شاهرخ مسکوب
شاید یکی از بزرگترین ویژگی های انقلاب ایران وسعت دامنه و گسترش آن بود، این انقلاب وسیع ترین و عمومی ترین شیوه های مبارزه را در پیش گرفت . از اعتصابهای همگانی و طولانی ، بستن بندر ها و مرز ها و توقف حمل و نقل گرفته تا پناه بردن به بالای بام ها در شب و فریاد اله اکبر برآوردن و گریختن از سربازخانه ها و ریختن به خیابان ها و ندیده گرفتن حکومت نظامی و به پیشواز مرگ شتافتن و شهادت ، هیچ روشی نبود که از جانب مردم و رهبران انقلاب به کار گرفته نشود.
از اعتصاب غذا های چندصد نفری وچند هزار نفری ( در کبوتر آهنگ ) تا گل زدن به لوله تفنگ ارتشیان و قیام مسلحانه همه چیز بوسیله همه مردم ( نه قشر ، طبقه ياجماعتی معين ) وجود داشت و شهر هایی چون قم، تبریز ، یزد ، مشهد ، تهران و … یکپارچه بضد ظلم و فساد آریامهری بر می خاستنـد در حقیقت باید از تقریبا همه شهرها وبسیاری از روستا ها نام برد.
کمتر می توان انقلاب دیگری را یافت که امواج پیاپی آن یک سال تمام سراسر کشوری را فراگرفته باشد و اکثریت قریب به اتفـاق مردم یا در آن شرکت جسته و با آن همراه شده و یا دست کم با آن همدل بوده باشنـد. در انقلاب های اجتماعی که در آن طبقه یا طبقاتی بضد يكديگر بر می خیزند و قدرتی سرنگون و قدرتی دیگر جانشین می شود ، طبعا امکان ندارد که شور و عمل انقلابی بتواند همگان را فراگیرد . آن «فراگیر» که حزب رستاخیز به دروغ حرفش را زده بود ، در اینجا به حقیقت پیوست.
در انقلاب ایران بیشترین کسان با همگانی ترین روش های مبارزه به پیروزی رسیدند . در این باره بیش از این چیزی نمی گویــم چون درست به دلیل همین گستردگی و عمومیت انقلاب خوانندگان خود یا در آن شرکت داشته و یا دست کم شاهد و ناظر فعال آن بوده پا به پا و همراه با آن حرکت کرده اند.
اما همین که انقلاب نخستین مرحلـه پیروزی را پشت سر گذاشت و پس از فرار آن تبهکار و نیز استقرار دولت ملی روش های انقلاب دگرگون شد . همان رهبرانی که همگانی ترین روش ها را برای به حرکت در آوردن بیشترین مردم توصیه می کردند و به کار می بردند ناگهان پس از پیروزی از همان مـردم خواستند که برای اعمال قدرت و اداره انقلابی اجتماع نه تنها به روش های محدود ، دولتی و رسمی اکتفا کنند بلکه حتی در مواردی از مشارکت و اظهار نظر خودداری ورزنـد و بگذارند دولتی که برگزیده و نماینده آنهاسـت به شیرازه از هم گسیخته امور سروسامانی بدهد .
در اینجا لازم می دانم پیش از آنکه به دنباله مطلب بپردازم نظر خود را درباره دو نکته یادآوری کنم :
اول اینکه اگر امروز امکان گفتگو و ارتباطی با خوانندگان وجود دارد نه فقط از برکت انقلاب بلکه از برکت رهبری شجاعانه و قاطع امام خمینی هم هست . اگر رهبـری ایشان نبود هنوز بیخ و بن خیانت کنده نشده بود، چنگال های شاه در خاک عزیزمان بـود و همچنان بر زمین فساد میکرد . نبودن او و کوتاه شدن دست ارباب هایش خود آزادی و عمـر دوباره ایست که به مناسبت آن من هر روز خدا را شکر می کنم : که نمردم و چنین روزی را دیدم.
