ص۶
سارتوریوس راوی آنتیگونی دیگر میدان خدا را هجی کن – کاراکتر « نیکولیس ، بیشتر در جدل او با و فضای خشونت بار و رعب آور پراکنده در از خود راضی که فراتر از د وکیل ، است که چهره می نماید فضا . حیف که « پاپا ، ، لقب برگزیدهنویسنده پابلو نرودا با همدی مجهزبودن اشبه و قانون درمصاف سرهنگان یونان ـ برای تماشاگر ما نامفهـوم دماغش را نمی تواند ببیند – در جریان این دربدری ها ، از جایی به به سبب دنیای حقیر خود جایی دیگر ، مانند تبعیدی به کشوری آمدم که ساخته اش و همچنین به دلیل مرکز آنرا ندیده بودم اما آموخته بودم عميقا دوستش بدارم : ایتالیا . هر چیز این کشور افسانه ای جلوه کرد ، بویژه سادگی ایتالیایی: که کرده ـ یا بهتر بگوئیم تباه برای « ترد پایا دوبولوس • ـ رئیس حکومت نطق قاطع و نيکولیس ، ، سرانجام خلع است. می شود . اوج این مجادله زمانی است نیکولیس ، از دوران و بی طرف ،ی خود . امری که و مانولیس ، با زبان بی زبانی به آن بالد ـ با شرم یاد می کند . وکیل که با همه سمی نتوانسته حتا روزنی به دنیای مالامال از خشم و نفرت این جوان ـ که مرگ را به بازی گرفته ـ بکشاید ، می پرسد. : خسو مانیم ، حالا غبطه همان حال و روزگاری می گردد از گوشه و کنار جهان نویسندگانـی طرفیت را نمی خوری ؟ و درست در همین لحظه را بر می گزیند که اگر نگوییم با ما برروی خاک ه دردهای مشترک ، دارند ، بیگمان و درده های آشنایی را باز کو می کنند … از نیمه راه صحنه ، از « میگوئل الوارز ، ، نویسنده ترجمه و میلیس سارتوریوس ۱۲۰) درام نویس عاصر یونان ، در و خدا را هجی کن ، ،همانند سولوكلو ماشیل، درابنویسهای دوران کهن است که « موکل ، ضربه نهایی را به و وکیل این کشور – سرنوشت را درون مایه اثر خود وارد می آورد : « اگر بی طرفی خوبست ، پس تو خودت از کی داری طرفداری می کنی ؟ .. پیداست که وکیل تسخیری او ـ این سرهنگ نداشتن موضعی سیاسی،از زیتون ، نان و شراب آسودگی خاطر و حتـ پلیس ، که با من بدرفتاری نکرد اما غیر مستقیم مرا تحریک می کرد . نویسندگان مرا دعوت کردند تا شعرهایم را بخوانم . خواندم با ایمانی سرورانگیز هر کجا که می شد ، در دانشگاه ها آمفی تئاتر ی قرار داده است . اما و سرنوشت نی ک سارتوریوس مطرح می کند ، سرشتی زمینی است از دید تماشاگر سمت راست سالن. اجرا در بیشتر موارد فاقد فضا سازی و بازی سازی حساب شده است . جز در مورد ر کنسروفلسفه ، و و شدت بر وکیل ، به ریزه کاری های سایر نقش ها توجه نامحدود ها ، برای کارگران تعمیرکا مکشتی ، درفلورانس در تورین ، درونیز ، برای انبوه مردم بالذتي و در نتیجه انسانی دارد . سارتوریوس و نازنشسته ارتش ـ از چه نیرویی طرفداری • اسپانیایی کسی که کنارم بود هر شعر را به زبان لاف درام نویس های اسلاف خود . انسان کند : قدرت حاکم . سرانجام « نیکولیس ، که خورد ، از و آماده نومارتینز ، ، نویسنده چندانی نشده . در ابتدای نمایش ، ریتم گفتگو ایتالیایی والایی تکرار میکرد . شنیدنشعرهایم ، و ترجمه حاضر از « سارتوریوس ، میان – دیمتریوس » و « مانولیس ، نباید آنهمه باشکوه تازهی این زبان عالی برایم خوش آیند را موجودی ذلیل ، ناتوان و اسیر