نسخه آزمایشی شامل 218,992 واژه

اطلاعات:ش:۱۵۸۲۶

ص۵

اختصاصی اطلاعات – یادداشت و نوار برمیداریم تا همهی مطالب و گفتههاو دیدهها را، بیکم و کاست، بنظر خوانندگان برسانیم. بدین لحاظ توجه خوانندگان گرامی را به این نکته جلب میکنیم که چون اغلب خبرنگاران اطلاعات بطور اختصاصی در مراجعه کنید و ببینید. و فرمانده دادگاهها حضور می یابند، ماجریان کلیه دادگاهها را به بتدریج در روزنامه چاپ خواهیم کرد: تهران .علت اصلی این که جا مذاکره هستیم، ما فکر می حالشان خوب بود ، دستم را های دیگر که ۷ تا ۸ همافر کردیم که ارتش صلحومذاکره گذاشتم روی صورتشان و ی کند ،تا پنجشنبه نوزدهم ماهشان کردم. گفتم من فلانی بود نگرفتند . فرمانده می پایگاه سوم تلفنی از من پرسید بهمن برادرم آمدخنه ما از من هستم ، ناراحتی نیست. سه که اینهائی که میگویندبگیرم که بگه سئوال می کرد . گفت: چهارتا از دوستانشان را گرفته چه کنم ؟ گفتم دیگر چارهای چطور شد؟ گفتم جریان این بودند ، آن شب اینها رفتند خوابیدند ، آنشب در حدود نیست ، دستور من نیست است گفت اینکر گرفتند. آوردند تهران ساعت مانده بود. عین واقعیت ٤٨ رئيس : سمت برادرتان چیست؟ ساعت یک و نیم و دو بعد ربیعی: برادرم شخصی است، از نیمه شب بو دکه رفتم بخوابم سپهبد ربیعی، اسرار ربودن امام خمینی را فاش کرد است ـ فشار افکار عمومی زیاد غیرنظامی است با حاجی آقاها و یک آقای روحانی بود ،از طرفی هم من رنج می بازار به رابطه دارد ،شغلش در تشریف آوردندو از منسئوال که پرسنل نیروی هوایی ایرت کسی است به من آمد کردند، چون آنجا بود دیدم بردم من درگیر نیروی زمینی باشد. گفت من فکر نمی کنم آب به که ناراحت است ، گفتم ایشان آنها را جمع کردم، آوردم به نتیجه برسند ، گفت اعلام را اجازه بدهید تشریف بیاورند سه دسته تقسیم کردم، یک همبستگی بکن. گفتم چشم ! تو ، بین جمعیت بود . . آنا آذربرزین گفتم برو صحبت کن دسته را آوردیم مهرآباد و به تلفن را برداشتم با جناب آقای تشریف آوردند تو و حالاآن حج عسکری اعلام همبستگی آقا در آنحو الیباشد میداند. و آنها را مرخص کن. یک دسته کردم. من اعلام همبستگی کرده ایشان آمدند تو و گفتند چه را آوردم به ستاد و برنجیان چون ایشان قبلا اعلام کرده خبر است ؟ گفتم به مو لايم على و خودم با آنها صحبت کردیمو بودند . پنجشنبه بود، گذشت، قسم هیچ کس صدمه ندیده ، امام بودیم، یک علت دیگربرای زندگی کرده باشد هماهرها در نیروی هوایی آنها را هم مرخص کردیم.یک تمام پنجشنبه شب من فكرمي- شما هم خاطر جمع باشید در باره دادگاههای انقلابی فرمانده شدنم توی اتاقم نشسته ی اتاق نشسته | قرار بود فانتومها هواپیمای امام | فرار اویسی وازهاری شروع کردند به تظاهرات دسته راهم فرستاده بودند به کردم. جمعه گذشت، جمعه شب استدعا میکنم برویدبه جمعیت من مشخص شد. یکروز بعداز اجازه بدهید آن خاش، چون میخواستند با شد، به من خبر دادند ساعته بگوئید که بروند کنار،ایشان را در آسمان ربوده و در جزیره آمده اند و با شما کار دارند کردر هایزر آمد گفت شاه باید برود . درست مثل یک چیزی که عادی است عوامل نیروی زمینی درگیر ونیم شب بود، ساعت نه رسید رفت و جمعیت ده و ۱۰ متر موش کثیف انـداختنش عرض برسانم شوند. آنها را همبرگرداندم ، .پنج دقیقه بود به من خبر دادند زدند عقب ، اما در شلوغی کیش فرود آروند بیروں . فهمیدم این چیبوده ابتدا از همدان شروع کردند، افسرانشان را نمیتو انستم، وقتی که فیلم بازگشت امم را عوامل فرمانداری نظامی آب که میگفتند خدا ـ شاه میهن . طوری شد که شاه شیراز و بوشهر ، بعد بندر عباس ، اصفهان تبریز چون در اختيار من نبودند . از تلویزیون نشدن میدادند ، میپاشیدند و شایداز گازاشک ر همافرها را برگرداندم، جمعشان هنرجوها و هنر آموز مصلوات اور چند تا انداخته بودند ، بودم، گفتند از بانک سوئیس چرخهای دادگاههای انقلابی ایران، پس از یک وقفه کوتاه، سرعت گرفته است و هر روز، تنی چند مدیران بانک سوئیس آمدند از سرسپردگان رژیم طاغوتی و عاملان قتل و کشتار مردم انقلابی ما در برابر دادرسان انقلابی به محاکمه گفتند اگر پول دارید، ماخوب میتوانیم نگاهداری کنیم.