دوم اینکه پس از دکتر مصدق ، بـرای اول بار احساس می کنم دولتی داریم که با مردم این مملکت پیوندی دارد و در نتیجه به من مربوط است . دیگر آن بدکاران و دلقکان نخست وزیر و حاکم بر من نیستند . روزگار به من یاد داده است که در امور اجتماعی فقط آرزوهای خود را نبینم و همیشه نیم نگاهی به گذشته نیز داشته باشم . از این دیدگاه وقتی واقعیـت اجتماعی امروز را حتی با یکسال پیش مقایسه می کنم می بینم ما که به چنان مصیبتی گرفتار آمده بودیم باید قدر این نعمت را بدانیم.
بنابراین نویسنده امیدوار است که آنچه در اینجا می آید نقطه نظر ها و انتقاد هــای ناظری دلواپس و نگران باشد ، نه عیب جوئی بیگانه ای بی تفاوت .
اینک برگردم به اصل مطلب . پس از سقوط بختیار و استقرار دولت انقلاب ، رئیس دولت در نخستین نطق رادیو تلویزیونی خود از مردم خواست که دست دولت را درکارهایش باز بگذارند و در نطق های بعدی خواست که مردم عجله نکنند صبر داشته باشند ، نق نزنند ، دریایی از مشکلات وجود دارد و ما غريقيم . روحیه این بود و انگار به زبان بـی زبانی می خواستند بگویند : مردم انقلابتان را کردید خیلی متشکریم حال اجازه بدهید تا ما مملکت را اداره کنیم.
منظورم مسئله انتصاب ها در ارتش ریا سازمان های دیگر نیست که برسر آن زيـاد صحبت شده است ، شاید آنها که خواستار تشکیل شورا ها و انتخاب مسئولان و غيـره هستند ، این انقلاب را با انقلابی سوسیالیستی اشتباه میکنند . منظورم چیزی دیگر است : انقلابی مثل سیلی پهناور جریان یافت ، بسیاری از کثافت هایی را که در اجتماع ما رسـوب کرده بود ، که محیط و زندگی مارآلوده و تباه کرده بود ، شست و برد . اما اکنون دولـت انقلاب می خواهد این جریان پهناور را در آبراهی بیندازد تا هم این سیل خروشان رام شود و هم به مسیری دلخواه و مطلوب بیفتد. در اینجا به چگونگی این مسیر و خوب يابد آن کاری ندارم بلکه می خواهم بگویم انقلابی که در مبارزه وسیع ترین و همگانی تریـن روش ها را به کار برد ، در حکومت کردن به روش های شناخته دولت های غیر انقلابـی متوسل شده است . روش های اعمال حاکمیت آن در موارد عمده و اساسی دموکراتیک نیست .
سرچشمه این روش دوگانه در مبارزه و در قدرت فعلا موضوع بحث نیست . فقط به کوتاهی یادآور می شوم که این دو گانگـی: تصمیم گیری انقلابی خصوصی و اقدام انقلابی عمومی ، دموکراتیک بودن یک مرحله و غیر دموکراتیک بودن مرحله دیگر که ناشی از رفتار دولت و رهبری انقلاب است . تناقضی در امور سیاسی اجتماعی بوجودآورده که نه فقط تاکنون برطرف نشده بلکه چشم اندازی هم برای رفع آن در آینده نزدیک دیده نمی شود.
تا آنجا که جسته گریخته می دانیـم شورای انقلاب در مقامی بالاتر از دولت آقای مهندس بازرگان است. بنابه گفته سخنگوی دولت ، «لوایحی» از طرف دولت به ایـن شورا پیشنهاد می شود و پس از تصویب بصورت قانون در می آید . بدین ترتیب ايـن شورا از جمله قانونگزار هم هست . قانـون وضع می کند و قانونش برما جاری می شود ،به عبارتی دیگر در سرنوشت اجتماعی ما تاثير اساسی دارد ولی ما مردم اصلا نمیدانیم اعضا این شورا چه کسانی هستند . وظایف و حدود اختیاراتشان چیست ؟ با دولت انقلابی چه رابطه ای دارند و چه می خواهند بکنند ؟
ابدا نمی خواهم چیزی را با گذشته مقایسه بکنم چون قياس مع الفارق است ولی مردمی که تا همین چندی پیش بهیچوجه صاحب اختیار سرنوشت خود نبودند ، مانند مـار گزیده ای هستند که از آدم های به سلامت جسته کنجکاوتر و بیشتر سزاوار دانستند.
