COLLECTION Cr هفته نامه کنونی اش مسالمت آمیز را بازک د آوریم. چارچوب اخلاقی خاص آنرا . انقلاب درخشان و شجاعانه برخوردار بود. اما ما مملکت فکر صادقانه و از پیش ساخته ای را را همراه با ء و شنود انقلاب شماره ۱۰ ریال ۲۹ لا مسائل جدی انقلاب ونگرانیها؟ نویسنده: علی اصغر حاج سید جوادی بر روزنامه ها و رادیوتلویزیون است که خرابه باید همه چیز از نو و درقالبی تازه و مسائل و مشکلات دوران انقلاب و دگرگونی را انقلابی یعنی هماهنگ با مصالح مردم ساخته بطور بسیار جدی و بیغرضانه موردبحث قرار شود. دولت موقت انقلاب هیچگاه آمادگی – دهند. از مردم عادی گرفته تا روشنفکران و ساختن یک چنین سازمانی را در زمانی کوتاه استادان دانشگاه و صاحبان مشاغل و حرفه ها ندارد حتی دولت بعداز انتخابات نیز نمیتواند همه سطوح در این گفت و گوها شرکت کنند، جوابگوی همه انتظارات و توقعات مردم در شرکت برای جستن راه حل ها و برای رسیدن هموارکردن مشکلات ناشی از سالها فساد و بقیه در صفحه ۵ به بهترین و سریعترین طرق اتحاد و همبستگی در نه بمنظور درگیریهای خصومت آمیز. ستورز چهره زیبای انقلاب را خراب نکنیم و مشکلات وصول به این پیروزی را آسان از یاد نبریم تن دادن به زندگی روزانه گذشته که سرشار از بی تفاوتی و سکوت بود و یا شرایط انتخاب همکار رویاروئی خصمانه را بصورت شیوه روزانه این روزها هر روزنامه را که نگاه می کنی فلان کس را انتخاب کردی و بهمان کس رانه انتقادات برای زندگی درآوردن کار انقلاب ما را بسامان نمی سراپا انتقاد است به دولت. لبه تیز این حمله ها اولین مساله ای که و انتقادها متوجه همکاران نخست وزیر است شنوندگان و خوانندگانش مطرح می شود. نحوه بقیه در صفحه ۷ رساند. مسئله زندگی را در گذاریب و به مهندس بازرگان خرده می گیرند که چرا مصدق زنده است یاد دکتر محمد مصدق را گرامی داریم که مظهر مبارزه ضد استبدادی و ضد استعماری در سراسر حیات خود بود. در همین شماره مطلبی را نقل کرده ایم از بیان موضع او در برابر استعمار و قراردادهای استعماری با عنوان «دین و دولت» که از دوران جوانی اوست و زمانی که استبداد رضا خانی هنوز در تمام زوایای جامعه ریشه ندوانیده بود. استبداد رضا خان صدای مصدق را در دوران حکومت خود چون بسیاری صداهای دیگر خاموش کرد، ولی مصدق در کنج انزوای خود آتشی را که در سینه داشت زیر خاکستر بقیه در صفحه ۶
صفحه ۲ آینده روشنفکران روشنفکران به مافیا کی جای ایشان نظامی ها بردند که اکنون هفده سالی است مسند هر کارند و حتی ناظر بر اعمال آن دسته کثیر از روشنفکرانند که به نظارت سانسور به میان گود رفته اند. اماجه آن در چاه رفته ها و چه این به میان کود رفته ها، چه آنهاکه معرف حداقـل روشنفکری و چه آنها که حداکثرش را بیان می کنند، مشخصاتی واحد دارند و در جلال آل احمد حساب آمد، اما به علت قضایای بعدی و سکوت اجباری، علاوه بر این ها حکومت ورل خرابکار دو جانبه جز این چیست؟ وضعی بسر می برند که می شمارم:۔ کودتای ۱۲۹۹ و دیگر اتفاقات چهل و چند های ما در اختلاف میان روشنفکر و رهبران یک حزب از احزاب وابسته به جبهه ۱ – روشنفکر ایرانی وارث بدآموزی ساله اخیر آن واقعه بزرگترین نشانه شکست روحانی حتی رل یک خرابکار دو جانبه را ملی را گرفته اند و محاکمه می کنند و در های صدر مشروطه است یعنی وارث مشروطیت هم از آب در آمد. و در عین حال هم بازی می کنند. از طرفی با سانسور ادعانامه ایشان، ایشان را به ایجاد اختلاف آموزش های روشنفکران قرون ۱۸ بزرگترین علامت شکست روشنفکران. گذاشتن روشنفکر او را به پزمردگی و در داخل جبهه ملی هم محکوم می کنند! و متروپل که اگر در حوزه ممالک مستعمره چون اگر بپذیریم که در نهضت مشروطه انحطاط وانزوا می کشانند تا دست آخر به اکنون مثال دیگر: دار پذیرفته بود، در حوزه ممالک مستعمره فکر و اندیشه را روشنفکر غربزده داده بود و مزدوری راضی شود و از طرف دیگر با می دانیم که مطبوعات به نظارت · نمی توانست و نمی تواند پذیرفته باشد. تا حرکت اجتماعی را روحانیت برانگیخت، و تشویق غربزدگی و موضع گیریهای در سانسور منتشر میشود. اما به هر صورت روشنفکر ایرانی متوجه نشود که در یک چون آن حرکت بزرگتر و مفروض اجتماعی مقابل مذهب، بدبینی روحانیان را نسبت به همین مطبوعات سانسور شده نیز حاصل حوزه استعماری اولین آموزش او باید که بایست حاصل مشروطیت می برد در روشنفکران می افزایند. و از طرف دیگر با کار مغز و شعور آن دسته از روشنفکران موضع گرفتن در مقابل استعمار باشد، اثری عمل به دست نیامد ـ یعنی که طبقه جدیدی سخت گیری نسبت به روحانیت روز به است که به مزدوری حکومت تن در داده اند. بروجود او مترتب نیست. جایگزین طبقه حاکم وقت نشد – یعنی که روز دست او را از دنیا بیشتر کوتاه همین مطبوعات در سال ۱۳۴۲ به مناسبت و درست به همین دلیل است که بورژوازی تازه پای ملی در عمل دست می کنند و ایشان را بیشتر از پیش در دنیای جانشینی پاپ رم هر کدام دست کم در روشنفکر ایرانی هنوز از جمع خلایق بریده نشانده اشرافیت ماند که خود دست نشانده کینه و حقدو عقاید قرون وسطایی فرو شماره و در هر شماره دست کم میان ۵۰۰ تا است. دستی به مردم ندارد. و ناچار خود او کودتا شده بود و ناچار چون نهضت می برند و چون گردش امر دستگاههای ۱۵۰۰ کلمه (بدقت حساب کردم) مقاله و هم در بند مردم نیست. به مسائلی می اندیشد مشروطه ابتر ماند، به این مناسبت هر دو فرهنگی و تبلیغاتی و انتشاراتی حکومت خبر و تفسیر نوشتند. آن هم با چه عکس ها و که محلی نیست؛ وارداتی است و تا عامل ذهنی و اجتماعی