پرسیدم کشیده میشوند و در دفاع در برابرادعا نامهیبازماندگان تا دهزارتومان، بیست هزار شهدا که از زبان دادستان جاری میشود، سخن میگویند. هست ، قراردادی در وصله ناجور بودم. آنوقت جزئیات این مذاکرات و تشریح كيفرخو است و دیگر تومان و ضعتان روشن میشود؟ همین مهرآباد ، خواهش جلوی آن آقای منصفی را خندیدند و رفتند. من نفهمیدم . میکنم بروید ببینید ، ، دوتا که در کیش بود گرفتم با آنروز چرا آمدند . اما در بل است ، یک پل مسن من دعوا کرد . با اویسی نرفتم کمیته امام که زندان بودیم زدهام ، روی رودخانه دعوا کردم ، آمدم بیرون، یکی از عوامل ساواک بمـن یکی طوفانیان زد رو جاده، به شاه گفتم اجازه بده من گفت که نامهای در اداره هشتم که بعلاوه ۱۰ درصد روی آمده نیایم سرکار و جانشینم جای که ارتشبد خاتمی پایه است ، اما مال مـن ۳۹۰ میلیون تومان در بانک منهای ۱۰ درصد زیر پایه همان شب به من گفتند اولیه فرمانده نیروی هوایی باید فرودگاه باشد . اما من ، بعد از یک هفته مطالبی که در دادگاههای انقلابی ایران منتشر میشود، بیشکه، به عنوان سندهای به یاد ماندنی در تاریخ انقلاب ایران باقی خواهد ماند و مورخان و محققان و گزارشگران را بکار خواهد آمد. درهای دادگاههای انقلابی ایران، بعكس بیدادگاه های ضد خلقی رژیم طاغوتی، بروی تماشاگران گشوده است و به رغم شتاب انقلابی دادرسی، که لازمه چنین سوئیس دارد. من فهمیدم آن دادگاهها خلقی است،. ما تاحد امکان از جزئیات آن وقتی به مسافرت میرود و حدتی و تهران ، اقدامی از – کردم و با آنهادست دادم صحبت فرستادند و سه تانك بعدا به شب اینها رفتند خوابیدن طرف نیروی هوایی نشد.افسر کردم و گفتم ما اهل سیاست عرض می رسانم اجازه بدهید ، نیروی هوایی اهل خشونت نیستیم. آنهم هم مرخص شدند، اول مسئله تانکها را به عرض تیمسار تلفن کن . تلفن کردم، نیست.درهریک موردمو ضوع اما این فشار افکار عمومی شما برسالم ، سه تانك بود گفت چه خبر بود البتهتيمسار که فراموش کردم به عرض برای نیروی زمینی هم بود که پس از اینکه قره باغی مرتبا عواملی داشت در نیروی هوائی برسانم ، این بود که از ولی آنها نگذاشتند به خارج اعلامیه میداد که ارتش در گفتم یک عدسا عوامل تانک درز کند. اینکه من روی کار آمدم این یک حسن حلت قرمز است، نواقص حفظتی درگیری کردندو رفتندخوابیدند هیچ چی نیست.گفت این ضعفمان گفتند چهارتا ماشین برایش بدرست ، همین سرلشگرکه شاید زندانی باشد ، مـال پس بود است . یعنی در هر سئوال برای چه بوده و آنها داد میلیون تومان ۳۰ میلیون تومان ارزانتر آیا مـن من باشد . آمدیم بیرون گار. است ، سرلشگرنشاط مشکل دیگری هم که با اداره نیتی هم از طرف من بود من که از طرف افسر حفاظت ضد دعوا کردیم که شب بیبیسی دوم داشتم این بود که یک پنج بار بختیار را دیدم، یکبار اطلاعات به اداره دوم میداد و گفت چهارتا ماشین برایش است . قرمباغی تلفن کرد و کن فرمانده نیروی هوائی بفرشت ، نفرستادم .قره باغی تغییراتی در سیستم ضداطلاعات موقعی بود که توی نیاوران جانشین نیروی هوایی بررسی گفت برای آخرین بارمیگویم استعفاء کرده است . در آمد ، روی کار ، فـرار ضد اطلاعات تا آنروز بود، یکبار گفت طياره حاضر کردند و گفتند در همه جاهی این ضعف است شمافرماندهان بوجود آمدیم۱۷ محیطی ما . ضد اطلاعات کن من میخواهم بروم به زیارت اصلی تانك هست ، اینجا سه مستقیم بود اویسی از طرف ار بسی اینجوری راباید تحویل دادگاه سانه بودم که بگوشم کردند ستاد بزرگ مستقیم با نیروی هوایی بود. امام در پاریس، یکبار جلسهای تانك بايد بيايد من هم موافقت بدهید . کسانی گفت. من اینها چون خاتم گردنش گفت بود تشکیل شده بود، مراخو استند کردم، وقتی که جانشینم به من را می توانم نگه دارم، همهجا میتوانست اینکار را بکند، که بیا وقتی که من رفتم فسادی درزمیندارم؟