ص۶
سال پیش نیز ، در همین روز ها ، حرف های بیضائی در « فرهنگ ، آمد . این بارمایه و مناسبت گفتگوی ما ، نمایش فیلم و کلاغ است . در سنت گفتگو های ما با بیضائی ، معمولا پیدا کردن همین مناسب هاست که گاهی ، فرصت مطرح شدن تمام حرف ها را نمی دهد . و کدام گفتگو است که سراخــر اصحاب مصاحبه ، هر دو ، از آنچه گفته اند و گرفته اند ه راضی باشند ؟ ●● است کمی گیج کننده به نظر بیاید ، و ایــن * « کلاغ » می توانست شش ماه ستوال را ایجاد کند که مشکلش چیست ؟مشکل خیال کرده بودند کلنل که در فیلم از او نامبرده | بعد از این به نمایش در بیاید ، یا ششـن او درگیری عاطفی بیش از حد با هرموضوعی می شود یک خارجی است . مطلقـانه . در ماه پیش از این. دوره ای که گفتم ـ دورهی اروپایی شدن ـ بـه . که به قدر کافی جدی نیست . برای آسیه که از نظامیان داخلی هم کلنل می گفتند . لااقل دو * بحث درباره ی گذشته ، غیرازگذشته بیرون به این خانه آمده ، گذشته ای که مادر از آن می گوید تازگی دارد . و بنابراین به نهـم کلنل خیلی مشهور داریم که همه می شناسند، | گرانی است. کلنل محمد تقی پسیان، وكلفل علينت آن علاقمند است . به عبارتی ، همان موقع که وزیری . اسامی و عنوان ها در رابطه باهمین ه کلاغ ،، تمثیل مادر است ، که آقای اصالت با هر قدم سنگ بنای اینـدهی تورهای اروپایی شدن انتخاب شد. و البته به اين | سوگوار است و سیاهپوش ، یک پرنده شغلی خود را می گذارد ، آسیه می کوشد تا جهانی را که با آن بیگانه است درک کند . در پایان ، مادر به سیاهی مطلق می رسـد آقای اصالت برنامه اش را می سازد ، و آسیه در ورای خاطرات مادر گمشده را کشف می میگردد دوره ای که در آن نویدیک عصر درخشان می آمد. تصویری از تازگی وبهروزی ، که با شروع جنگ جهانی دوم درهم شکست و فرو دلیل که اصلا خاطرات مادر به همین دوره بر پالیزی است و در برابر او تمثیل دارکوب است. را یکسره نفی کند . درگذشته ارزش هان این موقعیت خاص بجا بود ؟ بهرام بیضائی ـ نه « کلاغ ، باید باشش ماه پیش از این نمایش داده می شدیا ششماه بعداز این ، یعنی موقعی که تفکر جای شور را بگیرد . چون در این لحظهی خاص به نظر میرسد معنای گمشده ای که فیلم از آن صحبت می کند یافته شده . و بنابراین احتمالا آن رابطهی خاص را که مورد نظر من بود الان . و فقط الآن ـ کمتر برقرار می کند ، هر فیلم دیگری نیز چنین است . هیچ فیلمی نیست که شدت و حرکت درونی آن با همت و حرکتی که این روز ها بیرون از سینما جریان دارد قابـل مقایسه باشد . و کلاغ ، به دلیل کوششی که از تماشاگر انتظار دارد ، البته جای خود دارد. سال گذشته همین روزها که کلاغ ریخت . مادر ، در واقع از یک امیدواری ملی * یک سئوال ، آیا آسیه در طول فیلـم فرو ریخته حرف می زند . و اگر خیلی مایل به گذشته علاقمند می شود ؟ یا به عکسـن + چرا دارکوب از کشف خود در پایان باشید بین اسم فیلم و موضوع آن ربطی به دست جانی هست که او گذشته را یکسره نفی کند؟ فیلم آخرین تصویر شادمان نیست ؟ بیاورید ، مادر آن کلاغی است که ما ازنوحهی بیضائی ـ هیچکس نیست که گذشته بیضائی ـ او چیزی مهیب تر از آنچه فکر او متوجه ویرانه می شویم. می کرد کشف کرده است ، زمان را ، این * نکته ای که به نظر می رسد دائم در هست ، درگذشته مارکس هست ، برشت هست، عنصر گذرندهی قهار بی امان ، که بنابه یک بحث کار های شما مورد سوء تفاهم بـوده بتهوون هست ، رامبراند هست ، والبتـــ بنداو یانیشاد حتی خیابان نیز در بـرابـر است موضوع « گذشته » است . من خودم حرف شکسپیر . خیال نمی کنم هیچ انقلابی بافرهنگی آن ناتوانند . او در تصویر آخر ، در برابر های ضد و نقیضی در مورد « کلاغ » خواندم که باشد . هر چند افراطی ـ که ارزش دلوور کشف خود ایستاده است . او دریافته است موقعیت شما را نسبت به گذشته مختلف را نداند یا د ارمیتاژ ، را ، و خيال نمي كنـم که در تمام طول این کشف ، برخود او زمـان هیچ انقلابی ، دانائی بخواهد مسجد شيـخ گذشته است . و اینک تمام آن جستجـو بر پرده نیامده بود گفتید که آنرا در وقتی که وقت آن بود نساختید . بازیافتن مفهوم گمشده« کلاغ » بیضائی ـ این حرف در رابطه باسپرکارم نشان می داد. لطف الله را فقط و فقط به خاطر آن که متعلق بیضائی۔ قبل از هر چیز باید بگویم که بحث ها ـ و از جمله آسیهی آغاز فیلم خودبه گذشته درباره ی گذشته غیر از گذشته گرایی است. . به گذشته است ویران کند . آسیه علاقمند تعلق دارد. اگر شما داستان آدمی را می گوئید که تصادفا نیست ، کنجکاو است . او نمی داند و می + نقش آسیه را به عنوان کسی که از گذشته گراست معنی اش این نیست خودتان خواهد بداند . نکته در اینست که درگذشتـه طبقه ای به طبقهی دیگر آمده . چگونه هم گذشته گرا هستید . و اگر موضوع نمایش متوقف نشویم ه و به این معنی مطالعــهى توان توضیح داد ؟ چون مادر با او مثل زنی از . دانید که شود . داستان مورد علاقهی شما این اوصاف بود که در لحظه اول فکر کردم شما درگذشته اتفاق می افتد معنی اش علاقه ی گذشته قدمی است به سوی تغییر آینده . . طبقه ای فروتر رفتار نمی کند. می کند حرف دیگری بزنید . من جای دیگری کابوس محض است ، و شما این را برای ساختن «کلاخ، روی سوراه رفتن اسـت . و شما به گذشته نیست . چون به یک اعتبار غیر ه چطور است حالا مستقیما بپردازیم بیضائی ـ مادر با آسیه مثل جوانـی فکر می کردم و چیز دیگری ساختم . این به تماشاگری می سازید که علاقمند به واقعیـت همین دلیل برای ساختنش کافی بود. از آثار تخیلی – علمی ، همهی آثار هنری به موضوع فیلم – دربارهی طرح داستانی صحبت خودش رفتار می کنند . یا شایدمثل فرزنددیگر عینی محض است . خب این فیلم ساختن نبود، + درست است که جانی ـ گـــویا در جهان درگذشته اتفاق می افتد . و اگـر آدم کنم ، چون بدون جزئیات نمی شود از آن خویش که از آن خودش نیست . ضمن این که نداشتم . ولی – کلاغ ، مشکلی داشت که باید یک جنگ بود . اما این تازه مهمترین مشکل مصاحبه ای ـ گفته اید که از این فیلم راضـ خاصی نمی تواند فکر گذشته را از خود دور صحبت کرد . در عوض می خواستم راجع به مادر خود سالهاست از طبقه اش فرو افتاده. کند احتمالا به این دلیل است که علت مبهمی را سه شخصیت اصلی فیلم ، و ارتباط با عـدم مادر به نوبهی خودش زمانی دست به کاری سينما بود . لحظه ای هست که فکر می کنید حرف دیگری دارید . ولی شرایط ایجاب معنای آن نیست که میل به ساختن این وقت دیگر و جای دیگر حل می شد . متقابـا نبود ، مشکل اصلی این بود که قشر متوسـط نیستید؟ . مرور برگذشته من میل داشتم فیلم مستقیم تری بسازم . فیلم مرفه تابه حال در سینمای ایرانی اصلا مطرح بيضائي ـ من چنین چیزی نگفتم . آنچه درگذشته تشخیص داده است که وضع حاضر ارتباط آنها بشنوم . یعنی اصالت ، آسیـه قهرمانی زده ، و بدون داشتن شوهر ، کودکی نامه ای که رابطهی بسیار نزدیکتری با تماشاگر نشده بود. وبرخلاف این که ساده وبديهي من گفتم کمی تفاوت داشت. ما با « غريبه ومه او را تحلیل می کند ، و او در حال بازشناختن مادی داشت . اسمش بود و حقایق دربارهی را که از طبقهی فروتر بود ، به فرزندی گرفته.. به نظر می آید ، نه در تئاتر و نه در سینما ، يا کشف این علت است فیلم خوبی ساختیم که در زمان خودش کسی بیضائی – آقای اصالت ، یک شخصیت او آن مناعت دروغین طبقه ای را زیر نشـار ليلا دفتر تدریس ، که تا لحظمی شروع همیش هیچ سابقه و تجربهی موفقی در این زمینه نپسندید و با کلاغ، سعی کردیم فیلم بــدى مروربر تجربه های بشری است که پیروز شده کاملا معاصر است . یک مردروز ، کسی است ورشکستگی از کف داده . زمان او را درهم رفت . اما درست در همان لحظه ایتالیایی ها یا به شکست انجامیده و حافظهی نسلهای بشر که با پیشرفته ترین وسایل ، با بیشترین ارتباط پشت سرما نبود ، می دانید که این قشر مانند بسازیم که عدهای بپسندند . سعی کردیم از شکسته و از او موجود دیگری ساخته . مگر او آمدند که گوشه ای از صحرای تاتارها را در بسیاری عناصر دیگر ، به دنبال یک دورهی بار فکری فیلم بكاهيم ، و طبق قوانین نقــدى هر دو را محفوظ نگه داشته است.