نهضت مشروطه با های ما به دست روشنفکران مزدور است، تفصیلاتی. و همه ترجمه از مطبوعات روشنفکر ایرانی با مسائل محلی محیط شکست مواجه شد و به ناکامی رسید. و کار به آنجا می کشد که روحانیت تنها فرنگی و آمریکایی. و این واقعه درست در بومی خود آشنا نشود و گشاینده مشکلات درست از دوره کودتا به بعد است که هم دشمن خود، روشنفکر را می بینید. نه روزهایی بود که . ، خمینی مرجع عالم بومی نشود وضع از همین قرار است که روشنفکری و هم روحانیت از معر که خارج حکومت را. تشیع را از این سوراخ به آن سوراخ تبعید هست. میشوند. به جای روشنفکری، آن بازیها اجازه بدهید به اثبات این وضعیت می کردند و هیچیک از همین مطبوعات نه ۳ – روشنفکر ایرانی می خواهد عین نشست که پیش از این بر شمریم و به جای یکی دو مثال بیاورم. اولی از ادعانامه تنها در این باب حتی دو کلمه خیر ندادند، سرمشق های اصلی روشنفکری ابزار روحانیت، غربزدگی. و جای خالی این هر دو دادستان ارتش (سرهنگ فخر مدرس) بر بلکه حتی در ایام پیش از آن و به مناسبت دموکراسی باشد؛ اما به دلایل پیش در قدرت اجتماعی را نظامیان پر کردند. که علیه نهضت آزادی ایران که محاکمه سران مرگ حضرت بروجردی و چگونگی محیطی بسر می برد که در آن از دموکراسی هنوز پر کرده دارند. چون اکثریت مردم آن در اواخر سال ۱۳۴۲ در پادگان عشرت جانشینی حضرت خمینی نیز کوچکترین خبری نیست. محیطی که در غیاب جماعت مملکت که هم بی سواد هم ناچار مذهبی آباد رخ داد. در سر لوحه این ادعانامه که خبری نداشتند. کثیر خوانندگان و اثر پذیرندگان از بودند و عقایدشان در اختیار منبر و محراب یک جماعت یازده نفره از روشنفکران و این نقش خرابکار دو جانبه که حکومت روشنفکری، دست بالا او را به عمله دستگاه بود و وجدان ایشان را روحانیت می ساخت و روحانی را به از ۱۰ سال تا ۲ سال زندان بازی می کند درست شباهت دارد به تخریب سانسور حکومتی بدل کند. این و می سازد، یکسره هم از روشنفکران بریده محکوم کرد چنین آمده: دو جانبه ای که حزب توده می کرد. از طرفی نیز همچنان باقی خواهد بود تا وقتی که ماندند و هم از روحانیت، چرا که وسیله … آقای مهندس بازرگان و همفکران و حکومت را می کوبید به عنوان نماینده طبقه روشنفکر بداند در یک حوزه استعما دسترسی به آراء روشنفکران را نداشتند و طرفداران وی همزمان با فعالیت در نهضت حاکم (و قدرتش در همین بود و به همین جای او در رابطه میان حکومت و مردم کجا سخت گیری حکومت نسبت به روحانیت اثر مقاومت ملی، در خارج از کادر نهضت نیز دلیل توسعه می یافت و از طرف دیگر هر است. این دسته را نیز بر ذهن مردم کاست. و در فعالیت هایی داشتند، ولی فعالیت ها در نهضت فکری و ایمانی دیگر را می کوبید به این ترتیب روشنفکر ایرانی چنین فضای خالی ذهنی بود که رادیو وارد لوای انجمن های مختلف اسلامی نظیر (وضعفش در این بود و علت شکستش نیز). هنوز یک آدم بی ریشه است و ناچار میدان شد با پشتوانه حکومت خودکامه و انجمن اسلامی دانشجویان و معلمین پس یعنی هم باهر گونه نظم حکومتی طفیلی است. و حکومت هانیز به ازای – نظامی. وگرچه ده دوازده سالی (از ۱۳۲۰ تا صورت می گرفت و تحت پوشش تشکیل مخالف بود و باهرگونه نظم فکری غیر از که ازار دیده اند ۱۳۳۲) مجال مجددی هم برای روشنفکران جلسات مذهبی سعی داشتند که آنچه . تبلیغ می کرد و به جای اشرافیت دروغینی که بر مبنای : و هم برای روحانیت پیدا شد که اثری در پراکندگی هوا طرفداران اجتماع بگذارند اما به علت اختلافات جلوگیری مهندس بازرگان ضمن به استالین پرستی معروف شد و حتی با دلزده داخلی و معارضه های خصوصی جبهه ملی، پیوسته سوسیالیسم رابطه ای نداشت. کرمی ایشان حکمفرما : نظم فکری واحدی را تبلیغ می رف بنا شده در شرکت مبارز حزب اراده ملی تمام ایران نیز و تا جانشین رفاهی ما با مدعیات روشنفکر نست و روشنفکری و در ه ایشان که : از مع المشاغل ای خود را S روط F ارشان – S SAN
در نهم ژانویه ۱۸۹۰ میلادی «کورت توخلسکی یکی از مشهورترین طنز نویسان سه دهه اول قرن ما در برلن تولد یافت. او همانند هموطنش هانیرشس هاینه، . پیش از آنکه بکار نویسندگی بپردازد در رشته حقوق تحصیل کرد. همچون او پس از تحصیل بکار بانکداری – پرداخت و باز چون هاینه ابتدا پاریس را برای سکونت | انتخاب کرد. سلام آمده تو هم از من سئوال هایی داری و میخواهی چیزهایی از دوران من بلانی: مثلا جامعه ملل یا پان اروپا؟. انسانها پاسخ همه مشکلات را میدهند بلکه مشکلات را بکناری میگذارند؟ میفهمی چی میگم؟ البته که شما برای کارهای روزانه تان هرکدام ۳۰۰ تا ماشین کوچک و بزرگ در اختیار دارین با اینهمه میدونم که شما هم غرق در مشکلات هستین و درست به اندازه ما اکورت توخولسکی پیش از آنکه آلمان زیر چکمه سربازان نازی بلرزد به اجبار کشورش را ترک گفت و بسال ۱۹۳۵ در گوشه عزلت احمق و یا زرنگ تشریف دارین. درست به اندازه ما! از زمان ما چیزی برای شما باقیمانده است؟ . و در کشور غریبی، در شهر هینداس سوئد دیده از جهان تاسف در ایران نااشنا مانده است ترجمه قطعه زیر را، از بمغزت فشار نیاور در یاد گرفته های مدرسه ات جستجو بر بست. کالبدش را در یک روز سرد زمستانی، دسامبر، کتاب «بین دیروز و فردا»، بنظر خوانندگان عزیز میرسانیم. مکن، لابد چیزهایی اتفاقا باقی است، چیزهای بی اهمیت نه سلام به اینده آنچه که بزرگ و مهم باشد. حس میکنم گفتگو با من برایت خیلی کسل کننده باشد. میدانی چرا؟ . از روی تصادف و اتفاق سری به کتابخانه ات میزنی درست مثل اینکه من را مجبور کنند با یکی از سربازان جنگ ساله قرن قبل صحبت کنم از خودم برایت بگویم. خیلی متعجبم، تو لباسی نو پوشیده ای که برش آن با من خیلی کوته بین هستم درست مثل همشهریهایم من حتى برفراز تپه ای که از پیش خود برگزیده بود. بخاک سپردند. در زیر درختان زبان گنجشک همانجا که او در آخرین سالهای زندگی پر تلاطم و پر بارش آخرین داستانهای خواننده عزیز سال ۱۹۸۵ «روزهای قشنگ یک تابستان» را نگاشته بود توخلسکی تنها یک طنزنویس ساده نبود، او منتقد اجتماع و این کتاب را بدست میگیری. سلام، صبح بخير. شجاعی نیز بود که حتی برای ادامه مبارزه با رژیم خود غربت نیز با قریحه و فکرش در خدمت مردم و ملت خویش نمیخونه؟ کامه ناشیستها، فدایی وطن نیز کرد و حتی در گوشه لباس من خیلی تفاوت دارد. مثل اینکه فکر ما هم با هم نمیتونم بیشتر از آنچه صحبت روز دوران من است با تو باقی ماند چیزی بگم. مثلا در این قبیل که: من وقت نوشتن سه بار شروع میکنم و هر بار «ما همدیگر را خوب درک میکنیم زیرا تو هم مثل من از توخلسکی، مبارز جمهوری و ایمار و سوسیالیست معتقدی موضوعی دیگر و همیشه مجبورم که آن را رها کنم…. مثل زبده روشنفکران هستی؟ که هرگز دست از پیکار علیه اهریمنان و بدنامان اینکه ما همدیگر را نمی فهمیم. میخانههای باواریا که حالا به حکومت رسیده بودند، عزیزم راستی میدونی؟ تو هم گویا مثل من آدم من قد كوتاهم. انقدر مشغول کار روزانه ام که گذشت معمولی باشی. مثلا اگر من برایت از بسیمارک بیست برنداشت. او با نامهای مستعار چون پترپانتر، تئوبالدتیگر زمان را نمی بینم. تا خرخره در زمان حاضر غرق شده ام، مارک کنم، حتما سرت را میخوارونی…. این دیگه کیه؟ و چند نام دیگر با مجلات هفتگی همکاری کرد و برای تاتر . جلوتر از نوک بینی ام را هم نمی بینم…. «آها میدونستم کا نمایشنامه نوشت و هم او بود که با کارل اسسی پتسکی، مسخره ام میکنی. و من که الان به این صحنه فکر میکنم، خنده ام میگیره. آخه این روزها مردم از جاودانی بودن خاطره این جناب مطمئن برنده جایزه نوبل ادبیات که زندان ناسیونال در که در من می بینی بنظرت کهنه و قدیمی است: هستند و تو اصلا باورت نمیشه که وقتی همشهری هام اسم و سوسیالیستهای جنایتکار آلمان زندگی اش خاتمه یافت، سبک نگارشم، دستور زبانم و آخر سر قد و قواره ام….. او را می شنوند چه بادی به غبغب خود می اندازند. چند سالی همکاری داشت. . اوه… روی شونه هام نزن، اینکار رو دوست ندارم، بی بابا ولش کن: «آخه تو که وقت نداری، حالام که و توخلسکی علاوه بر طنز قوی از استعداد سرشاری در نتیجه میخوام بتر حالی کنم که ما چگونه زندگی کردیم و میخوای بری صبحانه بخوری». باز هم سلام: حالا که تو این نوشته را میخونی لابد کاغنش زرد شده، مثل رنگ دندانهای قاضیهای لابد صدای من ارزان و بی رمق در فضا می پیچد. دادگستری اینجا. کسور بنظرم میرس سرودن شعر برخوردار بود مزدورمان رژیم هیتاری، کتابها، راه و رسممان چی بود….. نوشته ها و پیشهای توخلسکی را در سال ۱۹۳۳ در مقابل هیچی بابا… هیچی دانشگاه برلن به آتش کشیدند و نشان دادند که چگونه مشتی فرهنگه دستهای جنایتکار میتواند در رفهایی چون کانت و هگل و شاعرانی چون گوته و همشهری هام چی مهم است؟ «بذار برات بگم.. نمایشی از بربریت و جنایت را برروی صحنه رمان از تجربه های هواپیما داشته باشه! چرا از این چیزا که برایت تعریف نداشتیم خندهات گرفته؟ بخاطر تو بمن میخندی. میدونی برای پرو خدا بهمرات. راستی شما هم بهمین اسم او را صدا میکنین؟ مثل اینکه ما آدمهای معمولی دیگه چیزی برای شب اول یک نمایش، شهر ژنو، جناب توماس مان، گفتن بهم نداریم. زیر پای گردن کلفتها که له شده ایم و یک جزیره فازی برروی اقیانوس که محلی برای فرود شکل و شمایلی برامون باقی نمانده محتواهم که از اول ، میخوام باهات خدا حافظی کنم. بروحالا، «اما باید از تو شما هم بهتر از ما و رفتگان خاک نیستید درست مثل ه نیستم. راستی یادت نرود که نه یک مثقال زیاد نه یک مثقال کم. شوند تا انقلاب یاد داره و چرا انقدر گرد و خاک میکنی که بذار اینم بهت بگم»: از پشت آن . جا دارد که مبارزین انقلاب تلخ ملتهای دیگر همچون جمهوری و ایماره دستخوش یک ترانه برای شناساندن بیشتر آزادی شجاع، که با کمال بقیه از صفحه ۸ و را 404 اصل اندیشانه، بدست آورند و نوشدارو از فاجعه نقاله
اختناق رژیم گذشته باشد. اما آنچه دولت موقت انقلاب باید انجام دهد گشودن زمینه گفت و شنود درسطح ملی و مملکتی برای همه طبقات و همه گروههاست. دراین گونه برخوردها قبل ازهرچیز ریشه مسائل و مشکلات گشوده می شود و سپس راه حل مسائل به بحث گذاشته شده و خطوط کلی آن درسطح مملکتی مشخص می گردد و مهمتر آنکه منطق گروهها و طبقات مردم در رابطه با مسائل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی نمایان می گردد و صحت و سقم آنها معیارهای علمی و فنی و در چارچوب امکانات بمانند. در و در سنگر های خود تا پیروزی نهائی باقی کردن آنها نیست، اگر هویت همکاریهای شود؛ چهارچوب اخلاقی و معنوی رفتار و همکاران سابق مطبوعاتی من بر دیگران کردار ما نباید اصول فطری و طبیعی آزادی را برای این گونه آدمها پیروزی نهایی مجهول است برمن مجهول نیست، اما گذشته نابود کند. کنونی جامعه معلوم می شود. بدون تردید هیچ گروه و فردی نمیتواند نماینده و شاخص درچیست؟. درگرفتن پست و مقامی تازه یعنی ها را میتوان با نمود اصالت اخلاقی در دوران بعنوان مثال اخلاق انقلابی ایجاب می کند همه راه حل ها و شیوه های نظری و عملی آن حق السکوت بخاطر بیشرمی و وقاحت ذاتی و بحرانی کنونی به