ص۴
نظرهاواندیشهها در دادگاه انقلابی اسلامی: فررا دادهای نیروی هوایی را شاه می بست سربازصدری: کرد ا ز بختیار حمایت کنند نه ۴ نفر را! قره باغی،رحیمی را من۳ نفر را کشتم آمریکا نیروهای سه گانه رامجبور بطرف مقام نخست وزیری هل میداد! دیروز بخشی از جریان محاکمه سپهبد امیر حسین ربیعی رادر این صفحه خواندید . مشروح مذاکرات دادگاه ربیعی برروی ۳ نوار ضبط شده که مطالب اولین نوار دیروز در روزنامه اطلاعات چاپ شده بود ، اما متاسفانه بخشهایی از نواردوم و سوم به علت اختلال در دستگاه ضبط صوت ، بطور کامل ضبط نشده و با تاسف از این موضوع ناگزیریم از آن قسمتها بگندیم. * قسمت عمده ای از نواردر این قسمت خراب بود. اينك به بقیه نوار توجه فرمائید • – ● ● ه متن كيفرخواست خدا میخواست ولیچون دادستان ، عليه مصطفى من به او دستور داده بودم صدری به شرح زیر قرائت مجبور بود ببرد چون از من میترسیدآمده بود پائین شد : اینها از بالا داشته اند به آن تلنگر باوزده ام، من واقعا مقصرم. تیراندازی می کرده اند، تانک که من در قتل هیچ بیگناهی شرکت تیراندازی کند گلولهاش مشخص مستقیم نداشته ام است. الان شما تشریف ببرید شهریور در ایران نبوده و هیچکدام از کشت و کشتارهایی که در سراسر نیروی هوانی هنده شب پیروزی انقلاب، بختیاردیوانه دادسرای انقلاب اسلامی ایستاده بودو قتیبهادری بوده نه سال پیش ، ده سال بگردید و ببینید آیابه در و من مطلق شرکت نداشته ام شده بود کیفر خواستی علیه شما آن حرف را زد ، نورا صادر کرده مبنی بر اینکه رفت و زخمی در خیابان ۱۷ شهریور با ماند . ما آمدیم که برویم، همین گروهان و گردان در بطرف مولوی و با بیسیم شما در يك فرد نیرونی هوائي حتى بك دیوار آن یک گلوله خورده گلوله بسوی هیچ فردی بجز اگر نخواستی نرو قرمزها را پیش فرمانده پایگاه يكـم میرفتم اما بازندگی من جور مهرآباد بودم ، یک زمین در نمی آید چون تمام ايـن سالن سرپوشیده ، کوکتلها و امثال اینهاساعت ، جائـی اشروع میشد که درست زمانی بود. انبار خرابهای بود، رنگ و روغن زدیم و تبدیل من بایستی بازی میکردم من فرار میکردم از اینجلسهها به یک سالن سرپوشیدهشد. زمستان آنجا بازی میکردیم، أما ستاد نیروی هوائی، خاتم فرمانده نیروی هوائی بود او هم می آمد آنجابازی است . رئیس مستشاری آنجا میکرد بود که شورای امنیت تشكيل | عملیات کشتار مردم شرکت با رابط تماس گرفتیم تا با نامه ها راهم آنموقع بدرهای به سمت عوامل گرد شليك رئيس : درزمینه حوادث کردید و مرتكب 4 فقره میشد که عبارت بود از نخست میاورد . حتی لشکر کارد یک وزیر، وزیر جنگ، وزیر امور قتل و 6 نقره جرح شده اید. رفتیم سر چهارراه مولوی لباس ضد گلوله هم فرستاد جیپ به ما ملحق شود در اینباره چه میگوئید ؟ نکرده است اگر یکی بیاید ظفار و هواپیمایی که در یمن بگوید که من بار دستورد دهام افتاد و نیز تشریک جنوبی مسان تا به سمت يك فرد نظمی یا با اسرائي يك فرد شخصی تیراندازی کند نیروی هو انی ایران با اسرائیل در من مستوجب همه جور تنبیه هستم. بمباران یمن جنوبی چه اطلاعی رئيس : عوامل کارد چه دارید بطور مختصر بیان کنید. ربیعی :باید بعرضتان برسانم که سئوال اول جنابعالی خانه من و این بدان معنی بود خارجه، فرمانده نیروی زمینی، که اگر میترسی و کوتامداری من سه نفر را کشتمو فرمانده ژاندارمری، فرمانـده میایی ، لباس ضد گلوله را نفر را زخمی کردم شهربانی و رئیس اداره دوم بپوش . شاید الان در خانه و لاغیر،دیگرینبود،و همینطور بنده باشد ، اینرایک استوار ساواک، این عضو اصلی دریایی و زمینی مستشار زیاد ملت هجوم آورده بودند شیشه پرت کردسمت معلوم نبود و رو به جنوب یعنی شوش ایستاده بودیم پریدیم پائین. بهادری تمام چیزهاشان بود، جلساتی | ۳ نفر را کشته و 5 نفر را در خیابان بود و من تنها محافظش نبودمو کسی دیگر تعدادی که شما گفتید ه آیا قبول دارید که روزی آنجا بودند ؟ ربیعی : عوامل گارد آنروز کارد آورد .) شنبه بود ط به این بود که همکاری نیروی هوایی در ظفار چگون که اسلحهه پخش شد و همه رفتند روی پشت بام ها به گارد تیراندازی کردند مربر بود، نیروی هوایی عملی را من هر ۱۰ روز ، یکماه و يكروز آجودان خاتم بمن تلفن زد که خاتم بعضی مواقع امر جنسی هر گفته است هلمز سفير كبير هفته وقت میگیرد و می آید امریکا با زنش برای بازی گزارش خودرامیدهد ،بخدای می آیند آنجا لایزال اگر غیر از این باشد. ، سه جلسه آمدند بازی کردند ،جلسه البته باید بعرضتان برسانم هر نیرویی که بالاتر باشد ازلحاظ اول که آمدند من رفتم آنجا وسائل مدرن مستشار بیشتری دارد. فرمانده نیروی هوانی عراق آمد اینجا و برایم تعریف میکرد آنقدر روسی در آنجا هست که ما اگر یکروز بتوانیم حاد، تیراندازی ،مطلقا در آنجا نداشت که ما با بختیار داشتیم عبارت | مجروح کرده اید ؟ رئيس : خیلی ببخشید این را من نمیتوانم هضم کنم لباس از همین کارهایی بود که . بله ولی بنا به دستور نیز بود ط میشد.یک جلسه میگفت | انجام داده ام ضد گلوله برای این آورده • بدستور چه کسی ؟ من میخواهم بروم پاریس،طياره که 4 نفر از آنها را بنا تو چانی را حاضر کن، یک جلسه عبارت از این بود که فرودگاه را به دستور ستوان بهادریو خربان و تیراندازی کردمن بوده است نه برای اینکه شما بسته بود و میگفت طياره | بقیه را هم ستوان یکم درست نمیدانم که چگونه امام را ببریدبه کیش،جلسه | افسری دستور :کاملاشما صحیح می بعدی عبارت از این بودکه ه شما وقایع۱۷شهریور بود یا خیر و در مورد که بود ؟ شخصی بنام محمود پرید اینطرف بودند که شما بتوانید مقابل دشمن گلوله دركنید مسئلهلباس ضد گلوله برای حفظ جان شما چون کارد تیراندازی کرده بود. دیگر تحت هیچ شرايطي يك البته این مربوط به فرد نیروی هوایی برای يـك سه سال و نیم یا چهار سال پیش است فرد شخصی یا انقلابی به فرد نیروی هوائى نیروی هوایی را اگر من دستوری انور افسر بسیار این طیاره برود آنجا این را چهار بار رفت در آنجا و از به آنها داده ام که بگویم با ین سپهبد ربیعی داده گفتم این زمین است مسیرتان اینست درضمندو سه دقیقه ایستادم و بازی آنها را تماشا کردم تیراندازی میکرد آیاهوائی بود میترسیدید ربیعی من سربازان دیگر نیز وجدانـا من است . این عین واقعیت است. که بنده رفتم گفتند برو در کشتار شرکت کنید ، بهیچوجه دستور تیراندازی ۷۰ تا ۸۰ در باسوادی است و وارد به ببرد یا آنرا بیاورد باید یمن جنوبی عکس گرفت هرروز بازی میکنم اگر شخص تیراندازی کنید،دراین آنها را بیرون کنیم خیلی خوب وسايل الكترونيكي. سفری بعرضتان برسانم من یک خصوص یک بندری بود در خوب بازی میکردند شایـد بچه ای ۱۷ ساله وارد آنجا که عکس گرفته شد .یک بودم ده دقیقه می ایستادم و تماشا مورد دو تاچیز بررسی کند نیروی هوایی شده بودم و در مورد مسافرت به اسرائیل روزی است که بین جنو بی میکردم، اما دیدم بازی کردن همه افسران ببین . بنده یکروز صبح رفتم جز خدمت ، جز اینکه واقعا بلافاصله پشت سر آن است نداده ام اما چون میدانستم، مهـ احیانا اگر جائی میروید و آنها تعریفی ندارد ، رفتم و هایی که بدرهای نشان میداد یک شب ماندمو فرداعصرش نادان بسخدای لایزال دوتا هو اپيمارفتند عکس بگیرند صد افسران ارتش از سرگرد برای مرتبه دیگر که آمدم به بالا به اسرائیل رفت و آمد آمدم و عبارت بود از دوتا پوزش میخواهم از ارتشی یکی از آنها را زدند که افتاد احتمال حمله کرد هست ، گفتم میکنند این لباس رابپوشید. میکردند و در مورد رئیس وسائل الکترونیکی ضدرادار احمق تر نیست یکبار شانس توی تقریبا ۱۰۰ متری شاید اسلحه بردارند وهمه برداشتند رئيس : از کجا میدانستند میخواستند بما بفروشندکه اینکه من برخورد بکنم به اینکه و رفتند روی پشت بام ها در سطح ۲۰۰ متری خلیج بعداز آن این خریدش به صلاحمانبود، یک آموزش سیاسی بمبینم حبیب الهی که اجازه بدهید نیروی هوایی فقط 4 سپهبد و تاريخ هواپیما ها میرفتند آنجا هشت ماه قبل وقتی که من نیروی هوایی را بگویم در هواپیما ندیدم بخدای لایزال چنان میزدند و دور و بر