نسخه آزمایشی شامل 218,992 واژه

آیندگان:ش:۳۳۷۹

ص۵

نگاه به یک روستا: «چنار» در حومهیبوئین زهرا شانزده سال پس از مین لرزه طرح از: مسعود مهرا مردم ، هنوزهم برای ارباب کار می کنند. اهالی روستاه به زحمت سالي يك بـار گوشت میخورند . . چه بساعده ای در نیمه راه چشمه و روستا، به هنگام سرما، طعمه گرگ شوند . – . . www «اهل ناکجاآباد، تبلوری از قشر واپس زدهی نظام بیرحم سپری شده وداع بر پیشانی دولتمندان برادعای آن است. مظهر سرپرست اردو . میگفت ! – ماخواسته از همه آنها که سالها ستم ونابرابری هایی داشتیم که از چند سال پیش آنها را به بایست ماموری را برای راهنمائی ما می تومان انجام میدهد .. مسئولان اعلام کردیم اما متاسفانه ، تاکنون فرستاد نقرشان کشانده است. فراهانی نمایندهی معلولین در شرکت هیچ اقدامی در جهت رفاه حال معلولان کـ وی افزود : « جامعه معلولین برای تعاونی معلولین گفت : «بسیاری از معلولین شمار قابل توجهی از جمعیت ایران را تشکیل پیگیری در احقاق معلولان تشکیل شده ، اما حتا از داشتن یک چرخ مخصوص نيـز محرومند میدهند صورت نگرفته است .و درپی انقلاب . به این سازمان ، بودجه نمیدهند . وقيام مسلحانهی مردم • چند هزار نفرمعلول ها از دولت میخواهیم که در این امر دیگر نیز به جمع ما پیوسته است . یکی از خفتگان است. زیرا قیمتشان گران است ، معلولینحتا ضروری ، کام سریعی بردارد ، و در جهت رفاه معلولان ، بونجهای اختصاص دهد . ما بیمه اگر بخواهند یک موتور سمچرخه تهیه کنند ، مهمترین مسائلی که ما با آن درگیر هستیم مسئلهی استخدام معلولان است . زیرا به هر نیستیم ، وسائل رفت و آمد هم نداریم . از میبایستی بیش از 6000 تومان پول برای آن اداره و سازمانی برای استخدام مراجعه می بپردازند . که از عهدهی یک معلول بیکار دولت میخواهیم در این زمینه هاباما همکاری کنیم ، از سپردن شغل به ما سرباز میزنند . در صورتی که ما معلول جسمی هستیم ، نه کند و معلولان را آنگونه که هستند ، به جامعه برنمی آید . شغل هایی چون تلفنجی ، ماشین نویس و حسابدار مانند آن وجود دارد کـه بشناساند .. فکری . محمدتقی حیدری که دچار رماتیسم حاد معلولین قادر به انجامشان هستند . اماکسی مفصل است ، میگفت : «من بیکار هستم و به ماتوجه نمیکند . و اگر هم توجهی درکار دربين ما مهندس های آرشیتکت هزینهی تحصیلم ٨٥٠ تومان میشود . علاوه باشد ه به دیدهی ترحم است . ما ترحم نمی الکترونیک ، مشاور و متخصص های ورزیده بر این ، برای رفت و آمدبه آموزشگاه نیزدچار خواهیم چون میتوانیم کار کنیم در رشته های مختلف فنی وجود دارند اما متاسفانه اغلب بیکارند و اگر هم شغلی دارند ، حقوق بسیار ناچیزی دریافت می کنند . همچنین برای برگزاری چنین گردهمایی «بیوه زنم پسرهم ندارم . یک کم شرکت کنندگان در این گردهمایی ، این سرمایه ام میشود . و هر روز باسه تامو در روستا های ایران – حتا روستا شیر است ، آن هم به مقدار کم از شیربه عنوان نزدیک شهرها هستند ـ كماكان اقتصاد غذا استفاده می کنند ، ولی در