وضع دادگاه های انقلابی هم بهتر از این نیست ، نه تنها اعضاء این دادگاه ها را مردم نمیشناسد بلکه محاكمات سران رژیـم سابق نیز – با همه آن اطلاعاتی که داشتند- تاکنون سری و یا دست کم مخفی بوده است. آیا مردم محرم نیستند که از محاکمه این نامحرمان سردر آوردند؟ شاید این همه دلیل پذیرفتنی و معقولی داشته باشد ولی تا حـال هیچیک از مقامات مسئول و غیر مسئول در این باره توضیح قانع کننده ای به کسی نداده است . عجیب تر اینکه دادگاه فلان ستـوان شهربانی مثلا در قم یا رودسر علنی اسـت ( یعنی معنی برای علنی بودن دادگاه انقلاب وجود ندارد ) ولی دادگاه مثلا رئیس ساواک یا دادرسی ارتش مخفی است تا آنجا که رئیس دولت می گوید «از اعدام ژنرال ها از طریق روزنامه ها مطلع شدم ».
وجود چنین وضعی سبب شده است که گاه در مورد پاره ای از مهم ترین مســائل اجتماعی و همگانی نوعی سردرگمی و نوسان فکری نه تنها در مردم عادی بلکه حتی در میان بالاترین مقام های رهبری اجتماع بـه وجـود اید . مثلا آقای نخست وزیر از «جمهـوری دموکراتیک اسلامی » سخن گفتند و حضـرت آیت الله شریعتمداری از جمهوری ایشان در مصاحبه چندی پیش خود ( آیندگان شنبه 5 اسفند ) فرموده اند : « لازم نیست پرسشـی که قرار است بتوسط آراء عمومی پاسخش مشخص شود به دو شکل محدود شود ، از مردم سئوال کنید که چه نوع حکومتی مـی خواهند و پاسخ را بعهده مردم بگذارید » از طرف دیگر امام خمینی هم در بیانیه پیش از عزیمت به قم و هم در سخنرانی مدرسه فیضیه فرموده اند « جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد . گروه های اجتماعی دیگر مانند جامعه سوسیالیست های نهضـت ملی ایران و دیگران نیز در این باب هر یک نظری دارند . علی رغم دیدگاه های گوناگونی که درباره رژیم سیاسی آینده ایران وجـود دارد ، با توجه به رهبری بلامنازع و نفوذ کلام حضرت آیت الله خمینی اگر امر جمهوری به رفراندم گذاشته شود مسلما جمهـوری اسلامی ، بدون هیچ اکراهی از جانب اکثریت پذیرفته خواهد شد . اما همین تشتت فكر نشان می دهد که در این آزادی ، عنصر آگاهـی ضعیف است . مردم به علت اعتماد بحق و عميق به رهبری آیت الله به جمهوری اسلامی رای می دهند نه به علت آنکه از جمهوری اسلامی به خوبی آگاهند.
و همین نقصان در آگاهی پس از چندی به نهال آزادی آسیب می رساند . آزادی بـدون آگاهی آسیب پذیر بدون آزادی به جایی نمـیرسد همچنانکه آگاهی نیز بدون آزادی به جایی نمی رسد . ظاهرا چنین می نماید که در اینجا دور باطلی وجود دارد ولی حقیقت اینست که ایندر لازم و ملزوم يكديگرند و یکی را بی آندیگری نمی توان بدست آورد.