طاق فراموشی سپرد، کسانی که خواهران و دختران ما به سادگی و بی باشد. جامعه احتیاج به نظام و سیستمی دارد که یا اخلال و تخریب و ایجاد تفرقه و نفاق برای که با حقوق ها و مزایای گزاف ازقبل قلم در آلایشی و پرهیز از افراط در آرایش و مهمترین خصوصیت آن دگرگون کردن روابط بازگرداندن اوضاع بحال سابق؟. ظالمانه اجتماعی و اقتصادی کنونی است. و این یک سری سکه است و آنسوی مسیر منطقی انتقادی را که حق مردم است . به طبیعت فطری تقوا و پرهیز از : دوران گذشته ارتزاق می کردند حق ندارند خودنمایی روی آورند؛ ساده گرانی و بازگشت دراین سیستم از آموزش و مالیاتها گرفته تا سکه نیز قابل تامل است و کسی درکوچه از بسوی مجراهای مسموم بکشانند و از اینطریق نمایش های جواز فنایی مسائل مربوط به امنیت و نظم و دفاع و تولید من می خواست که درباره اعمال کمیته های رضایتی کاذب برای وجدان ناآرام خود فراهم مصرفی است با اخلاق انقلابی و صنعتی و کشاورزی و اشتغال باید بصورتی انقلاب در شهرستانها تذکری به مقامات مربوط کنند. این گونه اخلاق کاذب انقلابی جز ایجاد اخلاقی انسانی تناقض دارد، وقتی نهادهای – انقلابی و دور از استثمار و بهره کشی و ایجاد بدهم زیرا آنها نیز در کار خود کورکورانه و با تفرقه و نفاق و کاشتن تخم شک و تردید در فاسد و روابط ناسالم اجتماعی دگرگون امتیازات مالی و اجتماعی برای افراد و اعمال تعصب و انجام اقدامات نامعقول مردم مردم نتیجه ای ندارد و که دوجدان بیدار شود همه ، مظاهر اجتماعی و اقتصادی فاسد گروههای معدود تنظیم گردد. در این میان باید به را به نارضایتی می کشانند. این طبیعی است : انسانی راضی نمی شود که اینگونه خون نیز باید از بین برود. طبیعت انقلابی است این نکته توجه داشت که همه انتقادها و همه روند انقلاب مردم ایران در آغاز راه است و هزاران شهید هزاران زندانی و هزاران که هدف آن آزادی و رهایی از هرگونه فساد نارضایتی هایی که در مطبوعات و درگفت و بهیچوجه نمیتوان به عنوان ضرورت نظم و مجروح را به بازی بگیرد و از این رهگذر در ناشی از سرمایه داری فاسد است گوی محافل و مجامع از دولت می شود امنیت مردم را به سکوت و خاموشی و تسلیم منجلابی از دروغ و ریاکاری برای خود چهره اما این پرهیز و خودداری از افراط و انتقاداتی اصیل و یا مبتنی برآگاهی از موقف وادار کرد، اما اگر ما خواهان نظم و امنیت انقلابی بسازد. پلیدی باید در قالب یک نظام آموزشی و بحرانی کنونی نیست. کسانی که وابسته به قبرستانی رژیم فاسد گذشته نیستم طبعا به نظم این چنین افراد گناهشان بسیار بیشتر از پرورشی صحیح و هماهنگ با شرایط زمان رژیم سابق بودند و از امتیازات آن برخوردار و امنیت انقلابی سخت محتاجیم. فلان افسرجوانی است که اکنون درشکم ارتش اعمال شود و بهیچوجه نباید همراه بازور و میشدند، افرادی که عادت به کار منظم تولیدی نظم و امنیت انقلابی یعنی ایجاد یک رژیم موردحمله و تحقیر همین گونه افراد در تهدید و در زیر پوشش ضوابط اسلامی انجام نداشتند و در رژیم سابق به کارنکردن و سنتز و برایند منطقی بین مصلحت اکثریت مطبوعات قرار می گیرد. . گیرد باسم کمیته انقلاب نباید یک تحول استفاده از مزایا و پاداش بعنوان حق السکوت محرومین جامعه و شیوه های مدیریت و رهبری ” با این گونه فریبکاریهاست که میتوان ضروری اجتماعی را بدور از شیوه های فساد و اختناق عادت کرده بودند، کسانی که با انقلاب. در جوانها روحیه ای بوجود آورد که خواهان منطقی آن بازور و تهدید خواندن چند جلد کتاب انقلابی اکنون به چیزی این سنتز را باید با تشکیل شوراهای نظمی شوند که نه در زمین و نه درهیچ سیاره ای بحث در این مسائل از وظایف رادیو و جز تخریب همه چیز راضی نمیشوند، کسانی مشورتی و بحث و گفت و گو بین همه از کائنات وجود خارجی دارد. تلویزیون و مطبوعات است، گشودن مسائل که نجات خود را از سوابق آلوده گذشته شان در گروههای اجتماعی بوجود آورد و با طرح یعنی اداره دانشگاه بدست دربان پیچیده کنونی انقلاب و بحران و همآهنگ تمسک به نمایش های افراطی انقلابی می مسائل و مشکلات دوران کنونی بوسیله دانشگاه. این رویای زیبایی از نمای یک کردن خواست ها و گرایش های گروهی دانند طبعا در هرج و مرج فکری کنونی بستر استادان و روشنفکران و کارشناسان جامه بی طبقه است که نقط میتوان با تزریق فردی با مجموع ضرورتهایی که باید در خدمت مناسبی برای مخالف خوانی و چپ نمانی امور اجتماعی و اقتصادی در مطبوعات و در چنین تبلیغات مسمومی درذهن ساده و نقش حفظ انقلاب قرار گیرد مسئله ای بدست آورده اند، یکی از دوستان می گفت رادیو و تلویزیون مردم را با حقایق اوضاع آشنا پذیر . آنها بوجود آورد. حتی اعتراضی با احساس باید جای خاص خود را در مطبوعات و فت انسانی با پیشداوری رادیو و تلویزیون بدست آورد مهم حیاتی است رجلوی دانشگاه ناظر گفت و گوی یک جوان کرد و حدود منطقی خواست های آنها را با بیست ساله با یکی از نگهبانان دانشگاه بودم دیدی علمی و انقلابی تعیین کرد و همچنین که جوان با لحنی خشن به او می گفت ما رئیس اعمال دولت و انتصابات آن را با بی غرضی و موقت دانشگاه را قبول نداریم و حکم اعدام او دیدی انتقادی مورد بررسی قرار داد. اینکه انسان طرف گفت را صادر کرده ایم می دانی برای چه؟ برای و زمینه راهنمایی مسئولان و وزرا را اینکه تو و امثال تو را بریاست دانشگاه ازاینطریق فراهم نمود؟ برسانیم!!. جوانی بیست ساله می خواهد اداره در فضایی بسته و مسدود و غیرقابل نفوذ دانشگاه را بدست دربان دانشگاه بسپارد. نمیتوان رابطه متقابل بین رهبری و و استادی از اساتید دانشگاه – بوجود آورد. گفت دولت و مردم و گروههای یکی از دانشجویان درکار مشارکت درامور مطبوعات نمیتوانند با شکل کنونی ادعا آموزشی و مدیریت دانشکده تا جایی پیش می کنند که رسالت واقعی خود را در خدمت به رفت که می گفت ازاین پس ما باید کتابهای انقلاب انجام می دهند. انتشار نظریات مخالف سرشار رسی را خودمان انتخاب کنم. خوب باد بمنظور بدار و نمایش استان اينقدر قدرت و تشخیص علمی از چهره انقلابی بنظر ما دارای هیچگونه برسی خود دارد چرا خود بجای صداقت و اصالت انقلاب استادی هیچیک از مطبوعات کنونی نمیتوانند کارمندان وزارت کار ادعا کنند که در رژیم گذشته با سکوت و تسلیم باشه کارمندان آقانی که تا به حقوق و مزایای شغلی وسیله تبلیغاتی رژیم و فاسد و استتار جنایات و فساد آن – پر اگر حقیقت ایست ایک با INTE مسائل جدی انقلاب بقیه از صفحه ۱ 5 BU 9 ve wit بداند و در فضایی در مطبوعات کرار مسائل بکت راحت بحث انتقادی مربوط به اوضاع را همچون جنبه تصر باشیت بر راد S. و کردار ارزان کنوه خاش تان در مطبوعات باید رفتار
در زندگی خود و خانواده خود لمس تازه ای از آگاهی و تجربه برای مقاومت نکرده اند. هرچه بیشتر در برابر عوامل ضد انقلاب و اما ما سالها در سایه این وحشت و توطئه های آنان در میان آنها بوجود می تهدید زندگی کرده ایم و ما از ریشه هایی آورد که آنها در تاروپود روابط اداری و سازمانی نیروهای ضد انقلاب تنها نیروهای ایران تنیده اند آگاهی داریم و ما می دانیم وابسته به رژیم استبدادی و برخاسته از که اگر دست آنها برای همیشه قطع نشود رژیم استبدادی نیستند بلکه گروهها و . نویسنده: علی اصغر حاج سید جوادی طمع بازگشت آنها بر این خوان یغمایی که افرادی که منافعشان با روند تکامل انقلابی بدور آن نشسته بودند هرگز قطع نخواهد شد. متضاد است دیر یا زود بدشمنی و خصومت بنابراین ستون فقرات قدرت ارتجاعی با انقلاب برمی خیزند و بمواضع خاص و فاصله ای که بین قدرت و اعمال در بخشنامه های انقلابی خود حامل حثیت فاسد و استبدادی رژیم باید هرچه سریعتر سیاسی خود در جهت کند کردن هرچه بیشتر قدرت کمیته های انقلابی که از سوی همه نویسندگان این کشور باشد. ر قاطعانه تر در اهرمهای قدرت خرد و نابود آهنگ اجتماعی و اقتصادی انقلاب بازمی روحانیون اداره می شود با واحدهای دولتی اندکی شجاعت و صداقت و صراحت شود، کسانی با گذشته مشکوک خود نباید گردند. از اینجهت است که نباید از مواضع باید هرچه زودتر برداشته شود و بطور کلی نه انقلابی بلکه انسانی و نه انسان در حرکات مذهبی و یا انقلابی بمصادر اعتقاد اسلامی ابزار و وسیله ای برای این این کمیته ها برای جلوگیری از اعمال فردی سوسیالیست یا مارکسیست بلکه حتی قدرت بازگردند و زمینه را برای گروهها در جهت ایجاد خلفان ساخت و یا و شیوه های خصوصی و قدرت نمایی های انسان بورژوانی هم ایجاب می کند که بازگشت استبداد آماده کنند. و این گونه مواضع اعتقادی را برای آنها بصورت خلاف شنون انقلابی در شعاع قدرت دولته سرزنش ها و شماتت ها نه زیر یک اسم بی افراد نباید بر وسایل اصلی اعمال قدرت سنگری بجهت مخالفت در مشخص کردن قرار گیرند و دولت مسئولیت ایجاد نظم و مسمی و حتی یک شخصیت حقوقی که و این میسر نمیشود مگر چهره شد سرمایه داری امپریالیستی بسترسی یابند. تأمین همکاری را برای جلوگیری از عرض و طول جغرافیائی آن معلوم نیست آنکه چهارچوب محتوی اجتماعی و انقلاب درآورد. گسترش نارضایتی های ناشی از این اعمال بلکه زیر نام و امضای مشخص هر انسانی اقتصادی انقلاب ما بطور دقیق مشخص زمینه برخورد عقاید و آرا باید آنچنان شود و مردم در مسیر ر آگاهی از مفهوم عملی مهیا شود که از بسته شدن فضای سیاسی و تجربی انقلاب قرار گیرند. خطر بزرگ بروی اندیشه و تفکر انقلابی سازنده نه که حرفی و پیامی برای گفتن دارد گفته انقلاب دستاورد همه مردم زحمتکش و شود. و مبارز کشور است و هدف آن ما عقیده داریم که حاکمیت باید بطور اینست که توده های مردم در این تصور که کاذب و مغرضانه جلوگیری شود و مردم همه بنیادهای فاسد اقتصادی و واقعی در اختیار مردم قرار گیرد و کارگران خطر رفع شده و کار انقلاب به پایان رسیده در سطوح مختلف بدرستی از فلسفه فرهنگی و سیاسی قدرت و دهقانان و سربازان باید به نیروی پایداری به آمادگی و هوشیاری خود پایان داده و به انقلاب و هدفهای آن آماده شوند و در است و روش آن ایجاد یک نظام در برابر ارتجاع و دخالت بیگانه تبدیل روحیه زندگی روزانه خود بازگشت نمایند. آشنایی های تجربی و آگاهی های عملی آن ب جهت شرکت و دخالت همه شوند. ارزشهای انسان آزاد شده ایجاب می خطر اینست که برنامه های انقلابی بدون دخالت نمایند، هیچ عاملی به اندازه این امور جامعه می باشد. کند که مردم از نظر روابط اجتماعی و نقشه و طرح به سلیقه و شعور و نظرات گونه دخالت ها و مشارکت ها مردم را به هستیم و همچنان در اقتصادی آزادی را احساس کنند. فردی و خصوصی افراد و گروههای دست آگاهی و واقع بینی سیاسی نرسانده و سوی دشمنان قرار علت عقب ماندگی اساسی کشور وجود اندرکار رهبری و اداری واگذار گردد و انگیزه دفاع از دستاوردهای انقلاب را در رتی افزایش می یابد شاه و سلطه استبدادی او نبود بلکه نظام اساس هماهنگی در تصمیم گیریها و در آنها تشدید و تقویت نمی کند. این آگاهی ها سست اقتصادی و اجتماعی حاکم بر کشور است و محله اجرا از میان برود و کار به تناقض و را میتوان درچارچوب آموزش سیاسی و انقلابی از بین اگر این نظام فرونریزد و توده های مردم از – دوگانگی ب بحث های سازنده در کلیه واحدهای دولتی و نید اسارت این روابط آزاد نشوند و ما باید با ارائه واقعیات انقلابی کار خصود کارگاهها و روستاها سازمان افتاده ارزشهای اجتماعی و اقتصادی براساس توجیه تئوریکی انقلاب را بر مردم ساده دل دارد. عمیق کردن محتوی اجتماعی و نیازهای واقعی اکثریت مردم بوجود نیاید: شهرها و روستاهای کنیم، مردم سیاسی انقلاب یکی از وظایف اصلی تفکران دارش ماهیان است و از کنار رفتن عده ای دزد و فاسد و غارتگر با روبه روشدن با این وان مختلف دستخوش و برسرکار آمدن گروهی متقی و پاکدامن عمیقتر از ز غارت زده . اصلی واهند رسید. زیرا مردانی نظیر بونگرانیها؟ افراد روههای وضع . و اصل و اساس گیرد که دررژیم مان از بفتر وشنفکرانی نیروی ندا سی 3 3 نقلاب را متاسفانه در این زمینه تا کنون هیچ اقدامی یابند، مبارزه قاطعانه با آثار فساد و از طرف آنها : عمار رژیم گذشته، مبارزه و اصلاح ناپذیر و تبدادی، محالت دادن
صفیه ۶ دین و دولت بقیه از صفحه ۱ از: دکتر محمد مصدق دولت در مجلس شورای ملی پرستی اسارت ملت ایران، اخلاق کریمه باشد البته او قطع شده و برای جلب این (دوره ششم) دکتر مصدق عقيده ما مسلمین این است: حاکی است که کلیه هادیان، قبیل مسلمین است که دول السلطنه که یکی از رجال که حضرت رسول اکرم و دنیا ثمره وجدوای منحصرشان پایتخت های خود وطن پرست ایران بشمار می پیغمبر خاتم «ص» پادشاه همین بوده است آیا یک نظر مسجد بنا می نمایند. ولی یک مسیحی عصر و زمان این اصل را تسلیم نمیاند. اصل اسلامیت رود نطق مفصل و مشروحی اسلام است و چون ایران اجمالی به کلیه کتب آسمانی متجدد سطحی و بی فکر را ایراد و به عاقدین آن حمله می است در اطراف قرار داد ۱۹۱۹ مسلمان است لذا سلطان ایران و کلیه قوانین الهی در هر می توانند به یک تعارفی نماید. این جلسه مجلس یکی ایرانی دیانتمندی و هر نشان نمی دهد و آیا تضییع و و اصل وطن پرستی با هم از جلسات تاریخی می باشند مسلمان شرافتمندی فرض فساد اخلاق عمومی مخالفت متباین نیست و نسبت بین آن که یک محاکمه کاملی در است که در اجراء فرموده پیش با تمام ادیان نیست؟ و در از نسبت اربعه عموم مورد قرارداد مزبور بعمل پیغمبر خدا که می فرماید: آیا به واسطه فساد اخلاق، خصوص مطلق است، یعنی توان دکتر مصدق را به عنوان از وطن خود دفاع کند، اگر احزاب اجتماعات همان هر مسلمان وطن پرست است آمده است و در حقیقت می «الاسلام يعلوو لايعلى عليه» احزاب و اجتماعاتی را که چه، حب الوطن من الايمان. مدعى العوم محکمه قرارداد فاتح شد عالم دیانت و همیشه با اختلافات مرامی در ولی می شود وطن پرستی به عاقد قرارداد اعلام جرم و چنانچه مغلوب و مقتول که با ادله و براهین خود نسبت ایرانیت را روحی تازه دمیده مقابل منافع عمومی و وطنی مسلمان نباشد، همچنانی که و دیني كمثل نفس واحد ممالک غیر مسلمان روی می نمایند. … هر کس می کرده و ادعا نامه را در معرض شد در راه خدا شربت شهادت ایستادگی کردند، متلاشی این اصل وطن خود را حفظ قضات محکمه که عبارت از را چشیده است ولاتحسبن ننمودند؟ افکار عمومی باشد قرارداده الذين قتلوافي سبيل الله ایران سیاه شد است، منتهی نتیجه رای امواتا بل احياء عنـدربهم حکومت داشتن در یک ده محکمه اعلام نگردیده و بفهم يرزقون. خوانندگان واگذار گردیده خراب بهتر از اسارت در یک بعضی رجال خطاکاری و … آقای وثوق الدوله در مملکت آباداست، بنابراین هر خیانت دیده ای برگزیدگان مجازات معاف است. چون این محاكمـه نـاص می شود در مملکتی که ریسمان دزد ای نمایندگان چشم ملت داند که تعقیب می شود ولی وزراء با که از وسایل زیردستانه خود را از نماینده تمام ادوار زمامداری خود ایرانی که دیانت مند است و همان چشم از انتظار سفید ” تاریخی در تاریخ سیاسی ضربه مهمی به اخلاق هر کسی که شرافتمند است تا شده از بس محاکمه رجال روانی است که بمرور • وحـوش و طیور شود حیات سیاسی ایران فوق مملکت وارد نمودند. اخلاق بتواند باید روی در اصل از وطن فروش را ندیده در العاده مهم و بی اندازه قابل حافظ نظام اجتماعی است وطن خود دفاع کند و خود را مملکتی که مسئولیت وزراء مسئولیت وزراء وقتی تحقق | تامل است ما گوشه ای از آن چنانکه جاذبه حافظ نظام عالم تسلیم هیچ قوه ای نماید که “تعودی بس بود و در مملکتی دارد که مجلس شورای ملی اقدامات عملیات هر وزریر را از نظر خوانندگان می است. خاتم انبیاء صلی الله یکی از آن در اصل اسلامیت که اهلش این دره گذرانیم… علیه و آله منحصر بعثت خود است و دیگری وطن پرستی. فراموشکارند از خائنین، را که منافی مصالح جماعت را اتمام مکارم اخلاق می و امروز در مملکت ما خیانت به همه سرایت می است تعقیب نماید . این دفعه است که «… قرارداد یعنی تسلط شمارد. بعثت لاتمم مکارم اصل اسلامیت اقواست زیرا نماید؛ مصالح مملکت و دولت مسیحی بردولست الاخلاق، وقتی بزرگترین یک مسلمان حقیقی تسلیم منافع ملت و ناموس جمعیت آقای وثوق الدوله بواسطه | مسلمان و به زبان وطن بعثت ها نتیجه اش تتمیم نمی شود مگر این که حیات فدای اغراض و قربان کیسه عملیاتشان از صحنه سیاست دور شده و باز پاک می شود بقیه از صفحه جوانان و کار دایر در برابر شعار ناب ملی شدن مصدق مشروطیت چون جسم بی نگهداشت تا در زمان مناسب شعله ورش گرداند. مبارزه مصدق در سالهای پیش از کودتای «سیا – شاه مصدق زنده است طبقاتی را به میان می آورد و هواداران خود را در کوچه خیابان و شهر و روستا به میدان حادثه جویی می کند راه را بر موفقیت دکتر مصدق مسدود کند در پس پشت این توطئه ها توافق ابرقدرتهای استعماری بود تا