نامه سرگشاره به مردم ایران
این روزها بدنبال بحث پیرامون اقدامات آقای قطب زاده و دیگران که مصادر امور مهم شده اند پای مبارزه ها و مبارزین خارج از کشور نیز بارها بمیان کشید شده است . مجموع گفته ها و نوشته ها در باره فعالیت های مبارزاتی خارج از کشور دارای دو وجه متناقص است.
الف : در بی اقدامات کسانی چون آقای قطب زاده و امثالهم ، عده ای در پی آنند تا اهمیت، تاثیر و تاریخچه قریب به بیست سال فعالیتهای کتفدراسیون در خارج از کشور را نادیده گرفته و آنرا مخدوش نمایند.
ب: برعکس برخی میکوشند مبارزات خارج از کشور را به کوله باری برای خویش بدل ساخته و آنرا وثیقه کسب مقام و موقعیت سازند.
بحثهای ،موجود ما عده ای از دبیران کنفدراسیون در دورههای مختلف را بر آن داشت تا تصویری واقعی ، ولی الزاما مختصر از فعالیتها و مبارزات خارج از کشور را ارائه دهیم. امید است این مختصر از يكطرف اهمیت و تاثیر مبارزات دانشجویان و روشنفکران خارج از کشور را بازگو کند و از طرفی تهی بودن کوله بار کسانی را که تخصص خود را به رخ «پابرهنه ها » میکشند عریان سازد. ما در اینجا رئوس فعالیت ها را برمی شماریم و بازگونی تاریخچه مبارزات خارج از کشور را که در حقیقت بخشی از تاریخ مبارزات مردم ایران است به قرصتی دیگر و امیگذاریم.
امید ما بران بود تا بتوانیم با ارائه و شو اهد روشن و صریح مشتاقان بسیاری را در پی کسب حقیقت اند با حقایق آنگونه که بوده اند اشنا سازیم و بی پرده بکونیم قصد ارضاء يا احيانا تحریک ذهنی کنجکاو کسی را نیز نداشته و نداریم. میخواهیم از حقیقت سخنی بگوئیم چراکه معتقدیم این تنها حقیقت است که انقلابی است. این شد که به گفتگو نشستیم. از خود پرس وجو نمودیم. به گذشته ها ، به تاریخ این بیست سال نقبی زدیم آنچه را که خود در این همه سال در مبارزات کنفدراسیون در فعالیتهای افشاگرانه دانشجویان و روشنفکران خارج از کشور علیه رژیم مستبد و خودکامه شاه سابق تجربه کرده و شاهد و درگير آن بودیم بیاری خواندیم و آنچه را که در ذهنمان دم دست بود و شنیده بودیم با وسواس و ارسی کردیم. به زندگی به آنچه گذشت به حقیقت رجوع کردیم. با وسواسی، بی دغدغه و بی غرض و همه در عرض همین چند روز همین چندروزی که پای جناب قطب زاده به آن بالاها ، به جام باز شده است.
هراسی نداشتیم که احیانا از بازگو کردن رازی پنهان در بمانیم . رازها یکسره آشکارند. ما تخصصی در جمع آوری مدرک علیه کسانی که همواره در حاشیه بوده اند نداشته و نداریم و از اینرو آنچه میگوئیم ذهنی کنجکاو را وسوسه و تحریک نخواهد کرد. «تخصصی» هم در جمع آوری طومار برای اثبات حقانیت گفتار و کردار خود در دست نداشته و نداریم. مدرکی اگر جمع شده و طوماری اگر تهیه گردیده همه یکسره در اثبات حقانیت مبارزه خلقهای دربند ایران و در افشای جنایتهای بیشمار دار و دسته آدمکشان پهلوی و امپریالیسم بوده است.
شعور اجتماعی ما و محرکمان در مبارزه علیه رژیم نیز شاید همانقدر قوی بود که انگیزه و «تخصص» معدودی حاشیه نشینی در وسوسه انحصار قدرت و آن بالانشستن ها از اینرو آن رازهای پنهان که گفتیم یکسره آشکارند چیزی جز پیکار علیه رژیم شاه سابق و امپر بالیسم نیست و در این مبارزه که شمه ای از آنرا بازخواهیم شمرد سراغی از آقای قطب زاده نداریم.