آدم بیگذشته و با وسیع ترین گروه مخاطب سروکار دارد. نیست که در جوانی در شرایط سخت جنگ با ایران بسازند ، و شرکت تازه تاسیسی که تهیه نسبتا طولانی ثبات ، وهمگام با یک که بعد ها بیان شد سعی کردیم قهرمان فیلممان وجود ندارد ، و برای چنین آدم مفروضی زنش آسیه ، یک زن روز نیست . او با گروه پرستاری نان خود را در می آورده ، و همانجا | ل کننده بود نیروی فنی تهیهی هر دورا نداشت. موج تقلید و آگاهی از غرب در ایران شکل حتما کراوات بزند و پیکان سوار شود و تصور آینده ناممکن است . گذشته در جانی کوچکی مخاطب که معمولا عقب مانده تلقی در آمد رفت تیفوس وتب به دردمفاص این بود که « لیلا ، قربانی شد . و بعد که گرفت . منظورم خانواده ی مادر و دوره ی هفتگی بازیگران کفش ملی پوشیده باشند و مشاغـل از زندگی ما حاضر است . چون آنچه در آن می شوند سروکار دارد . کسانی که از نظـر مبتلا شده ؟ و مگر نه این که تمام جوانی را به ایتالیایی ها رفتند ، همدی شرایط ساختن میلاه زندگی می کنیم یا ادامهی یک تجربهی قبلـی عاطفی عقب مانده نیستند ، ولی دچار لکنت آنهاست که سنت هایش نکته به نکته تقلیدی از آشنا باشد و خلاصـه همـه چیز شبیـه احترام عشقی از دست رفته تلف کرده؟جاذبهی منتفی شده بود ، فصل زمستان و تعطيـلات زندگی طبقهی مرفه اروپائی بوده است . خب، همه ی چیز هایی باشد که همه کس می داند . اساسی در ابزار بیان و ارتباط هستند . و است یا حرکتی است برغم آن . و در هر دو شخصیت او برای آسیه در این سرگذشـت نوروزی ادارات . و به وجود آوردن فضا های شما این را می دانید ، اما چگونه بایدبسازید یعنی ساده تر و قابل لمس تر باشد . کوشش صورت با آن در ارتباط است . در « کلاغ ، مادر بکلی با گذشته ارتباط دارد . رابطهی او است . با اینهمه آسیه که توانسته خود را از آن دیگر غیر ممکن بود . من داستان های دیگری که فیلم این تقلید را نشان بدهد ، نه اینکه بی نتیجه بود ، فیلم بدی نشد ، و حتی ازبعضی اصلا موضوع فیلم گذشته نیست .موضوع فیلم با مخاطبانی درگذشته است . این سه شخصیت طبقه اش بالاتر بکشید ، در این خانه خود را تا برای ساختن پیشنهاد کردم که هر یک به دلیلی شمای فیلمسازداریدتقلید می کند؟ خصوصاكه ، لحاظ تجربهی پر اهمیتی هم درآمد که اصلا به مطلقا زمان حال است . فیلم دربارهی یک ضمن این که اجزاء یک خانواده اند ، ســه حدودی غریبه حس می کند . نوشتن خاطره ها رد شد . یکی چون گران بود ، یکی چون گران شما در اجرا از تقلید کنندگان اصلی هـم خاطر همان ساخته شده بود . امیدواری به شکست انجامیده است . و عده تصویر از زمان حال می دهند . پاره های از قسمتی از کوششی است که او برای از میان نبود . یکی چون مشکل بود ، یکی چون رنگی استفاده نمی کنید ، و از سیاهی لشکر هائـي ه در همان مصاحبه یا گفتگویادم هست های پوک درآمده . و در نتیجه درباره ی خلاء یک تصویر ، که یکدیگر را کمک نمی کنند و برداشتن این غریبگی می کند . اما آسیه ،برغم بود ، یکی چون پیشنهاد دهنده من بريم . ودر استفاده میکنید که با پوشیدن لباس آن هـا که بحث شده بود « کلاغ » چه مفهومی درفیلم خالی عصر معاصر است. آثار پارگی تصویر را از میان نمی برند .آقای شخصیت تهدید کنندهاش ، در این خانه جانی لحظه آخر ـ در اوج نومیدی ـ برحسب اتفاق آنها را تقلید می کنند و فرهنگشان در مورد دارد . و یکی گفته بود کلاغ تمثیل خبرنگار * جانی کسی از این حرف می زد که اصالت زندگی واقعی اش در فضای کار است برای تهدید نمی یابد . او به جای آن که خانه را این داستان را کم وبیش در جاساخت آنها صفر است . و شما در اصل دارید به یک ساختمان کار های شما برمبنای یک اندیشهی تا در منزل . خانم اصالت ( آسیه ) بهمچنین گفتم ،وبیش از آنکه بفهمم چه اتفاقی افتاده گستاخی وخیم دست می زنید که ( طبق سنت بیضائی تهدید کند آنرا خالی