نسخه آزمایشی شامل 218,992 واژه

اطلاعات:ش:۱۵۸۲۹

ص۵

اطلاع یک عامل کشتار ۱۷ شهریور: از کشتار ۱۷ شهریور : چند سالتان است؟ دادگاه : گلستانه : ٤٠ سال ● • دنیا خبر داشت، من خبر نداشتم! سرهنگ های گلستانه ، یکی از افسران مامور خدمت گردان هستم ، هر وقت لازم با این واحد رفتم ونه آمدم سرهنگ هادی گلستانه من مشروح جریان دادگاه بشرح زیر است: اندازی ، دستور های دیگر بوده اید و باتوجه به اعترافات رفتید ؟ رفتن شمابه پادگان کلانتری ۱۳ دارید ؟ در فرمانداری نظامی تهران بود که به اتهام شرکت در کشتار ۱۷ باشد گردان برود ، من هم و باین دلیل که به من توهين مثلا میگفتند . دستگاه ماشین سربازمصطفی صدری و گزارش در آن نیمه شب اگر بنا شهریور، محاکمه و تیرباران شد. دادگاه انقلابی اسلامی میروم . گردان من آنروز کشتی کرده بودند ، من همانجا ايستادم بدهید، پاچهارتا،یاسربازامروز های رسمی که در پرونده بود که شما دخالتی در چربش کنید : تهران ،برای رسیدگی به اتهامات سرهنك گلستاله، باقرائت و پاسدار پادگان بود که صورت اگر از این صحبت های بیسیم نرود مرخصی، منهم اطاعت مضبوط است ، یک عده در عملیات نداشته باشیدو رفتن گلستانه: اولایک گروهان آیاتی از قرآن مجید، رسمیت یافت وآنگاه متن کیفرخواست دارد و مشخص است . نوار بردارید معلوم میشود ، میکردم . حتی آنروز صبح که این عملیات کشته و مجروح شما بیمورد بود ،پس چرا رفته بود ، در گروهانکه که قبلا در اختیار سرهنك گلستانه قرار گرفته بود، قرائت شد. من رفتم بدنبال آنهاونزديك برای این که از من دلجوئی سرهنگ شیخ الاسلامی به من شدهاند. شماچرا از این عملیات رفتید ؟ شما اشاره کردید نرف میدان ارك ، به آنها رسیدم ، کنند، توی بی سیم به من گفت باگروهان حرکت کن و پیشگیری نمیکردید ؟ گلستانه : تمام فرماندهان است. مطلب بعد از جلو میدان ارك ردشدیم و گفتند که برای تو شام نگه قانون فرمانداری نظامی را اجرا گلستانه : اولا من ازاول گردان را ساعت ۱۱ شب صحنه عملیات نبودم و کند ، حتى يكدانه اگر میخواستید شروید رئيس : بسم الله الرحمن الرحيم میگوید که بفرموده رئیس ستاد کمی بالاتر رفتیم ، يك پاسبان داشته ایم حرکت کن بیا کن، من خدا گواه است اصلا تا آخر عملیات نبودم . منيشت احضار کردند که بروند را گواه میگیرم اصلا نبودم تیراندازی نشد و من تیربارانتان میکردند خطاب دادگاه به آقای هادی بوده و او هم میگوید بفرموده موتور سوار به من مراجعه کرد که من عصبانی شدم ،وقتی هم نمیدانستم قانون فرمانداری که این صدری تیراندازی اینجا خدا راگواه میگیرم اینکه رفتید ، انجام وظیفه سرباینها ملحق شدم ، گلستانه انس ارتش ، فرمانده شاه ، شاه میگوید به گفت از اطلاع داده اند برگشتم به دفتر ، من نرفتم مرا نظامی چیست ؟ چون اصلااین اینکه ۷۰۰نفر پرسنل گردان من دادگاه : پس رفتید ک بکند ، بهادری را هم ندیدم دادگاه : همین مراجعه کرده اید . آن واحدی که گردان ١٤٠ لشکر پیاده کارد. آن پاسبان موتوری به شما.. رفته است آنجابرای تماشا محاکمه شما شروع میشود،خود را معرفی کنید. گلستانه: بسم الله الرحمن الرحيم من سرهنگ دوم پیاده ستاده سید هادی گلستانه ، متولد بدلیل فرمانداری نظامی که تیراندازی بکند همه میدانند که من هیچ موقع عملیاتی اجرا نکنید آمدم این دسته ای که اینکه بروید بیدارباش گلستانه : چون گردان میدان اعدام بود بازدید ستوان بهادری بود اینها داده اند که بانکی را آتش گلستانه : بمن نبود به که نرفته، بقول شماگزارش لشگر دستور میداد. کردم و همانجا هم توقف ، داشتند با هم صحبت میکردند زده اند و اینها رفته اندآنهایی کردم ، چون او قاتم تلخ بود، که من رسیدم را که بانک را آتش زدهاند سال ۱۳۱۰ هستم فرمان آمریکا بوده و هیچکدام که شما در اختیار کلانتری ۱۳ خواست گفت چرا امروز قانون را به مادرس ندادمبردند. از اینه که از شما سلب هستید و بی سیم مرتب ازخود اوقالت تلخ شد؟ تیمسار فرمانده ستوان بهادری هم در محاکمه اش با اینها حرکت نمیکردم .