ص۵
در دادگاههای انقلابی چه می گذرد؟ فاجعه ۲۱ بهمن چگونه بوجود آمد ب اظهارات سرهنگ علی رنجبر کلانتری داده بود ،جلویش گذاشتیم است. جناب بازپرس، سپهبد فیروزمند گوش کنند . گفتم پرسنل نخوابیده اینجاست چر نمی آورید بنشانید گفت چه کنم ؟ دستور این است من ازی همانگونه که خوانندگان گرامی ساعت 5 و ۱۰ دقیقه صبح روز فوق اطلاع دارند ،روزنامه اطلاعات توسط بیسیم برایش دستور میرسد رئیس کلانتری تهران نو که مقرفرمانداری ملاحظه فرمودند و بعدا جنـاب تنها روزنامه ای است که که برای متفرق کردن مردم به نیروی نظامی غرب بوده است. (متهم در آنجـا خودش با فرماندار اینجا . جناب بازپرس جناب دادستان، با تیمسار ناظم افسر تامین منطقه (در نمایندگانش دردادگاههای انقلابی هوایی برو دو نامبرده درخواست کمک بوده است ) اوراق ١٥ و ١٦ مضبوط در نظامی تلفنی صحبت کرد و بعد آنها به من حضرت آیت الله ، آقایان اعضای دادگاه، بازپرسی هم گفته ام تلفنی صحبت کردم حضور می یابند و ناظر برجریان میکند ، لیکن کمک برایش نمیرسد و این پرونده و در پرونده کلاسه ٥٨١١٨٦٧ دستور دادند که این (حجازی از طرفداران سپهبد فیروزمند را بیاورید به نشانیـد تیمسار دستور فرماندار چون مامیبایستی دادگاه هستند . از مشروح بالاخره به همراهی عده ای به منطقه در محضر بازپرس و با توجه به مراتب ماودولت است ولش کنید، برود ، و م او اینجا من درخانه ام خوابیده بودم،تلفن به دستور افسر تامین کار کنیم. افسر تامین مذاکرات کلیه دادگاهها نوار میرود و در نزدیکی پادگان نیروی مزبور و جنایات مرتكبه متهم شخصی را با سلام و صلوات بردیم در خانه اش کردند که در نیروی هوایی کمیسیون فرماندهان تیپ یاتو پخانه لشکر گاردمیامدند تهیه شده که به تدریج پیاده و هوایی گرفتار مقابله ملت مبارز و پرسنل بوده است در مدت حکومت فرماندارنظامی رساندیم. مندرجریان گرفتن آقای موحدی است . بعد من رفتم آنجا ، يكساعت در اطاق رئیس کلانتری مینشستند و به ما چاپ میشود. امروز جزئیات نیروی هوایی میگردد و در این زدو مسئولیت منطقه بزرگی چون نارمک و نیستم. گرفتن دانش آموزان را به من تهمت نشستم من را خواستند. همین سپهبد ی گفتند چکار بکنید، من بداو تلفن کردم که محاکمه سرهنگهوشنگ توانا، خورد ، متهم هدف تیر انقلابیون قرار تهران نو و نیروی هوایی را به عهده زدند. حق است و هر کس باید بمیرد ولی فیروزمند و سرلشکر امین افشار رئيس ما چکار کنیم؟ گفت: همیشه مردم را باعده میگیرد و چهار تیر به وی اصابت می چه بساروی دستورات ویتوسط من چهار گلوله خوردم. خودم طعم تلخاين ضد اطلاعات و ۲ نفر سرلشگر از کند و سپس به بیمارستان منتقل میشود، نظامیان ، عدمای در این مناطق به خاک و را چشیده ام، به این قرآن که جلویم است، نیروی هوایی در آنجا بعد از خون کشیده شده اند ، از دادگاه انقلاب دلائل مستندات عبارت است از : دارم حقیقت را میگویم. از حقیقت خارج یک ساعت من را خواستند، یک صورت رسمیت یافت و رئیس دادگاه خطاب شرکت در عملیات منطقه به متهم گفت : خود را معرفی کنید داشته د کسی متفرق میکردی برو باز هم اینکار را بکن. خودمان اگر لازم شد به کمک می آئیم سرهنك توانا فرماندار نظامی شرق تهران در دادگاه دند یکی از مسئولان کشتار ۲۱ بهمن را میخوانید دادگاه ، طبق معمول با آیاتی چند از کلام الله مجید الف ـ اقرار و اعتراف متهم مبنی بر اسلامی طبق احکام موازین شرع انورو من با ۱۲ سرباز و درجمداری که شب اعزام نیرو و و مفسدفی الارض ، تقاضای کیفر میشود و سرباز در برگهای بازجویی ۱۷ و ۳۰ و ۳۱ ۳۰ بطور مکرر و تائید تیر خوردن خودش در صحنه هوشنگ توانا ـ فرزندعلیمحمد دادند بدست من و گفتند باید اینها را نخو ابیده بودند، رفتم. بگیری گفتم کار داخلی نیروی هوایی که آنجا بودند باز دوباره هر را چرا بمن میدهید ؟ گفت که اینیک کدام را بایک زبان رد کردم، مامیخو استیم دستور نظامی است ، شما باید انجام دیگر برگردیم، وقتی میخواستیم برگردیم، یک افسری دوید بیرون از نیروی هوایی بدهید . فرماندار نظامی را برای همین و من ناگهان احساس کردم که سوخنـم فرستاده اند و بدین ترتیب اسامی راکه یک گلوله به شکمم خورد، یک گلوله فرمودید ، بدستم دادند من گفتم بروید بسرم نشست ۲ گلوله به پایم نشست که من ماجرا ب ـ تیر خوردن متهم و بستری شدن وی در بیمارستان شفا یحیائیان، طبق گواهی پزشک (ورقه۷ بازجویی) ا یانبو دند؟ می آمدند روز در اختیار فرماندار نظامی بودند من یک ماه مسئولیت داشتم و بیشتر نداشتم. رئيس: یا اگر میخواستند کسی را بکشند و تیراندازی بکنند شما میدانید که فرم فرماندار نظامی اول اخطار بعد شلیک گاز اشک آور بعد شلیک تیر هوایی بعـد شلیک تیر به طرف جمعیت از کمر به پایین رئيس: سرهنگ رنجبر از شما شکایت ه بروید بگیرید کشیدند ، بله من با اینها میخواستم چه است. اینها اگر آن اقدامات اولیه سمكانه من نظامی هستم و دستور را اجرا کنم؟ میگفتم که صبح جناب فرمانده گردان کرده که شما شدیدا درمنطقه برای سرکو بی را میکردند و افراد متفرق نمیشدند اگر مردم اقدام کردید، راجع به این سرهنگ کردم . رژیم فست بوده من گناه ندارم. حق تیراندازی نداری، من 3 جوان دارم. میخواستند تیر از کمر به پایین بزنند زنجبر چه میگوید؟ من یک سرباز بودم، بمن گفتند:پرسنل الان هم در محضر دادگاه عرض میکنم۳ باید دستور از کی میگرفتند. پسر من دارم. یکی ۱۸ سالش است ، نیروی هوایی را سرکوب کرده اند ه سرهنگ زنجبر از من شکایت کرده عرض کردم در منطقه خودم کار به این قرآن قسم ، به پرسنل نیروی یکی 14 ساله و یکیش ۱۳ سالش است است که من در منطقه شدیدا اقدام کردم ؟ به تیراندازی نکشید مثلا چه اقدامی میکردم؟ منطقه ما ارامبود رئیس: پس بنابراین دستگیریهایی کــه غاطيدم نیستم. در منطقه من، منطقه بزرگی مثل مجیدیه ، منطقه نارمك، تهران پارس ، تهران نو، سلیمانیه، منطقه ۳ پاسگاه ژاندارمری تا به سزای اعمال خبیثه خود برسد است. در منطقه آدم کشته نشده است، من از طرف دادستان انقلابی اسلامی زیرا من خودم میرفتم ومواظب بودم . به عرض رئيس : قبلا به حضار محترم در دادگاه میرسانم. جناب دادستان ! آقایان اهل خرم آبا۔ ٤٧ ساله شغل افسر دادگاه تذکر داده میشود بدون اجازه محترم! به عرضتان میرسانم يك هزار لشکر ارتش سمت افسر بازرسی نیروی دادگاه ، اگر شاهدو مطلعی هست،مطالب از گردان کرد میآمد اینه جلوی زمینی ، آخرین سمت ، افسرفرمانداری خود را مطرح نکنند، بلکه با کسب اجازه به فرماندار نظامی تلفن کنید . تلفن دانشگاه را به خون کشیدند ، اینها بزار منطقه یک تهران نظامی در از دادگاه به پیشنهادات خود مبادرت کنند کردند به فرماندار نظامی ، گفتند بله را به خون کشیدند اینها همه جا را به خون ۲- توقیف غیر قانونی پرسنل نیروی رئيس : از منـاد کیفرخواست و ازتردد خودداری شود. هوایی شبانه از منزل خود به دستور مستحضرید ، مجددا برای شما قرائت و اما ( خطاب به سرهنگ تو انا از ضد اطلاعات میشود . با توجه به مفاد کیفرخو است دستگیری دسته جمعی موارد کیفر خواست و اتهامات خودتان خداوند تبارک و تعالی را ناظر بر دانش آموزان و روحانیون ر اطلاع پیدا کردید ؟ پرونده سازی برای آنها و اعزام اظهارات خود بگیریدو برخلاف حقیقت ه بله نگوئید کیفرخواست قرائت میشود به دادسرای ارتش و هتک حرمت منزل – برای دفاع از اتهامات خودتان مطلبی عده ای از دستگیر شدگان آنگاه دادستان دادگاه انقلابی متـن دارید بفرمائید کیفرخواست علیه سرهنگتوانا رابشرح دلائل و مستندات او لا گرفتن رو حانیون به من تهمت زده دستگیری آقایان افسران نیروی در اول محرم دستور فرمانداری هوایی به نام محمدسرلک، عباس علیشاهی نظامی این بود . البته فرماندار نظام وقت ، سرهنگ علیمی بود که در .. منطقه منطقه در کلانتری ۲ مسجد فعال باشد که مراسم روضه خوانی انجام شود و بودند که روسای کلانتری متعهد شده خودشان رفته بودند درفرمانداری نظامی ازشان تعهد گرفته بودند ،که گفتاری که در مساجد بوسیله و عاظ انجام میشود دستور درست است به آنها میگفتم اگر جوان مردم را بکشید هوایی نزدیک نشدم ، آنروز ه ممکن است تصادفی، بعضی از آنها زیر قرائت کرد : بسمه تعالی ه به عرض محترم دادگاه میرسانم: جوان مرا می کشند و من اجازه تیراندازی جناب آقای بازپرس گفتم الان هم به و منطقه تظاهرات نبود، منطقه تظاهرات میشد. تحت نظارت جنابعالی نبود ؟ عمو ماما از ژالهباینطرف و ازنو زیمباین طرف عرض هیئت دادرسی میرسانم . آقایان محترم ! به همین قرآن قسم منطقه مامنطقه آرامی بود و تظاهراتی نمیشدکه ، به محمد من اقدام کنم و اگر هم یک دفعه تظاهرات قسم ، به جان سه پسرم قسم ، شب شده تحت نظر من باشد! رئیس: آنهایی که مسئولش شما بودید، به اینها نداده بودم. عموما در نظم وقتيكه يك واحد را بکار می بریم، اینطور میگوئیم. این واحد را من میشن سم .می- دانم این فرمانده چه روحیه ای دارد و جذب ۲۱ بهمن در خانه بودم ، فیلم تشریف شده که میفرمائید، خودم هم رفتم تظاهرات به چه مجوزی مردم را دستگیر میکردید؟ مثلا یک افسر فرماندار نظامی بنام حرمت هر کردم، بخاطر جلوگیری از خونریزی چون پرسنل را نمیشناختم. رئیس: در این مدتی که شما آنجا فرماندار نظامی بودید، چنه نفر کشته و زخمی داد ؟ در غلامرضا زندیانو خانم صدیقه کدخدازاده کیفرخواست دادگاه انقلابی اسلامی همافر آقای رضا اسکندری و هتک منزل آنها دراوراق ۱ و ۲ و ۳ و ٤و هشکایت مشارالیها و اقرار مکرر متهم در اوراق ٢٤و ۲٥ و ۳۲ و ۳۳ و ٣٤و ٣٥ و محضر بازپرس توقیف غیر قانونی روحانیون بنویسند . همین جناب سرهنگ رنجبر که آقایان موحدی و حجازی اوراق ۳۸ و این ادعا را کرده که من جناب آقای حجازی 36 ورقه اظهارات سرهنگ رنجبر،رئیس کلانتری تهران نو را گرفته ام ، اینطور به عرض میرسانم که در بود؟ • منطقه من اصلا کشته و زخمینداد فرمایی حضرت آیت الله خمینی از دادستان، به خدا قسم يك گردان آمد، برای تلویزیون پخش شد. جریان مصاحبهاش كمك به من فرمانده گردانش سرهنك كلست نه مدونش يك سرگردی است قد کوتاهی دارد را نشان دادند ، من صبحها ساعت • خپله، اكريك روز من دخالت نکرده بودم، میرفتم آنجا ، وقتی رفتم دیدم سرهنگ غیور بیدار است . چون با توجه به دانش آموزان مدرسه شهنایی و مدرسه متصديان عمو با ۲ ساعت ۲٫۵ ساعت منطقه را بازدید میکردیم ، میبایستی اگر ادعا میکنند که در این منطقه کشتمیا بخوابیم گفتم چرا نخوابیدی ؟ گفت زخمی شده قبول ندارم در منطقه ای که دیشب مردم ریختند در نیروی هوایی مسئولیت آن با من بود، کشته یا زخمی نیروی هوایی هم از ساعت ۲ تا ٤ است که من نظامی بودم، اگر رفتم ستاد نیروی هوایی را گرفتم دستور را اجرا اصلا نداد تا روز ۲۱ بهمن که این حادثه ١٥٠ نفری که منطقه شلوح کرد اتفاق افتاد منطقه من تا آن روز یک کشته کردم. اگر دستور گرفتم، سرباز بودم و و زخمی نداد دستور را اجرا کردم. اگر آن روز رفتم رئيس: شما دستور توقیف چند نفررا نیروی هوایی را متفرق کردم، دستوربود. اگر رژیم فاسد بود، من نمیدانستم و من داده اید تا طول مدتی که در آنجا به عرض اعضای دادگاه میرسانم که منیک ماموریت داشته اید و به چه مجوزی و جرم آنها چه بود؟ قربانی، یک قربانی هستم که سه چهارگلوله این پرونده آقای هوشنگتوانا فرزند علی محمد اهل خرم آباد ٤٧ ساله شغل افسر ارتش، مسلمان، تبعه ایران، متاهل، به نشانی تهران خیابان فرح آباد، ساختمانهای بانک رهنی ، کاشی ۲۹ مرجان را ۳۰۰ پسرو دختر مردم را به خای سرهنگ بازرسی ارتش فرماندارنظامی و خون کشیده بود. من از راه خودم می رفتم. من اگر در آن روز در مدرسه ارشاد که منطقه یک در تهران نو متهم است به: شما میفرمائید، خوارزمی شماره۳ این ۲ ۱- شرکت در عملیات در مبارزه و جناب رنجبر خودش چندین بار گزارش ج – توقيف غیر قانونی و پرونده حیط داشت ۲ حیاط دارد تمام بچه های سرکوبی پرسنل نیروی هوایی و مردم سازی برای ۳۰ نفر از دانش آموزان داد که جناب حجازی میگویند ،سربازخانه مدارس در این حیط جمع میشدند ،وقتی و فرماندهی عملیات در این مورد هایما محل کنار است ، و اعزام آنها به دادسرای خوارزمی بعد گزارشهای در که خرج میشدند، شیشه میشکستندجنوی ۲- دستگیری دسته جمعی دانش خودشان را رسما مینوشتند که جناب بازپرس گفته رهنگ ۲ نفر از آنها نظامی ، اقرار