و پوک می یابد . در این کسی به این مشابهت اشاره زندگی واقعی او بین بچه هاست . و او برمحل خانهی قدیمی بیشتر از آن که رفاه و تجمـل پسندیدند ، بعد متوجه هستم که با یک فیلمسازی وطن ) بدون تمرین قبلی و صرفا کرد که کلاغ را پیک و خبر چین و خبرکش می دایره ای است نه خطی . با توجه به تحلیلی کارهاسان تر است تا در خانه . و مادرزندگی که از هر دوی اینها می شود ، یعنی که یک باشد به آن تظاهر می شود . خانه قبل از آن داستان غیر ممکن روبرو هستم . با یک شکست با توضیحات اندک سرصحنه از آنها چیزی دانند ، ولی کلاغ واقعا تمثیل خبرنگار نیست، حرکت تاریخ را به صورت خط پیش رونده می واقعی اش در یادگار های گذشته است ، در که به آن حمله ای بشود در شرف ویرانی است، کامل . قصه ای که کمتر ممکن است بشود از آن را می خواهید که بکلی با آن بیگانه اند ، وباید و این می تواند یک معنی فرعی باشد . کـلاغ بیند ویکی به صورت آنچه دور خودش مـی خاطرات ، و در اطاقک بالا. و آسیه احساس می کند که خود وسط ایــن موفق درآمد. طوری در بیاید که شمای تماشاگـر . با آن اگر قرار است حتما معنایی داشته باشد بیشتر گردد وتکرار میشودشمابا این گفته در بارهی ارتباط آنها با واقعیت از اینهم سادهتر ویرانی نزدیک ایستاده است . در واقع + چرا ؟ مشکل درجه نبود ؟ بیگانه نباشید . گذشته از خانواده های مادر، تمثیل مادر است . اوسوگوار است وسیاهپوش، اثارتان موافقید؟ است . آقای اصالح که شغلش اساسا و او به جای آن که تهدید کندتهدید میشود، مگر بیضائی ـ ببینید . شما فیلمی میخواهید سایر مشاغل که در چهرهی جدید جامعه از آنها و یک پرندهی پائیزی است . در برابر اوتمثيل من از لحاظ فلسفی خیال می کنم در این مستقیما ارتباط با واقعیت های روزمره است . نه این که دانمیرفکرکودک الکنی است که ممکن بسازید که جستجری سراسری داستان آن به یاد میشود نیز تقلیدهای جدیدتر غرب است ، دارکوب هست. تقسیم بندی حرفی نیست ، اما از لحاظ هندسی همانقدر هم ازکتار واقعیت های روزمره ساده که دائم در فکر کودک الکتی است که ممکـن هر حال مقایسه ای با فیلم های پلیسی را پیش مثلا آقای اصالت و شغلش ، شما می دانیـد * آیا بر اسامی تاکیدی هست ؟ مثلا خط خودش قسمتی از یک دایره ی بزرگ است. می گذرد . مثل یک حرفه ای . او از واقعیت است روزی داشته باشد ؟ احساس بیماری او ه اصالت » ؟ می آورد . و مطالعه در روحیات زنان ، خود و که این گوینده نسخه بدل گوینده ای است در از این شوخی که بگذریم نه ، ساختمان آثـار ها فقط برنامه می سازد خیلی ساخیال کرده اند مانی ، نه ، تاکیدی بر ممانی | به خود مقایسه با آثار روانشناسی را پیش می غرب . خودرویی که سوار می شود ، وکراواتی من به تعاریف دوستان شبیه نیست : و من که او در جستجوی واقعیت است ، ولی او آورد ، ولی شما اصلا نمی خواهید اشتباه . که می زند یا نمی زند ، و لباسی که می پوشد. نیست اسامی فقط روحیهی دورهی خاصی گرچه کوچکتر از آنم که درباره ی حرکت تاریخ2 – واقع در جستجوی کنید و فیلم پلیسی – روانی بسازید . و آنوقت و رفتاری که می کند ، وحتی جستجوی حرفه ای را منعکس می کند . دورهی آغاز قرن حاضر قاطع صحبت کنم ، ولی حرکت فکــری عدی است . زن – آسیه ، اندکی پیچیده تـ اینجاست که مجبور می شوید برای فرار از که کند ه و مهمانی های هفتگی اش ــ مـی در ایران را ، که در آن چشم اندازی از را به این در شکل محدود نمی کنم . اگر ، است . او با وقایع اطرافش در ارتباط و مادر نیز از دست این ماجرا گاهی با الگو های اصلی شوخـی دانید که ضبط سادهی همهی اینها خودبه نوعی دگرگونی وپیشرفت و ترقی ترسیم میشد، و خيلي مايليد من یک شکل فنری هم پیشنهادمی عاطفی است.