ص۶
: فرهنگ در آن زمان البته بیشتر کارگردان های تـوفـانی به نام انقلاب وخشتناکی در زندگی با بود : جنگ داخلی ، قحطی – در آن زمان 16 سال بزرگ اینده سینمای شوروی بی اینکـه داشتم و با اینکه هیچ وسیلهای دراختیارمان تجربه ای در سینما داشته باشند ناخودآگاه نبود تصمیم گرفتیم برنامه هایی تولید کنیم جدب سینما می شدند – گراسیموف پس از بیستر جنبهی کارناوال داشت دیدن الهی کارگاه هنرپیشکی به گروه ما داد زندگی چقدر زیباست چون از طرفی پیوسته بود، پودنکین به عنوان سیاهی لشکر در فیلمی که از کولشون به نام « ماجرای آقای وست درسرزمین بلشویکها، مشغول به نشان ان بوره زیباترین دورهی زندگی کرد می رسند. د روز سر کار دانستند چه فیلمی پولساز خواهد بودو می را داشت تحمل میکرد. اما همچنان کوشش اجازه می مافی است بین این استان تجربه ای که «شعر» رابی اعتبار می کند موفق تجربه هایشان به آنها داد به آنقدر مطمئن باشند. برای اولین کارمان تراژدی معروف های قرمز پوشیده شده بودند. مایاکوفسکی به نام و ولادیمیر مایاکوفسکی ، همهی چیزهایی که به دنبالشان را انتخاب کردیم. البته لایه های همتر این کشتم در آنجا جمع بودند : قدرت و انرژ بود. — نمایش برای ما مکتوم باقی مانده بود. وهمین تجلیل از انقلاب . نیروی بیان کردن نتایی اولین نمایش ما عروسی کوکول بود بازی شده بود. آیزنشتاین نمایشی بر صحنه موضوع از اولین تمرین ما را با دشواری انقلاب و بالاخره انرژی برای زندگی کردن. که نمایشی بسیار آشفته از آب درآمد.نمایش آورده بود . و در روزنامهی «خارخـونـه های بیشماری روبرو کرد. پس از آن بود همان لحظه احتمالا قدرت بیان همهی اینرا با مرگ خود کوگول روی صحنه تمام کارتو نیسنی جوان پیدا شده بود. که پیشنهاد شد کاری از خودمان را به روی نداشتم. اما دیدن آن پوستر ها قلبم را گرم شد. این مسئله مستلزم از میان بردن تمام الكساندر داورنكو . تابالاخره خبر صحنه بیاوریم دلتکبازی رسید یکی از استودیو ها فیلمنامه ما راقبول قوانین تئاتری موجود تا آن موقع بدید این پیشنهاد بلافاصله فکر های مختلفی با آشنایی که در تئاتر شهر پیدا کردم آوردن راه هایی تازه برای نشان دادن کرده، این اتفاقی بمواقع فوق العاده بود را تا آنجا که به سنمان قد میداد برایمان بلافاصله در آکادمی هنرهای زیبا در قسمت احساس درهم پیچیدهی زندگی نوین بود یکی از کارگردان های استودیو گفته بود : مطرح کرد. همهمان عاشق سیرک بودیم. و نقاشی مشغول شدم. آکادمی چیزی نبود جز بدون درنظر گرفتن این نکته ها است که ه مزخرف است، دومی با عصبانیت فریادزده دران موقع چند دلقک بسیار با استعدادوجود ساختمانی کوچک و زیبا که پشت رودخانه خلاقیت های آن دورهی ما ارزش به نظر بود : «من تازه از آمریکا آمده ام این را در داشتند که در سیرک شهر کار می کردند نو او قرار گرفته بود. آنجا غریب می گویند نه مزخرف ، و سومی آنها چندین نمایش کلاسیک ارائه می دادند در آنجاهیچ کس اهمیتی به هوای سرد تمام این تجربه ها و آزمایش های تازه به طوری غیر مترقبه اعلام کرده بود : «این که همگی به یک گونه ختم می شد : جسد از یا گرسنگی نمیداد. زندگی بشدت جالبی در برای پیداکردن فرمی نو ، به این سبب بود که کمدی به نظرم جالب می آید.