قرارداد خارجه هست و شما میتوانید اصفهان در سال ۵۷ بسته خد شاه ، میهن یک شناس سیاسی من نداشتم گفتند بمن مرخصی دارد و میخواهد با طیاره برود ، گفتم او گفت. تعطیل شده ، ژاندارمری هم که دزدی کرده شده که ده درصد ارزانتر از سال ۲ه است. شیراز جلسه تشکیل بود. موضوع رئيس: تاریخ موافقت برای بود که تعطیل کنید اینها را حقش ساعت برگشت گفت طیاره امام وقتی ربیعی : قره باغی تزه رئیس گذشته گاز مایع هم چون بود ، بدون اینکه با من تماس طیاره را ببرد به کیش، هستند بیست و پنج روز به این تاریخ به آشپزخانه ها نمی رسید د نخوابیده بودم . ازده نوشتم نوزدهم و بیستم آمده بوده داشته باشد با اداره دوم تماس کسانی که این موضوع را داشته باشد . این گزارش ها تایید کند ،مثلمقدم، حبیب اهی (اگر باشد) گفتم این کار مرتب باداره دوم میرسید، و حسین ربیعی ، آخرین فرمانده این وضع غذا، آنطور که مطبوع سه تانك يكيشان دم در ستاد باشد، نبود. گفتم فردا صبح بی بوده یکیشان نزديك در شمال تو اتق من بنشنیم و جلسه شرقی بود و یکی دیگر هم در داشته باشیم و ما بررسی می پس همه تصمیم گرفتیم مرکز آموزش هوایی بود. ما از کنیم. بررسی می کنیم آگرین نیروی هوایی شاه سابق من همه چیز را خلاصه در ممنوع الخروج است . گفتم پس از اینکه من آمدم روی بود، فرمانده نیروی دریایی هم همینطور، بوشهرهمینطور، بالا رفتن نیروی هوائب که دزدی کرده بود و اینهـا کار ، ضد اطلاعات را گرفتم و سفر امام به ایران بود،بختیار ورود تانكها را بفرمائید چر به قره باغی نمیگوئید شعبه دوم دادگاه انقلابی مذاکرات در مورد مسايـل بندر عباس هم همینطور ، میدانستم . بروید روزی ک گذاشتم در اختیار اداره دوم استه روزی که این گزارش تماما در روزنامهها منعکس شده اسلامی سیاسی با مقامات آن کشور. ، بعد از ظهر روز بروید مقایسه کنید . قیمت بود و ارتش کاملا توسط ، یعنی واحدی که در بندرعباس می آید،هواپیمای نیروی هوایی ستاد شده بود، بیست روز و من فرمانده نیروی هوا من چهل شب یکشنبه ۱۹ فروردین بـرای باتوجه به مراتب یاد شدمو با ی هوایی با نیروی شدم تعداد آمریکایی ها ایشان اداره میشد. این یک رسیدگی به اتهامات سپهبد امیر عنایت آیات قرآن کریم،تقاضای دریائی سی درصد اختلاف مسئله مهمی بود، این بودکه ببینید و روزی که شب پیش دارم قرص میخورم. كيفر مشارالیه رادارم دارد همین مطالب بـاعث من را انتخاب کرد. فرمانده شدم و یکسال امروز صبح همقرصخوردم دادستان کل انقلابی اسلامی شده که بنده کار کنتراتچی گذشت ببینیدتعداد آمریکائی که بتوانم حرفهایم رابزنم دزدی در نیروی هوایی تشکیل جلسه داد در آغاز ایران آنها میبردندمیدادندبه قرمباغی از نیروی هوایی برنمی آید ها ، سازمان برنامه،وزارت ها چقدر بوده است ؟ بهمین عاتیک قدری تناقض جلسه پس از آنکه آیاتی چند ازقرائت کيفر خواست من وارد نیروی هوائـ راء ، مقامات ارتشی، اداره نوشته هایم دارد . با این قره باغی میگفت فرمانده نیروی از کلام الله مجید قرائت شد، نماینده دادستان گفت : شدم، نیروی هوایی که ۹۰ دوم و امثالهم ، باعث شد هو ائیبی عرضه است و فرمانده فرودگاه را میبندیم. شاه و هایزر البته بعدا گفتار امروزم نماینده دادستان کیفرخو است اکنون متهم باتوجه به مطالب درصد افسران ارشد و امرای که نامه بی امضاء عليه مـن من نمیفهمیدم که های هوائی بیعرضه هستندو روز بعد بلافاصله به آقای صادره از سوی دادستان علیه عنوان شده در کیفر خواست آن را میگفتند و شواهدیهم چیست ، تا بنویسند که من شدیدا با به زبان بیزبانی دائما من را روزی کههایزر بازپرس هم گفتم . گفتم ربیعی را بشرح زیر قرائت کرد: که دیشب با یشان ابلاغ شدمو دست بود که حق و حساب اینها مبارزه کرده ۹ ماه من هایزر آمد دمش را ابن ممنوع الخروج است در این دادگاه آقای امیرحسین شمانت میکرد . اما اقدامی از رحیمی گفت فرودگاه را ببند. تیراندازی نکرده ایم. حتی کمی دیرتر ، یعنی ساعت هشت، دیروز یعنی روزشنبه ۰۸٫۱٫۱۸ میگیرند. چون وقتی فرمانده را آوردند و بردندوروزی مثل یک موش گرفت و طرف نیروی هوایی نشد.