جامعه ایران را با تداوم خونریزیهای و تسلیم بکشاند و زمینه را برای فرود سازد اما این میان خوی لیبرال ر آسان گیری از هر مسائل ۱۳۳۲ منجر به پیدایش «جبهه ملی» شد که در برگیرنده تمام گروهها و عناصر ملی و ضد امپریالیستی بزد و شخصیت برتر مصدق نقش اساسی را در هماهنگ کردن تمایلات مختلف ملی و راهنمایی آنها به سوی هدفی اساسی برد، و ملی کردن صنعت نفت شعار واحد جبهه ملی این شعار قدرت آن روزی بریتانیای کبیر را در برابر خود داشت که سیاست آمریکا را به دنبال خود می کشانید و توافق پنهانی با سیاست شوروی و استالین میداشت. بافت و ترکیب اجتماعی جامعه ایران سالهای از بیست و پنج سال قبل، با امروز تفاوتهای فراوان نقر سراسر مملکت را گرفته بود درآمد نفت سیاست ایران به وسیله عمال مستقیم ایران و انگلیس اداره می شد بود نه از ارتش مجهز و سازمان است دلالی اثری بود و نه از حضور . ونتاژ و نقش بورژوازی کمپرادور یا سرمایه داری Aº و نماز محمد مصدق درجوانی 57 ران مبارزات مصدق ای و ترکان است باندند تا ۱۰ سال مصدق زنده است و راهرو دیره دا د کنده می
شرایط انتخاب همکار کنند؟ بقیه از صفحه ۱ بیان و زبان انتقاد است و اینکه چه کسانی و از چه موضعی دولت انقلاب را انتقاد می . این وظیفه ما نیست، وظیفه دولت هست که انتقاد هارا و انتقاد کنندگان را بررسی کند، و عمل وسیع را از دولت سلب کند. دسته بندی کند و تجزیه و تحلیل کند. مثلا ۲- انتصاباتی که درحوزه بسته آشنائیها و حلها ندارد. اعتمادهای شخصی باشد، درجهت استفاده یک حرکت و انقلاب و ، و مهارتهای انقلابی موجود درعمق راه درانتخاب و انتصاب کادرهای درجه دوم و بازبهانه به دست عناصر بهانه جو می نه تنها توده مردم، بلکه با جرات می توان دهد تا درجهت دلسرد کردن توده های انقلابی یک جامعه زنده است، از غرض ورزی و کین کامل از لیاقتها و کارایی های موجود در جامعه گفت که غالب انتقاد کنندگان که دعوی آگاهی با پخش شایعات و نکته گیریها اقدام کنند. توری و به قول آقای نخست وزیر: «چوب لای نیست و صاحبان لیاقتها و کارایی هارا دلسرد تاریخی دارند. متاسفانه دقیقا با تاریخ از سوی دیگر حجم وسطح فساد دردوران می کند و از میدان مبارزه سازنده به در می کند انقلابهای جهانی و مشکلات روزهای اول دیکتاتوری محمدی و ماهی بی سابقه بوده . چرخ دولت گذاشتن» جداسازد. آنچه منطقی و احتمالا آنان را در موضع مخالف قرار می دهد پیروزی انقلابها پس از برانداختن رژیم اشنا است و کسانیکه از جوان یغمای فساد در زمینه است و قابل بررسی، بررسی کند و ریشه های و مورد انتقاد را بیابد و در اصلاح کارخود به کاربندد. با انتقاد کنندگان را، آنان را که تابه آن دسته که «چوب لای چرخ دولت» می نیستند و روشهای آزمایش شده عملی انقلابی های مختلف منتفع می شده اند، فراونند و را نمی دانند و اگر هم بدانند فرصت شناخت درمدت بیست و پنج سال دیکتاتوری، حکومت گذارند، بپیوندند. به نظرما برای انتخاب پستهای درجه اول دقیق خصائص بومی و فرهنگی انقلاب ایران و جابرگذاشته خوی تسلیم نمایی را درانان صمیمانه و آرمانخواهانه و بامنطق خاص خود نظامی و غیر نظامی، شهرت به پرهیزگاری و اختلافها و تفاوتهای آن را با انقلابات دیگر را تزریق کرده و بیم آنست که در سطح کادرهای دولت را به باد انتقاد می گیرند، هرگاه درموضع تقوی درحد شناسایی حوزه بسته رئیس دولت نداشته اند. امروز بجای پرداختن به مسائل، درجه دوم و سوم تعداد قابل توجهی از کادرهای کاملا مخالف نیز باشند، از موضع منطقی و نزدیکان او، یا سایر مراکز فرماندهی انقلاب توجه به اشخاص و انتصابات و قضاوت فاسد ولی تسلیم نماخود را به اشغال پستهائی سیاسی و اجتماعی خود دولت و مجموعه اگر چه ممکن است شرط لازم باشد، ولی کافی عجولانه برروحیه غالب مردم متزلزل حاکم نزدیک کنند و اولا مثل کرم ساقه خوار از انقلابی که شده است و باتوجه به نیروی نیست. شده است. دیکتاتوری بیست و پنج ساله مجال داخل نهال آزادی را فاسد کنند. ثانیا درحوزه اهرمهایی که انتقاد کننده را به نقد واداشته است و میزان حقی که دارد و سنجش بامیزان توسعه اندیشه های سازنده انقلابی را درعمق عمل کوچک خود مایه دلسردی انقلابیون استعمار به وجود چنین افرادی دل بسته حقی که اکثریت توده های انقلاب کننده دارند بلکه دراین لحظات حساس انقلابی، توده ها و درسطح وسیع قشرهای اجتماعی آرمانخواه شوند و ثالثا فرصت را برای ورود و حوزه امکانات دولت و حکومت، بشناسد و ملاک های سنتی و رویه های هزارفامیلی باید نداده است. انقلاب ایران از روز شروع اظهار عناصر استعماری فراهم سازند بشناساند. فی المثل سکوت دولت یا پاسخهای متروک شود. به نظر می رسد توجه داشتن به اعتراضات موضعی تاگسترش توده گیر و کلی دولت به انتقادات عده ای از عناصر ضوابط زیر درانتخاب مسوولان، بتواند از جنگ مسلحانه و پیروزی براهریمن استبداد است و بریک بازگشت که در نقاط دیگر جهان اصلی فساد حکومت سابق را واداشته است که تیزی ایرادات که بهر انتصابی، و در هر دوره و کوتاهترین زمانهای تاریخی را گذارنده است و شاهد و ناظر بوده ایم امیدوار می شود خود را به چپ ترین مواضع اجتماعی و زمانی و از طرف هر مقام صالح ياناصالحی به نسبت سایر انقلابات تاریخی کمترین تلفات استعمار گران و ابرقدرتها از دوره دواره را داشته و فوری ترین بازگشت را از دیگر نفوذ می کنند: سیاسی بکشانند و از آن سنگر به دولت و وارد می شود. بکاهد. حکومت و انقلاب و دستاوردهای آن ۱۰ ایمان به توده مردم و مسیر انقلاب ایثار اعتصابات و میدانهای جنگ برسرکارها