ما برخلاف کسانی که در باز شمردن زندگی سیاسی آقای قطب زاده خود را ملزم به قلب واقعیات و دگرگون جلوه دادن حقایق میدانند چنین قصدی نداریم و در چنین
راه ناصوابی کام نخواهیم نهاد. اما مسلم است کسانیکه شخصیت سیاسی خود و بالاتر از آن حیثیت سیاسی جنبش مردم را در گروه تهمت به سیاسی جنبش مردم را در گرو تهمت به دیگران و پایمال کردن حقوق مسلم کسانیکه در راه نهضت ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران کوششهای بیشمار کرده اند می دانند در این راه كام نهاده اند . این کوشش تا آنجا که به یک جنبش عمومی و گسترده علیه شاه سابق و امپریالیسم و در راه برملا ساختن توطئه های ضد مردمی ارتجاع ایران و شناساندن نهضت آزادیخواهانه مردم ایران به افکار عمومی جهان میشود علیرغم میل و خواهش باطنی این یا آن فرد مبارزه ای بوده است که بدون شرکت آقای قطب زاده و تحت لوای کنفدراسیون در خارج از کشور صورت پذیرفته است.
ما در تمام ان فعالیت ها، آنگاه که تازه نهال پربار انقلاب کاشته میشد آنگاه که هنوز میوه ای نبود تا عده ای به میوه چینی متهم کردند و دیکتاتوری نفس در سینه حبس میکرد بدون هیچ چشم داشتی مبارزه در تبعید را در صفوف متشكل وجهان کنفدراسیون در همگامی با انقلابیون ازجان گذشته ای که در صفوف اصلی مبارزه پیکار میکردند دنبال کردیم و امروز وقتی بگذشته بر میگردیم جائی و نشانی از آقای قطب زاده نمی یابیم.
ما در تمام آن سالها ، سال هائی که تازه حضرت آیت الله خمینی را تبعید کرده بودند به دفاع از ایشان برخاستیم و با فرستادن هیئتهای نمایندگی به ترکیه و بعد ها نجف به حضور ایشان تمام امکانات انتشاراتی و تبلیغاتی خود را در اختیارشان قرار دادیم و فتواهایشان را در ارگانهای کنفدراسیون به چاپ رساندیم و با امکان محدودی که در دست داشتیم به ایران رساندیم و به زبانهای خارجی ترجمه کردیم. باز هنگام در فشار گذاشتن ایشان در عراق که منجر به ترک حضرت آیت الله از آن کشور گردید در مقابل سفارت خانه های عراق دست به تظاهرات زدیم و همه اینها را مبارزه در راه دمکراسی میدانستیم مبارزه ای که در آن متاسفانه از ایشان و «تخصص» شان در این کارزار خبری نبود.
ما در آن سالها در اعتراض به دستگیری حضرت آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان، در اعتراضی به شکنجه و کشتار مهندس نیک داودی و آیت الله سعیدی بهنگام برگزاری کنفرانس سرمایه داران آمریکایی در تهران سفارتخانه شاه سابق را در مونیخ اشغال کردیم و به اعتصاب غذاهای نامحدود دست زدیم.
در اعتراض به احکام اعدام گروه فلسطینی و اعتصاب غذا که منجر به عقب نشینی و لغو احکام اعدام کردید . در اعتراض به احکام و کشتار بیشمار انقلابیون ایران از گروه چریکهای فدائی خلق، مجاهدین خلق، آرمان خلق ، گروه ابوذر، خاوری ، حکمت جو و یارانش و دهها گروه و سازمان دیگر به اعتصاب غذا نشستیم تظاهرات براه انداختیم و سفارت خانه های رژیم را اشغال کردیم.
سفارتخانه ها و کنسولگری های دولت شاهنشاهی را بارها و بارها در شرق و غرب در اعتراض به احکام اعدام گلسرخی و دانشیان ، جزنی ، ظریفی و دیگران و نیز اعتراض به حکم اعدام مسعود رجوی از مجاهدین خلق اشغال کردیم و بدینوسیله صدای اعتراض مردم ایران را بگوش جهانیان رساندیم احتمالا اخبار این فعالیت ها را آقای قطب زاده در مطبوعات جهان خوانده اند.