، ورئـيس تابوت بیرون می افتاد و جنازه در جریان بود و پیدایی هنر تازه ای قابل پیش بینی ما احساسی از یک زندگی نوین غیر معمولی استودیو به پشتیبانی از او گفته بود و ما به حالیکه بدنبال تشیع کنندگان می دوید . رادر خود پیدا کرده بودیم بود. این هنر باید به سادگی خود قدرت فیلمنامههای جدید با سبک های نو احتیاج ما فکر نمی فریاد میزد و کریسته کارگردان می بود و نسبت به گذشته همان کردیم که تمام این احساس های با اهمیت داریم.» و به این ترتیب قرار شد که فیلم ساخته نمایش ما اگر بد اجرا می شد بین انجسیاسی را منتقل می کرد که انقلاب داده خاصشان بتوانند از راه های خشک و شود. کارکنان استودیویی که قرار بود ، و پوچ از کار درمی آمد. اما در دست های بود. همه دربارهی «شعر صنعتی، بحث می آکادمیک گذشته به تماشاگر منتقل شوند ما آنجا فیلم بسازیم بسیار خونسرد و حرفه ای دلقک های واقعی (باتمام غیر واقعی بودن کردند درحالیکه هیزم هم می شکستند تابخاری با اینهمه درنمایش «عروسی ، جای خاصی بودند. فیلمسازان اسرار حرفهای خود را قصه نمایش) زنده میشد. بنابر این من تحت ها را روشن کنند. با پایان این کار دو دهم هم برای ریتم باز گذاشته بودیم، چرا که داشتند، و به ندرت آنها را به زبان می تاثیر دلتکها یک آگهی برای سیرک نوشتمو به سرما اضافه می شد و ما شروع مـ نمایشنامه نه از راه متن یا هنرپیشه بلکه آوردند ازان پس بود که دلتک های سیرک شهرهر در آنجا همه، همه چیز می باریتم بود که منتقل میشد دانستند کردیم. قلم موها را در دستهای یخ زده مـان تمریناتمان می می گرفتیم، تا نقاشی را آغاز کنیم. صدای آمدند و پیشنهادهای کاریکه ما انجام می دادیم اجرای نمایش به همه چیز مطمئن بودند. هیچکس هیـچ حرفهای بسیار به ما کردند. ازهمان موقع شلیک توپ به گوش میرسید. من با خور در سرما، و مملکتی ویران شده بود . شرایط شکی در هیچ موردی نداشت. مردمی که آنجا مادرگیر فکرهای دیگری هم شده بودیم : بسیار دشوار بود. زیر فشار جنگ های سردی به ساعتم نگاه میکردم تا عقربه ها را کردند بیش از شروع فیلمبرداری عروسک هایی ساخته بودیم و قصد داشتیم روی ۱۲ میزان کنم. چون دیگر منيك همه گیر داخلی، مملکت دشواری های عظیمی قصهای از پوشکین» را به نمایش درآوریم. پتروگرادی بودم به این منظور درخیابان ها و باشگاه ها راه این دوران با مرد جوانی آشنا شدم های ما در جهت به ثبت رساندن زندگی و افتادیم و با کمک مردم نمایش را اجرا کردیم. ها عزیزترین دوست زندگیم شد. او بعد خانوادهی پوته کوریج می خواست تازه از ایسا رسیده بود و نامش لئونيد از اوکراین برود و در نتیجه او مجبور به ترو برگ (۳) بود. مترو برگ، نمایشی نوشته بود و میخواست درتئاتر کار کند. ترک مکیف، شد. و من تنها شدم . درجستجوی متنی برای نمایش بودم که به «تزارماکزیمیلیان درخانه هنر کیف بود که به همراه خوردم که تراژدی پر طرفداری بود. تصمیم ترو برگ برای اولین بار صدای بم و بینظیر گرفتم آن را دریکی ازمیدان های شهر به روی مایاکوفسکی را شنیدیم. آنچنان تشویقش صحنه ببرم. این نمایشی واقعی بود، بالباس، کردیم که دست هایمان و رم کرده بود. مرد دكور وحتا بوستر ونقش اولی که الکسی از مسکو می رسیدند. دربارهی انقلاب کاپلر بازی میکرد. شب افتتاحیه را از دست اکتبر تئاتر می گفتند. و نامی که در تمام بحثها بكوش میرسید نامی جز و ميرهولد،(٤) دادم چون به تیفوئید مبتلا شده بودم نبود. پیش از آن من تصوير « ميرهولد، را باید به خاطر داشته باشید هنگامی که من اولین کارم را شروع کردم چهاردمساله