در سرپنجه در سیمای وکیل چهره کریه و اهریمنی « رژی برزیلی ه آسمان ، نمی داند . انسان و سارتوریوس،، سرهنگان ، را می بیند ، تلاش مذبوحانه او را نویسنده یونانی ، گواهی است بر این مدعا تند باشد . دو نفر ، آنهم در زندان ، به اندازه بود . پلیس بهر حال آنها را زیاددوست نداشت. پابلونرودا است که سرنوشتمش را خود رقم می زند بهیچوجه . ما فيما قهرمان های سارتوریوس – این و آنتیگون ا انسان قرن بیستم و نتیجتا انسانی سیاسـی با ستیزه جویی بی امان خود نقش بر آب مـی دربارهی ترجمه و خدا را هجی کن ، باید کافی فرصت دارند که در باره امور عادی آنطور | ترجمه شعرهایم به زبان کاستیلی زیبا اما به کند : و واسطه ، قدرت ـ وكيل ـ که با نقاب گفت که اساسا ترجمه نمایشنامه دقت وحوصله شلاقی با هم حرف نزنند . بخصوص که یکی از | ایتالیانی سرشار از کمبود ها بود . شعرهایی راشخصی انسانی و به قصد « سازش ، پا به سلول گذاشته بیشتری را در به کارگیری کلمات و جملات انگیزه های حرف زدن هم ، وقت کشی ، باشد. | ستایش صلح ( کلمه ای که جهان غرب می دانیم اما باید کشور را ترک کنید.» های معاصر ـ به قدرت مسلط زمانه و نه ای نقاب و شکست خورده باز می گردد. طلب می کند ، چرا که : در غیر این صورت بیان این قطعه خلاف متن که از ظرافت خاصی | آنرا تخطئه کرده ) خواندم اما شیبشعرمبسوی جانانه می گویند و آنگاه ، آسوده از بارسنگین گرفتن و ندامتنامه دن صحنه دچار سکته می شود . مشكـل ، در این نمایش چه خوب اما با یک چرخش در کلام ، تا حدا برخوردار است ، ضعیف ترین قطعه اجراست. سرنوشت ، که به سرمنزل مقصود رسانیده اند، مبارزات خلقی ، وضعیت را خطرناک می کرد. اریبوار ، گفتند که سفارت شیلی خواست ه اقدامی ، هم در ترجمه این نمایشنامه ازهمین بازگو کننده این واقعیت است که برای حکومت بیشک یکی از انگیزه های نویسنده در در انتخابات شهرداری ، صندلی ، گاهانه به استقبال مرگ می شتابنده انتخاب و مانوليس ، بذلهكو ـ صرف نظر از کنسول شهری را احزاب مردم اشغال کردندو نقطه ضعف های او که برشمردیم – کاستن از من در تالار باشکوه شهربعنوان میهمان افتخاری های مرگ ، ای مرگ ! . فضای خشونت بار و یکنواخت زنـدان است پذیرفته شدم . من شهروند افتخاری شهسر ی است شما را بیرون کنیم. ه از هردری که بازایی / هر چهره ای که * «سرنوشت» ی که سار توریوس مطرح می کنـدسرشتی ه هانولیس ، با بذله گویی های خود ، لحظه های | شده بودم ، این حالت در میلان ، فلورانس و بنمایی زمینی و در نتیجه انسانی دارد . ه در کارزار این دوران مرد دلیر ایـن در سفر به رم ، افراد پلیس از های پلیسی ابدا تروریک یا چند و مهره مطرح نوع است . و اقدامی کمتر به بیانی سینـل نیست ، بلکه این « گستاخی ، به ساحت مقدس یافته که به کار اجراء بیاید ، دست یافته. و نظم ، است که او را چون حیوانی زخم خورده سیاسی یونان میگذرد . هیمتریوس باناكوس ماجرا در سلول یکی از زندان های ژنو هم اتفاق افتاد . هیئت شهرداری قبل و یا سنگین و کشدار سلول را برای خود و هـم سلولی هایش قابل تحمل می کند . اما بازیگر بعد از شعر خوانیهایم این امتیاز را بمن اعطا این نقش (۳)گویا تصور کردهنویسنده