همیشه مسئولیت نمیکند. لشکر گفته بروی . من سعی میکردم که آنها بروند، گفت که ماموریت فرمانداری گلستانه : ارت بك گفتم آخر من که فرمانده بعد من حرکت کنم. نظامی را ساعت شش و نیم سلسله مراتبی وجود دارد. چرخ پنجم من پاسدار آماده کشتی بود، گروهان نیستم ، من اجزه دادگاه : شما از پشت سر من بلند شدم از دفتر آمدم صبح نشان گلستانه دادمام یادگاه : توجه کنید بعد به هما تحقيق کنید ببینید ، ندارم در کار اینها دخالت بکنم. چرا رفتید ؟ دادگاه : یعنی با اینکه با دستگیر بکنند یا بکشند نشستم برای خودم بمكاغذ بیرون و ماموریت گردان امابرکه ماموریت فرمانداری شرح این کیفرخواستی که چانل لشکر همیشه با چانل ما دخالت نمی کردیم هر گلستانه : دستور دادند، های دیگر را نفهمیدم . قرار نظامی را خدا گواه است به تا آخر رفتم شما آنجا حاضر بودید به کارشان همین بوده است خواندن و دادسرای انقلاب صادر کرده ، واحد ها در عمل ، یکی بوده فرمانده لشکر گفت شما هیچ گزارشی نداد کسی در رده خودش ، وطيفه مننشان نداد. من دلم از این که اینها گزارشاتی را هم کار دیگری که نداشته اند ، چون شخص فرم بده خودش را انجام میداد. اصلا میدادند ما شلوغ به بهادری گزارش داد که رفته اند که آتش را خاموش میسوزد و در این عملیات لشگر همیشه بر فرماندهی فرمانده گردان دخالتی نداشت بود ، اینها هرچه میدادند، تحت فرماندهی شما بود ؟ کنند باید میماندیم عملیات نظارت داشته چون فرمانده لشکر میگفت رادیو ایران در خطر است گلستانه: من بعدا رسیدم گلستانه : چون ممكلسن باينها فشار بیاوریدبنویسند، به بهادری گفتم واحـدت بود که ماشین آتش نشانی فرمانده لشگرخودش دستور برای آنکه بعرض برسانند کجاست ؟ گفت یک دسته را هم آتش بزنند دست رفته بود آنجا بخاطر اینکه آنرا دادگاه : اسم پدر ؟ شما متهم هستید به صادر کردن گلستانه : سیدابوالقاسم. خودش نرفته نبود ما بیرون برویم زیرا برای حفاظت ازپادگان چو ندیدند دستور تیراندازی پرسنل تحت مطلقا شرکت نکردم و فرمانده رفتم فرمان خودبسوی مردم ، آی فقط محلل بودیم • . از اینطرف دادگاه : پس شمادستور هم نبودم ، جون من فرمانده انها ماتتان را قبول دارید ؟ چرخ پنجم بودیم و بعضی موقع دستور می گرفتیم و به گروهان کردان بودم. فرمانده گروهان را اطاعت کردید و ملحق گلستانه : خير ، قبول ندارم. ها هم فرمانده تیپ ، عملیات را دستور را میدادیم مطلقا دستور تیر اندازی من که نبودم . اگر میرفتم جلو شدید به یکان خودتان داد که گروهان برود،اصلا نظارت میکرد ، از روی بیسیم قانون فرمانداری نظامی را فرمانده گروهان ها میگفتند پس چیزی را که اول می ه آتش نزنند من رفتم آنجا ندادم له شفاهی و نه کتبی به کسی گفته بودند يك بانكی بین میدان نمیدانستم. اعدام و میدان مولوی آتش رئيس شما ماموریت خودرا گرفته است و يك دسته را باید به آن نقطه بفرستیم. آمد دسته هم فرستادم آنجا، من خدا را گواه میگیرم من دسته پاسبان گفته یک ه دادگاه : فرمانده کدام گردان بردیدا گلستانه : فرمانده گردان ١٤٠، دیروز ساعت ۱۲ منرا چشم بسته آوردند،۱۱و دمدقیقه سب من 11 ساعت چشم بسته بودم ، نه توانستم ناهار بخورم، له توانستم شام بخورم .دیشب خوابیده ام صبح هم ترتیب ، از صبح که آمدم فقط بعداز ظهريك كمى بمن استراحت دادند، با توجه به مسائل گفته هید. اگر امکان باشد ٤٨ ساعت ، سه روز با بـك هفته محاکمه ام را عقب بیندازید و همه فرماندهان گردان همینطوری میدادند و ما بفرست و من گفتم دارید که رفتید . با اینکه سرهنگ هم در تمـام دون اینکه بخوانیم، آقایان میروم آنجا به بینم چه رسیدند و نوبت من نبود یک گروهانیا دو گروهان بهمین در روز ۱۷ شهریور مختصرا شرح دهید. سرهنگ گلستانه : در روز ، سرهنك همين شهریور الاسلامی که از طریق لشکر باینجا اعزام کرد ، من هم برای دستور گرفته بود ، دستور داد كه يك گروهان برود به حفظت اختیار ستوان بهادری قرار رادیو ایران این گروهان وقتی این پاسبانی که حامل پیام بیسیم بود ، نقاب به صورت داشت ، ، پس از این که پاسبان رفت ستوان بهادری يك دسته را نیست هیچ آنروز کاری نکردم دادستان: با کسب اجازه از ریاست دادگاه جــون هیات محترم دادگاه ما که است ؟ رفتم آنجا دی شهودی در اینجا حاضر سرو صدات باصطلاح کار دادگستری و ستند اگر اجازه بفرمائید کار نامه نگاری بلد نبودیم که تیراندازی هم نیست و آرام رباره اظهارات ایشان به بینیم اگر امضاء است ، لذا همانجا نشستم. مطالبی دارند که بیان کنند. بایگاه : شما رفتیدآنجا چه میشود ، خوب اک دادگاه : عیبی ندارد سرکشی کنید به چه مناسبت، بفرمائید کنیم و بگویند ما کشته زیاد جلوی رادیو ایران است ، من رفتم دفترم خوابیدم و داشته ایم و فعالیت کرده ایم، یک دسته هم اینجاست دخالت بكارما نکن و بگذارما گفتید من چون همه گردان صبح ساعت هم که گروهان بیرون نرفت و من نرفتم و کارمان را بكنيم. منهم یک بعضی مواقعهم نمیگذاشتند باينها میگفتیم هرچه میتوانید ، من خواب بودم چربش بکنید ، این ها گفت این دستور را دادم، نباید بروم ، پس اعتراف كه ما دستور بدهیم. خودشان گوشهای نشسته بودم ودیدم دستور را مستقیما میدادند گفتم وقتی من حرکت کردم اظهاراتش هیچ اشاره ای به من و آن دسته ای هم که آنجا نکرد ،چون اصلا ان سرهنگ اگر برود قهراناظرو فرمانده آمدم، چهار نفرراننده و بیسیم چپی داشتم ، یکی از آنها جزو بود مطلقا تیراندازی نکرد. فقط يكبار مرادیدو مطلقا بهمن عملیات گروهان باید فرمانده نگفت تیراندازی بكن ،من فقط مجاهدین بودو بعدا هم خدمت گردان باشد ، اگر یک گزارش های جنایت راترک کرد و رفت ، بیائید و آمدم میدان مولوی دیدم اینها گروهان برود ممکن است دادگاه : این جمنهای که بپرسید. در این مدتی که آنجا هستند، سلام و علیک کردم و بگوئید که فرمانده گروهان سربازتان گفت که من آن ، شخص مو هیچکدام رفتم و آنجا ایستادم و تا آخر میرود ، بس است ولی بلد بودیم که نمیگذاشتیسم دختر را زخمی کرده بودم از محافظینم حتی در ظرف این اگر شما مسئولیتی نداشتند اینها در پرونده باشد ،هرچه هم ایستاده بودم . فرمودید اگر دو گروهان برود که در میدان ژاله به او خمینی خاموش کند ! آنها مینوشتند ما بلافاصله به چه مناسبت رفتید آنجا اماه یک تیر فشنگ شلیک توقيف غير قانوني ، تو نينغير اينجا اعتراف شما هست که بودید که ما اینها را نکردیم .از آنها بپرسید ببینید قانو نی هم فقط از طریق فرمانداری رد میکردیم بالا ، بدون پس اینکه شمارفتیدسرکشی دو گروهان بوده و یک زخمی میکنیم که بمیرند شاهد: ایشان یک مسئله ای دراین مدت 6ماه یک تیرنشنگ نظامی بود، چون ما مطقا گروهان بعدا ملحق شده اینکه بخوانیم و زیرشمی به واحد اعزامی ستوان را اینجا عنوان کردند و گلستانه : من اصلا در شلیک کرده اند اگر جو ابشان اجازه چنین کاری را نداریم است، و تازه اگر یک بهادری بکنید ، دلیل براینست اقرار کردند که بین اعدامتا آنجا نبودم مثبت بود، من مسئولیت همه دردفتر فرمانداری نظامی یک گروهان هم برود شماجنبه که اینها را تحت پوشش مولوی بودند، و درساعتی دادگاه : تشریف بیاورید فرماندهی دارید که ایشان بوده اندتیراندازی جلو ، این گزارش ستوان بهادری را قبول دارید که بازدید رفتم ، بقیه افراد در گرفتند، باین دلیل که اودر رفت ، خود سرهنك شيخ . شاید مطالبی که یادداشت کرده ام صحبتهايش يك جا گفته بود الاسلامی ایستاده بودر کمیون تقسیم شده بود و يك جا گفت جلو ماقرار گرفته بود، من خودم راسه قسمت نمی توانم یا حداقل يك دفاعیه ازخودم بدادگاه ارائه بدهم ، ،الان زانوهایم یارای ایستادن ندارد. دادگاه : میتوانید صحبت را یکی یکی اشاره میکرد بروید ، چون سال درجه اش بود ، خیلی هم فعالیت می نوشتیم گزارش شود دادگاه : آنموقع گذاشتن کرد سروان قاسم زاده نشسته بود بایــد و دستورات فرمانداری نظامی رکشی کنید و به اعتراف ، من شخص بکنم ! چون به من زور گفته . من هم پیش ایشان بودند و من فرمانده گروهان ایستاده بودم و نظامی ها نبودم ، آمدم رفتم بین میدان دانند که وقتي يك انس بالا اعدام و میدان مولوی بانکی را دست جایی ایستاده باشد افسر که آتش زده بودند ، ماموران زیر دست ، اجازه صحبت کردن آتش نشانی خاموش کردید سرباز ها هم حفاظت کردند که به ماشین های آتش نشانی کسی اینها در پرونده برای شما نظارت خودتان داشته اید باعث افتخار بوده است نه حالا اگر برای یکدسته هم نشده است باعث دردسر ، حالا اینطور رفته باشید کافیست برای ایشان را ندیدم ولی صب میدان شهدا بودم گلستانه : بله دادگاه شما بنشینید صحبت کنید. اصلا ندارد. یعنی در واقع گلستانه : چود که این بی ادبی است و افسر زیر دست مسئله را من نوشتهام ، ازهیت ۷۰ نفر