متهم ورقه ٢٦ مقابله بامردم اتومبیل هرا می گرفتند،. سد میکردندهمه آموزان و روحانیون و توقیف غيـر و اجتماعات در هرنقطه و منطقه از حوزه روحانیون بودند ، و آنجا بودند من علیمی دستور میداد و اینها را میفرستادیم این کارها را میکردند هنوز نشسته بودم که ببینم سرهنگ قانونی آنها و نیز توقیف غیر قانونی منطقه یک فرماندار نظامی شخصا و عملا به فرمانداری نظامی . بعد سرهنگ علیمی پرسنل نیروی هوایی و بازداشت و و سرکوبی تظاهرات مردم با کمال قدرت غبور چه میگوید ، از فرماندار نظامی البته فرماندار نظامی دستور داده دستور بازداشت اینها را داد . من در پرونده سازی برای توقیف شدگان و. بیسیم گفتند که نیروی هوایی استمداد و شدت عمل و صادر کردن دستور آن آن موقع فرماندار نظامی نبودم جذب بود این مدرسه و دانش آموزان را اعزام آنها به دادسرای نظامی رژیم به افراد تحت فرماندهی فرماندارنظامی متفرق کنید ، اگر من آن روز که در آقای موحد را کلانتری ۲۱ گرفته بودنه ناسد پهلوی بطوری که اعمال و کردار و عملیات متهم من . ستوان جماعتی گرفته بود ه وحدت معاون تیمسار رحیمی بود. رئيس: محاکمه شما تمام است. بعنوان آخرین دفاع مطلبی اگر دارید بیان کنید. عرض کردم آخرین دفاع من این ر ه ، من نقطه سه پسرم قسم به قرآن من كلوله به کسی کرده نورا برو ، مردم رفتهاند جلوی ه من دستور توقیفی ندادم اگر یک خوردم و الان هم آماده هزار کلو لهستم. نیروی هوایی من رفتم . شب ٢٥نفر سه ارشاد که گفته میشود ۳۰ نفر دفعه تظاهراتی شده یک نفر با دو نفر را رئیس: در مقابل اینکه چهار گلوله ۳ـ مقابله با مردم و اجتماعات در در این پرونده در منطقه فوق زبانزد عام نگرفته بودم . من این را در بازپرسی گرفته شده اند اور من آنروزنبودم۳۰۰ بیشتر در آن کلانتری نبودند ، چون گرفتند، من در جریان نبودم خوردید و جدانا بکوشید چند گلوله زدید؟ منطقه شخصا عملا و خاص و کوچک و بزرگ است و از گفته ام .مندرگرفتن جناب آقایان روحانیون نفر یا بیشتر یا کمتر از جوانان مردم به لشكر ، واحد کارد به ما میداد من رئیس: آنها که می گرفتند سربازان شما به على قسم، يككلو ليهم نزدم بمجان سرکو بی آن با کمال شدت عمل و هجوم و حمله به اجتماعات در اماکن عمومی دخالت نداشته ام . فقط مال آقای حجازی خاک و خون کشیده میشدند ، پس تلفن کردم به افسر جانشین و گفتم این نبودند ؟ صادر کردن دستور و توهین و تخریب نیز ابایی نداشته است را فرمانداری نظامی به من دستور دادکه بایستی به عرض جناب آقای دادستان دستور از فرماندار نظامی آمده است. سربازان من نبودند سرباز لشکر بدین شرح : لائل و معتقدات میروی سر راه آقای حجازی می ایستیو اعضای محترم دادگاه برسانم من گفت : امروز تیمسار ارتشبد قرمباغی گارد بودند و آنها احيانا تصادفی کسی را ۱- شرکت و فرماندهی سرکوبی الف اظهارات آقای سرهنگ غلامرضا میاوری کلانتری ما خودمان با او صحبت اگر خودم میرفنم ، بخاطر جلوگیری سخنرانی دارد ، چون در ساعت ۸ میگرفتند. پرسنل نیروی هوایی مردم درتاریخ آذرپور ، معاون متهم در فرمانداری نظامی میکنیم و آقای حجازی آمد درکلانتریو شدید از خونریزی بود ، گرفتن پرسنل سخنرانی میشود ، باید تمام افسر ۲۱ بهمن ۱۳۰۷ بنا به ادعای متهم در ورقه ١٤ مضبوط در پرونده نیروی هوایی به من تهمت زده شده نزدم. دادگاه وارد شور شد و پس از شور سرهنگ هوشنگ توانا را به اعدام محکوم کرد و حکم بیدرنگ رئيس: نقش جنابعالی در مورد سربازان از ابلاغ به ه و سرباز این سخنرانی را چه بود، اصو لا تحت فرماندهی شما بودند مجرم، اجراء شد. با او صحبت شد . گزارش هایی درجه دار ایران – ● 9 9 بود فرار کرد و رفت هایزر گفت مـر آمـده ام 9 … · ( 9 • • ۲۷ ( 9 – ( – 9 . ▸ ٣٦ € ” ( این برای من قابل قبول درشماره های دیروز و پریروز روزنامه اطلاعات دربخش میدانستم اینطور میشود، از جریان محاکمه سپهبد امیرحسین ربیعی، فرمانده نیروی هوایی رژیم شاه سابق را خواندید و امروز آخرین بخش نبود ، الان جایی نیست که آن از نظرتان می گذرد : بغرض غير ممكن موافق هم چیزی بخاطر ندارم که حرفی ما بارها گفتیم به عقیده من بودم، امکان نداشت که موفق زده باشم ، چون مرتب کمرش بدترین مغز پوك مغز سپهبد را باز میکرد و میبست من که بدرهای بود و به همین لحظ، بشوند. دروغ بگویم و حاشا بكم ، واقعیت است، زجر رئيس: شمااز کجامیدانستید از وضعیت نیروی زمینی اصولا نباید او را دادگاه : شایع است قرمباغی داده میشدو ایشان میکنم از اینکه نمیدانستم، آنها را در یک کتابچه کلفت نمیخواهم اینرا بگویم،ولی آمریک فرماندهان نیروهای که نقشه موفق نمیشود؟ اطلاعی نداشتم ،او كويامطلع فرماندهی نیروی زمینی ربیعی: امکان موفقیت نبود، بود که تا این حد آشفته بود منصوب میکردند این موقعیت حرمی دارید ؟ بهرحال حاضر نمیشدیدبه این آنها را نشان میداد . ربیعی : باید به عـرض مدرسه حمله بشود و ویــران رئيس:بالاخره تصویب شد؟ شما برسانم که من بعد از ماه که اعـلام بهمن حتی شما در مدرسهای حضور و از اصرار بدره ای فهمیدم که رئیس . برای آخرین دفاع داشته یا معلم بودید یا مدیر، نیرو کم دارد سه گانه ایران را مجبورکرده یادداشت میکرد ، به فارسی هه شب است آرزو بود که از بختیار حمایت به هایزر گفته میشد و هابزر میکنم کسی باشد بروددست انگلیسی میگفت که هم کنند ، اگر چنین بـر چگونه و واسطه کمبوده؟ فکر میکنید وهـم بتوانید به مولایم على قسم ، نامردم ربیعی : باید بعرض عالی البته ممکن است اگر دروغ بگویم ( در این برسانم بود که شاه برود،سرو کله آمریکایی را نفهمیده باشد، گربه میکند) آقا فرمودند را بگیرد و بیاورد بنویسید ربیعی :بله ، ه شش روزمانده بعضی از اصطلاحات موقع سپهبد ربیعی بازهـم بشود. وقتی فرمانده جانی باشد یا رئيس: شما شرکت کردید؟ هبمستگی کردم ، وظائف یک باغبان بهیچ وجه حاضر ربیعی : خیر خودم را نسبت به انقلاب مسافرت رئيس :ولی نتیجه تصمیم انجام دادم و در امام هم نهایت سعی و هایزر پیدا شد قرمباغی نیست که درختش له بشود ه گفت گفت که کشورهای اروپایی مرگ قهرمانان ، شما ایمان بیائید جلسه داریم ، هم دیگر نمیتوانند شاه را داشید ، به چیزی و برایش مستشاری بود ، جلسه دوم تازه تصمیم گرفته بودم و مشاور را بخود گرفته ربیعی : این یک مسئله این امکان ندارد وقی آمدیم هایزرآمد آنجا به بینند و شاه را در این مبارزه میکردید، اما مابرای بحث از این بود که این درباره مسائل فکر کنم از بود ، او میگفت ،قرمباغی بود بین رحیمی و قره باغی، رئيس: شما چه اطلاعی از وقت که ارتش خیلی کمبود چیزی که استنباط ک ؟ من ایمان به چه داشته هم یادداشت می کرد، البته اما معمولا برای روشن کردن جلسه ای که آنها تشکیل دادند رئيس : یک سئوالی دارم فرمانده نیروی هوائي آنشاه داشت آشپزخانه گازنداشت. فهمیدم هایزر دو هدف مقدم مشاور سیاسی قرمباغی تکلیف فرماندار نظامی همان بود ؟ ربیعی نمیدانم کوشش را میکردم اگرچه نشست مقدم که در جلسه سیستم بپذیرند و شاه باید چی باشم ؟ برود دارید؟ در خصوص همان جلسه ٢٦ بودم و خیانت میکردم من بود سادگی ، به مقدسات عالـم ربیعی : درست مثل یک دادگاه : شما در مقابل دادگاه : شما به خدایتان ماشین هم سوخت کافــی داشت ، یا اینکه ارتش را بود که جلسات دیدار با قرمباغی رحیمی را بطرف ربیعی: اطلاعی که من دارم نفره شما در روز یکشنبه باید رها میکردم و میرفتم، شما گفتههای هایزر چه عکس یعنی شاهتان ایمان داشتید در اختیار نداشت ، او گفت به سمت نمایندگان امام ببرد نمایندگان امام را ایشان باید نخست و زیری هول میداد این است که قرار آنهـا ربیعی : البته باید به عرض اما متاسفانه فهم و آموزش العملی داشتید ؟ بگویم شاه باید برود،بهمین و میگفت تمام نیروی زمینی حمله کنند، اما من میدانم که برسانم که من دقیقا تعداد را اگر سوخت می خواهید و ارتش همبستگی خود را ترتیب میداد ربیعی : او قلابی بود. مغزی و سیاسی نداشتم برایتان بیاورم اگر مواد اعلام کند ، با اینکه ارتش یک جلسه درباره جای که ما لازم داریم در اختیار قره باغی راضی به این کار نبوده دادگاه : شما متوجسه رئيس : سئوال من این است من استدعا دارم از حضور بزرگترین ضربه است در خمیری که و ابرود،جملهای شدید که شاه قلابی بود ، غذائی میخواهیددرصورتی باعث بشود که بختیار با ملاقات بحث شد و جلسات فرماندار نظامی است .