فرمائید اینها منظورشان ایـن را مفصلا شرح دهید گفت فرودگاه را باز کنید بود که نترس و اینرا بپوش ما ظهر در پادگـان بگویم ، نمیدانم بمن گفت شما مسئولید که اگر فکر می سربازی که میگوید من کنی شما را می هماهنگی کنید ، بین فرماندار | بودیم و ضمن خـوردن زنند ، منظورشان این بودکه نظامی ، رئیس هواپیماشی | ناهار فرمانده گروهان گفت تیراندازی نکردم دروغ می آماده باشید که حرکت گوید ، بالاخره تیراندازی نیروی هوایی و کشوری ، هما ، آنها که عواملی | کنیم و چون بنده محافظ کرده حالا یا هوائی یا نداشتند آنها را گذاشتیم | فرمانده گروهان بودم گفتم زمینی ! من آمدم پائین و تماما نیروی هوایی | جناب بهادری ماسکتان را آن شخصی که شیشه پرت بیاورم یا خیر ؟ کرده بود آنجا ایستاده بود. بهادری گفت : ماسک اولا در آن رژیم کار من انقلابیون بطرفتان تیراندازی آنها را ندیدم چون وسط سرویس می آمدند، تا اینکه ستادها ، ازهاری ،اویسی ، که شما میترسید ؟ کنار و برد در حدود یک سال قبل ی : هیچی چهارپنج سرتیپ باقی مانده کارد را با فرماندهان نشان قبلیتان گفتید که بختیار | نیاور امروز با تیر میزنیم. تنبیه کردن نبود ، منظورشان این بودکه میخواستندنزدیکی دادگاه : در فرمایشات باید روی تغییراتی بدهیم . اگر روی مارا دریک آن کادره سیاسی دور از همه اپیما تغییرات میدادیم بعد حتــى ماسک نیاوردم بعد بیرون تشویق هم میشدم ولی خوب فرمانده نیروی هوائی شدم نیروی هوایی آذر برزین ، (در پاسخ سئوال رئيس طوفانیان شاید صدبار،تهرانچی تهیه قطعاتش برای ما مشکل نگه میداشتندکه اجازه اینگ مهدیون ، مراد خانی ،بیژن بودند ، کسی توی این محوطه اطراف چندتا تیراندازی میکردند باقی نمانده بود . نیروی هوائی هیچگونه عملی اگر در يك فهمیده بود شما آدمی هستید بدهند ، بدون اینکه بدانیم وجدان انسان آدم چطور کشت و کشتار شرکت کرده ام تیراندازی و بمباران ظفار آمدیم کجا میرویم . بعد سر چهارراه سیروس بشود قبول کند که تشویق کاری بکنیم نداشتیم، ضد گلوله بپوشید، نترسید و در ضمن دو جور انجام ندادنیروی دریایی انجام داد، در آن صفحات کشتینیروی دادگاه در مورد نه بازیگفت : اصلا بازی آنها مثلا مطمئنم که بیژن انور ، در سطح بازی من نبود انور و آذر برزین 6 الی ۷ جنابعالی میتوانید اینرا از دفعه را میدانم که رفته اند رئیس کلوپسابق شاهنشاهی روسای اداره دوم از نیروی سئوال کنید بنده زندگیم هوانی سپهبد مهرمند و تمام ثابت ثابت است از ۷ تا دره بعدازظهر کار و که با او هیچوقت موافقت مثلا نظرشان این بود که لباس نمیکنید ، چگونه باز ایـن بایستید، و مقاومت کنید ،این اواخر از شما مایوسنشده نامههایشان این جنبه راداشت. رد و میگفت شما سه نفر همکاری کنید ؟ هواپیما هم دیده بودند که زدنمان را هم برایمان . گفتند این دو هواپیما را هم ببین یکی ربیعی بنام کویر بود که بایستی بعرض جنابعالی برسانم که اگر مسئله مذاکره صلح نبود، ارتش خیلی خیلی زودتر، شاید در حدود یک مامزودتر افسرانی که بودند اغلب رفته اند میکردند ، بخدای لایزال دریائی رفت ایستاد و نوع مطالبی که باید گفته شود اندازی کرد، فقط نیرو یهو اني دیکته میشد که این مطال رفت بالای سرآن کشتی ها احتی در سخنرانی بگوئید. بود کماکر هو اہیمانی بمکشتی آن آزادی واقعا نبود و ما حمله کرد، هواپیماها نگذارند فکر میکردیم زندگی اینست. الی نیروی هوانی کاری که فکر میکردیم این فرماندهی انجام میداد ، سرباز میبرد به ظفار ، نیروی زمینی با هلیکوپتر کار میکرد و نیروی دند که من دیدم : نه قربان در فرودگاه ما سه عامل هستیم که فرودگاه را میچرخانیم سه عامل نه اینکه باهــم دشان میخورد ، طیاره دیگر هم بود که (دقیق یادم نیست کدام چون رژهای خود چهارراه بود) در آنجا داشتم چون نفر اول هم گروهان را تغییر و تحول شده بودم . و ورزشکارهم کردند و اینکار را ستوان بودم بخاطر وضع مالی ام بهادری انجام داد که خوب بودبه من مصطفى قبلا آنجا تیراندازی می پیکانی میگفتند. بپرسیدآیا اعلام همبستگی کرده بود . معلوم بود . قرارداد هایشان کردند و ما نمیدانستیم و به من چیزی دادند که رئيس:بفرمائید اعلام بیطرفی، همکاری داشته باشیم فکر میکردیم که بایس میگفتند مصطفی پیکانی با تا آنموقع ارتش اعلام عوامل که عبارت بودند از باینصورت باشد. ما نشنگ نه ؟ هواپیمائـی کشوری همبستگی نکرده بود. آیا من يكنفر این همه آدم ربیعی: باید بعرضتان برسانم فرمانداری نظامی ، نیروی | مشقی با خود برده بودیم که آنها تیراندازی کردند را کشتم که میگویند هزار نفر کشته شده اند ؟ یعنی من جون اگر بگویند نرفته ایم دروغ می بعدازظهر در آن کلوپ گویند. بنده دو بار به اسرائیل تنیس. آنها با چهار نفردیگر رفته ام ، یکبار سرگرد بودم بازی کردند که عبارت بودند رفتم و یکبار فرمانده نیروی از دکتر پاکزاد – آوانسیان هوائی ، زمانی که سرکردبو دم که قبلا قهرمان بوده و یکنفر مقدار پایگاه ها را نشانمان دیگر که چاپخانه چی است تمام اعضای کلوپ اینرا سافر اول ۱۰ سال پیش بود که میدانند. اینرا باید بعرضتان برسانم اگر یک آمریکایی اسفندیاری بود که مال بدانند بود ، رفته بودیم قبرس و یادم میآمد آنجا و یکی از آنها ه گفتم اینها بدرد نمیخورد، است ، این زندگیه ، من وسائل الکترونیکی آنها را هم گفتم بدرد نمیخورد. شب نمیگویم گناهکار نیستم ،من رفتم بصورت کشت بود و یک فرمانده نیروی هوائیشان که فرمانده نیروی هوایی بودم دربانی تو پخانهاش و نیروی داد که و ایزمن هم در آن گناهکارم و چون فرمانده نیروی مهمانی آمد . و ایزمن داشت هوایی بودم بخدای لایزال به سرپرستمان سپهبد تعریف میکرد ،از صلحشان با مملکتم خیانت نکردم، بهیچوجه بخدا کردم آمریکایی هارا سعی که چه رابطه ای با چه بیرون کنم.اگر تعدادامریکائی سادات دارد الان در دست انقلاب هست می توانید تشریف ببرید صنایع نظامی و ملاحظه کنید ،مشخص است که قرارداد ها به چه وضعی هست موقعی که بنده وارد نیروی هوایی شدم همان تعداد آمریکائیها که الان هستند واقعا اعلام همبستگی میکرد دادگاه: در آن اعلامیه که هوانی و هما راکه بکلی راه نمیدادیم مانده بود سه عامل دیگر آن دو دیدیم و باور نکردیم دادند اشاره کردید.همماش نوشته اید عامل ما خودمان را مرتبا از همه آنها را کشتم ؟ تیررس دور میکردیــم ما گروهبانی داشتیم بنام هوائي مطلقا در آنجا عملی انجام نداده است ، پوشش هوانی داشت برای ناوگان نیروی دریایی و این تقریبا . حدود سه سال و نیم الی چهار سال پیش بوده است. ربیعی : همانطور که قبلا به که ۲۰ الی٣٦ نفر اعلام بیطرفی بطورکلی بنده قبول نکردم | آنها بطرف جلو حرکت کردند سرمدی که خیلی مرانصیحت میشود مشخص کرد که مصر باشند چون اگریک دیو انگی کردند نه همبستگی. تعدادی از آنها ماندماند.بعد ربیعی: بعرض جنابعال ب ستوان بهادری تغییر کرد گفت بمير ، ولی نکش. رابطه ای با وزیر جنگ آنها ها را در نظر بگیرید در قبل نیست که قبرس بود یا سفر نبودند و بازیش خوب بود مستقیم به اسرائیل ، ما را دارد و بلندبلند میگفت که از فرماندهی بنده و بعد از بله با سادات دوست شده ام فرماندهی بنده اینرا با تعداد عرض رساندم بعلت ورود به از آنها سر میزد مسئولیت امکان داشت با او بازی بردند ارتفاعات جولان را هم کنیم، حالا این امریکائی نشانمان دادند که بیشتر جنبه و تحول انجام دادندو به اینها برای تو انقلاب میکنند متوجه نیروی هوائی میشد برسانم بیطرفی از بختیار بطور کلی بیرون رفت و | رفتیم ، بازار کاملا شلوغ حالت جنون فکر کردم که سمت بازار که شلوغ بود، بعد از این من خودم با گشت بود که البته نحوه مقایسه بفرمائیدبخوبی مشخص میشود که چند آمریکایی و ارتش در سنین جوانی رسیستم کنترل رئیس: خواهش میکنم مطالب اما با وزیر امور خارجه و کار نخست وزیر خود اسرائیل پایگاه ها را هم نشان دادند موافق نیستم و باید قرارداد چندتای آنها بیرون رفتهاند. باید بعرض برسانم که نیروی صلح را امضاء کنیم . هوایی ایران چون پایه سیستم فرمانده نیروی آموزش روی سیستم نیروی هوایی