همان روش تصمیم گیری غیر دموکراتیک در دستگاه رهبری و دولت که پیشتر به آن اشاره شد ، سبب می شود که نتوانیم از چگونگی « جمهوری اسلامی »، آنچناکه باید مطلع شویم و هر یک تصوری خاصی خود از آن داشته باشیم . در دوران مبارزه با شاه سابق یکی از اساسی ترین شعارها این بود : «استقلال ، آزادی ، حکومت اسلامی ، ( که بعد ها حکومت اسلامی بدل به « جمهوری اسلامی » شد ) . خوشبختانه تاکنون از اسارت امپریالیست های آمریکائی ، روسی ، انگلیسی و غیره آزاد شده ایم و انشاالله در آینده با رهنمود های رهبری انقلاب و اقدامات این دولت ملی آزادتر خواهیم شد . و اما در مورد جمهوری اسلامی نیز نه تنها موضوع در آینده نزدیک به همه پرسی گذاشته می شود بلکه امام خمینی درباره آن به کرات تاکيد کامل فرموده اند ، اما به نظر می رسد که آن شعارمیانی مورد بی مهری است زیرا از امتیاز اولی و سومی برخوردار نیست و آنچنانکه شاید و باید مورد عنایـت قرار نگرفته مثلا کمتر تاکید شده است که جمهوری اسلامی ، بدون آزادی ممکن نیست بدست آید و یا به حکومت مطلوب برسد . در جهان جمهوری های مستقلی وجود دارند که اسلامی نیستند ولی بدون آزادی وجود جمهوری مستقل اسلامی قابل تصور نیست . زیرا بدون آزادی نه تنها استقلال ما محال است ، بلکه حکومت عدل اسلامی هم به اجرا در نمی آید . انسان مسلمان انسانی است که صاحب آگاهی و اختیار باشد تا بتواند میان خدا و شیطان، میان نیک و بد و بهشت و دوزخ یکی را انتخاب کند ، بدون این آزادی نمی تواند مسئــول اعمال خود باشد و بار امانتی را که خدا بر دوش های وی نهاده بمنزل برساند . پس به یک معنا مسلمان بودن ، آزاد بودن است و انتخاب جمهوری اسلامی ، بدون آزادی ، کاری ناممکن است.
اما بدون آنکه سنجشی در کار باشد بدون آنکه آنرا با انواع جمهوری های دیگـر بسنجیم ، چگونه می توانیم از روی آگاهــی و آزادی جمهوری اسلامی را انتخاب کنیم.
برای این انتخاب ناگزیر باید آزاد باشیم . اگر در امری به این مهمی یعنی تعیین رژیم سیاسی آینده کشور که برای تحقق آن ملت ایران سالها خون بهترین فرزندانش را نثار کرد ، حتی در میان رهبران کشور اتفاق نظر وجود ندارد و هر یک نظری از آن خود دارند ، به علت آنست که این موضوع آزادانه به بحث گذاشته نشده و در این حال ، نگفته پیداست که اشخاصی چون من به چه روزی می افتیم : ابهام ،گیجی و آشفتگی فکری و روحی در مهمترین زندگی اجتماعی.
امروز اقلا مانند گذشته و به همـان اندازه احتیاج به وحدت و یکانگی داریم . در ضمن این که اشخاص ، سازمان ها و گروه های مختلف حق دارند و باید استقلال نظر و عقیده خود را حفظ و آزادانه بازگو کنند ، از پراکندگی در مبارزه و هدر دادن نیرو های خود نیز باید بپرهیزد . اتحاد و یکپارچگی رمز پیروزی انقلاب بوده و در آینده نیز هست. زیرا گذشته از آنکه دشمن زخم دیده در کمین است تا دوباره هجوم آورد ، هیچیک از خرابی ها و بی سامانی های این کشور بدون هم پشتی و اتحاد همگان ، همه زنان و مردان به سامان نمی رسد ، نه فرهنگ، نه کشاورزی، نه آموزش ، نه صنایع و نه هیچ چیز دیگر .