زمستان غذای حکم فرماست ، و هنوز روستائیان با آنان آب و نان است ، نان را می پزند، خشک دشواریهایی مثل رفتن به مدارس آپارتمانی هستم .. سید محمدشاه حیدری ، کلایهی دیگری می آیم اینطرف ها و کاسبی میکنم مشکلات و بسیاری مشکلات دیگرشان را مطرح کردند . گردهمایی روز جمعی معلولان انکار خرافاتی زندگی می کنند . این سطح می کنند و در موقع خوردن کمی آب میزنند ها از دولت تقاضا میکنیم که با ما همکاری داشت : « محل کارمن در شرکت تعاونسـی جلوه ای از شوق آنها برای زدودن نقش کهنها متخصه که از معلولان به عنوان ناتوان درذهنها نقش بینش ریشه در نارسایی های اقتصادی و بعد استفاده صاحبان از نبود امکانات دارد اگر باشد ، بلغور کنند به عنوان برنج از نظر مصرف پروتئین و گوشت ، به جرات می توان گفت که فقط سالی کند . چرا که – برای نمونه ـ امروز که به پارک می آمدیم ، پلیس راه ابتدا از به اتوبان جلوگیری کرد ، در صورتی که الکترونیک معلولان است ، الکترونیک هستم . باهشت ساعت کارماهیانه ۱۳۰۰ تومان میگیرم در صورتی که همین کار دما را فردی سالم با دستمزدی بیش از ۳۰۰۰ از طریق شرکت در این گردهمایی ا چنار » ، روستایی که در زلزله یکی دوبار گوشت می خورند . بوئین زهرا درمانگاه در آنجا نیست و خوشبختانه حدود پانزده سال بیش از ۲۰۰ خانوار خود،فقط ٣٦خانوارش بیماری محلی نیز در آنجا وجود ندارد . یکی باقی ماند یکی از این روستاهاست از روستائیان گفت : «اگر کسی اینجـا مريض شود کمتر جان سالم بدرمی برد سپاه دانشجو ان و آشنا بارنتهیدستی، در چهار دیواری گل اندود کلاس نمور و برای شاگردان خردسالش آرام آرام ، نجوا مدرسه ی روستایی که دانشیان در آن درس میداد، سرد مدرسه روستائی و و اسکس» درس به اسم او نامگذاری شد کشاورزی و دامپروری آن روزها، درروستا … ده برخی از او درهسان اتوبوس جان سپرد و به دکتر + سرمایه ات چیست ؟ چون وسیله نقلیه نیست و فاصلهی دهتاشهر میکرد . او که خود در متن فضاهای تاریک خیلی زیاد است – ۲ روز طول می کشد تا و پرشقاو تتنگدستی رشد کرده و همچون به شهر برسی . برای مثال خواهرزن من را به هزاران جوان هم طبقه اش به ناچار از ادامه دلیل نبود وسیله ، دو روز طول کشید تا به تحصیل بازمانده ، به شوق روشنائی بخشیدن در این روستا کشاورزی وجود ندارد : بوئین زهرا رساندیم و سوار اتوبوس شدیم ولی مگر در اراضی متعلق به اربا کودکان یک روستای نزدیک آمل ، بـ اهالی ده روی زمین آن کار می کنند از آموزگاری پرداخته بود . شاگردانش مـی نرسید.» ویانمونهای دیگر : شخصی براثـر که تولید می شود ۲۰ درصد آن به دانستند که او فقط معلم آنها نیست دل درد و نبود دارو ، در مدت یک ساعت مرد. … بیشتر ساعت های استراحت آن معلم شاگردانش بهره بگیرد. … برای آگاه کردن . کرامت ، مانند یک فرزند او ، کثر و ما : زنی هنگام وضع حمل چون ماما نبود شاگردانش و حتا مردم ده ، از هر فرصتی – خانواده اش ، و همراه با فرزندانش زندگ جو ان درکنار کشاورزان و روستائیان تهیدست و استفاده میکرد . هنگامیکه