با مادر از طریقی، با اصال رفته است ، چون حالا آنها به او چون زنی از کنید . و معلوم نیست مجموعهی دست و پانی نشان دهندهی تسلط هالیوود بر جهان است، تصویری از یک دوران . شکوفان بسیارنزدیک کنم . یعنی چیزی که دور خودش می چرخد از طرفی ، با بچه های مدرسه از طرف دیگر طبقهی بالا تر نگاه می کنند . و تا قبل از کشف که برای فرار از این مهلکه می زیند تا چه حد و شما نمی خواهید این اشتباه پیش بیایــد می داد . به نام خانوادگی های آن دوره نگاه ولی روبه بالا می رود ومردم جهنده تر می پدرو مادر خویش از سوی دیگر، و دست پایان فیلم برای آسیه تنها رابطهی با گلها مانده به نفع فیلم و داستانتان تمام می شود ، و می که خودتان فریفتمی هالیوود هستید . با تمام کنید . اغلب هوانی از این احساس دارد ،تجدد، شود. آخر با گمشده . زن – آسیه ، این وسط ممکن همایون علی آبادی ه فکر می کنید که نمایش « کلاغ » در * و ظیفهی اجتماعی . شعر (۲) . جلد لويسندهی هم حتا تا بدان . ادامه ندهنده میاند رفت ، فرهنگستان زوال مشهور می شوند که گاه گاه نام فاح های سیاسی برده می شود . لیکن اغلب مراسم نمی دانند که این کافی نیست ، که اگر باوجود اوران نویسندگان بزرگ گفتگویی با بهرام بیضائی ا ا ا ا ا OG هنگ تاثیر باز ماهکان 24 تا گسترش یابد .: شرایط پیچیدمتر ترقی ، امیدوار ، اتفاق ، آزادی ، اعتماد ، موافق ، معرفت و غیره . همچنین در نوشته ای مقصود های دگرگون شوند.ی زندگی باوری که دیگر به آن ایمان نداری روزگار ، درست به همان اندازه که در ، 3 javng اتفاقا، شناخت، شعر ملتی دیگر و ، براییزمان سادمتری اینگونه بوده است شیرهای ویژه آموزنده است . گفته ام که حرفهاوخبرها جذب شود . البته ، یک نکته این است که هایی دارند که فورا هویدا نمیشوند ، و ظریف و دقیق بشود . شعر ، اما ، مانند هر ویژگی هایی در شعر هر زبانی هست که تنها اگر ادبیات زندمیی نداشته باشیم بیشتر و بیشتر ازراه نفوذ مستقیم برشاعران دیگر درقرنهای عضو منفرد دیگر در آن شخصیت اجتماعیی آنانی که زبان برایشان زبانی مادریست می بعد، به تاثیر گذاشتن برزیان ادامه میدهند. با ادبیات گذشته بیگانه خواهیم شد اسرار آمیز ماکه «فرهنگ، مینامیم اش ، باید توانند بفهمند . این مساله ، اما ، دارای جهت اگر پیوستگی را نگه نداریم ، ادبيــات اگر یک شاعر انگلیسی زبان به راستی قرار به موقعیت های بسیار زیادی که فراتر از دیگری هم هست . گاهی هنگام خواندن زبانی آن نامردمان گذشتهمان بیشتر و بیشتر از مادور می شود، باشد. شیوهي بهرمگیری واژه ها را در زبان – اختیارش میباشند بستگی داشته باشد . این که خوب نمیدانستمش پی برده ام که قطعه نثری بما بياموزد ، باید دقت خود را صرف شناخت تا اینکه چون ادبیات ملت بیگانه یی برای ما مرا به چند پس – اندیشه که ماهیتی کلی را تا زمانی که ازروی خواستهی یک آموزگار بیگانه می گردد . از این رو که زبان ماپیوسته ژرف اثر های آنانی بکند که واژه ها را به دارند میکشاند . تاکید من تا این لحظه ، روی مدرسه معنا نمیکردم ، نمیفهمیدم . یعنی ، می در دگرگونی است زیر فشار دگرگونی هــای بهترین وجهی در زمان خود بکار برده اند وظیفهی بومی و محلیی شعر بوده است بایست از معنای هروازهای مطمئن باشم ،صرف مطلب و شرکای فریب فردای بهتر ، که چهاردهم | اسفند در این صفحه چاپ شد. صلاح ما همه دام رهست ومنزين بحث | نیم زشاهد و ساقی زهیچ باب خجل چه تفاوت است میان ادعای شما و رسم مهدی صفرخانی سازندهی فیلم سازمان جغرافیائی کشور ، توضیحی نوشته درباره ت . س . اليوت ( حافظ ) با بیان آنچه که مردم دیگر حس می کنند، گوناگونی مادی در پیرامونمان ، شيـوهی آنانی که ، در روزگار ، خـود ، زبان را چگونگیی این مساله باید سنجیده شود : و نحو آنرا بفهمم ، و آنگاه می توانستم مفهوم احساس را نیز ، وسیلهی آگاهانه تر کردن آن زندگیمان دگرگون می گردد. نو ساخته اند . تابه حال من فقط نقطه نظر نمیخواهم این اثر را در اذهان باقی گذارم قطعه را به انگلیسی بیاندیشم . لیکن همچنین دگرگون می کند . مردم را از آنچه پیش از این و اگر آن چند مردی را که حسایت فرجامینی را که فکر میکنم نفوذ شعر را تا که وظیفهی شعر این است که مردم را از هم گاهی پی برده ام که قطعه شعری را که نمی حس کرده اند آکادتر می کند ، و بنابراین به استثنایی ، با آن نیروی استثنایی روی واژه آنجا گسترش داد نمایاندهام ، و این ادعا به جدا کند ، چه باور ندارم که فرهنگ های تو انستم برگردان کنم ، از آن روکه واژههای آنان چیزی دربارهی خودشان می آموزد.