پدیر و نصیحت شنو هستند. اکنون آنچه که باید از طرف علاقمندان و ایران دوستان صورت گیرد چه کسی توان و جرات مقابله با این پدیده | آرامش و امنیت نام دارد به قفس باز خواهد اجتماعی را دارد؟ آیات عظم یا سیاستمداران | آورد؟ چه نیروئی اسلحه از دست جوانان که شستشوی افکار گذشته و به اصطلاح کند تازه پا، پلیس منکوب یا ارتش مرعوب؟ ما بیرون خواهد کشید و آنها را به کلاس زدایی گنداب وابستگی به بیگانه، اتکاء به آزمایش عظیمی ملت ایران را می درس، پویا و دانش پژوه گسیل خواهدداشت؟ | قدرتهای خارجی است چه شرق چه غرب چه | گدازد. جهان با بهت و حیرت انظار سدون | چه کسی جنایتکاران ودزدان، رشوه خواران، این زلزله را دارد. خردمندان اندیشنا کند. بداندیشان مبارزان ایسمهای مختلف را در شمال چه جنوب. در گذشته، فکر پایدار ماندن استقلال فردا چه خواهد شد! صلح و آرامش چه زمان | قید خواهد کشید؟ قدرت سحر آمیز رهبر ملی واتکاء جوانان را به ملت بارها تبلیغ به این کشور بازمیگردد. کرده ایم و در این راه ودراین رستاخیز واقعی بوده ایم که ایرانی باید به خود، به وطن خود یزدانی خود فرمان آتش بس میدهد. از ایمان | کلام، کدام اثر سخن… کدام نیروی کار، و اعتقاد مردم و از نفوذ پیشوایان مذهبی | کدام جوانی، کدام تجربه، کدام عشق، کدام و به سیاست ملی خود متکی باشد. امروز اگر به دنبال یاران صادق دکتر شهرها مدد میطلبد. به نقل سلیم و فرامین | همدلی، کدام همزبانی؟ ظاهرا آینده جنگ یاس انگیز است، امید فتح و ظفر کامل دور رس… فقط يك معجزه، يك پديده بی سابقه | مصدق میرویم و از آنان كومك مي گيريم خدا حوالت میدهد… آیا برای رام کردن و انتظار داریم گره کور مشکلات به سر این موج اینها همه کفی است…. پنجه تدبیرشان باز شود، صرفا در این جهت نخست وزیر انقلاب در پی ریزی يك است که امتحان شایستگی و وطندوستی رهبری سیاسی در جستجوی انسان باچراغ | همانند انقلاب ما، شورشما، قیام ما که تمام و مبارزه با خواست بیگانگان را داده اند و گرد شهر می گردد. هنوز آنچه میجوید و | فرمولهای جامعه شناسی و روانشناسی را بهم امیدواریم همه جوانان امروز نیز این راه ماهم جسته بودیم، یافت نمی شود. فقط چند | ریخت، می تواند ما را نجات بخشد همان دست درست حفظ منافع ایران وخواست ملت را چہرۂ مبهم، چند تصویر مات، چند شمای | غیبی که مشت آهنین خود را بر مغز اهریمن تشخیص دهند و اطمینان داشته باشند که دور و تردیدانگیز و دولتمردان گمنام، | استبداد کوفت، همان عشق به آزادگی، عشق ملت ایران هیچگاه وطن فروشان ونوكران ناشناس، ناآزموده. به وطن و همبستگی اینهمه جوان دبستانی و بیگانه را محترم نخواهد داشت. به اعتقادما مسئله روشن است. اعاده نظم، ختم | دبیرستانی و دانشگاهی همین بچه ها همین حکومت فاسد پهلوی مال ومنال این ملت اعتصابات، ایجاد کر و درآمد و ثروت برای | کودکان، همین سادگی و فداکاری و ازجان را تنها چپاول نکرد و به جیب غارتگران ترمیم خرابیها… راه حل مسئله روشن | گذشتگی که دنیا را به تحسین و تعظیم واداشت داخلی وخارجی نریخت بلکه برای تامین نیست. با کدام قدرت، با کدام منطق، با و واشینگتن و کرملین و پکن را متحیر و منافع کثیف خود لطمه وصدمهای بالاتر وبرتر کدام ایمان. با کدام میل و کشش؟ بيمناك ساخت… فقط عشق، عشق به سرفرازی، | از چپاول و غارت بیت المال براین ملت وارد خراب کردن باخون، نابود کردن رژیم | به افتخار، به غرور ملی، به پایمردی و آزادگی، آورد و آنجلوگیری از جلوه گری استعداد دیرپا فسادی که طان مانند، تمام سلولهای | فقط عشق به این خاك… عشق به وطن، عشق های ملی و جلوگیری از شکوفائی نهال جامعه ما را به تباهی کشانده بود، همه بايك | به ایران، مارا نجات خواهد داد. به این آزادی خواهان و ملت ایران و جلوگیری کوشش، با يك جهش، با يك رگبار بر | دل بسته ایم از نضج افکار میهنی در جهت اتکاءراستین سینههای برهنه به انتها رسید، به نتیجه رسید | دکتر والا به خدا، اتکاء به ملت، اتکاء به ایران بود. – و خراب شد، واژگون کردید ـ منقرض یا پاكدلي و خیراندیشی بازرگان، بقـول رهبر انقلاب در پاکی تابناك انديشه | خودش پیر و فرسوده؟ کدام نفوذ، کدام – ۴۱
در میانه عکس، با عمامه سفید، قاضی محمد ایستاده است. در کنارش فرخ (معتصم السلطنه) که در آنزمان والی آذربایجان غربی شده بود. ملا مصطفی بارزانی که قصد داشت در دولت خودمختاری که به رهبری در این چند ماه کرده ایم تهیه مقدمات کار بين به زودی عازم ایران شود، هفته پیش در قاضی محمد در مهاباد تشکیل شد، ملامصطفی است، نه خود کار… و اینکه مردم کردستان آمریکا در گذشت، در حالیکه حزب دمکرات بارزانی سمت وزیر جنگ داشت وجنگاوران احساس کنند که عملا حاکم بر سرنوشت کردستان که او روزی از سرجنبانان آن ایل بارزانی در واقع ستون فقرات نیروئی خود می باشند، مشکلات خودشان را خودشان بود، اينك از نو زنده شده است. به حساب می آمدند که باید از این دولت حل می کنند، به زبان خودشان حرف میزنند متجاوز از ده میلیون کردی که حمایت کنند، و از قلمرو آن که در جنوب و فرزندانشان را با آداب و رسوم و فرهنگ چهار کشور ایران و ترکیه و عراق وسوريه دریاچه رضائیه و شامل منطقه ای بود خودشان پرورش می دهند و ماموران را خودشان تقسیم شده اند، سالهاست که در این امیدند می توان آن را به کردستان شمالی ایران انتخاب می کنند و چیزهای دیگری از این که روزی مردم کرد را حاکم بر سرنوشت تعبیر کرد پاسداری به عمل بیاورند. قبیل… و نیز تعدیل بهره مالکانهای که خود ببینند و گواینکه دولت ترکیه از آغاز در تابستان سال ۱۳۲۵ که قاضی محمد انجام داده ایم خصومت بین دهقان و مالك را تاسیس خود با تارومار کردن کردها و کشتار برای مذاکره با دولت مرکزی به تهران تخفیف میدهد. بی رحمانه آنها کوشیده است که موجودیت آمده بود، من او را در ویلایی در جوارهتل پس از اینکه به طور اختصار اشاره ای این قوم آریایی را ندیده بگیرد و آن را در دربند که دولتیان در اختیار او گذاشته بودند، به مطبوعات محلی کردستان و رادیوی نوپای زیر سلطه خشونت آمیز تركها مستحیل کند. ملاقات کردم. قاضی مردی خوشرو و آرام آن شد، پرسیدم که پیشرفت مذاکرات در اما بیش از چهل سال است که در دو منطقه و سلیم النفس بود و نظیر برادرش صدر قاضی تهران چگونه است؟ قاضی محمد تبسمی کرد کردستان عراق و کردستان ایران دست کم نماینده دوره چهاردهم مجلس از مهاباد، گفت من آنچه باید بگویم با صراحت در زمینه خودمختاری کردها کوششهای مستمر بسیار متواضع می نمود و در وجنات وحركاتش گفته ام و امیدوارم که موثر واقع شده باشد. و دامنه داری صورت می گیرد و حزب دمکرات کوچکترین نشانه ای از حدت و شدتی که بگذارید برای شما حکایتی راهم که برای کردستان دنبال کننده ادامه دهنده راه در اغلب مردان انقلابی به چشم میخورد، دیده شاه نقل کرده ام تکرار کنم. می گویند جمعیتهایی محسوب می شد که پیش از آن نمیشد. وقتی از او پرسیدم که، خوب، در روز گاری شاهی از بخت مساعد وزيـری به نام حزب امید و یا کومله حیات کردستان، کردستان چه کرده اید؟ با فروتنی جواب داد روشندل و آینده نگر داشت، روزی اینوزیر در همین زمینه فعالیت داشتند. راستی را بخواهید هنوز هیچ… زیرا آنچه به شاه گفت که بزودی بارانی خواهد بارید * ۴۲ نصیحت قاضی محمد به شاه سابق خودمختاری کردستان 9
که هر کس از آن آب باران بخورد، دیوانه خواهد شد. شاه گفت نظر من این است که مردم را از این امر آگاه کنیم. و اگر نکنیم مصیبتی که از این رهگذر ممکن است دامان عده ای را بگیرد، به گردن ما خواهد بود که میدانسته ایم، چنین پیش آمدی روی میدهد و مردم را از آن برحذر نداشته ایم. وزیر اطاعت امر کرد و به مردم خبر داد که چون در فلان موقع بارانی میبارد که هر کس از آن باران بنوشد، دیوانه خواهد شد، برهمه لازم و واجب است که از آن پرهیز کند. اما از آنجا که مردم به آنچه منع می شوند حریص تر می گردند وقتی که باران بارید هیچ کس از خوردن آب آن ابا نکرد و همه دیوانه شدند و از جمله آثار این دیوانگی این بود که گفتند ما این شاه و وزیر را نمی خواهیم. شاه آشفته با وزیر به مشورت- نشست که چه کار باید کرد؟ وزیر گفت من و فرقه دمکرات آذربایجان در ۱۳۲۴ تاسیس نوع کمکی را نمی توانست داشته باشد. پیشاپیش فکر چنین روزی را کرده بودم و و تشکیل شد… ولی در واقع هر دو قيـام بنابراین برای سران و افراد مسئول این حزب مقداری از آن آب باران را برای شما مقارن هم در نیمه دوم سال ۱۳۲۴ به صورت فقط مساله ماندن یا رفتن مطرح بود. خودم نگاهداشته ام زیرا اگر میخواهید که يك دولت محلی عرض اندام نمودند و نیز ملامصطفی عقیده داشت که باید سران حزب ما را این مردم قبول داشته باشند و به عنوان مقارنهم در نیمه اول سال ۱۳۲۵ با دولت و جنگاوران همه باهم از برابر نیروهای دولتی شاه و وزیر خود بپذیرند، باید مثل آنها قوام السلطنه به مذاکره پرداختند… و نیز عقب بکشند و خود را به جای امنی برسانند بشویم… و اگر نشویم هیچ تدبیر دیگری مقارن هم خواستهای خود را تعدیل کردند و منتظر فرصت بنشینند، تا نهضت کرد نمی تواند ما را نجات بدهد. و با عدول از تشکیل دولت محلی که گرایشی زنده بماند.. ولی قاضی محمد عقب نشینی را به سمت تجزیه داشت، در چهاردیواری قانون به فرار تعبیر می کرد، و می گفت که مردمی قیام حزب دمکرات کردستان در زیر اساسی به امتیازاتی در حدود خـودمختـاری سرنوشت خود را به دست ما سپرده اند دریغ عنوان دولت جمهوری دمکرات کردستان از داخلی و آزادی زبان اکتفا کردند… و است که به دست تقدیر رها کنیم و آنها را جهات متعددی در همان شرایط قيام فرقه بالاخره مقارن هم در نیمه دوم سال ۱۳۲۵ با در معرض کینه و دشمنی ارتشیان و یا قبایل دمکرات آذربایجان بروز و ظهور کرد و در ورود ارتش به مناطق آذربایجان و کردستان مخالف قرار بدهیم. ماندن ما دست کم این همان شرایط سقوط فرقه دمکرات آذربایجان که نیروهای شوروی آن را تخلیه کرده مزیت را دارد که سرنوشت خود را با بودند هردو قیام سقوط کرد. در واقع حزب سرنوشت آنها در می آمیزیم و آنها را در نیز، از پا در آمد. دمکرات کردستان يك نوع وابستگی تحمل مصائب تنها نمی گذاریم و به آنها ثابت زمینه هردو قيام از شهریور سال اجتناب ناپذیر با فرقه دمکرات آذربایجان می کنیم که از اعتماد و اعتقاد آنها سوءاستفاده ۱۳۲۰ که در کشاکش جنگ جهانی دوم داشت و با متلاشی شدن نیروی فرقه دمکرات نکرده ایم و از مسئولیتهایی که در قبال آنها شمال ایران وسیله نیروهای شوروی و جنوب ایران وسیله قوای انگلیس اشغال شد، در به خودی خود قدرت پایداری نداشت و از همه داریم غافل نیستیم و چون هيچيك از دوطرف منطقه غرب ایران در قلمرو متصرفی شوروی طرف در محاصره ارتش دولت مرکزی وعشایر نتوانستند طرف مقابل را قانع کنند ملامصطفی به تدریج فراهم آمد و رشد کرد. طرفدار دولت بود و از مرزهای غربی که با افراد ایل خود به طرف مرزهای غربی حزب دمکرات کردستان در ۱۳۲۳ چسبیده به کردستان عراق بود انتظار هیچ ۴۳
جهان ۴۴ جنگ چینوویتنام پکن وهانوی می توانند کره زمین را به جهتم سوق دهند. متری پکن در منطقه ی مرطوب مدار | که رودخانه سرخ به ویتنام سرازیر میشود. ابتدا خبر حمله چین به توفان در آسیا مسافران تعریف می کنند که در دیوننان استان مرزی چین، | راس السرطان کشیده شده است. شنبه ۱۷ فوریه – یکی از سربازان ارتش چین را مشغول ارتش آزادیبخش خلق از آن شبهای سرد چین شمالی از ساختن سنگر و مستقر ساختـن | سه جمعه پیش جنگ را با بمباران | ویتنام به طور غیر رسمی و بدون | ساعتها قبل بر پکن و شایعه های | دستگاه های زنگ خطر دیده اند. | مواضع ویتنامی برروی خطی که ذکر جزئیات پخش می شود. مضطرب کننده پراکنده در آن | کامیون های نظامی روکشهای | از «مونگ کی، در کناره «خلیج | حکومت چین می کوشد ماجرا را | برزنتی را کشیده اند. خارجیها | تونکن» تا «لائو کی، ادامه دارد، | کم اهمیت جلوه دهد. به دستـور رویدادهای مرزی ویتنام | هنوز نمی دانند کنه دامنه بحران، | آغاز کرد. یعنی درست در نقطه ای | دولت خبرگزاری چین تنها به رو به وخامت گذاشته است. یعنی جنگی واقعی به ۲۲۰۰ کیلو | برفراز دشتهای مرتفع «يوننان» | مخاطره يك اعلامیه اکتفا می کند. سایه افکنده است.
در اعلامیه گفته شده است. که | شد. جنگی بین دو قدرت کمونیست | گفت « هنوز به این مرحله | ویتنامی ها هم توپهای بابرد سریع به منظور پاسخ گویی به تاخت و | طراز اول جهان در گرفته است که نرسیده ایم این جنگ تازه تونکن | ۱۳۰ میلیمتری را در مواضع خود تازهای ویتنام در مرز، نیروهای | یکی از آنها یعنی ویتنام به موجب | مسلما سرآغاز جنگ هسته ای | مستقر ساخته اند. برد این توپها دفاع مرزی چین مجبور به دست | پیمان همکاریهای دوجانبه وابسته نخواهد بود. این جنگ معنای ۲۷ کیلومتر است. نمـاینـده زدن به ضدحمله شده اند». کمیسیون | شوروی است. همینکه ارتش سرخ | دیگری دارد و نشان میدهد که | خبرگزاری فرانسه ژانپیپر گالوا نظامی حزب کمونیست چین در | عملیات تهاجمی را در منطقه «باختر | ورود چین به بازی بزرگ سیاسی | به چشم خود دیده بود ستون-| فردای بازگشت تنگ شیائوپینگ | چین، یعنی مرزهای سینگ یانگ | بین المللی نمی تواند بدون خسارت | هائی از سرباز، صفوف غیر نظامیان را ر که از آمریکا و ژاپن تصمیم گرفت | شروع کند، آتش آن دامن تعادل | و زیان عملی شود. در جاده معروف «ماندارین، که از به ویتنام حمله کند. شکننده صلح راخواهد گرفت. چهار روز بعد از شروع | مرز چین به سوی هانوی وخط در گزارش خبر گزاری چین | یکن وهانوی می توانند کره ی زمین | جنگ، یعنی ۲۱ فوریه، مسجل | ساحلی کشیده شده است قطع شد که پیکارهای خونینی در شمال ی کنند. بدین ترتیب ویتنام وارد از ارتش آزادی بخش خلق اسمی | را به جهنم سوق دهند. به میان نیامده و از عاملان «ضد یکی از ناظران آگاه می- | لانگسون در جریان است سی و سومین سال جنگ شده بود. رادیو هانوی همان روز اعلام کرد که «لائو کی به دست حمله به عنوان پاسداران مرزی یاد شده است. ضمنا موضوع تجاوز نیروها به خاك ويتنام مسکوت گذاشته شده است. چین بدین ترتیب خواسته است قضیه راتنها يك عقب نشاندن عادی نیروهای ویتنامی جلوه دهد. چرا که در صورت شکست اقلا ظاهر قضیه میشد. «شکست، شکست، شکست» 9 با این حال به موجب اولین اطلاعات، ویتنام تنها شبه نظامیان محلی را به جنگ با ارتش آزادی بخش خلق فرستاد. چون بهترین لشگرهای ارتش این کشور در حال «روفتن، آخرین کانونهای مقاومت خمرهای سرخ در کامبوج هستند. با این حال همیـن شبـه نظامیان هم برای ایجاد دردسر برای چینیها کافی هستند. بلافاصله گوش دنیا تیز نیروهای چینی تصرف شد، اما ظاهرا نبردها در «دونگ دانگ» و دین خوای»، یعنی مواضعی که در و ۶ کیلومتری داخل سرزمین ویتنام و «لانگسون» که تقریبا در ۱۵ کیلومتری جنوب این مواضع قرار دارد، در گرفته بود. | فرماندار نظامی «لانگسون» نزد نماینده فرانس پرس اعتراف کرده بود که افراد تحت فرماندهی اش در محاصره «نیروهای چینی» قرار | گرفته اند. همان شب حمله، رادیو هانوی ماجرا را با لحنی صریحتر گزارش کرد. به گفته رادیو هانویچین به حمله ای وسیع در طول خط مرزی ۱۲۰۰ کیلومتری میان چین و ویتنام دست زده بود. پس فردای روز حملـه ناموان دونگ نخست وزیر ویتنام که در نقش فاتح به پنوم پن رفته بود، ابراز اطمینان کرد که كمك شوروی، پیروزی حتمی خواهد بود. وی اضافه کرد، «ما پیروز خواهیم شد. متجاوزان شمالی همیشه سرنوشتی یکسان ورودچین به بازی بزرگ سیاست چین از دادن خبرهای مربوط بین المللی نمی تواند بدون خسارت و زیان عملی شود داشـتـه انـد: شکست، شکست، به جنگهای کوانگ سی ویوننان، | شکست». یعنی پیکارهایی که درخاك چين جریان داشت خودداری کرد. به همین جهت اخبار ضد و نقیض و شایعه گونه پکن را فراگرفت. مثلا يك ديپلمات لبنانی بعد از گفتگو با یکی از مقامهای دولتی چنین گمان کرده بود که دولت نیروهای چینی را از مرز فراخوانده به پیکار پایان داده است. اما این خبر خیلی زود تکذیب شد. به موجب شایعه ای دیگر ۳۵۰ هزار | غیر نظامی ساکن مرز – بری و نبرد در منطقه کوهستانی و مرتفع و دره های پوشیده ازجنگل و بوته زارها دشوار است. اینجا همان جایی است که فرانسویها و چینیها برسر مالکیت «تونـکـن و «آنام» با هم جنگیده بودند. خبرهایی که از سوی منابع خبری | چینی در مورد جنگهای مرزی این کشور با ویتنام منتشر شد بر پیچیدگی وضع افزود. خبر گزاری | ه ۴۵ بحران داشت. بخشهایی از استان سینکیانگ را | دهد کشورش را نظم و ترتیب | نفوذ شوروی در تمام قاره آسیا | هر اقدامی فوری تر جلوه می کند. از مناطق مسکونی بیرون رانده اند. | دهد با ژاپن قرارداد حیاتی صلح | خواهد کاست. هرچه تنگ شیائوپینگ بیشتر گویا پکن از دخالت مسکو در | را به امضا برساند، با مهارت مشکل یکی از همین روزهای اخیر | فعالیت می کنـد چـیـن بیشتر تایوان را ابعادی مناسب بدهد، | هواکوفنگ رئیس دولت چین | به مقام برحق خود به عنوان سومین این بحران ابعادی سر | با کشورهای آسیای جنوب شرقی | وزیر امورخارجه هند را با سلام | ابرقدرت جهانی نزديك ميشود و نوشت ساز به تجربه سیاسی | مذاکراتی سودمند به عمل آورد، | و صلوات به حضور پذیرفت و با در نتیجه ضربه برای شوروی تنگ شیائوپینگ ۷۴ ساله می و بالاخره دست پرزیدنت کارتر | او درباره بحران مرزی کشور که | مهلك تر جلوه می کند. امضاپیمان دهد. در صورت شکست خوردن را به نشانه دوستی با آمریکا | از سال ۱۹۶۲ آغاز شده همکاری نظامی میان مسکوهانوی | بود، این تجربه موقعیت تنگ ضعیف | بفشارد. کرملین با نهایت تاسف | همچنین درباره بازگشت احتمالی | در ماه نوامبر گذشته نشان دادکه خواهد شد و در صورت موفق شدن | شاهد به وجود آمدن يك قطـب | دالائی لاما به ثبت گفتگو کرد. کرملین قصد دارد از طریق ویتنام | آن، اعتباری آسمانی نصیب وی | مخالف متشکل از واشینگتن بنابراین خنثی کردن حملهی | نقش مورد علاقه خود را ایفا کند. خواهد شد و او را جانشین برحق | پکن و توکیو است که مسلما از | ديپلماتيك چین برای مسکو از تنگ شیائوپینگ در این مورد به رهبران آمریکا و ژاپن هشدار داد. این هشدار چه درواشینگتن و چه در توکیو در سه نکته خلاصه میشود: مائوتسه تونگ برتاج و تخت کمونیستی چین جلوه خواهد داد. در واقع شوروی و ویتنام تنگ شیائوپینگ را به سوی این بازی خونین سوق دادند با اقدام های ضد چینی در ویتنام ایجاد برخوردهای مرزی با چین و با کامبوج زیر حمایت چین درواقع شوروی و ویتنام تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تقویت موضع چین و خنثی کردن مانورهای تنگ شیائوپینگ در آسیا به کار بردند. بنابراین روا نبود که تنگ بگذارد از او يك «بير کاغذی ۱ـ «ما نمی توانیم دست روی دست بگذاریم و در برابر عملیات | تجاوز کارانه شوروی و ویتنام | سکوت کنیم». بسازند. «دست روی دست نمی گذاریم» برای مسکو وهانوی وقت زیادی لازم نبود تا بفهمند که تنگ سیائوپینگ کمتر از ائو خصم آنان نیست مائو برای حفظ قدرت خویش در گیر انقلابهای | بی فردایی شده بود که اسر انجام چین | را متلاشی و ورشکست ساختند. وظیفه چوئن لای این بود که خرده ریزهای این ویرانیها را در پشت سر مائو به هم بند بزند و بکوشد این دیپلماسی موردتردید را معتبر نگاه دارد. تنگ شیائوپینگ، رها از قیمومت «سکاندار بزرگ» و مترصد برای به دست گرفتن قدرت، برعکس مائو حاضر نیست وقت خود را به وراجی درباره «انقلاب مداوم، هدر دهد ر بیانیه های بیفایده درباره «جنگ خلقی انتشار دهد. بنابراین ترجیح می- ۴۶ II. L’ombre de la dépression ۱۳ AOL. PASOLINE Ma ” 14 ۲) ـ «ما به هیچوجه مایل | نیستیم برای دوستانمان گرفتاری | درست کنیم. اقدام های ما کاملا سنجیده خواهد بود اما هنوز تصمیم | نهایی را در مورد چگونگی اقدام های آینده مان نگرفته ایم مخالفت آشکار – ژاپنی ها این پیام را دریافت | کردند آنها فورا خود را برای | يك مواجهه جدی میان چین و ویتنام آماده کردند. اما جیمی کارتر که از یکسو درگیر مساله | ایران بود و از سوی دیگر خود را برای سفر به مكزيك آمـاده میساخت، اهمیت چندانی برای | سخنان تنگ قائل نشد. سایروس | ونس وزیر امور خارجه آمریکا تا بیستم فوریه صبر کرد و بعد از «چای – زمین» رئیس دفتر نمایندگی چین در آمریکا برای ادای توضیحات دعوت به عمـل آورد. همان روز جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرده بود که ایالات متحد آمریکا ازدخالت | «در بحرانهای میان کشورهای کمونیست آسیا خودداری خواهد کرد، زیرا این بحرانها منافع ملی بود. کاملا بدیهی آمریکا را مورد تهدید قرار | دشمن خلقها در راه رسیدنشان | از طریق عملیات احتیاطی در مرز | داشت احتمالا ممکن است به نخواهد داد، این سخنان نوعی به آزادی ملی و اجتماعی | چین و شوروی بلکه به خاطر | واژگون شدن تعادل قدرت در آسیا رشوه دهی به روسها برای جلو | بسیج شویم، تجـاوز يك كشور | اعلام آماده باش به مردم نادرست | بیانجامدپی آمدهای این رویارویی را انداختن امضاء پیمان سالت سوسیالیستی به کشورسوسیالیستی | جلوه کرد. میتوان از هم اکنون درچین به است که | دیگر واقعا دردناك و غير قابـل به چینیهای جـوان زیر | چشم دید. دیگر از اجتماع | آمریکا در آن زمان دلیلی نمی | توجیه است. ۳۰ سال نیز اعلام شد برای بسیج | مردم پکن در کنار «دیوار دید در برابر جنگی که اگر به از تمام کشورهای زیر | عمومی آماده شدند. در اعلامیه ای | دمکراسی، خبری نیست. کمیته شکست چین می انجامید باعث | اطاعت شوروی تنها رومانی و که از سوی کمیته مرکزی حزب | مرکزی طی اعلامیه ای برپائی سرشکستگی شدید آمریکا نیز | یوگسلاوی اظهار نظرهای متفاوتی | کمونیست چین منتشر شد به هر گونه اجتماع، تظاهرات و میشد ناامیدی به دل راه دهـد. | را ابراز کردند. بوخارست و | طور مستقیم از امکان «هجوم» | چسباندن اعلامیه های دیواری مخصوصا بعد از استقبال | بلگراد در اعلامیه هایی که در | شوروی سخن به میان آمده و درباره جنگ را ممنوع اعـلام چشمگیری که در آمریکا از تنگ | مورد جنگ مرزی چین و ویتنام | هر گونه دخالت نظامی این کشور | کرده است. چین دستخوش وضع شیائوپینگ به عمل آمد. هفته منتشر ساختند پکن و هانوی را | با ناسزا و تهدید محکوم شناخته | متشنجی است که کمتر سابقه گذشته يك مقام آمریکایی به | به يك اندازه مسئول حمله کامبوج | شده بود. داشـتـه است. نمـاینـدگـان لحنی تمسخر آمیز گفته بود «با | دانسته و پکن را تنها به خاطـر در همین اعلامیه آمده | خبرگزاریهای خارجی حتی غرولند اینکه سلاحهای ما از پیچیده ترین | عدم تلاش برای یافتن راه حلی | بود که «این جنگها مسلماخسارات | بعضی از مقامها و روشنفکران کارسازترین سلاحها در جهان | غیر نظامی برای این مشکل سرزنش | و تلفاتی به بار خواهد آورد به | چینی را به گوش شنیده اند. است، ظاهرا فقط به این درد | کردند. مارشال تیتو که ازيك | همین جهت ملت و کشور باید از آنها اظهار عقیده می- میخورد که غیر نظامیانمان را به | سال پیش سیاست خارجی خود | آرامش خود را حفظ کرده به کنند که «بهتر است نیروهایمان آمریکا بازگردانده را بی ثمر می بیند، به شدت در | تولید ادامه دهد. اگر شورویها | را بیشتر صرف ساختن و نوسازی مورد نتایج کنفرانس کشورهای | از شمال حمله کنند ما از خود | کشور بکنیم تا اینکه این نیروها جهان کمونیست طرفدار | غیر متعهد که قرار است در ماه | دفاع خواهیم کرد». و سرانجام را در جنگی اینچنین هدر دهیم شوروی در برابر این آرامش و | سپتامبر آینده در هاوانا بر گزار | در اعلامیه به ملت تسلی داده شده | کم کم زمزمه های مخالف در رهبری حزب نیز به گوش سکون آمریکا دست به تبلیغاتی | شود، تردید دارد. در سطح جهانی زده است. به بود «در صورت دست زدن به دستگاه این حمله، افکار عمومی جهان | میرسد. طوریکه احزاب کمونیست جهان | احتیاط و جنجال ازجمله حزب کمونیست ایتالیا شورویها را مورد انتقاد قرار | صفیر گلولههای توپ خواهد داد، به خارجیان مقیم پکن نیز اطلاع داده شد که اقدامهای و حزب محقر کمونیست قبرس با این حال تناقض میان نتیجه این پیکار و مدت نیز که خود را مستقل می خوانند | جنال جنبش کمونیست بین المللی | احتیاطی برای تخلیه احتمالی آنها | آن مسلما پی آمدهای گوناگونی گذاشت. جهان نیز از این جنگ خواهد گرفت که درسی بر در محکوم شمردن حمله چین تردید و احتیاط شوروی در ابراز عقیده به خود راه ندادند و بدین ترتیب در این باره تعجب آور بود. با مخصوصا کارکنان سفارتخانه ها در چین وقاره آسیا به جا خواهد به عمل آمده است. ثابت کردند که به رغم «اختلافها، وجود بیانیه ای که ازسوی ویتنام چین تنگ شیائوپینگ و «اعتراض هایشان، در موقع خطر غریزه محافظه کاری آنها تقویت | سوسیالیستی، انتشار یافت، دستگاه روز به روز بیشتر در بحرانی که سونوشت سالهای آینده آن میشود. انریکو بر لینگوئر ودیگر | نظامی شوروی تنها به چند مانور | کم کم ابعاد جهانی پیدا می کند بی تاثیر نخواهد بود. متخصصان رهبران کمونیست ایتالیا «مخالفت ظاهری اکتفا کرد البته ژاپنی ها غرق می شود. خطری که تنگ | امور کرملین می گویند «در تئوری ورود يكناو ۱۶ هزارتنی | شیائوپینگ برای تثبیت اعتبار در مورد لزوم همبستگی «اردو گاه مارکسیست ـ لنینیستی عقیده بر آشکاره – ، خود را با «حمله نظامی شاهد چین علیه ویتنام ابراز کردند و شوروی مجهز به پایگاه پرتاب | کشورش و نشان دادن قدرت خود اینست که بروز جنگ نتیجه غیر «نیروهای امپریالیستی کانونهای | موشك به دریای چین بودند. این به جان خریده بسیار بزرگ است | قابل اجتناب تناقضهای داخلی در نظامی کرا و گروههای ارتجاعی | ناو به ۱۱ ناوجنگی دیگر نیروی این سومین بار طی سی سال اخیر | جهان سرمایه داری است، اما غرب را مسئول دانستند، حتی | دریایی شوروی که در نزدیکی است که چین درگیر منازعات | میبینیم که طی دو ماه دوبرخورد سانیاکوکاریلو رهبر کمونیستهای | سواحل ویتنام تقر بود ملحق | مرزی می شود. در سال ۱۹۵۰ نظامی درجهان سوسیالیست روی اسپانیا نقطه نظر مسکو را در مورد شد. ضمنا چهار هواپیمای توپولف | چین برای ابقاء رژیم پیونگ یانگ | داده است. درماه ژانویه شاهد «برتری طلبی، چین تایید کرد. ۹۵ مجهز به دستگاههای الکترونیکی | به کره یورش برده و در سال | برخوردهای ویتنام و کامبوج و ژرژمارشه و دفتر سیاسی | نیز برفراز عرصه پیکار پرواز | ۱۹۶۲ با ارتش هند در مرز در ماه اخیر شاهد درگیری چین هیمالیا درگیر شده بود. اما و ویتنام بودیم. آیا در ماه مارس در حزب کمونیست فرانسه به لحنی | می می کرد. ملایمتر تجاوز غیر قابل قبولچین ر پکن زمزمه میشد که | بحرانی که به رویارویی نیروهای | بـرخـوردی دیگر در جناح را محکوم شمردند و در اعلامیه | گویا شوروی به حفظ امنیت خود ارتش آزادی بخش خلق با ارتش | سوسیالیست جهان را شاهد ۲۰ فوریه خود اعلام کردند و آینده روابط شوروی وامريكا | ویتنام منجر شده است اهمیتی | خواهیم بود؟ «درحالیکه باید همه ما برای بیشتر از یاری دادن به ویتنام | خاص دارد.