حتی رحیمی گفت فرودگاه موضوع آمدند ، باتك جلویمان هشت ونیم به اداره رفتم . جلسه ربیعی ، فرزند مرتضی ، بـه ابلاغ و رسید در پشت کیفر از بالا میگوید کاری رابدهید که فرمانده نیروی هوائی انداخت بیرون ، آنوقت قره باغی با اویسی خوب اوائل ، همافران در اصفهان می طیاره هائی است که ایرانیان آتش زدند ، بانك سپه راکه تشکیل شد، حدود ساعت هشت و ، رفتند تظاهرات میکردند، بازهم میخواهند بروند به اروپا اقدامی نشد، تا اینکه همافران بختیار گفت اگر میخواهند دارایی به آنجا بود وخودمن از نیم، نه بود که ج نشین کمپانی ه نیروی هوایی درعرض اینچهر باشد مرخص شان بکنیم، مرخص شاه دستور بستن فرودگاه ادامه داد: بختیار به ماه ، پنج مه ، شش ماه حتی می کنیم، فردا صبح ساعتچون يك گلوله به سمت پسکی ساعت چهرصبح خوابیدبودم من ربیعی آمن در شده میزدیم میدو که رساند . گفت : شناسنامه شماره ۳۷۲ صادره خواست مندرج است،ازخودش ن به فلانی، باین نحو بیرون در فهمیدم که من چه شدم ، میدانستم . چون الاغى چون طردش کرده نبو ا. از کرمانشاه ،٤٨٠ سالم فرمانده دفاع کنند و بعد بنده میاید. کارها خوابیده بود . دوتا فرمانده کشته بودم ، پوزش میطلبم. بود به کرمانشاه سابق نیروی هوایی ،تبعه ایران دفع از کیفر خواست مجددا ساختمانها نیمه تمام بود ، بودند ، سر دو سال امنهم رای چه کسی ۱۲بارسانحه قره باغی تلفن کردم که اویسی مسلمان متهم است به فساد در مطلبی را بعرض دادگاه خواهم ۱۱۰۰ خلبان داشتیم. ده تا زندانی شدم ، شش مـاه ایی دیدم (درحال گریه اهد . گفت باید برود زمین – جنگ با خداو رسول پرواز در روز میکردیم. تماما تو یه خانه فرمانده نیروی خطاب به عکاسان : سنگیر خدا و نایب امام زمان علیه السلام ربیعی در دفاع از خود،چنین مدارک موجود است، میشود هو ائينرفتم . رفتم . اقدام علیه استقلال و امنیت مراجعه کرد. پرو از نبود کشور و متزلزل کردن حاکمیت استدعا دارم اجازه بدهیدمن طيارهها منتظر قطعات خوابیده است ملی شرکت مستقیم در قتل از اول که وارد خدمت شدم، بود. ساختمانها را باد و باران تومان در تهران من دارم که بود به اصلان افشار ها را میبردند بخارج،دیدید، عام مردم بیگنامو درهم کوبیدن بعرض برسانم، بعد لابلای داشت از بین میبرد. پرسنل میسازم قیمت از ٤٥٠٠ اویسی ۳۰۰ میلیون ارز و اصلان افشار به قرمباغی قيام ملت بوسایل مختلفی که در حرفهایم این مطالب که جذب خانه نداشتند، و ۹۰ درصد رده ، ازهاری چقدر برده، تومان است . گفت بـرو گفته بود، اگرورقه ممنوع۔ اختیار داشته است. دستگیری نماینده دادستن فرمودند ، پرسنل بودند که خود منکه بهش بگو ، یعنی الحرو جش را درست کند و کشتار همافران و اخراج آنان دبيب اللهی چقدر برده ، حتما بعرض خواهد رسید که توی واحدها بودم، همیشه گفتم از هر تومانی که در بدره ای چقدر برده ، آپا يو اند برود . او هـم من میگفتم اینها چرا باید درتهران این مملکت خرج میشود ۷ سوع الخروجش را درست اسم من بود ؟ اینها همه پشت نرده نگاه میکردیم به من خبرداد هنرجویان ریختند اصفهان گفتندطیاره ها را آتش بروند به اروپا پس او لیرو از در حدود ۱۰ متر فاصله بو دو اسلحه خانه را شکستند، اسلحه طیاره های ان ١٤ های داخلی را شروع گفت این دیگرو ظیفه شما است. کوچکترین اعتراضی از طرف هارا بردند دارند به هم تیراندازی را این پیامی بود به شاه بگوئی و به اصلان ما یعنی نیروی هوایی نشدو می کنند. به کمپانی گفتم، به شاه خواهش میکنم دلم گرفته افشار گفت . من برای اینکه قره باغی رسید ، حالا چه راست برگشت به من گفت که جلوی مایک رابطه خیلی نزدیک با آذر برزین گفتم، بروید بسلا گفته طوفانیان قیمتش گران بگذار خالیش کنم) دارائی مطمئن شوم ، خودم هم به چه دروغ قره باغی گفت یک پروازها را بگیرید اینکه ماشین همسایگان داریم، اما بررسی ببینید چه خبر است؟ بدره ای خانه متری ١٦٢٠ من مشخص است ،صورت اصلان افشار گفتم . شاه واحد نظامی برود آنجا، و می بگذارید درباند.قرمباغی برگشت که شده بود، باتوجه به پشت همیشه نامه هایی میفرستد که کنید گفت چرا اینها را بازداشت گفت چرخهاشان را پنچر نمی کنید ؟ چرا سرانشان را (چرخهای هواپیما یک دفعه بامها و دیوارها که کوتاه با خون نوشته بود، قرمز رنت نمیگیرید ؟ ابنهارا بایدتحویل ما از تبریز میرفتیم به همدان بود، همیشه جزء نواقص حفاظتی نیروی هوایی گزارش نکنید ، این را هم مقدم میدند . من چون دیدم باهواپیمای ژاندارمری چرخش یشد، به هر صورت عوامل و هم اگر بگردند در ست دبزران پنچر بود هیچکس نمیتوانست یکی از آن تانكهابا هنرجویان نامه را می توانند ، پیدا کنند. ن کریم به فرمانده پایگاه تکان بخورد، من آمدم عين هنرجویانی که صلوات می – لشگر گرد ( من تداعی معانی که اگر پشتیبانی نکنید ،فلان ؟ دادگاه بدهید دارد به خشونت میا.جامد بمنظور مقابله با حاکمیت اراده وضع چطور بوده است ملت . توهین صریح به تمام يك بچه ۱۷ ساله بودم و اسمم باشند و در تهران بنشینند ریالش گیر کردن کلفت ها شواهدی است که من فساد . کرد و با طیاره نیروی هشتم ، گفتم اینها را ازطیاره همین را من به جز زنم بمکس فرستادند، اختلاف پیدا میکنند شد که چون دیشب آني : مقدسات ملی و مذهبی مردم امیر حسین ربیعی، فرمانده سابق آمدم حقیقت امردر آنرو زسواد می آید و سه ریالش خرج در زندگیم نبوده ، دارائی هوائی رفت . ازهاری هم هداکن و اگر هم میتوانیدو دیگری دروغ نگفتم. این یک و آنها میگویند چراصلوات بیرون کردیم، خلع سلاح شان سه تا از اینها را بازداشت کن. واقعیت است،خدا الهی عذابش فرستادید به ما گفتند که نان می گردیم عین گزارشی که به بازداشت در نیروی هوائینه را زیاد کند، قسم میخورم نمیدانم کی را میخورید و چرا من داده بودند اینها الان به این ازهاری را برایش بلیط مسلمان ایران و تمام جهان نیروی هوایی ، درجه قدیم سپهبد من، معلومات من، عقل من باين عین همین طور بود ، منتها من یک خانه و نصفی است هرچه دارم از ۱۳ سال که اینها را به سه دسته رسید که شاید این هم یک گناه صلوات میفرستید؟ درگیری انتقام بلند شدند گفتم تمم و آنها را کمونیست نامیدن ، ده بن لوفتهانزا میرفت ، اما و آرمانخواه نیروی هوایی اینکه زندان یدی اینکه در اتاق خودش یا اطاق کارش باشد ، اما خوب چون در پیدا میکنندمندرخانه نشسته پرسنل هوایی بروند مسلح . و اینکار انجام نشد این دادگاه باید حقیقت را بودم، این را سپهبد کمپانی شوند . اسلحه خانه ها را بز چون تلفن قطع شد.قره باغی گفت من نباید آن کار رامی به من تلفن کرد و چهار تا سپهبد فرستاد به چهار کرده هفته بعدش که گفت که کردند ، تهرانچی بود ، میں درگیری البته اون به تلفن حسینی بود، الهی بود و چورت تا پایگاه و دستور داد به آتی بختیار تصمیم گرفت میکرد ده و پانزده دقیقه از آن افسر دژین بودند، ریختند عوامل ضد اطلاعات که کسانی فرودگاه رابازکند ،فرودگاه گذشته بود که ایشان راگفتند اسلحه خانه ها را باز کردندما که شلوغ کرده اند ، سران آنها را باز کرد مسئله تامین آمده بالا، گفت درگیری پیدا چهره اسلحه خانه داریم را بگیرند . پایگاه هایی که حفاظت امام و پرواز به میان شده بین این هنرجویان، گفتم محوطه ای داشتيم يك محوطه ای تا از پیوستگی آنها به صف شرمنده ام ، باید ولو اینکه میشود . از اصفیا بپرسید توهین به کلیه روحانیون پاک در روزهای اواخر که من آنقدر (معذرت میخواهم) نهاد و آزاده این مرزو بوم بهمن ماه بازنشسته شدم، بنده تقسیم کردم.یک عده رابازنشسته احمق بودم که به فکروطنم پیش است ، توی خانه ام گرفتند و با لوفت هانزا ۱۷ ساله بودم که دیپلم گرفتم کردم، یک عده را منتقل کردم بودم فرودگاه بزرگ تهران سعی در انحراف افکار و عقاید یک قالی و چند دست لباس رفت . اویسی در هر حال بماند با معدل بالا، از شهرستان به شهرستانها، یک عده را هم را گفتم حاضرم بسازم سربازان و همافران مسلمان اگر با نیرو یهو آئینمیرفت است، یک خانه و نصفیدارم، کرمانشاه در يك خانواده کم آوردم به قرآن قسم دادم که سال طول کشید که فقط یک باغ هم در علیشاهعوض درآمد. مدرم من را آورد . و دزدی نکنند و گفتم. اگرنکردی زمینش را انتخاب کردند من امروز در مقابل این دادگاه دارم . فرمانده نیروی گذاشت در دانشکده افسری. از تو پشتیبانی میکنم، اگر گفتم من 6 ساله 5 ساله هوائی که ٤٠ میلیاردتومان ملت جلوگیری نماید . بعزير بعد از مدتی دیدم با اخلاف من دزدی نکردی نمیگذارم تو را بار یوغ بیگانه و امپریالیسم میسازم ۷ میلیارد تومـان جور در نمی آید ، از شش ماه را از نیروی هوائی اعتبار در اختیارش بود در کشاندن تمام هستی نظامی کشور بودجه داشت گفتم با شش اذیت کنند. کارها شروع شد. برکنار میکردند و خودم 50 سال سلطنت این خاندان بعد دانشکده خلبانی درست شد کثیف یکی را پیدا کنید که سازمان برنامه مرکز فسادایران میلیارد تومان تمام میکنم کنار میکشیدم که رفتم دانشکده خلبانی .