کردم: در بلوزی نظامی در حالی که برای یک سرباز شانههایش را پوشانده بود و بودم و آنهم در روزهای آغاز انقلاب منبع اصلی تاثیراتم مایاکوفسکی بود و در کنارش رو لوری به کمر داشت آن سرباز پر افتخار ارتش کمونیست و ميرهولد ، است که از البته با تجربههای جدید غرب هم در تماس جنوب باز می گردد. بخصوص با ماتیس ، پیکاسو و سزان و بعد ها حتا با هنر مدرن فرانسه هم ميرهولد در اولین تئاتر جمهـوری روسیه بجای شخصیت هایی با لباس های زیبا از مردمی با لباسهای کارگری ساده ه اتحادیه کارگزاران هنری کیف ، مرا برای ادامه تحصیلات به پتروگراد فرستاد استفاده کرده بود. بوی اسبها و خلاص در این مسافرت ازتمام وسایلی در دسترس طبیعت گرایی در کارهایش مشخص بود ازدرشکه گرفته استفاده کردم منتقدی در آن زمان نوشت : از زیبایی واکون برای کارگران صحبت می کنید آنها به خیال هایی که باید روی سقف آنها می نشستم. آنکه مسخرمشان میکنید برایتان سوت می جامه دانم یک روبالشی بود که در آن یک کی های نقاشی های پیکاسو را گذاشته صندلیها را خرد کرده و از سالن خارج پتروگراد مرا تکان داد.- خیابان ها و ساختمان های بزرگ نسبت مایاکوفسکی بود که ابلاغ می کرد : در بیانو ها را به خیابان ببرید خیابان های پردرخت مكيف، هجیب به نظر اجرای شعر، حتا جنبه های ادبی شعرا این برمیگشت به سینمای پیش انقلاب. در مورد هنر دوره هایی وجود دارد که شراتشان چند سال بعد ظاهر می شود و با اینهمه قضیه نمی تواند به همین سادگی باشد چون زمان هیچگاه تکرارنخواهد شد. درهردورهای شخص باید به همـان هم از اصل شبر دور میکند. و طبیعی است برپایی شعر : مهدی اخوان ثالث مطرح کردن این پرسش ، اینجا که، چرابای «شعر، اخوان، یا هر شعر مهم و معتبر دیگر کار : محمد اسکندری را، بدون دانش و بینش ادبی – نمایشی ، دوره و فادار باقی بماند. برای جوانیشانزده * بازیگران: منوچهر نامور آزاد شهریار صحنه آورد، اصل شعر را از دست داد ساله بسیار ناگوار است که مانند مردی پنجاه شهیدی، رویا تیموریان، محمد اسکندری اجرائی موهن به شعر، به شاعر و به تماشای ساله زندگی کند. بزرگترین خوشبختی اینست منیژه محامدی، پروین رضائیان و دیگران . اهل و دو وستدار ، برصحنه آورد و سرآخر شانزده سالگی باهمهی چیز هایی که در + خانهی نمایش مشخصه این سن هستند زندگی کرد و به همان نسبت برای مردان مسن درست نیست کنند در مرحله ای باقی بمانند که در یکبار دیگر نشان داد باچنین استعداد ها بینش هائی، باید شعر فارسی را از مشر با عکسی که از او دیده بودم. مجسم م شعر فارسی از نظر ظرفیت های دراماتیک، سراغ گرفتن های ناآگاهانه و بی تعهدخلاص معمولا در شمار تفنن های تمام نشدنی، تئاتر کرد. اگر قرار بشود، هر کارگردانی بـ جوانی بوده اند. این عمل به معنای در کودکی معاصر بوده است. گاه و بیگاه، به مناسبت خواندن شعر «کتیبه»ی اخوان، دفعتا متوج هایی فرمایشی، کارگردان هایی وابسته بشود که چه شعری!