لیکن ها که یکجا به خود دارند نداشته باشیم ، بهترین وجهی میتواند به این صورت بیسان ملت های گوناگون اروپا میتوانند درجدایی ناآشنای زیادی برایم داشت وجعله هایی که شرحی خواهم نوشت در ابتدای این باب او فقط آگاه تر از دیگران نیست . او همچنین تواناییی خودمان ، نه تنها در بیان بلکه در شود که ، سرانجام ، شعر در سخن گفتن از همدیگر شکل یابند . بدون شک ، درگذشته نمیتوانستم تجزیه و ترکیب کنم ، مفهومی افشاگری و آلودن نام به ننگ ، تا بدانید با شخصا با مردمان دیگر و با شاعران دیگر احساس هرچیز ، مگر خشن ترین عاطفه ها ، حساسیت ، زندگیی تمام اعضای یک اجتماع، تمدن هایی والا وجود داشته ، که هنر ، بارزو بیو اسطه را میرساند ، که منجربه | تقریر این سطور خویش را تطهیر نمی کنم و اندیشه و ادبیات عالی بوجود آورده اند فرد بود ، و باهر منهو دیگر خود را قدیس نمی پندارم . چرا که هر که از آن در انگلیسی تفاوت داشت – مفهومی که نمیتوانستم به گنداب گذشت ـ هر چند با احتیاط ـ در آخـر قابوس نامه رضي الله عنه: بهرگناهی، ای پسر، تفاوت دارد ، و می تواندخوانندگانش راوادارد تمام افراد مردم ،تمام ملت ،چه شعر بخوانند به بستی خواهد گرایید . که در احساسات تازه ای که بیش از آن تجربه این که شاعر در زمان خود شنوندگان و لذت ببرند وجه نخوانند ، تفاوتی بوجود و در تنهایی گسترش یافته اند نکرده بودند آگاهانه سهیم شوند . تفاوت میان بسیار داشته است ، اهمیت اندکی دارد . می آورد : من نمیتوانم از این مساله با اطمینان قالب واژه ها در بیاورم و بازهم ، اما ، حس لکم گندی بدامان داشت . ولی این نویسندهیی که فقط غیر عادی یا دیوانه است با آنچه در خوراهمیت است اینست که همیشه در واقع ، حتا ، اگر آنان اسامی حرف بزنم ، چه برخی از آنها ناگزیر آنچنان میکردم که میفهمم . آلودگی نتواند بود ، و سزایش هم نه آنچنان شاعر راستین همین است . اولی ناگزیر در هر نسلی باید دستکم شنوندگان کمی برایش بزرگترین شاعرانشان را بدانند یا ندانند . که در نظر نخست به چشم می آیند ، تنهـا هنگامی آن زبان را بهتر می آموختم که حکمی که در حق ما شد . که بقول صاحب احساساتی دارد که منحصر به فرد می باشند باشند . با این وصفه ، آنچه که هم اکنون تاثیر شعر در بیرونی ترین سطح ، البته خیلی نبوده اند ، در تاریخ اروپا، اما ، این بدین . این اثر تخیلی نبوده ، چیزی نبوده که فقط ولی در آنها نمی شود سهیم شد ، و از اینرو گفته ام چنین می نمایاند که اهمیت او بـرای پراکنده ، بسیار غیر مستقیم و اثباتش بسیار گونه نبوده است . حتا یونان قدیم تاحدی زیاد من پنداشته باشم در شعر هست ، بلکه به راستی مردم را مستوجب عقویت مدان . بیهوده اند ، دیگری سگرگونی های تـــازهی زمان خودش است ، یا اینکه شاعران مرده، سخت است . مانند دنبال کردن مسیر برنده یا به مصرو تاحدی کمتر به مرز های آسیایی در آن شعر بوده .بنابراین میتوانی ،هرچندی حساسیت را که دیگران می توانند از آن خود دیگر ، برای ما فایدمیی ندارند مگر اینک هواپیمایی در آسمان صاف میباشد : مدیون بوده است . و در ارتباط های استان وسیلهی شعر ، و باصطلاح پیش از اینکه مردم فریبم خواندید و دروغگو ،آنهم تنها | بشمارندشان کشف می کنند . و با بیان آنها شاعران زندمیی هم داشته باشیم . اگر هنگامی که کاملا نزدیک بوده آنـرا های یونان باهم به شهادت یک اسم . اما پسندیده تر آن بود گذرنامهات صادر شود و یا بلیط اتخریداری ، بالهجه های گوناگون و زبانی را که حرف می زنند پیش می برد و من حتا ، نکتهی اولیه ام را تاکید می دیده و هرچه دورتر میرفته چشمات را بر آن آداب گوناگونشان میتوانیم نفوذو انگیزمیی گردد به