داشته ۱- بهره گیری از یک تسلط کلی اقتصادی رحمانه بتازند و باماسک چپ نما درمیان مندانه آنها. است و این فقط دراثر قدرت نفوذ رهبر انقلاب درجهان ۲- آشنایی به مسایل انقلاب و هوشیاری به درعمق توده ها بوده است. که اختراق حکومت پهلوی فرصت درک یموکراسی و شناخت عناصر اجتماعی را به لحظات لغزنده آن مردمی آنان نداده است. قیافه حق بجانب و مترقی بگیرند. دولت بازرگان دربرابر این گروه چپ صنعت قاطعیت و شهامت. نمایانی که از بیم رسیدگی به پرونده های فساد ۴- اعتقاد به شور و ارج گزارانه کار جمعی دوران انقلاب نداشته است. عناصر متزلزل و ، آنان را نیز از کارکوتاه و خوش رقصی هایشان می خواهند دولت را هـ مبتکر و پیشگام درجوشش با آرگانهای ضدانقلابی و ناراضی فراوانند و تحت تاثیر تضعیف کنند و فرصت عمل را از او بگیر اجتماعی دیگر. تبلیغات موذیانه ضدانقلابی ها که ماسک – ۲- از راه سودجستن از عوامل مزدور و تسلیم مندی از استعداد مدیریت به ویژه انقلاب ایران فرصت زمانی وسیعی برای اگر علیه تسلط اقتصادی و سیاسی استعمار تصفیه و معدوم کردن عناصر ضدانقلابی را طی مبارزه کرده ایم، باید دست عوامل محلی و دولتی کافی نیست. باید آنرا انتظار اما این روی به چهره زده اند قرار می گیرند. این م باید هرچه زودتر موضع بگیرد و بامدارک مردم ودلایلی که درست دارد از میان همین انتظار برحق اکاریهایشان هم کار دولت انقلاب را مشکلتر های وزارتخانه ها و ساواک و شهر وگنشتهایشان و هیچ تناسبی با تشکیلات حتى بامختصری گذشت وسهل انکار ها دستگاه جاسوسی و جاسوس پروری دیگر حکومت پهلوی سوایی اینان را بیرون : به جامعه معرفیشمان کند و امکان انحراف و اشاعه فکر فاسد در پوستین شاه و سازنده شکار صفحه ۷ | | ا
A یکشنبه سیزدهم اسفند ماه ۱۳۵۷ Ad آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی صفحه ۸ زبان فارسی. و معادل لفظ «دموکراسی» فرنگان. و جمهوری یک لغت عرب است. رایج و مستعمل در جانبدار جمهوری نوع آمریکایی. و دیگری طرفدار معاصر ترا باید به این استنتاج راهنمایی کرده باشد که جمهوری دموکراتیک نوع روسی. و آن دو کارشان کشیده رهبری ما نه تنها یک روحانی، بلکه پیش و بیش از آن یک دموکراسی تاریخی دارد در سه هزارساله. تداوم خط بود به اینکه هر کدام مدعی شده بود آزادی در جمهوری سیاستمدار واقع گرا و انقلابی است. بلکه واقع گراترین و حیات این لفظ، در تواریخ ایام، تا یونان باستان – زمان مورد نظر ما بیشتر است. اولی گفته بود: در آمریکا آنقدر انقلابی ترین سیاستمداری است که تو ـ در هر کجای حکومت مردم. یا حکومت مردم بر مردم. پریکلس – به روشنی قابل رؤیت است. لغتی به معنای آزادی هست که تو می توانی بروی کاخ سفید. در بزنی. اطلاع از علم برتاریخ باشی – شناخته ای. کارتر که آمد در را باز کرد، بهش بگویی: کارتر آدم ابلهی و این چنین رهبری، وقتی زمان را، از پیش، می خواند جمهوری، در زمان ما، دو مصداق خارجی دارد. یکی است! دومی گفته بود: در روسیه هم آنقدر آزادی هست که و توقعات و آرمانهای جوشان مردم به پا خاسته و به خیابان مطلق «جمهوری» در غرب و دیگر «جمهوری تو بروی کاخ کرملین. در بزنی. هر کس در را باز کرد، ریخته را می بیند، و احساس می کند که رژیم ساقط شدنی دموکراتیک» در شرق. و این ها دو شیوه کار برد متفاوت از بگویی؛ کارتر آدم ابلهی است! است و انقلاب به یک شعار جانشین نیازمند است و دیگر یک نوع حکومت قدمایی است. «جمهوری» مطلق را، یکی از ویژگی های اعجاب انگیز انقلاب ما، مرگ بر رژیم پهلوی، بیان کننده همه احتیاجات نیست، می توان در آمریکا، فرانسه، در آلمان و بعضی از برخورداری آن بوده است از یک رهبری بی بدیل و بی شعار می دهد: جمهوری اسلامی. و این را از زبان یک کشورهای دیگر جهان سراغ کرد. و جمهوری دموکراتیک معارض روحانیت انقلابی. رهبری امام خمینی، و در اوج پارچه مردم می گوید که بارها فریاد زده اند: را، می توان، در روسیه شوروی، در آلمان شرقی، در کوبا و هوشیاری، واقع بینی و موقع شناسی و ارتباط تنگاتنگ با آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی. برخی دیگر از کشورهای جهان – اقمار شوروی یا چین – توده مردم قیام کرده در قم. و در این قیامتی که کشور نشان داد. این دو نوع جمهوری، تنها رهبری می داند که مجاز نیست به جای رژیم مشروطه، سلطنتی، شعار بدهد: «جمهوری». چرا که بیم آن هست که یکدیگر وحدت دارند. در اینکه در هر دو نظام تبلیغ میشود رهبری که اگر خواسته باشی گول لباس ظاهرش را، و در محاسبات جهانخواران، تو را، کشور تو را، از هم اینک، که شکل واقعی حکومت مردمی آنها هستند و لاغیر. با ذکر فریب سابقه گهگاهی تاریخی اش را بخوری، دچار این کشوری بشناسند در صف جمهوری های نوع آمریکایی یا یک شوخی، از مدعیات طرفین می گذریم . که بحث در آن گمراهی خواهی شد که روشنفکر نمایان ما خورده اند. و غربی ـ و این بر ما روا مبادا مدعیات، با ماست. هر چند لازم باشد . اما اینک مجال و فرصت آن نیست. و ما پنداشته اند امام خمینی تنها یک رهبر روحانی است. و یا رهبری می داند که حق نیست به جای رژیم منحط ماست بگردانیم. سر آن داریم که بحث را به محوری دیگر که مورد نیاز در اوج خوش بینی، گفته باشند امام یک رهبر روحانی و سلطنتی پهلوی، شعار بدهد: «جمهوری دموکراتیک». چرا مترقی است. در حالی که واقعیت تاریخی پانزده سال که بیم آن هست که مغربیان ایران خوار (خودشان می گویند می گویند بحث در گرفته بود بین در شخص، یکی معاصر، و به ویژه واقعیات و حوادث غرور انگیز یکسال بقیه در صفحه ۳ S