نقش مطبوعات در گرماگرم انقلاب
از گذشته و از مقاومت منفی خود سخن گفتیم. اما این مقاومت نمیتوانست همواره منفی بماند و سرانجام آشکار و قاطع شد ، همانگونه که دیدیم و این از برکت توان و نیروئی بود که مبارزه قهرمانانه مردم به مطبوعات میداد.
اینجا سخن از همگامی با مردم و نبرد همگانی در راه آزادی و رهایی است ،مطبوعات بعنوان زبان جامعه عضوی از پیکری عظیم است و مجبور است که از حرکت این پیکر آگاهانه پیروی کند.
مطبوعات ، بعنوان زبان جامعه ، سخنگوی تک تک افرادی است که مجموعه جامعه را میسازند. از اینرو محکوم به تحمل سرنوشت خوب یا بد جامعه است و از سوی دیگر، از آنجا که زبان جامعه است ، بخودی خود نخستین آماج دشمنی است که کمر به اختناق و استثمار مردم بسته باشد بهمین دلیل کارکنان مطبوعات نخستین کسانی هستند که میوه های بهار آزادی را می چینند و نیز نخستین کسانی هستند که در صورت چیرگی استبداد و زور به مسلخ میروند .همین گذشته نزديك مؤيد ادعای ماست: با وزش نخستین نسیم آزادی ، نخستین کسانی که زنجیر از دست و پا گشودند ما بودیم در سالهای سیاه و طولانی نامردمی نیز، نخستین قربانی ها باز ما بودیم سرنوشت مطبوعات، بعنوان اندامی از پیکر جامعه از سرنوشت ملت جدا .نیست و مقاومت صنفی ما زمانی صلابت یافت که ملت دلاورانه بپا خاست در میان هیاهوی کر کننده زنجیرهایی که میشکست و دیوارهائی که فرو می ریخت، مطبوعات ایران نیز زبان خود را بازیافت و فریاد کرد.
با اوج گرفتن مبارزه مردم، ما نیز وفادارانه بپا خاستیم تا سهمی از این مبارزه رهایی بخش داشته باشیم جرایی چه میتوانستیم کرد ؟ خون ما وخون شهیدان گروهی زندگی را با بازداد و بدینگونه بود که زنگار دیرینه را زنبودیم.
نخستین اعتصاب مطبوعات، نه آغاز مبارزه بلکه نخستین مرحله مبارزه ما بود پیش از آن در زیر شمان نیمه خواب آلوده حاکم جبار و گله گرگهای شن و ، ما نیز شروع به مبارزه کرده بودیم باز بگوئیم که این از برکت نبرد مردم بود.
همزمان با بپاخاستن نخستین نفرمهای دلاورانه مردم قم و تبریز و تهران …. و همزمان با شروع قوط غول کاغذین ، ما نیز همگام باطلت بها خاستیم. در آن زمان، در حد توانایی خود بسان حیوان خشمگینی که هنوز از میله های قفس رهایی نیافته – شروع به تضعیف غول کردیم صفحات روز نامه های ما شاهد افشاگریها و شگردهایی است که برای نشاندادن ضعف غول و نمایاندن پهلوی آسیب پذیر او بکار میبردیم. کشوری که جباران آن را بزور اسلحه به سوی دروازه واهی تمدنی آریامهری می بردند ، از تامین آب و برق ملت و خود ناتوان بود و ما این را بگوش شما میرساندیم. شمایی که گوش بزنگ بودید فساد و دلقکی و نوکری دولتمردان آریامهری ابعادی کشوری مییافت و ما خبر آنرا بشما می دادیم. شما مبارزانی که در سنگر انتظار انقلابی ، مترصد لحظه ای بودید که دشمن دیرینه جناح آسیب پذیر خود را بنمایاند. خیمه شب بازی مسخره «رستاخیز» را نیز هر چه مضحك تر نشان داده بودیم تا معفن این بازی مستهجن آزرده تان کند و آزرده تان کرد و این تصادفی نبود
اما گفتیم که با اوج گرفتن نبرد ملت ، شگردهای خویش را به کناری نهادیم تا رو در رو با اهریمن مقابله کنیم و نخستین اعتصاب ما آغاز این مرحله تازه بود. پس از این اعتصاب ، با توانی که از نیروی سهمگین ملت گرفته بودیم، و با آگاهی به این حقیقت که فرو افتادن فر شهید، غول کاغذی را قدمی بیشتر به قهقرا میبرد میارزه رودر رو را آغاز کردیم چرا که پشتمان به نیروی خروشان خلق گرم بود و در این مرحله بود که اغلب حتی قدیمیترین روزنامه نگاران مطبوعات نیز از آنچه خود در روزنامه نوشته بودند تعجب میکردند کم نبودند انی که پس از پایان هر مقاله، به نوعی اشهد خودرا گفتند و بسیار بودند روزنامه نگارانی که شبها دیگر خانه خود نمیخوابیدند و هر صبح میدیدند که احتیاط بجائی به خرج داده بودند در آن دوران دلاوری و شهادت روزهای روزنامه نگاران مبارزه و شبهایشان گریز و اختفا بود.