این رویارویی که مبارزه با امپریالیسم ـ این تنها | اهمیت می دهد. اما این ادعا نه تنها | ابتدا صورت يك اقدام تدافعی – ست ۴۷ دو اسیر جنگی چینی «دونگ دانگ». «لانگسون». اینها، دانگ»، يك كوه با قله ای شبیه به نـوك به صورت گازانبرهای عظیم، در «دونگ نام خوش آهنگ مکانهای ویتنامی است پستان که سربازان استعماری آن را «سینه ی دانگ» و در جلگهی ساحلی ویتنامی در که یادآور تاریخ، خون و مرک است. در بارونس، میخواندند، به ویرانه های دژی شرق پیاده شدند تا به سوی «لانگ سون شهر «دونگ دانگ» که راه آهن از آنجا مینگرد که حتی پیش از جنگ ویت مین حرکت کنند. گردانهای ارتش منظم ویتنام آغاز میشود، يك دروازهی زرد ۳۰ پایی، با فرانسه، ویران شده است. که سلاحهای سنگین حمل می کردند، به حملهی ژاپن به هند و چین در ۱۹۴۰ را نشانه هفته گذشته، «دونگ دانگ» ر سوی شمال شتافتند تا از روبرو، با مهاجمان | میزند که پرزیدنت «فرانکلین روزولت» را «لانگسون»، باردیگر به رزمگاه های معذب | رویاروی شوند و برخوردی را به وجود بیاورند واداشت تاسو کند یاد کند که « ما بر سر چیزهایی تبدیل شدند. در يك جنگ تصاعد یابنده که ممکن است نخستین نبرد بزرگ جنگ مانند دینگ دونگ وارد جنگ نخواهیم میان همسایگان خشمگین کمونیست و يك هفته یی باشد. چین که در حالت آمادگی شده در «لانگسون»، يك شهر بازاری پر فرهنگ هایی که ۲۰۰۰ سال با هم مخالف رزمی بود، سه لشگر تازه نفس علیه مواضع | جمعیت در نه مایلی جنوب شرقی دونك بوده اند، سه لشکر از سربازان مهاجم چینی، دفاعی مقدم ویتنامی ها کسیل داشت. در asa FA در World حمله ی گستاخانهی چین به ویت نام جهان را به آستانهی جنگ جهانی سوم میکشاند جهان پس از ایران نگران هندوچین چپ گرایان جهان، حملهی چین را محکوم کردند «فولو» به نماشا گذارده شده اند. 2 يك ويتنامی مجروح از «لائوکای» | پایان هفته نیروهای ویتنامی حملهی متقابلی حمله کرد. او هشدار داد به هانوی «باید نام «ترین وان مین» که تلوتلوخوران به شهر را در سه ایالت مرزی انجام دادند. درس لازم را داد» «تنگ» در توکیو، در راه رسید و در جـاده نقش زمین شد، گفت در این میان، کشتی های باری شوروی بازگشت به خانه، بار دیگر در باره ی «اقدام «چینیها نزديك شده اند و آنها در هرجا دیده در «هایفونگ»، نوشته هایی از آهن آلات | جزایی» علیه «کوبائیهای شرق» سخن گفت. میشوند، بنا به اعتراف هانوی، چینیها پس پیچیده، از جمله تجهیزات موشکی، و کارشناسان اطلاعاتی غرب پیش بینی کرده اند از دو روز، یازده شهر و روستا را اشغال راداری، تخلیه می کردند. دستگاه های | که تعرض چینیها، به «درس جزائی، محدود کردند و «دونگ دانگ» را با تانك و تفنگ تجسسی شوروی در ارتفاع زیاد، برفراز خلیج | خواهد شد و همین که مجازات صورت های خودکار محاصره کردند. در پکن تونکین»، برجبهه های نبردنظارت می کردند. | گرفت، سربازان چینی خارج خواهند شد. «تنگ، به يك ديپلمات آرژانتینی اطمینان يك ناوگان از چهارده کشتی شوروی در سناتور «دانیل موی تیهان»، نمایندهی داد که این حمله، «به هیچ وجه گسترش دریای چین جنوبی، به دریانوردی پرداخت | نيويورك، هشدار داد «ما، بسیار در خطر نخواهد یافت.» و در انتظار ورود رزمناو ۱۶۰۰۰ تنی «دریا | جنگ جهانی سوم قرار داریم.» رایزنان اتحاد شوروی، در پشتیبانی از هم سالار سنيا وين»، یعنی «کشتی پرچمـدار | حکومت و استراتژیستهای نظامی ایالات پیمان ویتنامی خود، سربازان چینی را متهم ناوگان شوروی در اقیانوس آرام، بود. متحد، کمتر نگران بودند، اما هیچ کس | کرد که بی تبعیض، روستاها را سوزانده اند در مسکو «دیمتری اوستینوف»، وزیر حاضر نبود انکار کند که جدیدترین جنگ و زنان و کودکان را به گلوله بسته اند. دفاع شوروی، به «تحریکات خطرناك، چين جهان، دارای يك عامل بالقوه برای يك پراودا»، ارگان حزب کمونیست حمله کرد و پکن را متهم ساخت که حریق بسیار وسیع تر و حتی مهار نکردنی شوروی، در گزارشی از «لانگ سون»، ادعا کرد كه يك واحد چینی در يك جادهی يك مقام خبر گزاری رسمی «شینهوا» روستایی، راه را بريك اتوبوس غیر نظامی بست همهی مسافران را اعدام کرد. هانوی همچنین ادعا کرد که مدرك محکمی در دست دارد که نشان میدهد ثبات پس از این که تا حد لازم به تجاوز کاران | پکن، نقشهی طولانی برای حمله دارد. پکن، با حمله به ویتنام، آشکارا کوشد «جهان را در يك جنگ جهانی غرق است. کند.» به درخواست واشینگتن، شورای امنیت ملل متحد آماده شد يك اجلاس فوری گفت «ما حتى يك وجب از خاك ويتنام را برگزار کند تا به حملهی چین و همچنین نمی خواهیم. آنچه ما می خواهیم، يك مرز با حملهی ویتنام، رسیدگی کند. صلح آمیز است. نیروهای مرزی ما قبلا هم انتظار حملهی چین به ویتنام می رفت. از زمان اخراج اجباری ویتنامی- ضربهی متقابل زدند، باز خواهند گشت تا های چینی تبار از سوی هانوی در بهار از مرزهای میهن مان کاملا پاسداری کنند.» قصد داشت که مقداری از اعتبار از دست گذشته، تارومار شدن آذرخش آسای رژیم در شمال، در هرده تا ۳۰ ثانیه، صدای رفته را از نو به دست بیاورد و ثابت کند که هوادار پکن در کامبوج در ماه گذشته از آتش سنگین توپخانه را میتوان شنيد. يك يك «ببر کاغذی» نیست. از قرار معلوم يك سوی ویتنام، و يك سلسله حوادث شدید مقام ایالتی ویتنامی اعلام کرد «سربازان هدف تاکتیکی هم در این حمله ویتنام، تشنج هایی به وجود چینی، به يك حملهی عمومی دست زده اند است: راندن سربازان ویتنامی از کامبوج بود. «تنگ شیائوپینگ»، معاون و همهی پایگاه های مرزی با توپخانهی سنگین برای کاهش فشار بر نیروهای باقیماندهی نخست وزیر چین، بلندپروازی های «استیلا گلوله باران میشود. جنگ های خونینی روی «پول پوت». علاوه بر تلافی ممکن شوروی که | طلبانه»ی «خرس قطبی، شوروی و به میدهد و تلفات انسانی حتماً سنگین است.» ممکن است در يك زمان در آینده پرخاشگری ویتنام در آسیای جنوب شرقی، يك سرباز مجروح ۱۸ سالهی ویتنامی به بگیرد، چین هم اکنون، در چشم جهان، دچار وجود داشته در مرز چین آمده صورت – > پناهندگان ویتنامی در جاده بین «دونگ و «لانگ سون». دانگی» 2 ی ۴۹ فهرست از سال گذشته… برای تو کلام نخست یادداشتهای سال انقلاب پس از ۲۵ قرن سالی به سالی… اوضاع اقتصادی کشور گزارش و خبر ایران زیر ذره بین تحصن و اعتصاب زنان يك هفته در… شکست اطلاعاتی سیا شورش زندان شیراز خودمختاری کردستان جنگ چین و ویتنام جهان پس از ایران… نقاشی هایی به وسعت انقلاب سوداگری مرگ جنایات پهلوی ـ روزبه مقالات یادداشتهای ناتمام حجاب زن، مساله یی… ایران، لوله آزمایش من و تحریم روزنامه ها اگر من نبودم سخنانی با وطنخواهان تغییر صوری با خدای انقلاب در جستجوی آزادی پاورقی من معشوق اشرف بودم من، مامور ساواك آزادی زنان آلبوم روسپیان مدرس پولادین پرویز خائفی ادبیات انقلابی گواتمالا مستند پائیز پدرسالار سينما نامنها … سردبیر م. بهنود حسین مهری پوروالی – بهمن کیانی بامشاد نيوزويك تایم ب. صوراسرافیل تایم امیر تیمور انوشیروان پولادین جلال سرفراز حسین رهرو مسعود بهنود ن. موسوی بامشاد ع. والا نکوئی شاهید فرید محمد صیاد کاوه گلستان شهلا شریعتمداری حسین مهری » ه ۱۴ ۳۰ ۱۸ ۳۳ ۳۴ ۴۲ ۴۴ ۴۸ ۵۴ ۷۸ ۸۸ ۹۰ ۹۲ ۱۶ ۲۳ ۲۸ ۳۲ ۳۸ ۴۰ AF 90 ۵۹ * ۲۵ ۶۳ ۷۲ ۹۹ 100 صاحب امتياز ومدير مسئول عبدالله والا ته نامه مستقل سیاسی و اجتماعی شماره مسلسل ۱۶۱۵ نشانی موقت، خیابان لاله زار، گراندهتل تلفن ۳۱۳۸۳۸ . آگهیها ۳۱۱۵۱۵ سردبیر مسعود بهنود معاون محریری سیروس علی نژاد معاون فنی حسن نکولی مدیر داخلی حروفچینی عکاسی مونتاژ چاپ صحافی 1 دبیر صفحات جهان شهلا شریعتمداری دبیر عکس کاوه گلستان محمد صیاد عکسها از ۳۱۳۸۳۹ فتح الله والا محمد شریف هوشنگ فرساد اسماعیل ریزبند دارد شایسته خصلت مهدی زارعی شهرستانها صالحی خانلر حشمت چاپ شرکت افست (سهامی عام) تلفن: ۳۰۲۰۵۹ – ۲۰۳۶۱۶ – ۲۰۳۷۹ «تنگ شیائوپینگ»، به بلند پروازیهای «استیلاطلبانه»ی «خرس قطبی» حمله کرد به گفتهی «تنگ»، «باید به هانوی درسهای لازم را داد» سربازان پیادهی ویتنامی، نزديك «لاتکسون»، به رفقای مجروح خود كمك می سربازان، در نخستین روزهای جنگ، به مواضع چینیها آنش می گشایند. ASPIO D کنند. : بقیه خود مختاری کردستان شوروی ادعا کرد، يك واحد از همه برسر اجرای این قرارداد چهار سال بعد باز جنگ در گرفت که تا ۱۳۵۴ باشدتی سربازان چینی، مسافران يك اتو بوس غیر نظامی را کشتار کرده اند هر چه تمامتر ادامه داشت و تنها هنگامی به آتش بس انجامید که شاه ر صدام حسيـن آن که تهدید خاصی بکند، مجدداً تایید معاون شورای انقلاب در الجزایر با یکدیگر کنار آمدند و قرار شد که عراق از ادعاهای | يك شكست سیاسی شده است. در فرانسه، ایتالیا و اسپانیا، احزاب کرد که اتحاد شوروی «بر اساس پیمان بزرگ کمونیست اروپایی، همه، علیه چین دوستی و همکاری با ویتنام، به تعهد خود مرزی خود صرفنظر کند و ایران نیز از | برخاستند. «سانتیاگو کاریلو»، رئیس حزب احترام خواهد گذارد». «آندرویانگ»، كمك هائی که در سالهای اخیر با صوابدید کمونیست اسپانیا، تجاوز چین به ویتنام را با نمایندهی ایالات متحد در ملل متحد، وضع آمریکا به کردها می رساند دست بردارد و حملهیشوروی به چکسلواکی مقایسه کرد. در آسیای جنوب شرقی را «خطرناك خواند» و بدین ترتیب یکبار دیگر قیام کرد به ناکامی سراسر آمریکای لاتین، گروه های چپ کرا از رزمندگان خواست، اختلافهای خود را در انجامید و ملامصطفی و یارانش وعده زیادی | شعارهای ضد چینی دادند. هزاران دانشجو پای میز مذاکرات حل کنند. از قبایل کرد عراق به ایران پناهنده شدند… | در مکزیکوسیتی، با پرچمهایی که روی آن پاره یی از دیپلمات های خارجی اشاره و ملامصطفی از ایران عازم آمریکا شد و در نوشته شده بود، «زنده باد ویتنام، پیشرو کرده اند که پکن ممکن است از واشینگتن آنجا باز به انتظار فرصت نشست، فرصتی که انقلاب جهانی»، به راهپیمایی پرداختند. به عنوان ابزاری برای «استراتژی» تهاجمی به ظاهر پیش آمد اما اجل به او فرصت نداد. «اوستینوف»، وزیر دفاع شوروی، بی خود استفاده بکند. عقب نشست و پس از اینکه زنها و بچه ها را به عراق فرستاد خود با جنگاوران بارزانی صورت جنگ و گریز در حاشیه مرز ایران | و ترکیه تا سرحد شوروی پیش تاخت و خود را به آن سوی ارس رسانید. اما قاضی وکسان و اطرافیانش در مهاباد ماندند و بدون جنگ تسلیم ارتش شدند و با اینکه به حاکمیت دولت مرکزی گردن نهاده بودند منصوروار | با پای خود سر خود را بر دار کردند. شاه و ارتش به قاضی و کسانش کمترین ترحمی را جایز ندانستند و با کشتن آنها به خیال خود نهضت کرد را به خاك سپردند. در تابستان | ۱۳۳۷ با سرنگون شدن رژیم سلطنت در عراق و به روی کار آمدن حکومتی متمایل به بلوك شرق به رهبری عبدالکریم قاسم فرصتی که ملامصطفی انتظار آن را داشت فرارسید | و او کمی بعد با جنگاوران خود به همان شیوه جنگ و گریز از خاك ايران گذشت و به عراق رفت و باردیگر علم خودمختاری کرد را | برافراشت. عبدالكريم قاسم که نخست امیدوار بود از طریق مذاکره و به ترتیب | صلح جویانهای قضیه کرد را فیصله بدهد | ۱۳۴۰ ناچار متوسل به جنگ شد و مخاصمه ای را آغاز کرد که نه سال به طول | انجامید و نه او و نه جانشینانش برادران عارف | هيچ يك نتوانستند که سلطه حکومت بغداد | را بر مناطق کردنشین شمال عراق مستقر کنند تا سرانجام حکومت به دست احمد حسن البکر و حزب بعث افتاد و این حکومت جدید در ۱۳۴۹ خودمختاری کردها را به رسمیت شناخت و برپای سند آن امضا نهاد. با این نقاشیهایی به وسعت انقلاب دیوارها را نقاشی می کنیم، کارخانهها را نقاشی می کنیم، خیابانها را نقاشی می کنیم مدار کی از هنر انقلابی در جهان انقلاب و نقاشی دیواری مكزيك انقلاب مكزيك یکی از نخستین و مكزيك» که برای نخستین بار شكل ومفهوم جمهوری، انتشار داد که در آن حق انتخاب | بزرگترین انقلابهای رهایی بخش قرن ماست. | تازه ای به ترکیب «هنرمند انقلابی، بخشیدند، مجدد رئیس جمهوری مردود شناخته شده بود. این انقلاب که حتی پیش از انقلاب شوروی هم به طور مستقیم در انقلاب و مبارزات مسلحانه انتشار این کتاب «مادرو» را به زندان شکل گرفت (و آغاز آن را می توان از سال شرکت داشتند و هم با نقاشی های غول آسای افکند و باعث تبعید او شد. اما سال بعد، ۱۹۱۰ دانست) در سرزمینی روی داد که خود، هنر خویش را بسان سلاحی موثر به دولت ژنرال «دياز» زیر فشار افکار عمومی مردمش با بهره بردن از فرهنگ غنی و کار توان بخشیدن به جنبش مردمی سرزمین و قیام طرفداران «زاپاتا» سقوط کرد و در کهنسال سرزمین خود روحيه واشتياق انقلابی | مكزيك گرفتند. اینان سربازان هنرمند و انتخابات مجدد «مادرو» به ریاست جمهوری خویش را همواره و حتی تا امروز حفظ هنرمندان سرباز انقلاب بودند. اینان نسلی | انتخاب شد. اما این دگرگونی سریع پس کرده اند. انقلاب مكزيك از چنان اصالت تازه از انسانهای انقلابی را در صفحات تاریخ از يك دوران طولانی اختناق و سکون، تداومی برخوردار بود که سرمشق والگوی | جهان به ثبت رساندند. نیروهای انقلابی را در جهات گوناگون به بسیاری از انقلابات دیگر این قرن، ازجمله انقلاب مکتب نقاشی دیواری مكزيك، هم رکت در آورد. این حرکت تنظیم نشده و کوبا شد. درونمایه اصلی این انقلاب، که خودبخشی از انقلاب بود و هم اغلب رویداد | انفجاری هرج و مرجی پدید آورد که رئیس ماهیتی دهقانی داشت و در سرزمین کشاورزی های انقلابی را در تصاویر مردمی وهمگانی، | جمهوری را در شعله های خود سوزاند. صورت می گرفت، شعار«زمین وآزادی» برای | بر دیوارهای موسسات عمومی ودیدگاههای | «مادرو» در سال ۱۹۱۳ به دست ژنرال مردم بازتاب داد و جاودان ساخت. بود همه و قیام همه قشرهای محروم عليه مالكان «ویکتوریا هوئرتا» به قتل رسید، اما ژنرال بزرگ و نظامهای حکومتی پشتیبان مالکیت انقلاب، به هنگام ریاست جمهوری خود نیز نتوانست مهاری بر نیروهای انقلابی های بزرگ بود. همه چهره های انقلاب ژنرال «پورفیریو دیاز، دیکتاتور لجوج آغاز | خلق که اکنون از سه جهت عمده برعلیه مكزيك نيز به راستی از میان مردم برخاسته سی و پنج سال بود بر کرسی ریاست | او تجهیز شده بود بزند و يك سالى طول بودند. «امیلیوزاپاتا» دهقانزاده خرده پایی | کشور مكزيك تكيه زده ودر هشتاد نکشید که خود نیز از میان برداشته شد. که خانواده اش به کشت نیشکر اشتغال سالگی نیز با سماجت در پی تحکیم موقعیت تاريخ مكزيك از سال ۱۹۱۴، يك دوره سه | داشتند. «پانچوویلا، رهبر بزرگ گروههای خویش و انتخاب شدن مجدد بود. «دیاز» ساله هرج و مرج و نبردهای داخلی را رقم مسلح و متشکل دهقانی نیز روستازاده حاکمی مطلق العنان بود که خویشتن رانابغه | میزند. در این دوره هیچ دولتی نتوانست کشاورز بود. «مادرو» دیگر رهبر انقلاب، علم اقتصاد میدانست و تضادها ونابسامانی | مكزيك را اداره کند. مخالفان ژنرال گرچه به قشر روشنفکر تعلق داشت اما سلسله های اجتماعی را به کلی نادیده می انگاشت. | «هوئرتا» به رهبری سه تن از انقلابیون پرشور | جنبان جنبشی تودهای شد که برای نخستین گرچه به هنگام سلطه او برای نخستین بار | به جان هم افتادند. این سه تن عبارت بودند بار در آمریکای لاتین، هم استثمار گران داخلی | بودجه مكزيك تعادل يافت وصنايع واستخراج | از«ونوستیانو گارانزا»، «فرانسیسکوپانچوویلا و هم سرمایه داری وابسته به خارج راشکست معادن پیشرفت کرد، ولی تمرکز قدرت و و «زاپاتا». از این میان «کارانزا» و هوا داد و مضمحل ساخت. و دیگران نیز…. ثروت در دست گروهی از اغنیا و صاحبان | خواهانش پیروز شدند و دولتی تشکیل دادند اما انقلاب مكزيك، از يك نظر ديگر | طبیعی و منابع کشور نیز در عنان اربابان | که در سال 1917 يك قانون اساسی انقلابی نیز جنبهای قابل توجه واستثنایی داشت. نفوذ ماند واداره و بهره وری از ثروتهای | را بر مكزيك حاكم کرد. در زمان حکومت | فرهنگ ملی و نژادی مكزيك در اين انقلاب خارجی ـ به ویژه آمریکایی ـ افتاد. دکارانزا»، «زاپاتا» در پی توطئه ای به قتـل نقشی دوگانه و بسیار موثر ایفا کرد: هم پیشتاز انقلاب مكزيك مردی زاهد | رسید و خود او را نیز از آشوبها از موجی از عوامل موجد و نیروبخش انقلاب شد و هم مسلك و وابسته به یکی از خانواده های بزرگ | میان برد. به گونه ای کاملا مستقیم و آشکار از انقلاب مكزيك بود و به نام «فرانسیسکو مادرو». او آخرین رهبر انقلابی مكزيك «آلوارو تاثیر پذیرفت. بزرگان مکتب «نقاشی دیواری به سال ۱۹۱۰ کتابی با نام «جانشینی ریاست | اوبره گون که درسال ۱۹۲۰ به ریاست 2 9 > ه ۵۵ در انقلاب کوبا میدانند. او را معلم و سرمشق فیدل کاسترو همخوانی نداشت. بهره گیری از فرهنگ بومی نقاشان انقلابی مكزيك با بهره گیری پس تاریخ و روند انقلاب مكزيك را جمهوری برگزیده شد. او مردی منطقی بود مجدد رئیس جمهور را ارج نهاد، به زادگاه از فراسوی اقیانوس مجموعه ای از دستاوردهای که توانست انقلاب مكزيك را به هدفهای خود کوهستانی خود بازگشت و دیگر هرگز در انقلابی عرضه کردند که با هيچيك از نزديك سازد، اما در انجام اصلاحات اساسی سیاست دخالتی نکرد. معیارهای رایج در میان منتقدان هنـری آنقدر کندی کرد که ضرباهنگ انقلاب کاستی گرفت. از «اوبره گون»، نوبت به«کالس، رسید. او «حزب ملی انقلابی» را بنیان نهاد که بعدا تغییر نام یافت و به «حزب انقلابی نسلی از هنرمندان بزرگ انقلابی همراهی از فرهنگ بومی درخشان خود که ازعصر اساسی» مرسوم شد. این حزب تا امرور می کنند. نسلی که بخش بزرگی از شخصیت۔۔ پیش از کلمب فراچنگ آمده بود و پیوند حزب نیرومند مكزيك باقي مانده وسابقه هایش، امروز روی در خاك كشيده انـد و دادن آن با ارزشهای انقلابی ملهم از نداشته که نامزدی برای ریاست جمهوری آخرین بازماندگانش روزگار کهنسالی را مبارزه مستقیم و فعالانه، نیرویی شگفت آور معرفی کند و مردم او را برنگزینند. «کالس می گذرانند. اما سنتهای هنر انقلابی ای که به نقاشی واقع گرا بخشیدند. این پیوندنیز توانست مكزيك را به يك جمهوری دموكراتيك این «کارگران هنری، پایه نهادند، در تمام خود از بدایع روزگار بود زیرا در دیگر واقعی بدل کند. در طول چهار سال ۱۵ طول انقلاب تا به امروز تداوم یافته است. سرزمینهای آمریکای لاتین (از جمله درپرو، میلیون هکتار زمین را میان ۸۰۰٫۰۰۰ مکتب نقاشی انقلابی مكزيك ازهمان بولیوی، اکوادور، هندوراس و گواتمالا و..) ر دهقان تقسیم کرد. باوجود آنکه پیرامونیانیش سالهای نخست انقلاب به وسیله هنرمندانی نیز پس زمینه فرهنگ غنی «پر کلمبین را بیشتر چپ گرایان و مارکسیست ها كه دريك دست مسلسل و در دست دیگر | (دوره تاریخی پیش از ورود کریستف کلمب تشکیل می دادند و خود نیز تمایلات چپی داشت قلم مو داشتند و در آن واحد رزمندگـان به قاره آمریکا در اواخر قرن پانزدهـم سیاست ضد مذهبی اسلاف خود را تعدیل انقلابی و نقاش بودند نطفه بست و درسال میلادی) وجود داشت، اما «سنتز» انقلابی به | کرد، نفت مكزيك را ملی کرد و از کمپانی های میان ۱۹۲۰-۱۹۴۰ و پس از آن به وجود نیامد زیرا نفس انقلاب غایب بود. های خارجی خلع ید نمود. دشمنی خود با نمونه مهمی از واقع گرایی حماسی معاصر نهضت هنر انقلابی مكزيك، با فاشیزم ایتالیا و نازیسم آلمان اعلام کرد و بدل شد. ارزش فراوان تجربه زیباشناختی اعتصاب طولانی نیمه آموزشی و نیمه سیاسی پناهندگان اسپانیایی را که از شکست پس این مملکت از آنجا سرچشمه می گیرد که در دانشکده هنرهای زیبای مکزیکوسیتی خوردن از برابر فرانکو می گریختند در توانست مواد نیرویی تازه در نقاشی فیگوراتیو | درسال ۱۹۱۱ آغاز شد که خواستاردگرگون مكزيك پناه داد. «کالس، استفاده از شود و از آنجا که این حرکت در چارچوب شدن نظام زیبایی شناختی مبتنی بر طراحی دستگاههای تلگراف را روزي يك ساعت جنبشی کلیتر و پیچیده تر صورت گرفت، از روی مدل در کارگاه، و اطاعت کورکورانه | مجانی اعلام کرده بود تا همه مردم، حتى برخلاف واقع گرایی قرن نوزدهمی در دام آکادميك بود. دانشجویان فقیر ترینشان بتوانند مشکلات خود را تلگرافی از فرمولهای رسمی دستورات مکتبی و تمایلات «پروگراماتيك» | اعتصابی میخواستند از هنرمند، چهره ای به کاخ ریاست جمهوری اطلاع دهند. او در نیفتاد. از جهت دیگر این تجربه در زمانی «اجتماعی» بسازند و او را به «کارگری چون پایان مدت ریاست جمهوری خود در سال شکل گرفت که پژوهشهای هنری تنها به دیگر کارگران دستی بدل سازند که منظما ۱۹۴۰ داوطلبانه کناره گرفت و بدین ترتیب زمینه مسائل صرفا تجسمی یا نمودگرایانه | روزی دست کم هشت ساعت برای تولید قانون طلایی تاریخ مكزيك يعني عدم انتخاب محدود میشد. نقاشان مکزیکی، ناگهان | محصولی فرهنگی «کار» می کند. هنرمنـد ۵۶ همه مورد نظر آنان باید توانایی جسمی را با در انقلاب مكزيك و مكتب نقاشی ایالات متحده «تجربه ای بارور در آشنائی ساخت. آنان می خواستند موزه هایی به بزرگی | دارد که به «سه بزرگ» موسومند: خود مكزيك بنانهند. گرچه مبارزه ایـن | رپورا دانشجویان بیش از يك دهه طول کشید اما در طول این مبارزات طولانی، و به رهبری نقاشان بزرگی چون «دیه گو ریورا»، «داوید به انقلاب مكزيك پيوست گرچه شیوه کارش آفرید، نشان میداد که راکفلرها و دیگر سرمایه داران، کارگران آمریکایی را | فرهنگ پیشرو و نیروی صناعت توام می دیواری آمیخته به آن، سه نام برجسته وجود بازندگی صنعتی و تمدن ماشینی» به حساب | می آورد. در این دوره نیز او روحیه انقلابی خویش را در حد کمال حفظ کرد. زمانی از | او خواستند که نقاشی دیواری عظیمی برای | بنیاد راکفلر در نيويورك بكشد. اثری که ریورا از سال ۱۹۱۵ با آثار خود تا حدودی کوبیستی است و نشان از تاثیر آلفاروسیکروس» و «خوزه کلمنت|وروز کو،، استثمار کرده اند. تصویر لنین به عنوان رهبر | هایی که به هنگام اقامت خود در پاریس سرزمین خویش را شناختند، در کنار دهقانان و کارگران مبارزه کردند و شگردهـای گرفته دارد، اما بینش و شخصیتهای آثارش رنجبران در گوشه ای از این نقاشی دیواری | نقاشی را نیز آنقدر آموختند که بتواننـد کاملا مکزیکی و ملهم از فرهنگ عامه مردم عظیم به چشم میخورد. سرزمینش است. روایتی تصویری از انقلاب به صورت نقاشی نتیجه: نقاشی را پس از مرافعه ای | جدی با نقاش از دیوار مرکز راکفلر پاك کردند. اما «ریورا» با پشتکار و سماجت او در سال ۱۸۸۶زاده شد و تحصیلات هایی غول آسا بر دیوارهـا، ساختمانهـای خود را در پاریس و در زمانی انجام داد که عمومی، کارخانه ها و هرجایی که مکـان تجمع مردم باشد به دست دهند. در یکی از | اوج غلیان هنر پاریسی بود. معاشران و همان طرح را سال بعد بـرای ساختمان «مانیفست، انقلابی، هنرمندان مکزیکی | دوستان او در پاریس هنرمندان برجسته ای هنرهای زیبای مکزیکو درباره کشید. در نوشتند: «نمیخواهیم کارهای خود را در چون مودیلیانی ایتالیائی، پیکاسو اسپانیائی، نقاشیهای «ریورا» نشانه هایی از يك تحليل موزه ها زندانی کنیم تا فقط کسانی که وقت | براك فرانسوی و شخصیتهای چون «گیوم عمیق جامعه شناسانه هست. از جمله در نقش-| و نه کسانی که کار می ی کنند آپولینر» بودند. او ابتدا به کمونیست هـا هایش بر دیوارهای کاخ مجلس ملی مكزيك پیوست سپس راه هواخواهان تروتسکی را در بتوانند آنها را ببینند. اگر ملت نمی تواند که گذر تاریخی مردم مكزيك را از مراحل پیش گرفت و بالاخره دوباره به کمونیسم برای دیدن کارهای ما به موزه ها و نمایشگاهها استعمار واستثمار تا آزادی، نمودار میسازد. برود، کارهای خود را در خیابانها، در پاتوق گرائید. نخستین نقاشی پراهمیت دیواری او او، بالاخره به مرض سرطـان در های کارگران می کشیم و خیابانها ومكانهای در سال ۱۹۲۲ در «مدرسه ملی مکزیکو دارند کشیده شد از آن تاریخ به بعد به ویژه «اوروز کو» داوروز کو، نقاش کوبنده ترین و خشن در سالهای میان ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۸ مدام کار عمومی را به موزه تغییر میدهیم. روی دیوار های شهرها، و همچنین در ساختمانهـای عمومی، در سندیکاها و همهی جاهایی که کرد و سطحهای بزرگی از نقاشی های خود ترین آثار دیواری مكزيك است. در اکسپر کارگران به آنجا رفت و آمد می کنند، نقاشی برای ملت مكزيك به یادگار گذاشت. سیونیسم نیرومند او که نمودار آشنائیش خواهیم کرد.» (ترجمه متن این مانیفست مساحت پاره ای از آثار دیواری او | با آثار هنرمندان «آزتك» و «مایا» و دست کتاب «نقاشی دیواری و انقلاب مكزيك، به ۱۶۰۰ متر مربع میرسد. علاوه بر مكزيك | آوردهای هنر بیزانس بود، نشانه هایی از نوشته «ماریو دمیکلی، به ترجمه «منهدی افکار متمایل به «آنارشیسم» نیز به چشم «نيويورك») از او باقیست. سحابی، از انتشارات «گلشایی» نقل شده میخورد. نزد او هرقدرت و سازمان اجتماعی «ریورا» اقامت کار خود را در في نفسه نشانه ای از سلطه جویی و در نتیجه آثاری نیز در ایالات متحد (در «دیترویت»، است). – ۵۷ بیانیه سندیکای کارگران فنی، نقاشان و تندیس سازان مکزیکوسیتی بورژوازی را از میان ببریم. اعلامیه اجتماعی، سیاسی و زیبائی | وسیله آسایش مدرن را به وجود می آورید | ساختن بیان هنرمندانه است، تا فردگرائی شناختی سندیکای کارگران فی، نقاشان که تنها طفیلیها و فاحشگان از آنها سود ر و تندیس سازان به خلقهی بومی که درطول میبرند، در حالی که تن خود شما از سرما ما هنر به اصطلاح کارگاهی وهر گونه | قرنها مورد تحقیر و اهانت قرار گرفته اند؛ بی حس میشود. که در آن، شما سربازان هنری چون آن را که از محـافـل فوق به سربازانی که فرماندهانشان آنان را به دژخیم سرخپوست، قهرمانانه سرزمین خود را ترك | روشنفکرانه مایه می گیرد رد می کنیم، زیرا | بدل ساخته اند؛ به کارگران و دهقانانی که می گوئید و جان درراه آرزوی ابدی و آزاد اساسا اشراف منشانه است. از سوی تروتمیدان برانان ستم رفته است؛ ساختن نژادتان از اضمحلال و فلاکت و رنج ما از بیان غول آسا و عظیم هنری و به روشنفکرانی که در خدمت بورژوازی | قرون فدا میسازید. استقبال می کنیم زیرا چنین هنری، ثروت نیستند: نه تنها نیروی ارزشمند کار، بلکه عمومی است. ما اعلام می کنیم در این زمان کوچکترین تظاهرات نیروهای مادی و معنوی که لحظه انتقال اجتماعی از يك نظام فرتوت | ما پاکسانی همراهیم که در پی واژگونی | نژاد ما از قلب ملیتمان سرچشمه می گیرد. | به نظامی نوین است، آفرینندگان زیبایی باید يك نظام غیرانسانی هستند. نظامی که در آن، ما از توان آفریدن زیباییای ستایش انگیز و بزرگترین کوششهای خودرا به کار به وجود شما کارگران کشاورز، در حالی که اسیر استثنایی برخورداریم ـ و هنر مردم مكزيك | آوردن هنری که برای مردم سودبخش باشد چنگال گرسنگی و مسکنتید، تنها وسیله ای | والاترین و بزرگترین نشانه معنوی سنتی به کار گیرند، و هدف غائی و عالی مادرهنر | در راه تولید ثروت برای مباشرانوسیاستمداران | جهانگیر است که پربهاترین میراث ما را | ـ که امروز نشانه ای از تلذذ شخصی است . هستید. که در آن، شما کارگران شهری، | شکل میدهد. این، میراثی پربهاست زیرا آن است که زیبایی را برای همه بیافرینیم، | چرخهای صنایع را به حرکت در می آورید، از مردم مایه می گیرد؛ این هنری گروهی | زیباییای که روشنگر است و به مبارزه ما پارچه و تنپوش میبافید، و با دستان خود است، و هدف زیبائی شناختی ما، اجتماعی | توان و جنبش میبخشد. امکانات کوشش در راه سرکوبی آزادی های بشری ای بورس تحصیلی به مبلغی برابر با حقوق | بنیان گذاشت که هدفش بررسی بود. به هر گونه رهبری، حتی هر نیرویی که سر گردیش عازم اروپا شد. در پاریس با | فنی جدید و مصالح تازه در زمینه استفاده ادعای رهبری توده ها را داشت بدبین بود. پیکاسو و سزان آشنا شد و هنر مدرن از نقاشیهای دیواریست. او، اندکی بعد حتی هنگامی که نقاشی های دیواری دیوانعالی | اروپا را کشف کرد. در همین جا به جوان همه فعالیتهای خود را کنار گذاشت تا دادگستری مکزیکوسیتی را در سال ۱۹۴۰ مکزیکی دیگری برخورد به نام دیه گوریورا» | اسپانیا برود و در جنگهای داخلی آنجا کشید نیز نفرت خویش را از دیـوان | و این آشنایی مرحله مهمی در زندگی هنری | شرکت جوید، این سفر به نبردی سه ساله | سالاری و دادگاههایی که محل بروروحسب او را رقم زد، زیرا در هنرمند جوان مشتر کا در کنار جمهوری طلبان مـی انـجـامـد کهنسال خلقها هستند نمودار ساخته است. روش نقاشی «غول آسا و قهرمانانه» را طرح | «سیکیروس» در بازگشت به مكزيك مهم مهمترین آثار «اوروز کوه در شهر ریختند. آن دو به ایتالیا سفر کردند ترین ترکیب بندیهای دیواری خود را آفرید گوادالاخارا» وجود دارد که در آنها شدیدا تحت تأثیر فرسكهای باشکوه جوتو» که شماری از آنها مساحتهایی بیش از گذشت انسان در گذر از تاریخ نقاشی | و «میکل آنژ» قرار گرفتند. شده است. از «اوروزکو» علاوه برشاهکار۔ سیکیروس و ریورا در سال ۱۹۲۲ سیکیروس از نظر فنی و صناعتی نو | های دیواری، آثار نقاشی «کارگاهی،درخشانی به مكزيك بازگشتند و این تاریخ آغاز هنر | آورترین نقاش انقلابی مکتب مكزيك بود. نقاشی دیواری در مكزيك به حساب می آید. | او سبك خشك و اندکی ملال آور نقاشیهای چند صد متر مربع دارند. نیز باقی مانده است. داوروز کوه در سال ۱۹۴۹ به سن سیکیروس از این پس ضمن نقاشی به دیواری را نرمتر ساخت و این کار را با مدیریت فعالانه عملیات سیاسی و سندیکائی | سود جستن از تجربه های هنر مدرن اروپا پرداخت و به زودی به مقام دبیر کلی سندیکای و امریکا به انجام رساند. از جمله، به جای سیکیروس به سال ۱۸۹۶ در شهر | نقاشان، تندیس سازان و حکاکان انقلابی استفاده از قلم مو که در سنت فرسكسازى «چی هوا هوا» به دنیا آمد. از ۱۵ سالگی | مكزيك رسيد. مورد استفاده است برای نخستین بار از رنگ به تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای مکزیکو فعالیتهای سیاسی او از سال ۱۹۲۶ پاش سود جست. همچنین رنگهای شیمیایی مشغول شد و در جنبش سیاسی – آموزشی | تا ۱۹۳۰ شکل جدی تری به خود می گیرد. | غیر متعارفی را برای نقاشی دیواری به کار دانشجویان فعالانه شرکت جست. به سال | سيكيروس ترتیب تعددی از اعتصاب هـای | گرفت. بیان تصویری او تخیلی، ذهنی و در ۱۹۱۴ با چند دوست جوان به ارتش انقلابی معدنچیان را میدهد، در کنگره های بین پاره ای موارد نمادین است. همچنین ازعوامل «امیلیوزاپاتا» پیوست تا بر علیه رژیم المللی شرکت می کند و چندبار نیز به زندان | گوناگون معماری و ساختمانی در نقاشیهای | «ویکتوریانو هوئرتا» به مبارزه پردازد و در می افتد. در سال ۱۹۳۳ ناگزیر به تبعید می دیواری خود کمال استفاده را کرده است. این ارتش به درجه سرگردی رسید. درسال شود. از دوران تبعید او چندین نقاشی دیواری غول آسا در ایالات متحد، اروگوئه | داشت. در زندگی خود پنج بار به جرم ۱۹۱۸ به زندگی غیر نظامیان بازگشت در همین سال در کنگره «سربازان هنرمند» آرژانتین باقی مانده است. «سیکیروس» در نظم عمومی» به زندان افتاد که آخرین شرکت جست. یکسال بعد با دریافت يك در نيويورك يك مركز تحقيقات تجربی را بار در سال ۱۹۶۵ بود. سیکیروس نیز تمایلات کمونیستی «اخلال شصت و شش سالگی درگذشت. سیکیروس ۵۸ همه > 9 اسرار زندگی خصوصی و فعالیتهای خواهر پر نفوذ شاه من معشوق اشرف بودم چطور در چند لحظه صاحب شغلهای پر آب و نان شدم آنشب در کنار منقل ترياك و بساط کو کائین در مشهد چه گذشت ۵۹ میپرسد: چقدر در ماه حقوق داری شش هزار تومان در اتاق انتظار محو قالیها و تماشای و چربزبانی وصراحتش شده بودم «والاحضرت عتیقه ها بودم که مرد پیر ومودبی وارد شد، وارد شد، «پ» جوان شيكپوش، جلف با به من اشاره کرد و وقتی به او رسیدم در رکاتی زنانه هم همراهش بود، پالتویش را گوشم گفت: تعظیم عرض کنید! وصدائی | گرفت تا از تنش بدرآید و در همان موقع حر بلند شد، دستگاهی اتوماتيك در را باز کرد، پشت گردنش را بوسید. من حیرتزده بر . مسخره است، دیگر نرو. این… من داخل شدم «والاحضرت، پشت میز کارش جا ایستاده بودم، همه به دیدن قیافه متعجب قرمساق پس چه… میخورد. لم داده بود. کفشهایش را از پایش در آورده | وابلهانه من خندیدند. گوشی تلفن را بر می دارد و نام رئیس بود و داشت با تلفن صحبت می کرد. تعظیم اشرف ناهار خواست، تا ناهار را روی کل شرکت ما را می گوید که برایش کردم اشاره کرد، بنشینم، روی صندلی جلو میز بچینند، به حمام رفت و من کراواتم بد بگیرند لحظهئى بعد تلفن با صدایی شبیه میز نشستم و برای این که از نگاه هیز او جوری گردنم را میفشرد. احساس می کنم بلبل آمادگی خود را اعلام می کند. قرار کرده باشم، شروع کردم به ورانـداز یقه ام تنگ شده، فروغ باهمان مهربانی برایم ـ على (او را به نام كوچك کردن اتاق کارش، روی میز چند عکس از | ویسکی میریزد و بايك قاشق بلوری آنرا خواند)… مورد توجه منه، شغلی بهش بده برادرش (شاه)، ولیعهد و زنی که او را نمی هم میزند. «پ» هم غایب شده است. به دور که وقتشو زیاد نگیره میخوام بزارم سر شناختم قرار داشت. دیوارهای اتاق ازچوب و بر نگاه می کنم آپارتمان شيك و مجللی بود و قفسه های بلند پر از کتابهای قطور، است که دور تا دورش کاناپه است، وسط همه يك اندازه يك ردیف آبی، ردیف های آن شومینه یی که میسوزد، کنار آن مبل هستم که او درباره نام یکی از وزیران سابق راحتی بلندی است که اشرف خنده کنان را به منشی اش می گوید این بار جدیدستور کاری. چند لحظه بعد من صاحب کاری دیگر چرمی به مجسمه ها نرسیده بودم. نگاهش کند. صحبتش طولانی شده بود، من هنوز در حالی که همچنان «پ» دنبال اوست، با میدهد مرا جزو هیات مدیره شرکت «م حوله حمام وارد میشود، روی آن مبل بگذارند. به این ترتیب من بدهكار و انتخاب دم، به نگاهی خریدارانه راحتی مینشیند. «پ، گردن او را ماساژ شده و مورد علاقه هستم و چند دقیقه بعد داشت سراپایم را برانداز می کرد، چشمکی میدهد و گاه موهایش را نوازش و گاه در ماموریت می گیرم که فردا صبح زد که نفهمیدم یعنی چه! این بار اول بودکه | گوشش زمزمه هایی هم می آماده باشم. به مشهد میرویم. برای در سه روز. بلند پشت میز کار میدیدمش، آنقدر که شبها، ناهار را چیده اند، فروغ همگی را به میشوم، دستهایش را میبوسم او لبخندی جلف بود و میخندید، غیر قابل تحمل نبود، ناهار دعوت می کند. سر میز مرا کنار دست میزند، درباره صدای بلبل بلند میشود. قدرت وابهتی هم داشت. خودش مینشاند گاه خیلی جدی سئوالاتی گوشی را بر می دارد، انصاری است. نخست بار او را در جلسه یی در کند، گاه از زیر میز دستهای مرا می چی…؟ غلط کرده… بهش میگم سازمان زنان دیده بودم، دو هفته پیش از گیرد. احساس می کنم دچار خیالات ۱۴ من نمیدونم اگر لازمه خیلی ولخرجی نکنین ۴۰ میلیونش را ما میدیم بقیه ش رو دولت. سالگی شده است! حدود يك ساعت برسر میز نشسته ایم، بیاد… وقت بگیره بیاد… آن. آقای «ه که طرح مرا خوانده بود، فرستاده بودم پیش آقای انصاری و بعد از برای من شراب می ریزد، ولی خودش نمی گوشی را بی خداحافظی می گذارد. من دو سه ساعتی گفتگو با او قرار شد با آقای خورد. غذا میخورد به طرز وحشیانهای غذا ایستاده ام، هنوز دستور مرخصی نداده که دکتر «س» ملاقات و مذاکره کنم. چنـد خورد، به اندازه پنج نفر. حدود يك ساعت درباره تلفن زنگ میزند. این بار فرانسه جلسه گفتگو با دکتر «س» به جلسه یی منجر | فكهايش ميجنبد.فروغ مدام سرویس می دهد، صحبت می کند. شکسته بسته. می فهمم صحبت از يك سفر است چرا که می گوید طول نکشید. هنوز انصاری توضیح نداده بود | ومدام لغات فرانسه در بین حرفهایش می شد، پیش «والاحضرت، که در دقیقه بیشتر «پ» دائما لطیفه های مستهجن تعریف می کند پراند. که حرفش را قطع کرد و گفت: بگذارید خودش بگوید. خودم گفتم، ولی باز هنوز چند کلمه یی نگفته بودم که با صدای ۶۰ کد – چی، چقدر؟ شش هزار تومان سپتامبر بهتره» شاسی در را فشار میدهد تعظیمی می کنم و بیرون میروم. یکبار که در بین حرفهایش به من اشاره جلو در پیش از آن که در میان در می کند و می گوید «جوجه خروس» اشرف ردیف درختان سر به آسمان کشیده رها شوم | دخترانه اش، که به نظر مصنوعی می رسید، عصبانی میشود و فریاد می کشد: خفه شو! گفت فهمیدم، موافقم انصاری اجرا شود و تا خودم را به اتومبیلم برسانم ۵-۶ وزیر برو! «پ میرود روی کاناپه مینشیند، بلند شد و رفت. همه تعظیم کردند فردای | والاحضرت هنوز میخورد و و صاحب مقام را میبینم که پاهم می آیند. گاه از زیر میز آنروز منشی دکتر «س» يك شماره تلفن به هر کدام پرونده یی زیر بغل دارند تشخیص زانوی مرا فشار میدهد.! من داد که به آنجا تلفن کنم. همین کار را من هنوز از تماشای مجسمه ها فراغت میدهم وزیر موزش، وزیر بهداری، دبیر کردم آنطرف سیم زنی بود با صدای مهربان کل سازمان پیکار با بیسوادی، وزیر دارایی نیافته ام که تلفنش تمام میشود، به طرف و خودمانی که از من می پرسید ناهار کجا من میچرخد کفشهایش را که کنده است میپوشد و میرود روی کاناپه مجلل بالای هستی؟ و منتظر جواب من نمیماند. ناهار در آپارتمان سلطنت آباد بودم. جایی که بعدا چندبار در فرصت های مختلف بنشینم، دیگر مدتی است با اشاره هایش به آنجا فراخوانده شدم. بعد از چند دقیقه یی آشنا شده ام و با حرکاتش و تعجب نمی که با فروغ صحبت کردم و مجذوب مهربانی فردای روزی که برای نخستین بار او اتاق لم میدهد، اشاره می کند، پهلویش را در خلوت میدیدم به مشهد رفتیم، با هواپیمای اختصاصی او. «پ، همچنان بود. علاوه بر او انصاری دکتر «ل، خانم وزیر، کنم. | آرایشگرش و دو تن دیگر، از جمله آجودانش همراه بودند. در تمام طول راه آنها پوکر بازی کردند والاحضرت برد تا خلبان خبر داد يك ربع دیگر میرسیم او به قسمت جلو رفت تا لباسش را عوض کند موهایش را مرتب کردند و در فرودگاه مشهد به ما یاد دادند که به فاصله يك ربع بعد پیاده شوید یه راست بروید «ملكا باد». 4 بوسید، و با بقیه هم دیده بوسی کرد. از جمله با من. چند دقیقه بعد معلوم شد عروس اوست نیلوفر همسر شهرام. «پ» از جیبش شیشه یی بیرون آورد خانم وزیر و انصاری با او پیاده شدند. ما همگی يك ربع بعد که هنوز مراسم استقبال ادامه داشت، با سه اتومبیل بنز به ملكا باد رفتیم. اناقهایمان را در اختیارمان گذاشتند. من روی تخت دراز کشیدم به خودم فکر می کردم به پالانچیان، به مجید… منقل به راه بود و بیش از همه «پ» برادرش (شاه) نفوذ غریبی دارد. به همهی آنها که جسته و گریخته شنیده در خانه نبود محافظان و غریبه ها به ساختمان | حلقه بگوش در خدمت بود خاویار، کالباس، بودم فکر می کردم، به روز پیش و آن | دیگری رفتند ما سه چهار تن تنها ماندیم قهوه بدون کافئین، پاته (که پیدا نشد) و… آپارتمان سلطنت آباد و «پ» و فروغ و در گوشه یی از سالن مخده چیده بودند منقل دیگران که می دانستند کی باید بروند، کی | بزرگی با يك وافور دراز آنجا بود، | و دکتر از آن استفاده می کردند. دیگران بیایند به این زن که در اتاقش تصویر نشستیم، انواع مشروبات در گوشه یی بود. از جمله خود والاحضرت و عروسش سیگار چوئن لای بود و می گفتند با همهی سران | والاحضرت مشروبی خواست که «پ» رفت | گراس را ترجیح می دادند و در هم میلولیدیم، | جهان روابطی دارد، با نفوذ است و روی و با شامپانی درست کرد و به دستش داد مثل ساتریکون، چراغها نیمه روشن بود. به عنوان پاداش، اشرف ده دقیقه روی پایش | کسی به کسی نبود، پیدا نبود، پهلو دستی تلفن زنگ زد. سه ساعتی گذشته نشست و در گوشی با او صحبت کرد و کیست، فقط صدای فحشهای خواهر و مادر خندیدند، ما نیز به میوه و مشروب سر جای او را نشان میداد. به همه از جمله به دانستم میهمان استاندار و نایب التولیه هستیم. | خود را گرم کرده بودیم. یکی در تن که تلفن کردند و از تهران و ساعتی بعد، دو مرد قد بلند رسیدند پاریس بودند. یکی زانو زد و دستهای والاحضرت را پیش خودم فکر می کردم ـ گرچه مواد مخدر نمی گذاشت فکر کنم ـ این همان بود، حدود يك بعدازظهر بود ناهار، سر میز ناهار همان صدای خنده بود. بلند همان لطیفه ها، کمی هم مسائل منطقه اضافه شده بودتعریف می ی کردند: «والاحضرت بوسید. آن دیگری نیز و این در حالی بود چقدر در چادر زیبا شده بوده است. فهمیدم | که دستهای «پ» بی مهابا در تن اشرف زن مقتدری است که مصدق برای اصلاحات | اول به زیارت حرم رفته اند. زن استاندا۔ گشت. سیگاری به من تعارف شد. من هم اول او را از مملکت بیرون کرد و می گویند تعلقهای مضحکی می گفت، احساس می روی زمین نشسته بودم، یکی زدم و فهمیدم | طرح کودتای ۲۸ مرداد را او با ماموران «سیا» کردم همه میدانند پرت و پلا می گوید. ماریجواناست با کشیدن آن داستان | ریخته بود، همانکه با استالین دیداری سرنوشت باز این زن میخورد. تقریبا نیمی از میز شروع شد. نخستین بار بود که میدیدم او | ساز داشت، همانکه از حقوق بشر داد سخن می مجلل را خورد. ناهار در ساعت طول کشید روی کاناپه مینشست و همه را به جان هم داد، بعد از برادرش پر قدرت ترین فرد ایران باز بعدازظهر ما تنها ماندیم و شنیدیم می- می انداخت و با صدای بلند میخندید و بود، خود کابینه یی داشت، وزیران سابق و رود تا در سازمان زنان با نطقی سمیناری را فحش میداد. فریاد میزد. دو سه بار تلفن | آینده زیر پروبال او بودند. افتتاح کند. گویا مربوط به زنان. زنگ زد، شانه هایش را هربار بالا انداخت. خود میپرسیدم، این همانست. او ر باز ما تنها ماندیم، من به اتاقم جز یکبار که رفت و گوشه اتاق روی زمین خودش بود. عجیب بود. رفتم و روی تخت دراز کشیدم. گفته بودند چمباتمه زد، دامنش را بین پاهایش جمع ماندیم تا که مرا احضار کرد. صبح ساعت ۷ با لباس آزاد آماده باشیم. کرد، با تلفن صحبت کرد. وقتی برگشت سپیده زده بود. از پشت پنجره و از لابلای سر صاحبخانه داد کشید. فلان فلان شده درختان باغ سپیدی صبح به داخل می تابید. جلو در ایستاده بودم و سرمای خراسان روی پوستم بود. به کاخ ملك آباد | حالا آمده ایم ناسلامتی مثلا استراحت کنیم «پ، کنار منقل خوابیده بود میزبان و یکی دو تن دیگر اینطرف و آن طرف و داستان شروع شد، چند دقیقه چرت میزدند. نگاه می کردم و درختان قطور و قدیمی اش. | ولش کن، دیگه! پس از استراحتی به خانه «ت» رفتیم. در راه من که در اتومبیل خودش نشسته بودم بعد سروصدا بلند شد، در بیرون دختر شماره آینده: زیر کرسی فروغ و گفتگوهای خصوصی شان گوش میدادم. جوان نسبتا زیبایی با پالتو پوستی وارد شد سفر به کان و مونت کارلو «ت»، به کاخ آمده بود و در اتومبیل همه جلو پایش بلند شدند، غیر از خود پشت سر می آمد. وارد باغ شدیم هیچ زنی اشرف. او رفت و صورت «والاحضرت» را همراه اشرف و آشنا شدن با فعالیتهای مافیا > و پودری روی آینه یی ریخت و با لوله یی به دست بقیه داد. کوکائین اول با تیغ آنرا کوبیدند و اشرف بو کشید و امتحان کرد و شانه هایش را بالا انداخت. موزيك با صدا نسبتا بلند پخش میشد و ما در گیر صحنه یی که تنها در فیلمها می توان دید. حدود ۳ بامداد پالتو پوستها روی برف بیرون پرت شده بود و شامپانیها باز میشد. از سر شب او بیش از ده مرتبـه بودیم چیزهای عجیب و غریب خواسته بود و این آخری کله پاچه. صاحبخانه نیز چون غلام سن ۶۱ کارخانه نان ماشینی جهت ایجاد واحدهای تولید نان بربری، لواش، تافتون، و سایر نانهای فانتزی (اروپائی) ساندویچی، رگری باکیت، كيك وشیرینی شرکت بین المللی و بازرگانی آچل نماینده انحصاری کارخانجات معظم MONDIALFORNI BENINI ایتالیا با کادر مجهز مهندسان جوابگوی سئوالات و همکاری با شماست. شبخواب ساخـت امـریکا مستقیما با دستور تلفنی شمـا بـرای شما ارسال میگردد. کارخانه تولید ماکارونی قیمت فقط ۲۹۹تومان جهت ایجاد واحدهای تولید ماکارونی بصورت اتوماتيك و یا نیمه اتوماتيك در فسرمهای بلند، کو تاہ، ورمیشل با دستگاههای بسته بندی افقی و هم الآن بـا تـلفنهای ۸۳۱۷۹۰- آدرس ـ تهران ـ خیابان پهلوی سابق بالاتر از پارك ۸۳۲٧٧٦- ۸۲۹۸۷۸ تماس بگیرید تا فورا ساعت برای شما فرستاده شود عمودی از کارخانجات معظم ایتالیا. ساعی – شماره ۱۲۰۸ تلفن- ٦٨٥٨٣۴ از شهرستانها نماینده فعال و معتبر پذیرفته میشود ساعت برقی شبخواب درتاریکی هنگام استراحت وقت صحیح را با نور بـه سقف اطاق خواب شما منعکس میکند کلیه مواد پروتینی 8.20 مـواد پروتینی ونک مدان ونک- خیابان ولک پلاک ۲۸- تلفن ۱۸۵۸۰۰ ساعت گارد صح إلى العدازظه وه سته گوسفندی تازه لوساله «ساعت شبخواب بیصدا و دارای زنگ آلارم میباشد ساعـت بـرقی گوسفند و گوساله تازه M. F. سفارشات تلفنی پذیرفته میشود. بادور بین کاوه گلستان در قلعه شهر نو روسپیان، ظلم دیدگان جامعه تصویر درد و روزهای درد . روسپیان ، ظـلم دیدگان جامعهی ستمگر طاغوتیاند، آنان که به فجیع ترین سوداگر بهارسیده اند تن میفروشند، تا زنده بمانند وروزی هزار بار مرگ طلب می کنند و افسوس پای آنان، چون همد، بر این جهان خاکی منحوس بسته است. روسپیان «کاوه لستان، در نشانه دور بینی نشانده، تا از ظلمی که بر آنان می رود، حکایت زنده یی بنویسد. اه – بهاریه دوست میدارم من این نوروز فرخ فال را کنم نو، بر جبین خوبرویان سال را خواهی ار با فال میمون بگذرد روز تو خوش بر گشا هر صبحدم از دفتر گل فال را عاشقا زآه سحر غافل مشو کاین ابر فیض آبیاری می نماید، گلشن آمال را خواهی ار با کس در آمیزی، به رنگ او در آی چسان همرنگ گل، پروانه دارد بال را عاشق از خوبان وفا و مهر خواهد، ورنه هست بین آب و رنگ حسن صوری، پرده تمثال را آن سر زلف سیه چیدی و از دامان خویش دست کوته ساختی مشتی پریشان حال را دولتی کافغان کنند از جور او خرد و بزرگ بر خلایق چون دهد اعلان استقلال را! سفله از فرط دنائت ایمن است از حادثات هیچ مومن خون نریزد، اشتر جلال را از رقیب خرد ای دل در جهان غافل مباش موش، ویران می نماید د که بقال را گرچه آزادی زبون شد، ليك جای شکر هست کاین روش بشکست بازار هو و جنجال را بر وطن مگری که در نزد کرام الکاتبین بهر هر قومی، کتابی هست مرآجال را شد گذشته هیچ و امروز است هم در حکم هیچ حال و ماضی رفته دان، حاضر شو استقبال را ملك الشعرای بهاره ه ۵ من و این اتاق خالی. ل دردکشنده، سایه مشئوم پیری و رنج. CONT ای روزگار رفته! ای عشق هنوزت چشم انتظارم. در کنار دیواری خالی وشکسته، این منم شکسته و خالی. ه ما همه با همیم و تنهائیم. این بستر تنهایی چون قبر، گوری است که خود را در آن میفروشم. – در گوشه تنهائی من، هیچ رویایی گذر نمیکند، حتی. ه در اتاقی به اندازه يك تخت، گرفتار زندگی جهنمی به اندازه يك تخت. من چشم در راهم، هیچم. هیچ در بی خبری تخدیرکننده، می توان، دمی خود را مونس شبهای من. بی آزاری و چون من بيكس. 1 من و عروسکهایم و دریچه ی به روی زندگی آزاد بیرون. مرا عروس هند میگفتند. اينك من وخاطره های محو. من گواهی دارم. سلامت تو را تضمین میکند. سلامت من را چه کسی ضامن خواهد شد. CON VANDA*) WAWA شعر پرویز خائفی شاعـر خـوب شیراز، شهر شیران و در اندوه شبی بیفردا شیراز و آشنای همه شعر دوستان در نامه محبت آمیزی چند شعر برای گفتند: تهران مصور فرستاده اند… بند گهواره نمی جنبانند مادران در شیراز قصه از رستم دوران تختی می گویند شاد، لالائی خوشبختی می گویند کودکان در شیراز می گویند: مادر از بازی تاریخ بکو چه شد آن دیو سیاه شاه را می گویم، شاه! راستی، یادم آمد، از معدود مجلههای خوب این روزگار است جوی، رود خونی است عظیم قدمی بردارم. حرف و نظر شما درست حرف الاله روئیده است از باور خاك. و نظر من و خیلی از دوستان شیرازی است. سروها هيكل مردان سترکی است که از آن رشیدی که بخون درغلطید درشاهچراغ ارادتمند: پرویز خائفی متن نامه و شعرها را در اینجا میخوانید با تشکر دیگر شهر قدیمی گل و بلبل نیست پرهول، بیشه زار دلیران است مدتی است میخواهم شعر و مطلب شیراز، شهر شیران است تقدیم کنم که میدانید وسیله و پست نبود، گفتند: فعلا شعری بحضورتان میفرستم و امیدوارم بتوانم در جهت همراهی به مجله شما که منشین برلب جویرگذر عمر ببین دیگر، پتك گران خلق فرود آمد برقامت ستبر سینهکاری مردان، ۷۰ بیداری نگین روشن بیداری را بردند درستاره نشاندند و صبحگاه لوحه پیروزی را آویختند، چابك برراستای ستوار دیوار روزگار و آفتاب را بخانه خود، آنروز کودکان، مهمان کردند در کوچه ها – فریاد کردند شب پشت کوههای سیه مرده است و آفتاب، شیراز مهمان شهر ماست. جاودان جان بهاران را، هدیه آوردند. و تهیدیدستی دستان درختان را برگ آزادگی آذین کردند گفتند: شیراز، دیگر شهر شیران است گفتند: گفتند: شهر، گردان و دلیران است. اگر امروز، می گفت، رند بیداردل ما حافظ از دلیران می گفت. از شهیدان می گفت. گفتند: از پریروی و پریناز، نمی گفت، نمیراند کلام. سخن من نیست – | خشم جوشان هزاران دهن است قلب زمین آخرین لحظه روح بیدار هزاران، دیگر، با کهن قصه «نارنج طلاء کودکان را شیراز بهمن ماه ۱۳۵۷ شب نمی خوابانند. مرد گلگون کفن است. مادران در شیراز گفت!؟ چون سرانگشت قلم کرد و بخون زد، چه نوشت؟ روی دیوار زبان. کودکان در شیراز می گویند: مادر از دوره شومی که تو بودی و نبودیم بگو او همان شیر ژیان، مرد وطن، زنده جاوید بگو. آری، آری کودکان در شیراز قصه و خواب نمیخواهند، بانگ بیداری میخواهند. شور و هشیاری میخواهند. آری، آری گفتند: شیراز، دیگر نه، نمیخوابند شهر شیران است، جای گردان و دلیران است حرفها، دیگر مشت پنهانی نیست خنجری آخته در سینه ببر بیداد است و سلام. وصلای پیوند. بانگ هشیاری است شیراز بهمن ماه ۱۳۵۷ شمشیرها شکوفـد از خونهر شهید ادبیات فردا که بردمد زافق آفتاب صبح انقلابی گواتمالا گفتند خلق و خلق شنید و خدا شنید: ماندند مردمان و نمیمانی ای پلید خورشید خلق نیز شود از کران پدید بس دیرماندی ای شب سنگین در این دیار باید که رخت بخت به ملك عدم کشید توفنده همچو باد و خروشنده، همچو بحر خشم گران خلق، کران تا کران رسید راه اوفتاده صبح ظفر از دیار شب خوابت ربوده بود و ندانستی و دمید 9 چون لاله های وحشی فریاد برشکفت هر قطره خون که از تن مردان حقچکید حرفت فریب بود و کلامت ريا، وليك تاری شد و به پیکر غول ستم تنید كولاك خشم گشت و ستون ستم شکست آهی که چون نسیم، زمانی سبك وزيد سیلی سترگ گشت فروشست خاك ظلم باران اشکها که برخساره ها دوید غرنده رعد گشتو فروریخت کاخ ننگ هر اخگری، کز آتش هر سینه برجهید تابرفراز بودی، فری وطن نداشت تاخیره برنشستی ایران نیارمید بانگ خوش مصدق سالار خلق را ای کاش گوش خواب تو آنروز میشنید فریاد او نیاز زمان بود و بانگ خلق با هر غمی که خلق طپیدند او طپید پیکار خلق خاك ز رخسار عدل رفت روبه مترسکان را چنگال حق درید آوخ که هرزه رای سخیف تو آنزمان مردی گذاشت، جانب نامردمان گزید بیگانه لانه کرد در این کهنه خانه، باز هر گوشه بوم شوم ستم بالوپر کشید دیوار شد زمانه بر آزاده مردمان غول سیاه ظلم زبندگران رهید اما مگر نه آنکه، تاریخ نعره زد: بنیان کاخ ظلم کسی جاودان ندید اما مگر نه آنکه بسیار خوانده ایم شمشیرها شکوند از خون هرشهید اينك رسیده اند و رسیدیم و مانده ای که حتی مرگ ضربه خورد، در رهگذار توفان لرزنده، همچو بید پیروزی خلایق اينك شكست تست بنگر کرانه را شکوفا گل امید باخون رقم زدند بدیوار روزگار در سرزمین من آزاده مردمان: که نمیمانیای پلید – آزادی، نسیم ملایم و روح نواز نیست. بر پیشانی غرور تاریخ مبارزات ملتهـای در قلبها آزادیخواه آمریکای جنوبی ومرکزی جایی که هماره «شجاع باش، مرده در آن تکرار میشود – عليه استعمار و استبداد، تاریخـی است طولانی و خونین. اگر مبارزم برپشتها و پاهایی که زخم ستم بر آنهاست های آزادیخواهان همواره پیروزی به همراه نداشته است و اگر بسیاری بردستهای مغرور از این ملل هنوز زیر چکمه هـای همه جا نام تو، آرام و گوشنواز، دیکتاتوران خرد و نابود میشوند در در امید و درشجاعت طنین انداز است عوض يك ادبيات غنی انقلابی در ر میان آتش و خون متولد شده است چه ضربهها که بر تنمان که هريك از آثار آن به تنهایی برای به دست جلادان شوراندن نسل تازه ای از انقلابیان کافی است. وارد آمد. تا آنقدر نام ترا به عنوان نمونه ای از این ادبیات انقلابی سرشار در شعر از دو شاعر برهر ذره از آن خود نوشتیم که دیگر نخواهیم مرد، بلندآوازه گواتمالائی «اوتو ـ رنـه کاستیلو» و «فرانسیسکو آسه ودر» را – ای آزادی! چرا که آزادی هرگز نمی میرد. برگزیده ایم زیر عنوانهای «آزادی» تصویر محلهی من» اوتورنـه جلادان می توانند ضربهها را فرود آرند، کاستیلو درسال۱۹۳۷ در کوئز التنانگو اگر بتوانند . اما تو سرانجام پیروز میشوی: آزادی! > 9 آزادی، شجاعت تن است برهر وجب از خاك بىانتهای وطنم، نام تو نوشته است: آزادی! آنقدر تن مان به خاطر تو، ای آزادی! بر دستهای ستمدیده بر چشمان خیره از حیرت یا از مالم – نخواهد توانست، ما را زنده بگیرد. متولد شد و در طول عمر بارهارنج تبعید، زندان و فرار را چشید. درسال ۱۹۶۶ به تدریس در دانشگاه لايپزيك مشغول شد به جنبش مسلح خلق گواتمالاپیوست. مجموعه اشعار او حاوی بهتریـن سرود تو، ای آزادی! نخستین صدائیست که از گلوی هموطنانم پرشهامت ترین اشعار انقلاب و هنگامی که، آخرین تیر از سال ۱۹۶۷ رسما را رها می کنیم گواتمالاست. بیرون خواهد آمد. آزادی! : – هیچ چیز در پهنهی گیتی زیباتر از این نیست که ملتی آزاد، جسورانه پای برسر حکومتی، در حال مرگ نهند. «فرانسیسکو آسه ودو» در سال ۱۹۳۳ در کوبان متولد شد و از ۱۹۴۹ اولیـن اشعار خود را در روزنامه ها به چاپ رساند. او در دانشگاه رهبری دانشجویان وابسته به اتحاد جوانان دمکرات گواتمالا را به عهده داشت. Y) ASSENG مستند درسالا رمان«پاییز پدرسالار»، آخرین آخر هفته، کرکس ها، به ایوانهای اثر «گابریل گارسیا مارکز»، کاخ ریاست جمهوری هجوم بردند، به ضرب شاهکاریست در نمایش مضحکهها منقار تور سیمی پنجره ها را گسستند، با و دلقکیها و بیهودگیها و عجزها و بالهاشان، هوای راکد در چاردیوار کاخ را نگهبانان رو به هزیمت نهاده را دیدیم قساوتهای یک دیکتاتوری. این، همان به حرکت در آوردند، و سحرگاه دوشنبه، سلاحهای بازمانده در گنجه ها را، میز درازی «تاریخ ۲۵۰۰ سالهست، تاریخ ۲۵ شهر زیر نسیم ولرم و ملایمی که از جسد را که از چوب پرداخت نشده، ساخته شده ساله، چکیده همه تاریخ های دیکتاتوری بزرگ و از بزرگی پوسیده بر میخاست، بود، با بشقابها و باقی مانده ناهار یکشنبه که در مایه طنز و خوف در فصایی از خواب چند صد ساله بیدار شد. تنها در که به علت انهزام، نیمه کاره مانده بود مالیخولیایی می گذرد. این هنگام بود که دل به دریا زدیم و قدم دیدیم. در تاريك روشن، انبار، مقر دوایر يك ديكتاتور که عمر هـزار به درون کاخ گذاشتیم، بی آنکه دیوارهای غیر نظامی را، و قارچهای خوش رنگ و ساله دارد، در این رمان، بارها می «اندود ریخته» دژ را محاصره کنیم، چنانکه سوسنهای پریده رنگ را، در میان عرض میرد و زنده می شود. اورئیس جمهوری جسورتران میخواستند، و بی آنکه با چند حالهایی که جریان عادیشان کندتر از يك كشور آمریکایی لاتین است، يوغ «و زره گاو» در اصلی را از جا بکنیم، بایر ترین زندگیها بود، و هنوز آنجا انتظار اما کدام کشور؟ معلوم نیست، شاید چنانکه دیگران پیشنهاد می کردند، زیرا تنها ی کشیدند، دیدیم. در میان حیاط خلوت، می آن، همه کشورها. يك فشار بس بود که درهای سنگین زره پوش خمره بزرگ غسل تعمید را که این رمان، چهل تکه پیست از را که در عصر حماسی، در برابر خمپاره های بیش از پنج نسل، با شعایر نظامی، مسیحی همه وصلههای ناجور تاریخ که خود «ویلیام دمپیر، تاب آورده بودند، از پاشنه شده بودند، دیدیم. در انتهای حیاط، طویله کامگی نام دارد. این، رمان ـ واقعیت نایب السلطنه ها را که در آوریم. پنداشتیم به مکانی متعلق به دوران کالسکه خانه تبدیل است، با چاشنی انفجاری طنز و اقتدار دیگری قدم گذاشته ایم، زیرا هوا در شده بود، دیدیم، و در میان بوته های کاملیا «مارکزی» در ایجاد تصویرهای مهیب گودالهایی که از آوارهای این مغاره بزرگ و پروانه ها، ارابه زمان شورش، کاری بود، رقیق تر بود، سکوت، طاغوتیان، کالسکه سال ستاره دنباله دار، قسمتهایی از این رمان را به دیرین تر، و اشیا، در روشنایی میرا، به سختی نعش کش دوران پیشرفت در عین انضباط، ترجمه حسین مهری در دو شماره قابل رویت. در کنار حیاط اول که سنگ لیموزین خوابناك قرن اول صلح را دیدیم، میخوانید و متن کامل آن به زودی فرشهایش در برابر فشار تحت الارضی هرزه همه صحیح و سالم، زیر تار غبار آلـود به صورت کتاب منتشر میشود. گیاهان را داده بودند، در هم ریختگی پاسگاه كارتنكها و رنگامیزی شده رنگهای و هرگز تصور نشده. قدرت پر شده – >> ENERGIEN 12:30 TECHN 19 نیازی نبود در ورودی را، چنانکه قصد که پرچم ملی. در حیاط بعدی، پشت نرده یی درختهای گل سرخ پوشیده از غبار مهتاب داشتیم، به زور سرپنجه، خرد کنیم؛ زیرا رنگ را به چشم دیدیم که جذامیان، در چنین نمود که در مرکزی، زیر فشار ساده را که همه پدیده ها را با چهار پره گلباد اعصار شکوه و طمطراق کاخ، در سایه آنها صدای ما، باز میشود، به قسمی که از پلکان | (قطب نما)، مصنوعا پدید می آورد. تا اهل می خفتند. این درختها با همه وانهادگیشان، سنگی که قالیهای ارغوانی اش، از سم گاوها خانه، دلتنگی برای دریای ناپدید شده را به اندازه یی افزون شده بودند که در آن ساییده شده بود، به طبقه اول راه بردیم و تاب آورند، در گوشه یی افتاده دیدیم. فضای گلهای سرخ، به ندرت گوشه یی، از دالانهای ورودی تا اتاقهای خصوصی، | قفسهایی را آویخته در همه جا و هنوز بی رایحه مانده بود، هرچند که این فضا، دفاتر کار تالارهای ر را رسمی دیدیم پوشیده از پارچه کتانی که شبی از شبهای | پوشیده در بوی گندی بود که همراه با در آنها، گاوهای بیشرمی که پرده های | گذشته، خواب پرندگان را در پناه می گرفت، تعفن مرغدانی و بوی تند شاش گاوها و مخمل را میخوردند و اطلس صندلیهای دیدیم، و از پنجره های بیشمار، غولواره شهر سربازهای کلیسای جامع مستعمراتی که راحتی را میجویدند، در رفت و آمد بودند. را آرمیده در معصومیت این دوشنبه تاریخی آغل شیردوشی تبدیل شده بود، از انتهای تصاویر حماسی قدیسان و نظامیان را که دیدیم که شهر، اکنون می رفت آن را تجربه باغ به مشام میرسید. زمین، میان اثاثه شکسته، آرمیده بودند و کند؛ و در فراسوی آن، نزديك مرزهای | همچنانکه گذرگاهی از میان بیشه زار فرنی تازه تپاله گاوها را ديديم. يك اتاق | شهر، خاکستر مهتاب رنگ دهانه های دمناك و نفس بر می گشودیم، ایوان بزرگ ناهارخوری را، چراگاه گاوها، تالار کنسرت | خاموش آتشفشانها را دیدیم که دشت ر طاقیهای آن را با گلدانهای ميخكشان را، بی حرمت از صدای بشکن بشکن گاوها، | بی پایانی را نشانه گذاری می کرد که زمانی و با شاخ و برگهای «بوگن ویلـه و میزهای «دومینو» را، آشفته و بهم ریخته از | دریا در آن آرمیده بود. در این حصار ممنوع | «لاژرسترومیا »شان دیدیم که کـلـبـه هـای هجوم گاوها، و ماهوت میزهای بیلیارد را | که گزیدگان نادری، توانسته بودند به آن، چوبی زنان غیر عقدی را در پناه گرفته بودند. دریده از پوزه گاوها، دیدیم. دستگاه «دم» | راه یابند برای نخستین بار، بوی لاشه از ۷۳ کلام نخست خردادماه بود. شنیده بودیم به مجلات بودیم که ماندیم و پایداری کردیم. دوستان و اندیشه و دوربین و طرح بسیاری از توقیف شده اجازه انتشار داده اند. ما از اینهم جلوتر رفتند «روی جلد» تهران مصوری بزرگواران و همکاران حرفه یی وغیر حرفه یی – روزنامه نگاران ـ باخود گفتیم: «چه خواهند را که منتشر نشده بود، در اعتصاب بود، بر خوردار بوده است. هنوز، اما، جوانیم و در کرد، روشهای سابق را ادامه خواهند داد، ولی چون چاپ شده بود، یاران از آن خبر ابتدای راه. هنوز، اما، نتوانسته ایم به تمامی یا خودشان را با تحولات امروز، هماهنگ داشتند، را نیز برداشتند و روی جلد گذاشتند آنچه را میخواهیم منتشر کنیم. هنوز، اما، گزارشها و تحقیقها و بررسیهای جانانه کم زیانهای مجله چاپ شده یی را که داریم. از نظر مقاله و خبر بدنیستیم. اما خواهند کرد؟». جوابی نشنیده بودیم. تهران مصور. فردوسی. سپید وسیاه. امید ایران، مجلات خوب گذشته نبودند، بسته بندی شده بود و منتشر نمیشد، بردوش گزارش و مصاحبه کمبود ماست، از نظر دوران اختناق اما بهمان مجلات فردینی و گرفتیم، برای ۴۰ روز. عکس فوق العاده ایم! به بخشید که این کلام گوگوشی هم راضی نبود ـ چرا که هر گاه اينك اين شماره ۱۰ماست. ازشماره بوی خودخواهی میدهد. دستشان میرسید نیشی هم میزدند، ازجمله اول راهی را در پیش گرفتیم که بهمان معتقدیم تمام امیدمان به شماست، به خوانندگان همین تهران مصور با مقالات مدیرش و و ادامه میدهیم. این از تیراژی که در این دوره تازه، به ایرانیان است که از نوشته های شاهرخ تعطیلشان کرد، با نخستین شماره ها داشتیم، کاسته است. می بی تفاوتی بیرون آمده اند، و باید آنچه را وضعی هم که داشتند، کسی اعتراض نکرد. شناسیم مجلاتی را که بر تیر ازشان افزوده می پسندند به دیگران هم توصیه کنند، و کنند؟ حالا که پس از ۴ سال، آنها باز می گردند تا شده است، اما مهم نیست. کارهایی هست ماندگاری ما را ضامن شوند. دوباره در محیط روزنامه نگاری ایران – با که نمی توان انجام داد، بهیچ قیمتی و باهیچ بی هیچ پرده پوشی. تهران مصور، با همه پست و بلندها، زیان و ضررهایش ـ وارد استدلالی! این راهی که بر گزیده بسیار تشویق میشود، شوند، چه می گردجنجال نگشته ایم. تملق نمی گوئیم. ما نیز به درستی این مسیر اطمینان داریم، با این سئوال دست به گریبان بودیم برای خنک شدن دل مردم قلم نمیزنیم. به اما هنوز به آن تیراژی که هم نشان دهنده که والاها، دعوتی کردند و گفتگویی، گدایی «به به» و «صد آفرین» نیامده ایم، تا تایید همگانی ـ تا مثلا ۱۰۰ هزار خریدار پیشنهادی… سئوال را با آنان در میان نهادم، بهر کاری برای به دست آوردن آنها تن در كه يك ميليون خواننده باشد. نرسیده است پاسخ شنیدم: هرگز!، و اضافه کردند: دهیم. میدانیم، خوب میدانیم، در چنین روز تا به تداوم رفتـار خود مطمئن گردد. میخواهیم بیهیچگونه تکیه یی به گذشته، های سرنوشت سازی«مصلحت» و «آینده نگری» اما ما مقاومت می کنیم همـهی دست راهی تازه برویم و دلگیری از تمام ملاحظات و… حکم می کند هر طرف باد می آید، بادش اندر کاران این دوره تهران مصور که همگام و سازشکاریها و محافظه کاریها را در بدهیم. خلاف جهت شنا نکنیم و.. اما با با انقلاب ایران متولد شده و در اوج آن سعی کلامشان دیدم. چه بهتر! اینهمه به میدان آمده ایم یعنی در میدان در انعکاس وقایع و رویدادها داشته است و شروع کار ما با اعتصاب مطبوعات مانده ایم – چون باید می آمدیم و میماندیم. هم اکنون نیز سعی می کند تا خار و خاشاك همراه بود، که بر خلاف روزهای بعد ـ موقعی می نویسم، این و آن را خوش نیامد، مهم و ناهمواریها را از مسیر انقلاب دور کند، که به ثمر نشست ـ دوستان نه از آن تجلیل نیست، تحریم کردند مهم نیست، پاره کردند تنها با این رسالت میمانند که گامی جلوتر نمی کردند، که سنگ سرراهش می انداختند، مهم نیست، فحش دادند مهم نیست و …دائم باخود از حوادث حرکت کنند و پاسدار آزادی بیان استدلالها می کردند، توجیهها داشتند برای می گوئیم: «آن که دنبال کار بی دردسر است، و همهی آزادیهای بشری باشند. جز این آن که با اعتصاب همگام نشوند. اعتصاب باید برود دنبال کارهای دیگر. روزنامه نویسی انتظاری از این گروه نداشته باشید. درغیر دوم وقتی شروع شد که شماره اول «تهران بیدردسر، در بهشتهم ممکن نیست» دائم این صورت، دست شما و قلم را باهم می مصور» و بقیه مجلات آماده شده بودیم. باخود می گوئیم: «خون ما، از خون همهی بوسیم و کنار میرویم. قلم تنها راه مبارزه زیان مالی کمرشکنی در پیش بود، بقیه یکی آن ۷۰ هزار عزیزی که جان دادند تا استبداد و معنی بخشیدن به زندگی نیست. دوشماره یی منتشر کرده بودند، اما مانه. با و خودکامگی از ایران رخت بربندد که سال ۱۳۵۸، سال بارورشدن اندیشهها اینحال این گروه براین عقیده بود که باید رنگین تر نیست.» ودائم این نوید را، از این و سال پیروزیهای بزرگتر باد تهنیت یاران بهیچ بهانه منتشر نکنیم و هیچ دلیلی قابـل و آن، میشنویم که: «روزگار به سود شما تهران مصور را بپذیرید، و آنچه گفته شد را قبول نیست، مدیر مجله را نیز با خود همرای پیش می رود. کمی مقاومت کنید، جـامعـه از میثاق ما با خود تلقی کنید. تعصبهای قشری که دائم گروه کوچکی را داشتند. سردبیر اسفا! دیگران منتشر کردند ـ به گرفته دور میشود و ما صبر می کنیم. ما بهانه های گونه گون ـ و درزیر سر نیزه حکومت مقاومت می کنیم و تا ما هستیم جز این نیست. ازهاری، ازمیان مجلات آزاد شده، تنها ما تهران مصور در این ۱۰ شماره از قلم – پوش را، برای همیشه بستند، دانستیم که کسی در خانه غیرنظامی هست؛ زیرا شب هنگام، از پنجره های رو به دریا، نورهایی که به چراغهای دریانوردی شباهت ر آنها که جرات آوردند نزديك میدیدیم داشت؛ شوند، از پشت دیوارهای مستحکم، گوش خراش سم و صـدای ناله جانوران بزرگ را شنیدند، و شامگاه یکی ازروز های ژانویه، ماده گاوی را دیدیم که از بالای ایوان کاخ ریاست جمهوری، شفق را تماشا می کرد: «راستی، تصورش را بکنید: ماده گاری در ایران وطن، چه فضیحتی، چه مملکت کہی،؛ اما مردم چه حدس ها که نزدند «بله، چگونه ممکن است کاری، خود را به ایوان برساند، در صورتی که همه دانند گاوها نمی توانند از پلکان، بالاروند، لاشخوارها به مشاممان رسید؛ به تنگ نفس | دنباله دار، نابرابر با اصل تلقی شده است؛ بخصوص اگر پلکان،سنگی باشد، وبالاخص هزارساله شان، به غریزه پیش بینیشان، پی و در آن زمان، پدران ما، می دانستند او اگر از قالی پوشیده باشد.» آن قدر حدس بردیم. و به راهنمایی بوی تعفنی که از بال | کیست؛ زیرا از پدرانشان، شنیده بودندار زدند که دست آخر، دیگر ندانستیم آیابه برهم زدنشان، می پراکند، در تالار پذیرایی، | کیست؛ چنانکه پیش از آن، پدران پدرانشان، | راستی، ماده گاو را دیده ایم، یا آنکه لاشه ماده گاوهایی را که کرمها جویده برای پدران آنها حکایت کرده بودند او | شامگاهی،در گذر از «میدان سان ورژه»، کیست؛ واز طفولیت، ما را خو داده بودند که | گام زنان، در خواب دیده ایم که کاری را ۷۴ و بودند، کشف کردیم: نشیمن های ماده وارشان، چندین بار باور کنیم او در باروی قدرت، زنده ست در ایوان کاخ ریاست جمهوری به چشم در آیینه های بزرگ تکرار شده بود؛ و کسی دیده بود که حبابهای چراغهای میبینیم، آن جا که هیچ دیده نشده بودر آنگاه يك در جانبی را فشردیم که بردفتر | پایه دار، در يك شب جشن، روشن میشود؛ دراز زمانی نبایست از نو دیده میشد، تا کاری پنهان شده در دیوار، باز میشد، ودر کسی گفته بود: «من چشمهای غمگین، لب سپیده دم جمعه هفته گذشته که نخستین آنجا، او را دیدیم، او را در اونیفورم کتابی | های پریده رنگ ودست اندیشناکی را که | کرکس ها از راه رسیدند. آنها از گلویی بینشانش بازنگالهایش و با مهيمز طلایی اش | از خلال زیب وزیور کالسکه ریاست جمهوری خسته خانه برخاستند، آن جا که جاودانه برپاشنه چپ، پیرتر از همه انسانها وهمه وداعهای مرموز می کرد، دیدهام.» و آنگاه چرت می زنند، نیز از درون خسته خانه جانوران پیر خشکی ودریا؛ به رو، برزمین | یکشنبه روزی که امروز در دوردست زمان آمدند. آنها، موج موج، از دورگاه افق آن دراز کشیده بود؛ دست راستش، به عنوان | گم شده است، نابینای خیابانها را که با مغاك غبار که زمانی دریا در آن می آسود بالش، زیر سرش تا شده بود، همانگونه که | دریافت پنج «سنتاوو» ، سروده های شاعر از آمدند يك روز تمام، با چرخشها و گشت هرشب، در همه شبهای دراز زندگی اش، | یادرفته، «روبن داریو» را، میخواند، برده های بطئی برفراز باروی قدرت، پرواز کردند، | زندگي يك جبار منزوی، خفته بود. تنهـا بودند، راو باسکه کوچکی که به پاس شعر تا آن که پادشاهشان که کاکلی شبیه | دم هنگامی که برای دیدن چهره اش، او را | خوانی به افتخار ژنرال گرفته بود، بس شادمان تور سر عروسان، و گوشت زیر گردنی قرمز برگرداندیم، به کار ناممکن بازشناختن اش | باز گشته بود؛ البته ژنرال را ندیده بود،نه داشت، فرمانی خاموش صادر کرد و بی که گریبان گیرمان شده بود، واقف شدیم؛ | به علت نابینایی اش، بلکه از آن روی که هیچ | درنگ، آن غوغای شیشه های شکسته، انتشار بازشناختن او، حتی اگر از حمله کرکس ها | جنبنده یی از دوره تب زرد، او را مشاهده بوی جسد بزرگ، آن آمد ورفت کرکس ها | مصون مانده بود، ناممکن بود؛ زيراهيچيك | نکرده بود، و با این همه، میدانستیم که او | از پنجره ها که تنها در خانه یی بی در وپیکر، از ما هرگز او را ندیده بودیم. گرچه | آن جاست؛ زیرا گردش چرخ ادامه داشت، تصورپذیر است، آغاز شد، وهمین بود زندگی ادامه داشت، نامه ها بر تمبر نیمرخاش برپشت وروی سکهها، میرسید، دسته ما را برانگیخت به نوبه خود در آن قدم های پست، بربرچسب داروهای پالایش خـون | نوازندگان شهرداری،هرشنبه، سلسلة مطول | گذاریم؛ و آنگاه ما در این مامن متروك بر فتق بندها و بربند حمایل نوارپیـچ هـای | والسهای ابلهانه اش را زیر خرمابنهای | آوارهای عظمت، آن جسد نوك خورده، آن شکسته بندی، نقش بسته بود و گرچه تصویر | گردآلود و فانوسهای کم نور «میدان سانو دستهای صاف دوشيزه وار را با حلقه چاپ سنگی اش در کادری، با اژدهای وطن | رژه»، مینواخت و نوازندگان سالخورده فرماندهی در انگشت كوچك كشف کردیم؛ و پرچم ملی که سینه او را می پوشاند،همه | دیگری در ارکستر، جایگزین نوازندگان | واو جسدی داشت پوشیده از گلسنگهای جا وهمه وقت، در معرض نمایش بود، آگاه | در گذشته می شدند سالهای آخر که دیگر ریز و جانوران انگلی قمر دریا، خاصه در بودیم که اینها، رونوشت رونوشت تصاویری نه صدای آدمیزاد، نه نوای پرندگان، از ناحیه کشاله ران و زیر بغل ويك نوار بيع است که پیش تر، در سال رویت ستـاره درون کاخ به گوش می رسید ودرهای زرم | کتانی، بیضه فتق گرفته او را می پوشاند؛ ساعت در بزند این تنها قسمتی بود که کرکسها سالم | خانه، آن را برای پایگاه«سنخرونیمو، تکرار که به تضرع میخواستند نمك سلامت را از گذاشته بودند، هرچند که خایه، به بزرگی | می کرد، و پایگاه، برای دژبندر، و دژ، آن دست او دریافت دارند، به ستوه آمده از يك قلوه گاو بود. با این وصف، حتی دراین | را به شش شیپور بیدار باش پی درپی می سیاستمداران باسواد و مداحان بیشرم که دم، جرات نکردیم مرگ او را باورداریم؛ | رساند که نخست شهر، سپس، تمامی کشور او را بزرگشخدای زمین لرزه ها، خسوف و زیرا دومین بار بود که او را این چنین در | را بیدار میساختند؛ و در این گیرودار، او كسوفها، سالهای کبیسه و دیگر خبط و این دفتر کار، می یافتیم، تنها و جامه برتن روی سطل ادرار نشسته بود واندیشه می کرد، خطاهای فاحش خداوند، می نامیدند. او ظاهرا مرده از مرگ طبیعی در جریان خواب | ضمن آنکه می کوشید با دستهایش، وزوز پاهای بزرگ خود را که به پاهای فیلی خویش، آنگونه که از دیرباز، آبهای طالع | خیزان گوشهایش را خفه کند و ضمن آنکه میمانست که در برف راه رود، در تمام بین در جامهای زنان فال گیر، آگهی داده به عبور چراغهای کشتیها بردریای هوسناك، خانه به دنبال می کشید و در این حال، امور بودند نخستین بار که او را در آستان | دریای زبرجدگون که در آن اعصارشکوه مملکتی و مسایل خانگی را حل و فصل پاییزش، یافتند ملت هنوز آن اندازه زنده و جلال، هنوز از پنجره اش، قابل رؤیت بود، می کرد، به همان سادگی که دستور میداد: بودکه او خود را حتی در انزوای خوابگاهش | مینگریست. همه روزه از زمانی که این «این در را از اینجا بردارید، بگذاریدش در خطر مرگ احساس کند، و البته این، | کاخ را به تصاحب در آورده بود، بر کار شیر آنجا.» دررابر می داشتند «درباره بگذاریدش او را از فرمان راندن، منع نمی کرد، پنداری | دوشیدن در آغلها نظارت می کرد و به دست اینجا» درباره آن را سرجایش می گذاشتند. که تقدیرش، هرگز نمردن است؛ زیراکاخ | خود، مقدار شیری را که سه کاری ریاست «ساعت دیواری را عقب بکشید تا زنگ ظهر جمهـوری بایست به سربازخانه های شهر آن قدر به خانه رییس جمهوری، شباهت را سرظهر نزند، بلکه نداشت که به بازاری که در آنجا، میبایست تحویل میدادند، وزن می کرد؛ آنگاه در تا زندگی، طولانی تر به نظر آید.» ساعت را از میان گماشته های پابرهنه یی که زنبیل | آشپزخانه، يك كاسه قهوه سیاه با يك كلوچه عقب می کشیدند بدون لحظه یی تردید، بدون | های سبزی وقفسهای ماکیان را در راهروها | از آرد ریشه فرفیون آمریکایی می بلعید، مکث، در کاخ پرسه میزد، جز در ساعت خالی می کردند، راه می گشودی واز روی | بی آنکه به درستی بداند جنونهای این روزنو، ملال آور خواب قیلوله، که در تاريك روشن سر زنـانـي وراج با کودکان | او را به کجا خواهد برد؛ و در این حال، اقامتگاه زنان غیرعقدی پناه می جست، یکی گرسنهشان که بر پله ها، چشم به راه | همواره، مراقب پر گوییها و بیپر و پاکویی | را انتخاب می کرد و به رویش میپرید، بدون اعجاز خیرات و مبرات رسمی، گلوله شده، های نوکرها وكلفتها بود که اهل خانه به آنکه او برهنه کند، یا خود برهنه شود، | خوابیده بودند، میپریدی و بایست از آب | شمار می آمدند و با آنها به زبان خودشان | حتی بدون آنکه در را ببندد؛ و آنگاه صدای | های کثیف آب پاشهای زنان غیرعقـدى | حرف میزد. آنها را با همه تملق گوییهای نفس زدنهای بیرحمانه یی که خاص شوهران پرهیز می کردی که گلهای روز را جانشین بیحد و حسابشان، بیشتر تمجید می کرد و حشریست، صـدای زنگ مقطع مهمیز گلهای شب در گلدانها می کردند و زمینها راز دلشان را بهتر در می یافت و اندکی پیش طلایی اش، صدای ناله های سگ توله وارش، را میساییدند و به آهنگ پاروهای خشك از ساعت نه، در حوضی از سنگ خارا که صدای ترس و هراس زنی که وقت عشقبازیش که با آنها، قالیها را برایوانهامی تکاندند، در سایه بادام بنهای حیاط اندرونی اش، را با کوشش برای دور کردن نگاههای کثیف ترانه های عاشقانه خیالی میخواندند؛ و این ساخته شده بود، حمامی طولانی که بابرک۔ توله هایش از بالای سر خود، به هدر میداد، | همه، آمیخته با داد و فریاد کارگزاران های جوشانده تهیه میشد، حمام می گرفت؛ و صدای فریادهای همینزن که گفت: مادام العمر که مرغهای درحال تخم گذاشتن «بروید کم شوید، بروید توی حیاط بازی از ساعت یازده موفق میشد برای تنها پس را در کشوهای میزشان می یافتند، باهنگامه رو در رو شدن با مهلکه های واقعیت، بر کنید، این نمایش به درد بچه ها نمیخورد»، رفت و آمد روسپیان وسربازان در مستراحها، آشفته کاریهای بامدادی غلبه کند. سابقا در به گوش می رسید، و چنانکه گویی فرشته یی با هیاهوی پرندگان، با جنگ و دعوای اشغال کشور به وسیله تفنگداران | از آسمان وطن گذر کرده باشد، فریادهـا عصر سگهای ولگرد در میان ملاقاتهای رسمی؛ دریایی، در دفتر کارش، در به روی اغیار | فروکش می کرد، زندگی متوقف می شد، و در این کاخ، با آن درهای بزرگ میبست تا به اتفاق فرمانده نیروی تفنگداران، همه میخکوب میشدند، همه انگشت برلب: | کشودهاش که بی نظمی افسانه یی اش، مانع سرنوشت وطن را تعیین کند و هر گونه قانون | «نفس نکشید؛ ساکت، ژنرال شليك مي كند.» میشد کسی تشخیص دهد دولت، کجاست، و فرمان را با فشردن شست بر کاغذ، امضا با این همه، کسانی که اورا بهتر می شناختند سک، صاحبش را نمی شناخت و هیچکس می کرد، زیرا در آن زمان، نه هنوز می توانست | از آتش بس این لحظه مقدس، هیچ نمیدانست کی از کی دستور می گیرد. بخواند، نه بنویسد، اما وقتی او را از نو با | انتظاری نداشتند؛ زیرا همواره چنین می- آقای خانه، نه تنها در این بازار مکاره غمبار، وطن وقدرت، تنها گذاشتند، دیگر نخواست نمود که او شخصیت دوپاره یی دارد. ساعت شرکت میجست، بلکه آن را به جنب وجوش جوش و جلای قانون مکتوب را بخورد که هفت شب، اورا گرم بازی «دومینو میدیدند می آورد ورهبری می کرد، زیرا همین که سراپا بلاهت است و آغاز کرد همهجا و و در همان ساعت، او را گرم آتش زدن چراغهای اتاق خوابش، پیش از آنکه همه وقت، باتوپ و تشر، و يكتنه، حکومت | تپاله های گاو برای رماندن پشه ها از تالار خروسها، بنای خواندن گذارند، روشن کند، صرفه جویی کدامنشاله یی به خرج | پذیرایی دیده بودند؛ و هیچکس در خیالهای میشد، شیپور بیدار باش پاسگان ریاست میداد، نیز تلاش وجدیتی که از مردی به خوش شبانه فرونمی رفت مگروقتی که چراغ۔ جمهوری، خبر برآمدن روزنو را به سرباز سن و سال او بعید بود، مردی به ستوه آمده | های آخرین پنجره ها، خاموش شود، و به خانه مجاور دال کونده»، میفرستاد، و سرباز از رمه یی از جذامیان، نابینایان و مفلوجان | گوش بشنود که سه میله، سه چفت و سه ۷۵ می کند، کشف شد؛ و آن هنگامی بود که خبر شیشه گرش، در شیشه میدمید، مردی آوردند: «ژنرال من، يك كالسكه قلابی انديشناك و اندوهگین شد که دیگر به آنچه ریاست جمهوری، از دهکده های سرخپوستی به او گفتند توجه نمی کرد، بلکه در تاريك بازدید می کند و در آن، مردی با معرفی روشن چشمها میپژوهید تا آنچه را به او کردن خود به جای شما، مردم را سر کیسه گفتند حدس بزند؛ هرگز به پرسشی پاسخ کند. ما چشمهای خاموش در تاريك روشن گفت، مگر آن که پیش از آن، گ او را دیدیم لبهای بی رنگ اورا بپرسد: «و شما در این مورد چه عقیده یی دیدیم،دستهای دوشیزهوار سخاوتمندش را در دارید؟» و مردی که در پیشه معجزه فروشی اش که مشت مشت نمك نوش خواری تن پرور بود، تا به حد تحليـل نمی دستکش حریر دیدیم برسر بیماران زانو زد. در خیابان میپاشید، قوا، فعال شد، و گام زنی خستگی۔ کالسکه، ناپذیر شد، نیز طماع و لئیم شد. و پشت سر در فسر قلابی سوار را که در ازای برکت سلامت، پول هنگفتی به عشق بازی شتاب آلود و به خفتن برزمین از مردم می گرفتند، دیدیم. واقعا فکرش را لبـاس بر تن، دمر، و بیبالش تـن بکنید، ژنرال من، چه اهانتی!» اما او هیچ داد، از دعاوی پیشرس خویش بر هویتی فرمانی علیه غاصب صادر نکرده بود؛ فقط از آن خود، از هرگونه رسالت موروثی، کشوی اتاق خواب رییس جمهوری، باصدا خواسته بود او را در عین اختفا به کاخ آورند از هر گونه هوس طلایی «همچنان شیشه بسته میشود و صدای برخورد جسمی راکه و برای پیش گیری از هر گونه سهو واشتباهی گرماندن»، چشم پوشید. او با مخوف ترین خسته و کوفته، بر زمین سنگی، فرومی افتاد، سرش را در يك كيسه گونی فرو کنند، و او مخاطره های قدرت روبرو میشد، نخستین و صدای تنفسی، همانند تنفس يك كودك تكيده خود را خرد و حقیر احساس کرده بود، سنگ ها را در جایی می گذاشت که هرگز را به گوش گیرد که به تدریج زیرا تصویر خودش را، لنگه ومدل خودش کسی دومیها را نمی ی گذارد، نوارهای افتتاح بالا می آمد، عمیق تر میشد. تا لحظه یی که را از جمیع جهات، در برابر خویش دیده را در سرزمینهای دشمن، قطع می کرد و چنگهای شمانه باد، جيرجيركها را در گفته بود: «ده! این مرد، عین من است»؛ انبوهه یی از رویاهای تباه شده، آههای که بود صماخ گوش های اوخاموش میساخت وموجی زیرا اگر اقتدار صدای او را که دیگری فروخورده، خیالهای ناممکن را، وقتی که پهناور از آب و کف دریا، خیابانهای شهر کهنه هرگز قادر به تقلید آن نبود، و روشنی خطوط بر سر انبوهی از ملکه های زیبایی ناپایدار و نایب السلطنهها و راهزنان دریایی را ویران کف دست او را که در آنی، خط عمر، دسترس ناپذیر، تقریبا بدون لمس تن آنها، می کرد و بیدرنگ از همه پنجره ها وارد بدون مانع، تا دور پایه شست امتداد می تاج می گذاشت، تحمل می کرد؛ زیراسرنوشت خانه غیر نظامی میشد، مثل شنبه روزدهشنا کی یافت، مستثنی می کردند، در حقیقت، میشد ساده به سر بردن سرنوشتی را که در ماه اوت که صدف ها را در آیینه ها بزرگ آن دو را به جای هم گرفت. با این همه، او از آن خود او نبود، برای ابد پذیرفته بود کرد، تالار پذیرایی را دستخوش شور وشر في المجلس فرمان تیرباران لنگه خود را ر این کار را نه به انگیزه آز یا به سائقه | کوسه ماهی ساخت، از بلندترین سطـوح نداده نه به سائقه نفع، به عبارت دیگر ایمان، بلکه از آن روی انجام میداد که اقیانوسهای ماقبل تاریخی بر گذشت و چهره نه برای آنکه او را به عنوان جایگزین رسمی در ازای پذیرش شغل مادام العمر شیادی رسمی زمین و زمان و مکان را فرا گرفت، و دیگر خود نگه دارد، زیرا این فکر بعدها به با مقرری ماهانه پنجاه «پزو» و امتیاز زیستن کس نماند جز او: تك وتنها، به رو، شناور خاطرش خطور کرد؛ بلکه از فرط توهـم چون يك سلطان، بدون داشتن دردسرهای بر آب مهتاب رنگ رویاهایش، رویاهای يك به کلام دیگر، از آن روی که می ترسید سر تقصیراتش مغروق منزوی، شناور با اونیفورم کتانی امور سرنوشتش در کف دست این شيادحك گذشته بودند، و چه از این بهتر؟ این ادغام تابینوارش، زنگالهایش، مهمیز طلایی اش و شده باشد. وقتی به بیهودگی این پندار، هویتها، در شبی که بادهای سخت میوزید، دست راستش که به عنوان بالش زیر سرش تا معتقد شد که «پاتریسیو آراگونس»، پیشاپیش به نهایت رسید. آن شب، ژنرال، «پاتریسیو بود. این حضور در همه جا، در طـول از شش سوء قصد، بی گزند، جان به در برده آراگونس، را گرم نگریستن به دریا و سالهای ناهمواری که پیش از مرگ اول او بود، عادت کرده بود پاهایش را که به ضرب نفس زدن در عطر شیرین مزة ياسمن ها یافت گذشت، این صعود، در گیروداری که او افول تخماق، صاف شده بود، به دنبال کشد، و با اضطرابی کاملا طبیعی از او پرسید آیا می کرد، این جذبه و کشش به دریا، درگیر گوشهایش وز وز می کرد، و فتقاش، صبح۔ در غذایش سم نریخته اند؛ زیرا تلوتلو می- وداری که او، زخمی شد. از عشق شوم، در های زمستان، برایش موزيك ميزد، یاد خورد و مثل این است که بادی نامساعد، نزع بود، نه موهبت طبع اش بود، آنگونه که گرفته بود مهمیز طلایی را گویی که او را تکان میدهد؛ اما «پاتریسیو آراگونس مدیحه سرایانش اظهار می داشتند، نه بند کفش هایش را میبندد وباز می کند، از پاسخ داد: «نه، ژنرال من، این مسمومیتی گروهی بود، آنگونه که بدگویانش می- پا در آورد. و دوباره به پا کند، منحصرا برای بسیار خطرناك تر است.» شنبه گذشته بر گفتند؛ خیر؛ فقط او بخت آن را داشت که امرار وقت در ملاقاتها و رنگ ونگ کنان | سر يك ملكه كارناوال تاج گذاشته است واقعي يك سلطان، از ر شده بتواند به خدمات صادقانه و وفای سگ وار بگوید. «آه از دست این حلقه های لعنتی | و والس اول را با او رقصیده است و اکنون «پاتریسیو آراگونس، اعتماد کند، آن لنگه آهنگرهای «فلاندری»، واقعا که مزخرف | دیگر نمی تواند در خروجی این خاطره را تمام عیارش که بی آنکه کسی جستجویش است.» و آن پرگوی شادمانه که نزد پدر پیدا کند؛ زیرا او زیباترین دختر دنیا بود، * ۷۶ 9 «دختری که برای هر بی سروپا ساخته نشده است، ژنرال من؛ آه، کاش او را میدیدید»؛ اما ژنرال با آهی از آسودگی گفت: «فهمیدم، این بلاها، وقتی سر مردها می آید که زنی ندارند زیر دمشان بگذارند» و به او پیشنهاد کرد آن دختر را برباید، همچنانکه ساحره ها ، رفیقه های سابق او را به کاخ ربوده بودند دمن او را به زور در رختخواب به تو می- چسبانم چهارتا بین دست و پای او را نگه میدارند و تو مجرای او را پاك می کنی؛ خلاصه، او را حسابی صمیمی ترین زنها اولش از خشم به خود می پیچیند، و بعد با التماس به تو می گویند : مرا این جوری نگذارید بروید، ژنرال من، این جوری مثل میوه پر آب با هسته اش»؛ اما «پاتریسیو» آنقدر نمی خواست، یا بهتر ، بیش از آن میخواست، میخواست دوست داشته شود: «چون او یکی از آن زنهایی است که نمیشود برایش زبان بازی کرد، ژنرال من؛ وقتی او را ببینید، خواهید دید چگونه چیزیست، ژنرال من.» ژنرال، به عنوان مسکن، راه های شبانه اتاقهای زنان خود را به او نشان داد و اجازه داد از آنها تمتع برد مثل خود او، شتابان و تازان، لباس بر تن؛ و «پاتریسیو آراگونس»، با خیال آسوده، در این مرداب عشقهای عاریتی غوطـه خورد. فکر می کرد آنها بر حدت هوس هایش دهان بند خواهند زد؛ اما شدت هوسها چندان که گاه شرایط دریافت وام را فراموش می کرد: محض تفریح، شلوارش را در می آورد؛ در جزئیات تامل می- کرد؛ سهوا به الماس های مخفی کنتس ترین زنان، بر میخورد؛ آهشان را در می آورد و در ظلمت، آنها را از تعجب به خنده می- انداخت. آنها می گفتند: «چقدر هرزه، ژنرال من؛ پیرمرد و این قدر حرارتی!» و از آن زمان، هيچيك از دو مرد و هيچيك از زنان، هرگز ندانستند کی کیست پسر آن پسر، ، محصول رابطہ کی با کیست؛ زیرا بچه های «پاتریسیو»، مثل بچه های ژنرال، پیش رس به دنیا می آمدند. دریانورد و کاشف ماجراجوی انگلیسی بود (۱۷۵۲۱۷۱۵) که بارها در سواحل کارائیب و خليج مكزيك دست به غارت زد. ۲- درختچه یی زمینی که در آمریکای استوایی و جنوب استوایی میروید از طایفه لاله عباسی ست، شاخه های پیچنده و بالارونده، برگهای همیشه سبز و گلهای محاط در سه برگ بنفش یا صورتی دارد. 2 PIEM 0 0 0 0 ||||| ۷۷
مستند – ۷۸ سوداگران مرگ : اسلحه برای همه THE ARMS DEALERS: GUNS FOR ALL موسسه «برو در کافه یی در «ریودوژانیرو»، يك | فراتر برود. دیوان سالار فرانسوی از «آنروسمانیال،در فهرست کشورهایی که دارندنیرو برابر يك كادر از دریاسالاران شرقزدهی های مسلح خود را امروزی می کنند، بی پایان برزیلی، از محاسن موشـك اكسـوست به نظر میرسد. براساس يك بررسی تعریف می کند. دريك پايتخت در خليـج وکلین»، حتی نیروی دریایی | فارس، يك رابستهی نظامی ایالات متحد، «برونی»، چندین میلیون دلار برای نوسازی یادداشتی بسیار سری تهیه می کند که در شبکهی هشدار دهندهی خود صرف کرده آن، ضعفهای نیروهای مسلح کشور میزبان است. تجارت بین المللی در سلاحهای غیر ذکر شده است. در راهرو يك هتل زوريخ، هسته یی، اکنون سالانه بیش از ۱۸ میلیارد يك بازرگان که ترتیبات فروش تفنگهای | دلار است (این رقم، مربوط به ۱۹۷۵ است تقریبا به کار رفته و خمپاره ها را میدهد، اکنون رقم تجارت بسیار افزایش یافته به نحو ملایم، با نمایندهي يك جنبش چریکی | است.) افزون بـرایـن، این رقم،نقط نمایندهی قسمتی از مجموع هزینه های نظامی ۱۹۷۳، کشورهای جهان ۲۴۰ جهان سوم چانه میزند. شده همهی این مردان، در آن چیزی است. شرکت می کنند که سریع الرشدترين» | میلیارد دلار برای آموزش، تجهیز و تجارت جهان دادوستد اسلحه نگاهداری نیروهای مسلح خود صرف کردند. است. قراردادهایی که آنها در يك روز تا چند سال پیش، کشورها معمولاصلاح امضا می کنند، به آسانی می تواند از يك عمر های دست دوم یا حتی دست سوم صادر فروش «بازرگانان مرگ در سالها پیش، | می کردند. اکنون، پاره یی از جدیدترین – –
هایی پیچیده ترین هواپیماها، تانكها و موشك ها، به فروش گذارده شده اند. «میک -۲۳۔ به سوریه فرستاده شده است، چنان پیچیده است که متحدان مسکو در پیمان ورشو»، هنوز آنها را در اختیار ندارند. ایالات متحد، اجازهی صادر کردن «تو» را به اسراییل و اردن و چند کشور دیگر، داده است. «تو»، شاید مرگبارترین سلاح ضد تانك جهان باشد. وقتی پاکستانیها در ۱۹۶۵ با هندیها جنگیدند و موقعی که تركها در تابستـان ۱۹۷۴ با یونانیها برسر قبرس جنگیدنـد هر در هماورد، از سلاحهای آمریدایـی استفاده کردند. اقدام واشینگتن برای فروش «میخائل کوکین» در انبار اسلحهی خود. ا TEER همه پول برای اسلحه خرج کند؟ هر چند تقریبا همهی سلاحها درغرب، به وسیلهی شر کتهای خصوصی ساختـه میشود، اما حکومتها تقریبا در همـی عملیات معامله عمیقا در گیرند. مثـلا پنتاگون و وزارت بازرگانی ایالات متحـد، به گروه های فروش کارخانه های اسلحه سازی در نمایش هوایی پاریس که هر دو سال یکبار برگزار میشود، كمك مي كنند، آنجا که صدها میلیون دلار اسلحه معاملـه میشود. تا حدود چهار سال پیش، ژنرال هوایی «هوکودراستول»، با لباس های غیــر نظامی، برای جستجوی مشتریان، به گردش در جهان می پرداخت. اما معمولا، وابستهی «ساموئل کومینگز»، يك بازرگان جنگ افزار | نمایشگاه تسلیحات فرانسوی در «ساتوری»| اسلحه به چندین کشور عرب، همچنیـن راهی برای حفظ موازنهی نظامی هم پیمانان | نظامی که تقریبا در هر سفارتخانه درسراسر تامین تدارکات تسلیحاتی برای اسراییل، | خود (و خودشان) تلقی می کنند. آیا جهان مستقر است، مشتریان بالقوه پی می تواند به آن معنی باشد که در يك جنگ | خردمندانه یا درست است که سلاحها گشاده می کند و تماسهای مقدماتی برقرار می کند. آینده، سلاحهای آمریکایی احتمالا باردیگر | دستانه در اختیار دشمنان قدیم و جدیـد وابسته که خود را به افسران برجستـی به يك ديگر آتش خواهند کشود. قرار گیرد. در سطح دیگر، آیا برای يك | نیروهای مسلح کشور میزبان می نمایانـد البته، ایالات متحد و اتحاد شوروی، | جامعهی جهاتی که قادر نیست همهی افراد | ممکن است به تدریج آنها را متقاعد سازه هر دو، صادرات تسلیحاتی خود را به عنوان | خود را تغذیه کند، درست است که این | که به نمونهی جدیدی از يك هلی کوه یا ۷۹