آمریکاگذاشته شدهبود اسرائیل اظهار میکرد که از بختیار عبارت بود از یک سفر امام انجام شد و آن صندلی، خودش و ۷ تا وزیر جلسه شنبه شب که باصرار، اگر بیطرفی هم اعلام میشددیگر قره باغی گفت بیا ، بنـده چیزی باقی نبود، در واقع از رفتم شرکت کردم که ببینم چی همبستگی هم همبستمتر بود، میخواهند بگویند که مسئله حمله به دوشان تپه را | ماشین بنز ۱۷۰ را داشت ٢٥ تومان گفت عنوان کردند ، باید بگویم | آتش میزد . فرمانده به من با این همه کار آنقدر پول بود مردم به خیابانها ریخته مگر من چه کم دارم که آنها ماشینها را آتش میزدند برای من اینكارهارا میکنند. خود او تیراندازی کرد بعد از من پرسید پدرت ما هنوزتیراندازی نکرده چکاره است ؟ گفتم خیاط بودیم که کمی جلوتريکنفر گفت چقدر پول میگیردگفتم بله و خود بختیار عبارت بود ازیک روز پنجشنبه نوزدهم دینم را به اني انقلاب ادا کردم . همبستگی اعلام مد چراباید وقتی که شما با عراق صلح کردم ، آن جمعه شب میتوانستم کرده اید به ضررما شده از اینکه شامرنت من هيچوقت کوششی نکردم ، یعنی روشن نبود که استتار نظام مطرود در شاهنشاهی هیچکس اندامی بکند ، بختیار میگفت جمهوری میخواهم انقلاب باید بعرض برسانم من بخدا از مکرر را تکرار نکنید اسلامی هم جمهوری میخواست قربان اما مسئله ای که مد از نظربنده و تمام یکسان نبود من است جنك باخدا و رس مسئله فقط همین بود که همه صندلی و چند تا وزیر، البته خدا و نایب امام، من هیچوقت تا آنجا که بنده فهمیده ام گفتند مادر حال مذاکره جنگی نداشته و نمیتوانسته ام هستیم با نمایندگان امام والا دادگاه: اعلام بیطرفی ارتش بختیار آنشب بکلی دیوانه | گفت او را بزن و منهم او بگیرد حداقل داشته باشم. من در مورداقدامات در یک موقعیت حساس و مسئله به عنوان اینکه سیستم شده بود هیچوقت واقعا | را زدم به پایش تیرخورد. بعد دیدم راست میگوید بحرانی کشور که عدهای از استقلال و امنیت کشورهیچوقت شاهنشاهی برگردد مطلقا مطرح بعد جلوتر رفتیم البته اینها و من نشيندم آنرا تنزلزل نکردمام و همیشه قبیل ساو اکیها دارند قهرمانان نبود ، ممکن بود آقای بدرهای من آمارگیر نبودم چنین بخواهد، اما الان قرمبانی شاید جلسات کشت و و مسلمانان ما را میکشند و کلانتری ۱۳ پامنار بود بعد بدانم چند نفر کشته شدند. میکرده ام كه يك نيروى اینجا نیست و فکر نمی هوایی مقتدروتری باشدهمانطور کنم که اسلحه بدست دارند، آیا این کشتارشان موقعی بود که با | که جلوتر رفتیم ، دیدیم تیر هر سربازی مسئول خودش که بعد از مدت سه ماه تعداد قرمباغی انکار کند .( رئیس : اعلام بیطرفی یک نوع خیانت عوامل دیگری داشتند، آن پای پسر خورده و او بود. البته من چون محافظ پروازها را از سیصد فروند به بدرهای را مثال بزنید) چون نبودا شب بختیار بكلى ديوا روی زمین افتاده است فرمانده گروهان بودم ما ربیعی: باید بعرض سرکار شده بود ، بدرهای نامه هایی از کارد می این یکی از | ملت نیزته کوچه ایستاده اند. آورد که خونین و قرمزرنگ برسانم واقعا اعلام بیطرفی چیزهایی بود که اصولا | ماشینی در آنجا نبود فقط خیلی از این بابت خوشحال حمله به دوشان تپه گذشته | یک نیسان داشت از آنجا ، چون میدیدمدراین کشت کشتاری چند نفر کشته شدند ؟ نمیداد کرده در خیابان بهارستان جلو که میخواهد باشد، چینی می خواهد باشد، روسی می خواهد باشد، این عــين و اقعیت است، بهرحال هشت ماه پیش یکروز اصلان افشار بمن تلفن زد که شاه گفته هلمز سفير كبير قديـم باین ترتیب که پایگاه را می آمریک میخواهد بیاید یک ه تا مسلسل بگذارم جلوی اینه کاری دارد به او کمک کن ساختند ، طیاره ها همه توی که تکان نخورند ، است برای اینکه نیروهائی رمز و در پارکینگ بود که و کاری باو بده ، گفتم را بگیرم ، اما نگرفتم، دورشان این برای آمریکا خیلی خوب بیاید . تمام لوازم نیروی را که بغل مرزش مستقر اسلحه را تقسیم کردم ،دستور بود حالا همه را آورده است در مرز اسرائیل مسلما بختيارو قره باغی را اجرا نکردم. است اما برای