ما هر بار که شاه بخارج سفر میکرد با فعالیت هایی که از ماهها قبل تدارک و برنامه ریزی شده بود به اعتراض برخاستیم نمونه بارز این فعالیتها در سفر شاه به آلمان سال ١٩٦٧ بود که ،در تظاهرات یک دانشجوی آلمانی بنام بنه اونه زورگ توسط پلیس به شهادت رسید روز شهادت وی بنام روز همبستگی دانشجویان ایران و آلمان نام گذاری شده است.
نمونه ای دیگر از این پذیرانی گرم کنفدراسیون از جلاد ایران آخرین سفر وی به آمریکا بود که تظاهرات پر شور هزاران هزار دانشجوی ایرانی عضو کنفدراسیون علیه وی و گریه شاه زبانزد همه است
مبارزه ما علیه ساواک و اشغال مرکز اروپانی آن در ژنو و انتشار ١٦٠٠ برگ پرونده فعالیتهای ساواک که چهره این سازمان جهنمی را در افکار عمومی خارج بطور وسیع برملا ساخت ، باعث گردید تا دولت سویس مجبور شود سرهنگ مالک مهدوی را که با نام مستعار محمودی درژنو به فعالیت اشتغال داشت از آن کشور اخراج کند. تمام اسنادی که بدست آمد به زبانهای خارجی ترجمه گردید و بسیاری از آنان در نشریات پر تیراژ اروپا و آمریکا انتشار یافت. این اسناد هم اکنون همراه با کتب متعدد بسیاری که محصول کار و فعالیت های کنفدراسیون و دانشجویان و روشنفکران خارج از کشور است هم اکنون در خیابان های تهران و سایر شهرستانها به فروش میرسد. پس ما به میوه چینی نیامده ایم آمده ایم تا در بذرافشانی آزادی سهیم باشیم.
ما در اینجا دیگر از سخنرانیها کنفرانسها، برپا ساختن میتینگ ها و مجالس یادبود و بزرگداشت شهدای راه آزادی و استقلال ایران در معرفی هنر و فرهنگ مردم در انتشار روزنامه و نشریات به زبانهای خارجی و برهم زدن کنگره ها ، کنفرانسها و مجالسی که رژیم سابق برای واژگون جلو دادن واقعیتهای ایران با صرف مخارج فراوان بدان دست میزد سخنی نگفته ایم. ما در اینجا دیگر از بی اعتبار ساختن تمام فعالیت های تبلیغاتی دستگاه جور و ستم پهلوی در برپا ساختن جشن تاجگذاری و جشنهای ۲۵۰۰ سالگی شاهنشاهی و پنجاهمین سال سلطنت پهلوی که در اوج خود به علت افشاگریهای فراوان کنفدراسیون در میان مردم کشورهای اروپا و آمریکا منجر به اعتراض ،آنان اعتراضی که در موارد بسیار باعث لغو سفر شخصیتها و رهبران درجه اول آن کشورها به ایران گردید سخنی نگفته ایم.
همه اینها، همراه با فرستادن وکلاء حقوقدانان، روزنامه نگاران و مخبرین خارجی به ایران برای شرکت در بیدادگاه های رژیم و رسیدگی به وضع زندانها و یا جمع آوری پول برای خانواده شهدا یا جمع آوری پول و دارو به هنگام وقوع زلزله در ایران یا کمکهای مشابه به جنبش های رهائی بخش ظفار فلسطين، ويتنام و غیره سخنی نگفته ایم.
ما با کوششهای ممتد خود بارها و بارها سكوت و سانسور مطبوعات محافل امپریالیستی درباره مسائل ایران را که با رشوه شاه سابق کسب گردیده بود شکستیم و آنان بكرات مجبور شدند حقایق را هر چند ناقص انتشار دهند.
ما نام و چهره واقعی ساواک را که در خارج از کشور ناشناخته بود با تلاشی پیگیر به افکار عمومی شناساندیم و بارها و بارها ایران را جنایات شاه و دلاوریهای مردم را به مسئله روز کشورهای اروپا و آمریکا بدل ساختیم و بدنبال آن از سوی رژیم منحط غیر قانونی سابق غیر قانونی اعلام شدیم و عضویت در کنفدراسیون از سوی دادستان مساوی با ده سال حبس گردید.