، و بیدرنگ بر صحت ماندن است.. … عجیب آنکه تمام تجربه های مابرای سفارش هایی برای اجرای داستان هـای بیاو ردش. چنانکه اسکندری آورده ، کمتر تماشاگران آندوره مفهوم نبود. اما حالا کار شاهنامه و متن های دیگر ادب فارسی ارزشی که این میان ازدست می رود ، اعتبار شعر است. آنهم شعری که در ادب امروز ما بردم در «کلاسیک، شده است. آشنا شدم. گریگوری کوزینتسف هایی ساده و قابل درکند. وقتی ما از سینما تماشاگر صحبت میکنیم نباید آنها را کند وضعی ثابت فرض کنیم. سینما تغییر می همانطور که تماشاگرش تغییر میکند. جوانان خلاقی که در آن دوره سینما زیبائی هایش بود. را در «رویا» می دیدند . استعداد ، دانش و در نتیجه ما سعی کردیم ، عروسی را تجربه های مختلفی داشتند. با اینهمه تمام به نمایش بگذاریم، میگویم سعی کردیم، زیرا این نسل در یک نکته مشترک بودند همه به این نمایش ماهیچ گونه ربطی به کوکول جوانب تجاری کار اعتنایی نداشتند برایشان نداشت ساختمان نمایش معجون هفت جوشی آنچه ، تا امروز از شاهنامه و داستان دریافته باشی، و نه تنها این شعر را کش کردیم روی آوری به این منبهرا، در شمار بود. رسیدند. در مه غلیظ شهر خاطره دانستنی هایم در بارهی پتروگراد زنده می شد: تزار از این شهر مرده گذشته ہتراول قصرش را بدون عجله ترک کرده بود. لبلها را از پنجره بیرون بیاندازید خواهید جنگ بزنید ، اگر لک برت کنید نیست. بود ماکسیم دید. پیراهن، کتاب مجموعه اشعار مایاکوفسکی و زنند از احساسات صحبت می کنید آن بود از سیرک ، کاباره و سینما، ماجزئيات گیشه وجود خارجی نداشت. سابقه سینمای های عطار و متن های دیگر برصحنه تئاتر شعر های اخوان را بشناسی. درآن حد جمع کرده بودیم بی آنکه بدانیم نتیجه تجاری برای آنها مطرود و بی ارزش بود آمده اند، مطلقا مناسبتی و سفارشی بوده اندو بدانی «کتیبه، را نمیتوان با اجرائی می شوند. چون دیگر همهی جوانها میباید چه می شود، فکر می کنم این اولین باری . به نظرشان کوچکترین رابطه ای میان نشانه ای از آفرینش و ابداع نداشته اند. اگر .. نامربوط به روح شعر وروحیه شعر گوش بفرمان و ارتش هنر، باشند و ایمن – بود که ازترکیبی از بازی زنده و فیلم استفاده سینمای قبل وبعد از انقلاب وجود نداشت. کارگردان های تئاتر معاصر، با طرفداران میحنه آورد.. شد سکه هایی از یک فیلم چاپلین استفاده داورنکو در این باره می گوید : نظریهی نمایشی کردن ادب فارسی، همچنان .. کارگردانان هم نسل منکه به سینما راه یافتند بخاطر نمی آورم کدام فیلم چاپلین دوم اینکه : اصولا اعتقاد نگارنده براین مانند جویندگان طلای داستان های جکلین راههای تجربه هایی جدا ازمتن های نوشته است که راه دستیابی به تئاتر ملی، یا بودند که زمینهای شناخته شده را رها کرده در همان زمان که فیلم روی پرده نمایش شدهی برای صحنه تئاتر می دانند، بایدیک یکی از راههای آن، تجربه کردن شعرفارس به سوی آلاسکا شتافتند تادر میان سرما و داده میشد جلوی صحنه بازیگران مشغول سره تجربه های توس و شیراز را نادیده هیاهوی طوفانها را میخواهم ! بازی بودند. لباس بعضی ازشخصيتها تحت گرسنگی بعد از یکی دو سال به رگه هایی از بگیرند و یکبار دیگر، جدا از روحیهیسفارش نیکولای اول قراولان باجگیرش را به این تروبروک من تمام وقت های آزادمان تاثیر طراحی های پیکاسو طرح شده بود طلا برسند.. همچون یک «حرفهای، و اقعی از ادب فارسی را با هم می گذراندیم . از تئاتر بیرون می شهر فرستاده بود. الکساندر سوم در جایی به این ترتیب بود که قدم به قدم در گراسیموف (۰) که کارش رابابازیگری آمدیم و از خیابان های تاریک و یخ زده می که حالا خرابههای یک ایستگاه قرار داردروی زمینه های مختلف ، سرزمین ما تو انست از در گروه ما شروع کرد در عین اینکه با من گذشتیم. در جلوی آتش غذای ساده مان را گرم نازایی و بی ثمری رها شود. همسن