یکی از اهالی که در آن موقع به او کمک کند،قیچی برداشته . همین کبریت و تستمال کاغذی ، چند میکرد . وقتی از کار کلاس فارغ می شد پدران و مادران شاگردانش ، میگذشت روستا ، اثری از خود بجا نگذاشته . زمینها و به جای اینکه بندناف بچه را ببرد ، رودهی روستا ، از سرناآگاهی ، بیکتابی فرزندش چکمه بلند و لاستیکی اش را میپوشید ، در وقت پیش خرت و پرتهایم را از توی زنبیلم را برای پرخاش به آن معلم جوان و مردم شالیزار ها ـ در کوچه های پرگل و لای ده دوست بهانه کرده بود باخوشروئی از و در هرکجای دیگر که میتو انست بابزرگتر دانشیان شنید : و وظیفه انتشار کتاب درسی ها گفتگو میکرد . بابردباری ، به با معلم نیست . اگر نظام آموزشی یک کشور شکایت دوستان روستائی خود گوش می درست باشد ، این دشواری هاپیش نمی آید.» سپرد و آنها نیز ، بی پروا ، از بارغم خود کرامت در طول مدت آموزگاری درده ، کم میکردند هرگز از زندگی روستائیان جدا نشد . وی علاو ه بردرس های مرسوم ، به شاگردانش اصل اصلاحات ارضی شاه ايــن دزدیدند . رفتم کمیته ، آنها پیدایش کردند ، همین است ملکی و نیم ، و بهاره است ، و کل محصول خود را برید و مرد . درحال حاضر هموضع سالانهی آن به بیش از ۲ خروار نمی رسد آب آن از چشمهای تامین می شود که به صورت حوضچه ای درست کرده اند و ازصبح و کرامت دانشیان پس از پایان تحصیلات متوسطه ، به رغم استعداد و ذوق سرشاری که داشت ، به علت شرایط نامساعد اقتصادی خانواده اش ، نتوانست وارد دانشگاه شود. به علاوه ، چون اگر چه رنج تهیدست بودن در این روستا ، مدرسه هم وجود ندارد را شناخت ، پس از چشم پوشی ناگزیر از اکثریت مردم بیسواد هستند در حدود 6سال دانشگاه ، راه پویندگی را در کسوت سپاهی دانش در روستای « و اسکس، در حومه آمل ادامه داد رفتار انسانی و چهره مهربان تا شب ، آبی که جمع می شود در آن حدود 500 تا 600 متر زمین را آبیاری می کند استفاده از آب هم نوبتی است و پیش یک سپاهی به ده آمد ولی ۱۰ روزبیشتر نماند. که علت اختلافات موجود بین مردم د مردم برای آشامیدن و مصرف نیز از بود . و از همه مهمتر ارباب ده مایل نبـود سرود های انقلابی و مردمی می آموخت کرامت اهالی روستا را به او نزدیک کرد او به سبب بیان و تشریح علت بی عدالتی همان آب استفاده می : کنند باغ با صفانی در مدرسه ای در دهباشد . او مردم را برعلیه چنار وجود ندارد اگر هم هست به صورت سپاهی شوراند . در حدود ۳ درصد مردم باغچه است که از آن ارباب است . هیچ نوع به زبان فارسی آشنایی دارند ، البته آنهم به در آنجا نیست . وسایل کشاورزی در دلیل مسافرت زیاد به شهر سطح ابتدائی مانند کاوآهن است. و دربعضی دانش آموزان مدرسه هم مثل اغلب مدارس های اقتصادی و اجتماعی درمیان کشاورزان روستائی ،ازشرایط غیرمنصفانه دررنج بودند. و کارگران منطقه ، از محبوبیت زیادی و مثل کودکان سایرروستاها تا نیمه های سال برخوردار شده بود . تحصیلی بی کتاب بودند . کرامت دانشیان در رویارویی با چنین دشواری هایی کوشش می کرد تا از اندوخته