در تمام اروپا و آمریکا کمتر سفارتخانه یا کنسولگری ای بود که دست کم یکبار از سوی اعضای کنفدراسیون به نشانه اعتراض به جنایتهای شاه سابق اشغال نشده باشد و بخاطر این اعمال اعضای کنفدراسیون بارها و بارها تهدید ،شدند از کشورهای
محل اقامت خود اخراج گردیدند و بزندان افتادند و یا در بازگشت به ایران دستگیر شده و به حبس و زندان محکوم شدند و برخی از آنان شهید گردیدند. بلی همه اینها همراه با تربیت و آگاه ساختن هزاران هزار دانشجوی ایرانی در خارج از کشور نسبت به اوضاع ایران که بسیاری از آنان هم اکنون به ایران بازگشته اند و به مبارزه خود ادامه میدهند گوشه ای از فعالیتهای چندین و چند ساله کنفدراسیون جهانی است.
اینها فعالیتهایی اند که آقای قطب زاده کمترین نقشی در آنها نداشته است. آنگاه بینیم در اعلامیه ای که با امضای دانش آموزان مسلمان در توجیه شخصیت سیاسی آقای قطب زاده در کیهان درج کردیده همه این مطالب بگونه ای مسخ شده عنوان شده و فعالیتهای افشاگرانه کنفدراسیون جزو تاریخ مبارزات سیاسی ایشان قلمداد گردیده و در واقع اخراج ایشان از کنفدراسیون بدینگونه عنوان شده که آقای قطب زاده در پایان سال ١٣٤٥ به علت نفوذ عناصر وطن فروش و مزدور بیگانه مانند لاشائی و فیروز فولادی در کادرهای کنفدراسیون دانشجوئی کمک مالی چین به این سازمان به اتفاق گروهی از دانشجویان مسلمان از کنفدراسیون کناره گرفت (کیهان ۲۳ اسفند).
اما واقعیت این است که به دنبال بحث پیرامون چگونگی فعالیت های کنفدراسیون در سطح بین المللی ، کنفدراسیون در اواخر سال های ۱۹٦۰ به اتحادیه بین المللی دانشجویان ( آی یو . اس) که محل تجمع سازمان های مترقی و ضد امپریالیستی جهان بود پیوست امپریالیسم آمریکا برای مقابله با این سازمان مترقی ، تشکیلاتی را به نام کنفرانس بین المللی دانشجویان (کوسک) که در ارتباط با سازمان جاسوسی آن کشور (سیا) بود برای به انحراف کشاندن جنبش مترقی و ضد امپریالیستی دانشجویان جهان علم کرد. آقای قطب زاده در آن زمان که عضو کنفدراسیون بودند کوشش کردند تا کنفدراسیون بعضویت سازمان کنفرانس بین المللی دانشجویان که ساخته و پرداخته سیا بود درآید و بدین جهت در کنگره ای که در سال ١٩٦٧ از سوی کنفدراسیون برگزار گردیده بود بنابر تصمیم نمایندگان ، ایشان بخاطر فعالیتی که در منحرف ساختن جنبش دانشجوئی کرده بودند باتفاق آراء از کنفدراسیون اخراج شدند.
اما آنچه مربوط به لاشائی و فولادی و کمک مالی چین به کنفدراسیون می شود باید بگوئیم لاشائی و فولادی هر دو عضو کنفدراسیون بودند و بعدها به جنبش پشت پا زده و خیانت کردند. خیانت آنان نیز از سوی ما به صراحت و روشنی محکوم گردید. اما نکته اینجاست که خیانت آنان نمی توانست دلیل باصطلاح « کناره گیری » آقای قطب زاده از کنفدراسیون باشد. چرا که کناره گیری و یا در واقع اخراج آقای قطب زاده در سال ١٩٦٧ صورت گرفت و این سالها قبل از خیانت لاشائی و فولادی به جنبش بود.
تسلیم آنان به ارتجاع ۵ سال بعد از اخراج ایشان انجام گرفته است.
در مورد کمکهای مالی چین ، به کنفدراسیون باید بگوئیم که کنفدراسیون هیچگاه از چین یا هر منبع دیگری هیچ نوع کمک مالی دریافت نداشته است . ریز مخارج و درآمدهای کنفدراسیون در گزارش هیئت دبیران آن که در کنگره های سالانه طرح میگردید در اسناد کنفدراسیون موجود است و ما هیچگاه دست تکدی بسوی کسی دراز نکرده ایم. درآمدهای کنفدراسیون از محل حق عضویت اعضاء ، فروش کتب و نشریات برگزاری جشنهای عید نوروز و مهرگان و
اختصاص دادن درآمد یکروز کار اعضاء به بودجه مالی سازمان و دیگر نمکهای مالی اعضاء و هواداران آن نامین می کردیده
است.