يك تانك نيرومند نیاز دارند. حکومتها به شیوه های دیگر هـ به اسلحه سازان خود كمك مي كنند. انگلستان، يك كشتی قدیمی از گروه «لیبرتی» را به يك نمایشگاه شناور تسلیحاتی تبدیل کرده GUNS FOR EVERYONE ESPON N° نتسک ها برای هر کس طرح تجارت تسلیحاتی تغییر کرده شود. فرانسه، يك نمايشگاه تسلیحاتـى است. تا حدود چهار سال پیش، بیش از ۷۰ دیگر سوداگران است که وارد بنادر خریداران بالقـوه می- ی عظیم و دایمی نزديك «ورسای» دارد. هیـات درصد صادرات تسلیحاتی واشینگتن بـه صادرات تسلیحاتی شوروی، کامـلا نمایندگیهای خارجی که به سلاح هـا کشورهای هم مرز اتحاد شوروی و همپیمایان به وسیلهی دولت اداره میشود، زیرا همای | که در وضع های رزمـی نمایش داده أن وارد شد (خط به اصطلاح مقدم دفاعی). صنایع به دولت تعلـق دارد. مشتریان | شود علاقه دارند، مدام از پایگاه هـای | اعضای «ناتو»، کره جنوبی، هندوچین و خوشحال اند که میبینند شورویها نه تنها | ارتش و نیروی دریایی ایالات متحـد بازديد | تایوان، هنوز خریداران بزرگ هستند، اما اعتبارهای ارزان پیشنهاد می کنند بلکه هم ی کنندبالاخره، حکومتها با تامین اعتبارهای | ایالات متحد تا کنون بزر کترین مشتریـان چنین سلاحها را به بهای ارزان می فروشند. لازم برای تقریبا هر مشتری، جـز صادر خود را در خاورمیانه نخست در ایران، اما در خرید از روسیها، يك اشكال وجود کنندگان ثروتمند نفت، فروش تسلیحات را سپس اسراییل – یافته است. تنها از جنگ دارد. آنگونه که مصر آگاه شده است، تسهیل می کنند. پاریس، با پیشنهاد اعتبـار ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵، اسراییل بیش از ۲ میلیارد به دست آوردن وسایل یدکی روسی، گاهی طولانی با بهره یی کمتر از دیگر کشورهای | دلار جنگنده ـ بمب افکن مافوق صوت، تانك، اوقات دشوار است. غربی، قرار دادهایی برای شرکت هـای بمب، مواضع دفاع ضد موشکـی بـرای سالهاست که فرانسه و انگلستان،هر فرانسوی به دست آورده است. اما به ندرت هواپیماهای جنگی و هزاران تن مهمات به دو، برای به دست آوردن مقام سوم رقابت | کسی می تواند با روسها، که در تصمیمهای دست آورد. واشینگتن آن قدر برای اسراییل | کرده اند و روی بازارهای يكسان، يعنـى آنها برای فروش اسلحه نه سود به حساب اسلحه فرستاد که گارد ملی و نیروهـای خاورمیانه، آمریکای لاتيـن و مستعمرات می آید و نه افکار عمومی، رقابت کند. مثلا، ذخیره، هنوز به کمبود تانك دچارند. آفریقای پیشین خود، تکیه کرده اند. مسکو، فرانسه را از لحاظ فروش جنگنده خاورمیانه، همچنین مشتری بزرگ ایتالیا و آلمان غربی، فروش های های «میک» به مراکش، تحت الحمایهی پیشین مسکو است. اعراب، در سه جنگ گذشتهی تسلیحاتی محدودی دارند. سوئد وسويس، | آن، پشت سر گذاشت. دلیل آن این بود خود با اسراییل، تقریبا منحصراً به روش برای این که از به خطر انداختن بیطرفی | که شورویها يك اعتبار ۱۷ ساله با بهرهی مقابله با سلسله تانک های «ت»، انــواع خود اجتناب کنند، از فروش اسلحه به ۳ درصد پیشنهاد کردند، حال آن که بهترین جنگنده ـ بمب افکن های «میک» و موشك | کشورهای درگیر جنگ یا به مناطق «تشنج | پیشنهادی که پاریس می توانست بـدهد، های ضد هوایی «سام» که به نحو مركبـار | زده، خودداری می کنند. با این همه، آنهاروی | دوازده سال با بهرهی ۷ درصد بود. دقیق است، تکیه کردند. افزون بر ایـن هم رفته، سالانه ۷۵ میلیون دلار اسلحه ایالات متحد، به آسانی بزرگترین | کرملین، از دهه ها پیش مقادیر فراوانـی کنند. سوئدی ها، در تجهیزات | بازرگان اسلحه است و اتحاد شوروی، مقام مواد جنگی برای کشورهای «پیمان ورشو» پیچیدهی الكترونيك وهواپیماهای جنگی دوم را در بازی تسلیحاتی بین المللی دارد. و برای ارتشهای کره شمالی و ویت نـام تخصص دارند؛ هواپیماهای «دراکن»،ساخت صادر می – فرستاده است. دهها کشور دیگر جهان سوم، | سلاحهای شوروی را تحسین می کنـند «میگ»ها، تفنگ های خـودکار «اك۴۷ | (که همه جا به عنوان بهترین تفنگ رزمـی جهان تلقی میشود) و خودروهای زرهی هم، | بسیار تحسین میشوند. –
اسلحه کارخـانـه ی «ساب»، را نیروهای هوایی | کشورهای صنعتی، عملا اندکی کمتر اسلحه های از جنگ جهانی دوم، کشورهای | دانمارك و فنلاند به پرواز در می آورند وشرکت | میخریدند، حال آن که مقدار واردات صادر کننده تسلیحات، پیشنهـادهـای امیدوار است مشتریان «ناتو»یی برای | کشورهای جهان سوم به ۷٫۷ دلار افزایش مشتریان خارجی را به دقت بررسی می می کردند هواپیمای «ماگ – ۲ – ویکن» جدید خود | يافت. يك دليل آن این است که همان گونه اغلب، آنها را رد می کردند. ایالات متحد پیدا کند. تخصص های سویس، در سلاحهای | که تشنج شرق ـ غرب در اروپای مرکزی برای آن اسلحه صادر کرده است که رژیم ضدهوایی است که مقادیری از آنها به آلمان | فروکش کرده است، مناطق کشمکش واقعی های ضد کمونیستی را تقویت کند؛ يك غربی، بلژيك وهلند فروخته میشود. بالقوه، به جهـان سوم نقل مكان | قانون که در ۱۹۵۱ در کنگره تصویب شد، کانادا نیز با حدود ۱۰۰ میلیون دلار | کرده است. برای جنگ در کره، | فروش اسلحه به کشورهای بی طرف را ممنوع صادرات سالانه، يك بازرگان هندوچین وخاور میانه، همچنین آفریقای سیاه، | کرد و تاکید کرد که کشورهای خریدار، است. اما بیشتر فروشهای آن، سلاحهای | مقادیر عظیمی اسلحه لازم بود. پس از جنگ باید به «قدرت دفاعی جهان آزاد، كمك طرح آمریکایی است که یا به ایالات متحد های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، اعراب واسراییلی ها بکنند. برای شورویها، فروش اسلحه به صادر میشود یا به دیگر کشورهای «ناتو». هر دو، به تعداد زیادی از هواپیماهای جنگی، خاورمیانه، وسیله یی برای به چالش خواندن کشورهای کمونیستی، رقم صادرات | زره پوشها، موشكها و تجهیزات الكترونيك نفوذ غربی بوده است. با ارسال اسلحه به هند، خود را دقیقا سری نگاه می دارند. لهستانيك | نیاز داشتند تا جانشین سلاحهای از دست روس ها می خواستند يك نيروى متقابل کانون بزرگ برای تجمع تانكهای مازاد | رفته بشوند. تنها در جنگ ۱۹۷۳، ۶۰۰ منطقه یی در برابر پکن به وجود بیاورند. پیمان ورشو، است. چکوسلواکی که | هواپیمای جنگی ۲۷۰۰ تانك نابود شد و مسکو و واشینگتن، گاهی اوقات، تفنگهای «برن» معروف آن و همچنین | ناگزیر میبایست آنها را عوض کرد. برای آن جنگ افزار فرستاده اند که پایگاه دهوتیزرهای کارخانه های «اسکودا»ی آن، فروش اسلحه به جهان سوم، همچنین برای آن های خارجی به دست بیاورند. مثلا، نیروی در دهه ۱۹۳۰ این کشور را پس از | افزایش یافته است که مشتریانی بیش از هوایی اتحاد شوروی، اکنون از تسهیلات انگلستان به مقام دوم نایل ساخت، از فهرست همیشه وجود دارند. از جنگ جهانی دوم به پایگاهی در یمن برخوردار است و آهن آلات صادر کنندگان بزرگ خارج شده است. این سو، ایجاد ۷۵ کشور جدید، به معنی سنگین در اختیار این پایگاه گذارده شده چکوسلواکی، تعدادی از هواپیماهای آموزشی | تشکیل تعداد قابل قیاسی از ارتش های جدید است. حتی پایگاه های آمریکایی در اسپانیا جت به دیگر کشورهای کمونیستی و سوریه بوده است. چون گزیدگان نظامی، اغلب و تایلند، در ازای اسلحه تامین شده و همچنین خمپاره به کوبا میفروشد. نقش بزرگی را در مراحل ابتدایی کشورهای است. اما استفاده از فروش جنگ افزار برای | پاره یی از واردکنندگان بزرگ جدید بازی می کنند، تقاضای آنها را برای به دست آوردن پایگاه ها، گاهی اوقات، کشور | تسلیحات، اسلحه هم صادر می کنند. مثلا تجهیزات بیشتر، به ندرت می توان نادیده صادر کننده را به يك گروگان برای کشور هند، تفنگهایی به تانزانیا میفروشد، حال آن | گرفت. دریافت کننده تبدیل کرده است. پس از که اردن، حدود چهار سال پیش، تانكهای رهبران کشورهای جوان، اغلب احساس جنگ قبرس، ترکیه تهدید کرد که کهنهی انگلیسی را به آفریقای جنوبی صادر کنگره تحويل كمك نظامی به آن کشور را کنند که اعتبار آنها را سلاحهای جدید کرد. درخشانی تعیین می کند که در يك رژدی متوقف کرده است، ایالات متحد را از پاره یی در دههی آینده، وقتی ظرفیت صنایع نظامی، غرش کنان از برابر سکوی سان می از پایگاه های حیاتی آن می راند. اسلحه سازی محلی توسعه می یابد، صفوف گذرد. افزون بر این، مرزهای مورد اختلاف سیاست خارجی و استراتژی به کنار، صادر کنندگان، بی تردید افزایش خواهد و بدگمانی از همسایگان ظاهرا متخاصـم برای بسیاری از کشورها، صادرات اسلحه اغلب به مسابقات شدید تسلیحاتی محلی منجر | يك وسیلهی سودمند برای زنده نگاه داشتن چون می یافت. وقتی هزاران تانك و هواپیما مازاد میشود. این قضیه، در مورد هند و پاکستان، | صنایع دفاعی آنها بوده است. افزایش حجم میشوند و «ناتو» و «پیمان ورشو، نسل جدیدی مالی و «ولتای علیا»، پرو، بولیوی و شیلی | تسلیحات که فروش اسلحه به خارج آن از سلاحها را برای نیروهای خود به کار می- صدق کرده است. را سبب شده است، کارآیی تولیدی را گیرند، ذخیره سلاحهای جهانی از این هم این گونه رقابت، پر هزینه تواند بود. افزایش میدهد و به استهلاك هزينه هـای بیشتر خواهد شد. بنا به گزارش، حتی ویتنام نظامیان بومی اغلب، تجهیزاتی ساده را تحقیق و توسعه كمك می کند. مثلا، شرکت جنوبی پیشین، ظاهرا خود را از شر سلاح | خریداری کرده اند که برای نیازهای نظامی هواپیماسازی «داسو»ی فرانسه، بدون بازار هایی که سربازان آمریکایی در آنجا به جا آنها نامناسب بوده است. ژنرال «ج. ن. بزرگ صادراتی خود، احتمالا قادر نخواهد گذاردند، خلاص کرد. جودهوری»، رییس پیشین ستاد ارتش هند. بود «میراژ»ها را به بهایی تامین کند که اگر طرحهای دههی گذشته همچنان یادآوری کرده است که «زرادخانه های بسیاری نیروی هوایی فرانسه بتواند از عهدهی ادامه یابد، بیشتر سلاحهای افزایش یافته از کشورهای رو به توسعه، تانكهایی بسیار خرید آنها برآید. به کشورهای توسعه نیافتـهی جهان سوم سنگین تر از آن دارند که برای پلهای محلی سوئد عقیده دارد که بیطرفی خود فرستاده خواهدشد. به گفته ی «سازمان کنترل مناسب باشد. این زرادخانه ها همچنین را تنها با تولید سلاحهای دفاع هوایی خود و خلع سلاح ایالات متحده، در هواپیماهای بی خلبان و کشتیهای جنگی دارند می تواند حفظ بکند. اما بدون فروش خارجی، | ۱۹۶۴، کشورهای توسعه یافته و توسعه که نمی توان آنها را در دریا قرار داد.» هزینهی ایجاد جنگنده ـ بمب افکن هـای نیافته، هريك به طور متوسط حدود ۱٫۵ به نحوی اجتناب ناپذیر، صادرات اسلحه، «دراکن» یا «ویگن، گزاف میبود. میلیارد دلار اسلحه وارد کردند. تا ۱۹۷۳، يك وسيلهی سیاست خارجی است. درسال- تسلیحات افزایش سریع قیمتهای نفت، تاثیر 2 ۸۱
کشورهای صادر کنندهی جنگ افزار، خشونت، رگ و ویرانی را در جهان افزایش داده اند. GAMBLE ۸۲ ه Ber d يك سلاح برای تو، و یکی هم برای که دوچندانی بر تجارت جنگ افزار داشته است. بسیار بیش از آن دارد که برای حفظ مرزهای يك مقام نظامی ایالات متحد در جده گفت نخست آن که، کشورهای صادر کنندهی خود نیاز دارد، حقیقتی که کشورهای دیگر «من هیچ چیز غیر هسته یی را سراغ ندارم که نفت، مقادیر زیادی پول نقد به دست آورده اند | خلیج را نگران می کند. در دفاع از تجمع ما در اختیار سعودی نگذاریم، ما میخواهیم آنها اجازه میدهد، تقریبا هر سلاحی | تسلیحات، مقامات نظامی ایران استدلال بفروشیم و آنها می خواهند بخرند.» مقامات را که برای خود یا برای هم پیمانان ومشتريان می کردند که کشورشان، همسایگانی بالقوه «پنتاگون، به شوخی می گویند که «خلیج خود آرزو می ی کنند، به دست بیاورند. دوم دشمن در اتحاد شوروی و عراق دارد و فارس، در زیر همهی سلاحهایی که دارد آن که، کشورهای صنعتی غربی دارند کشور، مسئولیت خاصی برای دفاع و باز میخرد، غرق خواهد شد.» اما این بیم در می یابند که ارسال اصلحه، كمك بزرگی | نگاه داشتن تنگهی باريك هرمز دارد که از فزاینده وجود دارد که تجمع جنگ افزارها در تعدیل کسری موازنهی پرداختهاست میان آن، نفت کش های حـامـل بیش از در منطقه خلیج، می توانديك جنگ تصادفی که هزینهی گزاف نفت وارداتی بر آنها نیمی از ذخیرهی نفتی غرب می گذرد. به وجود بیاورد. برخورد اعراب و اسراییل تحمیل کرده است. درواقع، يك جنگندهی بعدها فرعون ایران، گام بالاتر نهاد به کنار، رقابتهای شدیدی در میان کشور جت میتواند، حداکثر به اندازهی فروش و مرزهای امنیتی ایران را تا خلیج فارس های همسایه وشیخ نشینها وجود دارد. ایران ۱۰۰۰ اتومبیل، پول خارجی تامین کند. برد، برای او تسلیحات عروسکهای گرانقیمتی | آریامهری، هرچند يك كشور مسلمان بود، همسایگان عربسامی آن، هرگز کاملا به با توجه به این که منافع نفتی در برای بزرگ نمایی بود. ۱۹۷۴ از ۵۶ میلیارد دلارفراتر رفت، کشورهای با این همه، کشورهای دیگر خلیج، آن اعتماد نکرده بودند. حمایت رژیم پیشین خلیج فارس، در آن چیزی فرو رفته اند که با اجرای برنامهی تسلیحاتی خود، واکنش ایران از شورش کردها علیه بغداد، همچنین به احتمال قوی، ممکن است پرهزینه ترین نشان داده اند. عراق، جنگنده های «میک»، اختلافات مرزی دیرپا، به کشمکش هایی در و رقابت آمیز ترین مسابقه تسلیحاتی در توپخانهی سنگین و موشكهاي زمين به زمین مرز ایران و عراق انجامید. در این میان، «اسکوا»، که می توان آنها را با كلاهك های دهلی نو که مشاهده می کرد قدرت نظامی تاریخ باشد. ارتش ایران، تا ۱۹۷۵، از حـدود هسته یی مجهز کرد، از شورویها دریافت ایران پیشین در کنار اقیانوس هند قرار ۳۰۰۰ وسایل نقلیهی زرهی برخوردار بود کرده است؛ کویت، علاوه بر «اسکایهاوك» دارد، به نحو فزاینده یی ناراحت بود و بیم و بیش از ۱۰۰۰ هلی کوپتر داشت، ازجمله های را ۴» آمریکایی، سفارش «میراژ» داشت که تهران، روزی خود را با پاکستان هلی کوپتر تهاجمی «کبرای دریایی، آمریکایی از فرانسه داده است؛ حتی ابوظبی كوچك، که يك كشور مسلمان است، علیه هند که حتی ارتش ایالات متحد در اختیار نداشت. يك عضو امارات متحده عرب، «میراژها، متحد کند. نیروی هوایی شاه پیشین، تا ۱۹۷۵، تقریبا هواپیماهای حمل و نقل «سی ـ ۱۳۰» به دست از ۴۰ ناوشکن، کشتی جنگی و «هاورکرافت آورده است. سرنوشت آمریکای لاتین تشکیل میشد – پاره یی از آنها به موشك عربستان سعودی که «خط حیاتی آمریکای لاتین هم در تسلیحات غرق مسلح بودند. ایران، مشتری چنان مهمی نفتی آن همچنین ازمیان خلیج فارس می شده است: آرژانتین، برزیل، شیلی، کلمبیا، برای سلاحهای آمریکایی که رئیس گذرد، برای اسلحه به ایالات متحد روی پرو و ونزوئلا، به نحو کافی برای امروزی هیات نظامی ایالات متحد در تهران، ژنرال آورد. «پنتاگون، به سعودیها اندرز دادکه | کردن زرادخانه های خود مرفه هستند. آنها هوایی سرلشکر «دوول برت»، تماس مستقیمی آنها باید تا دههی آینده، نیروهای مسلح | کشتیهای جنگی و زیر دریایی از آلمان غربی باشاه داشت و دوست نزديك او به نظر خود را با اضافه کردن يك تيپ مکانیزه، | و انگلستان، جنگنده ـ بمب افکن های میراژ دست كم يك گردان تانك، يك جناح نیروی و «هوتیزر» از فرانسه و جتهای آموزشی از می آمد. به نظر پاره یی از کارشناسان نظامی هوایی، هلی کوپترهای تعرضی و کشتیهای | ایتالیا خریداری کرده اند. پرو در ۱۹۷۳، که در ۱۹۷۵ ابراز شد، ایران، سلاحهایی دفاع ساحلی، به نحو اساسی گسترش بدهند. باروی آوری به مسکو برای جنگ افزارهایی – –
به هزینهی تقریبا ۸۵ میلیون دلار، همسایگان تانك ها هواپیماهایی در اختیار اسرائیل | ویتنام به کار رفت انتقاد شد، او با این بهانه | که این کار، انتخاب میان «دستهای کثیف دت واشینگتن را ندانداد ـ این کشور، بگذارند. ۶۰۰ تانك «ت ـ ۵۴ حدود علاوه بر توپها و موشكهاي ضد هوایی بدون اجازهی کشور اصلی صادر کننده به کرد. گروه ثالث نخواهد فروخت، فقط به نحو توجیه صلح یا جنگ خریداری کرد. > 1 – ۵۵ 9 که ایالات متحد، به عنوان يك تامين- محدود اجرا شده است. واشینگتن نتوانست کنندهی سلاحهای بزرگ برای آمریکای | پاکستان را از به کار بردن سلاحهای گاهی اوقات، استدلال شده است که جنوبی، در پشت سر دیگر اعضای چهار | آمریکایی علیه هند بازدارد، هرچند توافق معادلهی مستقیمی میان تجمع جنگ افزار و قدرت بزرگ قرار داشته است. سالها بود | اصلی با اسلام آباد، پاکستان را از این کار | جنگ وجود ندارد. تا چند سال پیش، واشینگتن ـ بی تردید به نحو صحیح باز می داشت. این همچنین ظاهرا مانع از آن | منطقه یی که بیشترین سلاحها را وارد می استدلال می کرد که کشورهای آمریکـای نشد که لیبی «میراژههای فرانسوی خود را | کرد، نه خاورمیانه بود نه هندوچین، بلکه لاتين، اگر پول خود را برای امروزی کردن به مصر برای استفاده از آنها علیه اسراییل | کشورهای صنعتی اروپای غربی بودند تسلیحات خود ضایع کنند، بودجه های طرح | قرض بدهد. این کشورها بیش از سه دهه است که در های فوری اجتماعی را کاهش خواهند داد. در کودتای ۱۹۷۱ در اوگاندا، | صلح به سر میبرند. به خاطر این مسابقه تسلیحاتی، تشنج در جنگ افزارهایی به کار رفت که از کشوری استدلال شده است که تجارت اسلحه، | مرز شیلی و پرو آغاز شد، زیرا گمان | به کشور دیگر وارد شده بود. پنج تانك به ندرت می تواند سبب پیشرفت صلح بشود. میرفت که مردان نیرومند «لیما» میخواهند | «شرمان» که «عیدی امین دادا» در شورش در هر يك از ۶۰ برخورد نظامی از پایان ایالت «تاراپاکا» را که پرو در جنگ اقیانوس | ارتش علیه پرزیدنت «میلتون اوبوته» به کان | جنگ جهانی دوم به این سو، تقريبا منحصرا آرام (۱۸۸۳-۱۸۷۹) به شیلی باخت، باز برد، در اصل، براساس يك قرارداد خاص از سلاحهای وارد شده استفاده شده است. پرو تجهیزات جدیدخودرا که ساخت در جنگ جهانی دوم، از سوی واشینگتن | به گفته ی «آنهسینگ کان»، کارشناس شوروی است، در اختیار دارد؛ در این میان، برای شورویها فرستاده شده بود. مسکو | تسلیحات و دستیار تحقیقاتی پیشین در مر رکز سانتیاگو بیش از ۵۰۰ میلیون دلار هواپیمای | بعدا آنها را برای مصریها فرستاد که مطالعات بین المللی «انستیتو تکنولوژی جنگی، تانك و کشتی که از ایالات متحد اسراییلیها در ۱۹۶۷ از مصریها گرفتند. ماساچوست»، «این سلاحها نه تنها خشونت و اروپا خریداری شد، دریافت کرده است. اسراییل تانكها را تعمیر کرد و سپس آنها | و ویرانی به بار آورده است، بلکه سبب بولیوی که بیم دارد در صورت وقوع جنگ را به عنوان بخشی از يك برنامهی کمکی، | مرگ بیش از ده میلیون تن شده است.» غافلگیر شود، تصمیم گرفته است که برای به اوگاندا تحویل داد. تاکنون، تجارت اسلحه، به سلاح حفظ خود، تسلیحات خود را امروزی “کند، تحریمها، به ندرت مانع مهمی برای های عادی محدود بوده است، اما این نیز، هرچند این کشور نتواند به خوبی از عهدهی تجارت اسلحه از کار درآمده است. ممکن است تغییر بکند. يك مقام فرانسوی پرداخت بهای آنها برآید. پاریس، با آمادگی این تحریمها را ضمن تقبیح سیاست کشورش برای صدور برای متوقف کردن این جریان وسیع نادیده گرفت و سلاحهایی به آفریقای | «تقریبا هر سلاح برای تقریبا هر کشور»، و غیر عاقلانهی جنگ افزارها، آیا می توان | جنوبی، هند و آمریکای لاتین فروخت. در آن دارد که آن روز به سرعت دارد فرا ستانند. کاری انجام داد؟ تنها چند تلاش برای مهار دههی ۱۹۶۰، ایالات متحد کوشید با محدود میرسد که پاریس، به فروش سلاح هـای کردن سلاحها موفقیت آمیز بوده است. | کردن فروش جنگ افزارهای خود به آسیای هسته یی روی بیاورد. ایالات متحد و همچنین قطب جنوب، «يك منطقه آزاد از اسلحه» جنوبی، تشنج را در این منطقه کاهش بدهد. شورویها، هواپیماها یا موشکهایی در اختیار است و «ناتو» و ژاپن، از بیش از ربع قرن هند، که تا آن زمان از سلاحهای آمریکایی | نیم دوجین از کشورها قرار داده اند که پیش، داوطلبانه از صادر کردن کالاهای استفاده می کرد، برای تامین تدارکات خود | قادرند يك سلاح هسته یی حمل بکنند. استراتژيك به کشورهای بلوك كمونيست تنها به اتحاد شوروی روی آورد؛ پاکستان درواقع، مشتری تسلیحاتی مساعـد خودداری کرده اند. ایالات متحد محدودیت نیز، به چین و فرانسه نگریست. امروز، ممکن است هیولای «فرانکیشتن های دقیقی برای فروش موشک ضدهوایی کشورهای جهان سوم، هر گونه تحریم | فردا بشود. حکومتها می توانند ناگهان تغییر دردای، که روی شانه شليك ميشود، قایل در ارسال اسلحه را رد می کنند و استدلال | بکنند؛ يك كودتا در عربستان سعودی، شده است، زیرا این جنگ افزار که کاربرد می کنند که این کار، کشورهای کوچکی | ممکن است رژیمی را روی کار بیاورد که آن آسان است، اگر به دست تروریستها را که نمیتوانند سلاحهای خود را بسازند، به اندازهی سرهنگ «معمر قذافی، رادیکال | بیفتد، مصیبت بار تواند بود تروریستها دستخوش کشورهایی خواهد ساخت که است. رهبر جدید، زرادخانه یی از تازه ترین آن وقت می توانند آن را به هواپیماهای | توانایی صنعتی بیشتری دارند. آهن آلات نظامی به ارث خواهد برد که مسافری غیرنظامی شليك بكنند. کشورهای تولید کننده هم، با کنترل | تقریبا به یقین، علیه کشورهایی به کار اعلامیه سه جانبهی ۱۹۵۰ که در آن ها مخالفت اند. برای همهی کشورهای صنعتی، | خواهد برد که در اصل آن را تامین کرده اند. ایالات متحد، فرانسه و انگلستان تعهد فروش تسلیحات، مانند صادرات دیگر، به | چنانکه این وضعیت در مورد ایران اتفاق کردند که جریان سلاحها را به خاورمیانه معنی مشاغل است. بدینسان وقتی در ۱۹۶۹ محدود کنند، چهار سال بعد از میان رفت از «پیرترودو»، نخست وزیر کانادا، به خاطر و آن زمانی بود که فرانسویها توافق کردند | فروش سلاحها به ایالات متحد که مآلا در افتاد. کوتاه شده از مجلهی «تایم» | 1 وعده خریدار که جنگ افزارها را | و شکمهای گرسنه» بوده است، از خود دفاع ۸۳
تاریخ جنایات پهلوی را باهم بنویسیم 20 از بامداد سوم اسفند ۱۲۹۹ که انگلیسیان افسر مورد علاقه خود را آوردند، تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که ملت شاه مورد علاقه آمریکا را برد، ۵۸ سال در خون گذشت، رژیم پهلوی، بیشترین ارمغانی که برای ایران داشت، به آسانی کشتن بود. قتل برای رضاخان و پسرش برای از میان برداشتن مخالفان، کاری آسان بود و نخستین نقشه یی بود که به ذهنشان خطور می کرد. اولین تن کدام بودند، معلوم نیست شاید چندین سرباز و افسر غیور ایرانی که میدانستند و می دیدند که «اسمایس» و «ایرون- ساید» دارند شاه برای ایران درست می کنند. در صدد آنیم که پرونده جنایات پهلوی را بررسی کنیم، از همهی صاحب قلمها، سالخوردگان، همهی آنها که صحنههایی را دیده اند یا بزرگانی را سراغ دارند که تاریـخ شهادتشان را آسان تلقی کرده، دعوت می کنیم تا اطلاعاتشان را برای ما بفره ستند. باید تاریخ بیدروغ اين ملك نوشته شود. این شماره ۳ تن از شهیدان: مدرس، روزبه، سرهنگ پولادین، از زبان و قلم امیر تیمور، کامران و انوشیروان پولادین. تاریخ بی دروغ عصر پهلوی باهم بنویسیم.
مقالات بهشت آینده در اکنون تاریخی پیریزی میشود تغییرصوری به مرگ انقلاب منتهی خواهد شد هنوز عناصر و اقشاری وجود دارند که مضمون اساسی انقلاب را درك نكرده اند. هیچ انقلابی نمی تواند فقط به کسب قدرت سیاسی و تغییر صوری رژیم پیشین بسنده کند . چرا باید ملت را فقط در برابر يك شكل حکومت قرار داد؟ قانون اساسی باید نتیجه جمع بندی همه جانبه و به دور از هر نوع تنگ نظری فرقه گرایانه باشد. انحراف در امر انقلاب همواره امکان پذیر است. تحقق جنبش آرمانی را باید از هم اکنون آغاز کرد. جمهوری اسلامی با توجه به برداشتهای متفاوتی که بین طرفدارانش وجود دارد، هنوز ممهم است. * ۸۴
در برمی روبرو سیاستهای دولت موقت را تشکیل دهد. تعمیم بر گذاری همه پرسی همگانی و ملی | آن که طیف ناهمگونی را از مجاهـدين درصورتی می تواند رسالت تاریخی خود را در مورد شکل حکومت آینده از سوی دولت | خلق تا طرفداران اصلاحات صرفا صوری تحقق بخشد و دستآوردهای انقلاب را که به موقت، طرح بسیاری از مسائل را به لحاظ گیرد، باتوجه به اینکه موضوع اصلی | پشتوانه شهادت انقلابی گلگون کفنانی که نظری و سیاسی اجتناب ناپذیر می کند. در رفراندم جمهوری اسلامی است، مساله را خاك ميهن را به پایمردی وجانباختگی بی دریغ حقیقت هدف رفراندم باید قانونی کردن | مبهم تر کرده و همین ابهام می تواند آینده خود سرسبز کرده اند، به دست آمده، عمق دستاوردهای بالفعل انقلاب و نهادی کردن | سیاسی و سیاستهای آینده میهن ما را با و غنا بخشد که ماهیت جنبش انقلابی و خواستهای اساسی جنبش انقلابی ملت مسائل بغرنج و پیچیدهای کند. اهداف اساسی آنرا همچون اصلی ترین باشد و از این رونگاهی به معیارها و ضوابط،، طرح مقدماتی پاسخ به این پرسشها ضابطه و معیار سیاستهای خود به کار گیرد. همچنین محتوا و فرآیند تدوین فانــون بدون بررسی اجمالی مضامین جنبش انقلابی و از این رو دمکراتیزه کردن هرچه بیشتر اساسی نوین، ترکیب و نحوه انتخاب مجلس | امکان پذیر نیست و همچنین توجه دقیق به جامعه در کلیه سطوح رعایت مـوازيـن موسسان و تحلیل رابطه این موارد با اهمیت تعمیم دمکراسی و نقش روابـط | دمکراسی واقعی و شرکت دادن فعـال نیازهای بنیادی و مضامین عمده و اساسی | دمكراتيك در بازسازی نوین جامعه برای سازنده و خلاق کلیه نیروهای انقلابی از جنبش انقلابی از ضروری ترین مسائلی است درك مساله ضروری است. طرفی و تداوم و بیامان و پیگیر مبارزه علیه | که باید به گونه ای گسترده در بررسی محتوای دمكراتيك امپریالیسم از سوی دیگر باید بنیاد و اساس همگانی طرح شود تحلیل رابطه قانون اساسی نوین روند جنبش انقلابی، زمینه های ذهنی دمکراسی به معنای شرکت نمایندگان واقعی کیفیت انقلاب مردمی ما می تواندروشنگر و عینی، بافت و ترکیب طبقات انقلابی توده های انقلابی در مراجع تصمیم گیری و بسیاری از مسائل کمابیش مهم و ملـی | پایگاه اجتماعی شهیدان به خون خفته خلق | اجرائی است. هر روز میبینیم که تمامـی جامعه ها باشد. در مرحله فعلی ما همه روزه و بررسی جامعه شناسانه شعارها و برنامه اقشار خلق ما خواستار ایجاد ساخت نوین با پرسشهایی از قبیل محتوای قانون اساسی های انقلابی نمایانگر در مضمون مهم به هم سیاسی براین مبنا هستند. اعتراض افراد نوین چیست؟ فرآیند تدوین آن چگـونه پیوسته و اساسی انقلاب یعنی جنبه ضـد نیروی هوایی به انتصابات فرماندهان مرتجع است؟ چرا فقط جمهوری اسلامی به رای | امپریالیستی و ضد استبدادی و محتوای ملی و شعارهای پرسنل انقلابی همافران وغيره گذاشته میشود؟ آیا اشکال دیگر نظامهای | و دموكراتيك انقلاب مردمی خلق ما است. گویای این خواست انقلابی است میتوان حکومتی که از طرف سازمانهای مختلف ملت ما در طول سالهای متمادی با فشار | به جای به کار گماردن امیران ارتش سابق، | سیاسی که علیرغم رزمندگی ماهیت انقلابی دیکتاتوری خفقانبار ساواك وتحميل گسترده | نمایندگان افسران انقلابی را به مـقام خود در دولت شرکت ندارند طرح شده است، اجتماعی – فرهنگی رژیم گذشته روبرو بوده فرماندهی منصوب کرد، همانطور که باید نیز به آراء شاهد غارت منابع ملی خود توسط گذاشته خواهد شد؟ نمایندگان واقعی کارگران، معلمان کارمندان مواجه می شویم. امپریالیسم و وابستگان داخلیش بوده است. و سایر اقشار و طبقات خلـق را بجـای انبوهی از پرسشها و بحثها درباره شبکوفائی پر ثمر و فزاینده شعور بور کراتهای سنتی به کار گرفت و بدینسان ماهیت جمهوری اسلامی در کلیه محافـل | اجتماعی، دگرگونی روانشناسی جمعی ناشی در جهت تحقق اهداف انقلابی حرکت کرد. جریان دارد. نگاهی به بحثهای محوطـه از اوج گیری حرکت مردمی، گسترش همه دقيقا مضامين دمكراتيك و ضدامپریالیستی دانشگاه یا کارخانه ها، ادارات و غيـره جانبه همبستگی ملی در جهت تحقق اهداف است که چه محتوی قانون اساسی، چه در اهمیت این پرسش اساسی را آشکار می اساسی جنبش یعنی مبارزه ملی ودمكراتيك | فرآیند تدوین آن و چه در رفراندم و کند. سئوالاتی از قبیل روابط اقتصادی در ایجاد جامعه ای آزاد و مستقل مبانی عمل۔ پرسشهایی که به همه پرسی ملی گذاشته جمهوری اسلامی چگونه است و مثلا مساله کردهای اجتماعی انقلاب ما را پی ریزی کرده میشود، باید در نظر گرفته شود. مسکن، بیکاری فزاینده و وسیع کنونی و سیاست انقلابی دقیقا فقط تا آنجا با از طرف دیگر هیچ انقلابی نمی تواند چگونه حل خواهد شد؟ یا کیفیت مشخص انقلاب سیاسی همگام است که مساله ای فقط به کسب قدرت سیاسی و تغییر صوری رابطه سیاسی و اقتصادی با امپریالیسم در از این نظر گاه قضاوت شود. مسائلی از و یا حتی قانونی رژیم گذشته بسنده کرده جمهوری اسلامی چه ویژگیهایی خواهد قبیل محدود کردن آزادی و مسائل ارتباط | و روابط بنیادین آنرا همچنان دست نخورده داشت؟ طرح ملی کردن صنایع و بانکهای جمعی چه به طور مستقیم و چه از طریق بسیج حفظ کند، حرکت در چنین مسیری همانا وابسته به امپریالیسم چه سرنوشتی خواهد کاذب افکار عمومی و جریاناتی که همه روزه | تکرار تجربه تلخ تاریخی ملت ما در جنبش یافت؟ چه طرحهایی برای حل مساله رکود شاهد آن هستیم، ازسویی نشان دهنده خواست | مشروطیت بوده و پی آیندی جز مرگ کشاورزی اجرا خواهد شد؟ همه روزه طرح ملت در تحقق دمکراسی و از سوی انقلاب به دنبال نخواهد داشت. تصرف قدرت | می گردد. برخوردهای برخی از عناصر دولت دیگر نمایشگر آنست که هنوز عناصر یا | سیاسی هرچند در مرحله اوج و جوشش جدید با مسائل روزمره ملی و مملکتی مانند اقشاری وجود دارند که یکی از مضامین اساسی | انقلابی هدف محوری و اصلی است، امـا مساله سانسور در تلویزیون و راديو ومشكل | انقلاب یعنی گسترش هرچه بیشتر دمکراسی | کسب قدرت سیاسی جدا از مسائلی از قبیل خلع سلاح که حتی گاهی سازمانهای رزمنده را درك نكرده اند. کیفیت بازسازی جامعه، تداوم انقلاب و نحوه انقلابی را نیز شامل میشد، به ابهام هرچه دولت موقت هرچند خود یکی از عملکرد نهادهای رهبری در رابطه با مردم، بیشتر مساله می افزاید. همچنین برداشتهای گامهای پیروزمندانه ملت ما در فرآینـد | محتوی انقلابی خود را از دست خواهد داد. ا متفاوت از حکومت اسلامی در بین مدافعان جوشش انقلابی خلق مبارز ما است، اما تنها حفظ روابط گذشته همچون دست نخورده عمومی عمومی ” > J ۸۵