نا آگاهی و بی خبری به این یکپارچگی و وحدت کلمه نیز لطمه می زند . رهبری انقلاب و رئیس دولت و مسئولان کشور بار ها و بارها بحق درباره وحدت همه مبارزان تاکید و مردم را به اتحاد دعوت کرده اند . این بسیار درست و بجاست ولی طبعا تنها حرف و نصیحت نمی تواند ضامن یگانگی باشد . برای آنکه مردم پشت سر رهبری و دولت انقلابی یکپارچه و متحد باقی بمانند باید ببینند و مطمئن شوندکه دولت با آنها به عنوان شهروندان آزاد رفتار می کند ، از چگونگی کار ها با خبر می شوند و در تصمیم گیری ها به حساب می آیند . خلاصه آنکه تا مردم یقین نداشته باشند که سرنوشت آنها به دست خودشان است و از جائی بر آنها تحمیل نمی شود محال است با هیچ پندواندرزی با خواهش و تمنائی متحد و یکپارچه باقی بمانند . و اما امروز وضع طوری است که مردم در بسیاری از امور مربوط به خودشان ، بسیاری از امور مهمی که سرنوشت اجتماعی آنها را می سازد بی اطلاعند . برای نمونه به موارد زیر توجه کنید:
۱ – قانون اساسی بوسیله یک هیئت ۹ نفری تهیه شده و برای اطلاع عموم منتشـر می شود ولی حتی سخنگوی دولت که معاون نخست وزیر است نمی داند این کار قبل از همه پرسی انجام می شود یا بعد از آن . (کیهان ۱۶ اسفند ) اعضاء این هیئت چه کسانی هستند ؟ آیا قانون فقط برای اطلاع عموم منتشر می شود یا به رای گذاشته می شود ؟ گذاشته نمی شود به چه ترتیب قوت قانونـی پیدا می کند ؟ و اگر گذاشته می شود ، چگونه؟ و در این حال دخالت مردم تا چه میزانی است؟ در حد آری یا نه ؟ یا قانون به بحث گذاشتـه می شود و غیره . همه اینها نامعلوم است و ظاهرا سخنگوی دولت نیز اطلاعی ندارد.
۲ ـ مردم نه کار شورای انقلاب را م دانند نه برنامه و نه اعضاء و نه چگونگی رابطه آنرا با دولت .
۳ – تا همین چند روز پیش معلوم نبود کار و ضابطه و علت وجودی کمیته ها چیست؟
اگر آنچنانکه رئیس و نمایندگان دولت می گفتند ، وجود آنها مانع کار دولت بود چـرا برچیده نمی شوند و اگر لازم و ضروری بود چرا نوع رابطه آنها با دولت وحدود وظايفشان در برابر مردم روشن نمی شد؟
مردم فقط احساس می کردندکه این کمیته ها گاه دولتی در دولت هستند.
٤ – همه چیز دادگاه های مهم انقلابی درباره جنایتکاران عمده رژیم سابق تاکنـون مخفی بوده و تنها صدور رای و اجرای حدم به اطلاع مردم رسیده است
۵ ـ احکام امور حقوقی و شخصی مانند معاملات ، عقد ازدواج و غیره در فقه اسلامی و شیعه روشن و مدون است و در حکومتـی اسلامی طبعا بکار برده خواهد شد
۶ ـ در مورد اموری چون حجاب يـا گوشت یخزده و غیره نیز تکلیف جامعه بـا فتوای رهبر انقلاب و یا احتمالا مراجع تقليـد دیگر روشن می شود.
من در اینجا پاره ای از مهم ترین موارد را فهرست وار یادآور شده و از جزئیات چشم پوشیده ام ولی با توجه به همین ها دیده می شود که به همین زودی یعني تقريبا يكماه پس از پیروزی انقلاب دایره آزادی و اختیار مردم بسیار محدود شده است.