اما گره قضیه در این است که اظهارات دانش آموزان مسلمان درباره کمک های مالی چین بما -اظهاراتی که بعید میدانیم بدون اطلاع آقای قطب زاده انتشار یافته باشند، چه دست کم در پی تکذیب آن برمی آمدند – در انطباق کامل با اتهاماتی است که از سوی رژیم سابق و دارو دسته کمیته مرکزی حزب توده بیان گردیده است . برای کسانی که از خود استقلال رای ندارند و همواره چشم به التفات دیگران دوخته اندغیر قابل فهم است که جنبشی بتواند بدون تکیه بدیگران و با نیروی خود وجود خارجی داشته باشد.
از اینرو ما اینرا از ارتجاع ایران و یا حزب توده که بقایشان در مشاطه گری واشنگتن و مسکو است بعید نمی دانیم آنان از دریچه دیگری به زندگی مینگرند اما شما چرا ؟ شما که خود از نزدیک جنبش مردم را تجربه کرده اید دیگر چرا با آنان هم رای و همصدا میشوید؟ شما که دیدید انقلاب ایران بدون کمترین حمایت یک دولت خارجی تنها به همت مردم و با پشتوانه ایمان به کسب استقلال و آزادی مشاطه گران را از صحنه خارج کرد چرا بدین شیوه مبتذل و نامردمانه در مبارزه سیاسی روی می آورید؟
همه رمز موفقیت ما در خدمتی ناچیز به انقلاب ایران در این بود که همواره بر روی اصول پافشاری کردیم و هیچگاه معادلات و ملاحظات ظاهرا مرسوم در مبارزه سیاسی را بر معتقدات و اصول خود ارجح ندانستیم و از اینرو دیروز از جانب رژیم سابق و حزب توده و امروز متاسفانه از سوی شما مورد اتهام قرار گرفتیم. ما آنگاه که حزب توده به شمارش گامهای مثبت شاه در انقلاب سفید مشغول بود و شورش خونین ١٥ خرداد ١٣٤٢ را به پیروی از مسکو بلوای ملایان قلمداد میکرد علیه آنان به مقابله برخاستیم و طرح نو استعماری شاه و امپریالیسم را مردود شمردیم و برقیام خونین خرداد ارج نهادیم.
ما از تیمسار بهزادی دادستان نظامی شاه سابق، که ما را به رشوه گیری از چین متهم مینمود. انتظاری نداریم . آنان نیز خود به اتهاماتشان باور نداشتند . بعدها از اسنادی که از مرکز اروپائی ساواک در ژنو بدست آوردیم به سندی برخوردیم که در آن آمده بود این دانشجویان از هیچ کجا پول نمیگیرند و اینهمه فعالیت می کنند، ولی مامورين ما با اینهمه امکانات وسیع مالی نمی توانند فعالیتهای آنان را خنثی کنند. ما از حزب توده از آن مارکسیست های سلطنت طلب که دیروز سلطنت را در تناقص با سوسیالیسم نمی دیدند و امروز اسلام را با آن یکی میدانند. دیروز در لوای رژی سلطنتی به مشروطیت میرسیدند و امروز با تائید جمهوری اسلامی به مشروعیت توقعی نداریم.