باقی ماندن بخشهای اصلی ارتش ماننـد متخصص و حقوقدان طراحی شود. حـل مردمی ما بوده و از سوی دیگر روابـط واحدهای هوابرد نیروی مخصوص و… درست این مسائل جز با ریشه ای تر کردن | دمكراتيك تنها ضامن تداوم انقلاب ما است، همیشه میتواند به مثابه خطری مداوم انقلاب فـزاینده و گسترش يابنـده فضـای فقط از طریق گسترش دمکراسی است که را تهدید کند. دگر گونی جامعه جدا از دمكراتيك به معنی وسیع و همه شمول کلمه می توان همبستگی ملی را حفظ و در مقابل دگرگونی بافت روابط سیاسی اقتصادی و امکان پذیر نیست. زمینه سازی برای شرکت امپریالیسم به مبارزه بی امان و پی گیر ی گیر دست فرهنگی نبوده و نباید باشد و تداوم انقلاب فعال و سازنده و همه جانبه تمامی اقشار و یازید و از این روست که فرآیند تدوین نیز جز با گسترش هرچه بیشتر شرکت طبقات انقلاب در امر سیاست باید از هم قانون اساسی نمیتواند و نباید جدا ازروابط | ر فعال سازنده و خلاق مردم در امر تعييـن اکنون و در جریان تدوین قانون اساسی | دمكراتيك و به شیوه کنونی انجام شود. سرنوشت خود امکان پذیر نیست، به ویژه جدید آغاز شود. حرکت در این سمت حرکت چرا باید ملت را فقط در برابر يك در مقطع کنونی که رژیم پوسیده و وابسته در جهت یکی از اساسی ترین مضامین انقلاب شکل از حکومت یعنی جمهوری اسلامی شاه دیکتاتور سرنگون شده است، تداوم یعنی جنبه دمكراتيك آن است. قرار داد؟ چرا نباید امکان انتخاب ملت را انقلاب در اشکال گوناگون و متناسب با گسترش دمکراسی و رعایت موازین گسترش داد، ما میدانیم که علاوه بر شرایط مشخص هر مقطع تاریخی حفـظ آن از سوی کلیه نیروها در طرح رفراندم طرفداران جمهوری اسلامی که دولت موقت همبستگی ملی در مقابل دسیسه های پنهان و تدوین قانون اساسی از جهتی دیگر نیز را تشکیل میدهند، گروهها و دسته هـای آشکار دشمنان انقلاب و جلوگیری از اهمیت دارد. برای ملتی که طی قرنهای دیگری نیز وجود دارند که خواهان اشکال نفوذخرابکارانه عناصر سازشکار وفرصتطلب متمادی از هر نوع شرکت فعال در تعیین دیگری از حکومت هستند و میدانیم که این اهمیتی اساسی می یابد. سرنوشت خود محروم بوده است، برای ملتی | گروهها و دسته ها از سازمانهای سنتی اگر مساله تداوم انقلاب در گرو که فاقد نهادهای دمكراتيك از قبیل احزاب، مارکسیستی تا سازمانهای چریکی اعم از تعمیم هرچه بیشتر دمکراسی است رعایت کانونها و شوراهای مردمی بوده است، و مارکسیست یا غیر مارکسیست و دیگر موازين دمكراتيك در جریان رفراندم و هرگز نتوانسته است به صورتی سازمان یافته سازمانهای دمكراتيك كه حـامل يـك تدوین قانون اساسی می تواند رشد و گسترش در امر تعیین سرنوشت خویش نقشی فعال ایدئولوژی خاص نیستند، مانند کـانـون فضای انقلابی را متناسب با شرایط این بازی کند، برای ملتی که حرکت سیاسی نویسندگان، کارکنان مطبوعات، استـادان مقطع خاص امکان پذیر سازد. بویژه با وسیع را تنها در نمایشهای مسخره خیمه شب دانشگاهها و ، اشکال دیگری از جمهوری توجه به تفاوت قانون اساسی با قوانیـن بازی تشریفاتی و اجباری و فرمایشی تجربه را مانند جمهوری دمکراتيك خلق، جمهوری معمولی وامعان نظر به این نکته که قانون کرده است، تمرین دمکراسی اهمیتی حیاتی تودهای و جمهوری… مطرح می کنند. آیا اساسی مبنای قوانین آینده خواهد بود، دارد. بویژه اگر توجه کنیم که تنها با نباید به آنها و ملت حق داد که رفراندم رکت فعال و خلاق کلیه نیروها | تکیه به روابط دمكراتيك است که خود را مطرح ساخته امکانات گوناگون در فرآیند تدوین آن آشکار می گردد. توان بسیج ملی و عمومی را امکان پذیر و انتخاب آزادانه را در دسترس داشته باشند. صفوف به هم فشرده خلق را تا پیروزی نهائی به نظر ما کلیه نیروها باید به گونـه ای در اهمیت شر ضرورت زمینهسازی حفظ و از تشدید پراکندگی جلوگیری | دمكراتيك نظرات خود را مطرح کنند و پس از يك دوره بحث و گفتگوی آزادانه و فقط با توجه به مسائل بالاست که میبینیم پس از آنکه کلیه افراد ملت ما از تمامی در مورد شکل حکومت آینده و تدويـن تعمیم دمکراسی فعال و خلاق در مرحلـه نظرات به صورتی درست و منطقی آگاه قانون اساسی جدید است نمی تواند به کنونی در سرنوشت ملت اهمیتی مضاعـف شدند، رفراندم می تواند يكرفراندم دمكراتيك طريقه فعلی یعنی پشت اتاقهای دربسته جدا می یابد، زیرا ايجاد يك جامعه دمکرات باشد. طرح يكجانبه و انحصارطلبانه جمهوری از شرکت خلاق توده های مردم و بوسیله چند از سوئی یکی از اهداف اساسی انقلاب اسلامی محدود کردن حق انتخاب ملت و ساخت جامعه نوین وطرح سیاستهای کرد. انقلابی که اولین گام حقوقی آن رفراندم ۸۶ … 9
سوق دادن به سوی انتخاب شکلی از حکومت ر باید نظرات همه آنها را در خود دانسته انحراف در امر انقلاب همیشه آمدن پـدیر است. است که حتی در ذات خود مبهم است و درست از همانجا آغاز میشود که باشد. قانون اساسی باید حق شرکت کارگران منظور از دمکراسی در مدیریت کارخانه ها، تشکیل شوراهای | تداوم انقلاب و شورانگیخته و خلاف مـردم کارگری، انتخابی کردن مقامات اجرائی و جای خود را به سیاست بازان حرفه ای، فرصت منظور از دمکراسی در جامعه ما تصمیم گیری تشکیل کانونها و شوراهـای | طلبان تاریخی و انقلابیون فصلی میدهد و این دمکراسی صوری نیست نوعی از دمکراسی | دمکراتيك و گسترش اختیارات و وظایف این | روند همیشه با سیاست زدایی کردن ملت و وجود دارد که در آن ملت عملا به انسان رای | نهادهای مردمی، تشکیل شوراهای انقلابی | به اصطلاح عادی کردن اوضاع همراه است. دهنده تبدیل میشود. در اینگونه جوامع | افراد ارتش و انتخابی کردن مناصب فرماندهی | بکوشیم تا رفراندم سراغاز شوم چنین فاجعه ای سیاست بازان حرفه ای و بور کراتها برنامه ها را در بربگیرد. آیا فرآیند تدوین قانـون | نباشد. جمهوری و سیاستها را تدوین و سپس آنرا همچون اساسی می تواند از طریق فرقه یا طرفداران دولت موقت و شورای انقلاب بایـد طرحی تمام شده به ملت ارائه و او رانا دزیر مسلکی خاص و پشت اتاقهای در بسته و محافل بیش از هر چیز به این مساله توجه کند که از پذیرش نقشی منفصل و ناظر می کنند. جدا از مردم انجام پذیرد؟ طراحان شكـل یکی از اهداف اصلی انقلاب ملت ما مبارزه دمکراسی نوع آمریکایی بهترین نمونـه | کنونی رفراندم و تدوین کنندگان قانـون برعلیه دیکتاتوری بود و فساد سیاسی و اینگونه دمکراسی صوری است.اما دمکراسی | اساسی، یا بهتر بگوئیم دولت موقت و شورای اقتصادی نیز یکی از علل خود را همیشه در این بحث ناظر بران نوع روابطی است که انقلاب اسلامی باید به این سئوال پاسـخ در دیکتاتوری یافته است. همچنین باید به ملت را درفرایند تدوین هر برنامه یا دهند که آیا اعمال شیوه های غیردمكراتيك | اين مساله توجه داشت که اسلامی سیاستی شرکت داده و هر قانونی را ازطریق چیزی جز زیر پا گذاشتن دمکراسی یعنی هنوز برای بسیاری از افراد ملت ما ناشناخته بحث خلاق و همگانی جمع بندی می خونبهای هزاران شهید به خون خفته خلـق است. اگر ادعا میشود که این اولین تجربه هر مساله ای در نهادهای دمكراتيك ومردمى است؟ مسئولان انجام رفراندم باید بیندیشند از نوع خود در دنیای مدرن است باید به ملت مانند کانونها، شورا با اتحادیه ها واحزاب | که آیا محدود کردن حق انتخاب مردم، سوق | فرصت داد تا آنرا هضم کند. انتخاب ملت و … به بحث گذاشته شده و پس از جمع- دادن آنها به سوی انتخاب شکلی ازحکومت، | باید انتخابی آگاهانه و آزادانه باشد، اما بندی نظرات پایه های اجتماع به رای عمومی نادیده گرفتن نظرات گروهها و دسته های جمهوری اسلامی با توجه به برداشتهـای سیاسی مختلف آغاز نوعی جدید از دیکتاتوری متفاوتی که در میان طرفداران آن وجـود کنـد گذاشته میشود. این نوع از دمکراسی یعنی دمکراسی | نیست؟ آیا مدافعان جمهوری اسلامی ودولت دارد، هنوز مبهم و قابل بحث است ومضمون پایه در مقابل دمکراسی صوری قرار می- موقت او طرح دیگر اشکال حکومتی را در آن فقط وقتی روشن میشود که در طي يك نیرد. در این نوع دمکراسی طرحها وقوانين | رفراندم مغایر با انقلاب ایران میدانند؟ آیا جریان بحث آزاد و همگانی با سایر اشکال از پایه هرم شروع و به مراتب بالاتر ارائه آنان از این مساله هراسانند که مبادا ملت حکومتی و نه فقط با رژیم سلطنتی مقایسه میشود به نظر ما فرایند تدوین فانــون مثلا جمهوری دمکراتیك را به جای جمهوری شود. از مقایسه تجربه و آزمون نباید ترس اساسی نیز به جای اتاقهای در بسته متخصصان اسلامی انتخاب کند. اگر چنین است این داشت. ترس از بحث آزاد همیشه ویژه آن و سیاست بازان حرفه ای باید از چنین مسیر هراسی بیهوده است و اگر این ترس وجود مسلکهائی است که در آستانه ورشکستگی خلاق و مردمی بگذرد. در نظامهای دیکتاتوری دارد چرا باید فقط يك راه در مقابل مردم تاریخی قرار دارند. ترس واکنش طبیعـی یا شبه دمکراسی ملت به عدد و رقم ومهره قرارداد. از آنجا که کلیه نیروهای مبـارز ضعف است بکوشیم تا ملت خود را به سوی اجرایی طرحهای از پیش تهیه شده تقليـل | خلقی در دولت موقت شرکت ندارند، ایـن انتخاب حکومتی مبهم سوق ندهیم. می یابد، این کاهش وقفه ناپذیر عملا موجب حق بایستی برای تمام احزاب سازمانها و نهاد جوشش انقلابی و تمام نتایج بارور و فقر فرهنگی شده و بی تفاوتی سیاسی را دامن های انقلابی وجود داشته باشد. که حکومت | شکوفای آنرا جز در روند پیگیر شرکت میزند. حزب رستاخیز رژیم شاه نمونه کاملی | دلخواه خویش را به رای عمومی بگـذارد. خلاق مردم در امر سیاست نمی توان از این نوع مشارکت فرمایشی بوده است. ملت ما حق دارد که تمام نظریات مختلف را کرد. تنها از این طریق است که میتوان در این نوع حکومتها سیاست زدایی در جهت شناخته با آگاهی و آزادی راه خود را انقلاب را پاس داشت و خون هزاران شهید آنرا زنده و خلاق به تمامی تاریخ آینده ملت انتخاب کند و این حق نه امتیاز اعطـائـي بی هویت کردن يك ملت جریان یافتـه و انسان به عنصری منفعل و نقش پذیر تبدیل بلند نظرانه دولت بلکه ثمره مبارزات خونین ما پیوند داد. بگذاریم سنن انقلابی تداوم باید میشود. اهمیت دمکراتیزه کردن رفرانـدم و پر افتخاری است که هزاران شهید کوچه و | بگذاریم سیاست از این پس دیگر نه حرفه و فرایند تدوین قانون اساسی برای ملت ما بازار بر آن شهادت می دهند. تعمیم دمکراسی | سیاست بازان بلکه اشتغال روزمره و همگانی مرگ و زندگی سیاسی است. هدف و گسترش روابط دمکراتيك امری نیست که ملت باشد. تحقق جنبش آرمانی را از هم رفراندم چیزی جز قانونی کردن دستاوردهای هیچ زمانی از حال تاریخی به آینده موکول | اکنون باید آغاز کرد. رفراندم و فراینـد شود. بهشت آینده دقیقا حامـل همـان | قانون اساسی نوین می تواند آزمونی برای بالفعل انقلاب نیست. قانون ساسی باید نتیجه جمع بنـدی خصوصیاتی خواهد بود که حال تاریخـی دولت موقت و امکانی برای تعمیم هر چه همه جانبه و به دور از هر نوع تنگ نظری بیشتر دمکراسی برای مردم ما باشد، بکوشیم فرقه گرایانه باشد. قانون اساسی نبایـد | امکان انحراف کند. پیریزی می که این فرصت تاریخی را از دست ندهیم. چیزی جز بازتاب خواستها و نیازهـای اساسی همهی نیروهای انقلابی جامعه بوده اسیب شناء به خوبی نشان میدهد ( >
روزبه: می گویم و میمیرم هر چند جمله معروف شهید قلب | اغراق بلکه حقیقتی است که اعمال او و خسرو روزبه است، نیز می گوید: وقتی تاریخ است، مفهوم کامل شهادت رابیان | اثرات او بر کلیه دست اندر کاران امـر استاندار کرمان در کنفرانس استانداران می کند اما مرتبت هر شهید با توجه به اثر | مبارزه آشکار است. بیاد دارم که پیرمردی کشور صراحتا می گوید که عده ای از او بر محیط اجتماعیش و نقش اعتقادات در اتاق تمشیت کمیته تهران در جـواب کودکان مملکت ظهرها بجای رفتن به ری بر جامعه آینده تعیین می گردد، هر بازجو پرسیده بود تو چرا هر هفته . اتاقهای ناهار خوری سر به صحرا می شهید دنده ای از دندانه های چرخ تاریخ بر مزار روزبه خائن گل میبری، گفته گذارند، تا شکمی از عزا در آورند. و مثل را به جلو میراند و با انتقال توان خویش بود من چگونه میتوانم خاطره مردی را که بزغاله از طریق علف چری سدجوع کنند، یعنی با اهدای جان و روان خویش به از من به خانواده ام و به فرزندانم نزدیکتر نمی توان گفت خاطر مبارك آسوده باشدهمه حرکت مردم، شکل بندی جامعه مطلوب بود، فراموش کنم؟ چگونه میتوانم شهامت مردم مملکت در رفاه آسایش زندگی مردم را محقق میسازد. اما آنکه محـور او، تواضع او، قاطعیت او و خیرخواهی او کنند. تاریخ را روغنکاری می کنند همان اثری را از یاد ببرم یا در زندان، نگهم دارید، این اظهارات نه يك حقه سیاسی را دارند که یاد شد، اثر تعیین کننده، و یا اینکه بازهم گلهای بیشتری نثار مزار برای محکوم کردن رژیم مورد تنفر اوست، بلکه عوامل تعیین کننده ایدئولوژی اینان قهرمانانند. آنان . ، و پیمان بسته بود شناور بود، او مردم همواره چراغ راهنمای عمل او بود. ر دست او خواهم کرد. ایران از چنین قهرمانانی، به تعداد او در میان توده های مردم که با انقلابی رزمنده ایست که اعتقاد به پیروزی زیاد برخوردار بوده است. آنان در گوشه عهد و کنار این سرزمین پهناور و از، زمانهای در هر جایی می توانست با درك نیازهای انسان رزمنده تنها، توانایی مبارزه مستمر دور تا امروز خود را به جلو کشانده اند. آنان و ارائه راه دست یافتن به آرزوهایشان را ندارد .او تک برگی است که نیروی ديناميك آنان، همواره توان انقلابیون بر پهنای ذهنشان بنشیند. خاطره اوپشتوانه درختی قرار دارد ودائما در معرض وزش این مرز و بوم را مضاعف ساخته، کسانی بود که با یادآوری نام روزبه می تندبادهای نابود کننده ارتجاع است. او آوردهای انقلابی به مهر آنان شده توانستند آمال و اعتقاداتشان را بیان کنند. باید در میان جمع و باجمع انقلابیونی که است. هر جا که امر مبارزه جریان دارد خسرو روزبه در دفاعیات معـروف قصد پیریزی جهان آزاد دارند هماهنگ دست آنان را نیز مشاهده می کنید که خویش دلایل اتخاذ رویه انقلابی را شرح باشد، خسرو روزبه با درك اين مفهوم به در حال ساختن تار وپود ذهنیات انقلابی داده در قسمتی از آن می گوید : من نسبت سازماندهی گروهی از افسران آزاداندیش جنبش مردم هستند. آنان هر چند که به آن رژیمی تنفر عمیق و دشمنی آشتی میپردازد و هسته های سازمان نظامی حزب نیستنـد امـا بيـاد ماندنیاند، باز گوئی | ناپذیر پیدا کرده ام که به قیمت بدبختی، توده ایران را پی ریزی می کند. سخنانشان، یادآوری شهامتشان همه وهمه فقر، گرسنگی و محرومیت هجده میلیون ذهنیت مبارز او تا آنجاست که | نشانه های حضور انقلابی آنان در جمـع نفر از افراد ملت ایران همه مواهب زندگی ضمن تقدیر از حزب توده با انتقاد از انقلابی مردم آزادیخواه است و روزبه را برای هزار خانواده ممتاز تامین کرده مواضع پارلمانتاریستی آن حزب لـزوم یکی از این قهرمانان ملت ایران بشمار است. خسرو روزبه در خانواده متوسطی مبارزات رادیکالی و انقلابی را یادآوری پرورش یافته و تحصیل کرده است کرده و خود را پیرو آن نظر میدانـد می آید. زندگی پر افتخار این رزمنده شهید خاطرات او تا این اندازه تاثرانگیز است، انتقادات این شهید رزمنده از نظام حکومتی خلق کارنامه ایست که خط قرمزی وای بحال میلیونها خانواده دهقان و کارگر ایران و باند بازیهای درون ارتش که به بر آن رانده نشده است. این نه يـك مملکت که وضعشان ده بار بدتر از خانواده | سود بیگانگان و مرتجعین داخلی بـود، او ۸۸ >
کند ساختن بعضی از رهبران حزب مانند یزدی – کنند. را مورد تعقیب مقامات و پلیس ایران قرار چنان بود که رژیم، تمامی امکانات خویش و ضمن رد صلاحیت دادگاه جرایم خویش میدهد بعد از مدتها زندگی مخفیانه وفرار را برای دستگیری این رزمنده کبیر بسیج | راسیاسی اعلام میدارد. سپس به علل اتخاذ گریز دوباره به خدمت ارتش در می آید. سرانجام باكمك عناصر خود رویه انقلابی و پذیرش ایدئولوژیسوسیالیسم صلاحیتها و لیاقتهای او آنچنان است که فروخته و خائن به خلق، در روز پانزده تیر علمی پرداخته وزمینه های عینی چنین ایدئولوژی | حتی فرماندهان مزدور ارتش شاهنشاهی ماه ۱۳۳۶ او را در حالیکه مجروح شده را اثبات می کند، او با مسخره کردن ومحكوم | مجبورند از نوشته های او برای تدریس بود دستگیر می کند. مسائل نظامی در دانشکده افسری استفاده یکی از علل شهرت خسرو روزبه شرمینی – بهرامی – قریشی، در جا بجای مقاومت او در هنگام شکنجه بود، داستان۔ دفاعیات خویش از لزوم مبارزه در راه هدفهای آثار خسرو روزبه مرکب از چهل های زیادی در این مورد وجود دارد که انسانی و انقلابی دفاع کرده و خود فروختگان کتاب (اعم از نوشته و ترجمه آثارخارجی) هيچيك از آنان تکذیب، یا رد نشده است. بزدل را به کسانی تشبیه می کند که آرمانها | است که تعداد زیادی از آنها باقی مانده تن مجروح او آن اندازه تـوانـائی و و ایده آلهای انسانی را در راه تحصیل به غيرو داشت که بتواند شکنجه های مزدوران اصطلاح «آزادی» (منظور آزادی از زندان باری، شرکت فعالانه روزبه در امپریالیسم را تحمل کند، و رازدار خلق است) همچون پیرهن و زیر شلواری هفته ای سازمانهای حزب توده او را به يك رزمنده باشد، او اسرار زیادی داشت که عیان دربار عوض می کنند. او به اعدام محکوم شد حرفه ای مبدل می سازد و با صرف نیروی کردن آن به معنای نابودی عده کثیری از و خود نیز چنین سرنوشتی را برای خود می بسیار و بهره گیری از اعتقادات انسانی | کوشندگان مخفی حزب بود، شاهکـار خواست، زیرا که معتقد بود: «اگر عباسی خویش که در بین بسیاری از افسران مبارزات خسرو روزبه دفاعیات جانانه اوست | وظیفه داشت که بمیرد و سخن نگوید مـن میهن پرست مشهور بود، بر کمیت سازمان که در دادگاههای نظامی شاه صورت می- وظیفه دارم که سخن بگویم و بمیرم». او را نظامی حزب توده می افزاید. لحظات حساس گرفت. محکوم به اعدام کردند، نه فقط به خاطر اینکه و تعیین کننده اواخر مرداد ماه ۱۳۳۲ فرا دادگاه او در حقیقت دادگاه رژیم عضو حزب توده و افسری انقلابی بود، می رسید .نیروی درونی خسرو روزبه او را و عواملی بود که این انقلابی بزرگ را نه فقط به دلیل هدفهای انقلابی او بل به رامی دارد که بر کمیته مرکزی حزب توده که دچار به صندلی اتهام نشانده بودند، اگر در میان دلیل استقامت و استواری و شهامت ودلیری تردید و دو دلی در تصمیم گیری علیه تمام دفاعیات بعد از کودتای ۲۸ مرداد به وی در رد هر گونه نظام استثمار کر و محکوم مهاجم ارتجاع شده است، فشار واردآورد، دنبال بهترین آنان بگردیم شاید دردفاعیه شمردن هر نظمی که هتك حرمت انسان مصداق «نرود میخ آهنین درسنگ در صدر همه آنان قرار گیرد. منجر میشود، اگر خسرو روزبه زنده می ماند فشارهای یکی از موثرترین دفاعیات رهبر نهضت ملی ونخست نمونه گویایی از انسانهای آزاد میشد که رهبران سازمان نظامی حزب، کارگرنمی وزیر قانونی ایران دکتر محمد مصدق و حضورشان برای دیگر مخالفان و مبارزان افتد، و تمامی دست آوردهای حزب توده دفاعیات خسرو روزبه افسر انقلابی حزب دلگرم کننده بود. نظام استثمارگر وسر- اما نظرات توده که هر يك از مواضع خاص خویش سپرده بیگانه از تداوم شهامت او می ترسید، ایران از دست میرود. اختناق نظامی رژیم پهلوی که به تجزیه تحلیل واقعیت رژیم سر سپرده در وحشت از کسانی که راه او را پیگیرند، توسط تیمور بختیار اعمال میشود آنچنان پرداخته بودند، و هر دو در يك نتیجه گیری و به سیطره خوفناك استبداد یورش آورند. روزافزون و کمرشکن است که در سال مشترك بودند که استبداد را ننهایتی است. آری او به دلیل تمام این ملاحظات اعـدام ۱۳۳۳ سازمان نظامی به دنبال اعترافات یکی روز به شهید در جلسات دادگاه ضمن شد. آنچه می تواند یادآور احترام به این از افسبران عضو شکنجه طاقت مورد شهید راه خلق باشد، بیان آخرین جمـلات برشمردن موارد متعدد انحرافات بعضی از فرسایی قرار گرفته بود کشف میشود و رهبران حزب توده مثل دکتر بهرامی، ایمان دفاعیه اوست، باشد که خائنان بر خـود تقریبا کلیه اعضا آن به استثناء چند تن خویش به حقانیت حزب طبقه کارگر را بارها بلرزند: از جمله خسرو روزبه – دستگیر میشوند. و بارها اعلام کرد. او از دستاوردهای دافتخار من این است که به وظیفه و در چندسالی که تا دستگیری روزبه طول حزب توده در اثبات حقانیت نظرات خویش ماموریت تاریخی خود عمل کرده ام. من به می کشد، انقلابی بزرگ ضمن ابراز نظرات سود جسته و استمرار فعالیت خویش در جهت این جهت در ایران ماندم تا علیرغم همـه خویش و انتقاد از رهبری حزب توده اعلام هدفهای این حزب را گوشزد می کرد. این خطرات جانی، کاری که امثال یزدیها و میدارد که تنها راه پیروزی و خروج از مقاله حوصله آن ندارد که حقانیت حزب توده بهرامیها و قریشیها و شرمینیها انجـام را مورد شك يا قبول قرار دهد اما تا آنجا نداده بودند، انجام دهم. در حلقه کارزار جان که مقبول است، حزب توده ایران نتوانست دادن بهتر که گریختن بنامردی. مـن نیروهایی اینچنین را که صادقانه خود را در سنگر مبارزه را ترك نكردم و اکنون نیـز اختیار حزب قرار داده بودند، استفاده کند تمام عواقب آن را باروی گشاده تحمـل روزبه ضمن برقراری ارتباط با و با بیعملی خویش بسیاری از آنان را در می کنم. بن بست موجود ادامه فعالیت حزب در داخل ایران است. بسیج امکانات گروههای حزبی سعی در گسترش سازمان مقابل جوخه اعدام قرار داد، که روزبـه ا شاید نخستین بار باشد که شمـا حزبی دارد. او که تحت تعقیب پلیس شهید یکی از آنان است. روزبـه شهید متهمی را با چنین روحیه و طرز تفکری محاکمه ارتش قرار داشت بارها توانست از حلقه دفاعیات خویش را با رد موارد اتهامی که می کنید، ولی نخستین بار در تاریخ نیست. محاصره آنان بگریزد. مهارتهای وی آن دادرسی ارتش به او زده بود، آغاز کند تاکنون بسیاری از انسانهای صاحب عقـ > 9 – – ۸۹
در چنین دادگاههایی محاکمه شده اند، محکوم گردیده اند و به شرف شهادت رسیده اند. افکار آنان را تبرئه کرده است. عمومی من به عقایدم پایبندم، نظرات سیاسی ام را مقدس میشمارم، به عهد و سوگند خود وفادارم. مدرس، مردبزرگی که رضاخان را به ستوه آورد اگر به این شرط به بهشت دعوتـم کنند که عهد و پیمان خود را بشکنم هرگز نفسم آن رضایت نخواهد داد ر خواب خوش نخواهم داشت بقول سعدی: گرفتی اگر از بلا بترسى قدم مجاز بـاشد یاد مدرس بزرگ از زبان امیر تیمور وزیر کشور و کار کابینه مصدق به وفا و عهد یاران امیر تیمور که اينك گرد پیری بر مدرس نیز به سرنوشت تمام مصلحان دیگر حافظه می اينك بدون آنکه خودم را بزهکـار | سرش نشسته، مرد یادهای گزنده و پرشور، آزادیخواهان دچار شد و در زندان رضاخان و مستوجب مجازات و در خور اعدام بدانـم مرد روزهای گذشته، تاریخ را در ، قتل رسید) خود ملك الشعرا، زعيم و امير چون شرفم در معرض خطر است. رسما از | دارد. از آن دورهای دور، از دوران کوتاه تیمور همراه مدرس بودند، و این دورانی دادرسان محترم تقاضای صدور حکم اعدام | آزادی پس از انقلاب مشروطیت تاکنون، در که نمایندگان مجلس و روحانیون را خودم را مینمایم. این تقاضا فقط به خاطر همهی ۵۸ سال اختناق رضاخانی و محمدرضا سیاستمداران و همهی کسانی که همیشه از آنست که هم در افتخار افسران شهيدشريك خانی شاهد ناظر بوده است، عمر را در استقامت و پایداری و شهامت مدرس، ستایش باشم و هم هر گونه اتهامی که شرفم را تهدید راه آزادی گذرانده، در بهارستان و تنها در کرده بودند، از ترس رضاخان از دور او ی کند، زائل گردد والا نه من و نه آن | دوران حکومت ملی دکتر محمد مصدق، پراکنده شده بودند. افسران و نه هيچيك از کسانی که در سالهای در کنار او بوده و جامه دولتی پوشیده، و امیر تیمور می گوید: هرگز تاریخ اخیر به علت فعالیتهای سیاسی محکـوم دیگر نه. پس از ۱۳۳۲ نیز مانند همهی ایران چون مدرس نخواهد دید، او نمونه گردیده اند، نه تنها بزهکار نیستیم، بلکه | آزادیخواهان همراه دکتر مصدق، عزلت يك روحانی برجسته بود، يك رهبر متقی، خدمتگزار میهن عزیز خود نیز هستیم وافکار | اجباری برگزیده. و خود را به تنهایی و با شهامتی کم نظیر و نظیر او مادر دهر نزاد ملت عادل و نجیب ایران، تمام این | سکوت عادت داده است، اينك نيز همان و نمیزاید، بزرگی و والایی در او تمام بود. احکام را ظالمانه میداند و فرزندان فداکار گوشه گیری را می پسندد و از امیر تیمور که پس از سالهای همکاری خود را تبرئه نموده است. خسرو روزبـه به نویسنده این مطلب اجازه گفتگو می و یاری با مدرس، به صف یاران مصدق را محکوم کنید ولی شجاعت و شهامت و دهد، و سر صندوقچه رازهای سر به مهر پیوست و پسر از همهی روزهای پایداری او میهن پرستی و بشردوستی و فداکاری را درون را می گشاید. در بهارستان، همراهش به دولت رفت. محکوم نکنید و در چنین صورتی من بـلا با او، اینبار سخنم درباره «مدرس» وزیر کار و سپس وزیر کشور او بود و فاصله پس از قرائت حکم با لب خنـدان است به عنوان یکی از جنایات پهلوی، یکی | سرانجام بر سر ماجرایی مربوط به آیت اله قلب قوی از دادرسان محترم تشکر خواهم | از بزرگترین جنایات رضاخان و او خود | کاشانی و يك روحانی دیگر (شمس قنات کرد.» می گوید «اگر تمام کارهای رضاخان رابتوان | آبادی) ـ که در هفته های پیش نوشته شد عمومی سر مرحمتی خلق قهرمان ایران، چنین فرزندانی | به دلایلی توجیه کرد، هرگز نمی توان از و امیر تیمور را با آن وسعت نظر که دارد را که جان خویش در راه آزادی او نهاده اند | او به خاطر جنایت و کشتار مدرس در گذشت، خوش نیامد ـ از کابینه مصدق رفت، اما فراموش نکرده و در هر لحظه که مقتضی او به این خاطر بخشیدنی نسیت». کنار آن مرد ماند. آری، همان امیر تیمور باشد نام آنان و یاد آنان را زنده خواهد امیر تیمور، دوره ششم قانونگزاری | وقتی از مدرس و روزهای سخت او در زندان را در بهارستان در کنار مدرس بوده است. می گوید که هنوز تماسهایی بین آن در در داشت. 9 – درود بر خسرو روزبـه رزمنـده از خاطرات ملك الشعرا (تقی بهار) نیز چنین که رضاخان و تیمورتاش از آن دلگیر بوده – بر می آید که در آن دوره (که پس از آن شده بودند ـ اشک به چشمان او می آورد. انقلابی شهید.