بود ـ هردو هیجده ساله بودیم ـ من و اسبش جرت زده بود! مردم از کنارم می گذشتند. بعضی از ۳- « لئونید ترو برک، همکار و یار کردیم و طرح های مختلف را بررسی می استادش نیز بودم. آنها جیرهی ماهیانهی غذایشان را روی آرابه کردیم. بزودی یوته کوویی و کابلر .. خیلی خوشحالم که همیشکی « کو زینتسف ، که بهترین کار هایش هیجده سالگی در می کشیدند. درحالیکه وقتی برای ادای آداب رسیدند و گروه کوچک تازه ای به وجود آمد. این تجربه ها را انجام دادم. که دیرترش به را میشود در فیلمهای صامتش و تریلوژی از تمام ملاحظات و صاحبکار، پسند و مجبور ….ورسوم و بیاد آوردن خاطره هایشان نداشتند ضمن اینکه شیفتهی هنر سیرک بودیم دیدگاه های نوینی در تئاتر دست یافتیم. تجربه اسب های مردمی پوشیده از برف در اینجا . های قبلیام دیگر در ذهنم شروع به حرکت آنجا بروی زمین افتاده بودند. پاسدار ها اميرهولد ، قرن بیستم محسوب می شود این طرف و آن طرف میرفتند. صدای شلیک کرده بودند : تزئین خیابان ها ، دلقک هاو ساعت قبل از بالا رفتن پرده در شب نمایش در و اگون قطار ها۰۰۰ گلوله به گوش می خورد. زمانی ایستادم و در قبل از انقلاب کارگردانی فیلم هم میکرده افتتاحیه روی صحنه برويمما هنوز باهنرپیشه به همدی اینها یک رشته اصطلاحات ( از جمله فیلم تصویر دوریان گری ،) .تاثیر هاتمرین می کردیم که صدای تماشاگران بلند فکر کردم: حالا شروع میکنم. از مردی که در آن زمان میان نقاشان رایج بود نیزباید اورا بر بیشتر کارگردان روسیهی بعد از شد، لگد به در میزدند و میخواستند درهارا سئوالی را کردم که در کیف، بسیار معمولی انقلاب (از جمله بر «آیزنشتاین،) محسوس باز کنیم و نمایش شروع شود. اضافه کرد بود: صدای شلیک ازکجا می آید؟» جواب آمد: « از هیچجاه. مرد ادامه داد که : در همان حال مرد جوانی باپیشانی بلند هیچکدام ازما آن اصطلاحات را نمی ه در واقع اولین ترکیب فیلم و بازی و موهای انبوه فریاد می زد : «زیادی کار فهمیدیم اما بنظر مترقی می آمدند و درنتیجه د به ساعتت نگاه کن رفیق،. و در اینجا اولین ما هم از آنها استفاده می کردیم و سرانجام زنده اولین بار در سال ١٨٩٦ به وسیله میکنید، ، محرکتها را سریعتر کنید.» نام آن شعر های مهم «امید» که به دلیل – نمایش ندارد و مطلقا نمی عادت این شهر جدید را یاد گرفته بودم .. مرد سرکشی آیزنشتاین بود، تماشاگران بیشتر روز بعد جمعیتی جلوی ویترین مغازه ای در همین متروگراد و در شرایطی که بینظیر بود کارروانی فرانسوی مورد استفاده قرارگرفت. | بیاید. ساختمان قصه های شعر وزبان و شکل برای نخستین بار فیلم های چاپلین را دیدیم توجهم را جلب کرد. رهگذران جلوی ویترین 6۔ گراسیموف کارگردان بزرگ دیگری جوان هایی همسن خودمان بودند. رو ایتی اش، ظاهرا برای کارگردان های تئاتر و سینما کشف شد. ایستادند و اعلامیهی آژانسی را من گروه ما آرام آرام ازمیان رفت کاپلر است که کارش را از گروه کوزینتسف شروع ماحصل سرسختی به جز اینکه ما، پرکشش و دعوت کننده اند. کشش، اما پس از آن ما سازمانی هنری تشکیـل کرد از فیلم های مهمی که او کارگردانی کرد به اوکراین رفت. یوته کوویچ راهی مسکو واندند. درکنار خیابان پلاکارد ها و پوستر مخدوش کردن و باختن شعر قطعی است تنها «ظاهری است. به محض اینکه شعر دادیم موسوم به « نکس ، که تقریبا چنین به چشم میخورد. من بلافاصله از انرژی شد و من و ترو برگ باقی