مانوليس، | می کرد و نجبا ، اشراف و اسقف ها هم درتالار ه اجرا در بیشتر مواردفاقدفضا سازی و بازی حساب شده است را صرفا برای خنداندن تماشاگر به صحن جمع می شدند . هر یک لیوانی شامپاین کوشنشی برای مهربان بودن با من دريغ : فرستاده . بزرگترین لطمه ای که « خوشمزگی، نوشیدیم که من لیوان خود را به نیابت ازطرف چمدان هایم را بیرون بردند . تنگ بغل های بازیگر نقش یاد شده به نمایش می زند ، کشور دور افتاده ام پذیرفتم . در پایین پلههای دانند . برایم روزنامه های تالار شهر ، میان در آغوش گرفتن ها و دست بی اعتبار کردن در بازیگر دیگری است که باید در طول نمایش جدی بازی کنند و حرف . سرانجام تصمیم گرفتم بیرون بزنم. را خریدند اما بی هیچ دلیلی روزنامه های هایی بزنند که از اعتقاد عمیقشان سرچشمه پلیس که یک لحظه رهایم نمی کرد ، در خیابان . راستی را نخریدند از من تقاضای امض منتظر مانده بود. میگیرد . آندو با این کار ، پاره ای اوقـات برای خود و نزدیکانشان کردند . تاکنون – مبلغ سیاسی ، زندانی قدیمی . د مانوليسـ تا حد و کاریکاتور ، سقوط می کنند. آنچه در و نیز اتفاق افتاد یک شوخی پلیس های خوشرفتاری ندیده ام : انویورتیس ، ، دانشجو ، زندانی مسوقت احمقانه بود . شعر خوانیم در تالار سخنرانی د امین برغشی » و « حمید حمـزه نيكوليس سيغاكاس اما ایراد وارد به نمایش « تطهي ، عضو فعال نیروی بود . بار دیگر یک شهروند افتخاری بودم بازیگران نقش – دیمتریوس ، و د. نيكولیس ، ، مانولیس است از جانب نویسنده . شبی که قرار « متاسفیم . FCCELLE NZA سربت ، کسی که یکی از مهره های « رژیم ، با آنکه کوشش گروه تئاتر دانشجویان با همه کوشش خود ـ چیزی که به عیان احساس | است فردای آن « نیکولیس ، تیرباران شود پلیس این بار از من می خواست از شهری که های بدبختی هستیم . باید بفکر خانواده های ا ترور کرده . اینها به اضافه یک و وکیل ، و دانشکده هنر های زیبا ، در به صحنه آوردن می شد . موفق نشده بودند جز در باره ای ه دیمتریوس • – یک و نگهبان ، . افرادی هستند که نویسنده زادگاه دزدمونا بود ، و برای آن بسیار رنج باشیم . باید فرمانها را اطاعت کنیم ، ما ت با آنکه زخم چرک کرده و چنین نمایش با ارزشی قابل تقدیس و پیش از لحظه ها به کاراکتر ها روح لازم را بدمنـد کشیده بود ، بیرون روم . آنها پشت درهای داریم از … » برای نمایشنامه اش برگزیده مهلک شکم او را در معرض مرگ قرارداده همه نشان دهنده تهور آنها در مقابله با متنی هتل شب و روز پاسداری دادند. . بهترین بازی ، بی تردید از آن ، رضا فیاضی » بلند می شود می رود کنار میله ها و زندانی . و مترقی ، و در عین حال مشکل است ، با این بازیگر نقش وکیل است ، البته با ذکر این نکته های دیگر را از این خبر هولناک آگاه می در ایستگاه ، رم ، جاییکه باید پیاده همه نمی شود بی هیچ اشاره ای به کاستی های که او در بازآفرینی این نقش به اندازه سه بازیگر دیگر با دشواری روبرو نبوده است. به جنون وا می دارد . اجراء : اما ه مانوليس – تونخ روزمره خـودش کند . زندانی ها جمع میشوندو سرود اعتراض اجراء از آن گذشت. رده ، که به سبب حمله پلیس به خوابگاه شدم تا سوار