کشوری دیگر رامیابی که پیش از هر قضاوتی و هر فتوائی ، نظری | کنم و میگویم که اگر شاعری شنوندگان زیاد وخته باشی ،هنوز ، میتوانی آنرادرفاصلهی دوجانبه همانند نفوذ ممالک اروپایی برهـم مسالهی کلیی رابطهی ممالک دارای | هر چندگذرارابه فیلمکاذب مذکور می انداختیدو به اندازه ی کافی دربارهی تفاوت های در زمانی اندک بدست آورد ، این وضعیت تا زیاد ببینی، فاصله یی که چشم شخص دیگری بیابیم . لیکن ، تاریخ ممالک اروپانشان نمی زبان های گوناگون ، اما ،وابسته به فرهنگی سپس به کیفر زندیق بودن چوب تکفیر برسرم نامحسوس احساس میان بر ملت سخن گفته ام، اندازهای قابل سوء ظن است : از آنجا که را که میکوشی آنرابه او نشان دهی ازیافتنش دهد که هیچکدام جدا از دیگران بوده اند از خطای اروپا، بنابراین، پرسشیست که می شکستید ، که در آئین آزادگان جز ايـن اختلافاتی که وسیلهی زبان های گوناگونشان ما را بیمناک میکند شاید او به راستی کاری عاجز میکند . بلکه پیوسته دادوستدی بوده است و اینکه شاید ، به طور غیر منتظره ، باکنجکاوی در روانبود . وگرنه چه تفاوتست بین ادعای شما پایدار می شوند و گسترش می یابند . مردم نو انجام نمیدهد ، شاید او بمردم آنچه را که بدبراین ، اگر نفوذ شعر را از آن به هریک به نوبهی خود ، گاهگاه وسیلهی وظیفه ی اجتماعیی شعر ، سوی آنکشیده و رسم آن نامردمان . دنیا ، اما فقط در مکان های گوناگون به شکل خوانندگان که بسیار زیرتاثیر آناند تا آن از پیش به آن خو گرفته اند میدهد ، آنچه را انگیزه یی از بیرون از نوزندگی بخشیده شده میشویم . های بسیار تجربه نمی کنند ، در زمان های که آنان پیش از این از شاعران نسل هـای مردی که هرگز شعر نمیخوانند ، دنبال کنی، است . خود کنا کردن کلی در فرهنگ ،خیلی آورده اند که پیش از این نامردمانی بودند | من ، به روشنی ، قصد ندارم از ایـن گوناگون هم تجربه ها بسیار است. اثرا در همه جا پیدا مییابی . دستکم اگر گذشته گرفته اند. لیکن اینکه شاعر می باید در ، موثر نخواهد افتاد : که هر چند صباح يکبار ، بقصد تصفيه وتزكيه نکته به مسایل کاملا سیاسی برسم . لیکن می مترده می کند. حکایت ساده امید جاودانه ساختن فرهنگ هرکشوری . تو انم آرزو کنم آنانی که با مسایل سیاسی کتابفروشیها ، چون طراران بغارت کتاب ها بر سروکار دارند بسیار بیشتر از این از خط میخاستند و در آن میان بنشان نام و رنگ و در واقع ، به همان گونه که جهان پیرامون زمان خود شنوندگانی اندک و راستیـن فرهنگ ملی زنده و سالم باشد آنرا مییابی ، ما دگرگون می شود حساسیت ما نیز پیوستـه داشته باشد مهم است . همیشه باید شمار چه در اجتمع سالم همداری و نموذیپیوسته در مراوده با دیگران قراردارد در دگرگونی است .. حساسیت ما همـانند اندکی از مردمی پیش آهنگ ومشوق شعـر و دو جانبه میان بخش های دونادون وجود به عنوان نمونه : برای مقاصد محدود مرزی میگذشتند و در مسایلی که من بررس قطر کتاب هر « ضالهای ؟ » به چشمشان میامد حساسیت چینی ها و هندوها نیست لیکن بــا وجود داشته باشند ، که خود مختار ، تـا دارد معینی در مورد یک زبان مخلوط جهانی از کرده ام فرو میرفتند . از آن رو که این ها زمانشان پیش یا آه حساسیت پیشینیانمان درصد ها سال پیش نیز و این که ی گونهی اسپرانتویا و انگلیسیی اساسی، جای را به بند میکشیدند بی آنکه بدانند چ جنبه های روانیی مسایلی را پیش میکشند از دم تیغ میگذراندند ، و صاحبان یکی نمی باشد. ما سال پیش نیز اداری برای ایران معمول دارند با کیی شعر ، در گسترده ترین مفهومی می نامیم حرف بسیار است . اما ، به فرض اینکه تمام که جنبه های مادیشان مربوط به سیاست می اندیشیده. زیرا که نادان بودند و هر قرمزی را باشد. در جانب من از این خط، انسان، با چیز مراوده های ملت ها بازبانی چنین مصنوعی در سخن گفتن و حساسیت تمام ملت مونر انجام گیرد ، چه ناقص خواهد بود ! یادر های زنده سروکار داردکه خود برای پیشروی با حساسیت پدرانمان هم یکی نیست ، و