شش و مملکت بود. اینها را حاضرم این اصفیا میداند که یک ماه آنجا بودم که مرافرستدند تماما ثابت کنم. آمریک. از بین ۸٦ نفر که کنتراتچی بزرگ در مملکت بودند که کارهارا(چون اینها درجه بندی داشتند) کارها را اینها میگرفتند و میدادند به دست دوم و و وابسته کردن سیاست گرفتند : عبارت از اصفهان آمد . بختیار گفت بنشینید نو را تانک رارد میکنی و خلع هست شش کیلومتر در ٤-٥ و اما موضوع همافرها فرمانده باشد و اینطوری بود ، بوشهر ، سوم بود و با نیروی هوایی چهارتایی سلاحشان بکنید. آمدم بالایک کیلومتر مثل يك دره میمند اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی و سی با آنـای دکتر صباغیان پیراهن یک شلوار و یک پالتو که اطرافش را خانهها گرفته هماهنگی کنید من گفتم که پوشیدم ، آمد بالا، آمدم بالا، است اسلحه ها را برداشتند شاه اگر این سمتا باشند، قبول دیدم که هنرجوها جمع شدند، همه رفتند به پشت بام ، هشت یک سر پناه ندارم بیرون نظامی جامعه مسلمانان ایران، کوشش در استقرار مجددنظام داوطلب بودیم جزو نفرات اول منفور و مطرود شاهنشاهی و بودم. رفتم آمریک دوره خلبانی برگرداندن طاغوت از دست ملت دیدم. برگشتم آمدم، یکسل گریخته تاباز سایه شوم آریامهر در ایران بودم، خدمت میکردم. سوم ، چون من در پایگاهها مردم مستضعف را بر سر من را انتخب کردند که بروم خدمت کرده بودم، میدیدم این استحکام بخشد . دست توطئه اروپ و يك كشور عضو نتو ، دست دوم وسومها چه زجری و فتنمو تحریک زدن. سدراه چهار سال معلم بودم در کشور میکشند. مثلا دیوی شیراز که هی انگلستان ، فرانسه، ایتالیا شرکت چکش گرفته بود ۲۲۰ وآلمان، بعد که برگشتم مدت ۲۷ سال در تمام پایگهبی نیروی هوایی معلم بودم. درجه منهم هستند، ،جنشین من به من خدا که تحقق بخشیدن آرمان چون اگر اتفاقی در حدود٤٠٠، ٥٠٠ تا 600 هزار نفر پرسنل نیروی هوانی رح بدهد من مسئولیت را نفر دانشجویان خلبانـــ اسلحهه را بردند به پشت بمه. قبول نمیکنم . اینستا را رئیس: شما گفتیددانشجویان تیراندازی شروع شد. آجودایم کردند ، سرلشگر نیروی هوایی بودند ،چطور گفت تواینجا صلاح، ست یوسفی را گذاشتم مامور شد که با لباس مبدل به پایگاه بمانی، بهتر است بروید به پست اینکه هماهنگی کند. با رفتید، چرا همان لباس نظامی فرماندهی. رفتیم به پست فرماندهی دکتر صباغیان و یا مهندس نیروی هوایی را نپوشیدید. از آنجا برای من گزارش می- صباعیان دستور دادم که نه ربیعی: اجازه بدهید قربان آوردند.خبر آوردند تیراندازی پلیس شهربانی باشد ،آنجا به عرضتان برسانم، من درخانه که میشد اتاق شیشه دارد و اشیانه مخصوصی است که نشسته بودم، یک پالتو شخصی مسئله اینجاست که همه افراد گر آنجا هست ـ نه گارد پوشیدم این درست ، من موفقمري مشخص نبود باشد آنجا ، نه عمله باشد، را آنها درست میشناختند مخالفم با این دستور را که میلیون تومان کار بود ۳۳ در صد از روی کاربرداشته بود، یعنی 66 میلیون تومان، کار ، اما بنده كه يك سههبد است سه را داده بود به دست دومی ، این دست دومی زمانی که من هزار ساعت پرواز دارد و من من قصدی نداشتم، چون تنها داده،، این عین چیزی بود چیزی بود که جلو دستم بود وجود داشت چون ضداطلاعت هاشم برنجیان و ستهبدکامیابی هم سه هزار ساعت. دوازده سال در شیراز بودم می آمد و من پور . جلوگیری از پرواز میگفتم چرا خانهها را تمام انقلاب به استناداقاریر شخصی تری آرتش آمدم بیرون،، یا یکنی، میزد توی سرش و معلم همه خلبانان بودم یه معلم سابقه هوایی داشتم، درب از وی در صفحات مختلف پرونده میگفت وضع اینست. آنوقتی و پشتیبانی از تاخیرسفر امام معلمشان بودم. بعد، در خانه به ایران. فراهم کردن تسهیلات و فرار ارتشبد اویسی با • • ● بشریت محروم است . دلایـل اتهام :دستگیری پرسنل ناراضی نیروی هوایی و اخـراج بعضی از آنان از خانه های سازمانی با توجه به اقارير شخصی متهم و اقرار سپهبد اطلاع در دادگاههای انقلابی چه می گذرد • 6 چرا به دیدن من آمدند . این نامه در اداره هشتم و زارت ه من فرمانده نیروی هوائی هی سازمانی زندگی کردم شدم، آمدم این دست دو میها شب و روز کوچکترین وقایع را جمع کردم و گفتم اگر بمن هواپیمای نیروی هوایی نیروی هوایی را دیده ام. پایک. تخفیف بدهید، کار بهتان اجازه استقرار تانک هایلشکر تهران، مهرآباد ، تبریز ، میدهم . اولین قرارداد، کارد در پادگان دوشان تپمکه منجر به کشتار ۲۰ بهمن ماه شد . درجلسه ای که فرماندهان ارتش و بختیار تشکیل داده بردند ، ، حضور داشته و نقشه حمله لشگر کارد به پادگان دو شانتپه را طرح کرده اند این طرح مورد تصویب متهم قرار گرفت که با اراده قاطع خداوند فکرشان به ضرر خودشان شد . تماس و ارتباط همدان ، دزفول ، شیراز ، قرارداد خانهسازی ۱۰طبقه بندر عباس خدمت کردهام.کسی در شیراز بود . استدعا می کنم بروید و ببینید ، را نداشتم، پارتی نداشتم جز البته خودم و خدای خودم. از آقای بازپرس با من خیلی خاندان سید هم هستم. بازهم صحبت کردند ، اما همه را گنه دو سه نفر که متهم میگویم مشروب هم نخوردمام، هرگز. درجه سپهبدی بودم ، این پرونده درست بودند ، فرمانده نیروی هوایی بودن بروید ببینید. مناقصه به ترتیبی بود که سازمان سنگدلی است. شاه وقتی من در شیراز بودم، انتخاب کرد برنامه باید کنترات چی را تعیین کند ، نوشتم ،تعیین که فرمانده نیروی هوائیبشوم، با عوامل و سیاه از جمله سفیر کرد . یکی شرکتفسا بود تا آنروز یک ساعتهم درستاد كبير اسبق آمریکا در تهران (ریچارد هلمز) و تامین نظر . ه ” گزارش ( ( . • سرگردان در جستجوی یک 4 ه • • – ( · ” نه بن ، نه هیچ کسی تعدادی دژبان مخصوص . • 1 ( , سه شنبه ۲۱فروردین ماه ۱۳۰۸- شماره ١٥٨٣٦ ● . 6 ( • نیروی هوائی انتخاب شد و چون میخواستم سریع برسم در همه جا رخنه داشت ، ضد ری این منظور که تامین ، به آنجا، اما واقعا قصد این اطلاعات باید به عرض ، جن بعد لی این حفاظت باشد،هواپیمای نبود که این لباس را بپوشم، شما که در مهرآباد صحیح میفرمائید اما مینشیندهمه تماما با بحث من این است نمیخواستم برسانم، ضد اطلاعات اداره دوم، مستقیما و همه ارگنه داشتند ، مثل قدیم نبود تماس رئيس : ظواهربـان . فرودگاه مینشینند چون باد از سمت شرق می آیند در که از این سوء استفاده کنم همیشه از غرب میوزد ،از رئيس: پس شما چرا آن اینطور بود یا اینکه با یا قصدی داشته باشم. روی پادگانجی ردمیشود، دستگاه مخالف بودید گفتم این کار را نکن، گفتم لباس را پوشیدید. ربیعی : ظواهرم این بود که هیچ چیزنشان نمیدادم، در ربیعی: به خدای لایزال برو مخصوصا این طیارمرا واقعا قصدم این نبود که لباس سمت کرج بنشیند که این مبدل بپوشم، طوری منشدم دیسیپلین را کردم قربان و احتمال نرود و همانطور که بلافاصله لباس پوشیدم و که در تلویزیون مشاهده فرمودید اینکار انجام شد . یکساعت بعدش فهمیدم خودم را سريـع رساندم به بالا، بعـد آمـدم شدند جمع آن اسلحه هم پخش شدو تیراندازی هم شروع شد ، البته وقتی که اسلحه که بدست یک عده افتاده باشد که حضرت امام هلیکوپتر داد میزنند : می کشم : گفتند حتی دختر های دارند خدمت نکرده بودم، چون در به سرپرستی مجید اعلم همین مجید اعلمی و احدهای آموزشی بودم.البته روز میخواهد. هلیکوپترخودم کشم مال فرمانده نیروی هوائی برادرم کشت ، پشت آن ماشین نویس هم اسلحه که دراختیار خودم بود، در تعدادی از مردم جمع بودند ، در پست فرماندهی میدانستم سالم است ، یک و عوامل فرماندار نظامی هم یک بودم که در حدود ساعت سرگرد خلبان که دائما با چندتایی پشت دیوار چون یازده قرمباغی به من تلفـن من میپرید ، به او ایمان دیوار بلند بود ایستاده بودند کرد ، همین حدود همای داشتم ، گفتم میروی اول من گفتم که اولین کاری کمی نه و نیم یازده بود چک میکنی، اگر این پرواز کنی هنرجو هارا بفرستیدبروند گفت شما نه اصول خفاظت سالم نباشد، مسئول ما هستیم و به