یادی دلگز است برای او که: آشنایی خود با مدرس را چنین به یاد ی گفت. و در آن اتاق كوچك خالي، بايك ـ مدرس را بدجوری شهید کردند. | می آورد: لا قبای کرباسی، منقلی که در پیش رویش در زندان خواف بود، کاری به کسی نداشت. که لحظه یی پای منقل مدرس بنشینند، او آنجا تنباکوی خود را تا پس از داستان کشف حجاب و ماجرای | نماینده مجلس شوم، سنم کم بود، درخراسان خیس می کرد و پشت بزرگان را می لرزاند. بهلول در خراسان، نوائی، رئیس شهربانی | حاج حسن ملك که دوست من بود، با در حضورش مستـوفـى الممـالك بـزرگ، مهدوی رئیس التجار دشمنی داشت، درجریان مشهد که به دفع اسدی رفته بود، که وقتی برای نخست بار میرفتم تا بود، افتخار همه برایش پرونده ساختند و او را کشتند سپس به مرکز گزارش داد که در بازجوئی هایی که از اسدی شد، آشکار گردید، آنان قصد داشته اند مدرس را رئیس جمهوری رضاخان خشمگین شد ورئیس شهر بانی خواف را مامور قتل مدرس کرد، او سرباز و سرانجام نیز کیفر این تمرد را دید. او محمدرضامیرزا نامی را فرستاد، آنان مرد بزرگ را به کاشمر بردند، روزی در ماه مبارك رمضان، مامور رفت و يك استكان چای که در آن زهر بود پیش مدرس گذاشت، مدرس به خیال آن که چای برای افطارش آورده است، تشکر کرد و گفت: اماهنوز غروب نشده است. مامور گفت: باید بخورید! | مدرس دانست و خواست که به او مهلت موتمن الملك و… همانقدر احترام داشتند که يك فرد ساده، وقتی عصا را بلند می کرد و فریاد میزد: بگو«مرگ بر رضاخان، جماعتی که رضاخان برای نمایش به مجلس آورده . رجاله هایی که نوچه های خود او بودند نیز تاب نمی آوردند و فریاد میزدند، حال آن که رضاخان قلدر آنها را آورده تا بگویند: زنده باد رضاخان. مرگ بر مدرس! امیر تیمور از استقامت آن مردداستانها دارد، نه فقط آن که سم خورده و زهر در جانش رها شده، همان زهری که مردی چون سردار اسعد بختیاری را ساعتها به فریاد و فغان واداشته بود، اما مدرس «آخ» نگفته، دژخیم را کلافه می کند. بلکه همیشه چنین بوده است، امیر تیمور می گوید: هرروز چون متولی مسجد سپهسالار بود، برای تدریس به آنجا میرفت و از آنجا بدهند، نماز بگزارد. دو رکعت نماز خواند، | مبارزات انتخاباتی از من خواست که علیه سپس زهر را ـ سقراطوار سر کشید و سر مهدوی کاری کنم، قبول نکردم. او به تهران عده یی را واداشت تا به او تیر بزنند. آنها سجاده نشست و آنچنان در خدای خودغرق | آمد و پیش مرحوم مدرس رفت و سعایت به مجلس. يك روز پشت مجلس، رضاخان بر سرش ریختند، پیرمرد يك و تنها در برابر بود که ۵ ساعت درد زهر و سم را در نیافت. | کرد، مدرس نیز ـ خدایش بیامرزد ـ گفته چندین مسلح، عمامه را برسر عصا گذاشت | ماموران ـ محمدرضا میرزا و پاسبانی به نام بود: کاری ندارد، اعتبار نامه اش را رد می حبیب شش انگشتی – حوصلهشان با دلهره و نگرانی و اضطراب به و نشست، تیرهایی که برای قلب او رهـا رفت. سر کنیم. من می شد، هدر میرفت. اما ببینید چقـدر عمامه را از سرش برداشتند و دور گردنش | تهران آمدم. مدرس با مادر همسرم خانم بی رحمها، تیر انداختند که سه تیر به کتف راست او نشست و دو تیر به دست چپش، اما پیچیدند و آنقدر کشیدند تا خفه شود، و آن جنت (مادر اللهیارخان دولو) نزديك بود و پاسبان با لگد بر کمر و پهلویش می کوبید. گاه در خانه آنها سکنی می گرفت، اما نتوانستم خودم را راضی به سفارش دیگران | بی آن که اجـازه بدهد بیهوشش کنند، در تا رفت… او رفت و هم کسوتانش نه چیزی نگفتند، بلکه خوشحال هم شدند، آنها وقتی | کنم. در جلسه افتتاح مجلس، جلسه به ریاست | بیمارستانی که حالا سینا نام دارد – پشت بدون حتی بیهوشی موضعی، مسجد مجد مدرس در بند افتاد، حتی به شفاعت او سنی مدرس تشکیل شد ـ که ازهمه مسن تر برنخاستند، که اگر از مراکز مذهبی چنین بود ـ و من نیز چون جوانتر از همه بودم چیزی از رضاخان خواسته میشد، بعيـد منشی سنی شدم و در کنار دست او نشستم، نبود اثر کند. برای انتخابات هیات رئیسه مجلس. پس از با پزشکان حرف میزد و راهنمایی می کرد، تا تیرها را از بدنش خارج کردند، سه ماه در منزل و خانه خانم ایران الدوله (جنت) بود و من که هر روز بربالینش بودم، از او درس امیر تیمور، مثل همه استخوانداران | پایان جلسه مرا خواست و برای بار نخست و مردان سیاست و بزرگان سالهای سخت او را دیدم. به من گفت: وصفت را شنیـده بودم، کارت راهم دیدم، نگران نباش، من لای چرخ دنده رژیم استبدادی به ایرانی را رام کرده بود، حتی در ماجرای کنجی رانده شدند و در عزلت و گوشه گیری، | از عدالت خارج نمیشوم. پسر من هستی. من استقامت و پایداری و شهامت گرفتم. اما رضاخان به زانو در آمده بود، کشف حجاب دیدیم بسیاری از مذهبیون را در تبعید، عمر به پایان برده اند، دیر لب گفتم: تا هستم سرسپرده شما هستم. وچنین به اطاعت و بیرون آوردن همسرانسان به به تجلیل کسی می گشاید. داشتیم و من مفتخر به اینکه پیرو و همراه | بی حجابی واداشت، نفس از همه بریده بود، بود، تا در تهران بود سایه اش را برسر از خود گفتن و دیگر فریبی و تبلیغ او بودم. حتی در زندان خواف که بود پیام | پزشك احمدی و نیرومند و آیرم و دیگران، را در شان مرد نمیداند. اما چند تن برای بیداد رضاخانی را بنیاد نهادند. اما آن مرد او عزیزند و محترم و در تجلیل از آنان و میفرستاد و من اطاعت می کردم. امیر تیمور، از روزهایی می گوید که | ساده و كوچك اندام مقاومت می کرد. ستایششان گشاده دست است و این از روح آزادمنش اوست. کلنل پسیان، مدرس، پیرمرد با آن استقامت بی نظیرش پشت موتمن الملك ومصدق. و با این همه خاطراتی رضاخان قلدر را به خاك رسانده بود، او را پهلوی را. مدرس، ارانی، کلنل پسیان و… مستاصل کرده بود هیچگاه به او رضاشاه صدها تن دیگر نشانه های خونخواری پهلویاند. یادش گرامی. مدرس به جمع مردانی که با شعارشان نشان دادند، جنایات پیوست دارد. > . – – 12
انوشیروان پولادین سرهنگ پولادین رارضاشاه چطور کشت روزهای آخر زندگی پولادین، از قلم فرزندش ایران است. سرهنگ پولادین و کودتایش، از آن در این مدت عذر من و برادر کوچکتـرم | (با حضور يك افسر شهربانی) نشستیم. پدر | داستانهای تحمیلی پهلوی به تاریخ جعلی | داریوش را از مدرسه ابتدائی نظام و کلاس | از مادر و ما احوال پرسی کرد و با آنکه مخصوص والاحضرت خواستند. بعـد از | از خطوط صورت و دید چشمهایش ناراحتی پولادين، يك سرهنگ وظیفه شناس حدود يك ماه که معلوم شد پدرم در شهربانی | میبارید، با ما به طور معمولی با روی خندان و معتبر و ساعی، در اثر جلساتی که برای | زندانی است. خبر آمد اجازه داده اند فرزندان | گفت و شنید کرد و از مدرسه و درس اصلاح مملکت و انتقاد از دیکتاتـــــــوری | برای ملاقات پدر بروند (ما سه برادر و سه پرسید، بعد از ربع ساعت چون افسری که رضاخان داشت، به زندان افتاد و با وقاحت | خواهر بودیم که کوچکتر از همه خواهرم | در کنار ایستاده بود به ساعتش نگاه کرد بیدادگاههای پهلوی او را به اعدام محکوم | شیرخوار بود) آنروز پنج نفر از ما برادر | پدرم گفت بچه ها دیگر وقت ملاقات تمـام کردند. از نخستین کسانی بود که قربانی | و خواهرها را یکی از بستگان به شهربانی | شد شما بروید و سلام مرا به مادر برسانید، | دیکتاتوری رضاخانی شد. آن روز در میدان سپه برد. ما را بردندپیش | ما روبوسی کردیم و آمدیم. این اولیـن داستان گرفتاری او، از زبان فرزندش | رئیس وقت شهربانی سرهنگ در گاهی که | ملاقات بود. حدود ۱۸ مـاه پدرم بازداشت اتاقش در طبقه دوم ساختمان بود، یادم هست بود به یاد دارم گویا دو ماه اول در زندان ۹۲ انوشیروان پولادین، خواندنی است. حدود ۱۰ سالم بود در مدرسـه تا درگاهی ما را دید با تعجب گفت پنج | نمره ا شهربانی بود و بعد چند ماهی در ابتدائی نظام تحصیل می کردم، منزل ما نفرند…. خیال می کردم یکی دو نفرند. بعد | طبقه دوم ساختمان قدیم شهربانی که اوایل خیابان جامی فعلی تهران بود. عصر فکری کرد و گفت بسیار خوب ببریدشان. | اتاقهای بزرگ و میله داشت. یعنی تقریبا | روزی که از مدرسه به منزل آمدم، مادر را خلاصه مجدداً ما را آوردند طبقه اول از | بیشتر مدت را در یکی از اتاقهای حیاط نگران و ناراحت دیدم، گفت صبح پدرت راهرو گذرانیدند. دری را باز کردنـد | سوار شهربانی اول خیابان جلیل آباد سابق برای كشيك به دربار رفت و گماشته طبـق | اتاقی آجری به صورت هشتیهای قدیــم و خیابان شرقی پارك شهر فعلی (در حال | معمول نزديك ظهر لوازمش را برد. ولی | نمایان شد، داخل شدیم تخت چوبی در کنار | حاضر محل قورخانه است) زندانی بود. بلافاصله آنها را برگردانید و گفت او را بود تکلیف به نشستن کردند و از در مقابل در این ایام پدرم به واسطه بلاتکلیفی | توقیف کرده اند. هفته ای از این جریـان | رفتند. پدرم آمد ما که مدتی بود او را ندیده | طولانی و ناراحتیهای عصبی و روحی گذشت هر چه بستگان فعالیت کردند معلوم | و نگرانش بودیم دورش را گرفته به دستو | برایش ایجاد می کردند سه، چهاربار هر نبود، پدرم برای چه و در کجا توقیف است. رویش بوسه زدیم، بعد هم کنارش روی تخت | بار پنج شش روز اعتصاب غذا کرده بود به | که
که طوری که در حال اغماء به وسیله دکتر با کمکی كشيك را جلو فرستادم تا خود را پدرم را از شهربانی به دژبان منتقل نـزریـق آمپول و سرم او را آماده کنم، ولی لحظه ای بعد افسر مزبور کرد و در آنجا می توانست برای استحمام حـال می آوردند و تازه بعد از به هوش آمدن | مراجعه کرد و گفت «متاسفم که اعلیحضرت از حمامهای نزديك در شهر استفاده کنـد. راضی به خوردن چیزی نمیشد، ولی در آخرین | دستور خلع درجه شما را صادر فرمودنـد پدرم هم به حمام جنب اطفائیه آن موقـع لحظات به ما اطلاع میدادند به دیدارش | تا نزد ایشان برویم ولی من خود را قادر به نزديك چهارراه حسن آباد میرفت (ايـن میرفتیم با خواهش و تمنای مادرم و دیدن انجام این کار نمیدانم» ایـن بود حمام هنوز هم وجود دارد و به حمام حکیم بچه ها راضی به شکستن اعتصاب غـذا من درجه ها را از روی شانه فرنجم کندم و به باشی معروف است) یکی از شبهای آن ایام میشد… اواخر هم حدود يك ماه او را در او دادم و به اتفاق از اتاق خارج و در بـاغ که ما در منزل کنار مادرم مشغول آماده | مرکز دژبان (جنب فوج سابق پهلوی، محل نزد شاه رفتیم. شاه تا مرا دید گفت چه کردن دروس مدرسه بودیم. مستخدم که فعلی باشگاه افسران) توقیف کردند و مجددا | می کردی جواب دادم مجله پهلوی را مطالعه لوازم حمام پدرم را برده بود با عجله آمد ماه آخر به شهربانی منتقل و چندی بعد می کردم… شاه گفت «تو به خون پهلوی اطلاع داد جناب سرهنگ گفتند بعد از حمام تیرباران شد. تشنه ای، مجلهی پهلوی را میخوانی….؟» به منزل خواهند آمد، تمام اهل منزل از خود قدری خوشحال شدیم گاهی به خانواده و بستگان اجازه | جـواب دادم خلاف به عرض رسانیده اند، كوچك و بزرگ با شنیدن این خبر به خیال میدادند هفته ای يك مرتبه به ملاقات او بعد شاه سری تکان داد و و دستور توقیف صادر اینکه گرفتاری پدرم خاتمه یافته و آزاد شده بروند و گاه مدتها می گذشت اجازه نمی | کرد و بلافاصله مرا با اتومبیلی به شهربانی است از پا س دادند. بعدها مادرم تعریف کرد پدرت قبل منتقل و زندانی کردند، سه چهار نفر از نمیشناختیم…. اما بعد از توضیحاتی که از توقیف چند ماهی با تعدادی افسران و دوستان را هم که با هم ملاقاتهایی داشتیم مادرم از مستخدم خواست معلوم شد يـك دوستانش و یکی از وکلای اقلیت مجلس | توقیف کردند و بعد که جریان محاکمه پیش ملاقات موقتی است و پدرم از راه حمام با شورای ملی دید و بازدیدهایی در منـزل آمد و همه ما تبرئه شدیم ما را به ایـن نگهبانها که نزديك منزل بود، برای دیدن اتاقها منتقل کردند و فعلا دورهم هستیم خودمان داشت، و در مقابل پرسش من می- تا ما خواهد آمد خلاصه آن شب ما در منزل گفت «قسمتی از اقدامات و فعالیت مشروطه | تکلیف تعیین شود. ساعتی آزادانه کنار پدر به گفت وشنیـد به شدن این مملکت به وسیله من و پدر و برادرانم انجام شده است و ما بودیم که | اتفاق سایر مشروطه خواهان در مقابل لیاخوف | اولین آنها با توجه به تبرئه کامل فقط با هستند از مجلس دفاع می کردیم و در این زدوخورد | کسر يك درجه و سه ماه حبس «تنبيـه هم برادر بزرگتر من – منصور ـ کشته شد انضباطی، برای پدرم قائل شدند ولی نتیجه و گفت اگر بخواهید میتوانید از راه حمام و بعد هم سلطنت تغییر کرد خوشوقت شدیم که شنیدم با صورت مجلس به اتفاق دو نفر نگهبان برای ملاقات بستگان طبق اطلاعاتی که بعداً به دست آوردم گذراندیم. پدرم گفت فعلا در دژبان راحت پدرم و سایرین را دوبار محاکمه کردند، در هستم چون اینها همه سربازند و از خودمان برای من ناراحتی عصبی تولیـد کنند، امروز رئیس آنها پیش من آمد نمی محکمه 2 3 دوم، که آثار استبداد از مملکت برچیده خواهد | ساختگی بود و خودشان تنظیم کرده بودند، سری به منزل بزنید. مادرم سئوال کرد بالاخره تکلیف چیست و کی دست برمی- شد ….! ولی حالا از گوشه و کنار میشنویم بدون مدرك، رای اعدام بود. مغرضین که در رأس کارها هستند مردم اوایل این گرفتاری پدرم به تبرئه دارند و وضع چه خواهد شد. پدرم دلداری را بدون محاکمه زندانی می کنند و به ضرب کامل خود و دوستانش بسیار امیدوار بود میداد که مطمئنا خطری در بین نیست و شلاق و شکنجه در شهربانی از بین میبرند ولی در طول زمان بلاتکلیفی که کم کم نا امید حد اکثر ممکن است تا یکی ماه دیگر و يا ملك و آب و زمین اجدادی مردم را در میشد به تدریج به خلع یکی دو درجه، مرا از مملکت به خارج تبعید کنند، آنوقت شمال به نفع شاه از آنها می گیرند و آنها | اخراج از ارتش و بالاخره تبعید به خارج بعد از چندی ترتیبی میدهم تا شما با بچه ها | را به مناطق دیگری کوچ میدهند و به از کشور فکر می کرد و آنچه به هیچوجه نزد من بیائید. خلاصه بعد از ساعتی پدرم با | قوانین جاری مملکت توجه ندارند. ما می به فکرش نمیرسید اعدام بود. کرد و به اتفاق نگهبانها از روبوسی خواهیم دست به دست هم بدهیم نگذاریم ولی متاسفانه دشمنانش راحت نمی- منزل خارج شد و… رفت. این آخريـن این وضع ادامه پیدا کند و مملکت را به نشستند به وسیله گزارشهای جعلی و تحريك دیدار ما بود…. بعد از این ملاقات به طوری نیستی بکشد و مردم را بدبخت کند.» آمیز روز بروز وضع را خرابتر می کردند که شنیدم طبق گزارش مجدد شهربانـی ولی متاسفانه همان افراد و شاه با و شاید از لحاظ آنکه مشاهده می کردند از به عنوان این که با آزادیهائیکه به او در جعل گزارشها به عنوان عامل کودتا باعث | طريق قوانین جاری عنوانی برای مجـازات دژبان داده اند ممکن است سوء استفاده کند، گرفتاری پدرم شدند. در یکی از ملاقاتها | اعدام به دست نمی آید به طرق دیگر دست مجدداً به شهربانی منتقل شد و دیگر هم که گویا بعد از اولین محاکمه پدرم صورت میزدند تا شاید از آن راه مستمسکی برای اجازه ملاقات ندادند و حدود يك ماه بعد گرفت من و مادرم بدون مامور مـلاقـات از بین بردن او به دست آید. مثلا برای در سحر گاه روز بیست و چهارم بهمن ۱۳۰۶ بدون مقدمه، دستور اعدام صادر شـد و نمونه مینویسم… آزادانه در سالن کنفرانس شهربانی سابق در طبقه دوم آن ساختمان بود، ساعتی آن روز تعریف کرد روزی نزد پدرم بودیم. زمستان سال ۱۳۰۶ حدود يك هفته «بلافاصله» اجرا شد. که که گویا با توجه به وضع پرونده بود که در دربار كشيك داشتم و در اطاق آجودان ماهها در انتظار تصمیم شاه بود و مخصوص مشغول مطالعه بودم از پنجره دیدم رئیس ستاد وقت که مخالف آن شاه با عجله به طرف ما می آید فورا افسر افسران ارتش را در شهربانی زندانی کنند، اقدامات که بود Waar
م. بهنود یادداشتهای سال انقلاب یگانگی و همبستگی عمیق ملی و همبستگی همکاری همگان دارد. خوشبختانه زمینه نگذشته سال ۱۳۵۷ در حالی شروع شد او خطری ایجاد نمی کرد، بگیرد. که رژیم شاهنشاهی، نه آشکارا، نوروز، با لبخند حکومتی هراسان از ولی در باطن دچار دلهره شده حوادث قم و تبریز، برگزار شد و با پیام | این مشارکت اجتماعی با تشکیل حزب رستاخیز بود، يك ماه از حادثه تبریز، شاه که در آن ترس با بلاهتهای فرعونی | ملت ایران که شاهنشاه آنرا «ملی ترین حرکتی پرمعنی و خشمگین و اثر گذار، درهم آمیخته بود، وقتی گفت: «… با آزادی | تشکیلات تاریخ ایران، خوانده اند، فراهم بود. قم نا آرام بود و عملا نوروزی های فراوانی که اکنون در کشور ما وجود آمده است.» نداشت. حکومت زیر لبخندهای مصنوعی، دارد، امکان سوءاستفاده از این آزادیها از ماجرا همان ماجراهای پیشین است. مشکلات خود را پنهان می کرد، شاه با جانب عواملی با ماهیت شناخته شده امری | سلام مخصوص، در تالار آینه، پاکشریفاتی اکراه به يك ديگر گونی صوری دست قابل پیش بینی است. منتها استحکام ونیروی عجیب و غریب، لباسهای پرزرق و برقه زده بود، هویدا را با بیشترین رکورد نخست نظم اجتماعی و یکپارچگی ملی ما طوری | تعظیمها و کرنش ها، تملقها، چاپلوسی ها، وزیری در دوران پهلوی و اصولا مشروطیت است که هر تلاشی از این قبیل پیشاپیش | سینه طلا، سکه طلا، مدال طلا، در طلا، پرده . مردی که بیشتر مورد علاقه اروپائیان بود، محکوم به شکست بود…» ولی از پیام نخست طلا و… در گوشه ها بلوچستان و سیستان ضعیف ترین نخست وزیر ایران که این کسوت وزیر چاپلوسش پیداست که هیات حاکم نه اما، طلا که نیست گرسنگی هست و آنجا را تا حد رئیس دفتر شاه پائین آورد ـ با تنها مساله را جدی تلقی نکرده، بلکه در عیدی نیست. رژیم نادان، این شکوه وجلال آموزگار عوض کرد ـ يك تكنوكراتظاهرا حد نمایش هایی که خود در مجلس فرمایشی | مسخره و عصبانی کننده را با آب و تاب اصلاح طلب، در باطن مورد تائید شدید ر اینسو و آنسو ترتیب داده، محدودش | برای آنان پخش و نشر نیز می امریکائیان و سرسپرده اشرف پهلوی ـ به دانسته، آموزگار گفت: «… د… ایران به آستانهی چندمین سال پیاپی است که درجشن- قصد آن که او بتواند با يك سلسله تمدن بزرگ رسیده است. رسیدن به پایگاه | های پرزرق و برق، شهوت به مدح شنوی اصلاحات اقتصادی، جلو نارضائیها را که بلند آن بزرگی و آن افتخاری که شاهنشاه شاه و عطش به تملق گویی اطرافیان ارضا به اعتقاد شاه ریشه اقتصادی داشت ولی برای بزرگ ما راهگشای آن شده اند، بستگی به میشود. پس از جشنهای شاهنشاهی، درهزار کند. * ۸ O 9
کشاند انسان آزاد، آزاد می انـدیشـد، و در موقع تراکم در يك تن، ناپدارست، | سنگسارش می کنند و براو میشورند وری | فرصت میدهد دیگران آزاد بیندیشند نه تنها او را، بلکه جامعه را به فساد می را به عصیان وا میدارند، یارویاور انقلاب و اندیشه ها را آزاد برزبان آورند. يك روز، همه قدرتها، آماج | نیستند. می توانی گفت خواست انقلاب – آزاده، بردست و پای آزاداندیشان | . تیرهای اندیشه آزادگان خواهد بود. آزادی ـ براى يك طبقه، براى يك كيش | غل و زنجیر نمی گذارد. بگذاریم آزادی به خدای انقلاب می توانی گفت آن | و براى يك فكر يك بعـدى نبوده است فرا آید، آزادی، آزادانه سایه گسترد، و خودکامه، فزون تر از يك ربع قرن، انقلاب، آزادی را چون چتری برسر همه آزاداندیشان به جامه آزادی آراسته باشند. براریکه قدرت آرمیده بود، زروسیم می گرایشها نگه میدارد تا کیش کرا يك آزاده، در هوای قدرت نیست، اندوخت، دروغ می گفت، تیشه بر ریشه بی کیش، زن و مرد، مجاهد و فدایی،همه | و در سودای قدرت، از عقایدش چشم نمی- اخلاق میزد، می کشت و برای حفظ قدرت نیروها که در اعتقاد به حضور آزادی،قدر پوشد. آزادی، تقدیر آزاده است، مراد فاسد خود، اجازه فکر کردن به گونه یی | مشترك دارند، احساس امنیت کنند. اگر و مرید اوست، به گواه تاریخ، آزاد، آزادی دیگر» را به خلق نمیداد. می توانی گفت آن | این احساس امنیت، این جمعیت خاطر،فراهم | بخش است، و آزادی، زنجیر نیست. دام سفاك كه با آزادی بیگانه بود وبا آزاد | نشود، انقلاب به چه کار می آید. نیست، تقدیر آزاده است، سرشت آزاده اندیشان سرآشتی نداشت، آزادی را، برای آن راهبر برجهای غرور که با همتی است، وجدان آزاده است، ريك آزاده، خود، ودر چنگال خود نگه داشته بود. می بلند و عزمی قوی در مقابل حوادث برخاست، | به سودای نقد و نقدینه، تخت و جاه جلال، توانی گفت در آیین او استقلال، آزادی، و پرچم انقلاب را در ستیغ برافراشته | از عقایدش چشم نمیپوشد و نمی ی گذارد آیه های کفر بود، او دوست نداشت هرکس | بيشك، به درستی می داننـد پاره یی از دیگری به جایش فکر کند، تصمیم بگیرد. خودش باشد، موجودی مستقل، و مظهريك | کارگزاران، نقصهای خویش را نمی پوشانند، او، در بارگاه وجدانش، مسئول است، وهر آزادی آگاه واندیشیده… او، رمه می بی مهارتیها و ناآزمودگیهایشان را انکار آنچه را با پندارو کردار و کیش و آییناش خواست، موجودی که چشم به دهان او نمی کنند که از اطمینان و اعتمادیست که به | ناسازگارست، نمی پذیرد، راه خواریومدلت دوزد، از خود اراده یی نداشته باشد، تازه نفس بودن خویش دارند؟ نمیپرید، سهل است، میراند، هر آنچه را و بیچند و چون بپذیرد. پیرامونیان راهبر انقلاب گفتند در به مراد و عقل وخردش نیست، به سنگ بازی تقدیر را بنگر… بارگاه ظلم | سایهی قیام، آگاهیها و عنایت راجانشین مذلت می کوبد و يك پارچه شعله میشود. و بیداد فرو ریخت، دیوار تحکم شکست غفلتهای گذشته میسازند، اما آیا دراین | آزادی، دام نیست، دانه است برگ وامروز، می گذارند اندیشه ها، در بهار | کار فروماندند؟ پای کوهسار انقلاب ملتهای | بارش، هشیاری و فرزانگی است. آری، آزادی، بشکفند ومی گذارند شعور جای | دیگرست که میبینیم انقلاب ما، چه بهار آزادی، بهار برزبان راندن چراهای دستور را بگیرد. اما آیا می توانی گفت اندازه، دراز مدت و پرتلفات بوده است. بزرگ است، بهار نپذیرفتن است. آنچه می گذارند از خود اراده واستقلال رای کارگزاران نهضت نیز، قـول آن آزاده از آزادی میخواهد، خوراك روح و داده اند که راههای رسیدن به حکومت عدل تخیل است که جز در خمیره انقلاب، در جای دیگری بدست نمی آید. برخی داشته باشیم؟ می توانی گفت، امروز، دیوار تحکم | و انصاف را هموار کنند، اما برآنند شکسته است، و آزادی، آزادگان رافرست | که تاریخ داردتکرار میشود و رده های اجتماعی گوناگون، هنوز، رویه خود را در برابر تنفس میدهد؟ آری، به خدای انقلاب می توانی گفت | انقلاب، طي يك ماهی که جریان داشت، می توانی گفت انسان آزاده، زنو | نهضت بدقت و صراحت، تعیین نکرده اند، | دیوارهای پوسیده را برچید، و سفـاك مرد، انقلابیست و میداند آن کس که به | شاید تا مدتها نتوانند. به خدای انقلاب سفاکی را بلعید و آشکارا نشان داد پایه نام انقلاب، دهان یاران انقلاب را میبندد، می توانی گفت ایران امروز، جدول عقاید و های تختی که بر تباهیها واخلاق ستيزیها ناآگاهانه دیوار وحشت وارعاب تازه یی را اندیشه های گوناگون سیاسی است. حسن نکوئی با خدای انقلاب چه می توان گفت؟ > ۹۴ 2 9 بالا میبرد؟ وخوف وترس وارعاب استوار است، چه اندازه بی بنیاد وشکننده است و نشان داد میتوانی گفت آنان که زن آزاده که روزگار سفاك و سفاکی، فرتوت است. انقلاب را به خاطر حفظ ونگه داشت آزاده میداند که ذات قدرت،خاصه آزادی اش به مرگ تهدید می کنند،
این گمشده را چه کسی خواهد یافت درجستجوی آزادی محمدرضا شاهید جوان چند هزار ساله ای بنام «آزادی» در ربودن و مخفی نگه داشتن «آزادی» دست متولد یونان قدیم، مدتی است گم شده، دارند و گفته های ایشان را در مدرسه البرز بروطن پرستان ایران است که با نشانه هایی و نیروی هوایی ملی ایران به نوعی در باغ سبز که از او در دست است، برای یافتنشاقدام تعبیر کرده اند و چون در فاصله دورتری از کنند. اسفال، دولتهای گذشته و نیز دولت ایران حرفهایشان را زده اند پا از این فراتر کنونی با ارائه نشانهایی مبهم از وی ما گذاشته و با جرات گفته اند آقای قطبی زاده را به گمراهی کشانده، و مژدگانی خود را هم. بهرحال چنانچه کسانی میل دارند با دریافت داشته اند! برای اطلاع آنها که وجود خطرات موجود و از جمله گلوله بستن قصد یافتن وی را دارند بعرض میرساند که اتومبيل يك نويسنده و بعدهم به روی خـود «آزادی» از ابتدا در جهان سوم نبوده، اما نیاوردن و یا کشته شدن در دادگاههای غیابی که گاه رد پایی از او در غرب به چشم نشسته و بی اطلاع بودن نخست وزیر قدرتمنددیارشان است. ازعلائم مشخصه «آزادی»سالکی است و یا دستگیر کردن آقای بنی احمـد و بعـد برچهره وی که عنوان «مرگ بر اختناق» را عذرخواهی دادستان؛ و اشتباهات لبی بسیار، می توان در لابلای خطوط سالك به سادگی اشتباه دولپی بکنند و «آزادی» را بیابند! | خواند. در کتابی نوشته رژیم سابق جستجوگران باید بدانند که برای این کار نیازی به عضویت «آزادی» را مارکسیست اسلامی و خرابکار در هیچ حزب و دسته ای نیست و به اسلحه | توصیف کرده و در چاپ جدید همین کتاب داشتن و انقلابی بودن همبستگی ندارد که اخیرا در آمریکا صورت گرفته و هنوز کافیست که اسلام واقعی را فهمیدموشناخته اتمام و کمال ترجمه نشده از او به عنوان «ضد باشند، کافیست که بدانند امام حسین، | انقلاب» یاد شده است. چه گوارا، مصدق از چه روی جان خویش متاسفانه در سالهای گذشته در اثر در راه «آزادی» از دست دادنـد، کافیست کودتاهایی که اینجاو آنجا رخ داده آزادی بدانند که زور از آن ربایندگان «آزادی» برخی از مردم قرن ما در هراس و مدام در است و در نتیجه دست یابی به آن دشوارتر گریز است، لذا بهتر است هنگام ملاقات با است. او خانمها و آقایان با لباس همیشگی خود با کافیست بدانند هر که سر به بدن ری روبرو گشته و از البسه ای که زیبندهشان خویش حفظ کرده جستجوگر «آزادی»نبوده نیست. تاکنون عده قلیلی با او گفتگوی است وگرنه چرا این همه خواری و ذلت….. طبق اعلامیه های منتشر شده ازطرف تنها توصیه خـانـواده «آزادی» به «آزادی» بهیچوجه سر او کلاه نرفته و با یابندگان احتمالی! اینست که از هر گونه شنیدن هیچ نوع و عدهای حاضر به بازگشت تماسی با ژنرال هویزر انقلابی، ژنرال قره باغی نیست. تاکنون عده قلیلی که با او گفتگوی مثلا ضدانقلابی و این پروفسور شانـدوی کوتاهی داشته متاسفانه جان خود را نیز نوظهور غرب (آقای شانمن) اکیدا خودداری دست داده اند. در مدارك باقی مانده، این فرمایند. نگارنده در مقابل یا بندگان «آزادی» عده اظهار داشته اند که «آزادی» کم کم بعنوان حداقل مژدگانی چنانچه بدست میخواهد از کره زمین بگریزد و همین امر راننده اش (که ندارد) و یا هلیکوپترش (که باعث نگرانی خانواده ایشان شده است. از هرگز سوار نخواهد شد) کشته نشدوسقوط جمله سپاهان آفریقای جنوبی از وقتی نکرد و جان سالم بدر برد تنها دارایی اش شنیده اند که «ایران برای فروش نفت با که جان عزیز است، تقدیم خواهد کرد و در دولت آفریقای جنوبی قرارداد دارد، ناامید غیر اینصورت در آن دنیا به اتفاق دیگر و گفته های آقای دکتر یزدی را دیگر جستجوگران «آزادی، آزاد و آزادانه بریش باور ندارند و حتی گفته اند که آقای دکتر بسیاری خواهد خندید. ☐ ۹۵
پاورقی – من مأمور ساواک بودم هر شب، وقتی از محل کارم راهی خانه ام میشدم. نگرانی غریبی با من حرکت می کرد. گاهی پشت سرم را نگاه می کردم، مبادا کسی تعقیبم کند، گاهی شبها پشت در می ایستادم و باخودم فکر می کردم که: «اگر زنم بفهمد»، بعضی شبها بطور عجیبی با افراد خانواده ام در جنگ بودم و با عصبانیت و فریاد زندگی را به آنان تنگ می کردم. گاهی نیز چنان مهربان بودم که مشكوك می نمود. … پس از چهارسال که من عضو رسمی «ساواك» بودم، و توانسته نمی دانست محل کارم کجاست بودم خوش بدرخشم، هنوز کسی بهمه می گفتم در نخست وزیری کاری گرفته ام، اما حالا، چه بگویم.بگذارید اول خودم را معرفی کنم ۴۳ سال دارم، از خانواده یی فقیر، با در آمدکم پدرم استوار بازنشسته ارتش امکان مالی تحصیل در بود، پس از گرفتن دیپلم، چون به دانشکده افسری رفتم دانشگاه برایم فراهم نبود، نیمه راه بیرونم کردند، در يك شرکت خصوصی آن که سرانجام به به کار مشغول شدم، تا استخدام سازمان اطلاعات و امنیت در کمیته فعالیت کشور در آمدم، بعد «فرید» بود. حالا کردم اسم مستعارم در جائی پنهان فراغت اجباری، بدون دروغ خود برایتان می فرستم خارج از تهران، شده ام و دراین میخواهم خاطرات را بنویسم، هرهفته البته هروقت قسمت تصور می کنم، اگردینی اول آنرا چاپ کردید بر گردنم باشد، این است که داستانهایی از داخل آن «قلعه شکنجه وقتل کشتار» بگویم، این صحنههاییست که خود دیده ام و یا خود مسئول اجرای آن بودم. باشد که این خاطرات «اعتراف» تلقی شود واندگی از بار گناه من بکاهد. ۹۶ همه Polo فرید ساعت ۴ بعد از ظهر با من قـرار | بگیرم. با همسرم و دختر يكسالهام چرا | گریه می کرد. و من، ناراحت و نگران در ملاقات گذاشته بود، خانم میانه سال اما باید این خانم زیبا با من قرار ملاقـات کشف علت ناراحتی او. زیبا و فوق العاده جذابی که در شرکت ما بگذارد. توی کافه نادری بودیم. آن روز راه افتادیم و او در راه برایم تعریف | کار می کرد، او را بمن معرفی کرده بود. بیشتر با حرفهای دو پهلو گذشت که تمام کرد که تنهاست و این تنهایی او را آزار زن ۳۰ ساله یی بود، با همهی جاذبه های این ساعتهای بعد مرا تفسیر آنها اشغال کرد. ناگهان در بلوار کنار خیابان | میدهد و سنوسال. شيك و مرتب. پائیز بود، اومانتو خودش را معرفی کرد: مینو. اتومبیل را متوقف کرد و گفت: مرا ببر يك | صورتی خوش رنگی به تن داشت، و وقتـی در روز بعد، باز مینو را دیـدم، جائی، میخواهم باتو تنها باشم. من دست و چشمهایش را در چشمهایم درخت، بـرق و باز همانجـا ساعت ۴ بعد از ظهر، | پایم را کم کرده بودم، پرسیدم: چی! با شیطنت را در آن خواندم. اما من کارمند بعد از نیم ساعت گفتگو، ناگهان | خجالت گفت هیچی! راه افتادیم، از او ساده يك شركت وارد کننده، که به تازگی بلند شد برود، من با عجله صورتحساب خواستم به خیابان فرح جنوبی برود، یکی از داشتم امیدوار میشدم که مسئول دفتر شرکت | را پرداختم و دنبال او دویدم. در خیابان کنار دوستانم در آنجا آپارتمانی داشت، ولیخانه در خرمشهر شوم و حقوق و مزایای بیشتری | سفارت انگلستان، در اتومبیلش نشسته بود. نبود. خدایا چکنم. به یاد شوهر خواهرم که
افتادم، خواهرم در سفر بود، شاید بتوانم از وقتی ماجرا را شنید، فکری کرد و | فهر کرده بود، میخواست برود. به دستو خانه او استفاده کنم. اما آنجا همنشد، بچه ها | بمن گفت: حالا چیکار می کنی؟ و در این | پایش افتادم و قول قبول پیشنهادش را دادم. اما شب وقتی خبر پیدا کردن کار را به کلام تهدیدی هم بود، پشتم لرزید. عاشقش بودند. رقتی برگشتم و توی اتـومبیلش | بودم. از آنروز تحقير من شروع شد و چنان همسرم دادم. از شادی پرید توی بغلم و نشستم، خودم را تحقیر یافته میدیدم. نگاهی | با سرعت پیش رفت که دیگر زندگی برایم | بشکنی زد. بچه ام را بغل کردم. زنم گفت: انداخت و با لحن مهربانی گفت:عیبی | جهنم شده بود. در ماه بیکاری. فشار زن و خدا را شکر! و من با دنیائی نگرانی بـه نداره، نشد دیگه! و من که قلبم میتپید، | بچه ام و خرج خانه. آپارتمانی که اجـاره رختخواب رفتم تا صبح خوابم نبرد، تمـام حاضر بودم، زمین دهان باز کند و مراببلعد. | کرده بودم. قسطها. و مینو، که دائم تحقیر داستانهایی که از این و آن درباره ساواك آخر با آن خانم به آن شیکی و با آن قـد می کرد. شنیده بودم، جلو نظرم بود. صبح خرد و وقراره، همهجا نمیشد رفت. وگرنه یکی از تا آن روز که ناگهان از کیفش ناراحت، از خواب بلند شدم، ولی رفقای دوران تحصیلیم در بالاخانه محقری | کارتی بیرون آورد و جلو من پرتاب کرد و | خودم را خوشحال نشان دادم. به زنم گفته در خیابان کر کان زندگی می کرد و میشد | گفت به این شماره به دکترف تلفن کن. کاری بود کاریست در سازمان آب» ـ اینرا آقای از اتاقش استفاده کرد، ولی نه! برایت دست و پا کند و به دنبالش اضافه کرد | مرادی توصیه کرده بود. توی فکر بودم که راه افتاد وبی آن که | «دست و پاچلفتی!» خیلی عصبانی بودم، ولی ر آن روز، سخت ترین روز زندگی من به من چیزی بگوید، با سرعت خیابانها را | به دکتر ف تلفن کردم و با او قرار فرداصبح بود. و من سالهای عمرم را در انتقام گیری طی کرد و به خیابان سلطنت آباد پیچید، در | گذاشتمو او مرا با خود به دفتری در خیابان از خود، بخاطر آن روز گذراندم. آن روز یکی از فرعیها متوقف شد و با دست اشاره | پالیزی برد. تابلوئی جلو در نبود، ولی در دریافتم. واقعیتها خشن تر، بی رحم تر از کرد پیاده شوم، زنگ دری را به صدا در داخل آن ۶۵ نفر به کار مشغول بودند. آنند، که تصور میشود، آدمی بیچاره تر از آن از محل دفتر آقای مرادی، با جیپ آورد، پیرزنی در را گشود با او سلام عليك | دکتر مرا به آقای مرادی معرفی کرد ورفت. است که به تصور آید. کرد و داخل شد، به من اشاره کرد، منهم آقای مرادی به من يك كار با ماهی ۱۸۰۰ بی اراده به دنبالش، در سالن مرانشاند و تومان حقوق واضافه کار و مزایای دیگر | سازمان آب، به محلی در ابتدای جاده آبعلی خودش به طبقه بالا رفت، چند دقیقه بعد با | پیشنهاد کرد، داشتم بال در می آوردم! تما رفتیم. چشمهای مرابستنـد، همانکاری که صاحبخانه که زن بلندقد و فوق العاده زیبائی | اینکه پرسیدم: استخدام رسمی، پدرم همیشه بعدها خودم با صدها نفر انجام دادم، آنجا آب باریکه دولت، بهتر ازرودخانه گشودند، در داخل اتاقی که دیوارهایش سیاه کار آزاده، پشتوانه نداره، آینـده نـداره بود وسط اتاق میزی بزرگ، روی میز ورقه بود بر گشت. گفته . آن روز، صاحبخانه ما را تنها گذاشت | بازنشستگی نداره، آدم همیشه جوان وسالم آهن بزرگی که چون آینه شفاف بود، و و رفت. روزهای بعد نیز، وضع آن خـانه نیست، گفت: ببینیم. و وقتی خواستم کارم | ساطوری بزرگ در کنار آن. در آن اتاق،ساعتی من بودم و آن میز وچندصندلی، آن ساطور، گاه رفت و آمدهایی در آن می | را بدانم گفت: عضو حسابداری سازمـان دیدم. حالا دیگر گرفتار مینو شده بودم، اطلاعات و امنیت کشور! و آنقدر «اطلاعات تا اینکه مرد قد بلندی که قیافه کریمی هر روز می بایست او را میدیدم، تا این که و امنیت را با تاکید گفت که من اول داشت، وارد شد. در بغلش يك كربه و يك کبوتر بود، آنها را رها کرد. کبوتر که مشكوك بود، روزی بمن گفت دیگر از خانه دوستش نمی | نفهمیدم. توانیم استفاده کنیم. پس آپارتمانی اجاره کردم و با رفتن زیر بار قرض، اثاثیه خریدم. ولی درست درهفته بعد از این حادثه. رئيس گفتم عضو حسابداری سازمـان بهر حال نام مستعار بود). شروع کرد به شرکت بدون مقدمه، با بهانه گیریها که اطلاعات و امنیت کشور،چطور مکه.چرا تعجب | سئوال و جواب. همانطور كه بايك چريك بعدا دلیل آنرا دانستم حکم اخراج را به دستم داد. در سه روزی ماجرا را از «مینو و قرار شد فردا صبح پیش او بروم. پرسید. کردی؟ عمل می کنند. حدود يك ساعت پرسید و تا آن که شروع کرد به فریاد زدن پنهان کردم. ولی بعدا فکر کردم باید به او | تمام روز فکر می کردم. عصر مینو را دیدم. غلط گرفتن از اطلاعاتی که درباره خودم بگویم، از کجا دوستش که همکار ما بود، به باز بارانی از تحقیر در برابر ابراز ترديد من داده بودم، هرجا که لازم میدید اطلاعات مرا او نگفته باشد؟ در قبول این شغل برسرم بارید. و آخرسرهم کامل می کرد. فهمیدم همه چیز را درباره پرهایش بریده شده بود. روی میز ماند. خودش را معرفی کرد: مرتضوی (یا مجتبوی 3 اسی ۹۷