دشمن چندان ضعیف نبود. یا دست کم قوی می.نمود و آنچه میگذشت مصاف قم و سرنیزه بود همانگونه که گفتیم، در این زمان نیز دشمن همچنان ما را نخستین آماج خود میکرد. صرفا از این رو که ما خانه ای شناخته شده .داشتیم دلاوران گمنام خیابان ، پس از محاربه ، از موضعی به موضع دیگر میرفتند یا به صف طولانی شهیدان در خون خفته میپیوستند. اما ما همین جائی بودیم که اکنون هستیم و باور کنید که در هیچ لحظه از دیدار مشمئز کننده گرگهای دشمن معاف نبودیم. در این هنگام، زبان هر چه رساتر ملت بودیم. اکنون زمان «من» و «شما گفتن نیست و هر چه کرده ایم وظیفه ای بوده است و بی و هیچ خادم وظیفه شناسی که تنها در راه ایمان خود میکوشد، طلب اجرت نمیکند اما شاید این ،توضیح دوستان فراموشکار و یادشمنان زخم فراموش نکرده ما را لازم باشد در این هنگام، زبان هر چه رساتر ملت بودیم و دشمن این را میدانست.
آنچه حکومتهای نامردمی را میترساند ، پیش از آنکه نفس رویداد ،باشد بازتاب آن است. به راحتی میتوان قم و تبریز را به خون کشید. جلاد به آسانی چنین می.کرد خبره بود و از نام و ننگ نیز نمی هراسید هراس او از واکنش ملتی بود که به انتقام جوئی هر قطره خون شهید خود بیامی خاست. و این وظیفه مطبوعات بود که کار خبررسان میدان نبرد را بکند به آسانی میشد شهر دلاوری را در محاصره گرفت و دژخیم چنان می کرد. پنجمین ارتش غیراتمی جهان را برای این داشت اما هراس او از نیروی کمکی دلاوری بود که هزار هزار از راه میرسید و هر «پیروزی» دشمن را شکستی فضیحانه میکرد و ما در گرماگرم کارزار ، پيك میدان بودیم و برای دشمن نامردی که تنها به دوختن لبهای پیک میاندیشید ، هر بهانه ای مجاز بود هر چه را که میگفتیم دروغ میخواند، چرا که چشمان گربین آن فقط کجی را راست میدید در زمانی که نعره مبارزانه میلیونها حلقوم «نوار» بود عکس این مبارزان نیز «مونتاژ» میشد. همانگونه که پیش از آن نیز دلاوران ما را «خرابکار» و نوکران چکمه لیس خود را «دولتمرد میخواندند. اما سرانجام پیروز شدیم چرا که شما پیروز شدید نیروی شما توان ما نیز بود و هست و ما همچنان به عهد و میثاق خود پایبندیم. و این را نیز میدانیم که مبارزه پایان نیافته است. آنچه کرده اید کرده ایم ، نخستین مرحله پیروزمند نبردی راستین بوده است که باید تا پیروزی نهایی ادامه یابد زبان رسای شما بوده ایم و هستیم و تا زمانی که شما ،هستید چنین خواهیم ماند
شورای سردبیری کیهان