قطار دیگری با مقصد مرز افراد پلیس از هیچ کوششی دانشجویان سراز زندان در می آورد ، و اکنون با و دیمتریوس » و « نیکولس ، انقلابی زیـر یک سقف به سر می برد بزرگترین مشکلش، در طول نمایش ، همانا این است که گناه می خوانند . و مانولیس ، که تا آخرین لحظه روی تخت خود نشسته ، ناگهان بر می خیزد به سوی میله ها می رود و بنامیکند با به سرود خواندن ، تحول ناگهانی کاراکت محمود رهبر جمعیتی زیاد را از پنجرهی قطار می فریاد ها را شنیدم . آشوب و اغتشاش را بچشم می دیدم . بغل های کل بطرف جاری بود ، بالای رودخانه ای از ست پابلو ! پابلو ! ، وقتی با محافظتی از پله های قطار پایین آمدم . در مرکز و توجیه پذیر باشد ، اما وقتی در کنار او مردانی صحنه مورد نظر نویسنده ، چنانکه خود کند ، صحنه ای است جعبه ای : اشاره می ه دیدگاه جلوی صحنه ، به طور فرضی ، دیوار د مانولیس ، ، با توجه به اینکه فقط چند روز چهارم سلول را تشکیل می دهد . ، بنابرايـن زندان افتاده . این و مشکل ، شاید به تنهایی به آزادیش مانده ، و این واقعیت که تا آخرین نویسنده با تجسم چنین صحنه ای حرکت آدمها (۱) مترجم در کتاب و اصحاب اجراء در لحظه همچنان به دلبستگی های زندگی پیش از را معین کرده . اما کارگردان در این اجــراء چون و دیمتریوس » و « نیکولیس ، – وارسته و بروشور ، ، دستکم نکرده اند چند خطی به خریدند که بی هیچ دلیلی در قرار گرفتم ، چند ثانیه نگذشت که مردان عنوان معرفی نویسنده ـ که اولین بار در ایران زندان وفادار مانده ، مشکل می تواند به باور با آنکه صحنه باز را بکار می گیرد ، با اینهمه . هر گونه مشکل می و قرار گرفته اند، نویسنده ، خبرنگاران ، نمایندگان ، شا میانشان روزنامه های دست مطرح میشود ـ بنویسند ضحک و حتا بی جلوه می کند . با اینهمه آنها او را تحمل می کنند ، اما ایــن ه كاته جدا بافته ، خود تاب تحمل دیگران پایان نمایش می خوانند. (۲) این نقش دو بازیگر دارد که هر : ” در بیزانسنن بیشتر خود را مقید می – انسان بشید » و « مسخ عدالت ، جغرافیای خاصی گار ، پنهان ماندن اینکه گویی « خفتان» .. «درنده . مینور محند نویسنده : یکی از عیب های (۲) یک بند از سرودی که زندانیان در راستی نبود نزدیک به یکهزار تن مرا از دست پلیس . کشیدند . پلیس هم کوشش خود را می ک در آن لحظات دراماتیک ،. چند چهرهی نان معروف را باز شناختم . آلبرتو موراویا بیشتر یکی از آنها به صحنه می رود . و من اگر قید دوست قدیمی ام ویتوریاویدالی – فرمانده همسرش . الزامورانت هم که مثل اویکر کارلوس ، از ترست آمده بود تا شعیر نویس بود ، نقاش برجسته رناتوکونوس نمی کنم که در اجرای مورد نظر کدام یک از آندو در صحنه بوده اند ، به دلیل آنست که مسئولیت هایم را بشنود . او با من در لذت کشتن بر آب شاعران دیگر و نقاشان دیگر . کارلول هر دوی آنها را دربارهی ایرادگفته شده یکسان راه ها با گندولا ( کرجی های باریک و نیـز ) نویسندهی گرانقدر کتاب ( اقامت مسی دانم. سهیم شد . اما پلیس ها ، آنها بیشتر از هـر ابولی ) با دستهای گل در بغل . در این موقع دیگر آزارم دادند . همیشه در پی ما چند گلها به کف زمین می ریختند . جریان کلافها قدمی پشت سرما بودند . تصمیم به فرار گرفتم، چون کازانوا از ونیزی که داشت خفه ام می چتر ها ، کف زدن ها حالت یک انفجار داشت و افراد پلیس بتنگ آمده بودند و کرد . کستاریکان نویسنده و«جواکينگوتيه رز، یکبار دیگر توسط دوستانم باز شناخته همه هم همراهمان بودند . در پلیس مخفی دنبال ما را ندارد . وقتی و دیمتریوس ، در پاسخ نـق نین های او می گوید : « مگر تقصیر ماست که تو اینجایی ؟ ، فریاد بر می آورد : « بلـه دنیا مقصرند . تمام بشریت مقصرند که من توی زندانم . ، این خرده بورژوای از خود راضی که فراتر از نک دماغش را نمی توانـد ببیند ، ناتوان تر از انست که به جای نالیـدن بوى لكن ادرار داخل سلول ، از خودسئوال کند که چرا او و دیگران باید در سیاهچال های و رژیم ، سرهنگان «بپرسند . و این واقعیت را و دیمتریوس ، خطاب به وی چه دقیق ترسیم می کند : « تعفن ! کثافت ! هه ! تو از این لغات چه می فهمی ؟ یک نگاهی به اطرافـت بیانداز ، به خودت ، به ما ، به همه آنهایی که اینجا هستند ، به این محل و این اوضاع ، به علت بودن مادر اینجا ، ببین کجایی آخر…. اما دنیای کوچک و حقیری که و مانولیس برای خود ساخته ، به او اجازه درگیر شدن با مسایل حاد مبتلا به جامعه اش را نمی دهد پرداختن به یک رشته معلول برایش کافی است، درست به همین دلیل ، اطلاعات این موجود و بذله گو ، دربارهی پرندگان ، بیش از شناخت وی درباره انسان است . او به سبب نداشتن موضعی سیاسی ـ برعکس – ديمتريوس ، و ه ليكوليس . – از شناخت دشمن واقعـــي عاجز است ، و نهایت قهرمانی را چزانیدن نگهبان ، زندان می داند . آنهم نگهبانی وقتی دهان به اعتراف می گشاید ، آشکارا : ببینیم موجود درماندهای است گرفتار در لجنزار حرفها و خبرها . راه افتادند و خود را بسرعت به تنها کندولای . بودم . در این کشمکش نگاهم به المزامورا موتوردار آنجا که متعلق به شهردار کمونیست موقر افتاد که با چتر آفتابی ابریشمی اغر بود رساندیم . بنرمی برآب روان شد . درهمین یک پلیس می زد . در همین حال کاری باری از موقع نمایندگان مقام دیگر ، با سراسیمگی مانند دیدم که دور می شد و یکی از باربران آن در دنبال یک قایق گشتند . آنها یکی ازلنج با باتون به پشت یک پلیس نواخت . اینه های رمانتیک را به رنگ سیاه و با تزئینات طلایی که مخصوص عشاق ونیزی است سوار مردم اهل رم بودند که مرا بازمیگردانند رسیتال آواز وموسیقی شدند . ناامیدانه مانند یک اردک در تعقیب ترس آنچنان پلیس ها را دست و پاچه . مرا کنار کشیده ، تقاضا کردند و با دوست یک سلفین دریایی دنبالمان کردند. مجلسی در انجمن ایران تمام آزارواذیت ها یک روزصبح درناپل صحبت کن : بهشون بگو آرام بگیرند … . به اوج خود رسید . پلیس به هتل آمد نه خیلی و فرانسه رژیم بابادوبولس . . میلیس سارتوریوس دانشجویان دانشکو شگاه تهران تار مولوی بیکاری ه از میان نمی ترسد / در چهره تو می . .. – خیابان ارباب . احمد خلیل اله مقدم کارگران orled > همان المسلسل في جز این ندارد C آقای مهندس بازرگان بسیار نادرست > 134 W > – پس از دریافت ا کند و از یک سان – ا قبول نمی شناسد که روی آسمان همین رنگ است شعرهایی با شیب خطرناک