ایران خوب هوایی که خریداری میشود نیست در نیویورک یک کمپانی هست که بسته بندی میکندو هیاتی که بیک کشور توضیح اشاره کرد که شما بهر حال سفر به اسرائیل برای هر بسته بندی یک خارجی میرود سعی میکند طبق توضیح خودتان هیچگونه یک چیز عادی بود، البته سعی پولی ازمامیگیرد و قراردادی میکردند هر ۱۰ ماه يكبـار یک چیزی را از آنجا دخالتی در توزیع اسلحه نداشته اید سیصدوپنجاه فروند در به قاید و آنها هم سعی می با ما دارد و متهم پاسخ داد: چرا دخلت روز نام این شرکت یک دستهای اعزام شود رساندم . خوب در آن سیستم برین است که قراردادشدو طوری بود که اگر آنها چیزی کنند از ما یک چیزی بدست داشتم و گفتم بروید تقسیم کنید ستمگری و در آن سیستم من بیاورند در این بحثی نیست. سال پیشبسته شده و امسال بدست آوردند ادارهدو مسمی بعدازاین جمله بنده است واقعا در آن سیستم جلوی فساد دارم از همین است و الاموضوع که خیانت بود، باید از اینکه مشخص بودشانس | میگذشت من دست بلندکردم سرما و گرما دیگر نوی تمام میشود ، هلمز آمد آنها هم متقابلا می آمدندو که اسلحه تقسیم شد. من فکر میکرد که اسرائیل را از مادور رئیس ستادش ، فرمانده اینکه شاه برگردد یا احیانا این بگویم نیروی هوایی و دریایی آمدن تانکها اصلا نیست و دزدی را گرفتم . شايد يك تا او را ببرد ، او رفتمن جیپ نمینشینم و بغل دست که در آن لحظه میکردم نگهداردبعد مثلا وابسته نظامی سیستم روی کار باشد اصلا چیزی در حدود چهارصدمیلیون دوم اینکه ۸۷ هزار نفر | تیر هوائی شلیک کردم فرمانده مینشینم نیروی هوائی آش می آمدندو است که گاردیماحمله میکرده اسرائیل نسيتـو انست بیایـد میرفتند و بیشتر اینهـا تومان را من توانستم اندوخته مطرح نبود ، ما میدانستیم که موارد نبودند، نیرویی نداشتند پرسنل هوائی روی پشت بام | ایستاد ، وقتی برگشت او ولی وقت تیراندازی شرم است مسئله اینجا بود کنم حتی اعتباری که برای پیگه بختیار هم بفكرجمهوری است نیروی هوائی مگر اینکه قبلا اداره دوم کاملا اجازسیداد، تاریخ روشن میکرد ، مطلب روشن میکرد در اینجا رئیس دادگاه ضمن نفر دنبالش میرفتیم ،و ی بود ، فقط تنها شواهدی که اصلا معنی نداشت، نمیدانم بگویم سبع عضو حساس اصولا این که فرض کنید جلوی ملت بودند بدهید گفت اینکار را بمن بدهید • گفتم بشرطی میتوانم بدهم که ۵ یا ۱۰ درصد تخفیف که من بتوانم اینکار را بکنم و قراردادرا نسخ کنم والا یا باید یک ایراد خیلی خیلی سنگین از ، بعد میآمد شخصی او بگیرم که آنها همه قاضی اسرائیلیهابیشتر سعی میکردند دارند، وکیل دارند و یا ، می آمد چه کسی را ببرد ، بهادری رسیده به میکردم ولی ازترسم میگفتم قراردادشان با صنایع نظامی وقتی اسلحه پخش شد تیراندازی امیریه نبود ۲۰۰ میلیون تومان حالا سیستم جمهوری چگونه بایستند و کاری بکنند، این را میگرفت ؟ فقط میتوانست | راننده گفت چکار میکنی و صنایع الکترونیک بود،با نیروی هوائی مطلقا مرتب ادامه داشت و جایی که نداردمیرو مو مینشینم آنرا برای آنجا خرج کردم اگر نیروی زمینی بود که رل اصلی بیاید من را بگیردو جانشینم | راننده گفت : این سرکار به خواهد بود برای ما مشخص بعنوان آخرین دفاع قراردادی نداشتند نبود . يك نفر در سطح این مملکت را بازی میکرد و ستاد ارتش را و دوستا سپهبد من گفته بیایم و او راببرم. مطلبی برای گفتن دارید ( رئيس : از کجا فهمید که پیدا شود و بگوید که بمنيك و تمام مو املشان مینشستند و ما پرههای موتور و تمام سرلشگر دیگر را . اینیک | فرمانده به من گفت :ولش يا خير زيرا محاکمه تان تمام بختیاررژیم جمهوری میخواهد؟ شاهی داده ، تحت هر شرایط، میگفتند پیوستگی بکنيم يـا اصل مشخص و معلوم بود. | کن مادر قحبه بميرد ما شده است ارتباط با همه جا داشت پست چون فرماندهی بودو در عین حال ستود ساختمان بودر تمام تیراندازی یا اگر یکی پیدا شود وبگوید ربیعی :چون توی روزنامه نکنیم، آنها نیرو داشتند، رل دادگاه : جواب سئوال | که نمیخواهیم باعث شویم بعنوان آخرین دفاع تعمیرات هواپیما ها را نیروی هوایی درست مقابل میدادیم به صنایع نظامی الان اگر تشریف ببریدشمال بداخل ساختمانی که بنده بودم که برای تامین قطعات و به بنده و تمام عوامل ستاد رادار بفروشند ، سعی میکرد حاضر شدی تخفیف بدهی به ما البته قبل از اینکه باشی اپیماها با اسرائیل تماس میخورد، از این جهت همه رفتیم وسائل الکترونیکی به اینطوری نمیتوانم ، برو بفروشند ، به ما وسائل ضد تشکیلات را درست کن وقتی ها که میشد میامد از توی شیشه يك قرارداد بسته ام از این آیندگان رسما نطق کرده بود اصلی را قرمباغی بازی میکرد، بنده داده نشد ، بندمعرض | دوباره شر بپا کنند میگویم اگر من را کاری ما رفتیم.در ۱۷ شهریور بکنند ، آیا در بین اینهمه مهرآباد است،و آنهاهستند رل اصلی را حاتم بازی میکرد، کردم بختیار با اینکه ازشما رل اصلی را بدرهای بازی مایوس بود چطور بازهمبه و حتی یک مقدار اینطرفتر آدم کسی هست که بعنوان ر نوشته بود .) ارزانتروهر شرایطی من محكومم رئيس : راجع به بدره ایکه سخنرانیهای فرماندهان فرمودید نامه های سرخی می نیروها متاسفانه همانطور که همه آورد مضمون این نامه ها ما تحت کنترل شدیدبوده چه بود ؟ آب خوردنمان حتی رفت هو میتوانی آن کار را بگیری، بعد از یک مدتی تلفن زدو شما امید داشت که گفت | ایشان فرمانده گروهان من یک مرد به خانواده ام کمک بودند و فرماندهی گردان نیز کند؟ سربازان بخداتقصیری میکرد، ژاندارمری بازی میکرده شهربانی بازی میکرد، اینهـا مو املی بودند که یعنی صنایع سرتیپ درست شود هواپیماسازی در پشت فرماندهی که بتوانیم در آنجا کنترل داشته باشیم ، میگیرند . این سفر بنده به اسرائیل بود و در حدود باهم کار کنید ؟ ربیعی : اجازه بدهید | با سرهنگ گلستانه بود ندارند . در بین این همه وقتی نیسان ایستاد آدم کسی نیست که بلندشود آیا فرمانده شما اجازه داد و بگوید سربازان تقصیری را بسنجند و آنجا را به بینند ، ؟ حرف دیگری ندارید؟ با هلمز اصلا بجز این خرید ها را با آنهـا میکردند جوبلی ه گفت نشد و بعد گفت چرا اشعری که زیادهم رفته اسرائیل یکسال قبل بود از طریق این عین واقعه است ، شهد گشتن به خانه مان ، حتى بیعی : نوشته بود که اگر داشتند، رل اصلی را آنها بعرضتان برسانم ، ما تخفیف بدهم؟ گفتم آنکه قبلا و حداقل شاید ۳۰ بار رفته اداره دوم و اصلان افشاربما هست ، متاسفانه آقایان بازرسان کسانی که معاشر ، بودند فرماندهان بخواهند خیانت بازی میکردند. آنروز همکله ما عامل آنجا بودیم قرارداد داشته امتیاز بیشتری باشد و قرارداد زیادی هم اطلاع دادند که شاه یک يكبار تشریف نبردند موقعیت فرق نمیکرد در هر سطح و ما آنها را می کشیم، ماتا آنجا نشسته بودیم، نطقی تهیه هم دارد و صحبت ما قطع با اسرائیـل بسته است مهمان در آفریقای جنوبی دادگاه : میدانم ، ایشان | مضروب را حمل کند یا ندارند ؟ درجه و مقامی که باشد این قطره آخر خون خودمانی از شما توقع کار داشتند. کرد که همه گفتند موافقیم و شد بخدای لایزال اگر من قبل از نیروی هوائی بعضی دارد ، یک طیاره خیلی اشخاصی که اینجا هستند واز واقع يك چیزی بود که انکار ایستیم . پوزش میطلبم ایـن : ایشان میگفت امضاء کردند، این واقعیت محرمانه و سری برود این آنها سئوال میکنند ناپذیر بود.اگر سعی در انحراف را میگویم ما نیروی هوایی و است. البته کاملا صحي موارد درجه من هم در آن مثل رادیو و یا قطعات اما را بیاورد . یک بوئینگ برای نجات خودش صحبت عقیده سربازان یا درجه داران یا سر طلا شده بودیم ، و این میفرمائید باید آنروز میگفتند فلان هست ، هم آهنگی یکبار در مورد بردن طیاره فرمانداری نظامی ایستاده موقع طوری بود که سفارت بعد چون صنایع هواپيما آماده شد ، همافران بود، این چیزی بودکه یک واقعیت است . امروز من همبستگی اعلام میکنیم. این در مورد سفر امام ، عين امام به کیشو یکباردرمورد بودند و در این سفر امریک مرا دعوت نمیکرد سازی بوجود آمد ، صنایع خط سیرش را تعیین کرد، صحبت واقعی میکنند کسانی به ما مینوشتند، اگر