تیر خورده و زخمی شده است اینکه شما معلوم میشود اینها را زیر پوشش نظارت کشتار زیاد شد ، خانم را دست مجرم دادرسی تقاضا دارم اجازه ماده شود این مطالبی را که رفته ام بحساب ، جرات چنین کاری را ندارد. کاری نداشته باشد. وقتی این بعد از رفتن کامیون هـا من برنامه تمام شدمن آنجاایستادم باتفاق سرهنك شيخ الاسلامي ، روی کاغذ بیاورم و چند خانه سوخت که رامیپذیرم درهمانجا که ایستاده بودم، خاطرم هست مردم می آمدند، من میگفتم بفرمائید را به سرهنگ نوبخت میداد. خودتان رفتید و به آنها بروید باشما هیچ کاری ندارم سرهنگ نوبخت هم آدرس ملحق شدید ، حالا فرق متی یادم میاید کو جمرو برو افرادی را که باید توقیف می شده اند و همچنین طبـق نمیکند چه اول بروید چه گزارشی ، گردان شما این یک نفر ایستاده بود ، دستش گلستانه : نه برای ما ، شدند به ما میداد و ما هم آدرس بعدا ملحق شوید ، و فرماندهی خود داشته اید بچهها هول شدند و این را بلند میکرد و صحبت می فرمانده گروهان گزارش ستوان را تائید فرمانده لشکر برای مقامات که رفته اید سرکشی بکنید به اتفاق بعد از ظهر در کرد ، سرباز محافظم میگفت شما اطاعت فرمان کرده اید کرده و به رده بالا میدادیم که فقط یک فقره اش بالا میخواست ماکه کارهای واحدی که بهادری فرستاده بازارچه سعادت افتاد دارد بستر فحش میدهد ،گفتم و در اجرای دستور آنها برای من اتفاق افتاد که آنرا هم کرده اید ، با توجه بايندو نبودیم ما پس فردا درجسه است تا زمانی که دستور دادم بر گردید به دفتر ایشان رفتم . سرهنك جمع آوری کنم و ولش کن، گفت دارد میگوید: گزارش که در عملیات ۱۷ ساعی بودید، رفتیدو اجرای بانک را آتش زده بودند خدمتتان عرض کردم. من میخواستیم که میگفتند محل گلستانه : حضرت آقا شما از تمام سربازان مسن در دادگاه مطرح کنم ، من دستور کردید مادر فلان ، گفتم ولش کن را توقیف نکردم. من دستور شهریور گروهان شمامرتكب نیست . بنابراین من مطلقا فقط برای اجرای دستور باسر لشگر امینی افشار تماس این استده را از دادگاه داشتم. بپرسید، من همیشه وقتی واحدم جوان است نمیفهمد ، فردا میگرفتم . من یک نظامی بودم. گلستانه : نمیتوانستیم که این جنایت شدمو مراتبرا در صحنه عملیات نبودم را بیرون می فرستادم برای گرفت و سرلشگر امینی افشار خودش درست میشود ، بنابر دستور را اجرا نکنم آنهم گزارش کرده دادگاه : ستوان بهادریکه دادستان : با ریاست محترم فقط آمدم از در رادیو که اگر فرمانده لشکر گفت ۸۷ شیلنگ کشیدم کے ماموریتی ، خودم همیشه آخرین به ایشان گفت : چرا فرمانده این مندر ۱۷ شهریور مطبقا، با آن دادگاههای نظامی فرمانده گروهان شماست چه در دادگاه مشاوره شد ، تصمیم بر صحنه عملیات بوده اید و با بانک را خاموش کنیم، ولی ایران بهادری را دیدم یک شود گروهان با این گروهان گرفته اینست که رسیدگی ادامه یابد. نفری بودم که برمیگشتم دخالتی نداشتم . مطلقا مرحله بازپرسی و چه در دادگاه : پس اینکه شما توجه به اظهارات سرباز پاسبان موتوری آمد گفت نشستم فقط رفتم آنجا متاسفانه به آتش نشانی هم دادگاه : البته شما میتوانید ما وقتی هم صبح به دفتر کوم است ؛ سرهنك شيخ الاسلامی که تلفن کردیم گفتند دادگاه ، مکرر اعتراف کردم که اول گفتد ، بشیخ الاسلامی مصطفی صدری دایر دستور کتبیدادم و نشناهی. که دسته میخواهد ،بهادری هم به من گفت : بلند شو و به میرفتم ، واحدم بعداز من می رئيس : شما الان فرمو دید در عملیات شهریور و درجلسه جواب دادیم، من که فرمانده ارتکاب جنایات در همین اعزام کرد دادگاه . همان کافیستو اجازه نمیدهند و گفته اند گفتم کجـا كه يك که مادستور را می گرفتیم و دادرسی هم گفتند که از اول پادگان نیستم چه میشود ؟ منطقه آیا مطلبی درخصوص میخواهد برود که ما هم شما فعالانه زیر نظر این حکایت میکند از اینکه (خمینی بیاید و خامـوش مرتبه باشد ، این کار ده دفعه عملیات تا آخر، فرمانده گردان، شما آنجا نصف شب چه دستوررا میدادیم کند) ! عملیات گروهان خودتان در برویم دنبال آن ، رفته بود گرفته بودید آنهایی را که گلستانه : صد دفعه تکرار شده ، من نه یعنی شما حاضر و ناظر میکردید و برای منطقه حوزه استحفاظی که آتش سوزی را خاموش تحت نظر داشتید والا شما شیخ الاسلامی در دفتر کارش شخصا اقدام کردم شما اگر بزور تسلیم دادگاه نوشته هاتان را اگر نمیتوانید بخوانید بدهید به دادگاه ، این گروهان برو ، من هم به آمد، این کاری نیست ایشان گفتم : بعد مارویش مشاوره میکنیم. گروهان لیستم گلستانه : له من میخواهم که فرمانده مانده نه دستور تیر ادامه دارد از روی آن خودم صحبت کنم بنیه ازصفحه له و زخمی بوده اینها را چرا ننوشتی ماشین تخلیه برای جمع آوری اجساد ۱۷ شهریور عضو دادگاه : قرآنی راهم چون خودم باید دفاع کنم ،فقط مطلبم را بنویسم . دادستان : اگر از روی همین شتی • نفر ؟ اینها یک مطالبی که نوشته اید اشاره بکنید ، کافیست ، چون مسئله | مطالبی نیست که فقط وفقط خودش رادھاتی معرفی میکند، گزارش شدت عمل باشد هم و موضوع اتهام ثابت و بهادری : شما اگربروندمها روشن است و در کلمه بیشتر نیست ، لذا اینرا شما را بخواهید توانید در عرض سه دقیقه اگر | از این گزارشات دارند ، با که با آب و تاب میخوانید ، برای دادستان : آیا بر فعالیت شوید، ولی اگر بخواهید حقوق میگیرید ؟ سرپوش گذاشتن به مقاصد خودتان است بروند ارکان را داشتید، راجع به دادگاه : خیلی خوب ،همین طریق فرمانداری نظامی که دلیل براینست که ایشان از اینها هم شهود عینیشماست. ایشان هم آنجا بودند ، این قتل و کشتار چه می و عملیات شما نظارت داشت ؟ سرپوشی بکنید و همه اش از در بهادری : ماهی • هـزار بهادری : فرمودید یک آقا خودش دفاع کند که من نبودم ماموریت پیدا کردند که گوئید ؟ بهادری: ایشان دائماسرکشی نمونه و انکار دربیائید ، کجا تومان ، حدود • هانسر گفته من را گرفتند ولی همین پس معلوم میشود که بهادری:در آن تاریخ دستور به سمت آن محل و بلندگو را میکرد به کارمان درراه آزادی کشته میشوید ؟ دادگاه : شماکه اول می آتا اینجا گفت من ایشان را موقع با حضور شما کشتو داده بودند اگر تیراندازی بردارند و بیاورند دادستان : محاکمه شما به سئوال و جوابی بشود مطلب را اگر این گزارشاتی که الان در نمیشناسم ، آن شخص یک کشتاری واقع شده که ایشان میشود،تیراندازی هوائیباشد ایشان خواسته بودند که بمن روشن کنید . آن الهامی که | صندوق نسوز رکن دوملشگر درجمدار ضد اطلاعات بود که باین شدت از خودش دفاع و به سمت مردم تیراندازی دستوراتی بدهند در در مورد شما وارد است آنقدر | نگهداشته اند اگر از بین نبرده این آقا را گرفته و برده کرده است . پس هم اظهارات نکنید . یک زمان بود میگفتند بهارستان ، وقتی رسیدم گفتند ، من را همین کافی است گفتید حقوقمان کمبود ، بدبخت شما به جزای عمل خودت میرسی شما فرمانده بودید ، بهادری: برای آخرین دفاع کلانتری دفاع ، اگر مطلبی دارید بفرمائید بودیم ، برای حفظ ظاهر این آخر میرسد ، به عنوان آخرین نه آزادی، شماکه حاضرنیستی هیچ حقیقتی را بگوئی ، آن مطالب را عنوان نمیکردیم . یک زمانی بدهید که لااقل من افرادیکه دراین کشتار همکاری بتوانم از حق خودم دفاع کنین بهادری: من ماهی ۲۰۰۰ روشن است که قابل انکر | باشند متجاوز از ۱۰۰ نفر از این گزارشات دارند توی این نیست ، اینست که شمافرمانده گردانی بوده اید که یکی از گروهین هایش فرماندهاش ستوان بهادری بوده است ريك سربازش مصطفی صدری بود که مسلم در روز ۱۷ شهریور حالا بقیه ایام حکومت نظامی کشته و زخمی های زیاد گذاشته و اینها همه لحست کردند، مدعی هم هستند که از تومان کرایه خانه میدادم شهودی که دارم و عبارتند از تمام گروهان شما یک تیر هم دادگاه:بالاخر مجزء پابرهنمها رانندمام بیسیمچی ، کسان شلیک نشده، درعین حال هم دیگر که آنجا بودهاند ،بیایند نبودید،شما میتوانستید کارتان میگوئید اگر کشته شدم درراه شهادت بدهند که اینکار هایی راترک کنیدو کاردیگری بکنید، که شما میگوئید فلان کسگفته پس به عنوان اينكهما وظيفهمان آزادی است ، خوب این چه آزادی است ، شما اگر اقلا را انجام دادیم و الا ما رامی تصحیح کنند. کلانتری ولی با وصف براین ایشان ، هم اظهارات سرباز که شدت عمل بخرج بدهید ،بزنید که جیب سرگرد فعال خراب ما فردا صبح ایشان را آزاد گفته چند نفری را کشته ولو و یک زمان هم میگفتند نه ، دادگاه :(اشارمبه دادستان) است ، شما با جیب خودتان هم افسران ، افسران وظیفه هم اجازه