پیشرفت فرهنگ باین معنانیست که همه این ده ، شعر ، نسبت به برتری و نیرویش ، خون می پنداشتند. بیت از سعدی سرانجام ، ما خود دقیقا همان آدم هایی را به ردهی پیش بیاوریم ، چرا که ایندی که سال پیش بودیم نیستیم . این آشکار است. بیش از و ادار ساختن همه به همگام ،، دن با است . نباید به پندارید که می گویم زبانی که واقع از برخی جهت ها کاملا کافی خواهد قانونی دارند ، که همیشه مدلل نیستند ولی سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست لیکن آنچه که این چنین آشکار نمی باشد . این دیگران ندارد : مفهوم فرهنگ قیمت سنگ نیفزاید و زرکم نشود فقط باید وسیلهی منطق پذیرفته شوند : چیز است که دلیل اینکه نمی توانیم دست ازنوشتن نگهداریی این چنین روشنفکر هایی که نمی توان بیش از آن اندازه که بادو با آن حرف میزنیم ، تنها از جانب شاعران ه منی ها سبیت میشود . ساختمان فرهنگ بسیار بود ، و نقص کامل در مراودهی چیز های دیگر به وجود خواهد آمد.شعریک تذکاریهی والسلام على من تبعهدی باتونیی لسعر بکشیم در همین می باشد . اغلب مردم خوانندگان کمتر پویا که بیش از یکی دو نسل پیچیدمتر از آن است . این ، در واقع ، به مداوم تمام چیزهایی است که فقط در یک زبان یا، ان و فصل های نظم پذیر هستند ، به شیومیی درنظر خواهم گرفت . آغاز انهدامی به این تحصیل کرده ، بویژه به نویسندگان بزرگ و ایسمانده نباشند همان اندازه درست است ،که بگوییم چگونگیی میتوان گفت ، و غير قابل گرداندن به زبانی پاکیزه طرحشان را ریخت و منظمشان کرد معنا که مردم ، دیگر ، در هیچ جا نخواهند زبانشان می بالند . اگر چه ممکن است هرگز دگرگونی ها پیشرفت های حساسیت شعرما وابسته به شیوه ایست که مردم دیگر است سرانجام و اگر در این نظر که شعر توانست عاطفه های موجودات متمدن رابیان آثار آنان را نخواهند ، درست بدانسان که از که در ابتدا در شمار کمی پدیدار میشود. زبانشان را بکار میبرند : از این رو که یک مراودهی روحیی میان ملت ها بدون برای تمام مردمی که همزبان شاعرند ، چسة و در فرجام ، احساس کنند . نفوذ در نویسندگان توده پسند و شاعر ، برای مادهی خامکارش ء زبان افرادی که ، دستکم رنج فراگیری یک زبـان ا: وجودش آگاه باشند ،چه نباشند . وظیفه یی احساس تفاوت میکند ، حتا ، اگرباور را اندک اندک بیرون زبان خود را به همان شیومیی بکار برد که عملا خارجی را تا اندازهای شخص میتواند زبان – اجتماعی» دارد ، حق بامن باشد ، این فرایند و نظريه همانگونه بمانند . در پیرامونش صحبت میشود بـان دیگری غیر اززبان خودش را بیاموزد ، بخود . بدست می آید که برای هر ملت اروپا اهمیت این اما، وضعی از زندگیی بشر است درحال گسترش است . او بهره برد .اگر هموار نمایند ، و در نتیجه کمو بیش بتوانند دارد که دیگران به داشتن شعر ادامه بدهند. آنچه من نگرانش هستم مرگ است .به همین ان به زبان دیگری غیر از زبان خود احساس کنند. ما نمی توانم شعر نروژی بخوانم ، ولی ، اندازه احتمال دارد که داشتن احساس برای تمایزات دیگر کشورهان احساس غرور می آمد . گذشته از این جانب رو به زوال است، او باید تاسر جد حیات است ها. کوشش خود را بکند نایی اندازهای زیبایی زبانی اندارد اگر بھر گفته شود که دیگر به زبان نروژی شعر و احساس هایی که مادهی خام شعر آن را به حال نخست برگرداند انجام نمیشود و به این ترتیب دریافت شخص ، ازملت شعری نگاشته نمیشود ، احساس خطر می هستند ، در همه جا ، ازمیان بروند : که شاید، دیگری باید ابزار دریافت آن افرادی که رنج کنم ، که بسیار از همدردی سخاوتمندانتر احتمالا تسهیل یکانکیی جهان را که برای تواند باید و به آن یاری کند برده اند و زبان خود را آموخته اند ،تکمیل خواهد بود . من آن را موضعی فاسد که مردم به خاطر خود آن ، آن را خواستی احتمال دارد در سرتاسر این تاره بخش کردد می انگارند ، یاری کند S . 9 آیندگان – ۳شنبه۲۹ اسفند ١٣٥٧ – صفحه 6 شماره۳۳۱۷- سال دوازدهم JK – WILLES 4 می بیند همان لحظه