ماندیم که به سینما برصحنه میآید. حتا نمیتواند زبان مشکل میتوان از «ماساکاراد، (۱۹۳۹) و «چین چیزی به جز اجرائی خنده انگیز از متنی روی آوردیم ما نمیدانستیم که برای راهنمایی نقاشی در این ساده تریـن آزاد شده، (١٩٤٨) نام برد. داد : «تربیت هنرمند خارج ازرسومه روحیهی «تراژیک دارد و نیز، نداشتن – و بر از ریزه کاری های اخوان راه که به حق جوشش جالا هرجا که می روم در این باره از ۷- نیکلای شنگلایا ، کارگردان بزرگ چه کسی باید روی بیاوریم یک دستیار نیاز به تسلطی نسبی بر شعر «امید»، فرهنگ لش تکان خوردم. طراحیای با ابتدایی- دیدگاه و خاستگاهی که سرآخر بتواند . سئوالاتی یکسان می کنند این یک هنرکده سینمای ناطق شوروی که متولد گرجستان فیلمبردار مشهورسرش را برایمان تکان داد خطوط هندسی درست یادآور نقاشی و موقع مكروه تئاتر را در برابر حرفی و ارگان شعرش و حتا ساختمان آوایی شعر بود ؟ یایک کاباره هنری؟ روش هایی برای است پسران شنگلا یا هردوحـالا فیلمسازاند. گفت. «هیچ امیدی نیست. با این همه فیلمنامه های کودکان بود: کارگری باشلیک یک گلوله شعر دارد روشن کند، چیز دیگری نیست «امید» دارد، کم اشتباه وسلیس و بدون تنوع ؟ بهشگفت آورین بورژوا ها و… این ( فیلمهایشان بارها در نمایش های خصوصی نوشتیم. امادرهیچ استودیویی نتوانستیم از تمامی دشمنان طبقه کارگر را از میان برده لغزش بخواند. و نهتنها، به مفهوم شعر چیزی پرسش ها مرا می خنداند . چون آن دوره ، در تهران نمایش داده شده. اتاق انتظار جلوتر برویم. بود. بورژوا های کوچک زید قشری از لکه نمی افزاید که به دلیل بی هدفی و بی تفاوتی نظر غير طبیعی می حال عاشق بیاد آید. بهر ٤ـ اگر «برشت» را کنار بگذاریم و میر آوردن آن دوران هستم. اما برگردیم به هولد» درخشانترین چهرهی انقلابی تئاتر هرو سی۰۰ بهما فقط اجازه داده بودند که نه شعر کلاسیک ، نه شعر امروز برای دستیابی به امکانهایی تازمتر در رابطهی «جوهر، شعر فارسی، جنبه هایی دراماتیک با مسئله های تئاتر، سراغ بگیرند. این تجربه، نیست. همچنانکه درهر شعر دیگری، جای اگرهم که نتواند امکان های احتمالی چنین منظومه های دراماتیک هم که در ادب خالی است. رابطه ای را میان شعر فارسی و تئاترمعاصر نمایش بدهد، دست کم تجربه ای است به دور پس آنچه ماند، سرسخ صحنه ای کردن شعر هایی است که ظاه درحفظ موضوع های سفارشی. کار گروه رو اینی، دراماتیک و صاحب ساختمان و محمد اسکندی بر شعر و کتیبه ی اخوان ثالث شاید نخستین تجربههای تئاتر معاصر، «نمایشی، اند، اما درعمق به دلیل آنک در راه صحنه ای کردن شعر امروز باشد. رو ایتش «شعری، است و بعد های دراماتیزه بیتردید، اگر در شعر امروز بتوان در قالب شعر است و ساختمان و منطق اش. زبان و بیان «شعر» است که ساختمان نمونه ای با جنبه و جلوه هايي «دراماتیک و منطق است و مهمتر از تمام اینها، بعد ذکر کرد، شعرهای امیده اند. شعر هایی شعر با صنایع لفظی و ادبی زبان فار همچون : شهر سنگستان، مرد و مرکب آخر شاهنامه و همین کتیبه،. بازگو شده که، کمترین شباهتی به زب موجز ومختصر و «انتخاب» شدهی معنای تواند کار دو است. معنی می همایون علی آباد نوشته ای از گریگوری کوزینتسف (۲) وی : ن بیکاری ●● خیابان ارباب . کارگران فنی . به ۱۹ خرداد ۱۳۵۸-۱۹ رجب ۱۳۹۹- شماره ۱۲ مردم شماره ۱۵ رسال نشریه جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما) . V پول ، در سینه کش آفتاب .