های ذهنی و تجارب تلخ زندگی محقر خانواده خوددر پیشبردفرهنگ اتاقی درخانهی خود به او داده بود و ه در چنار ، حمام نیز وجود ندارد . ممکن اندازه ای بود که یکی از اهالـي مواقع اگر بخواهند زمینی را شخم بزنند تراکتور از روستا های دیگر کرایه می کنند که است مردم سه ماه یکبار ، اگر آب باشد متعلق به مالک است . برخی از اصطبل یا زاغه ها آب گرم کنند کشاورزان زمین را به وسیلهی الاغ شخم بشویند ، و اگر کسی در ده بمیرد ، در همان چشمه می شویند و ازهمان آب هم برای و خــود را روی سنگی خوردن و کشاورزی استفاده • . 9 می اهالی روستا ، گندم وجو مصرفی خود مسجد روستا در حدود ٤٠ سال است که را از نانوایی شهر می خرند ، و در آسیاب کنند . صاحبان این آسیابها ساخته شده . اما از مسجد استفاده چندانی ازای هرپنج من نمی شود . به طور کلی هوای روستا سرد معلی آرد می مالکان هستند . که در و جو که آسیاب می کنند ، یک من ازآن است و وسایل سوخت آنها چوب درختان و را به عنوان دستمزد برمیدارند . اگر باشد ، مقدار کمی فضولات حیوان که در اصطلاح خود و قلاخ ، می گوینـد . از نظر دامداری نیز ، وضبـع روستا همین دلیل هوای داخل مسجد نیز ، اغلب سرد تعریفی ندارد . و تنها عدهی کمی از روستائیان است و در ضمن نظر آنها این است چون دیر سب ده تا پانزده بز و میش هستند .البته به دیرحمام می و بیشتر کثیف هستندبه این دامها آنقدر نیست که جنبهی تولیدی مسجد نمی روند مگر هنگام مراسم سوگواری داشته باشد . و در صورت اضافی بصورت مباهلهی کالا به کالا ، با کالای همسایه ها کنند درنده تعویض می شود ، که در این صورت پول نقشی مردم برای دفاع از خوددر برابرحیوانات مثل کرک ـ هیچ وسیلهای ندارند سک که آن را به نگهبانی دام می جز گمارند. در زمستان آب آوردن از چشمه خیلی مشکل است چه بسا که در این راه هم عدهای طعمهی در این مبادله ندارد . ا و بهداشت غذای اهالی روستا در بهار و تابستان زیاد است 6 > . . • گزارش معلولان جوان در نخستین گردهمایی خود،خواستار حمایت دولت شدند ماترحم نمیخواهیم، حمایت و کار می خواهیم نخستین گردهمایی اردوگونهی معلولان جوان روز جمعه ٢٦ خرداد در پارک خرم معلولین جوان در گردهمایی روز جمعه شان، همچون گذشته تاکید کردند که نیازی به ترحم ندارند. با همیاری معلولان شرکت کننده برپا شد k در این گردهمایی که به منظور ارتباط وسیعتر بين معلولان ، و پیدا کردن راه حلی * به هراداره وسازمانی برای استخدام مراجعه می کنیم، از سپردن کار به ما، خودداری میکنن برای رفاه بیشتر آنان انجام گرفت ، گروههایی از مردم نیز شرکت داشتند * در پرداخت حقوق به متخصصان معلول،تبعیض قائل می شوند. . • WU . . . . ● . 2 3 محبوبیت دانشیان در این روستا به 22 . • • . ” ۲۹ : + اسمت چیست بسته ، بود . همچنین نشانهی علاقه و توجه اسمم را نمیگویم . اگر بگوش آشنا مردم به شناخت مشکلات و خواستهای مردم هایم برسد ، میایند انیتم میکنند . یکرو زبمن گفتند بیاخانه مابمان . رفتم . آنقدر اذيتـم کردند ! گفتم الان که روز اول است : اینطوری میکنند نمیتوانم بیشتر بمانم . . روستای دولت آباد، مورد غضب مسئولان رادیو تلویزیون قرارگرفت . وی هرگزفریفته ● ایندگان سهشنبه ۲۹خر ١٣٥٨۔ صفحه ۵ شماره۳۳۷۹ سالعوازم کرک شده اند . چون فاصله چشمه تا ده خیلی عکسی به یادگار از روز های زندگی و تدریس در روستا : کرامت دانشیان به همـــــــراه دوست پاس حرمت این شهید، فدائی خلق ، دبستان کارگرش که اهل همان روستا بود ـ او می کوشید به وسیلهی ارتباط مداوم با روستائیان ، آگاهی را روستای خود را بسنام او و شهید کرامت به میان آنها ببرد. دانشیان، نام گذاشته اند . • اهل ناکجاآباد * خبرداری که انقلاب شده ؟ علتش را میدانی ؟ میگویند بین سرباز ها و چند نفر آدم دعوا شده شامو ولیعهد هم گفته اند آنها مهربان و محبوب روستا که میشنید ، را بکشید . اگر اینکار را کرده باشند که تازگی نداشت . او با آن زمینه های غیر گناهکار هستند اینهمه جوان را کشته اند منصفانه و تیره ، زندگی کرده و از کودکی شاید آنها عروسی میکردند ، پسردار می . خو گرفته بود ولی زندگی کشاورزان و کارگر شدند ، شنیدم یک دکتر را هم جلو پنجره روستا ، او را های این اندیشه پابرجا توی دانشگاه کشته اند . خدالعنتشان کند ، آن میکرد که : زنده بودن کافی نیست بلکه باید روز ها ٢٤ ساعته صدای تیر می آمد . همه اش در دعوا زندگی کرد ! که و آشکارا میدید مردم ، ط زنده هستند تا به مال داران و مال اندوزان بهره ، فقط دهند ● پای حرف این آوارهها،این روستائیان ورشکستهی فراری وبازماندگان سیل هنـاو زلزلهها مینشینیم که سخنشان بیدار کنندهی + الان خانه ات کجاست ؟ تری جوادیه یک اتاق اجاره کرده بودمه گرچه کرامت دانشیان هرگز در روستا حالا صاحبخانهمان از آنجا رفته و خواهرش تنها نبود ولی وقتی همچنین پیش میآمد دن خلوت خود ، به سرودن ترانه میپرداخت. مرا توی زیرزمین فرستاده زیر زمینشسوسک و مکس و موش دارد . میخواهم به امید کرامت پس از آنکه روستای و اسکس را ترک بروم حمام ، بعدش بروم و لایتمان . دلم – کرده، درسال ١٣٤٧ به تهران آمد و درمدرسه یازیر ماشین نمیخواهد توی غریبی بمیرم ، عالی تلویزیون و سینما در رشته کارگردانی خدا بروم کسی نفهمد …. تحصیل کرد . باساختن یک فیلم مستند از خویش نمیداند چند سال دارد و چند وقت است که از شوهرش طلاق گرفته پیرزن بیکسو کاری است که اغلب در تقاطع خیابان مصدق و پارک وی آدامس کبریت میفروشد با صداقت سخن میگو – * ولایتت کجاست ؟ همدان است ، آنجا توی همدان به شما شاید هم زنده باشند + چطور شد آمدی تهران ؟ فرهنگ غیر مردمی نشد و از ادامه کار در رادیو تلویزیون سرباز زد و پس از یکدوره کس و کاری دارم .شاید عمرشان را داده باشند کوتاه زندان ، برای دیدار دوستانش بسه روستای مو اسکس» به آمل رفت . پس از این دیدار و ادامه کار دریک شرکت خصوصی به دست دژخیمان رژیم و شکنجه گران آموزش دیده سازمان و سپاهی آمریکا گرفتار شد و مرا آورده بودند تهران پیش خودشان یکروز ٥٢ با همرزم دیگرش خسیرو آمده بودم بیرون خرید کنم ماشین برتم کرد ، گلسرخی به جوخهی اعدام سپرده شد … کمرم شکست . سه ماه توی بیمارستان سینا شاگردان و روستائیان و و اسکس، به یک اربابی داشتم خدمتکارشان بودم. در بهمن کمرم را که گرفته بودند . * کی از شوهرت جدا شدی ؟ من سواد ندارم . نمیدانم چند وقت میشود . او رفت روی من یک زن دیگر گرفت . منهم طلاق گرفتم تا شاید او وضعش بهتر بشود رتی چیز سنگین بلند کردم دوباره کمرم دردگرن از آنجا بیرونم کردند الان هم کمرم دردمی میخواهم بروم حمام لباس تمیزیپوشم دکتر شاید کفرم خوب بشود بروم سنتها * فکر میکنی حالا وضع بهتر شده درخشان فرهمند را به پاسداری ستاره تیر شود و تا ده روز ادامه دارد و روز بیست و دیواپوش یاد شد ) شتافت همانگونه که تیر در خشنوار ( ٤٧٠ میلادی ) هفت سال خشکسالی م ( پاسدار آب و باران ) گماشت. «تیر» از لابلای سوم بنام روز باد ( فرشته آب ) پایان . می یابد . هوا از کمان بهترین تیرانداز ایرانی را رخش بود ، مردم در این روز خجسته به نیایش رفتند تشتر یا تیر فرشته سیزدهم هر ماه و نام که امسال روز پایان جشن مقارن با 15 شعبان ( آرش ) پرتاب گردید از کوه خشونه به کوه و اجابت شد و بیاد آن باران رحمت عظيـم چهارمین ماه سال خورشیدی است وصف این زاد روز با سعادت حضرت قائم ولیعصر است. خوان رفت آنگاه اهورامزدانفحه ای در آن دمید که مایه نجات ایرانیان شد در روستا ها و شهر ستاره در تشتریشت بند ۱۳ تا ۰۸ آمده و جشن تیرگان از جشن های دیرینه ایران و میترا و فرشته آب آنرا همراهی کردند(میترا ها ، هنگام نیمروز گرمای نیمه تیر ماه مــردم چکیدهی آن بدینقرار است: حتی پیش از اشوزرتشت ( پنجهزار سال قبل ) فرشته شجاعت و مقصود از فرشته آب فرشته بویژه نوجوانان پشت بامها رفته آب خنک بر بله که بهتر شده . قدیمها شاه را هـ و ستاره تشتر نماینده آب در ده حاوی سنتهای دلپذیری است : تشتر است ) . جایگاه مبداء و مقصدیکه در · عابرین می باشند . دوست داشتم . فرج را هم دوست داشتم نخست بشکل برنایفروغمند و در ده شب دوم در این روز فرشته اسفندارمز ( اسفند، اوستا ذکر شد ، جایگاه و نامهای کهن پنج هزار سرنماز دعاشان میکردم . ولی سربازهایش حلقه تیروباد ـ از نخستین روز جشـن به پیکر کار شاخدار ، در ده شب آخر به پیکر پاسدار زمین ) امر می کند تیر و کمانی حاضر سال پیش است که فخرالدین اسعد گرگانی در اسب زرنشان و سیرت وی خیرخواه و مدافع و آرش تیرانداز دیندار و شریف درجمع حاضر تیرگان تاری الوان ان ابریشم که سیمهانـي سده چهارم اولی ، مبداء را ساری و مقصد را نازک اطراف آن پیچیده به مچوساعدمی بندند «مرو» دانسته است: آرش را که و شیرینی و خرفه می خورند تا ده روز حلق از آن خوانند آرش وا کمانگیر یاداور کمان و سیمها یادآور تیر آرش است که از ساری به مرو انداخت وی تیر – میگویند رفته اند غیبت نمیکن و بستن آن ، نشانه همبستگی برای جبران از ساری تا مرد هزار فرسنگ نمی شود. پیش صاحبخانهمان گفت بیا بالا بنشين کند و این تیر از طلوع خورشید با آنکه در درستی نقل روايات ابوريحــان در حرکت بود و خداوند به فرشته باد هیچ تردیدی نیست ولی در آن ترجمه ، فاصلة تیرگان دعو اشان خبرداری چی به سرشان آمده ؟ واژمتین از ریشه اوستانی تیشترییه(به تر سالی وریزاننده باران است و برای گرفتن برهنه شده تن سالم خود را نشان داده و پس از نصفه آب به دریای فرافکرت ( مازندران تازد. آن دستم به چله کمان برده بحداکثر تـران خداوندی تیر را از کوه رویان طبرستان پرتاب خود بلافاصله پاره پاره شده جان شش حرف اول و فتح هفتم ) ومانا منام ره ایست که بویژه در این ماه طلوع و در ماه به آشکارا دیده می شود در سنـوی توی اتاق ماتلویزیون کامکن ، توی تلویزیون گاهانبار مینیوشم ( ١٥ تیر ) ساگاهانبار شاه را نشان میداد ، لباسهای زیادی دارد داشت میگفت من دیگر شده ام . خواهم بروم میهن سنتها و مراسم تیرکان آن ستاره و شعری یمانی ، یا بزبــان. ه است ستاره ای بارانزا که یادبود هناروانان ـ ۲۹ خرداد ب مان ایزد یکتا و دانا و بیهمتا ، براهنمائید برابروز فرمود و استمرار در هزاره هاتره ، است . و ماتره ، واحد مسافت و دوم سال ، روز ۱۵ تیر ( از دهم یعنی روزخور اری فرشته تشتر بخشایش خداوندی بر امروز و تیر ماه یادبود قدیمی جانبازان راه پرش دهد . بعد از طی هزار فرسنگ ، تیر اندازه آن حداکثر فرودگاه یک تیرانبزرگترین آغاز و روز وی ۱۵ تیر که روز اصلی کاهانبان تورانیان و همچنین جانبازان در فرغانه بر درختی تناور از گردکان نشست تیرانداز است که بیش از پانصد متر نمیتواند است پایان می یابد ) درست وسط تابستان هفت که مرز ایران و توران شد ( ابوریحان بیرونی باشد ختریه یا نشتر پارسی میانه است نه بمعنی آئین دینی بجای می آورد ، به معنی پیکر کوتاه شده کنونی راه میهن است که در این مراسم ، موید آثار الباقیه – ترجمه اکبرداناسرشت در اوستای تیر سلاح . اینکه مجازاگاهی ورح جانبازان دعا موضع و موقع بدین معنی گرفته شده جشن تیرگان – تقارن روز و میان این دوتیر نیز است در تیریشت برابر سیزده تیر باستانی و دهم تیر کنونی ٤٤ آمده است که خداوند فرشته جشن تیرگان است که از این روز آغاز چالاک بسوی دریای فرافکرت ( در پیش باجنگ جشن آبریزگان – چون در زمان پیروز ماهه قدیم و آن مربوط به آفرینش آب که با ماه برای آمرزش تیر ( آب ) منطبق می شود و هم چنین هنگـام زرتشت چنانکه ابوریحان در بالا اشاره کرد در تیریشت بند های ٣٦ و ۳۷ آمده است: هزارهاتره پانه حدود یکصد فرسنگه می جغرافیایی امروزی و ه تیر یا تشتر ( فرشته رحت ) جست و ساری و هرو بیش از این مسا از لحاظ دروربرداشت محصول است – مراسم نیم اني بيـن گاهانبار ها مثل هم است و فضایل آن درمراسم فقط بروم حمام و لباس تمیز بایک کمی اردیبهشتگان تشریح شد . موید سهراب خدابن پول بروم و لایتم • · Me * الان از این دنیا چه میخواهی ؟ www.

برگه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10

حمایت شما از روزنامه‌های ایرانی ضمن دسترسی به نسخه‌ی کامل نشریات، ضامن بقا و تداوم تلاش ماست.
Become a patron at Patreon!