اما شما چرا حرمت دیگران را پاس نمی دارید؟
ما بشهادت اسناد کنفدراسیون آنگاه که شوروی به شاه سابق اسلحه فروخت و با انقلاب سفید و خرداد خونین چنان کردکه گفتیم به مقابله برخاستیم و آنرا محکوم کردیم. ما آنگاه که اشرف – این مهد علیای دربار پهلوی – به چین سفر کرد و برای رژیم تبهکار شاه دوستان جدیدی جستجو نمود چین را محکوم کردیم و ملاحظات سیاسی را نادیده گرفتیم بلی ما از دادستان نظامی شاه سابق، از حزب توده که بار شکست نهضت آزادیخواهانه مردم ما را در سالهای دور و نزدیک بردوش دارد توقعی نداریم اما شما چرا؟ شما چرا حرمت آزادی را پاس نمی نهید؟ مردمی که کاخها را
گشودند و راه شما به آن بالاها هموار ساختند توقع ندارند که از مقام و موقعیت خود در واژگون جلوه دادن حقایق سوء استفاده .کنید ما قصد آن نداریم که بگوئیم شما مبارزه ای نکرده اید. اما مبارزه شما و هوادارانتان در خارج از کشور تا آنجا که بازتابی عمومی یافت از نوامبر سال ۱۹۷۷ آغاز می شود که در زمان ورود حضرت آیت الله خمینی به پاریس و سعت گرفت و ماقبل از آن از شما جائی و نشانی در فعالیت سیاسی خارج تا آنجا که به یک جنبش عمو می و گسترده اعتراضی مربوط میشود نمی یابیم جز شرکت در کنکره عفو بین المللی در آمستردام سال ۱۹۷۷ که در آنجا هم به جای دفاع از کلیه زندانیان سیاسی ایران اصرار داشتید که همه این حکم نادرست شما را بپذیرند که گویا در ایران تنها زندانیان سیاسی مسلمان وجود دارند ! آنگاه شما که از عدالت اجتماعی سخن میگوئید بس ناعادلانه و با شیوه ای مردود در تلویزیون فیلمی از مبارزات دانشجویان خارج از کشور را که تنها مربوط به مبارزات یکی دو ساله اخیر میشود. انهم بنوعی مسخ شده بنمایش میگذارید و از ان بنام مبارزات دانشجویان ایرانی در خارج یاد میکنید و بالاخره روشن نمی کنید که این دانشجویان تحت لوای کدام تشکیلات مبارزه میکردند و از بردن نام کنفدراسیون طفره میروید.
آقای قطب زاده اینروزها همه جا صحبت از این است که شما در خارج بوده اید تا اینجا بحثی نیست اما چگونگی فعالیت شما در آنجا و حدود آن برای مردم نامشخص است. پس فیلمی از مبارزات خارج أنهم بنوعی مسخ شده در تلویزیون بنمایش گذاشته میشود تا این تداعی در باور مرد ایجاد شود که پس آنهمه مبارزه را … می بخشید که دیگر ما به این شیوه ها آشنا هستیم.
دیگر بیش از این چیزی نمی گوئیم. تنها یک نکته برای خود ما ناروشن است و آن اینکه چرا صحبت در خارج بودن وقتی به ما که مبارزه کرده ایم میرسد پای روی پای انداختن و بانتظار نشستن و آنگاه قضيه میوه چینی معنی میدهد و در مورد دیگران به حساب تخصص در مبارزه با رژیم اگر صرف در خارج بودن چیزی را تعیین کند -که نمی کند- دست کم در سنجش خود و دیگران معیار واحدی بکار بریم.
-این همه را بازگو کردیم تا در ضمن روشن شود که علیرغم شایعات موجود هیچ یک از فعالین کنفدراسیون نه تنها مصدر کاری در آن بالاها نیستند بلکه اعلام میداریم که چنین چیزی را نیز طلب نمی کنیم. مبارزه ضد امپریالیستی و پیکار در راه دمکراسی ضرورتی و فقه ناپذیر است که همه کماکان به آن اعتقاد داریم . همه کوشش ما در راه دمکراسی و رهائی و آزادی میهن و انسان از قید انحصار طلبی ، ستم و استثمار است. در این پیکار حق و حقیقت در کنار مردم میمانیم تا مبارزه برای آزادی و دمکراسی به پرچم حقیقی و بی لکه زحمتکشان ایران بدل گردد. ما بر سر تقسیم غنائم ملتی فقیرو بی چیز با کسی چانه نمیزنیم. جام جم به قطب زاده رسید، ما سبوی شکسته تشنگان آزادی را خوش داریم. غنائم از آن قطب زاده با مردم بودن را غنیمت میشماریم . در کنار کاوه ها خواهیم ماند جام ها و جم ها ارزانی ایشان باد.
عده ای از دبیران کنفدراسیون در دوره های مختلف
منصور بیات زاده، حسن حسینیان، محمود راسخ افشار ، فرهاد سمنار ، خسرو شاکری، سعيد صدر، داود غلام آزاد، جابر کلیبی، حسن ماسالی، پرویز نعمان، بهمن نیرومند