درها بسته است دل نمیکنن – 9 9 9 • ازمیان مطبوعات – . گرفته اند و برصحنه برده اند و تمام. ن پیشگفتار مساب این کتاب آمده است که از تصویب راندوم بکترانید اما مسلما این قانون دارای انتهاز پیش نویس قانون اساسی اشکالاتی خواد ود که بیم آن میرود است ، که انتظار میرود از جانب همونای انقلاب بدست خود انقلاب دیگر را درقانون کارگران توصیه کرده و آنرا تصویر گونگی انقلاب کارگری دانسته است. . …. د اصلاحات ارضید – ل اعتبار شعری بر صحنه نمایش هنوز، پژوهشی اساسی و با ارزش یا اجرایی که بتواند به عنوان معيارو الگویی واقعی و تثبیت شده برای راههای نمایشی کردن شعر و ادب فارسی – اعم از کلاسیک ساختمان ادبی شعر. یعنی شعر را درست و معاصر ـ مطرح باشد، نداشته ایم خوانده باشی، تفاهمی دست اول با آن سیا می آید، به چیست؟ نخست : در وفاداری – کرده باشی، ظرایف و رقایق زبان شعر اساسی بگنجانید ار 13 ● ی ( تدوین خواهد یافت یا دولت موقت انقلاب هرچه زودتر در معرض دانست که باز این قانون نمی تواند برای انکار عمومی قرار دهند و فرصتی کافی درنظر کلیه افراد و احاد وسازمانها و گروهها و مسلما تعجیل شما در گذراندن قانسون انتظامی ، اجتماعی ، آموزشی و دفاعی و غیره را بعهده بگیرد متخصصین و اقعی ای تمام سازمانها و گروههای مختلف ایجاب می مجلس موسسان باید نماینده قاطبه مردم باشد . تعداد نمایندگانیکه برای این مجلس در نظر کند که به دور از اختلافات گروهی و فردی همه باید هم خود را متوجه اصول و لزوم تشکیل مجلس موسان از آنجائیکه قانون اساسی جدیدی که برای اقلیت ها و خلقهای مختلف مردم ایران بگیرند که تمام صاحب نظران سازمانها وگروه اساسی بدلیل امکان رشدو دسیسه ضد انقلاب شورا های همگانی شورا های همآهنگ آینده کشور ما تدوین مییابد از اهمیت بسیار جامعیت داشته باشد اینجا است که ضرورت ما حقوقدانان و دیگران در باره آن اظهار بنظر صحیح میآید ولی این نمیتواند اشکالات شهرستانها زبدمترین افراد به نسبت زیادی برخوردار است لازم میدانیم نقطه نظر تشكيل مجلس موسسانی که منتخبین آن نظر نمایند تا فرصت باشد کنفرانسها وسمينار و نقائصی را که در امر تدوین و تصویب هر شهرستانی برای شرکت در مجلس موسسه ها تشکیل گردد در روزنامه ها برای آن مقاله های خود را برای اطلاع عموم منتشر نمائیم هرچه بیشتر نماینده اکثریت قریب باتفاق مردم سریع قانون اساسی وجود دارد و دربالا انتخاب میکردند . این مجلس وسسا همگان را باین امر مهم جلب کنیم که وظیفه باشند مسجل میگردد از اینرو بنظر ما ها نوشته شود خلاصه بهترین پیشنهادات و ذکر آن گذشت توجیه نماید و با شتابندگی نماینده و اقعی مردم خواهد بود و قانوني بتصویب رساند که خود عامل تسهیل نظرات ارائه گردد و از مجموعه آنها برای اساسی را براساس مصالح عام مورلبرر تکمیل و تدوین کامل قانون اساسی بهره گیری قرار خواهند داد و قانون اساسی که * کننده نارضایتی و دو دستگی و رشد ضـد شود . این تعلل در ارائه قانون اساسی آینده ترتیب تصویب گردد خدشه ناپذیر انقلاب شود قانون اساسی نمایند تاهمانگونه از نتایی گرفته شده و در حدود ٤٠ نفر اعلام شده است مجلس موسسانیکه ایده آل باشد فرسنگها از نظر ما قابل انتقاد بوده و نمی توانیم از ظـر قانونی و شرعی جـای هیچک انقلاب ایران انتظار میرود مترقی ترین قانون فاصله دارد . مجلس موسسان باید