بفرمائیدسئوال من راجع کردیم اینکه شما دخالتی نکردهباشید، برا یستغرق کردن مردم از تیر بروید سرگرد فعال رابرسانید زیاد است ،در بین افسران دادگاه : مطلب دیگر اینست آنوقت چطور شما میگوئید اندازی هوایی استفاده کنید. به تخت جمشید که شما ماموریت آنجا و خودت هم از همان وظيفه حتى افسری است که تیرهایی که خالی شده همهاش قرار بود گردان ما که خود که جناب سرهنگ شما در طرف برو کلانتری مرکز و نوشته من با کلت خودم ده صورت سازی بوده برای اینکه پرونده اش این مطلب را گفته جناب سرهنگ هم اینجا آنشب ماموریتمن در کلانتری حالا چرا اینرا نفر را زدم است که من با این واحدمان نشسته اند جو اب فرمانده را بدهم و ما و شاهد هستند مرکز بود . نوشته ، چون یک سربازش هیچ تیری خالی نکرده ایم نبودم و در دفاع از خودش قراربود برود کلانتری • ولی من صرفا سرگرد فعال رابمحل فرار میکند تنگ را بر – پس تیراندازی کرده اید خواسته بگوید این کشتارهایی رساندم و فرماندهی آنجا به چون تعدادی از گروهان های میدارد و میرود ، بعد انسر که شده ، من در این عملیات، بهادری : تیراندازی هوائی گردان رسیدند به خیابان تخت شهادت خود جناب سرهنگ فرماندهی و شرکت نداشته ام بوده فقط بخاطر ارعاب مردم. جمشید و در این خیابان راه با سرگرد فعال بود. بندانبو دو آنروز هم ماموریت دادگاه : پس تیر اندازی ماشین تخلیه برای مادر حوزه استحفاظی کلانتری کرده اید ، نگوئید که برای داشتید و شما را خبر کردند. آن کشته و زخمی جلو یسفارت آمریکا و تخت جمشید کماتفاقا خود من همانروزاز آنجاعبور میکردم، بدست چه کسی انجام شده است دادگاه : ما از شما نبول حقیقت مطلب را بگوئید که به کشتند ، این درست نیست ، کشف حقیقت کمک کند ،ممکن کما اینکه هزاران سرباز و افسر کردیم و گفتیم که این سرباز دروغ میگویدو شماهم نگفتماید است بگوئیم اقلا یک درصددر گذاشتند و رفتند ، اینکه عذر راه آزادی کشته شدماید ؟و الا که اینرا بزن یا آن را بزن ، نمیشود، یعنی وجدان شما را در پادگان احضار میکنندکه فرماندهی شما بوده اند و با چرا سربازت فرار کرده است. و با توجه به این دفاعیات دادگاه : گفته شما بنظر معلوم میشودکه کشته و زخمی وجود داشته و خواسته است صورت سازی بوده است ،حالا نارمک ، تهران نوو کلانتری جمع آوری اجساد نمیدانم مال کرمانشاه بود یانه شوم ، درراه آزادی است | صحبتی که با به در بهادری کرده بودید ، یک واحدی درخود سفارت آمریکا بودکه بهادری : اگر از انجاعبور کسی که همه حقایق را که به الان راحت است که این حرف ولی شما فرمانده بودید وجرم شماهمان فرماندهی است هارا دردادگاه اقامه میکنید ؟ همین هم کافیست . شما همین بهادری : با آن حرفهایی که مقدار که قبول دارید ازتوی ازصبح تاشام به گوش مامی . امضای خودش است منکرشود، نمیتواند بگوید اکرمن کشته کردیم ، گفت شما موقع بیرون | دادگاه ، اقراری است ازطرف آمدن از پادگان گفته اید اگر شما، و اقرار شما تا مادامی باین شکل از خودش دفاع کند از سه نفر بیشتر اجتماع کنند / که برای دادگاه خلافش ثابت نشود ، اقرار است ، شما ۲۰ بود ، خود همین جناب که تیراندازی کرده اید ، آن سرهنگ بوسیله بیسیم دستور سربازی هم که کارد شمابوده آنها مسئول حفاظت ازسفارت آمریکا بودند ، اگر سنو الهم میفرمائید آنها میگویند یک بهادری : تمام این گزارشات خواندند و آن صحبت هایی که پادگان که حرکت کردید علمای تحت فرماندهی شما بوده است باما میکردند، فکر میکنم هر افسران شاهد قضیه است که من با اینها نبودم و در پادگان بودم ، بعدا باينها ملحق تیراندازی کنید. فعالی داشتید ، یعنی در همان دادند که برگردید و بروید به هم داشته گلستانه : من عرض نکردم. | رسما اقرار کردیدکه تیراندازی شدم و این معلوم نمیکند که و تیراندازی کرده و آدم هم کلانتری ۲۰ و من پروندمدارم دستگیری افراد . راجع بو قایع واحد درداخل سفارت بوده کرده اند سئوال کنید آیا من و رانندگی شما را است دادگاه : اتفاقا دادگاه : حالا اگر کرده | کردیم، در مورد این ادعائی باشید ، یا نکرده باشید،مسئولیت | که میکنید من تیرخالی کردم به روی مردم ولی کسی کشته ضرب و جرحی که آنها که این حرف را حتی تحت فرماندهی شما هستند و خودتان هم باور میکنید ؟ استدعا میکنم از آنها که سربازی کسی را میبردند در داخـل و آنهمه کشته و زخمی بوجود آوردهاند،چون تحت فرماندهی سربازخانه و یک ماه او میتوانستم بدون اجازه رده نگه میداشتند تحت تاثیر قرا شما بوده اند ، همین کافی بیرون سفارت های بالا بیایم بیرون . است . لازم نیست شما بالای میگرفت ، وقتی یک سرلشک بودند ، انروز کمن قبل از ۱۷ شهریور بیرون ۷۰ساله درسربازخانه بخاطر سرسرباز باشید و بگوئید اینرا بزن و آنرا نزن رفتن شاه گریه میکرد ، خوب گناهان قتل کشتار و ایراد کشتار بوده بخصوص که کشته است ، پس چگونه شما ۱۷ شهریور نیز سربازان یکجا و شاهد دارم که آنموقـع سربازتان هم اقرار کرد که بلافاصله برگشتم و رفتم کلانتری میگوئید هیچ کشتاری نشده گزارش کردهاند که شما بعداز نفر را کشتمام حالا ولو اینکه مرتکب این قتلو کشتار ایستاده است . بخصوص که سرباز اینکه آن کشتار مربوط به شدید با یکانتان ، از بی سیم تحت فرماندهی شما یک قسمت نگاه کردم داخل سفارت کسی نیامدم ؟ خودش باشد و به شما ربطی از کشتار را به شما نسبت اعلام کردیدکه ساکشتیم ریختیم نبود . دادگاه :مثل خیلی ازستو ان من سرباز و امثال من راتحت بهادری : من دستورکشتار توی خیابانها ماشين تخليمكن دادستان : بمعنوان آخرین هاوسربازهایی که محل خدمت تاثیر خودش قرار میداد دفاع مطلبی دارید ؟ راترک کردنديا مثل اينعدمای دادگاه : شما که اطلاعات بالای منهم آنجا بود که اینک اگر وقتان را میگیرم ،معذرت را کشتند مثلا در لویزان شما میتوانید بگوئید افرادی که در هم به سربازان گفتند مجـاز دادستان : اتهام سوم شما مردم را ندادم ، فرمانده رده انجام داده اند ، اینها تمام به | بهادری : من در بیشترمواقع نداشته باشد و شما فرمان میدهد و یک قسمت را هم عهده شماست ، چه شما بوده اید | فرمانداری نظامی تمام بخصوصی نداده باشید ، ولی خودش تقبل میکند و میگوید طبق این کیفرخواست توقیف بفرستید و اینها را جمع کنید، در آن عملیات یعنی در صحنه | کلانتری هایی که رفته ام در بالاخره نمیشود بگوئید که بله من زدم ولی الان نادم و غیر قانونی افراد است راجع باين اظهارات سرباز ها بهادری : من البته باز هم که اقدام کردند و رده های بالا مذهبی خوبی هم دارید ،چطور شاهد است ، درداخل پادگان عملیات حضور داشته اید چه | بازجوئی هم نوشته ام، استدعا حضور سربازان شمادر پشیمانم . پس اینکه شما هستید که تیراندازی کنید گونید تیرها همه هوانی بوده میخواهم ، من نمیخواهم از هم میتوانستید اینکار را بکنید، راه خدا و درراه امام اللماكبر دفاع بکنم، مناکر کشته س جرانگردید و میگفتند ،اینها که بامباو عمامه دادگاه : همان کافی است بشوم، مانند هزاران جوان بهادری : ماهمیشه سنا بودندچطور باکمو نیست ارتباط شما خودت میگونی وقتی از بهادری : همانطور که من این مملکت که درراه آزادی کشته محافظ دست نشانده رده های پیدا میکردند؟ چرا اینها را باید پادگان بیرون می آمدی گفتند بر دیدا بیشتر نیست در خیابان ها نشوم از جمله گزارشی است که چه میگوئید ؟ حضور نداشته باشید. شماهمين | میکنم برای اینکه حقیقت روشن محل هیچ کشتاری واقع نشده گردان به رده بالا فرستاده و بهادری : وقتی فرمانده که فرمانده اینها بودید به امر | شود. مامور بفرستید تا از شما همراه سرگرد نعـال این قبول کردنی نیست گردان خویش آنجا با من بود شما و به فرمان شما، آنها | کلانتری نیاوران ، تجریش ، برای دستگیری و ضبط بلندگو من ديگر احتیاج نداشتم که داستان : شما در تاریخ بیرون آمدهاند برای سرکوبی | فرمانیه ، نمک ، امانیه ار۰۷٫۱۰ فرماندمکدامگروهان ضبط صوت یک عده ای به بوسیله بی سیم تقاضای اعزام مردم در تظاهرات خیابالی،همین | کلانتری ۱۳ کلانتری ۲۰ این جای دیگر هم گفته ام ،من محل مراجعه کرده اید و اینها ماشين تخليه كن بكنم شدند، منهم کشته میشوم .اگر بالا داشتیم که مبادا دست ازها باور میکردید ؟ حالا یک آدمی میتوانید تیراندازی کنید ،بعد مدرك كفایت میکند، این کلمه | کلانتری ها ، من بوده ام آنها را چند دسته قسمت را دستگیر کرده اید و بلند . اینها برای آزادی کشته شدهاند، دادستان : در عملیات ۱۷ هم مجهز و بااسلحه افراد را خطا کنیم (روبه سرهنگ خیلی بیسواد باشد سئوال بكنید ببینید اگر من کرده بودم، هر قسمت گروهان بهادری : گروهان ارکان گوها را ضبط کرده اید ،راجع شهریور آیا فرمانده گردان لااقل من اگربرای آزادی کشته گلستانه) فرمانده منهم شاهد دورباشد ،آری اماکسی گلستانه :من بیرون نیامدهام | نسبت بمردم حتی خشونتی نظر افسری بودکه اسامی هفتم گردان ١٤٠ باین اتهام و توقیف افرادی از شما همراه شما بود ؟ نگفتید آنهارا برای حفظ دارد اینطور قرآن میخواند است . مبادادربرویم. راین مشخص است، آن موقع | به خرج دادمام شما برابـر آنها را اینجا نوشتهام وخود دادستان : طبق گزارش روزنامه اطلاعات چه میگوئید؟ بهادری : فرمانده گردان ما دادگاه : آقای بهادری ، من دادگاه : پس آنها چطور ترجمه میکند .یک چنین آدمی رادیو بودم ، مگر نگفتید اینها لشگری نبوده قانونتان درباره ام تصمیم بگیر جناب سرهنگ هم با آن انسر رسمی گردان شما ايـن بهادری : همانطور که در از اول تا آخر همراه مابود میتوانم بشما قول بدهم اگر کردند ؟ همان روز عاشورا چطور میتواندباور کنداینهمه رادر کاخ گلستان جادادید؟ در دادگاه : دستور لشکر بوده عضو دادگاه : ان تاریخ در عملیات سفارت امریکا بازپرسی هم گفته ام ، ایشان هم دادستان : آیا دستورات را افشای مطلب بکنید یعنی واقعا چطور اقدام کردند و ردمهای مسلمان الله اكبر كویان کاخ گلستان جادادید که تظاهر بعد به شما وشماهم دستور را | بیانات قبلی خود گفته است دادگاه : شمابا ایشان همراه در خیابان تخت جمشید شرکت (اشاره به گلستانه) شاهـد ایشان صادر میکرد و پس از اینکه حقیقت مطلب را بالا را کشتند و بعضی ازآنها لا الله الاالله میگویند اینهارا آدم کنندگان را تماشا بکنند اینها به آنها داده اید وبهادری هم | که من چون بچه تهران نبودم، بودید ؟ (اشاره به سرهنگ کرده اید و در مقابله با تظاهر هستند سرگرد فعال چون از بهادری : دستورات را قبل گفتید، این افرادی که قاتل کشته شدند و بعضی ها باور کند، پس معلوم میشود برای تماشا نبوده ، برای این به سربازهای زیردستش فرمان | وارد نبودم تهران کجاست گلستانه که در کنار بهادری کنندگان و مردم یک عدمکشته یک خانه ای بایشان تلفن زده از اینکه ما حرکت کنیم یکبار هستند، جنایتکار هستندو شما فرار کردند ، چه میشد شما اینها همهاش بهانه است .البته بودم که عملیاتی را برای سرکوبی اما حالا میبینیم که از چهار در دادگاه نشسته بود) و مجروح شده و این مراتب بودند که من زنم میخواهد درداخل پادگان و یکبار در کرده باشید که آنها به برای اینکه اینهمه جوان های آنها می گفتند و ما اینهارا قبول تظاهرات رهبری کنید گلستانه : من دستورتیراندازی | راه سیروس گرفته تا فرمانیه بهادری : ایشان دائما باين را گردان به رده بالاگزارش وضع حمل بکند و یکگروهی خیابان بو ذرجمهری کمواجه سزای عمل خود برسند، ممکن مملکت کشته نشوند شماهم داریم که آنها میخواستند شما دراین هنگام ، دادگاه بدکار عدادم . امانیه ، همه اینها را تشنگه واحدها سرکشی میکرد (اشاره کرده است ، باتوجه باینکه در بابلندگو اینجا مزاحم ما شدیم با گردان سرهنگ فرخی، است بگوئید یک درصد شما فرار میکردید ، میرفتید کار را به بهانه ای و ادار بکشتار خود پایان داد و وارد شور دادگه : فرمانده لشکر پاکیزه شناسایی میکند بعد هم به گلستانه) آن تاریخ شما فرماندهی گروهان شده اند ، سرگرد فعال از هم درراه آزادی کشته این دستورات را دادند دیگری میکردید ، شما چندر کنند که شماهم حتماباورنکردید شهربانی با ما بودند داده و همین کافیست . ● • . . • ● · . . > . 9 . ● ● ● اتهام سوم – . · . . ( گزارش کشتارها را چشم بسته امضاء می کردم به زیر دستان می گفتیم «چربش کنید» یعنی عده را زیادتر بنویسید که بگوینداینها خیلی فعالیت کرده اند! دادستان :گردان اعلام کرده که شما در این عملیات نقش . ● … • . ( ● . ( ” • شنبه ۲۰ فروردین ماه ۱۳۰۸- شماره ۱۰۸۲۹ . • • . – ” ۵ ● پس اینهم عذری است که شما میخواهید عنوان کنید . ● • • . .

برگه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8

حمایت شما از روزنامه‌های ایرانی ضمن دسترسی به نسخه‌ی کامل نشریات، ضامن بقا و تداوم تلاش ماست.
Become a patron at Patreon!