دادگاه این یکی همانند دادگاه اندیگری، مانولیس-این خرده بورژوای و همینطور « وکیل مدافع ، و ه پلیس ، آندر – کش آفتاب درها بسته است درباره مترجم» و «ترجمه : حسن كان حسین اقدامی و اسامی شناخت دشمن واقعی عاجز است. انتخابش > فرسان طرح از کامبیز در اس 78 4 T ازمیان مطبوعات – زاد تهای > S . کار خواهد شد. البته از نوقلمان و نوکیسه هانی با این حساب دیگر هیچ امتازی صادر نخواهد آدم عاقل و دانائی (به ویژه آنهایی که این . باید به دولت انقلاب گفت که «این یکی از نسبت های ناپسند را روزنامه های – که در شرایط سخت رفتند و به هنگام فراغت شد چون پس از چهار ماه که درخواست کننده قانون را تنظیم کردهاند !!) میدانند که در آن ایج سحر است.. دولت به شریفترین و آگاه ترین مردم آمده اند و مصدر کارها شده اند بیش از این امتیاز جان به لبش رسید و هزار گونه اتفاق صورت فقط و فقط پولدارها میتوانندروزنامه آشکار نیست که این ماده حاصل پژوهش آب وخاک میدهند اما شما لب فروب انتظاری نیست یا از آنان که امام می گویند پیش بینی نشده رویداد معلوم نیست که وضع منتشر کنند و یا آنهایی که کمکهایی پنهان و های کسانی است که تازه ازکرد را مرسیده اند . تلخ نشسته اید آن وقت به چه رو من (کسانی که از خارج آمده اند حقی ندارند) اما به چه صورت خواهد شد شاید این چهار ماه آشکار به نام آگهی ها و غیره و غیره از دولت تتبع کرده اند ! یا آنانی که سال ها در کنار که درباره منتقدان این ماده را اجراء در دولت از برکت سر امام همه کاره شده اند. برای تحقیق درباره صدور امتیاز ازمختصات میگیرند و دعاو ثنا میکنند. شما بیرون زندان بوده اند ؟! آن صورت فرق شنما با رژیم ۲۰ • دولت انقلابی ! است کار دیگری برنمی آید که قانونی برای دولت های دیگر کدام محققی (چون علامه دهخدا) می تواند منظما روزنامه ای را منتشر کند ؟! کرام خواهد بود مطبوعات بنویسند تاباعث سرافکندگی دولت چهار سال شود !!؟ و ملت نباشد ارگان ری عرب ایران ملاحظه بفرمائید در ماده ۳ بندا پیشنویه بند ب از ماده ١٦ جنین است (هرکس ماده ۲۸ در مورد هیئت منصفه بسیار ۱۰ صراحت دارد که عدم انتشار منظم سرمایه دار و بورژوانی نمیتواند روزنامه بسی افسران و افراد ارتش را به نافرمانی و علم مردمی است زیرا به جز شرمساری برای د چیزی را دربر ندارد و بنده از راه دلسو موجب لغو امتیاز خواهد شد و باز هر ارزشی رابگونه مرتب و منظم منتشر نکند ؟! انقياد احكام نظامی ترغیب و تشویق کند.. به مجازاتی محکوم خواهد شد.) لایحه مطبوعات که دوستان آگاه ! و دانا! و این که جناب آقای بازرگان چون سد مبارز!!! چند ساله شما نوشته اند خواسته خدا را هزار بار شکر که قانون عطف به نام نیکش رابه کرونگذارد توصیه میکل شده است که (اصول فکری و اعتقادی وروش از هرکه پرسیدم اینجا چه خبر است ؟جواب · ماسبق نمی کند و الا اکنون امام خمینی پشت از امضاء این لایحه صرفنظر کند. سیاسی) روزنامه مشخص شود. بنده نکر . از همه شاهکارتر ماده ۲۸ است میز اتهام نشسته بود مگر این که در این شهر داد : سلامتی ، گفتم : هیچ سروصدائ نشنیدید ؟ جواب شنیدم : خير : تنهاصدائی صد کلانتر بگوئیم مرگ حق است اما برای کلمه شاهکار طاغوتی نباشد) که من فکر همسایه که این گفتم به ویژه آنکه بیشتر دست این ماده حتی در هیئت دولت هم بامن (دو کلمه با جناب آقای بازرگان) داشته باشد به این بند میگوید سانسوربدوی شنیدیم صدای سوت کشتی ها بود عقاید . زیرا هر آدم کم شعوری می قانونی که در اتاق های اندرکاران کنونی روحانی هستند مصداق جدی * اکنون با يكدنيا حیرت و تعجب دارم داند که روش سیاسی هر روزنامه نسبت به هر دولتی فرق میکند و این بستگی به روه سیاسی بیشتری دارد ماده ۱۷ این خبر را برای شما می فرستم ، و امیدوارم توانسته باشم شما را در جریان امورقرار در بسته نوشته شود نتیجه ای دولت دارد تا روزنامه با آن موافق باشد یا گزارش حوادث اخیر خر مشهر مخالف و نیز این را میداند که اصول نکری ناشی از مسئولیت مشترک روبرو شود یا لااقل جناب آقای علی آبد مخالفت کند و از هیئت دولت ه همان قانون آریامهری است با این تفاوت – که به جای مقام مطلطنت پس از ۲۸ مرداد تنها به نام روزنامه ایشان انقلاب اسلامی و روحانیت گذارده شده است امتیازات دیگری آشکارا با رژیم بیگانه بنایی برای دولت شما حاصلی ندارد آن روز مبارزه که اگر رومانی ما تایید کننده رژیم پهلوی بودند بازرگان داشته باشند بازرگان سوپاسو» از زبان سیاسی بهانه ای بیش نیست چون روزنامه بیش از آنکه عقیدهای پابرجا داشته باشد باید کننده نظریات گوناگون ترد باشد. ساعت سی قانون است. البته قانونی که در اطاق دربسته نوشته شود نتیجه ای جز این 9 برای مهربان بودن بامن دریغ نکردند حتا برایم روزنامه پیشگفتار ساب کتاب آمده است که خوابی اس . کارگران توصیه کرده و آنرا تصویر ارادتمند و خبرنگا حاجی پایا۔ بعد از رسیدگیو دقتکانی معلوم شد نع ارسال گزارش اشتباها گزارش خبرنگار میرا، برای ما فرستاده شده خبرنگار ما جهت سیما نود . در ناپل هیچکس صبح زود سرکار نمی فریاد جمعیت : نرودا در رم می ماند رود حتا پلیس ها . با آوردن بهانه ای در گذرنامه ام نرودا ایتالیا را ترک نمی کند ! بگذارید مرا به دفتر ریاست فراخواندند . در آنجا بمن بماند ! بگذارید این شیلیاییبماند ! استراليا ترک گویم جمعه اول تیرماه ، ساعت ۷٫۰ بعداز ظهر نسرین فرخ آریانابرکشلی (جعفری) و یک ESPRESSSO تعارف کردند و را بیرون بیاندازید ! ( منظور کازیری بمن رساندند که باید خاک ایتالیا را همان روز وزیر ایتالیا ) « یک مافوق ، بعد از نیم سمیعیان در انجمن قيل وقال وارد شد . بمن اجازه داد که ایران و فرانسه – آمده . . آثاری از آهنگسازان ایتالیائی،اسپانیولی، فرانسوی ایرانی را ارائه خواهند کرد گفتم: « مطمئنم یک سوء تفاهم بیف بمانم . دوستان مرا در آغوش گرفتند بوسیدند گونگی انقلاب کارگری دانسته است. د اصلاحات ارضی اجتما دانم ¹4 744556 ۲۰ جناب آقای مهند اخلاص واراست ایندگان سهشنبه ١٣٥٨- صفحه 6 شماره ۳۳۷۹ـ سالی > – بعد از ظهر همان روز قطار آنجا را کرد . دوستانم به ایستگاه آمده بودند بدرود . بوسه ها . کل ها ، فریاد ها ریچی . آلیکاتا ها و بسیاری دیگر . انم نیرا اکنون تمام خارج را خواستند :… اعلام درآمد های حاصله از خارج و تعیین میزان کمک . از دیگر خواست های LUNITA 3.4 PAESE SER 119