وحدت کلمه را بیش ازمردم ، رهبران باید پاس دارند . همه دیدند که درگذشته رهبـری خردمندانه پیشوائی مذهبی چگونه تمامی ملت ایران ، حتی اقلیت های مذهبی را یکپارچـه متحد کرد . امید است که در مرحله فعلـي انقلاب نیز به یمن و از برکت همان رهبری این اتحاد پا برجا بماند. اما باید انصاف داد که علت بسیاری از اقدامات دستگاه رهبری و یا دولت انقلاب برای کمتر کسی روشن است . بعنوان نمونه ، محکومیت اخیر اشخاص منحرف را به جرم تجاوز دردادگاه های انقلاب شیراز و تهران و اعدام آنها را یادآوری می کنم . فقط نگاهی به عکس این محکومان ژنده پوش ( اطلاعات چهارشنبه ۱۶ اسفند ) نشان می دهد که اینها ، هر چند منحرف ، هر چند جنایتکار ، خود از قربانیان همان دستگاه فاسد و تبهکاری بودند که ملت ایران بضد آن قیام کرد . کم نیستند جنایتکارانی که خود قربانی سازمان اجتماعی جنایتکاری هستند . آيا تنها راه مبارزه با فساد و جنایت اعدام است آنهم در حالی که هنوز به جنایت های بیشتر کردانندگان ، مسئولان و جانیان رژیم سابـق رسیدگی نشده ؟ آیا هیچ راهی برای اصـلاح آنها وجود ندارد ؟ آیا همه راه ها را آزموده اند و از ناچاری می کشند ؟
اینها چه کسانی هستند که حکم اعدام صادر می کنند ؟ این صلاحیت چگونه و ازطرف چه مقامی به آنها داده شده ؟ مگر کار دادگاه های انقلاب رسیدگی به جرم های ضد انقلابی نیست ؟ طبیعی است که هر کسی می خواهد بداند جان و زندگی مردم این مملکت ( حتی اگر جنايتکار باشند ) در گرو حکم چه کسانـی است . آخر به قول ابوالفضل بیهقی « خـون ریختن نه کار بازی است»
از حوادث دیگر مثل جمع کردن کتـاب در چاپخانه ، خود سرانه به خانه مردم ریختن . توقيف اشخاص حتی با وجود مخالفت نخست وزیر و غیره صحبتی نمی کنم . هـر انقلاب و دگرگونی اجتماعی بزرگ موجی از این آشفتگی ها و تندروی های ناگزیر و نادلپذیر در پی دارد . به مسئله وحدت باز می کردم . مردم با نثار جان خود ثابت کردند که خواستـار وحدتند . اینک نیز خطر خارجی و داخلی امپریالیسم و عوامل آنرا احساس می کنند تشنه یگانگی و یکپارچگی هستند . اما بـرای آنکه پراکنده نشوند و در جمع تفرقه نیفتد باید آگاه باشند باید آزاد باشند ، باید در اخـذ تصمیم و به اجرا در آوردن آن ، در ساختن سرنوشت خود سهیم باشند.
معاون نخست وزیر می گوید « اسلام به دو جهان بینی بیشتر معتقد نیست یا جهـان بینی توحیدی یا جهان بینی شرک و کفر یک گروه سوم نیز به اسم منافقین داریم که کارش جداست » ( آیندگان – اطلاعات . از فرمایشات آقای دکتر یزدی در دبیرستان البرز) ایشان مسلمان است و طبعا خـود را دارای جهان بینی توحیدی می داند پس هر کسی که
جهان بینی ایشان را نداشته باشد یا مشرک است و یا منافق و لابد با او باید بعنوان مشرک و منافق رفتار کرد . در چنین حالی چگونـه ممکن است که حتی مسلمانان آزاده از انقلابی که ایشان معرفی می کنند و به مردم می شناسانند نگریزند ؟ امید است آن تفرقه ای که دشمـن آرزویش را دارد هرگز اتفاق نیفتد اما اگـر از بد حادثه مبارزان پراکنده شدند و یا رویاروی هم قرار گرفتند آنگاه جا دارد که رهبران انقلاب از خود بپرسند چرا قشر هائی ازمردم که تا همین چندی پیش در انقلاب شرکت جسته و با آن هماهنگ بودند در زمانی کوتـاه پراکندند ؟ و حال آنکه همان مردم هنوز هم دارای هدف واحدی هستند.