گویا است، چون قره باغی ضمن شما من ١٦ سال تحصیلفوق که دولت شما اعلام کند نمیکنیم ، قره باغی میگفتو اما قبلا میگفتید که ایران نمایندگان امام باهم نزدیک دیگر هم تشکیل نشد رحیمی قبلا یک جلسه ای با اینکه اعتراض مرا شنید من ترجمه میکردیم در مثل افغانستان خواهد شد برایتان می آوریم بشوند ، اما درعین حال رئيس : در منزل چ بختیار داشت ، چون بختیار توضیح مرا نیز شنید. یک کشتی سوخت هم به هیچوقت نمیگفت که از کسی ؟ ارتش اصولا آموزش سیاسی پس معلوم میشود که شما رئيس : همین امکان که تانک خیلی عجله داشت و میگفت خلیج فارس آوردند که بخیار پشتیبانی نکنید لايم علی به کسیداده به شاه اعتقاد داشتید در منزل جناب که باید به هیات دولت برود ها نمی توانند موفق بشوند؟ ربیعی : قرمباغی ضمن اینکه وجود دارد ، یا باید اینطور نتوانستند وارد مملکت کنند، معمولا جملهای بکار میبرد، زمان این جلسه بسیارکوتاه تصمیم بگیریم که هو اپيماهاتمام نشمردم که خیلی از اعضای جلسه مشترک یا بصورت جدی یا دیپلم کردم آرزویم این است در هر لباس مثل يـك سرباز این شانس به مـن کاری بصورت توجه دادن در مورد اینکه بگویند خطر تا ܫܟܥ ربيعي داده بشود که زندگی من که نازه فهمیـدم اصلا شاه درست مثل یک ساخنمانی است که بیک چوب پوسیده لغزان سوار است ، درست مثل اینکه دم نشده است و هایزر میگفت این هدف شما بود یک موش را بگیرند و سفرش هم یا از طریق شمال ربیعی : آخر آدم وقتی چرا که اعتصابات ادامـه منظورش این بود که بختیار رئيس: اصولا قرمباغی بود در مورد این مسئله گفت اعتراض مرا شنید ، توضیح تهران را بگویند و شب هم بشود بیاندازند بیرون این جلسه امریکاست – چون طیارهاش میتواند روی یک هدفی محکم داشت . در جلسه سوم بعد بد عمل نمیکند جمع شدیم در آنجا بدون اینکه فقط فرمانده این نیرو بودم، جلسه دومش را من باید در نظر میگرفتم باشد که نفهمد که آن هدف از اینکه هایزر اندکینشست آنجا یک وقتی که الان میدانم که هیچ رفت ، البته گفتار او حالت داشت ، اما قره باغی سه چیز آقای دکتر بهشتی نمیخواست برود به آنجا؟ که همان ساعت ٤١٥ تا ۱۲ مرا نیزشنید،ثانيا نقطفرماندهی یکنم ، تا گناهـم بخشوده ، در این مورد که اول بود ، ربیعی : خیر ، می گفت ظهر روز بعد باشد و مطلقا آموزش هوائی نبود ، در زنی ، بچه ای ، پدری یامادری من پیش ملت روسیاه هستم عبارت از این بود که گفت بیاید از ایالتمین که شمال هیچ و پوچ بوده است گفت : خوب شاه هم که شد از اظهارات هايزر این دو استنباط را می آند سالم نیست که رئیس چیزی که جنبه کودتا با نیروی هوایی همه روی بشت و طفلی را داشته باشیم بر و به مو لاعلی قسم که شرمنده سوخت یا مواد غذائی اگر شرعی است در ستاد ارتش برود چیز دیگری داشته باشد بام ها بودندو اهو لادرصحن خرابه های شهر جشن بگیریم هستم . من باید خیلی زودتر و حیاط نیروی هوائی عـده ما و یا اینکه راه حل دیگری پیدا میفهمیدم ، اما این شانس نماینده دادستان: من خاطرم معدودی بودند و همه عوامل کنیم . میگویند که چنین چیزی هیچوقت برایم پیش نیامد، ربیعی : بله هست در تحقیقاتی که باهـم روی پشت بام ها مستقر شده در میخواهید بهتان بدهم ، من توقف کوتاه بکند و از آنجا بوده ، پوچ بوده ، روی تحکم نداشت ، بلکه حالت از هایزر درخواست میکرد: رئيس : منظوراو امنیت گفته نشد شنبار بار هایزر رادیدم، برود به کالیفرنیا . اولش چه پیهای من بایستم ؟هیچ رفاقت آمیز ، حالت همگامی اول اینکه حضرت امام را بود ؟ آن جملات یعنی وقتی گفت بوده تو خالی بوده ، من اما هایزر با قرمباغی بیشتر داشت . بعد از اتاق بیرون مجبور کند اعلامیه کمتری از اینها ملاقات داشت شاه برود ، برای خودبنده ی چه چیزی بایستم ،من رفت و یک صورتی باخود بین مردم منتشر کند ، همه مسلح بودند و و قرار شد منزل قره باغی داشتیم، راجع به حرکتتانکها قرمباغی انگلیسی نمیدانست آورد که حاوی شماره تلفن شوک بود که مگرشاه فکر میکنم آدم سستی نیستم. دوم ایکه حضرت امام ملاقات صورت بگیرد بعد اما نمیخواست یک نفـر را یک ژنرال آمریکائی ۱۲بار از مرگ نجات پیدا نمایندگان حضرت امام بود، سفر خود را به ایران به ملاقتهائی انجام شد که من آنطرفتر می دو بار بد باید برود او که کردم ، از مرگ نمیترسم ، نمیدانم با آقای دکتر بهشتی تعویق بیاندازند رئيس : چه کسی نامه شد یا نشد، اما مطمئن هستم محاصره نقاط مختلف، اینکه سرم که این ملاقاتها با آقای خصوص پایگاه آموزش هوانی را می دانست و به همین دلیل گفتید که قرار بود تانکهایگارد از سه نقطه لویزان، قصر محكم بردند تانک ها به چند پشت بام ۷ تا ۸ رفتند و تعدادشان هم هزار نفر بود . امکان این کار که سواد و فهمش را آن جلسه گفته شده است، نداشتم ، اما شماباید بدانید شما جواب بدهید که چنین آمدند آنها طرحی داده شده بود ؟ که اگر این انقلاب پیروز ربیعی : اصولا فقط کسانی نمیشد ، من باز جایم در که خیلی آتشین صحبت کردند زندان بود و آزادنبودم ، برایش ترجمه کند بما داد فیروزه و یک نقطه دیگربرای را داد کشته میشوم دل کار کردم ، با جسـان اولین نفر کشته میشوم ی : آن سرلشگریکه را ساکت کنند ، این سه چیز بازرگان انجام شد و حتی وارد عمل شوند، این درارتباط ربیعی بنده ترجمه کردم و ششبار میگفت من آخرین نفری هستم اما زجرم اینست که حبیب اللهی که من بودم ، سال نفهمیدم ، اما با جانو ترجمه کرد و بعلت اینکه ستاد نیرو دریایی نزدیک ستاد بزرگ بود، حبیب اللهی گفتار شما اینطور به میرفت ترجمه میکرد يكبار وقتی او را دیدم که از نبود . قرمباغی هم این حقیقت سپهبد حاتم بود ، یکی سپهبد چون اقداماتی که انجام داده خلعتبری و دیگری معاون بـودم ، مسلما ارتش و پارلمانی وزارت جنگ قرباغی مرا رها نمیکردندو . هم بود که وی ساعت ۳ بعد دادگاه : من از نحـوای دل کار کردم که نیروی رئيس مستشاری آمریکا در راكه من نمیدانم قرمباغی با روز یکشنبه بیست و دوم با اعلامیه رحیمی نبوده است؟ من باید بازهم به همـراه رئيس : سپهبد حاتم از نیمه شب بمن تلفن کرد و انی جلو برود ، نیروی ایران بود بختیار قبلا هماهنگ کرده صبح من بخاطر دارم تلفنی بایستی عرض ربیعی: گمان نمیکنم. اصولا بعضی از فرماندهان زندانی گفت : خاطر جمع باش که کنم که رئیس مستشاری در بود یا نه ؟ یادداشتی بود که یعنی شما و ابستگی هوائی ایران همین الان۲۰ تعیین خط مشی نشد که ازچه نگذاشتم بیایند ربیعی : موضع حاتم بعقیده میشدم و این درست نیست اما میدانم نوکری او را که مثل سال از سطح مملکت جلوتر شاه ایران یک سرلشگر بود و که رئیس ستاد ارتش ما از قرار ملاقات میگذاشتند با سمتی، قره باغی گفت بیائید شام را آنجا خوردند چون من جانبداری از رفتن بختیار که انسان از هر دو طرف محکوم باشد آقای بازرگان و تاکید می لویزان ، بختیار گفت باید فردا صبح یکشنبه که من رفتم بود و میگفت باید برود نظرم داشتند صحبت میکردند و و رئيس : دادگاه از این گفت مسئله سوخت من بودم و نه موقعیت را و نمیدانست هم قرار گذاشتند که در لویزان هم رفته بود و آنچه که به شورنشست و يك ساعت مسلم بود این که میگفت و چهل دقیقه بعد که اگر تانک یک خانه راخراب جلسه تشکیل بدهند رای بدهید بودم خود را که به اتفاق آراء نیوران داشت می آمدبیرون، یک، موش به تعبیر خودتان است ، علت اینکه یک عده سه سرتیپ در سه نیرو هایزر میخواست در اختیار آمریکا بود تا این افسران فنی در آن بودند کبار اولش آمد گفت شاه فعالیت داشتندیکی درنیروی هایزر هم گفت : منهمین کردند که بختیار هم باید رئيس : منظورش این بود نیروی هوایی را تسخیر کرد. ستاد ، حبیب الهی بمن گفت چرا باید برود ، بار دوم آمـد لحظه بهیچوجه نمیدانستید؟ که میخواستندنیروی هوائی صور داشته باشد زمینی و دوتای دیگر در امشب با کارتر تماس دارم که بختیار را باید رها کرد یسا لحظه وارد شور میشود من گفتم اطراف آنجا خانه تو نیامدی و در جلسه مـا بار را به جایی برسانند ، حالا ربیعی : تاحدودی می به اطلاع او خواهم رساند یکشنبه بعد از ظهر برای نیروی هوایی و دریان مسکونی است، اما بختیارگفت شرکت نکردی ، ما شام آنجا رژیم را ؟ تماشاگران حاضر در چهارم و پنجم که دانستم همکاری دارد ، اما ممکن است فرمانده کسیکه اشتغال داشتند ، بعـ اید بعرض شما برسانم که تشکیل جلسه آنها هماهنگ به جهنم که خانمها خراب میشود، بودیم و بعد از شام رفتیم و ربیعی : معلوم است ، دادگاه تکبیر گویان سالـن تشکیلاتی داشتند که واقعا نمیدانستم اینقدر پوچ آن بالا نشسته است ، احيانا در هایزر جلسات خیلی بیشتری و تائید شد ، اما من نمیدانم یعنی بختیار نم نقشه رامیدانست برای همین دلیل هم یکشنبه شب وقتی بختیار میرفت ، رژیم دادگاه را ترک کردند.دادگاه دادگاه : در گفتگوهایی است ، نمیدانستم اینقدر فکر میکرده است که این واحدها مستقر بودند آن با قرمباغی داشت که صبح ها آنطرف تلفن چه کسی بود که با هایزر داشتید بیشتر شرح هیچ است ، وقتی او اینقدر نیرو را برخلاف اصول سرلشگر کس، رفت بیرون این ۷ یا ۸ جلسه ای که قربانی برنامههارا با او هیچ باشد من که فرمانده انسانی بکار ببرد ، اما این بعد از اینکه با تلفن با که من با او هماهنگ میکرد رئيس : دستور جلسه چه بختیار را باید رها کرد کند، بعلت وزن زیاد در چاه : بله ایشان اول نیروی هوائی هستم هیچترم، چیزی نبود که ما بدانیم شخصی تماس گرفت ، آمد مجموعه گفتاری بود که مین رئيس : شما گفتید که فاضلاب خانه بعدی می افتد رئیس: آیا معاون پارلمانی صادر شده بود ، نشست گفت که ملت ایران نمیخواهم اینرابگویم . ولی با تشخیص بدهیم . در هر ، بعد هايزر واقعیت را گفتم و به عرض ارتش نقشه کودتا نداشت بالاخره قرار شد طرح حملهرا ربیعی:دستور جلسیکشنبه وزارت جنگ هم در موضع اعـدام و مصادره و دنیا دیگر سیستم فردی بخدا اگر من هر کجای دنیا صورت به عقیده من جملات گفت : من فکر میکنم به میرس سم صحبت از اینکه اعلامیه فرمانداری نظامی فرماندهان بروند و در لویزان شب را من نمیدانم ، زیرا سپهبد حاتم صحبت کرد سپهبد امیر حسین را نمیپسنددو دولت متبوع فرمانده نیروی آن شب هایـزر خیلی از صلاح ارتش باشد که ارتش را یکباره وادار به در تاریخ ۰۷٫۱۱٫۲۱ تهیه کنند که طراحان آن قرار قربانی آنقدر متشنج بود و ربیعی : بله ، او آخرین فرمانده نیروی هوایی من دیگر از شاه پشتیبانی انی بودم، الان هرکجای مسائل را روشن کرد.معمولا نمایندگان امام تماس بگیرد، عملی بکند ، بخدای یکتا اعت هرع بعد از ظهر منع بود قره باغی، بدرهای،حبیب حالت دگرگونی داشت حتی موضع حاتم را دنبال کرد شاه سابق ، به وی ابلاغ حالا من فکر میکنم که مطلة، درمیان نبود ، اصولا عبور و مرور را اعلام کرد، الهی و احيانا رحیمی و بنده در مورد تهیه این اعلامیه هاو و خیلی هم خوب کرد سپهبد ربیعی چنددقیقه . البته مذاکرات باین هزار تومان حقوق من است، مینشست و بعد میرفت تلفنهایی که با دادند من نشیندم، باور کنید هرگز به چه کیفیتی بود و نقشه باشیم که بنده به این جلسه صحبت ها شخصا حرفی نزدر کرد و خیلی داغ ، کسی که پس از ابلاغ رای جلوی هو بود که صحبت های ۱۰ سال تحصیل فوق دیپلم جای او هم در همان ستاد بیشتر از دو تا ۳ شماره مسئله کودتا مطرح نبودو اصلی دولت برای ساعت بعد نرفتم چون من مخالف ایـن پس از اینکه صحبت تمام شد اول، جانشین طوفانیان بود، جوخه آتش قرار گرفت و ایشان ترجمه میشد و به درعلوم هواپیمایی دارم اگر بزرگ بود که متعلق به رئیس لفن بود من در آن مواقع هايزر هم بیشتر جنبه دوستانه از ٤١٥ چه بود ؟ موضوع بودم، اما ولو اینکه و همه هم قبول کردند. من البته این جهانبانی هم گفت. تیرباران شد مبنی رون اتاق نخواهد کردو شاه بایستی دنیا باشم ٤٠ هزار با ۰۰ یک بیست دقیقه ۲۹ . ا . . . 4 ● مطالب منتشر نشده از محاکمه سپهبد ربی ربیعی اسرار کودتای نظامی را فاش کرد • : ( • 9 4 – ( پنجشنبه ۲۳ فروردینماه ۱۳۰۸- شماره ۱۰۸۲۸ سرهنك توانا: در طول فرمانداری نظامی سربازان من حتى يك گلوله شليك نكردند! ● 6 . • t ۵ وحدت خودش دستور میداد که هرکس از تظاهر کنندگان را دیدید، بگیرید. رئیس: برای شما آن دستور قانونی · • اموال