طوری آن چشم پوشی کنیم و فرصت کوتاهی که برای حتی در بدترین شرایط ، انتخاب اعضاء گفتگو وشک و شبههای باقی نخواهدگاه اساسی بدنیا عرضه گردد . که في المواقع انتخاب گردد که کلیه گروهها و طبقات وانشار در نظر گرفته شده ناکافی است و بیم آن مجلس مؤسسان بصورتیکه نماینده واقعی نزد مردم جهان نیز بداشتن مترقی الگوی مردم محروم و مستضعف جهان قرار از نمایندگان عموم مردم د که قانون اساسی ناقصی با شتابزدگیو و سازمان های سیاسی و مذهبی مختلف نقش اکثریت مردم ایران باشد بسیار بهتر و قانون اساسی جمهوری اسلامی سر خود را در آن ببینند . مجلسی با تعداد چهل عجولانه تصویب گردد که در آینده اجرای آن شایستهتر آن است که گروهی کوچک این خواهیم بود بدیهی است قانون اساسی که امروزتدوین . نفر نماینده بیشتر بشکل یک مجلس حل و مشکل شود و نسل ما و آیندگان را با معضلات نقش را ایفاء نمایند . البته بنظرم میشود باید خواستها و انتظارات این نسل عقد است که صلاحیت آن در مورد رسیدگی فراوان روبرو نماید . فرصت کافی برای بحث و بالفرض ضرورتی در تسری قانون اساسی بچشم در هفته گذشته بدنبال جلسه مشترک . نسلهای آینده را نیز در نظر داشته باشد به قانون اساسی ، امری باین مهمی ، قابل تردید تصویب یک چنین قانون اساسی که مصوبه اساسی و شناختن افرادیکه باید بعنوان هیات دولت و شورای انقلاب در حضور امام نهادهایی استوار سازد که مبین اهـ است مصوبات این مجلس که تنها اسمی از معدودی افراد بنام مجلس موسسان باشد نماینده انتخاب شوند منظور گردد بهتر قبول ، زیرا هرچه زودتر باید و مجریه و قضائی خمینی رهبر انقلاب اسلامی آیت اللبطالقانی انقلاب اسلامی ما باشد. وسسان ب این مجله بخواهد تدوین یابد با رفراندم رای آنکه صورت واقعی بخود بگیرد کاملا غیر مترقبانه میباشد . درهیچ کجار درهیچ بانقلاب نمایندگان برای رفع این اشکال حداقل تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی وارد برای تدوین قانون اساسی منطق انقلابی شرکت کنگان آن مرحله عمل گردید. خبرهائیکه روزهای بعـد میکند که خواستها و حقوق اکثریت افراد یا افرادی خاص باشند به هیچ وجه نمیتوانند کشوری اینچنین قانون گذارانی آنهم قانون اساسی سابقه نداشته است شما ممکن است. میتوانید مردم مجلس انسان های اساسی را بصورت موقت بعداز روزنامه ها منتشر شد حاکی از آن بودکه آنرا رنجبران ومحرومان حقوق اساسی یک یعنی . اولا برای تصویب قانون اساسی تسريح بعمل نظر گرفت و این مسئولیت قابل انتقال و غیر قابل انفکاک بهترین فرم را تشکیل شوراها از خواهی کوتاه باجراء گذارد و برای ایجاد یک قانون اساس مرحله اول بوسیله مجلس است که اینک بتدوین آن . تردید است برای مردم ما بارمغان آورد موسمیان توسط رفراندوم عمومی سطوح جامعه یعنی از روستاها کلیه نقاط کشور میدانیم اینشور فرصت کافی منظور کرد و بعد از تشکیل ظائفی که قبلادر روزنامه هابرایشان انتخاب نمایندگان موسسمان مشروط برآنکه منتخبین واقعی گفته شد و پس از بحث و بررسی رای گذاشته خوا بعد از آن کلی دگان نهادهای مملکتی و قوانین آینده بر اساس آن این قانون دقت نظر . وظایف اجرائی رفاهی اساسی ایده ال مردم ایران تصویب / آیندگان سهشنبه ۲۲خرداد ١٣٥٨- صفحه 6 شماره۳۳۷۳ـ سال دوازدهم خارج را خواستند. … اعلام درآمد های حاصله از فروش خارج و تعیین میزان کمک به کشور ازدیگر خواست های این J های ع اعمال