سخنرانی جمله است جانی نیست که من دروغ در این دایکامبه مرض جنابعالی جاسه ای که درباره حملـه باید همآهنگی کنیم ، ما را من وقتی فرمانده نیروی هواپیما سازی اینکار رامی این طیاره رفت در آفریقای هستند که الان آزادند ، بیرون های بنده را گوش بدهید ، داده : شما بعرضتان برسانم، باید اینـرا دروغ عرض نمی کنم عيـن نگردید تانکها بود به دوشان تپه. خواست گفت همآهنگی هوائی شدم سفارت چینمن کرد و رابطه ما با اسرائیل جنوبی این شخص رابرداشت و هستند و مقداری از اولش نوشته اداره دوم واقعیت است ) میگفتند حالا جملاتش را هم ربیعی : گفتم که آندوتا بنده بار ایشان را دیدم کنید که این سفرانجام شود، آمد ، بعد ما فهمیدیم که و زیر سپهبد کامیاب پور اظہار میکرد را دعوت میکرد، سفارت تقریبا قطع شده بود ، است ، مقدار دومش اینست که رئيس : قرمباغی نامه ها را خودشان رد و بدل میکردند. را من قبول ندارم جلسات دیگری ندیدم و آن نماینده هم آقای صباغیان عراق میکرد ، سفارت روسیه اینکه یک چیز جدیدی امورخارجه آنها بوده که که تانك تیراندازی میکند، اگر ناراحتی دارید ، اگر کسی قبل از جریان کشتار دیدمبود؟ یادم است که مقدم یک دادگاه : پس چط شاه را دید و بعد او را تانك كه تیراندازی کند گلوله اش بیاورند ،بیژن انور وسپهبد شماهارا اذیت میکند یا درجه تان : اگر منظورتان ربیعی بود که طیارهای که شم در بیاناتتان فرمو ديـد میکند، اما آن اشخاصی اداره دوم هم میدانند مثلا آنشب مگر شب هم در فرودگاه معلوم بود که بکلی آن دو تاراگفتم تویا به جملات اضافه کرد. قبول ندارم چون بـ میکرد، سفارت آمریکا هـ میکرد . در این دعوت نامسها آذربرزین زیاد میرفتند و برگرداندند ، این عین واقعه به دیوار میخورد و مشخص را نداده است، بیائید مستقیم عاشورا و تاسوعاست که اصلا دادگاه: نویا بیطرفیم! یعنی که من وقتی دیگران و نشیند ، نصفش را نیروی عو ملشان اعتماد نداشتم میرود اداره دوم یک مهر می آمدند آنهم قبل از اینکه است در مورد آمدن ایشان، است ، صورتیکه دو تا از بمن نامه بنویسید . اگر در آنموقع قرمباغی نبود،قرمباغی هیچ دخالتی نداریم بختیار حرفی میزدند مخالفت هوایی دارد یعنی جنوب بکلی کنار گذاشته شدند و میخورد بغلش که قرمز رنگ من فرمانده بشوم و یکی اگر بنده فرمانده بود یاهرگه آن تانك ها بالا بودند نیروی هوایی یکی پیدا شد ربیعی: بله یعنی یک همچنین . يكردم اگر مستحضر باشید پس از مهرآباد نیروی هوایی است عو أمل نیروی هوائی ایـن بود یعنی باید بروی سبز دربار طوفانیان هم وقتی فرمانده بود وقتی ایشان و امکان داشته تانك سرمی گفت که من يك عمل خشونت آنکه دولت ازهاری از کار عبارتی. در واقع کشت ربیعی : بنده یکبار با و شمال مهرآباد مال اداره ماموریت را انجام دادند یعنی دولت میخواهد برود و میرفت انوررابا خودش برده میگفت این بیاید . این برود، که پائین بوده راه افتاده رفته آمیز از او خواستهام يا يك برکنار شد ، روی کار آمد و کشتارهای این مملکت وقتی دو بار با بختیار مخالفت کردم هواپیمایی کشوری بود و ادامه دارد → 9 . 6 . JAM – … – – · • 9 – 9 • یا دستور داده ام ، بنده مقصرم من هیچوقت نیروی هوانی را سلطه امپریالیسم نکشاندمام این نیروی هوائي هر سلاحی میخرید یک عده آمریکایی با آنها میامد جزوء قراردادی بود کمشاه میبست،طوفانیان امضاء میکرد و مشخص و 1 قراردادهای نیروی هوایی را شاه یکی دیگر از کسانی که کنند در دادگاه انقلابی اسلامی به اعدام محکوم شد،سرباز وظیفه مصطفی صدری بود. وی در پاسخ دادگاه خود اغلب فرماندهان نظامی و امـرای را معرفی کرد و طی آن گفت در یب یک نادری،گروهان ارتش با اسرائیل در ارتباط بودند مازندران خدمت میکردم فرمانده گروهانم ستوان بهادر بهادری و فرمانده گردانم سرهنگ دو مگلستانه بختیاردستور تسخیر نیروی هوایی را صادر کرده بود . • • . • – ( . C . 9 فلان و کنید 9 چهارشنبه۲۲ فروردینماه ١٣٥٨ شماره ١٥٨٢٧ 9 9 – . مصطفی صدری . – . ۴ – خبر نیسانی که خودش از 9 .