خوابگاه هاشان این ها را . را رعایت کردید نه اصول زبانی بود فرستادم دیگر را معلوم نیست همه خودمان ، ضعف آنجا در مستشاران نظامی آمریکا در اول آمد گفت مثل گذشتهها من در هر کجای دنیا بودم با غارت منابع کشور طبق اقارير این خصوصیات فرمانده نیروی بیا ده درصد بگیر و برو ، نصرت الله شعاعی و اتاریر حالا هم پشتیبان شما هستیم، چه درچین خود متهم و اقرار تیمسار هوانی بودم. نزد شاه پشتیبان شما کمو نیست بود چه درشوروی به هر فامیلمان تکه تکه میشویم . رفتند ، به من خبر دادند که منتهی درجه است که باید مقدم . وارد آوردن صدمه غیر قابل جبران به بیت المال مملکت بود، چه در آمریکا بود، چه هستیم .، هم در مملکت د او، به کجا می رود ، ب که این نوشته يك روزنامه | این یهودی سرگردان را در كمك ميكرد . در انگلیس بود، چه در ایران. پشیبان شما هستیم .اولین با استخدام مجدد افرادی که میرود ،در پی چه می رود ودر آلمانی است که در زیر تزه | کجای این دنیای درندشت در عین حل، نشریه “لاناسیون قرارداد ١٥ طبقهها را در سابقه ام هست ه سال ليدرتیم براثر دزدیو فساد برکنارشده حالیکه ژنراله و وزیران شیرازبستم. آسانسوردارد اسکن خواهد داد ؟! آکروجت بودم. چندین قهرمان بودند و حتی ترفیع دادن به ترین عکس شاه مخلوع در جزیره این پرواز انجام شد ، مرتبا بین چهارتا از اینها. در بهداری تحویل دادگاه داده شوند چپ آرژانتین نوشته است : دیگر مردان کار ساز رژیمش | باهاما نوشته شد . تیراندازی بمباران بودم.زندگی کولر دارد ، متری 1690 شاه مخلوع و خانواده اش | شاه ایران اظهار تمایل کرده جلسات، در جلساتی که داشتیم هستند ، دوتاشان غش کرد. آنهایی که اسلحه خانه رابه آنهابه استناد اتاریر سپهبد در برابر جوخه آتش به کیفر بختیار ، معذرت میخواهم قره بودند و دوتادیگر کتفهاشان این وضع درآوردند که به اصرار شاه مغرب ، درست است در کشور آرژانتین ازمت تومان الی ۱۷۰۰ تومان با مقدم رئیس سابق اداره دومو من خلاصه شده بود درنیروی ردیولت می نویسد : ایسن فشنگ هو ائي. عشق به نیروی هوائی کسی که دست دوم میرسند و بولدوزر دادگاههای باغي،ومقدم عضو سیاسی بودند، به در خورده بود ، وقتیکه اقرارسرتیپ نصرت الله شعاعیان آن و همه چیزدراختیار روز برگذاری رفراندوم ملت | کند، ولی آیا درهـای ایـن روزه ، که دائما می گفتند ما تماس داریم از پله ها آمدند پائین.رفتم اینها باشد انقلاب بسرعت در پی و برو از. بهمین علت هم ازهمه شاه مخلوع ایران راهی به مه شد چرا | کشور آمریکی لاتین نیرچون فراهم کردن وسایل رفت و ایران قدم می گذارد آخرین پایه ها و ستونهای ژیم از مردمی که ادمت بیشتر ویدر «ربط با نمایدگان امام با جناب آقای بالا سرشان آنهائیکه غش کرده برزیل، بروی دیکتتور از تخت دنباله این مذاکرات رابه جلو بودم. وقتی فرمانده برگشت یکی از سیاستمداران خود می پرسند آی او موفق خواهد | په په هی لرزان سلطنت . ملك دکتر بهشتی، مهندس بازرگان، چهار ، پنج تا تخت درداخلش علت کمبود جا ، امروز آفریقای جنوبی و ایران،طبق نیروی هوانیشدم، و اتعابرای مان اختلاف با شرکتفسا سلطنت افت ده شرق بسته نخواهد شد مامنی برای خود دست و حسن را متزلزلتر می کرد و به جناب آقی سحابی جناب آقی بودند. بهداری کوچکی است نتوانستیم چاپ کنیم . با ۱۷۹ میلیون تومان ارزانتر اقرار شخصی متهم مسافرت خودم هم یکقدری نامشخص صباغیان ما در حال صلح و بود ، سرم داشتند تو دستشان پوزش از خوانندگان در های مداوم به اسرائیل و انجام پرونده اشدرمهندسی شماره فردا مطالعه فرمائید مسحر بنام شرکت برد ، رشین در ۳۰۰ میلیون سلطنتی است به فراغ بال در کنار دریچه زیبای «باه ماهب تنه پاروف دارش سكدو مبزند.» | په کند.ودست تقدیر، سرانجم | ارج نهضتهی ضد سلطنت شد؟ بود که چرا من فرمانده نیروی ( . ” شده بود حدود سه و نیم و یا 4 بعد از نیمه شب . از آن ( حفظ واقع من نه

برگه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8

حمایت شما از روزنامه‌های ایرانی ضمن دسترسی به نسخه‌ی کامل نشریات، ضامن بقا و تداوم تلاش ماست.
Become a patron at Patreon!