من مامور ساواک بودم میداند. با خشونتی کم نظیر مرا به طبقه های کثیف. از همسرم. از مادرم. از خواهرم. ورقه دوم نوشته شده بود. بالا برد، در آنجا آپاراتی بود. فیلمی به ساعت ۳ – ۴ بعد از ظهر، ناهار نخورده بودم. ۱- از او بپرس نظرش درباره گردش. در آمد. از مینو و من در باز بود گرسنه خسته، مردی آمد و يك سيني غذا کمونیسم چیست. درباره خسرو روزبه و هرچند وقت یکی می آمد فیلم را میدید و آورد، در بشقاب گوشت خونداری بود که سيامك و… چه میداند. چیزی می گفت. تحقیری می کرد و می رفت نتوانستم بخورم، یاد آن گریه و آن کبوتر ۲ـ از او بپرس آیت الله طالقانی را مطلا بوده در اتاق. در تختخواب. اینجا و آنجا و بعد، و ساطور می افتادم. نان و ماست را خوردم. میشناسد. او را کجا دیده است. فیلمی از جلو خانهام. زنم با بچه خردسالم آقای مرادی وارد شد، با مهربانی ۳- از او بپرس با دوستان نزدیکش از خانه بیرون آمدند و سر کوچه در کنار خاصی و خیلی جدی، درست مثل اینکه درباره چه موضوعهایی بیشتر بحث می کند. خیابان منتظر تاکسی ایستادند. فیلم دیگری چندین سال است در خدمت او هستم. گفت: و من شروع کردم. چندبار خواهش کرد از بچه ام و زنم، در حیاط خلوت پشتخانه ام. چطوری؟ بلند شو کار داريم. يك جوانی را دستهایش را باز کنم، گفت کتف هایش درد زنم لباس راحت خانه پوشیده بود، نشست به آورده اند، ببین چند مرده حلاجه؟ و پوشه یی می کند. نگاهی به آینه کردم. و دفعه سوم شستن لباس، رانش پیدا بود. فیلمبردار سعی به دستم داد و مرا به راهرو برد، گفت ببین چهارم تصمیم گرفتم دستهایش را باز کنم کرده بود فیلم تا آنجا که ممکن است، از داخل اتاقی، از پشت شیشه یکی از بچه باز کردم و او تشکر کرد، نگاهش می گفت: تحريك كننده و شنیع بنظر آید. من خيس محلهای قدیمی را دیدم. دستش را از پشت بچه محل، چرا اینقدر بی معرفت از آب عرق بودم. داشت گریه ام می گرفت. مرد بسته بودند و توی اتاقی نشسته بود، پشت در آمدی. فیلم را نگهداشت. و خندید. دندانهایش يك ميز، با حال نزار و دور و بر را میپائید. دوساعتی با او در اتاق تا اینکه گفت. ناراحت نشو! در راه که مرا هل داد. وارد اتاق شدم اول به شیشه یی باز چراغ خاموش و روشن شد، این بار در به طبقه اول برمی گشتیم، گفت: چقدر از که از آنطرف دیده بودمش، نگاه کردم. از باز شد آقای مردای خیلی مودب شرکت دزدیده یی. گفتم: چی؟ گفت می گویند اینطرف آینه یی بود. آقای فرید عرضی داشتم، من بیرون آمدم ۲۰۰ هزار تومان دزدیده یی؟ فریاد زدم: آن بیچاره چشمش که بمن افتاد، جا دستی به پشتمزد و گفت: بارك الله بارك الله. نخیر! باز هم خندید. خورد، بعد خوشحال شد، اما قیافه جدی خسته شده یی؟ برو. برو استراحت کن. صبح در اتاق سیاه، مرد کریه تکه گوشتی | مرا که دید، نشست. نمی توانستم به او بگویم ساعت ۸. را که با خود آورده بود، روی میز گذاشت از پشت آن آینه دارند ما را میپایند. نمی آمدم بیرون. جلو در مردی آمد و و با ساطور بر آن کوبید. گوشت دونیم شد. توانستم بگویم: منهم مثل تو زیربازجوئی سويچ يك اتومبیل را به دستم داد. يك فيات خندهاش بلند شده بود. مرا سرجای خود هستم. تو آزاد میشوی. اما من… تصور تقریبا نو. با من آمد تا فیات را راه انداختم نشاند. ساطور به دستم داد. گربه را از کنار | نمی کنم. یاد موضوعی افتادم. از مرد پرسیدم: م اتاق گرفت و گذاشت روی میز. به من گفت: باری، خودم را جمع و جور کردم. توانم آقای مرادی را ببینم؟ گفت: بله. درباره بزن! قلبم داشت می ایستاد. درعمرم مورچه یی چراغ اتاق خاموش و روشن شدم، نمی داخل شدیم. آقای مرادی با قیافه پرسان را نکشته بودم. به التماس افتادم، عرق کرده دانستم این نشانی چه چیزی است. اما واکنش آمد. گفتم با حیدرقلی… چکار می کنید بودم. فریاد زد: بزن! نزديك بود بیهوش من این بود شروع کردم: شوم، که چراغ روشن شد. به گریه افتادم او قهقه میزد. سرم را روی دستهایم گذاشته که صدای کوبیدن ساطور بلند شد، نگاه کردم، سر کبوتر بیچاره روی میزافتاده بود. بدنش در دست او بود و تکان می خورد. گفت: نترس، حالا آزادش نمی ی کنیم. آخه تراشناخته! و خندید، و گفت «آقای فرید!» و نام من شد: «فرید» نامی که در ۱۱ سال کار در ساواك لرزه بر پشت خیلیها انداخت و بعد شروع کردم پرونده را خواندم. شماره های آینده: آموزش خشونت و نحوه رفت، دستهایش را بشوید، لیوانی هم و برگ بود. یکی گزارش این که شکنجه زیر نظر کارشناسان امریکالی و برایم آب آورد. احساس کردم آب قبل از | «حیدرقلی…» را گرفته اند، چون مشكوك به اسرائیلی. بازجویی از بیژن جزنی و خسرو اعدام است و لحظه یی بعد سرمن هم بریده داشتن تمایلات کمونیستی است. درخانه اش | گلسرخی و…. یکی دو کتاب مضره پیدا شده (نام برده میشود! و باز سئوال و جواب. اینبار سئوال نشده بود). دائم به مسجد میرود. و… روی ۹۸ ته ـ اسمت؟ ـ حیدرقلی…. اسم پسرخالهات؟ 9
تفنگ ژث و فیلمهای شهرما سینماهای شهر عاقبت دژهایی را که کتاب ها بهم خورده و دیگر باید آگاهانه گشته و تازه آنها را هم راضی نمی کند. این در مقابل ساختمانهای خود ساخته بودند عمل کرد. حالا دیگر اگر از آن وسترنهای مسئله چیزی نیست که با گذشت زمان خراب کردند با این ادعا که اعتصاب کرده | ایتالیایی نشان بدهیم این را هم باید بدانیـم راهش را بیابد بلکه باید از همین حالا جهت که جوان دوازده ساله ما تفنگ ژث دارد. بودند (اصلا در این مملکت همه انقلابی خود را تعیین کند. چه تفاوت با گذشته بودند جز آن صد هزار نفر شهید). حـالا این نوجوانان وجوانان دیار ما، هنوز از روان که قشری را فراموش کنیم و تازه برای قراز است که بدون هیچگونه بهانه ای ما و روحیه ساخته شده ای برخوردار نیستند. آنهایی هم که هدف ما هستند به بیراهه را به دیدن فیلم های خوب دعوت کنند و به اینان همانهایی هستند که مصرف الکل را سوقشان دهیم. وقتی شنیدم که سینماها بهانه تنظیم وقت از سرو ته فیلم نزنند آگهی در جامعه مان، حداقل در آسیا به رقم هـای کارشان را مجددا آغاز می کنند به ایـن هم کم نشان بدهند و خلاصه هر آنچـه | حیرت آور رساندند و نیز در زمانی دیگر تحت چاره بودم که چطور فرصت خواهم کرد تا دیروز دلایل برایش فراوان بود، امـروز شرایطی خاص، چهرهای دیگر نشان دادند. فیلمها را ببینم و حالا این سئوال برای من این را قبول کنیم که اگر جوانــان و بسیاری هست که فیلم خوب کجا ببینیم. ما آگاه هستند شامل آن جوانان پانزده ساله در هفته گذشته با گذری در شهر جسم وروحشان نیازهای دیگر | چند ساعتی به تلف عمر، این فیلم ها را نمیشوند دور از همه آنها نجیبانه! به خدمت فرهنگ اين ملك در آيند. حرف من هم درست سر همین خدمت دیدم به فرهنگ است که انواع گوناگون دارن را طلب می کند. مبادا که به اقتضای زمـان و صد البته راههای کم و بیش شناخته شده. روحشان را دستخوش دگر گونیهای افراطی • تماس شیطانی: مخلوط در فیلم مثلا میشود حساب کرد که در کشورمان بسازیم. ندامتگاههایمان را نگاهـی بکنیم | طالع نحس و آسمانخراش جهنمی و البته نزديك به يك ميليون نفر کلیمی زندگی | و از نزديك با افرادش حرف بزنیم. ایـنها | ضعیف تر از هر دو قدر پولتان را در عصر ثمره همان کلفت خوشگل و پرستار آشوبگر | بی پولی بدانید! سال، دوبار فیلم ویلنزن پس هر ع 2 S و قطار ه دیدار مرگبار: در روزهای مرگ، و نظایر آن هستند. فهرست فیلمهای کنونی در پیام را نشان داد و از فروش آنهم مطمئن بود، حساب کرد که در بهار فیلم هـای آن را مروری بکنیم. باز هم آقای بروس لی | نام این فیلم هم چنانی و کلفتهای آنچنانی از سری خوشگل مرگبار و هر چه مرگ آفرین است | به مناسبت برگردانده شده است. يك فيلم و عشوه گر و طناز و غیره، جوانان ما را بیشتر به تاریکخانه های شهرمان آمده اند. در این | کم خرج انگلیسی، با بازیهای بسیار ضعیف فقط تكيه به يك داستان محکم تئاتری لحظه که صدای تیر به حق و ناحـق شنیده ش خواهد آمد لاجرم نشان داد و نشان داد. THE NIGHT VISITOR میشود، صدای ناحق را تشویق و بیشتـر و البته حضور «ماكس ون سیدو، که در مواظب باش گروهبان: چاره ای برای این گروه چـه باك اگر در نکنیم، هدفمان بالاتر باشد. در سالهای گذشته مجموع هم می توان دید و هم نه. جاده ها تجاوزهای رنگ و بیرنگ هم صورت لطف اختنـاق! بقدری از دیـدن فیلم به بگیرد و خلاصه بگفته سوداگران تجارت های خوب محروم بوده ایم که کفاف سالها | نبود دو ساعت تحمل کردم. و سالها را خواهد داد. ه استروگف: این تنها فیلم قابـل اعتقاد داشت «بیزینس، این حرفها سـرش نمیشود. خانگی برخلاف آنچه | قبول شهر است، منهای وضع سالن نمایش اتاقك تصوير اما در شرایط فعلی بسیاری از حساب ها ادعا دارد در بست متعلق به يك قشر خاص | که در جمع نباید آن را از دست داد. ۹۹
غنمی جابر – تهران آقای محمدرضا شاهید مسلمان و خیانت میفرمایید، چرا از اسلام دفاع نمی آقای فتح الله والا ـ حیف از اسم بامسمائی کنید که تنها خودش است فقط که دارید ـ و از اینجا به آقای ریمون آرون جوامع دستور میدهد؛ از اسلام که مدافع لطف الله علیزاده ـ خوی سردبیر گرامی مجله تهران مصور و مخصوصا آقای مسعود بهنود خیلی رصد فرهنگ و ادب و اخلاق است، نه مادیات حیف که نتوانسته اید و ندانسته اید که خونی | کارگر حکومت نمیخواهد بلکه ایمان – که در رگ هر مسلمان جاری است، خون خواهد ایمان به کار، به آزادی نه دیکتاتوری لطفا این نوشته بنده را تحت عنوان اعتراض به مقاله آقای سیروس علینژاد «فاش می که به او دستور بدهد، او دستور را از خدا خداست. نخواهید توانست مسیر را عوض کنید، اگر روزی دیکتاتوری سوسیالیستی خواهد گرفت متاسفانه در حرفهای شما گویم و از گفته خود دلشادم» به چاپ رسانید در این مملکت برپا بشود، آن روز همه يك غرض هست. صدا دوران گذشته را خواهند خـواست، – ۱۰۰ ه را. کرد. حال اگر مرد هستید از فردا به تنها ما درجه داران هوایی نبودیم که شوروی بپردازند، از شوروی بگوئید از | دوش بدوش برادرانمان جنگیدیم، علمای اجتماع آنها از خفقانی که بر آنجا حکم | زمینی هم با ما بودند ولی وقتی در همان فرماست، از صدای آنهایی که هر روز در سنگرها رادیو را باز میکردند یا اسم همال گوشه های زندانهای شوروی از گرسنگی | میشنیدید یا نیروی هوایی حالا احساس آلها نامه ها می میرند. از رادیو و تلویزیون که حـق | را درک می کنم درست است که هدف همه ما ندارد هیچ حرفی غیر از سخنان اربابانش | پیروزی اسلام است ولی خواهشمندیم فرق بگوید. از سانسور شدید در مطبوعات و نگذارید. رسانه های همگانی حال خود را آزاد میبینید، با تقدیم احترامات درجه داران پایگاه نیروی هوائی ملی تبریز > > در ضمن بایستی اعتراف کنم که بنده یکی چون امپریالیسم دیگر آن دیکتاتور، حزب پیام درجه داران هوایی از سرسختترین طرفداران مجله شما می باشم بعلت مطالب خوب و گوناگون انتقادی مینویسید. فقط حزب کمونیست را ندارد و یا آقایان آقای سردبیر خواهشمندیم این نامه و سیاسی، اجتماعی که خوشنامها آقایان دلسوزها کدام کار مفید را مارا در اولین شماره خودتان چاپ کنید روی آقای سیروس علی نژاد در شماره ششم شما انجام دادید که ادعا دارید. اگر قرآن سخنمان با آنعده ای است که همیشه دم از مجله تهران مصور مقاله ای تحت عنوان گویاست مشت در دهان راست و چپ خواهد همافر میزنند میخواستیم از آنعده سئوال | «فاش می گویم و از گفته خود دلشادم نوشته کوفت و خداوند است که باید برجهـان کنیم که آیا نیروی هوایی فقط همافراست بودید که بنده را سخت تحت تاثیر قرار حکومت کند ـ نه ابزار کار خداست و نه و آیا اگر ما درجه داران دوش بدوش برادران داد. اولا شما می گوئید دولت بازرگان ملی پول ـ هروقت هر کسی از اسلام گفت در از طرف دیگر با گفتگوهای خودتان است همافرمان نبودیم آیا آنها پیروز میشدند. ر قلب مردم مسلمان جای دارد و گرنه عقیده ها ناراحت میشویم وقتی می بینیم عدهای | غیرملی بودن آنرا اثبات می کنید و آنطور با داشتن معلومات عالیه چنین صحبت می که از گفته هایتان نتیجه گیری میشود شد درصورت عدم تجاوز محترم خواهد بود. را دیکتاتور دیگری مینامند که اصلا در دیشب خانمی داشت برای بچه ها صحبت می در انقلاب کسانی بدون توجه به کنند اگر شما مصاحبه هایی را که باعلماء انقلابی بودن این دولت را تایید می کنید عقاید هم کنار هم شهید شدند. بعدابستگان در تلویزیون و یا رادیو انجام گرفته دیده و آیا اگر شما به جای آقای بازرگان می شهدا فهمیدند که آنکه با شاه جنگید و یا شنیده باشید بیشتر مواقع از همافران بودید بهتر از آقای بازرگان می توانستند جزو چریکها و یا توده ایها بود، به خاطـر صحبت می کنند و هیچوقت ندیدیم و یا برای این ملت خدمتگذاری کنند و یا حزبش بوده اما آنکه در راه خدا به خاطر نشنیده ایم که یکی از آنها از درجه داران | انتصابهای شایسته نمائید. ثانیا شما از کجا قرآن، به خاطر ایمان شهید شدند که اسمش صحبت کند حتی برنامههای دیگر تلویزیون. | فهمیدید که انتصابهای آقای بازرگان شایسته نیستند لطفـا شما و امثال شما به اصل وجود ندارد و زور ورزی ندارد آن است کرد و میگفت درس فردای شما درباره | دولت آقای بازرگان اجازه بدهید تا خود شهید که کسی زورش نمی کند ـ اجر مادی و وزراء ایشان در مورد درست کردن خرابیهای چریکی است که مسلسل بدست دارد و یا نمی دهد اما او به خاطرش میرود. همافری که تفنگ بدست دارد میباشد دلم | این مملکت و مرفه نمودن آن اقدام لازم را آقای بهنود، متاسفانه شما خیلـی میخواست همانموقع بهر طریقی بود با او | بعمل بیاورند و بعد از دولت ایشان انتقاد خیلی اشتباه میفرمایید و اکثریت را نمی تماس میگرفتم و میگفتم خانم عزیز فقط | کنید. شناسید تا زمانی که در این مملکت مسلمان چريك و همافر اسلحه بدست نمی گیرند آیا ثالثا: ما ملت ایران اکثرا مسلمان وجود دارد مدافع دولت و مخصوصا آقای شما خبر دارید تا بحال چندنفر درجه دار و شیعه هستیم و چه سنی و چه شیعه و چه قطب زاده خواهند بود چون آنها هستند که شهید شده است شما کجا بودید تا به | اقلیتهای مذهبی بپا خواستیم و گفتیم اسلام را میخواهند بشناسند، نه سوسیالیست پایگاه ما بیائید و ببینید سه شهید داشتیم | ایشان (آیت الله العظمی خمینی) رهبر و نه زندان مخوف تر از اوین شوروی را و هیچکدام همافر نبودند ولی متاسفانه وقتی هستند از شما آیا هدف از رهبر نه اردوگاههای اجباری او را و مزدوران او رادیو اسم آنها را اعلام نمود با همافرشروع | این نیست که آنچه را که رهبر می 2 33
مردم می گویند ثانیا ایشان از حق وجود دارد ثانیا قانون اساسی دمکراتيـك و سرانجام آزادی درست حسابی به دست شرعی هم برخوردارند و آنچه را که رهبر اسلامی را تدوین کرده و پیش روی شما آوریم ولی می ترسم چنانچه نامه ام را منعکس میخواهد یعنی مردم میخواهند و همانطور گذاشته اند که دارید از آن انتقاد می کنید | کنید شما را هم ضدانقلابی بخوانید. که ملاحظه می کنید به لطف خداوند وعنايت لطفا بگذارید قانون تدوین شود و در معرض حسین شهر آبادی رفسجانی۔ کرمان | امام عصر و درسایه رهبریهای صحیح ایشان دید عموم ملت قرار بگیرد اگر دمكراتيك بوده که این سیل جمعیت به حرکت درآمدو | نبود آنوقت انتقاد کنید. کلامم را با نام خدایی آغاز می کنم که مبارزه کرد و پیروز شد و بدینترتیب انتخاب دیگر اینکه گفته بودید آقای | قاسم الجبارین است و یاریدهنده مستضعفين. آقای بازرگان از طرف ایشان به بازرگان گفته بودند چریکهای فدایی خلق | خدایی که به ما قدرت و وحدت بخشید تا با نخست وزيري يك انتخاب ملی بوده، دیگر در این انقلاب نقشی نداشته اند بنظر بنده نیروی ایمان آزادی از دست رفته را بازپس اینکه آقای بازرگان وزراء را سرخودانتخاب | آقای مهندس بازرگان سخن بجایی گفته اند گیریم. ی کنند ایشان وزراء را با در نظر گرفتن | زیرا اگر آنها در انقلاب نقش داشتند در نوشته ام درباره برداشتی است از سوابق سیاسی و علمی و تجربی انتخاب | برانداختن رژیم طاغوتی و بجای نشاندن ایده مجله ای که در این هفته خواندم. هفته نامه ای و به پیشگاه امام معرفی می کنند، وزراء هم سوسیالیستی و یا کمونیستی خودشان بوده که پس از سالها توقیف دوران اختناق دو مرتبه | باصلاح دید امام به وزیری انتخاب و به مردم نه در تجلی بخشیدن به ماهیت انقلاب، ماهیت با مقالاتی خواندنی انتشار خود را شروع کرده معرفی میشوند پس کجای این دولت ملی | انقلاب ما اسلامی بوده نه کمونیستی و نه است، امیدواریم که توفیق پیدا کند. نیست و وزراء این دولت وزراء ملی وقانونی | ایده های غربی و شرقی دیگر، آنها بخاطر هیچ نیرویی نمی تواند این نیستند. «در ضمن این راهم بگویم که ما | ایده خودشان جنگیده اند نه بخاطر ماهیت انقلاب را از راه اصلی خود و هدف عالی اش ایرانیها کمی عجول تشریف داریم و می انقلاب. ثانيا ما کی گفتیم که به کمونیستها که ايمان يك ملت و عقیده فـردفـرد که خواهیم که هرچه زودتر آشی پخته شود و ما حق آزادی و فعالیت نمی دهیم ما گفتیم که ان الحيوة عقيدة في الجهاد است تغییر دهد حق آزادی و فعالیت سیاسی دارند درصورتی اگر صحبت از ملت و فردفرد است منظور انشاءالله بخوریم». و يك آرامش نسبی به مملکت باز | که با خارج روابطی نداشته باشند یعنی مستقل آن مردمی اند که با ایثار خون خود این گرداند و چرخهای فلج شده جامعه را به کار | باشند و در زیر پرچم اسلامی فعالیت کنند. انقلاب را به پیروزی رسانده اند، نه آن گروهی ثانيا شما اشاره کرده بودید که که بنا به نوشته بسیار جالب آقای بهنود می- آقای سرلشکر قرهني يك فرد انقلابی نیستند خواهند انقلاب را ماتیکی کنند وهمبستگی بیندازد تا اوضاع را برای دولت رسمی جمهوری دمكراتيك اسلامی آماده نماید. دوم اینکه در مورد سانسور شدید | وکودتای ایشان يك كودتای آمریکایی بوده خود را از پشت پنجره و لای در با انقلاب رادیو و تلویزیون اشاره کرده بودید بایستی | نه يك كودتای انقلابی، آخر از شما می اعلام کرده اند ومی کنند، نه. منظور انقلابیون عرض کنم که این گفته تان اصلا درست پرسم آمریکا با وجود داشتن نوکر خوبی گمنامی هستند مانند ابـراهيـم علیزاده ها مثل محمدرضا پهلوی دیگر کودتا را مجاهدینی که با پای تیرخورده باز به کارزار برگشته اند. بلی میخواهیم رسالت يك مجله را در این بحران بیان کنیم. آقای مهری در مقاله آزادی، ای نیست تازه به این گفته تان قانع نشده و می- گوئید که از زمان بختیار هم بدتر است اگر | خواست چکار . منظورتان اینستکه از دادن فیلمهای فاشیستی سیدحسین حقیقی خودداری می کنند و یا از فرهنگ استعماری ر امپریالیستی دیگر حرفی بمیان نمی آید این نامه را به این دلیل به تهران مصور بایستی عرض کنم که ما ملت دیگر نمی | نوشتم چون میدانم آنرا به سطل اشغالی | خجسته آزادی به نحو شایانی بیان این امر خواهیم بیش از این غربیها به نشخوار کردن | نمی اندازید، زیرا قبلا چند نمونه از این را که امروز آزادی باید آغاز آغازها و فکری ما بپردازند دیگر اینهمه خسارت چه نامهها نوشتم، اما بدبختانه آن جرایدی که هدف هدفها باشد و هیچ کس نباید هیچ فکری و چه عملی از این غربیها عایدمان ادعاهایشان سر به آسمان می کشید، ما را | فکری را فکر نکرده بپذیرد بیان کرده اند شد پس است فرهنگ اسلامی ایـن ملت | کمونیست و ضدانقلابی نام کداشتند، آیا | اما آقای مهری مهم است که بدانم انقلاب مستصف خیلی بمراتب غنی تر است از | این صحیح است، آیا این آزادی است. من | با چه گردشی به اینجا رسیده و با رهبری چه فرهنگهای غربی و سوسیالیستی، بنظر بنده | هم در این گیرودار برادرم را از دست داده ام، | کسی و از چه پیچ وخمهایی گذشته. چه پس لااقل از آن برچسبهای بد به ما نچسبانید. | جمعه های سیاهی را در تهران و کرمان و و بنظر خیلی از ایرانیان که رنج کشیده زجر دیده اند چه از نظر فهمیدن و چه از بابا ما جمهوری میخواهیم. جمهورینی می شیراز و… شاهد بوده ایم تا به اینجا رسیده ایم سایر لحاظ، رادیو تلویزیون فعلی برنامه هایش خواهیم که اقلیتهای مذهبی هم حق و حقوق چه کشته ها داده ایم و آزادی را با چه بهای بمراتب خیلی خیلی بهتر و آزادتر اززمان داشته باشند. ما جمهوری اسلامی نمی خواهیم، | سنگینی به دست آورده ایم. و آقای علی نژاد رژیم طاغوتی و پسمانده رژیم طاغوتی یعنی | زیرا در جمهوری اسلامی که برایش کشته شما که فاش می گوئید و از گفته خـود بختیار میباشد. اصلا از شما می پرسم در داده ایم قتل عام مردم به دستورشخص بخصوصی | دلشاديد من مقاله شما را خواندم نه يك بار كداميك از سیستمهای دنیا چه امپریالیستی صادر میشود. شما را به خدا مردم نترسید، | بلکه چندمرتبه. صحبت از رسالت انقلابی ر چه سوسیالیستی و غیره اینهمه آزادی که بگذارید بازهم گشته بدهیم، چون ازاستبدادی | است که در يك سال، بیش از هفتاد هزار در سیستم کشورداری و سیاسی اسلامی است نجات پیدا کردیم ولی افتادیم توی دیکتاتوری، | نفر کشته داده (بنا به اعلامیه دانشجویان 9 هه ۱۰۱۰
حق انتخاب نداریم، حق گفتن واقعیت به برادر | نارضایتی ها هم افزوده است، از قبیل مبانی و خواهر خود نداریم، حق اعتراض نداریم، شدید در رادیو و تلویزیون، سانسور آن حق آزادی نداریم، اگر داریم فریاد اعتراض | در نشریات، محاکمه و اعدام غیرقانونی در خلق را بشنوید، حتـى فـردفـرد آن را که تن از نظامیان در خفا و پشت درهای بست وابسته خلق قهرمان ایرانند. درود بر آزادی بنویسید که تبلیغات رادیو و تلویز درود بر اندیشه، درود بر واقعیت. نامه ها نمی تواند واقعیات موجود و آنچه لازمه | سازد. کشور است را از نظر ما ملت ایران به انقلاب دیگری را ۴۔ بنویسید كه يك انقلاب دیگر پایه ریزی نکنید | پایه ریزی نکنید. دانشگاه تبریز) من نمیدانم که آیا مقاله روفيا شيرخان شما انتقاد از دولت بود یا تحريك افراد در سلام آقای سردبیرعزیز تهران مصور سنگر مهم انقلاب. امیدوارم در کارهایتان موفق باشید. این به مجله تهرانمصور نکند خدای ناکرده به قول همکارتان نظرم دومین نامه ای است که برای این مجله خواهشمند است با توجه به قانون شما از آن گروهی باشید که میخواهند عزیز مینویسم، ولی این نامه، نامه واقعی مطبوعات دستور فرمائید توضیح زیر دراولی | انقلاب را ماتیکی کنند، شما که میفرمائید من بعداز يك خانه تکانی روحی است و وافعا شماره آن مجله به چاپ برسد: دولت آقای بازرگان دولت ملی است، پس انتظار دارم که جزء به جزء نامه ام را درج در شماره ۸ سال سی وشش ج فرصت بدهید، به دولت ملی. سئوال فرمودید فرمایید. بدون مقدمه می گویم که مجلـه ۱۸ اسفند ۱۳۵۷ آن مجله درباره منزل آن که آیا باید به دین حضرت موسی در آمد، تهران مصور واقعا محشر است، شما وهمکاران | دکتر عباسعلی خلعتبری خبری سراپا باید بگویم نه، شما در مسلك خودتان هم روشنفکر و آگاه شما آنچنان در گفته هایشان ومجعول درج شده است که بدینوسیله می توانید انتقاد سازنده بکنید، نه انتقاد صادق و دنباله سبك خاصی هستند که انسان ر قویا تکذیب میشود و بهترین گو را به طرف خود جذب می کند اما مسائل مورد مجعول بودن خبر اینکه منزل از سوی بیائیم کمی صبر انقلابی خـود را نظر من که برای جلوگیری از طول سخن انتظامات کمیته مرکزی انقلاب اسلامی مور بیازمائیم و به قول آقای والا بیا تا گل با ذکر شماره به عرض می رسانم. بازدید قرار گرفته است و کمیته به کشان تحريك آميز. برافشانیم و… بیائیم تا بیش از هرچیز به خون شهیدانی که از دست داده ایم ارج نهیم و عزیز هدفشان را دنبال کنیم. ۱- آیت الله شریعتمداری مجتهـد هیجان انگیزی که آن مجله عنوان شده که این روزها به استشهاد گفته خودشان دست نیافته اند. با این حال برای اینکه مجوز که مشورتی با ایشان صورت نمی گیرد، در بودن این بهتان شگفت هرچه بیشتر روشی و شما ای تهران مصوريها! شما که مصاحبه اخیرشان با تلویزیون مطلبی راجع شود اطلاع میدهم که منزل برای بازدید به خاطر دوسلاحه شدن يك هفته انتشار خود به سرمایه داری میانه رو گفته اند که با کسب مجدد هر مقام صلاحیتدار و قانونی همیشد را تعطیل کردید تفنگ را به قول خودتان پوزش از ایشان می گویم که چنین روشی باز و آماده است. برای دشمن ولی قلم را برای هدف به کار | نمی تواند دوام یابد، و سرمایه داری دیگر ببرید و بشکند دستی که جز در راه هدفهای سرمایه های ملی را جذب خواهد کرد و تنها عالی انقلاب قلم بزند. عدالت واقعی برچیدن بساط سرمایه داری است. هادی رسولیان – دانش آموز ایران . … … ۲- بنویسید جمهوری اسلامی نمی اختناق و پریشانی و جنگ داخلی را در آیا آزادی فریاد را داریم که در تواند يك حكومت ملی و همیشگی باشد. از ببیند. جنبش فعلا دیو را رمانده و امکه خیابانها فریاد بکشیم و به برادران و خواهران | چریکهای فدائی خلق بنویسید که بیشترین ايجاد يك جامعه پاك را ایجاد کرده است را به خاطر نابودی رژیم از پایه دارا . به پاکی ـ که برای حکومت بهیچوجه – ۱۰۲ ه همسر دکتر عباسعلی خلطيور منظر خلعتبری خود بگوئیم که شماها زنجیرهای پوسیده ما سم را کنده و به دور انداخته و زنجیرهای جدید باشند و حق دخالت در حکومت را دارند، نیست ـ قدرت باید بخشید تا در پنجه و با قدرتی برای ما ارمغان آورده اید. آیا بنویسید که فرضا اصناف و بازاریان وجمعی گرگان نیفتد و در آن حل نشود. برد آزادی فریادی را داریم که بگوئیم شماها چند به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن جمهوری | به ثمر رسیدن این انقلاب، و رسیدن بهان مهره هایی را انتخاب کردید که اسرار آمیز اسلامی این نظام را پیروز کردند، اما نه تنها نقطه که گفتیم، همگان را ـ از رهبر انقلاب و وحشت انگیزند و بگوئیم که تبرهای تیز تری | این خواست و رایشان موقتی است، بلکه و پیرامونیان، دولت موقت، گروههای چه به دست جلادان داده اید، و بگوئیم که این بچه های آنها نمی توانند این نوع جمهوری را گروههای چریکی، حزبها و دستهها ومرد قبول کنند، زیرا آنها انسان قرن ۲۱ خواهند | ـ از زن و مرد – بایست راهی در پیش گیریم که بعضا تاکنون نگرفته ایم و کج رفته ایم. انقلاب بازی دو شطرنج باز است. چرا؟ ما را سربازان شطرنج خـود بود. کرده و ما را ارسیاه به سیاه برده و بالاخره به دور می اندازید، آقا ما حق شناخت نداریم، بازرگان نه تنها مشکل گشا نبوده، بلکه بر همه است، برای موفقیت جنبش خواهیم خواند. ۳- بنویسید که دولت انقلابی آقای در شماره آینده از راهی که پیش پای –
رمان ستیزن CITIZEN 13 12:382F QUARTZ CRYSTRON LC ی های گوید ساعت با رم را ترجیح میدید ساعتهای کوارتز مافوق طریف سیتی زن بازیسائیتی و وقت فوق العاده را درنظر بگیرید . وقتی شما میگوئید به ساعتی با آخرین مد نظر دارید پاسخ شما ساعتهای مچی کوارترسیتی زن ست کوارتز مولتی آلارم که چون جواهری زسـامیدرخشدوقـی از * کوارتز، مافوق ظریف * کوارتز غواص * کوارتز براسله کریستال دارد . سیتی زن های خاص برای شهروندان خاص سیتی زن – CITIZEN
میلیونها نفر در سراسر جهان خواننده آن باشند»، و به علت نبودن علاقه، پول و امکانات چاپ معطل ماند. چندین ده جلسه با حضور وزیران دربار، شورای انتشارات | شاهنشاهی، کتابخانه پهلوی، سازمان خدمات شاهنشاهی و… کتاب را از دربدری نجات | نداد و ماند و ماند تا نویسنده صوریاش نیز سرانجام به در بدری کشانده شد. درست در همان هنگام که کتابهای ممنوع الانتشار على شریعتی، جلال آل احمد، احمد شاملو، خسرو | روزبه، رضا براهنی، بیژن جزنی، چریکهای فدائی خلق و… به تیراژهای چندمیلیونی می رسید. رضاشاه. وپانصدمین سال بنیانگزاری شاهنشاهی، وهمین سال انقلاب شاه و ملت!، پنجاهمین سال سلطنت پهلوی و آخرین آنها صدمین زادروز | در حالی که گزارشهای ساواک برای | شاه مدام پربر رگتر میشود، اما از | سلام نوروزی سفر سالانه به عشرتکده کیش، تهران را خالی از شاه و اطرافیانش می کند، | در همان حال در قم و تبریز، مشهد و تهران | و… خبرهاییست، درزندان اما شادمانیست، | چون آشکارست که رژیم دارد پوست می اندازد. زندانبانان مهربان تر شده اند، زندان | بند ۲ (سیاسی) را موکت کرده اند و میز بينك پونگ آورده اند. گزارشها محرمانه وخیلی محرمانه برای شاه و نوکران خاص او در دولت، حکایت از آن دارد که بهار بیحادثه نگذشته است. شاه با اکراه لزوم تغییراتی را به دور و بریها یادآور میشود، ولی جدی نمی گیرد. تابستان سخت برای شاه آغـاز میشود. تمام مثلا تدابیر کابینهی | آموزگار، به جایی نرسیده و در حد تثبیت قیمت زمین باقی مانده، رژیم، یکجا امکان مخالف خوانیهایی را در مجلس و اینجا و آنجا فراهم می آورد، یا جلوگیری نمی کند – یکجا «آموزگار» را کیش میدهد تا از وجود و پایداری حزب وزیری در اتاقش به روزنامه نگارانی | درباری – امکان آنرا می یابد، تا علاوه بر رستاخیز ملت ایران – آخرین طرح مشعشع که هشدار میدهند می گوید: مساله فقط معاونت وزارت دربار و دهها شغل دیگر، | شاه برای سیستم حکومتی و برای جمع اوست (با دست اشاره به عکس بزرگشاه، کتابخانه یی نیز با عنوان «کتابخانه پهلوی» | کردن مردم و مقابله با سکوت و بی تفاوتی بالای سرش می کند). تدارك ببيند، تا تنور جاه طلبیهای شاه را باد | ۲۵ ساله دفاع کند. شاه و نخست وزیرش و برای کسی قابل تصور نیست که این بزند، میلیاردها ریال پول از حساب نفت، وزیرانش کلافه شده اند. تابستان گرمی وزیر نیمه دوم سال را در زندان خواهد بود. به حساب شفا ریخته میشود، تا به دستیاری | است با پذیرایی از رهبر چین قرار است، رئیس دفتر شاه که از اواخر سال | پسرش و نویسندگان و مترجمان و آرشیتکت | به پایان برسد. شاه قصد بهره برداری از این پیش از آن، خود یکی از نمایشهای نگرانی های خودفروخته که همواره آماده چنین | سفر را دارد. اما… سفرش به کشورهای شاه را رهبری می کند و با جلسات کمیسیون | مواردی هستند، تا از جنون ارباب و فرصت | شرقی اروپا را به بهانه بیماری بهم میزند و شاهنشاهی، قصد جلوگیری از فساد را به نفع | طلبی اطرافیان سهمی ببرند، سازمان عريض | به «فرصتی مناسب، که هرگز دست نمی دهد، شاه دارد؛ به این قلم که رفتن به جلسه ر طویل تازه یی تدارك ببيند. مصاحبه مطبوعاتی شاه را منوط به داشتن اما «بسوی تمدن بزرگ از آن در تهران شایع است که شاه دکتر آزادی عمل برای طرح سئوالهایی درباره | دوتای اولی سرنوشت غم انگیزتری دارد، چرا | امینی را به نخست وزیری می رساند و اومجلس ناآرامیها می کند، با تغیر می گوید: چرا که خود نیز در مفهوم از آنها مسخره تر | را منحل می کند و، امینی خودنیز بدش نمی- جدی گرفته اید. اعلیحضرت خودشان این است! آید و شرایطی را پیش می کشد، اما شاه نمایشها را کارگردانی می کنند، هر وقت کتابی که هویدا، به عنوان وزیر | مایل به دادن آن امتیازات نیست، از جمله بخواهند، خودشان جمعش می می کنند!». دربار شاه در آخرین روزهای سال ۵۶ آنرا | آزاد شدن فعالیت جبهه ملی را صلاح نمی- اطرافیان آرزوهای خود را به عنوان واقعیات به بشریت هدیه می کند و بزرگترین اثر | داندا بر زبان می آورند. مخالفان رژیم در داخل قرن در همهی زبانهای عالم میخواند» ـ در نوارهای سخنرانی دکتر یزدی در تهران و خارج کشور متشکل میشوند، رژیم به حالی که خود آنرا نمی خواند و هر شب | فراوان است در قم اعلامیه هایی از سوی تعلق دلخوش است، ساواك مطبوعات را مجبور رمانهای پلیسی را به آن ترجیح میدهد!. مرجع تقلید تبعیدشده شیعیان جهان این دست کرده است تا کتاب آخر شاه «بسوی تمدن کتابی که می رود تا مفهوم من در آوردی | و آن دست می گردد، مردم کفنها را آماده موکول می کند! بزرگ را چاپ کنند. «تمدن بزرگ» را که سرانجام نیز پس از کنند. 9 «بسوی تمدن بزرگه، آخرین ۴ سال که از اختراع آن می گذرد شاه نشانه های جنون است. پیش از آن | نمیتواند تعریفش کند، شرح دهد. چاپ «انقلاب سفید» و «ماموریت برای نشد! جالب است و باور کردنی نیست. بله، وطنم» را شجاع الدین شفا نوشته چندین نسخه از کتاب چاپ شد تا به قول به لیاقت و شایستگی شما داریم، و شاه به نام خود چاپ کرده است وصله يك نشریه رستاخیزی «در يك ماه نایاب ما پهلوی شاهنشاه آریامهر شما را از این این کار درخشان! شفا ـ بنیانگذار ادبیات شود و به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه گردد | تاریخ به نخست وزیری منصوب می کنیم تا…. سرانجام برگ برنده شاه! رو میشود: جناب مهندس جعفر شریف امامی «نظر به اطمینانی که

حمایت شما از روزنامه‌های ایرانی ضمن دسترسی به نسخه‌ی کامل نشریات، ضامن بقا و تداوم تلاش ماست.
Become a patron at Patreon!