در این مرحله انقلاب مشکلات بزرگی در برابر اجتماع ایران قراردارد. سه میلیون و نیم بیکار داریم و اقتصادمان در شرف از هم پاشیدن است ، خودمختاری کردستان و مسائل استان های دیگر باید بنحوی قابل قبول اهالی حل شود . کشاورزی و آموزش و صنایع و… گره کور است .
وجود این مشکلات استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی را ، موجودیت ما را تهدید می کند تقاضای مردم از رهبران خود اینست که دست های پربرکت و توانای خود را برای کشودن این گره های کور به کار اندازند . موضوع حجاب زنان مشکلی نیست که هستی ما را تهدید کند .
در این انقلاب اسلامی حتی کسانی که مسلمان نبودند زیر پرچم اسلام گرد آمدند و کشته شدند . در این هنگامه و آشوب که ملت ما و انقلابش در معرض خطر است پرداختن به این مسئله آیا بهانه به دست قشريان و تندروان نمی دهد ، موجب تفسیر های خطا و مغرضانه و احتمالا تحريکات دشمنان انقلاب نمی شود تا در زمان اقلیت های مذهبی و گروهی از زنان مسلمان ایجاد وحشت کنند؟
از آنجا که می دانم رهبر انقلاب ما پیرو راستین سنت رسول اکرم است و نه فقط از مشورت نمی رنجد بلکه گستاخان را نیز می بخشد ، اینست که جسارت می ورزم و میگویم که هر جا بزرگی و توانائی هست ، نورسیدگان و فرصت طلبان هم هستند . اطراف پیغمبر اکرم و حضرت موسی هم ابوسفیان ها و سامریها بودند . در جمع حواریون حضرت عیسی نیز با اینکه دستگاهی و کیا بیائی نداشت ، یکـی پیدا شد . ای امام امروز تو رهبر و بیگمـان نیرومند ترین مرد این سرزمینی مگذار در پناه نام بلندت بر ما ستم کنند . بهترین سال های عمر ما در زیر پاهای آن جبار لگدمال شد . امروز پس از بیست و پنج سال استبداد و تفرعن آن شخص ، پس از سال های فراوان حکومـت سلاطین و شیاطین ، بازنشانه هایی از خـودرائی به چشم می خورد . از مذهبی که خـود مخصوصا در این پنجاه سال اخیر ، طعم تلخ خفقان را چشیده و از حاکمان و فرمانروایـان ستم های بسیار دیده ، از مذهبی که همیشه برای آزادی جهاد کرده و هم اکنون نخستین مرحله چنین انقلاب گسترده ای را به ثمـر رسانده انتظار می رود اکنون که خود در مقام و موقعی است که سکان اجتماع را به دست دارد ، به هیچ کس اجازه ندهد به هیچ عنوانی به آزادی عقیدتی یا اجتماعی دیگران دست – اندازی کند ، آیه شریفه « لا اكراه في الدين» راه مساوات و برادری مسلمانان و عدل اسلامی را به یادشان آورد . و نیز خود از یــــاد نبرد که همیشه بدترین دشمنـان دین و آیینی دوستان نادان ، متعصبــان و قشریان بوده اند . آیا تاریخ خوارج و رفتار آنان با علی علیه السلام شاهدی بر این مدعا نیست ؟ اکنون که مذهب و روحانیت ما از فشار و زجر و آزار دشمنان دین و فرهنگ نجـات یافته است ایکاش آنچه در دوره صفویه رخ داد بار دیگر پیش نیاید والا هم خود زیان کرده و هم امت دچار خسرانی بزرگ شده است. ای کاش تاریخ تکرار نشود.